توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ بهمن ۱۰, یکشنبه

مقدمه

 

بسم الله الرحمن الرحیم

این کتاب زنگ خطری است که برای همه به صدا در آورده شده، همانند کسی که وسط دریا در حال غرق شدن است و با صدای بلند فریاد کمک می‌زند.

موج‌های بلند وحشتناک کشتی را احاطه کرده‌اند.

تا لحظاتی نه چندان دور کشتی به قهر دریاها فرو می‌رود دریایی که ابتدا و انتهایی ندارد.

ولی از دور مناره‌های نجات در حال نمایان شدن است.

هنوز امید باقی است و از ساحل زیاد دور نشده‌ایم.

از اینجاست که نویسنده با صدای بلند فریاد می‌زند خود را و هر آن کس که می‌توانید نجات دهید.

و سکان کشتی را با قدرت متوجه ساحل نمایید.

تا به مقصد و ساحال امان برسیم که پشیمانی در درگاه ایزد منان دیگر سودی نخواهد داشت.

ولی با این حال عده‌اى سودجو ناراحت هستند و نمی‌خواهند مردم نجات پیدا کنند!.

حاضرنند کشتی با سرنشینانش غرق دریا شود ولی از مکاسب و سود شخصی آن‌ها ذره‌اى کم نگردد.  

خداوند می‌فرماید: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِيٓ ءَامَنَ يَٰقَوۡمِ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُم مِّثۡلَ يَوۡمِ ٱلۡأَحۡزَابِ٣٠ مِثۡلَ دَأۡبِ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَٱلَّذِينَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡۚ وَمَا ٱللَّهُ يُرِيدُ ظُلۡمٗا لِّلۡعِبَادِ٣١ وَيَٰقَوۡمِ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ يَوۡمَ ٱلتَّنَادِ٣٢ يَوۡمَ تُوَلُّونَ مُدۡبِرِينَ مَا لَكُم مِّنَ ٱللَّهِ مِنۡ عَاصِمٖۗ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ٣٣ [غافر: 30-33]. «آن مرد باایمان گفت: اى قوم من! من بر شما از روزى همانند روز (عذاب) اقوام پیشین بیمناکم. و از عادتى همچون عادت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانى که بعد از آنان بودند (از شرک و کفر و طغیان) مى‏ترسم; و خداوند ظلم و ستمى بر بندگانش نمى‏خواهد. اى قوم من! من بر شما از روزى که مردم یکدیگر را صدا مى‏زنند (و از هم یارى مى‏طلبند و صدایشان به جایى نمى‏رسد) بیمناکم! همان روزى که روى مى‏گردانید و فرار مى‏کنید; اما هیچ پناهگاهى در برابر عذاب خداوند براى شما نیست; و هر کس را خداوند (بخاطر اعمالش) گمراه سازد، هدایت‏کننده‏اى براى او نیست».

و مى‏فرماید: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِيٓ ءَامَنَ يَٰقَوۡمِ ٱتَّبِعُونِ أَهۡدِكُمۡ سَبِيلَ ٱلرَّشَادِ٣٨ يَٰقَوۡمِ إِنَّمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا مَتَٰعٞ وَإِنَّ ٱلۡأٓخِرَةَ هِيَ دَارُ ٱلۡقَرَارِ٣٩ [غافر: 38-39]. «کسى که (از قوم فرعون) ایمان آورده بود گفت: «اى قوم من! از من پیروى کنید تا شما را به راه درست هدایت کنم. اى قوم من! این زندگى دنیا، تنها متاع زودگذرى است، و آخرت سراى همیشگى است»‌.

و مى‏فرماید: ﴿وَيَٰقَوۡمِ مَا لِيٓ أَدۡعُوكُمۡ إِلَى ٱلنَّجَوٰةِ وَتَدۡعُونَنِيٓ إِلَى ٱلنَّارِ٤١ تَدۡعُونَنِي لِأَكۡفُرَ بِٱللَّهِ وَأُشۡرِكَ بِهِۦ مَا لَيۡسَ لِي بِهِۦ عِلۡمٞ وَأَنَا۠ أَدۡعُوكُمۡ إِلَى ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡغَفَّٰرِ٤٢ لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدۡعُونَنِيٓ إِلَيۡهِ لَيۡسَ لَهُۥ دَعۡوَةٞ فِي ٱلدُّنۡيَا وَلَا فِي ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَآ إِلَى ٱللَّهِ وَأَنَّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ هُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ٤٣ فَسَتَذۡكُرُونَ مَآ أَقُولُ لَكُمۡۚ وَأُفَوِّضُ أَمۡرِيٓ إِلَى ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَصِيرُۢ بِٱلۡعِبَادِ٤٤ [غافر: 41-44]. «اى قوم من! چرا من شما را به سوى نجات دعوت مى‏کنم، اما شما مرا بسوى آتش فرا مى‏خوانید؟ مرا دعوت مى‏کنید که به خداوند یگانه کافر شوم و همتایى که به آن علم ندارم براى او قرار دهم، در حالى که من شما را بسوى خداوند عزیز غفار دعوت مى‏کنم! قطعا آنچه مرا بسوى آن مى‏خوانید، نه دعوت (و حاکمیتى) در دنیا دارد و نه در آخرت; و تنها بازگشت ما در قیامت بسوى خداست; و مسرفان اهل آتشند. و بزودى آنچه را به شما مى‏گویم به خاطر خواهید آورد! من کار خود را به خدا واگذارم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست!»‌.

چرا اين‌ كتاب‌ را نوشتم‌؟

 

چرا اين‌ كتاب‌ را نوشتم‌؟

سال‌ها از عمر خویش‌ را گذراندم‌ در حالی‌ که‌ من‌ بر این‌ باور بودم‌ و همواره‌ بر این‌ باور هستم‌ که‌ روش‌ اهل‌ بیت‌ با شریعت‌ خدا موافق‌ است‌ همانگونه‌ که‌ با عقل‌ و ذوق سالم‌ و شیوه‌ ارزشمند انسانیت‌ مطابق‌ است،‌ و نیز بر این‌ باور بودم‌ که‌ در آنچه‌ از آن‌ها روایت‌ می‌شود چیزی‌ وجود ندارد که‌ با کتاب‌ خدا یا سنت‌ پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  مخالف‌ باشد، و اگر چنین‌ باشد با آن‌ مخالفت‌ خواهیم‌ کرد و آن‌ را نمی‌پذیریم‌، و به‌ همان‌ چیز چنگ‌ خواهیم‌ زد که‌ با کتاب‌ خدا موافق‌ باشد، همانگونه‌ که‌ امام‌ صادق  علیه السلام چنین‌ راهنمایی‌ نموده‌ است،‌ آری،‌ هنگامی‌ که‌ دروغ‌های‌ زیادی‌ ساخته‌ و پرداخته‌ می‌شد و به‌ او نسبت‌ داده‌ می‌شد فرمود: «آنچه‌ با کتاب‌ خدا موافق‌ است‌ آن‌ را بپذیرید و آنچه ‌که‌ با کتاب‌ خدا مخالف‌ است‌ آن‌ را رها کنید»([1]).

روزها همچنان‌ می‌گذشت‌ و من‌ رخدادها را زیر نظر داشتم،‌ و وضعیت‌ حاکم‌ بر پیرامون‌ خود و حرکت‌های‌ آن‌ را تحت‌نظر داشتم‌. مردم‌ را نگاه‌ می‌کردم‌ و کارهایشان‌ را بررسی‌ می‌نمودم‌ و افکارشان‌ را مورد آزمایش‌ قرار می‌دادم‌، خداوند شخصیتی‌ به‌ من‌ ارزانی‌ نموده‌ که‌ به‌ آنچه‌ می‌بیند یا می‌شنود بدون‌ بررسی‌ و پژوهش‌ قانع‌ نمی‌شود، و باور دارم‌ که‌ خداوند به‌ هر انسانی‌ عقلی‌ داده‌ تا بیاندیشد و از عقل‌ خود کار بگیرد، نه‌ این‌که‌ عقل‌ خویش‌ را بی‌‌کار بگذارد و از آن‌ استفاده‌ نکند و با عقل‌ دیگران‌ بیاندیشد، به‌ ویژه‌ در امور مهم‌ و بزرگ‌ مانند اصول‌ دین‌ و عقیده‌ و ضرورت‌های‌ زندگی‌ انسان‌، و من‌ هموراه‌ مقوله امیر المؤمنین‌  علیه السلام  را با خود تکرار می‌کردم:‌ (بار خدایا، از خامگی‌ و در خواب‌ فرو رفتن‌ عقل‌ها به‌ تو پناه‌ می‌برم‌)([2]).

و در برابر فرموده الهی‌ لرزه‌ بر اندام‌ می‌شدم‌ که‌ می‌فرماید: ﴿يَوۡمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ يَقُولُونَ يَٰلَيۡتَنَآ أَطَعۡنَا ٱللَّهَ وَأَطَعۡنَا ٱلرَّسُولَا۠٦٦ وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِيلَا۠٦٧ [الأحزاب: 66-67]. «در آن روز که صورت‌هاى آنان در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد (از کار خویش پشیمان مى‏شوند و) مى‏گویند: اى کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم! و مى‏گویند: پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گمراه ساختند».

بسی‌ جای‌ تعجب‌ است‌ این‌ قوم‌ از عقل‌ خود در فهمیدن‌ کتاب‌ خدا و سنت‌ پیامبر استفاده‌ نکرده‌اند، و زمام عقل‌های‌ خویش‌ را به‌ دست‌ بزرگان‌ و رؤسا و علما سپرده‌اند. بنابر این،‌ سرنوشت‌ همگی‌ آن‌ها به‌ سوی‌ جهنم‌ رقم‌ خورده‌ است‌.

آری،‌ باید دانست‌ که‌ تقلید کردن‌ از علماء این‌ طور نیست‌ که‌ در همه‌ چیزها باید از آن‌ها تقلید کرد، بلکه‌ تقلید از علماء منحصر در فروع‌ دین‌ و جزئیات‌ آن‌ است،‌ و نیز در امور پیچیده‌ دینی‌ کسی‌ که‌ توانایی‌ پژوهش‌ و اجتهاد را ندارد می‌تواند از علماء تقلید نماید، باز هم‌ به‌ این‌ شرط‌ که‌ نظر علماء با نصوص‌ قرآنی‌ یا سنت (صحیح) اصطکاک‌ پیدا نکند.

اما در اصول‌ دین‌ و امور مهم‌ آن‌ اگر انسان‌ از علماء تقلید نماید و از آن‌ها پیروی‌ کند و به‌ اشتباه‌ برود یا نسبت‌ به ‌اصول‌ دین‌ جاهل‌ باشد معذور قرار نمی‌گیرد، و اگر نه‌ هر ملتی‌ دارای‌ علماء می‌باشد، یهودیان‌ علماء دارند و مسیحیان‌ نیز علماء دارند. اما همانطور که‌ خداوند متعال‌ فرموده‌ است‌: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ [التوبة: 31]. «(آن‌ها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایى در برابر خدا قرار دادند».

و من‌ به‌ این‌ پی‌ بردم‌ که‌ اسلام‌ این‌ دین‌ بزرگ‌ در طی‌ تاریخ‌ طولانی‌ش‌ با دسیسه‌ها و توطئه‌ها و تلاش‌های زیادی ‌برای تحریف کردن آن مواجه شده است. یکی از این تلاش‌های خصمانه‌ علیه‌ اسلام‌ ساختن‌ احادیث‌ دروغین‌ و نسبت‌ دادن‌ آن‌ به‌ پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و ساختن‌ روایت‌های‌ دروغین‌ و مزخرفی‌ بنام‌ ائمه‌  علیهم السلام بوده‌ است.‌



[1]- أصول الکافی 1/ 69.

[2]- شرح نهج البلاغة – ابن أبی الحدید 11/ 246.

حقيقت تلخ:

 

حقيقت تلخ:

و من‌ در خلال‌ زندگی‌ با مردم‌ و بررسی‌ کتاب‌ها به‌ حقیقت‌ تلخی‌ دست‌ یافتم،‌ و آن‌ این‌که‌ ائمه‌ اهل‌ بیت‌ چون‌ هر یک‌ از دیگر مصلحان‌ دوبار مورد ستم‌ قرار گرفته‌اند!! یکبار از سوی دشمنان،‌ و بار دیگر از سوی‌ پیروان‌ خود مورد ستم‌ قرار گرفته‌اند.

اما‌ دشمنان‌، آن‌ها را مورد طعن‌ و تشنیع‌ قرار دادند و سیرت‌ آن‌ها را مشوه‌ کردند، و سخت‌ترین‌ این‌ طعنه‌ زنی‌ و تخریب‌ سیمای‌ پاک‌ آن‌ها حرکتی‌ بود پنهانی‌ که‌ خود را در لباس‌ پیروی‌ از آن‌ها و منتسب‌ بودن‌ به‌ آن‌ها پنهان‌ کرده‌ بود تا پیروان‌ واقعی‌ و دوستداران‌ ائمه‌ متوجه‌ نشوند.

اما پیروان‌، وقتی‌ که‌ فریب‌ دشمنانی‌ را خوردند که‌ در لباس‌ دوست‌ بودند و آن‌ها را تصدیق‌ کردند‌ به‌ آن‌ سخنان‌ دروغین‌ عمل‌ کردند بلکه‌ به‌ جوش‌ آمده‌ و آن‌ سخنان‌ را بنام‌ ائمه‌ پخش‌ کردند.

در واقع‌ ستم‌ این‌ پیروان‌ ستم‌ بزرگ‌تری‌ بر ائمه‌ بود، براستی‌ که‌ چه‌ فاجعه‌ و مصیبت‌ بزرگی‌ بوده‌ است‌. و در این‌ جا نیاز می‌بینم‌ تا قلم‌ را بگذارم‌ و دوبار‌ گریه‌ نمایم‌!! اما... فایده‌ گریه‌ کردن‌ چیست‌؟ و تا کی‌ باید گریه‌ کرد؟

آیا وقت‌ آن‌ نرسیده‌ است‌ تا ما سهمیه‌ خود را از امیدوار بودن‌ به‌ آینده‌ به‌ دست‌ بگیریم‌؟ و آستین‌ همت‌ و فعالیت‌ را بالا بزنیم‌ تا راه‌ را ادامه‌ بدهیم‌ و به‌ هدف‌ برسیم‌ و حقیقت‌ را در میان‌ انوار درخشان‌ حق‌ بشناسیم‌!!

آرامگاه‌ها و مراجع‌:

 

آرامگاه‌ها و مراجع‌:

مرقد و آرامگاه‌ بسیاری‌ از ائمه‌ و صالحین‌ را زیارت‌ نموده‌ام،‌ و با بسیاری‌ از مشایخ‌ و علمای‌ عامل‌ دیدار کرده‌ام،‌ بسیاری از کتاب‌های مرجع و مصادر معتبر را مطالعه کردم به هدف تحقیق و بررسی چیزهایی را فهمیدم چیزهای را انکار می‌کردم و گاهی به اقوال عجیب برخورد می‌کردم و می‌پرسیدم حقیقت کجاست؟

بویژه که‌ در میان‌ این‌ چیزهای‌ عجیب‌ اموری‌ هست‌ که‌ هر کسی‌ را که‌ می‌کوشد تا از آن‌ دفاع‌ نماید یا راهی‌ برای ‌آن‌ جستجو کند یا عذری‌ بتراشد در تنگنای‌ سختی‌ قرار می‌دهد و او را دچار مشکل‌ می‌نماید، و گاهی‌ در میان ‌تلاش‌ برای‌ حق‌ جلوه‌ دادن‌ و توجیه‌ این‌ امور فردی‌ که‌ از آن‌ دفاع‌ می‌نماید در برابر پرسش‌های‌ کسانی‌ که‌ در این ‌چیزها تردید دارند و در برابر اعتراض‌ و حمله‌ مخالفان‌ سرافکنده‌ و خجالت‌ می‌شود، زیرا چیزی‌ ندارد که‌ با آن دفاع‌ نماید، و یا آنچه‌ که‌ صلاحیت‌ داشته‌ باشد که‌ با آن‌ دفاع‌ کرد در دست‌ ندارد، و بسا ناتوانی‌اش‌ آشکار می‌گردد و او به‌ خود می‌پیچد در حالی‌ که‌ می‌کوشد تا راهی‌ برای‌ خروج‌ از این‌ تنگنا بیابد، و او راهی‌ برای‌ خروج‌ از این‌ تونل‌ دراز و تاریک‌ نمی‌یابد جز این‌که‌ سکوت‌ اختیار کند یا لجاجت‌ به‌ خرج‌ دهد، و این‌ هر دو هریک‌ از دیگری‌ تلخ‌تر است‌! پس‌ راه‌ حل‌ چیست‌؟

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...