توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ بهمن ۱۰, یکشنبه

مبحث دوم فاطمه‌ی زهراء، مادر حسن بن علی رضی الله عنهم

 

مبحث دوم
فاطمه‌ی زهراء، مادر حسن بن علی
 رضی الله عنهم

مادر حسن س، فاطمه دختر امام متقیان و سرور و آقای فرزندان آدم یعنی رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  می‌باشد. مادر فاطمه،  رضی الله عنها  خدیحه بنت خویلد بود. کنیه‌ی فاطمه  رضی الله عنها ، ام‌ابیها بوده است[1]. فاطمه  رضی الله عنها  پیش از بعثت رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  و زمانی که آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  سی وپنج ساله بود، به دنیا آمد[2]. پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  فاطمه  رضی الله عنها  را در سال دوم هجری، پس از جنگ بدر به ازدواج علی بن ابی‌طالب  رضی الله عنه  درآورد. حسن، حسین، ام‌کلثوم، زینب و محسّن، ثمره‌ی این ازدواج خجسته بودند. فاطمه‌  رضی الله عنها  شش ماه پس از وفات پدر بزرگوارش رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  درگذشت[3].

1ـ مهریه و جهیزیه‌ی فاطمه‌ی زهراء  رضی الله عنها

علی بن ابی‌طالب  رضی الله عنه  می‌گوید: فاطمه  رضی الله عنها  را از رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  خواستگاری کردند. عمه‌ام به من گفت: آیا می‌دانی که فاطمه را از رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  خواستگاری کرده‌اند؟ گفتم: نه. گفت: چرا؛ واقعاً از او خواستگاری کرده‌اند. چرا نزد رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نمی‌روی تا فاطمه را به ازدواج تو درآورد؟ گفتم: مگر من چیزی برای ازدواج دارم؟! گفت: اگر تو نزد رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بروی، حتماً فاطمه را به تو خواهد داد. علی  رضی الله عنه  می‌گوید: به خدا قسم، او آن قدر مرا امیدوار کرد تا اینکه نزد رسول‌‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  رفتم و روبرویش نشستم و دم نزدم. به خدا سوگند که از جلال و هیبت آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  نتوانستم سخن بگویم. رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود:‌ «شاید برای خواستگاری فاطمه آمده‌ای؟» گفتم: بله. فرمود: «آیا چیزی داری که او را به ازدواج خود درآوری؟» گفتم: نه،‌بخدا. فرمود:‌ «آن لباس رزمی را چه کردی؟‌» با خود گفتم: قسم به ذاتی که جان علی در دست اوست،‌آن زره، فقط چهارصد درهم ارزش دارد! رسول‌ اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «فاطمه را به ازدواج تو درآوردم؛ پس آن زره را برایش بفرست تا برای تو حلال گردد». آری! این، مهریه‌ی فاطمه بنت رسول‌الله  صل الله علیه و آله و سلم  بود[4]. جهیزیه‌ای که رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  به فاطمه  رضی الله عنها  داد، عبارت بود از: یک روانداز، یک بالش پوستین که از گیاه اذخر پر شده بود[5]. در کتاب‌های اهل تشیع، روایتی بدین مضمون آمده است: عثمان بن عفان  رضی الله عنه  در این ازدواج خجسته به علی  رضی الله عنه  کمک کرد. علی  رضی الله عنه  می‌گوید: لباس رزمی‌ام را برداشتم و به بازار رفتم و آن را به عثمان بن عفان  رضی الله عنه  به چهارصد درهم فروختم. وقتی چهارصد درهم را از عثمان  رضی الله عنه  گرفتم و زره را به او دادم، عثمان گفت: ای علی! آیا اینک زره، از آنِ من و چهارصد درهم از آن تو نیست؟ گفتم؟ بله، همین‌طور است. عثمان  رضی الله عنه  گفت: «این زره، هدیه‌ی من به تو باشد». بدین‌ترتیب زره و چهارصد دینار را گرفتم و نزد رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  رفتم و آنها را جلوی آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  گذاشتم و ماجرا را برای ایشان بازگو کردم. رسول‌ اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  برای عثمان  رضی الله عنه  دعای خیر کرد[6].

2ـ وقتی فاطمه به خانه‌ی بخت رفت

اسماء بنت عمیس می‌گوید: زمانی که فاطمه را به خانه‌ی شوهر فرستادند، من حضور داشتم. صبح که شد، رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  تشریف آورد و در زد و فرمود: «ای ام‌ایمن! برادرم را صدا کن». گفت: او، برادر توست و به او زن داده‌ای؟! فرمود: «بله، ای ام‌ایمن!» اسماء می‌گوید: علی  رضی الله عنه  به حضور رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  آمد. آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  رویش آب پاشید و برایش دعا کرد و آنگاه فرمود: «فاطمه را به نزدم بخوان». فاطمه  رضی الله عنها  در حالی که سرش را از شرم و آرزم پایین انداخته بود و صدایش می‌لرزید، به حضور رسول‌ اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  آمد. آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود:‌ «هیچ مگو؛ من، تو را به ازدواج محبوب‌ترین فرد از میان خویشانم درآورده‌ام» و آنگاه روی فاطمه‌ رضی الله عنها  آب پاشید و برایش دعا کرد و سپس بازگشت؛ هنگام بازگشت، چشم مبارک به یک سیاهی افتاد؛ فرمود: کیستی؟ گفتم: منم. دوباره پرسید: «اسماء هستی؟» گفتم: آری. فرمود: «اسماء بنت عمیس؟» گفتم: بله. اسماء می‌گوید: آنگاه رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  برایم دعا کرد[7].

از این ماجرا به یک نکته‌ی مهم و ارزشمند اجتماعی پی می‌بریم و درمی‌یابیم که افراد جامعه باید در مناسبت‌های مختلف اجتماعی، با یکدیگر همکاری نمایند.

3ـ جشن عروسی فاطمه  رضی الله عنها

بریده می‌گوید: زمانی که علی  رضی الله عنه  فاطمه  رضی الله عنها  را خواستگاری نمود، رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «حتماً باید برای عروسی، جشن گرفت». سعد گفت: من، یک قوچ می‌دهم و تعدادی از انصار نیز مقداری ذرت برای او جمع کردند تا اینکه شب عروسی فرا رسید. رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  مقداری آب خواست تا وضو بگیرد و سپس آب وضویش را روی علی  رضی الله عنه  ریخت و دعا کرد: «اللهم بارك فيهمـا وبارك عليهمـا وبارك في شبلهمـا»[8]. یعنی: «بار خدایا! ازدواج این دو را بابرکت بفرما و به آنها برکت عنایت کن و ثمره‌‌ی ازدواج آنها را مبارک و باعث خیر بگردان».

4ـ وضعیت زندگانی علی و فاطمه  رضی الله عنهما

زندگانی مشترک علی و فاطمه  رضی الله عنهما  که از محبوترین افراد در نزد رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بودند، در کمال زهد و پارسایی و سختی و شکیبایی سپری می‌شد. علی  رضی الله عنه  می‌گوید: چند روز در حالی بر ما گذشت که نه ما چیزی داشتیم و نه رسول‌خد‌  صل الله علیه و آله و سلم  چیزی داشت. در همین اثنا دیناری دیدم که روی زمین افتاده بود. با خود کلنجار می‌رفتم و متردد بودم که آن را بردارم یا نه. سرانجام از بابت مشقت و سختی معیشت و گذران زندگی، آن را برداشتم و با آن مقداری آرد خریدم. آن مقدار آرد را که خریده بودم، به فاطمه دادم و به او گفتم: این آردها را خمیر کن و نان بپز. فاطمه شروع به خمیر کردن آردها نمود. هنگامی که فاطمه، آردها را خمیر می‌کرد، موهای جلوی سرش به کناره‌های ظرف خمیر می‌خورد و این، از سختی زندگانی ما بود. به هر حال فاطمه، نان پخت. نزد رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  رفتم و موضوع را برایش بازگو کردم. آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «از آن نان بخورید؛ زیرا رزقی است که خداوند به شما ارزانی داشته است»[9].

شعبی می‌گوید: علی  رضی الله عنه  فرموده است: زمانی که با فاطمه دختر رسول‌الله  صل الله علیه و آله و سلم  ازدواج کردم، هیچ زیراندازی نداشتیم جز یک پوست گوسفند که فاطمه شب‌ها، بر روی آن می‌خوابید و روز نیز، علوفه‌ی شترمان را در آن حمل می‌کردیم و هیچ خدمتگزاری هم نداشتیم[10].

مجاهد می‌گوید: علی  رضی الله عنه  فرمود: یک بار، به شدت گرسنه شدم؛ به قصد یافتن کار به مزارع و کشتزارهای اطراف مدینه رفتم. زنی دیدم که مقداری خاک جمع کرده بود. حدس زدم که برای گل کردن آنها به آب نیاز دارد. نزدش رفتم و با او قرار گذاشتم که به ازای هر دلو آبی که برایش بیاورم، یک خرما به من بدهد. شانزده دلو آب برایش آوردم تا اینکه دستانم تاول زد. در قبال کاری که کرده بودم، شانزده دانه خرما گرفتم و سپس نزد رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  رفتم و ماجرا را برایش بازگو نمودم. آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  به همراه من از آن خرماها تناول فرمود[11].

این روایت، بیانگر وضعیت سخت و شدیدی است که پدر حسن  رضی الله عنه  در مدینه گذراند؛ ما، می‌توانیم از این روایت، به روش شرعی رویارویی با سختی‌ها پی ببریم. چراکه علی  رضی الله عنه  به دنبال کسب و کاری شرعی رفت تا از دسترنج خود، چیزی خریداری نماید و در انتظار این ننشست که نیکوکاری پیدا شود و به او کمک کند. درس دیگری که می‌توان از این روایت آموخت، قدرت و نیروی تحمل در برابر سختی‌هاست؛ چنانچه علی  رضی الله عنه  با وجودی که ازگرسنگی رنج می‌برد و توان و نیرویش کاهش یافته بود، به آن کار سخت و طاقت‌فرسا تن داد. درس دیگری هم در این روایت وجود دارد که همان وفاداری به دوستان و ازخودگذشتگی به خاطر آنان است. همانطور که علی  رضی الله عنه  پس از کار طاقت‌فرسا، مزدش را نگه داشت و دلش نیامد که به تنهایی، خرماها را بخورد؛ بلکه نزد رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  رفت تا خرماها را با هم تناول کنند[12].

یکی از مهم‌ترین آموزه‌های این ماجرا، این است که فقر یا ثروت انسان، نشان‌دهنده‌ی محبت یا عدم محبت خدا با بنده‌اش نیست؛ بلکه معیار و ملاک اصلی در این زمینه، خداترسی و تقواپیشگی است که باید ملاک ارزیابی مردم باشد.

5 ـ زهد و شکیبایی فاطمه‌ی زهراء  رضی الله عنها

زندگانی علی بن ابی‌طالب  رضی الله عنه  بدور از هرگونه پیچیدگی و تکلف بود؛ هرچند که اسباب مادی و ظاهری رفاه و آسایش در آن یافت نمی‌شد. حکایتی که در سطور بعدی خواهیم خواند، سختی زندگی فاطمه  رضی الله عنها  و موضع رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  را در آن زمان نمایان می‌کند که دخترش فاطمه از او درخواست خدمتگزاری کرد تا در کارهای خانه به او کمک نماید. علی  رضی الله عنه  می‌گوید: فاطمه  رضی الله عنها  از سختی کار با آسیاب، شکایت داشت. در همین بحبوحه تعدادی اسیر نزد نبی اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  آوردند؛ لذا فاطمه  رضی الله عنها  به خانه‌ی پیامبر رفت، ولی او را نیافت؛ بلکه عایشه  رضی الله عنها  را دید و خواسته‌اش ر ابا او درمیان گذاشت. هنگامی که نبی اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  به خانه‌اش آمد، عایشه  رضی الله عنها  او را از آمدن فاطمه  رضی الله عنها  باخبر ساخت. ما، به رختخواب رفته بودیم که رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  نزد ما آمد. می‌خواستم برخیزم که فرمود: «بلند نشوید». آنگاه بین ما نشست، طوری که سردی قدم‌هایش را بر سینه‌ام احساس کردم و سپس فرمود: «آیا به شما، چیزی بهتر ازخواسته‌تان نیاموزم؟ هرگاه به رختخواب رفتید، سی و چهار بار الله اکبر، و سی وسه بار سبحان الله و سی وسه بار الحمد‌ لله بگویید؛ این، برای شما از خدمتکار بهتر است»[13].

این حکایت، برای ما روشن می‌سازد که رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  چگونه بحران‌های اقتصادی مدینه را از طریق اولویت‌بندی مشکلات و نیازهای اقتصادی اصحاب، حل و فصل می‌نمود. از این رو نیازهای اساسی اصحاب صفه را در رأس مسایل اقتصادی قرار می‌داد و از آنجا که نیاز علی و فاطمه  رضی الله عنهما  به خدمتگزار، چندان اساسی و هم‌ردیف مشکلات اهل صفه نبود، لذا راهکار دیگری برای آن ارائه نمود و رسیدگی به نیازهای اهل صفه را در اولویت قرار داد. پدر حسن  رضی الله عنه  یعنی علی بن ابی‌طالب  رضی الله عنه  این رهنمود رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  را آویزه‌ی گوشش کرد تا اینکه روزها، سپری شد و علی  رضی الله عنه ، امیر مؤمنان و خلیفه‌ی مسلمانان گردید. در آن زمان بود که آثار تربیت و رهنمود نبوی بر علی  رضی الله عنه  نمایان گردید و دامنش از دنیا و ظواهر فریبنده‌ی آن،پاک ماند؛ هر چند گنج‌های زمین را در اختیار داشت. چرا که ذکر و یاد الله، سراسر قلب و وجودش ر ادر برگرفته و علی  رضی الله عنه  به این رهنمود نبی‌ اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  پایبندی کرده بود. خودش می‌گوید: «به خدا سوگند از آن زمان که رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  این اذکار را به من یاد داد، آنان را ترک نکردم». یکی از یارانش پرسید: حتی شب صفین؟ فرمود: «آری، حتی شب صفّین»[14].

6- محبت و غیرت رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نسبت به فاطمه  رضی الله عنها

ثوبان  رضی الله عنه  می‌گوید: هرگاه رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  رهسپار سفر می‌شد، آخرین کاری که در مدینه می‌کرد، این بود که نزد فاطمه  رضی الله عنها  می‌رفت و اولین کسی که رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  پس از بازگشت از سفر، نزدش می‌رفت، فاطمه  رضی الله عنها  بود[15].

ابو‌ثعلبه‌ی خشنی می‌گوید: هرگاه رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  از جنگ یا سفری بازمی‌گشت، ابتدا به مسجد می‌رفت و دو رکعت نماز می‌گزارد و سپس نزد فاطمه  رضی الله عنها  و آنگاه نزد همسرانش می‌رفت[16].

عایشه  رضی الله عنها  می‌گوید: «هیچ کسی را ندیدم که از لحاظ وقار و متانت در نشستن و برخاستن، همچون فاطمه به رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شبیه باشد». هرگاه فاطمه، نزد رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  می‌رفت، آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  برایش بلند می‌شد، او را می‌بوسید و او را کنار خود، می‌نشانید. همچنین هرگاه رسول‌ اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  نزد فاطمه  رضی الله عنها  می‌رفت، فاطمه برای پدر بزرگوارش برمی‌خاست، آن حضرت را می‌بوسید و ایشان را کنار خود می‌نشاند[17]. در روایت دیگری آمده است که دست آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  را می‌بوسید[18].

همین که عایشه  رضی الله عنها ، این حدیث را روایت می‌کند، بیانگر میزان محبت وی، به فاطمه‌ی زهرا  رضی الله عنها  می‌باشد؛ چنانچه او را در نشستن و برخاستن و در وقار و متانت، شبیه‌ترین شخص به رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  معرفی نمود.

اسامه بن زید  رضی الله عنه  می‌گوید: رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «أحبّ أهل بيتي إليّ فاطمة»[19]. یعنی: «محبوب‌ترین فرد خانواده‌ام برای من، فاطمه است». باری علی  رضی الله عنه  تصمیم گرفت که بر سر فاطمه  رضی الله عنها  با دختر ابوجهل ازدواج نماید. رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  برای مردم سخنرانی کرد و ضمن سخنرانی‌اش، فرمود: «فاطمة بضعة منّي فمن أغضبها أغضبني»[20]. یعنی: «فاطمه، پاره‌ی تن من است؛ هر کس، او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است».

مسور بن مخرمه  رضی الله عنه  می‌گوید: از رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که بر فراز منبر می‌فرمود: «إن هاشم ابن الـمغيرة استأذنوني أن ينكحوا ابنتهم علي بن أبي‌طالب، فلا آذن، ثم لا آذن، ثم لا آذن، إلا أن يريد ابن أبي‌طالب أن يطلق ابنتي وينكح ابنتهم، فإنما هي بضعة مني، يريبني ما أرابها، ويؤذيني ما آذاها»[21]. یعنی: «خانواده‌ی هاشم بن مغیره، از من اجازه خواسته‌اند تا دخترشان را به ازدواج علی بن ابی‌طالب  رضی الله عنه  درآورند؛ من، اجازه نمی‌دهم؛ من، اجازه نمی‌دهم؛ من، اجازه‌ نمی‌دهم مگر آنکه پسر ابوطالب بخواهد دختر مرا طلاق دهد و با دختر آنها ازدواج نماید. همانا فاطمه، پاره‌ی تن من است؛ هرآنچه، او را آشفته و بی‌قرار کند، مایه‌‌ی آشفتگی و بی‌قراری من است و هرآنچه، او را بیازارد، مرا آزار می‌دهد».

ترمذی  رحمه الله  به نقل از عبدالله بن زبیر  رضی الله عنه  آورده است: علی  رضی الله عنه  نامی از دختر ابوجهل به میان آورد؛ این موضوع، به رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  رسید؛ فرمود: «إنّما فاطمة بضعة مني يؤذيني ما آذاها و يتعبني ما أتعبها»[22].

فضایل فاطمه‌ی زهرا‌ء  رضی الله عنها :

بریده  رضی الله عنه  می‌گوید: «از میان زنان، فاطمه برای رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  از همه محبوب‌تر بود و از میان مردان، علی»[23]. این روایت با روایت عمرو بن عاص  رضی الله عنه  هیچگونه تعارضی ندارد. عمرو  رضی الله عنه  از رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  پرسید: چه کسی را بیش از همه دوست دارید؟ آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «عایشه را». پرسید از میان مردان؟ فرمود: «پدر عایشه را»[24].

توضیح: منظور از روایت بریده  رضی الله عنه ، این است که رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  از میان زنان خاندانش، فاطمه واز میان مردان اهل بیت، علی  رضی الله عنه  را بیش از همه دوست داشته است. ابن العربی در توضیح این حدیث می‌گوید: محتوب‌ترین شخص در نزد رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم ، ابوبکر بوده است. همچنانکه آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  از میان همسرانش، عایشه؛ از میان زنان خانواده‌اش، فاطمه و از میان مردان خاندانش، علی  رضی الله عنه  را بیش از همه دوست داشته است.بدین‌ترتیب، این احادیث، جمع می‌گردد و هیچ تعارضی میان آنها، به وجود نمی‌آید[25].

7- صداقت لهجه و راستگویی فاطمه  رضی الله عنها

حاکم، با سندش روایت کرده که هرگاه ام‌المؤمنین عایشه‌  رضی الله عنها ، فاطمه دختر پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را به یاد می‌آورد، می‌گفت: «هیچ کسی ندیدم که همچون فاطمه، راست‌گفتار و دارای صداقت لهجه باشد، جز پدرش»[26].

این فضیلت روشن و نمایانی از فاطمه‌ی زهراء  رضی الله عنها  است که ام‌امؤمنین عایشه  رضی الله عنها  با عبارتی شیوا، آن را بیان می‌کند و فاطمه را در صداقت و راستگویی، شبیه‌ترین فرد به رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  معرفی می‌نماید[27].

8 ـ فاطمه، سردار و بانوی زنان دو جهان

احادیث صحیح بسیاری روایت شده مبنی بر اینکه فاطمه‌  رضی الله عنها ، بانوی بانوان دو جهان است. انس بن مالک  رضی الله عنه  می‌گوید: رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «حسبك من نساء العالـمين مريم بنت عمران وخديجة بنت خويلد وفاطمة بنت محمد وآسية امرأة فرعون»[28]. یعنی: «از میان زنان دنیا، چهار زن، از همه شایسته‌ترند: مریم بنت عمران و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد  صل الله علیه و آله و سلم  و آسیه همسر فرعون».

ابوسعید خدری  رضی الله عنه  می‌گوید: رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «فاطمة سيدة نساء أهل الجنة إلا ما كان من مريم بنت عمران» یعنی: «فاطمه، ارجمندترین بانوی اهل بهشت به استثنای مریم بنت عمران است». امام بخاری در باب فضایل فاطمه  رضی الله عنها  این حدیث را نقل نموده که رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «فاطمة سيدة نساء اهل الجنة» یعنی: «فاطمه، والاترین بانوی بهشتی است».

9- فاطمه‌ی زهرا و میراث رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم

عایشه‌ی صدیقه  رضی الله عنها  می‌گوید: فاطمه و عباس  رضی الله عنهما  نزد ابوبکر  رضی الله عنه  رفتند و سهم خود را از ارثیه‌ی رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  خواستند؛ آنان، خواهان زمین آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  از فدک و سهم ایشان از خیبر بودند. ابوبکر  رضی الله عنه  در پاسخ فاطمه و عباس  رضی الله عنهما  فرمود: من از رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که فرمودند: «لانورث، ما تركنا صدقة، إنّما يأكل آل‌محمد من هذا الـمال» یعنی: «ما پیامبران، چیزی به ارث نمی‌گذاریم؛ آن‌چه از خود می‌گذاریم، صدقه است؛ خانواده‌ی محمد  صل الله علیه و آله و سلم  فقط از این مال می‌خورند[29]».

به روایتی ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  فرمود: «من، عملی را که رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  انجام می‌داده‌اند، ترک نمی‌کنم و آن را انجام می‌دهم؛ چراکه من از این می‌ترسم که اگر چیزی از رویه‌ی آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  را رهاکنم، گمراه شوم[30]».

در روایتی آمده است که: زنان رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  پس از وفات آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  قصد کردند تا عثمان بن عفان  رضی الله عنه  را نزد ابوبکر  رضی الله عنه  بفرستند و سهم خود را از میراث پیامبر اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  درخواست کنند؛ عایشه‌ی صدیقه  رضی الله عنها  به آنان فرمود: مگر رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نفرموده‌ است: «لانورث، ما تركنا صدقة»؟ یعنی: «کسی از ما ارث نمی‌برد؛ آن‌چه ما پیامبران از خود می‌گذاریم، صدقه است»[31].

ابوهریره  رضی الله عنه  می‌گوید: رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «لايقتسم ورثتي ديناراً ما تركت بعد نفقة نسائي و مؤنة عاملي فهو صدقة»[32]. یعنی: «وارثان (بازماندگان) من، دیناری هم تقسیم نمی‌کنند؛ آنچه من، از خود به‌جای گذاشتم، بعد از نفقه‌ی همسرانم و پرداخت مزد کارگرانم، صدقه به‌شمار می‌رود».

احادیث صحیحی در این باب روایت شده و همه، این مضمون را در بردارد که کسی، از پیامبر ارث نمی‌برد. به همین خاطر ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  میراث رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را صدقه به حساب آورد تا از فرموده‌ی آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  پیروی کرده باشد. او چنین فرموده است: «من، همان کاری را می‌کنم که رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  کرده‌است و چیزی از آن را ترک نمی‌کنم[33]». یا فرمود: «به خدا سوگند، کاری را که رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  انجامش دادند، وانمی‌گذارم و انجامش می‌دهم[34]». آن‌چه از این روایت معلوم می‌شود، این است که فاطمه‌ی زهرا  رضی الله عنها  با شنیدن فرموده‌ی پدرش، قانع شد . [ابن‌قتیبه  رحمه الله  می‌گوید: «کسی منکر این نسیت که فاطمه‌ی زهرا  رضی الله عنها  بر سر میراث رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  با ابوبکر  رضی الله عنه  اختلاف پیدا کرده است؛ چراکه آن بانوی بزرگوار از فرموده‌ی پدرش بی‌خبر بود که کسی از پیامبران ارث نمی‌برد و به همین سبب نیز گمان می‌کرد که همانند هر فرزندی که در میراث پدرش سهمی دارد، او نیز از پدرش (رسول گرامی  صل الله علیه و آله و سلم ) ارث می‌برد؛ اما با شنیدن فرموده‌ی رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  قانع شد و دیگر سمهی از میراث رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نخواست[35].قاضی عیاض  رحمه الله  می‌گوید: «همین‌که فاطمه  رضی الله عنها  دلیل ابوبکر  رضی الله عنه  را درباره‌ی میراث رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  پذیرفت، نشان می‌دهد که در مورد ارث رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  این اجماع صورت گرفته که میراث آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم ، حکم صدقه را دارد؛ فاطمه  رضی الله عنها  پس از شنیدن حدیث رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  از خواسته‌اش برگشت و اصلاً ثابت نشده که او و یا کسی از فرزندانش، پس از آن خواهان میراث رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شده باشند؛ علی مرتضی  رضی الله عنه  در دوران خلافتش، عملکرد ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما  را در پیش گرفت و میراث رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را تقسیم نکرد[36].

حماد بن اسحاق می‌گوید: «آن‌چه از روایات صحیح معلوم می‌شود، این است که عباس، فاطمه، علی و زنان رسول‌خدا   صل الله علیه و آله و سلم  خواهان سهم خود از میراث آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  بودند؛ اما پس از آنکه ابوبکر  رضی الله عنه  و عده‌ای از صحابه  رضی الله عنهم  گواهی دادند که بنا به فرموده‌ی رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  کسی از ایشان ارث نمی‌برد، قانع شدند. علاوه بر این اگر رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  چنین نمی‌فرمود که کسی، از ما ارث نمی‌برد، ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما  حتماً میراث رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را تقسیم می‌کردند؛ چراکه سهم زیادی نصیب دخترانشان عایشه و حفصه  رضی الله عنهما  می‌شد. اما آنان، بنا به فرموده‌ی خود رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  میراث آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  را میان خانواده‌ی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  و از جمله عایشه و حفصه  رضی الله عنهما  تقسیم نکردند. اگر بنا، بر آن بود که کسی از رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  ارث ببرد، این افتخار بیش از همه از آنِ ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما  بود که دخترانشان، از وارثان آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  بودند][37].

اینکه برخی روایت کرده‌اند که فاطمه  رضی الله عنها  پس از درخواست ارثش، بر ابوبکر  رضی الله عنه  خشم گرفت و تا پایان حیاتش با او سخن نگفت، به دلایل زیر، غیرممکن است:

1ـ بیهقی از طریق شعبی چنین روایت کرده است: ابوبکر  رضی الله عنه  به عیادت فاطمه رفت؛ علی  رضی الله عنه  به فاطمه  رضی الله عنها  گفت: «ابوبکر  رضی الله عنه  اجازه می‌خواهد که برای احوال‌پرسی نزدت بیاید.» فاطمه  رضی الله عنها  گفت: «تو دوست داری به او اجازه بدهم؟» علی  رضی الله عنه  فرمود: «آری.» فاطمه  رضی الله عنها  ابوبکر  رضی الله عنه  را به حضور پذیرفت؛ ابوبکر  رضی الله عنه  به حضور فاطمه  رضی الله عنها  رفت و کوشید تا رضایت فاطمه را جلب کند (و قانعش نماید که درباره‌ی ارث رسول‌خدا   صل الله علیه و آله و سلم به حق عمل کرده است) و چنین نیز شد[38]. [چگونه امکان دارد که فاطمه  رضی الله عنها  تا پایان عمرش با ابوبکر  رضی الله عنه  سخن نگفته باشد؟! مگر نه این است که ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  فرموده است: «به خدا سوگند که من، نزدیکان رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  را از پیوند با نزدیکان خود بیشتر دوست دارم!»[39]. آنچه ابوبکر  رضی الله عنه  در مورد میراث رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  انجام داد، پیروی و اتباع از فرموده‌ی رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بود.][40]. ابن‌کثیر  رحمه الله  می‌گوید: سند این روایت، قوی و خوب است و از ظاهر آن، چنین برمی‌آید که شعبی، این ماجرا را از شخصِ علی  رضی الله عنه  شنیده و یا این خبر، از کسی به شعبی رسیده که آن را از علی  رضی الله عنه  دریافت نموده است[41]. بدین‌سان روشن می‌گردد که هیچ کدورتی میان فاطمه  رضی الله عنها  و ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  نبوده و اگر هم در ابتدا مسأله‌ای میان آنها وجود داشته، برطرف گردیده و فاطمه  رضی الله عنها  در حالی دار فانی را وداع گفته که از ابوبکر  رضی الله عنه  راضی بوده است. بنابراین کسی نمی‌تواند ادعا کند که دوستدار فاطمه‌ی زهرا است مگر آنکه از افرادی که فاطمه‌ی زهراء  رضی الله عنها  از آنان راضی بوده، خرسند باشد[42].

این روایت، با آنچه که عایشه  رضی الله عنها  روایت کرده، هیچ تعارضی ندارد؛ عایشه‌ی صدیقه  رضی الله عنها  می‌گوید: فاطمه  رضی الله عنها  برای ابوبکر  رضی الله عنه  پیام فرستاد و سهم خود را از ارثیه‌ی رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  درخواست نمود؛ او، خواهان زمین آن حضرت  صل الله علیه و آله و سلم  از فدک و سهم ایشان از خیبر بود. ابوبکر  رضی الله عنه  در پاسخ فاطمه  رضی الله عنها  فرمود: من از رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که فرمودند: «لانورث، ما تركنا صدقة، إنّما يأكل آل‌محمد من هذا الـمال» یعنی: «ما پیامبران، چیزی به ارث نمی‌گذاریم؛ آن‌چه از خود می‌گذاریم، صدقه است؛ خانواده‌ی محمد  صل الله علیه و آله و سلم  فقط از این مال می‌خورند.» ابوبکر  رضی الله عنه  در پاسخ این درخواست گفت: هیچ تغییری در وضعیت صدقه‌ی بجای‌مانده از رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  ایجاد نمی‌کنم و حتماً همان کاری را انجام می‌دهم که رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  کرده‌است و چیزی از آن را ترک نمی‌کنم». بدین ترتیب ابوبکر  رضی الله عنه  از فدک و خیبر، چیزی به فاطمه نداد و به همین سبب فاطمه  رضی الله عنها  از ابوبکر  رضی الله عنه  آزرده‌خاطر شد و با او قهر نمود و تا پایان عمرش با وی سخن نگفت[43]. عایشه  رضی الله عنها ، این ماجرا را بر اساس میزان خبری که از این موضوع داشته، روایت نموده و حدیث شعبی، نتیجه‌ و برآمده از آگاهی بیشتر در این زمینه است که بیانگر ملاقات ابوبکر  رضی الله عنه  با فاطمه  رضی الله عنها  و سخن گفتن با او و جلب رضایت وی می‌باشد. گزارش عایشه  رضی الله عنها ، موضوع جلب رضایت فاطمه را منتفی می‌داند و بر عکس، روایت شعبی، ثابت می‌کند که فاطمه  رضی الله عنها  از ابوبکر  رضی الله عنه  خرسند شده و سپس درگذشته است. گفتنی است: علما، سخنی را که دال بر ثبوت است، بر قولی که بر نفی دلالت می‌نماید، مقدم می‌دانند؛ زیرا احتمال ثبوت، بیشتر می‌باشد تا عدم ثبوت که ممکن است ن ناشی از بی‌خبری راوی باشد؛ بویژه درباره‌ی این موضوع که همین‌طور نیز به نظر می‌رسد. چراکه عیادت ابوبکر  رضی الله عنه  از فاطمه  رضی الله عنها  یک مسأله‌ی کاملاً عادی بوده و با توجه به شرایط دینی و اجتماعی آن روزگار مسأله‌ی عجیبی به نظر نمی‌رسیده که نگاه عموم مردم را به خود معطوف نماید و یا خبرش درمیان مردم، شایع شود و همگان، از آن اطلاع یابند. عیادت از بیمار، یک امر کاملاً عادی است که در این مورد نیز مردم، بدون آنکه به آن حساسیت ببخشند، از زاویه‌ی یک مسأله‌ی معمولی به آن نگریسته و هیچ ضرورتی برای نقل آن ندیده‌اند. فاطمه، اساساً از روی قصد با ابوبکر  رضی الله عنه  ترک سخن ننموده و امثال او، خیلی فراتر از این هستند که به فرموده‌ی رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در مورد حرام بودن ترک سخن با برادر مسلمانشان، بی‌توجهی نمایند. بنابراین عدم سخن گفتن فاطمه  رضی الله عنها  با ابوبکر  رضی الله عنه  کاملاً طبیعی و برخاسته از عدم ضرورت بوده است[44].

قرطبی در توضیح حدیث عایشه  رضی الله عنها  می‌گوید: غم جانسوز وفات رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  فاطمه  رضی الله عنها  را به خود مشغول نموده و خانه‌نشینش کرده بود؛ از این رو عایشه از آن به قهر کردن فاطمه با خلیفه تعبیر نمود. حال آنکه رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «لايحل لـمسلم أن يهجر أخاه فوق ثلاث»[45]. یعنی: «برای هیچ کس جایز نیست که بیشتر از سه شبانه‌روز با برادر مسلمانش قهر نماید». فاطمه  رضی الله عنها  بیش از هر کسی از حلال و حرام، آگاه بود و بیش از همه از مخالفت با فرمان رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  اجتناب می‌نمود. بنابراین امکان ندارد از کسی که پاره‌ی تن رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  و ارجمندترین بانوی زنان بهشت است، چنین عملی سر بزند[46].

2ـ فاطمه‌ی زهرا  رضی الله عنها  در غم جانسوز وفات پدر بزرگوارش بود؛ مصیبتی که با رحلت برگزیده‌ترین بنده‌ی خدا، تمام مصایب را کوچک و ناچیز می‌نمود. در چنان موقعیتی که غم و اندوه، فاطمه  رضی الله عنها  را دربرگرفته بود و به خاطر بیماری، توان برخاستن از بستر را نداشت، کاملاً عادی بود که نتواند همچون گذشته بانشاط و فعال باشد؛ علاوه بر این خلیفه‌ی بزرگوار نیز مشغول سامان‌دهی به امور مسلمانان و جنگ با مرتدان بود؛ فاطمه‌ی زهرا  رضی الله عنها  می‌دانست که به زودی به پدرش می‌پیوندد؛ او بنا به فرموده‌ی رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  خبر داشت که نخستین فرد خانواده خواهد بود که رخت سفر از دنیا می‌بندد و به دیار باقی می‌رود. قطعاً در چنین شرایطی، کسی به دنیا نمی‌اندیشد تا چه رسد به فاطمه‌ی زهرا که بخواهد به خاطر دنیا با کسی قهر کند! هیچ روایتی دال بر این نیست که ابوبکر و فاطمه  رضی الله عنهما  همدیگر را دیده و به هم سلام نکرده باشند. آری بنا به دلایلی که گفتیم، فاطمه  رضی الله عنها  ناگزیر شد خانه‌نشین شود که به همین سبب برخی، آن را به اختلاف وی با ابوبکر  رضی الله عنه  در مورد فدک مرتبط دانسته‌ و از آن چنین تعبیر کرده‌اند که فاطمه با ابوبکر  رضی الله عنه  قهر نموده و بر او خشم گرفته است[47].

[علاوه بر این تاریخ، نشان می‌دهد که ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  در دوران خلافتش، بی‌آنکه بنا به فرموده‌ی رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  احکام میراث را در اموال فدک یا باقیمانده‌‌ی خمس خیبر اجرا کند، حق خانواده‌ی پیامبرe (اهل بیت) را از این اموال می‌داده است. از محمد بن علی بن حسین(امام محمد باقر) و هم‌چنین از زید بن علی چنین روایت شده که آن‌ها گفته‌اند: «از سوی ابوبکر  رضی الله عنه  هیچ ستمی به پدرانمان نشده و هیچ حقی از ایشان پایمال نگردیده است»][48].

 

10- وفات فاطمه‌ی زهرا

یکی از دلایلی که نشان می‌دهد روابط ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  با فاطمه‌ی زهرا  رضی الله عنها  بسیار محکم و استوار بوده، این است که همسر ابوبکر  رضی الله عنه  یعنی اسماء بنت عمیس  رضی الله عنها  در دوران بیماری فاطمه‌ی زهرا از ایشان پرستاری می‌کرد و تا واپسین لحظات حیات دخت نبی مکرم اسلام  صل الله علیه و آله و سلم  در کنار او بود و در غسل و خاکسپاری وی مشارکت داشت. علاوه بر اسماء، شخص علی مرتضی  رضی الله عنه  نیز از فاطمه‌ی زهرا  رضی الله عنها  پرستاری می‌کرد و همسر ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  نیز در امر پرستاری از فاطمه  رضی الله عنها  با او همکاری می‌نمود. فاطمه  رضی الله عنها  در مورد چگونگی کفن و دفن و خاکسپاری خود، سفارش‌هایی به اسماء نمود که اسماء نیز آنها را اجرا کرد. فاطمه  رضی الله عنها  به اسماء  رضی الله عنها  فرمود: «من، این را خیلی بد می‌دانم که هنگام خاکسپاری زنان، فقط پارچه‌ای روی آنها می‌اندازند و بدین ترتیب خوب پوشیده نمی‌شوند و اندام آنها قابل تشخیص می‌باشد». اسماء گفت: «ای دختر رسول‌خدا! آیا می‌خواهی چیزی به تو نشان دهم که در حبشه دیدم؟» آنگاه اسماء  رضی الله عنها  درخواست کرد تا تعدادی شاخه‌ی تر خرما بیاورند و سپس آنها را خم داد و روی آنها پارچه انداخت. فاطمه  رضی الله عنها  فرمود: «این، چقدر خوب و زیباست؛ بدین ترتیب زن و مرد از هم تشخیص داده می‌شوند (و برای میت زن، پوشش کافی ایجاد می‌گردد)»[49].

ابن‌عبدالبر می‌گوید: «فاطمه  رضی الله عنها  نخستین زنی است که در اسلام، جنازه‌اش را بدین ترتیب پوشاندند و پس از او، جنازه‌ی زینب بنت جحش  رضی الله عنها  را نیز به همین صورت پوشاندند».

ابوبکر  رضی الله عنه  همواره از علی  رضی الله عنه  احوال فاطمه  رضی الله عنها  را می‌پرسید و بر خلاف پندار برخی، جویای حال وی بود. در دوران بیماری فاطمه  رضی الله عنها ، علی  رضی الله عنه  در مسجد مشغول نماز بود. پس از آنکه نمازش، به پایان رسید، ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما  نزدش رفتند و گفتند: «حال دختر رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  چطور است؟» علاوه بر این ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  از همسرش اسماء  رضی الله عنها  نیز حال فاطمه‌ی زهراء را می‌پرسید؛ پیشتر گفتیم که اسماء، پرستار فاطمه بود و در دوران بیماریش، با تمام وجود از او پرستاری می‌نمود. روزی که فاطمه‌ی زهراء  رضی الله عنها  از دنیا رفت، تمام مردان و زنان مدینه گریستند و همچون روز وفات رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم  غم و اندوه، فضای شهر را پر کرد. ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما  برای عرض تسلیت نزد علی  رضی الله عنه  رفتند و از او خواستند که آنها را برای نماز جنازه جلو نکند[50]. گویا آن دو بزرگوار، تاب چنان مصیبتی را نداشتند و در توان خود نمی‌دیدند که نماز جنازه‌ی دختر رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  را امامت دهند.

فاطمه‌ی زهرا  رضی الله عنها  شش ماه پس از رحلت رسول اکرم  صل الله علیه و آله و سلم  در شب سه‌شنبه سوم رمضان سال 11 هجری وفات نمود؛ از علی بن حسین  رضی الله عنهما  چنین روایت شده که: «فاطمه  رضی الله عنها  بین نماز مغرب و عشاء وفات نمود؛ ابوبکر، عمر، عثمان، زبیر و عبدالرحمن بن عوف  رضی الله عنه  در آن‌جا حضور داشتند. هنگامی که جنازه‌اش را برای نماز گذاشتند، علی  رضی الله عنه  از ابوبکر  رضی الله عنه  خواست تا برای نماز جنازه جلو شود. ابوبکر  رضی الله عنه  فرمود: «ابوالحسن! تو خود حضور داری» علی  رضی الله عنه  گفت: «آری؛ ولی به خدا سوگند که کسی جز تو بر فاطمه  رضی الله عنها  نماز نمی‌گزارد» ابوبکر  رضی الله عنه  نماز جنازه‌ی فاطمه  رضی الله عنها  را امامت داد و فاطمه  رضی الله عنها  شبانگاه به خاک سپرده شد. در روایتی آمده است: ابوبکر  رضی الله عنه  بر جنازه‌ی فاطمه  رضی الله عنها  نماز گزارد و چهار تکبیر گفت[51]. البته روایت ارجح همان است که امام مسلم  رحمه الله  روایت کرده که علی بن ابی‌طالب  رضی الله عنه  بر جنازه‌ی فاطمه  رضی الله عنها  نماز گزارده است[52].

[رابطه‌ی ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  با اهل بیت و خاندان رسول‌خدا  صل الله علیه و آله و سلم ، چنان رابطه‌ی دوستانه و احترام‌آمیزی بوده که هم زیبنده‌ی ابوبکر  رضی الله عنه  می‌باشد و هم شایسته‌ی اهل بیت. رابطه‌ی دوستانه‌ی علی و ابوبکر  رضی الله عنهما  دوطرفه بوده و برپایه‌ی همین دوستی، علی  رضی الله عنه  یکی از فرزندانش را ابوبکر نامیده است[53]. علاوه بر این علی مرتضی  رضی الله عنه  پس از وفات ابوبکر صدیق  رضی الله عنه ، سرپرستی محمد بن ابی‌بکر را بر عهده گرفت و او را همانند فرزندش سرپرستی کرد….][54]. اینکه برخی گفته‌‌اند: فاطمه‌  رضی الله عنها  به علی  رضی الله عنه  وصیت نمود که هیچ یک از کسانی که به او ستم کرده و حقش را خورده‌اند، در خاکسپاریش حضور نداشته باشد، روایت دروغ و بی‌اساسی است.

شعری از اقبال لاهوری در مورد فاطمه‌ی زهرا:

مریم از یک نسبت عیسی عزیز

 

از سه نسبت حضرت زهرا عزیز

نــور چشــم رحمـة للعـالمین

 

آن امـام اولـیـــن و آخــرین

آنـکه جـان در پیکر گیتی دمید

 

روزگــار تــازه آییــن آفرید

پـادشــاه و کلبـه‌ای، ایـوان او

 

یک حسام و یک زره سامان او

مــادر آن مـرکز پرگـار عشق

 

مــادر آن کاروان‌سـالار عشـق

آن یـکی شـمـع شبستان حـرم

 

حــافظ جـمـعـیت خیــر الامـم

تا نـشیـند آتش پیـکار و کیـن

 

پشـت پا زد بر سـر تاج و نگین

وان دگـر مـولای ابــرار جهـان

 

قــوت بازوی احـرار جـهـــان

در نوای زندگی‌ سـوز از حسین

 

اهـل حـق حریت‌آموز از حسین

سیــرت فــرزندهـا از امهــات

 

جــوهر صـدق و صـفا از امهات

مـزرع تـسلـیم را حاصـل بتـول

 

مـادران را اسـوه‌ی کامـل بتـول

بهرمحتاجی دلش آنگونه سوخت

 

با یهـودی چـادر خود را فروخت

نـوری و هـم آتشی فرمانـبـرش

 

گم رضایش در رضـای شوهرش

آن ادب پـرورده‌ی صـبر و رضا

 

آسیــاگردان و لـب‌ قـرآن‌ســرا

گــریه‌های او ز بـالـین نــیـاز

 

گــوهر افـشاندی بدامـان نمـاز

اشـک او برچید جبریل از زمین

 

همچو شبنم ریخت برعرش برین

رشـته‌ی آیین حق زنجیـر پاست

 

پاس فرمان جناب مصطفی است

ورنــه گــرد تربـتش گردیدمی

 

سجــده‌ها بر خاک او پاشیدمی!




[1]- أسد الغابة (5/520)؛ الإصابة (4/365).

[2]- طبقات ابن سعد (8/26).

[3]- حلیة الأولیاء (2/39،43). سیر أعلام النبلاء‌ (2/118).

[4]- دلائل النبوة از بیهقی (3/160) با سند حسن.

[5]- صحیح السیرة النبویة، ص667؛ مسند فاطمة الزهراء و ما ورد في فضلها، به تحقیق: فؤاد احمد زمرلی، ص189.

[6]- کشف الغمة از اربلی (1/359)؛ الشیعة و أهل البیت، ص137،138.

[7]- فضائل الصحابة (2/955)، شماره‌ی (342) با سند صحیح.

[8]- المعجم الکبیر، از طبرانی(1153)؛ فضائل الصحابه (2/858).

[9]- کنز العمال (7/328)؛ المرتضی از ندوی، ص41.

[10]- کنز العمال (7/133)؛ المرتضی از ندوی، ص41.

[11]- صفة‌الصفوة (1/320)؛ الموسوعة ‌الحدیثیة، مسند احمد (1135)؛ سندش منقطع و ضعیف است.

[12]- التاریخ الإسلامی ازحمیدی (19/49،50).

[13]- صحیح بخاری، حدیث شماره‌ی (3705)؛ صحیح مسلم، شماره‌ی (2728)؛ ترمذی، شماره‌ی (3408).

[14]- مسلم (4/2092).

[15]- مسند احمد (5/275)؛ الدوحة النبویة، ص56.

[16]- الإستیعاب (4/376)؛ در سندش، ابوفروه رهاوی است که ضعیف می‌باشد. الدوحة النبویة، ص56.

[17]- مسلم، شماره‌ی (2450)؛ صحیح سنن ابی‌داود، شماره‌ی (5217).

[18]- سنن ابی‌داود (5217)؛ آلبانی، آن را در صحیح سنن ابی داود، صحیح دانسته است. (3/979).

[19]- مسند طیالسی (2/25).

[20]- بخاری، حدیث شماره‌ی (3767).

[21]- بخاری، شماره‌ی (5230).

[22]- فضائل الصحابة (2/756)، شماره‌ی (1327) با سند صحیح.

[23]- مستدرک حاکم، کتاب معرفة الصحابة (3/1559؛ حاکم، سندش را صحیح دانسته و ذهبی، با او موافقت کرده است.

[24]- بخاری، شماره‌ی (4358).

[25]- عارضة الأحوذی (13/247، 248)؛ العقیدة في أهل البیت، ص137.

[26]- مستدرک (3/16)؛ حاکم. آن را بنابه شرط مسلم صحیح دانسته و ذهبی، با او موافقت نموده است.

[27]- العقیدة في أهل البیت،‌ ص136.

[28]- فضائل الصحابة (2/255)، شماره‌ی 1325؛ آلبانی، آن را صحیح دانسته است؛ مشکاة (3/745).

[29]- بخاری، شماره‌ی6726

[30]- مسلم، حدیثی به همین مضمون (شماره‌ی 1759) آورده است.

[31]- بخاری، شماره‌ی 6730؛ مسلم، شماره‌ی 1758.

[32]- بخاری، شماره‌ی 6729.

[33]- مسلم، شماره‌ی1758.

[34]- بخاری، شماره‌ی6726.

[35]- تأویل مختلف الحدیث، ص189.

[36]- نگاه کنبد به: شرح صحیح مسلم از نووی (12.318)

[37]- البدایة و النهایة (5/252و253)؛ مطالب داخل [] را عیناً از کتاب سیرت ابوبکر، نوشته‌ی صلابی و ترجمه‌ی اینجانب نقل کردم تا موضوع مورد بحث، روشن‌تر گردد. (مترجم).

[38]- السنن الکبری از بیهقی (6/301)؛ أباطیل یجب أن تمحی من التاریخ، ص109

[39]- بخاری، شماره‌ی4036

[40]- العقیدة في اهل البیت بین الإفراط والتفریط، از دکتر سالم سحیمی، ص291

[41]- البدایة والنهایة (5/253)

[42]- الإنتصار للصحب و الآل، ص434.

[43]- بخاری، شماره‌ی4240.

[44]- الإنتصار للصحب و الآل، ص434.

[45]- بخاری، شماره‌ی6077

[46]- المفهم (12/73).

[47]- أباطیل یجب أن تمحی من التاریخ، ص108

[48]- شرح ابن ابی‌الحدید بر نهج‌البلاغة؛ نگاه کنید به: المرتضی از ابوالحسن ندوی، ص90و91. پیشتر یادآوری کردم که عبارت داخل [] برگرفته از کتاب سیرت ابوبکر، نوشته‌ی صلابی و ترجمه‌ی اینجانب می‌باشد. (مترجم).

[49]- الإستیعاب (4/378).

[50]- الشیعة وأهل البیت، ص77؛ کتاب سلیم بن قیس، ص255.

[51]- المرتضی، نوشته‌ی ندوی، ص94؛ الطبقات الکبری (7/29).

[52]- مسلم، شماره‌ی1759

[53]- المرتضی از ندوی، ص98

[54]- نگاه کنید به: المرتضی از ندوی، ص98.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...