فصل دوم: نظام زندگی در اسلام
اسلام نظامی فراگیر و متوازن است
اسلام نظام بزرگی را برای زندگی ارایه داده است که فراگیر بودن و تعادل و توازن از ویژگیهای آن است، رابطه انسان با پروردگارش و با جامعهاش را سامان داده و مرتب کرده است، و همچنین در مورد رابطه انسان با خودش به صورتی که حقوق خدا و عبادت خدا و حقوق جامعه، و احسان به افراد جامعه و موسسههای آن را به جا بیاورد. نظامی مرتب عرضه کرده است و همچنین حقوق خود انسان و نیازهایش را به صورتی متوازن بیان نموده است که هیچ طرفی بر طرفی دیگر تعدی نمینماید، بلکه انسان را چنان میکند که در ضمن مجموعهای مرتب و منظم و برای خشنودی پرودگارش تلاش مینماید و به خودش و جامعهاش آرامش و زندگی خوب را در دنیا و آخرت میبخشد، و پیامبر بزرگوار صل الله علیه و آله و سلم به همین مطلب اشاره نمود و فرمود: «پروردگارت بر تو حقی دارد و خانوادهات بر تو حقی دارد و خودت نیز بر تو حقی دارد». شکی نیست که دین ما این امور را بطور مشروح و مفصل بیان نموده است. بنابر این، به پرستش خداوند یگانه و ترک عبادت چیزهای دیگر غیر از خدا و ترک تعلق به کسی دیگر غیر از او مانند خواستن و کمک جستن از آن یا قسم خوردن به آن یا امید داشتن و توکل کردن بر او دستور داده است، و دستور داده که نباید در داوری و قانون گذاری و اطاعت، به کسی دیگر غیر از خداوند رجوع شود و هر آنچه که جز خدا برای کسی دیگر نباید انجام شود آن را فقط برای خداوند باید انجام داد.
و خداوند نمازهای پنجگانه را فرض نموده و اوقات آن را نیز مشخص کرده است، و روزه ماه رمضان و پرداختن زکات اموال و حج کعبه را فرض نموده است، و به ساختن و آباد کردن مساجد دستور داده است، و ذکر و تلاوت قرآن و اندیشدن در آن و عمل کردن به آن را مشروع نموده است، و جهاد در راه خدا و دعوت دادن به سوی خدا را قله بلندی اسلام قرار داده است...
و خداوند بیان نموده که این عبادت بر اساس عمل قلب از قبیل اخلاص و صداقت و فروتنی و ترس و محبت و امید و تفکر و توکل و یقین انجام شوند.
و نیز صدقه دادن و نیکی به مردم از قبیل خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و مسافران را مشروع نموده است. و توصیه نموده که با همسایه به خوبی رفتار شود و باید با همه مردم رفتار خوبی داشت.
و ازدواج را مشروع و آیین زندگی خانوادگی را بنیان نهاده و زنا را حرام کرده است، و حقوق زن و شوهر را در صورت توافق و در صورت اختلاف بیان داشته است، و زن و شوهر را به تربیت درست فرزندان تشویق و تحریک نموده است، اما نیکی به پدر و مادر همراه با بزرگترین رکن دین که توحید است ذکر شده است، همانطور که خداوند به راستگویی و وفا به عهد و حفظ چشم از نگاه به نامحرم و پاکدامنی دستور داده است. و در مورد بازار و کسب، قوانین وضع نمود. پس خرید و فروش را حلال و ربا و کلاهبرداری و احتکار را حرام کرده است، و مردم را به تسامح و همکاری با یکدیگر بر نیکی و تقوا تشویق نموده است، و مسلمان را آموخته که چگونه خودش را پاکیزه و زیبا کند و چگونه بپوشد و تغذیه نماید و بخوابد و در کل هیچ چیزی از جزئیات زندگی نیست، مگر اینکه اسلام آن را بیان داشته و قوانینی در مورد آن ارادئه داده است، مانند کشاورزی و صنعت و تعلیم و بهداشت و ارتش... در مورد همه و همه رهنمودهایی ارایه داده است.
پس هرگاه این حقوق و واجبات آن گونه که خداوند خواسته است به جا آورده شوند حالت فرد و جامعه بهبود مییابد و درست میشود، اما وقتی خلل پیش بیاید و توازن و تعادل مذکور به هم بخورد مانند اینکه علاقهها و خواهشات نفس بر حقوق خدا و جامعه طغیان نماید.
یا بر عکس این صورت بگیرد، آن وقت است که این نظام زیبا فاسد میشود و همه چیز به هم میخورد، و جامعه از هم فرو میپاشد و از بین میرود، و خداوند راست فرموده وقتی که میگوید: ﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِي ٱلنَّاسِ﴾ [الروم: 41]. «فساد، در خشکى و دریا بخاطر کارهایى که مردم انجام دادهاند آشکار شده است».
اسلام وقتی که این نظام بزرگ خود را ارایه میدهد از مسلمان میخواهد که حقوق خدا و حقوق جامعه را به شدت رعایت کند، و اسلام مسلمان را تشویق مینماید تا به اندازه توانش هر چه بیشتر به این امور بپردازد، اما از سویی دیگر از مسلمان میخواهد که ثروت کمتری از متاع دنیا بیاندوزد و مسلمان را به زهد و بیعلاقگی نسبت به دنیا و عدم فزونطلبی و عدم ثروت اندوزی زیاد تشویق مینماید.
اینها دو امر کاملاً متضاداند!
در حالی که اسلام را میبینیم که حق خدا و حق جامعه را به واجبی که کوتاهی ورزیدن در انجام آن جایز نیست، و به مستحبی که انجام آن پاداش دارد تقسیم نموده، مسلمان را تشویق مینماید تا آن امر مستحب را هر چه بیشتر انجام دهد.
از سویی دیگر، اسلام را میبینیم در قضیهای دیگر بر عکس این دستور میدهد. به عنوان مثال، اسلام به نماز و روزه دستور داده و تشویق نموده تا نمازهای نفلی و سنتها هرچه بیشتر خوانده شوند و روزهای دوشنبه و پنجشنبه روزه گرفته شود، و همچنین اطاعت از پدر و مادر و نیکی به آنها را واجب نموده و زکات را که حق جامعه است فرض نموده و تشویق نموده تا از اموال و خوراکیها علاوه بر زکات صدقه هم داده شود، بلکه قربانی کردن گوسفند و خوراندن گوشت و نماز را همراه و در کنار هم بیان کرده است، و فرموده است: ﴿فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَٱنۡحَرۡ٢﴾ [الکوثر: 2]. «پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن».
اما از طرفی دیگر توسعه و فزونی را در خورد و نوش و مسکن و ازدواج را نه از واجبات قرار داده است و نه از مستحبات، و بلکه نهایتش این است که از مباحاتی که انجام ندادن و انجام دادن آن برابر است، زیرا جمعآوری و ساختن کاخها و اندوختن کالاها اموری نیست که شریعت به آن تشویق کرده باشد و نه آن را ارزشی محسوب نموده، و اگر فایده آن منحصر به خود فرد باشد پاداش برای آن مقرر نداشته است، بلکه زمانی فرد مستحق پاداش میگیرد که اموال را ببخشد و با بخشیدن آن ایثار و فداکاری نماید، نه اینکه آن را انبار نماید و خودش فقط از آن استفاده کند. و اسلام به حفظ نگاه از نامحرم و پاکدامنی دستور داده است، و برای ازدواج هدفی فراتر از استفاده و لذت زودگذر جنسی در نظر گرفته است، آیا نمیبینی که خداوند فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ ذِكۡرٗا كَثِيرٗا٤١ وَسَبِّحُوهُ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلًا٤٢﴾ [الأحزاب: 41-42]. «اى کسانى که ایمان آوردهاید! خدا را بسیار یاد کنید، و صبح و شام او را تسبیح گویید».
﴿إِنَّمَآ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَأَوۡلَٰدُكُمۡ فِتۡنَةٞ﴾ [التغابن: 15] «اموال و فرزندانتان فقط وسیلهء آزمایش شما هستند».
﴿ٱلۡمَالُ وَٱلۡبَنُونَ زِينَةُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابٗا وَخَيۡرٌ أَمَلٗا٤٦﴾ [الکهف: 46]. «مال و فرزند، زینت زندگى دنیاست; و باقیات صالحات (ارزشهاى پایدار و شایسته) ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخشتر است».
پس خداوند به زیاد ذکر نمودن خدا و به پرهیز از مال و فرزند راهنمایی نموده و بیان کرده است که مال و فرزند کالای فانی هستند.
بنابر این، در مورد عبادت و نیکی با مردم تشویق شده و دستور داده شده که این کارها هرچه بیشتر باید انجام شوند. و در مورد اموال دنیا زهد و قناعت بهتر است، و در مورد اول حکم استحباب و وجوب دور میزند، در صورتی که در مورد دوم مسئله، مسئله مباح بودن و مکروه بودن است.
و در مورد اول خط همواره بالاست، و در مورد دوم پایین است که گاهی در گناه و حرمت پایین میآید. این نظام اسلام است که خداوند آن را برای بندگانش پسندیده است. و علاوه از این، هر چه هست قوانین و اجتهادشان میباشد.
نظامی که تدین وارداتی بر اساس آن استوار است
بعد از ملاحظه و مناقشه طولانی به حقیقت تلخی دست یافتم، و آن اینکه تدینی که امروزه ما داریم کاملاً با نظام زیبای الهی متفاوت است!!
و آن را در یک جمله اگر خلاصه کنیم اینطور باید گفت که تدین ما دینی است دیگر که بر اساس اهتمام ورزیدن به خواهشات نفس و علاقههای انسان از قبیل مال و جنس و کالاهای بیارزش دنیوی استوار است، و تلاش آن بر همین نقطه متمرکز میباشد. این تدین عوضی و غیر واقعی به حد وحشتناکی از اضطراب و اختلال در این نظام رسیده است، لذتها و منافع شخصی به طرز فجیعی بر حقوق خدا و جامعه چیره شده است، و امکان ندارد که فرد عاقلی در آن بیاندیشد و به یقین درک نکند که این مذهب آن تشیع اصلی و واقعی نیست، و اصلاً در عقل نمیگنجد که دینی که خداوند از آسمان فرستاده است همین باشد، و اگر ستمگرانه کلمه تشیع بر این مذهب اطلاق شود باید به آن کلمه غیر واقعی را هم بیافزاییم تا دامان تشیع اصلی و واقعی را از آن پاک کنیم. و تشیع غیر واقعی را میتوان در این عبارت خلاصه کرد (دینی است که در مورد عبادت و احسان بر اساس محدودیت و تنگ نمودن دایره این دو چیز استوار است و در امور مال اندوزی و جنسی بر آزادی و عدم محدودیت مبتنی است)!!! و امکان ندارد که این دین آیین اهل بیت باشد، و اشتباه است که این را ما تشیع بنامیم.
و بسیاری از بزرگان تشیع غیر واقعی بین بسیاری از عبادتهای شرعی یا غیر شرعی و بین خوردن و نوشیدن و مالاندوزی و استفاده جنسی ربط دادهاند! و دروازه ورود به دایره حرام را کاملاً گشودهاند، بعد از اینکه زمینه آماده و مناسب برای این امر بوده است، و موانع از انجام چنین کاری یا ضعیف بودهاند یا اصلاً موانعی سر راه نبوده است، و از طرفی راهها و ابزارهایی که به حرام برساند فراوان بودهاند! بویژه اینکه آنها توانستهاند پیروانشان را بفریبند که بزرگترین منکرات با سادهترین اسباب و پوچترین عذرها بخشیده میشوند.
و اینچنین....، به صورت نتیجه قطعی، چنین حالتی امور جنسی واقعیت زندگی گردیده و تا جایی که توانستهاند عبادت را بر اساس مالاندوزی و امور جنسی و فزونی در آن و بر اساس حذف آنچه که حذفش ممکن بوده و اختصار آنچه از فرائض دینی که اختصارش ممکن بوده است و تخفیف در آن یا تبدیل آن دامی برای شکار مال و استفاده جنسی قرار دادهاند.
پس میبینیم که در تشیع غیر واقعی بر مالاندوزی و استفاده جنسی محدودیتی نیست، و از طرفی میبینیم که در عبادت و احسان بخشهایی حذف شده، و دایره آن تنگ و محدود گردیده است!! این است قاعده و قانون تشیع غیرواقعی، این قاعده را خوب به یاد داشته باشید و اینک میرویم تا در باب دوم آنچه را که به طور خلاصه برایت بیان نمودم به صورت مشروح و مفصلاً بگویم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر