باب دوم:
کسانی که الله تعالی آنان را دوست دارد، برگرفته از سنت پیامبر صل
الله علیه و آله و سلم
علی رضی الله عنه را الله و رسولش دوست دارند
از ابو حازم آمده است که سَهل رضی الله عنه به او گفت که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم روز خیبر فرمود: «لأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَدًا رَجُلاً يُفْتَحُ عَلَى يَدَيْهِ، يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ، وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ». «فردا پرچم را به کسی میدهم که راه در مقابل وی باز شده، الله و فرستادهاش را دوست دارد و الله و فرستادهاش او را دوست دارند».
مردم شب نمودند و تمامی آنها امید داشتند تا [پرچم] صبح به آنها داده شود، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «أَيْنَ عَلِىٌّ». «علی کجاست؟». گفته شد: از چشمانش گلایه دارد، [پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ] آب دهان خود را بر چشمان وی گذاشت و برایش دعا فرمود و او سالم شد به طوری که گویی هیچ ناراحتیی در قبل نداشت، [پرچم] را به او عطا نمود و فرمود: «أُقَاتِلُهُمْ حَتَّى يَكُونُوا مِثْلَنَا». «با آنها جهاد میکنیم تا زمانی که مثل ما شوند!». و فرمود: «انْفُذْ عَلَى رِسْلِكَ حَتَّى تَنْزِلَ بِسَاحَتِهِمْ، ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى الإِسْلاَمِ، وَأَخْبِرْهُمْ بِمَا يَجِبُ عَلَيْهِمْ، فَوَاللَّهِ لأَنْ يَهْدِىَ اللَّهُ بِكَ رَجُلاً خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ يَكُونَ لَكَ حُمْرُ النَّعَمِ»[1]. «به نرمی حرکت کن تا این که به میدان آنها برسی! سپس آنان را بسوی اسلام دعوت بده و آنچه برایشان واجب شده است را به آنان برسان، قسم به الله اگر فردی از آنان را، الله توسط تو هدایت کند برایت از گلههای شتر قرمز[2] بهتر است».
ابوهریره رضی الله عنه روایت میکند که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ الْعَبْدَ نَادَى جِبْرِيلَ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ فُلاَنًا فَأَحْبِبْهُ. فَيُحِبُّهُ جِبْرِيلُ، فَيُنَادِى جِبْرِيلُ فِى أَهْلِ السَّمَاءِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ فُلاَنًا فَأَحِبُّوهُ. فَيُحِبُّهُ أَهْلُ السَّمَاءِ، ثُمَّ يُوضَعُ لَهُ الْقَبُولُ فِى الأَرْضِ»[3]. «وقتی الله، بندهای را دوست داشته باشد، به جبرئیل ندا میفرماید که الله فلانی را دوست دارد تو نیز وی را دوست داشته باش. در نتیجه جبرئیل او را دوست میدارد و جبرئیل در بین اهل آسمان ندا میدهد که الله، فلانی را دوست دارد، پس او را دوست داشته باشید، در نتیجه اهل آسمان او را دوست میدارند، سپس به همین دلیل مقبول اهل زمین میگردد».
الله مدارا نمودن در هر امری را دوست میدارد
عروة بن زیبر گفته است که عایشه رضی الله عنها همسر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفت: گروهی از یهودیان نزد رسول الله صل الله علیه و آله و سلم رسیدند و گفتند: «السَّامُ عَلَيْكُمْ». «مرگ بر تو». عایشه رضی الله عنها گفت: آن را فهمیدم و گفتم: «وَعَلَيْكُمُ السَّامُ وَاللَّعْنَةُ». «و مرگ بر شما و لعنت [بر شما]». رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «مَهْلاً يَا عَائِشَةُ، إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الرِّفْقَ فِى الأَمْرِ كُلِّهِ». «مهلت بده ای عایشه! الله مدارا کردن در تمامی امور را دوست میدارد». گفتم: ای رسول الله! نشنیدی آنا چه گفتند؟ رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «قَدْ قُلْتُ وَعَلَيْكُمْ»[4]. «[در جواب] گفتم: و بر شما».
عبدالله بن مغفّل گفته است که رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ وَيُعْطِي عَلَيْهِ مَا لاَ يُعْطِي عَلَى الْعُنْفِ»[5]. «الله مدارا میکند و مدار کردن را دوست میدارد و در ازای آن چیزی را میدهد که در زمان درشتی نمودن، آن را نمیدهد».
از ابی أُمامة آمده است که رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عزوجل يُحِبُّ الرِّفْقَ وَيَرْضَاهُ، وَيُعِينُ عَلَيْهِ مَا لا يُعِينُ عَلَى الْعُنْفِ»[6]. «الله عزوجل مدارا کردن را دوست داشته و از آن راضی میشود و در ازای آن چیزی را میرساند که در هنگام درشتی نمودن آن را نمیرساند».
زاری بندهاش، بسویش را دوست میدارد
یحیی بن ابی کثیر گفته است: ابو عبیده بن عبدالله بن مسعود برایم نوشت: أما بعد، من به تو هدایتِ عبدالله بن مسعود در نماز، عمل و سخنش را بیان میدارم و گفت: به رسول الله صل الله علیه و آله و سلم جوامع الکَلِم[7] داده شد، به ما آموزش میداد که وقتی در نماز مینشینیم چه بگوییم: «التَّحِيَّاتُ لِلَّهِ وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّيِّبَاتُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، السَّلامُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ، أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ»، سپس آنچه را که میخواهد بعد از آن طلب نماید و با کلماتی آسان و غیر طولانی در نشستن بسوی الله، برای رحمت و آمرزشش، رغبت پیدا نماید، میفرمود:
«أُحِبُّ أَنْ تَكُونَ مَسْأَلَتُكُمُ اللَّهَ حِينَ يَقْعُدُ أَحَدُكُمْ فِي الصَّلاةِ وَيَقْضِي التَّحِيَّةَ، أَنْ يَقُولَ بَعْدَ ذَلِكَ: سُبْحَانَكَ لا إِلَهَ غَيْرُكَ، اغْفِرْ لِي ذَنْبِي، وَأَصْلِحْ لِي عَمَلِي، إِنَّكَ تَغْفِرُ الذُّنُوبَ لِمَنْ تَشَاءُ، وَأَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ، يَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِي، يَا تَوَّابُ تُبْ عَلَيَّ، يَا رَحْمَانُ ارْحَمْنِي، يَا عَفُوُّ اعْفُ عَنِّي، يَا رَءُوفُ ارْأُفْ بِي، يَا رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكَرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ، وَطَوِّقْنِي حُسْنَ عِبَادَتِكَ، يَا رَبِّ أَسْأَلُكَ مِنَ الْخَيْرِ كُلِّهِ، وَأَعُوذُ بِكَ مِنَ الشَّرِّ كُلِّهِ، يَا رَبِّ افْتَحْ لِي بِخَيْرٍ، وَاخْتِمْ لِي بِخَيْرٍ، وَآتِنِي شَوْقًا إِلَى لِقَائِكَ مِنْ غَيْرِ ضَرَّاءَ مُضِرَّةٍ، وَلا فِتْنَةٍ مُضِلَّةٍ، وَقِنِي السَّيِّئَاتِ، وَمَنْ تَقِ السَّيِّئَاتِ فَقَدْ رَحِمْتَهُ، وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ، ثُمَّ مَا كَانَ مِنْ دُعَائِكُمْ فَلْيَكُنْ فِي تَضَرُّعٍ وَإِخْلاصٍ، فَإِنَّهُ يُحِبُّ تَضَرُّعَ عَبْدِهِ إِلَيْهِ»[8]. «دوست دارم که خواسته هر کدام از الله بعد از گفتن تحیه این باشد که: پاک و منزه هستی، هیچ عبادت شوندهی بر حقی جز تو وجود ندارد، گناه مرا بیامرز! عمل مرا اصلاح بفرما! تو گناهان هرکه را بخواهی میبخشی، تو بسیار آمرزنده و دائماً رحمت کننده میباشی، ای بسیار آمرزنده مرا بیامرز! ای بسیار رحمت کننده مرا رحمت کن! ای عفو کننده مرا عفو بفرما! ای بسیار مهربان به من مهربانی کن! ای پروردگار به من توفیق بده تا شکر نعمتی را که به من دادهای، بجا آورم، عبادت نیکت را برای من آسان بگردان، ای پروردگار! تمامی خیر را از تو میخواهم و از تمامی شر به تو پناه میبرم، ای پروردگار! با خیر و سلامت برای من گشایش ایجاد بفرما! خاتمهی [عمل] مرا خیر بفرما! شوق دیدنت را بدون بدبختی و زیان، به من عطا بفرما و آن را فتنهای گمراه کننده قرار مده! مرا از بدیها حفظ بفرما! تو رحمت کردهای کسی را که از بدیها تقوا پیشه کند و آن پیروزیی بزرگ است، دعای شما همراه زاری و اخلاص باشد، بطور یقین [الله] زاری بدنهاش را بسویش دوست میدارد».
از ابوهریره رضی الله عنه آمده است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللهَ تَعَالى يُحبُّ السَّهلَ الطَّلقَ»[9]. «الله تعالی گشاده رو را دوست میدارد».
از أنس بن مالك رضی الله عنه آمده است که فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللهَ تَعَالى يُحبُّ الشَّابَّ التَّائبَ»[10]. «الله تعالی جوان توبه کننده دوست دارد».
از ابوهریره رضی الله عنه آمده است که فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللهَ تَعَالى يُحبُّ المُؤمنَ المُتبذِّلَ الذى لاَ يُبالِي مَا لَبسَ»[11]. «الله تعالی مؤمنی را که کهنه پوش است دوست دارد، کسی که زیاد به لباسهایش توجهی ندارد».
ابوهریره رضی الله عنه آورده است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعُطَاسَ، وَيَكْرَهُ التَّثَاؤُبَ، فَإِذَا عَطَسَ فَحَمِدَ اللَّهَ، فَحَقٌّ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ سَمِعَهُ أَنْ يُشَمِّتَهُ، وَأَمَّا التَّثَاوُبُ فَإِنَّمَا هُوَ مِنَ الشَّيْطَانِ، فَلْيَرُدَّهُ مَا اسْتَطَاعَ، فَإِذَا قَالَ هَا. ضَحِكَ مِنْهُ الشَّيْطَانُ»[12]. «الله عطسه را دوست دارد و از خمیازه کراهت دارد، اگر کسی عطسه کرد و بعد از آن الله را حمد نمود، بر هر مسلمانی که آن را بشنود واجب است تا جواب او را بدهد، اما خمیازه و آن فقط از جانب شیطان است و هرکس توانست آن را رد کند، زیرا وقتی صدای دهانش در خمیازه میآید شیطان میخندد».
دوست دارد که بین فرزندانتان عدالت برقرار کنید
نعمان میگوید مادرش از پدرش بشیر خواست تا به او (نعمان) تعدادی درخت نخل بدهد و او این کار را انجام داد و گفت: چه کسی برای تو شهادت میدهد و [مادرش] گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم . نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمد و ماجرا را برای وی ذکر نمود و پیامآور الله صل الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «أَلَكَ وَلَدٌ غَيْرُهُ». «آیا به غیر از او فرزند دیگری داری؟». گفت: بله. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «فَأَعْطَيْتَهُمْ كَمَا أَعْطَيْتَهُ». «هر چیزی که به او عطا کردی آیا به دیگر [فرزندانت] نیز عطا کردی؟». گفت: خیر. فرمود: «لَيْسَ مِثْلِي يَشْهَدُ عَلَى مِثْلِ هَذَا إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُحِبُّ أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ أَوْلاَدِكُمْ كَمَا يُحِبُّ أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ أَنْفُسِكُمْ»[13]. «هیچ کس به مانند من برای چنین چیزی گواهی نمیدهد. الله تعالی دوست دارد که بین فرزندانتان عدالت بر قرار کنید، همانگونه که دوست دارد بین خودتان، عدالت برقرار کنید».
الله عمل کنندهای که عملش را نیکو گرداند، دوست دارد
عاصم بن کلیب جرمی از پدرش روایت میکند: او همراه پدرش بدنبال جنازهای رفتند و او پسر بچهای بود که عاقل بود و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آن را دید و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «يُحِبُّ اللَّهُ لِلْعَامِلِ إِذَا عَمِلَ أَنْ يُحْسِنَ»[14]. «الله عمل کنندهای که عملش را نیکو گرداند دوست میدارد».
از اسود بن سریع آمده است که گفت: گفتم ای فرستادهی الله! آیا حمدهایی را که با آنها، پروردگارم تبارک و تعالی را حمد کردهام برایت بازگو کنم فرمود: «أَمَا إِنَّ رَبَّكَ عزوجل يُحِبُّ الْحَمْدَ»[16]. «همانا پروردگارت عزوجل حمد کردن را دوست میدارد».
از عبدالرحمن بن ابیبکره آمده است که اسود بن سریع گفت: نزد فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم رسیدم و گفتم: ای رسول الله! من پروردگارم تبارک و تعالی را حمد گفته و مدحش نمودم [و همچنین] تو را، رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «أَمَا إِنَّ رَبَّكَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى يُحِبُّ الْمَدْحَ هَاتِ مَا امْتَدَحْتَ بِهِ رَبَّكَ». «پروردگارت تبارک و تعالی مدح کردن[ـش] را دوست میدارد، آنچه با آن پروردگارت را مدح نمودهای بیان کن». گفت: شروع به بازگو کردن نمودم که مردی آمد که سری تاس و گندمگون بود، اجازه خواست. رسول الله صل الله علیه و آله و سلم از من خواست تا به خاطر وی ساکت شوم، ابن سلمه برای ما توصیف نمود چگونه از او خواست تا ساکت شود. گفت: همان گونه که با گربه رفتار میشود، سپس آن مرد آمد و مدت زمانی صحبت نمود و بعد از آن رفت، سپس دوباره شروع به بازگو نمودن کردم و بعد او برگشت و رسول الله صل الله علیه و آله و سلم از من خواست تا ساکت شوم -و آن را نیز توصیف نمود- گفتم: ای رسول الله! کسی که به خاطر او مرا ساکت میکردی که بود؟ فرمود: «هَذَا رَجُلٌ لاَ يُحِبُّ الْبَاطِلَ، هَذَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ»[17]. «این مردی است که باطل را دوست ندارد، او عمر بن خطاب است».
از ابوهریره رضی الله عنه روایتی آمده است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «لِلَّهِ تِسْعَةٌ وَتِسْعُونَ اسْمًا، مِائَةٌ إِلاَّ وَاحِدًا، لاَ يَحْفَظُهَا أَحَدٌ إِلاَّ دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَهْوَ وَتْرٌ يُحِبُّ الْوَتْرَ»[19]. «الله نود و نه اسم دارد، در واقع صد اسم یکی کمتر، کسی آنها را حفظ کند، داخل بهشت میشود و او(الله) فرد است و فرد را دوست دارد».
علی رضی الله عنه گفت: [نماز] وتر مانند [نمازهای] واجب، واجب نمیباشد ولی فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم آن را سنت قرار داده و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ وِتْرٌ يُحِبُّ الْوِتْرَ فَأَوْتِرُوا يَا أَهْلَ الْقُرْآنِ»[20]. «الله وتر است و وتر را دوست میدارد پس ای اهل قرآن [نمازِ] وتر بجا بیاورید».
عبدالله بن مسعود رضی الله عنه گفته است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «لاَ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ كَانَ فِى قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ كِبْرٍ». «وارد بهشت نمیشود کسی که ذرهای تکبر داشته باشد». مردی گفت: فردی وجود دارد که دوست دارد لباسش و پاپوشش زیبا باشد [حکم آن چیست]. فرمود: «إِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ الْجَمَالَ، الْكِبْرُ بَطَرُ الْحَقِّ وَغَمْطُ النَّاسِ»[21]. «الله زیباست و زیبایی را دوست میدارد، تکبر آن است که حق را قبول نکنی و مردم را خوار بشماری».
بندهای را دوست دارد که پرهیزکار بوده و قناعت داشته باشد و خودنمایی نکند
عامر بن سعد گفت: سعد ابن ابیوقاص رضی الله عنه بر روی شترش بود و پسرش عمر آمد وقتی سعد رضی الله عنه او را دید گفت: از شرّ این سوارکار به الله پناه میبرم و پایین آمد، به او گفت: آیا از شترت پایین آمدی و گوسفندانت [را رها کردی] و مردم را در حالی که برای صاحب شدن چیزی با یکدیگر نزاع میکنند ترک کردی؟ سعد رضی الله عنه بر سینهی او زد و گفت: ساکت شو! شنیدم که فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ التَّقِىَّ الْغَنِىَّ الْخَفِىَّ»[22]. «الله بندهای را که پرهیزکار بوده و قناعت نفس داشته باشد و خودنمایی نکند را دوست میدارد».
الله تعالی غیرت و بزرگمنشی را دوست میدارد
جابر بن عتیک رضی الله عنه آورده است که پیامآور الله صل الله علیه و آله و سلم میفرمود: «مِنَ الْغَيْرَةِ مَا يُحِبُّ اللَّهُ وَمِنْهَا مَا يُبْغِضُ اللَّهُ فَأَمَّا الَّتِى يُحِبُّهَا اللَّهُ فَالْغَيْرَةُ فِى الرِّيبَةِ وَأَمَّا الْغَيْرَةُ الَّتِى يُبْغِضُهَا اللَّهُ فَالْغَيْرَةُ فِى غَيْرِ رِيبَةٍ وَإِنَّ مِنَ الْخُيَلاَءِ مَا يُبْغِضُ اللَّهُ وَمِنْهَا مَا يُحِبُّ اللَّهُ فَأَمَّا الْخُيَلاَءُ الَّتِى يُحِبُّ اللَّهُ فَاخْتِيَالُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ عِنْدَ الْقِتَالِ وَاخْتِيَالُهُ عِنْدَ الصَّدَقَةِ وَأَمَّا الَّتِى يُبْغِضُ اللَّهُ فَاخْتِيَالُهُ فِى الْبَغْىِ»[23]. «قسمتی از غیرت است که الله دوست داشته و قسمتی که از آن بدش میآید، آن قسمتی که الله دوست دارد غیرت در مسائل نامشروع است و غیرتی که الله به آن بغض دارد، غیرت در مسائل مشروع است، در مورد بزرگ منشی قسمتی از آن را الله نسبت به آن بغض دارد و قسمتی از آن است که الله آن را دوست میدارد، بزرگ منشی مرد هنگام جهاد و بزرگ منشی وی هنگام صدقه، بزرگ منشیی است که الله آن را دوست دارد و آن قسمتی که الله نسبت به آن بغض دارد بزرگ منشی هنگام سرکشی است».
یعلی گفته است: رسول الله صل الله علیه و آله و سلم مردی را دید که در مکانی باز، بدون ازار، غسل میکرد، از منبر بالا رفته و الله را حمد گفته و او را ستایش نمود، سپس فرمود: «إِنَّ اللَّهَﻷ حَيِىٌّ سِتِّيرٌ يُحِبُّ الْحَيَاءَ وَالسَّتْرَ فَإِذَا اغْتَسَلَ أَحَدُكُمْ فَلْيَسْتَتِرْ»[24]. «الله عزوجل با حیاء و پوشاننده است و حیاء و پوشش را دوست میدارد، اگر کسی از شما غسل نمود باید خودش را بپوشاند».
از عکرمة آمده است که عدهای از اهل عراق گفتند: ای ابن عباس: نظر تو دربارهی این آیه که به آن امر شدهایم تا آن را انجام دهیم و کسی به آن عمل نمیکند چیست؟ الله عزوجل میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِيَسۡتَٔۡذِنكُمُ ٱلَّذِينَ مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ وَٱلَّذِينَ لَمۡ يَبۡلُغُواْ ٱلۡحُلُمَ مِنكُمۡ ثَلَٰثَ مَرَّٰتٖۚ مِّن قَبۡلِ صَلَوٰةِ ٱلۡفَجۡرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ ٱلظَّهِيرَةِ وَمِنۢ بَعۡدِ صَلَوٰةِ ٱلۡعِشَآءِۚ ثَلَٰثُ عَوۡرَٰتٖ لَّكُمۡۚ لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ وَلَا عَلَيۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّۚ طَوَّٰفُونَ عَلَيۡكُم بَعۡضُكُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٥٨﴾ [النور: 58]. ترجمه: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، ملک یمینتان و کسانی که به سن بلوغ نرسیدهاند [برای داخل] شدن، سه بار از شما اجازه بگیرند، قبل از نماز صبح و هنگامی که در ظهر لباستان را بیرون میآورید و بعد از نماز عشاء، [این] سه وقت برایتان [زمان] خلوت است، و به غیر از این اوقات بر شما و آنان اجباری نیست، [زیرا] آنان در اطراف شما در رفت و آمد هستند». -قرائت نمود تارسید به- ﴿عَلِيمٌ حَكِيمٞ﴾ ابن عباس رضی الله عنهما گفت: الله بسیار بردبار و دائماً رحمت کننده بوده و پوشش را دوست میدارد، این در حالی است که مردم برای خانههای خود پوشش و پرده ندارند، و چه بسیار میشود که خادم یا فرزند یا یتیمِ مرد و یا مردی بر اهلش وارد میشود، از همین رو الله به آنان امر فرمود: تا در این سه زمان خلوت، [کسانی که در قبل ذکر شد] برای داخل شدن باید اجازه بگیرند و الله برای آنها پوشش و خیر را برگزیده است، ولی احدی را ندیدم که به آن عمل کند[25].
الله آسانگیری در تجارت را دوست میدارد
از ابی هریره رضی الله عنه آمده است که فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ سَمْحَ الْبَيْعِ سَمْحَ الشِّرَاءِ سَمْحَ الْقَضَاءِ»[26]. «الله آسانگیری در فروختن، آسانگیری در خریدن و آسانگیری در قضاوت را دوست میدارد».
ابیدرداء رضی الله عنه آورده است که فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ كُلَّ قَلْبٍ حَزِينٍ»[27]. «الله هر قلب اندوهگینی را دوست میدارد».
از حسین بن علی رضی الله عنهما آمده است که فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ مَعَالِيَ الأُمُورِ وأَشْرَافَهَا، وَيَكْرَهُ سَفَاسِفَهَا»[28]. «الله امور با منزلت و بزرگوار را دوست میدارد و از آن [اموری] که استوار نیستند، کراهت دارد».
بیصدا بودن [مردم] را در سه حالت دوست دارد
زید بن ارقم رضی الله عنه از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم روایت میکند که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عزوجل يُحِبُّ الصّمْتَ عِنْدَ ثَلاثَ: عِنْدَ تِلاوَةِ الْقُرْآنِ وَعِنْدَ الزَّحْفِ وَعِنْدَ الْجِنَازَةِ»[29]. «الله عزوجل ساکت بودن در سه حالت را دوست میدارد: هنگام تلاوت قرآن و هنگام یورش بردن در جهاد و هنگام تشیع جنازه».
از ابن عمر رضی الله عنهما آمده است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْتَرِفَ»[30]. «الله پیشهور را دوست میدارد».
معاذ بن جبل رضی الله عنه گفت: نزد فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم رفتم و رسول الله صل الله علیه و آله و سلم ایستاده بود و نماز میخواند، آنقدر ایستاد تا صبح شد، به سجده رفت، [آنقدر سجدهاش طول کشید] که پنداشتم، قبض روح شده است، به من نگاه کرد و فرمود: «يَا مُعَاذُ، رَأَيْتَ؟» «ای معاذ دیدی؟» گفتم: بله، دیدم که سجدهای بُردی که پنداشتم قبض روح شدهای، فرمود: «تَدْرِي لِمَ ذَاكَ». «میدانی برای چه بود؟» گفتم: الله و فرستادهاش آگاهترند فرمود: «إِنِّي صَلَّيْتُ مَا كَتَبَ لِي رَبِّي، وأَتَانِي رَبِّي». «من نمازی را خواندم که آن را پروردگارم، برای من واجب گردانیده بود و پروردگار من آن را به من عطا فرموده بود»، [الله به من] فرمود: «يَا مُحَمَّدُ، مَا أَفْعَلُ بِأُمَّتِكَ». «ای محمد با امتت چه کار کنم؟». گفتم: «رَبِّي أَنْتَ أَعْلَمُ». «پروردگارم تو داناتر هستی». و آن [جمله] را سه یا چهار با تکرار نمود، و در آخر فرمود: «مَا أَفْعَلُ بِأُمَّتِكَ». «با امتت چه کار کنم؟»، گفتم: «أَنْتَ أَعْلَمُ يَا رَبِّ». «ای پروردگار تو عالمتر هستی». فرمود: «إِنِّي لا أُحْزِنُكَ فِي أُمَّتِكَ». «تو را دربارهی امتت غمگین نمیکنم»، «فَسَجَدَتُّ لِرَبِّي، وَرَبُّكَ شَاكِرٌ يُحِبُّ الشَّاكِرِينَ»[31]. «پس بر پروردگارم سجده[ی شکر] بردم و پروردگار تو شکرگذار است، و شکر کنندگان را دوست میدارد».
صالح بن ابیحسّان میگوید: شنیدم سعید بن مسیب میگفت: الله خوشبو است و خوشبویی را دوست میدارد، پاکیزه است و پاکیزگی را دوست میدارد، با کَرَم است و کرامت را دوست میدارد، بخشنده است و بخشندگی را دوست میدارد، نظافت کنید و زبالهها را در اطراف خودتان به حال خود رها نکنید و به یهودیان تشابه پیدا نکنید. گفت: آن را برای مهاجر بن مسمار بازگو کردم و او گفت: این حدیث را از عامر بن سعد بن ابی وقاص از پدرش از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شنیدم، مگر آن که وی فرمود: «نَظِّفُوا أَفْنِيَتَكُمْ»[32]. «اطراف خانهی خودتان را پاکیزه گردانید».
دوست میدارد اثر نعمت بخشیدن به بندهاش را ببیند
از عمرو بن شعیب از پدرش از پدر بزرگش آمده است که فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ يُرَى أَثَرُ نِعْمَتِهِ عَلَى عَبْدِهِ»[33]. «الله دوست میدارد تا اثر نعمتش بر بندهاش دیده شود».
از عمرو بن شعیب از پدرش از پدربزرگش آمده است که فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «كُلُوا وَاشْرَبُوا وَتَصَدَّقُوا وَالْبَسُوا فِى غَيْرِ مَخِيلَةٍ وَلاَ سَرَفَ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ تُرَى نِعْمَتُهُ عَلَى عَبْدِهِ»[34]. «بخورید و بنوشید و صدقه بدهید و بدون بزرگ منشی و اسراف لباس بپوشید! الله دوست دارد نعمتی که به بندهاش بخشیده است، دیده شود».
نیکوکاران پرهیزکار و غیر خودنما را دوست میدارد
عمر بن خطاب رضی الله عنه روزی بسوی مسجد رسول الله صل الله علیه و آله و سلم رفت و معاذ بن جبل را یافت، بطوری که او در کنار قبر رسول الله صل الله علیه و آله و سلم نشسته بود و گریه مینمود، [عمر رضی الله عنه ] گفت: چه چیز تو را به گریه انداخته است؟ گفت: برای این گریه میکنم که چیزی را از رسول الله صل الله علیه و آله و سلم شنیدم و میفرمود: «إِنَّ يَسِيرَ الرِّيَاءِ شِرْكٌ وَإِنَّ مَنْ عَادَى لِلَّهِ وَلِيًّا فَقَدْ بَارَزَ اللَّهَ بِالْمُحَارَبَةِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الأَبْرَارَ الأَتْقِيَاءَ الأَخْفِيَاءَ الَّذِينَ إِذَا غَابُوا لَمْ يُفْتَقَدُوا وَإِنْ حَضَرُوا لَمْ يُدْعَوْا وَلَمْ يُعْرَفُوا؛ قُلُوبُهُمْ مَصَابِيحُ الْهُدَى يَخْرُجُونَ مِنْ كُلِّ غَبْرَاء مُظْلِمَةٍ»[35]. «کمترین ریا شرک است، و هرکس که با دوست الله دشمنی و عداوت نماید، در حقیقت با الله وارد جنگ شده است، الله نیکوکارانِ پرهیزکار و غیرخودنما را دوست میدارد، کسانی که وقتی غائب هستند، کسی سراغ شان را نمیگیرد و وقتی حاضر اند، دعوت نمیگردند، و کسی هم آنها را نمیشناسد. و قلبهای آنها همانند چراغهای هدایت و رهنمایی است. و آنها از هر بلایِ تاریکی خارج میشوند».
بندهی مؤمنی که فقیر است ولی عفاف دارد را دوست میدارد
از عمران بن حصین آمده است که فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ عَبْدَهُ الْمُؤْمِنَ الْفَقِيرَ الْمُتَعَفِّفَ أَبَا الْعِيَالِ»[36]. «الله بندهاش که مؤمن بوده و فقیر و با عفاف و عیالوار است را دوست دارد».
دوست میدارد اگر عملی انجام شد، به کمال برسد
عایشه رضی الله عنها آورده است که پیامآور الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ إِذَا عَمِلَ أَحَدُكُمْ عَمَلًا أَنْ يُتْقِنَهُ»[37]. «الله دوست میدارد که اگر شما عملی انجام دادید، آن را به کمال برسانید».
عاصم بن کلیب از پدرش روایت میکند: او همراه پدرش بسوی جنازهای رفتند که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آن را دیده بود و من کودکی عاقل بودم، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «يُحِبُّ اللَّهُ الْعَامِلَ إِذَا عَمِلَ أَنْ يُتْقِنَ». «الله عمل کنندهای را دوست میدارد که عمل خود را به کمال برساند». طبرانی آن در الکبیر ذکر کرده است[38].
دادخواهان و غمگینان را دوست میدارد
انس رضی الله عنه گفته است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «الدَّالُّ عَلَى الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ، وَاللَّهُ يُحِبُّ إِغَاثَةَ اللَّهْفَانِ»[39]. «راهنمایی کننده به کار خیر مانند انجام دهندهی آن است [ثواب انجام دهنده را میبرد بدون آن که از ثواب انجام دهنده ذرهای کاسته شود] و الله فريادرسىِ دلسوختگان و درماندگان را دوست دارد».
اسود بن هلال گفته است: با شترهایم به مدینه رسیدم، گفتم: وارد مسجد بشوم و وقتی داخل شدم دیدم عمر بن خطاب رضی الله عنه خطبه میگفت و او میگفت: ای اهل مدینه! حج کنید و قربانی نمایید، الله قربانی کردن را دوست میدارد، بسوی شترهایم برگشتم و دیدم هر مردی شتری را در آغوش گرفته است و عمر رضی الله عنه آمده و به آنها نگاه کرد و گفت: این شترهای مردی مهاجر است[40].
شداد بن اوس میگوید: دو چیز را از رسول الله صل الله علیه و آله و سلم به خاطر سپردم، فرمود: «إِنَّ اللَّهَ مُحْسِنٌ يُحِبُّ الإِحْسَانَ إِلَى كُلِّ شَيْءٍ، فَإِذَا قَتَلْتُمْ فَأَحْسِنُوا الْقِتْلَةَ، وَإِذَا ذَبَحْتُمْ فَأَحْسِنُوا الذَّبْحَ، وَلْيُحِدَّ أَحَدُكُمْ شَفْرَتَهُ، وَلْيُرِحْ ذَبِيحَتَهُ»[41] «الله نیکوکار است و نیکوکاری به هر چیز را دوست میدارد، اگر کشتید به نیکوترین شکل بکشید و اگر ذبح نمودید به نیکوترین شکل ذبح کنید، چاقوی خود را تیز کنید و ذبیحه را راحت [بکشید]».
سه چیز را دوست دارد و نسبت به سه چیز بغض دارد
از ابوذر رضی الله عنه آمده است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عزوجل يُحِبُّ ثَلاَثَةً وَيُبْغِضُ ثَلاَثَةً يُبْغِضُ الشَّيْخَ الزَّانِىَ وَالْفَقِيرَ الْمُخْتَالَ وَالْمُكْثِرَ الْبَخِيلَ وَيُحِبُّ ثَلاَثَةً رَجُلٌ كَانَ فِى كَتِيبَةٍ فَكَرَّ يَحْمِيهِمْ حَتَّى قُتِلَ أَوْ يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَرَجُلٌ كَانَ فِى قَوْمٍ فَأَدْلَجُوا فَنَزَلُوا مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ وَكَانَ النَّوْمُ أَحَبَّ إِلَيْهِمْ مِمَّا يُعْدَلُ بِهِ فَنَامُوا وَقَامَ يَتْلُو آيَاتِى وَيَتَمَلَّقُنِى وَرَجُلٌ كَانَ فِى قَوْمٍ فَأَتَاهُمْ رَجُلٌ يَسْأَلُهُمْ بِقَرَابَةٍ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَهُ فَبِخُلُوا عَنْهُ وَخَلَفَ بِأَعْقَابِهِمْ فَأَعْطَاهُ حَيْثُ لاَ يَرَاهُ إِلاَّ اللَّهُ وَمَنْ أَعْطَاهُ»[42]. «الله عزوجل سه نفر را دوست میدارد و نسبت به سه نفر بغض میورزد: نسبت به پیر زناکار، فقیر متکبر، و ثروتمند بخیل بغض دارد و سه چیز را دوست میدارد، مردی که در لشکری است و شجاعانه برای حمایت از [لشکر] حمله میبرد تا این که کشته شود و یا الله برایش گشایشی نماید و مردی که در بین قومی است که آخر شب بیرون رفته و خواب برایشان شیرینتر از آن چیزی است که از آن عدول میکنند و خوابیده و بیدار میشوند و آیات مرا تلاوت میکنند و مرا مدح مینمایند و مردی که بین قومی است و کسی نزد آنها میآید از آنها به خاطر خویشاوندیی که با او دارند طلب مینماید و [آن قوم بخشش خود را] از وی دریغ میدارند و او بدنبال وی رفته و به نحوی به وی عطا میکند که هیچ کس، غیر از الله و عطا کننده آن را نمیبینند».
از مطرّف بن عبدالله بن شخّیر آمده است که از طرف ابوذر رضی الله عنه به من حدیثی رسید و به همین جهت دوست داشتم تا او را ببینم و او را دیدم، به او گفتم: ای ابوذر! از تو حدیثی شنیدم و دوست داشتم تا تو را ببینم و از تو دربارهی آن سوال کنم. گفت: مرا دیدی، پس سوال خودت را بپرس! گفت: گفتم: به من رسیده است که تو گفتی که از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم شنیدهای: «ثَلاَثَةٌ يُحِبُّهُمُ اللَّهُ عزوجل وَثَلاَثَةٌ يُبْغِضُهُمُ اللَّهُ عزوجل » «الله عزوجل سه نفر را دوست میدارد و الله عزوجل نسبت به سه نفر بغض میورزد». گفت: بله، چه چیزی باعث شود تا دربارهی دوستم محمد صل الله علیه و آله و سلم دروغ بگویم، سه چیر را گفت. گفت: گفتم: آن سه دسته که الله عزوجل آنان را دوست دارد چه کسانی هستند؟ گفت: مردی که در راه الله جهاد میکند و دشمن را دیده و مجاهد گونه و با حساب با آنها میجنگد تا کشته شود و شما در کتاب الله عزوجل میبینید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِهِۦ صَفّٗا﴾ [الصف: 4]. و مردی که همسایهاش را آزار میدهد و آن همسایه در برابر آزارش صبر پیشه میسازد و با حساب رفتار میکند تا این که الله برایش مرگ و زندگی را کفایت کند و مردی که همراه قومی است که میروند تا این که نخوابیدن برایشان سنگین شده و در آخر شب اتراق میکنند و آن مرد برمیخیزد و وضوء گرفته و نماز میخواند. گفت: گفتم: آن سه دسته که الله نسبت به آنها بغض میورزد چه کسانی هستند؟ گفت: فخر کنندهی پر مدعا و شما در کتاب الله عزوجل مییابید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ﴾ [لقمان: 18]. ترجمه: «الله هر فخر فروش پرمدعا را دوست نمیدارد». و انسان بخیل منت گذارنده و تاجر و کاسب بسیار قسم خورنده. گفت: گفتم: ای ابوذر! مال چیست؟ گفت: قسمتی از آن برای ماست و برای حمایت ما یعنی گروهی از گوسفندان که راحت بدست میآیند. گفت: گفتم: دربارهی این نپرسیدم و فقط دربارهی مال بی سرو صدا پرسیدم. گفت: صبح میکنیم که شب نمیشود و شب میکنیم که صبح نمیشود. گفت: گفتم: ای ابوذر! چه چیز بین تو برادرانت در قریش است؟ گفت: قسم به الله چیزی از دنیا از آنان نخواسته و چیزی دربارهی دین الله تبارک و تعالی از آنان نمیپرسم تا زمانی که الله و فرستادهاش را ملاقات کنم، و سه بار این را گفت[43].
از ابن بُریدة از پدرش آمده است که فرستادهی الله فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عزوجل يُحِبُّ مِنْ أَصْحَابِى أَرْبَعَةً أَخْبَرَنِى أَنَّهُ يُحِبُّهُمْ وَأَمَرَنِى أَنْ أُحِبَّهُمْ». «الله عزوجل چهار صحابی مرا دوست میدارد، به من خبر دادهاست که آنان را دوست میدارد و به من امر فرموده است تا آنان را دوست داشته باشم». گفتند: آنها چه کسانی هستند ای رسول الله؟ فرمود: «إِنَّ عَلِيًّا مِنْهُمْ وَأَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِىُّ وَسَلْمَانُ الْفَارِسِىُّ وَالْمِقْدَادُ بْنُ الأَسْوَدِ الْكِنْدِىُّ»[44]. «علی از آنهاست و ابوذر غفاری و سلمان فارسی و مقداد بن اسود کندی».
ابو ماجد تیمی گفته است: مردی نزد عبدالله آمد و ماجرایی را بیان نمود و شروع کرد به حدیث آوردن از فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم ، گفت: اولین مردی که از اسلام و یا از مسلمین خارج شد، مردی بود که نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمد و گفته شد: ای رسول الله! این [مرد] دزدی کرده است. صورت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم مانند اخگری آتش شد و بعضی از آنها گفتند: ای رسول الله! دربارهی تو چه میگوید، فرمود: «وَمَا يَمْنَعُنِى وَأَنْتُمْ أَعْوَانُ الشَّيْطَانِ عَلَى صَاحِبِكُمْ وَاللَّهُ عزوجل عَفُوٌّ يُحِبُّ الْعَفْوَ وَلاَ يَنْبَغِى لِوَالِى أَمْرٍ أَنْ يُؤْتَى بِحَدٍّ إِلاَّ أَقَامَهُ». «چه چیز مرا منع میکند؟ و شما برای همنشینتان یاوران شیطان هستید، الله عزوجل عفو کننده است و عفو کردن را دوست میدارد و شایستهی ولی امر نیست که حدّی را به اجرا در آورد مگر آن که آن را برپا دارد». سپس قرائت فرمود: ﴿وَلۡيَعۡفُواْ وَلۡيَصۡفَحُوٓاْۗ أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٌ ٢٢﴾[45]. ترجمه: «و عفو کنند و ببخشند، آیا دوست ندارید الله شما را بیامرزد و الله بسیار آمرزنده و دائماً رحمت کننده است».
از سهل بن سعد آمده است که فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ كَرِيمٌ يُحِبُّ الْكَرَمَ، وَمَعَالِيَ الأَخْلاقِ، وَيُبْغِضُ سَفْسَافَهَا»[46]. «الله کریم است و کرامت و اخلاق والا را دوست میدارد، و نسبت به [اخلاق] بیمقدار بغض میورزد».
با حیاء و با عفاف و بردبار را دوست میدارد
میمون بن ابو شبیب گفته است که فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْحَيِيَّ الْعَفِيفَ الْحَلِيمَ، وَيُبْغِضُ الْفَاحِشَ الْبَذِيءَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ». «الله [شخص] با حیاء و با عفت و بردبار را دوست میدارد و نسبت به ناسزاگوی بددهن بدزبان و گداییکنندهی قسم خورنده بغض دارد»[47].
الله دوست دارد به چیزهایی که او اجازه دادهاست، عمل شود
ابن عمر رضی الله عنهما گفته است: فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُ أَنْ تُؤْتَى رُخَصُهُ كَمَا يَكْرَهُ أَنْ تُؤْتَى مَعْصِيَتُهُ»[48]. «الله دوست دارد که به چیزهایی که او اجازه دادهاست، عمل شود همانگونه که کراهت دارد که به نافرمانیاش عمل شود».
عمرو بن شرحبیل میگوید: عبدالله رضی الله عنه گفت: «إنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ تُقْبَلَ رُخَصُهُ كَمَا يُحِبُّ أَنْ تُؤْتَى عَزَائِمُهُ»[49]. «الله دوست میدارد که به چیزهایی که او اجازه دادهاست، عمل شود همان گونه که دوست دارد خواستههایش انجام شود».
عبد الله رضی الله عنه گفته است: «إنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ تُؤْتَى رُخَصُهُ كَمَا يُحِبُّ أَنْ تُؤْتَى عَزَائِمُهُ»[50]. «الله دوست میدارد که به چیزهایی که او اجازه داده است، عمل شود همان گونه که دوست دارد، خواستههایش انجام شود».
ابن عمر رضی الله عنهما گفته است: «إنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ تُؤْتَى مَيَاسِرُهُ كَمَا يُحِبُّ أَنْ تُؤْتَى عَزَائِمُهُ»[51]. «الله دوست میدارد که به آسان گیریهاش عمل شود همانگونه که دوست دارد، خواستههایش انجام پذیرد».
سفیان از پدرش آورده است: مرد سوارکاری را نزد عبدالرحمن ذکر نمودم، گفت: ابن عباس رضی الله عنهما گفته است: «إنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ تُؤْتَى مَيَاسِرُهُ كَمَا يُحِبُّ أَنْ تُؤْتَى عَزَائِمُهُ»[52]. «الله دوست میدارد که به آسان گیریهاش عمل شود همانگونه که دوست دارد، خواستههایش انجام گیرد».
عامر بن شعبی گفته است: «إن الله يحب أن يعمل برخصه كما يحب أن يعمل بعزائمه»[53]. «الله دوست میدارد که به رخصتهایش عمل شود همانگونه که دوست دارد خواستههایش انجام پذیرد».
بخشنده است و بخشنده را دوست میدارد
از طلحه بن عبید الله بن کریز آمده است که فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إنَّ اللَّهَ جَوَادٌ يُحِبُّ الْجَوَادَ، وَيُحِبُّ مَعَالِيَ الأَخْلاَقِ وَيَكْرَهُ سِفْسَافَهَا»[54]. «الله بخشنده است و بخشنده را دوست میدارد و همچنین اخلاق والا را نیز دوست دارد و از بیمقداری آن کراهت میورزد».
الله بندهی مؤمن و آزمایش شده را دوست میدارد
از محمد بن حنفیة از پدرش آمده است که فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ الْمُفَتَّنَ التَّوَّابَ»[55]. «الله بندهی مؤمن و آزمایش شده و بسیار توبه کننده را دوست میدارد».
الله کسی را که با انجام واجبات و نوافل سعی میکند به وی نزدیک شود را دوست میدارد
ابوهریر رضی الله عنه آورده است که فرستادهی الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ قَالَ مَنْ عَادَى لِى وَلِيًّا فَقَدْ آذَنْتُهُ بِالْحَرْبِ، وَمَا تَقَرَّبَ إِلَىَّ عَبْدِى بِشَىْءٍ أَحَبَّ إِلَىَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ، وَمَا يَزَالُ عَبْدِى يَتَقَرَّبُ إِلَىَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِى يَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِى يُبْصِرُ بِهِ، وَيَدَهُ الَّتِى يَبْطُشُ بِهَا وَرِجْلَهُ الَّتِى يَمْشِى بِهَا، وَإِنْ سَأَلَنِى لأُعْطِيَنَّهُ، وَلَئِنِ اسْتَعَاذَنِى لأُعِيذَنَّهُ، وَمَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَىْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ تَرَدُّدِى عَنْ نَفْسِ الْمُؤْمِنِ، يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَأَنَا أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ»[56]. «الله میفرماید: هرکس با دوستان من دشمنی کند، من با او اعلان جنگ میکنم. بندهام، با هیچ چیز محبوبی نزد من، به اندازهی انجام آنچه بر او واجب کردهام، به من نزدیک نمیشود و با نوافل به من نزدیک میشود تا جایی که او را دوست میدارم، وقتی او را دوست داشته باشم، گوش او میشوم تا با آن بشنود و چشمش میشوم تا با آن ببیند و دستش میشوم تا با آن بگیرد و پایش میشوم تا با آن راه برود، اگر از من طلب کند به وی میدهم و اگر پناه بخواهد او را پناه میدهم. در هر کاری که میخواهم انجام دهم، به اندازهی قبض روح مؤمنی که مرگ را نمیپسندد و من نیز آزار او را نمیپسندم، متردد نمیشوم».
[1]- صحيح البخارى برقم (3009 ).
[2]- شتر قرمز در آن زمان نشان ثروتمندی بوده و به مانند خودروهای گران قیمت امروزی بود. (مترجم)
[3]- صحيح البخارى: برقم 3209.
[4]- صحيح البخارى: برقم 6024.
[5]- سنن أبى داود: برقم 4809، صحيح.
[6]- الـمعجم الكبير للطبراني: ج 7 / ص 100، برقم 7350، صحيح.
[7]- به معنی قرآن است و به معنی مطلبی است که الفاظ آن اندک بوده و دارای معانی زياد باشد. (مترجم)
[8]- المعجم الكبير للطبراني: ج 8، ص 378، برقم 9799، فيه أ بوعبيدة بن عبد الله لم يسمع من أبيه ولكنه كان من أعلم الناس بحديث أبيه أخذه عن أمه وعن أصحاب أبيه انظر التهذيب: 3495، فالحديث حسن.
[9]- مسند الشهاب القضاعي برقم (1008، والشعب: 8055-8056، مرسلاً وموصولاً الـمرسل أصح.
[10]- التوبة لابن أبي الدنيا برقم: 177، والإتحاف: 8/506 والـمقاصد الحسنة للسخاوي: ج 1، ص 190، برقم 241، حسن لغيره.
[11]- الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع للخطيب البغدادي برقم: 204، والشعب: 6175-6176، والترغيب: 3/108 والإتحاف: 9/352 وفيه انقطاع.
[12]- صحيح البخارى برقم: 6223.
[13]- سنن الدارقطنى: 3/42 برقم 3007، ود 3544، ون 6/262 وبنحوه خ 3/206 وم الهبات 13، حسن لغيره.
[14]- الـمعجم الكبير للطبراني: ج 14 / ص 81، برقم 15778، والشعب 5315، والصحيحة 1113، وصحيح الجامع: 1891، وطب 19/200 صحيح لغيره.
[15]- فرق معنی کلمه حمد با شکر اين است که حمد تنها به زبان و دل است ولی شکر، برای تشکر عملی را نيز دربر میگيرد.
[16]- مسند أحمد: برقم 15991، صحيح.
[17]- مسند أحمد: برقم 15995، حسن.
شیخ آلبانی رحمه الله میگوید که این حدیث با این داستان ضعیف است؛ اما بصورت مختصر، با این الفاظ حسن است: «عن الأسود بن سريع رضی الله عنه قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّي مَدَحْتُ رَبِّي عَزَّ وَجَلَّ بِمَحَامِدَ قَالَ: (أَمَا إِنَّ رَبَّكَ يُحِبُّ الْحَمْدَ) ولم يزده على ذلك». نگا: الأدب المفرد للإمام البخاري، حدیث (859). [مُصحح]
[18]- وتر به معنی اعداد فرد از هر چیز است،1 و 3 و5 و ... .(مترجم)
[19] - صحيح البخارى: برقم 6410.
[20] - سنن الترمذى: برقم 455، حديث حسن.
[21]- صحيح مسلم: برقم 275.
[22]- صحيح مسلم: برقم 7621 .
[23]- سنن أبى داود: برقم 2661، حسن.
[24]- سنن أبى داود: برقم 4014، صحيح.
[25]- سنن أبى داود برقم: 5194، حسن.
[26]- سنن الترمذى: برقم 1368، والـمستدرك للحاكم: برقم (2338، والصحيحة: 889؛ و ترغيب: 2/563 و صحيح الجامع: 1888 صحيح.
[27]- المستدرك للحاكم: برقم 7884 و شعب الإيمان للبيهقي: برقم 904.
روى بإسنادين في الشعب الثانى منها رجاله رجال الصحيح وقال عنه فى الشعب : وهذا إسناد أصح 1 هـ لكن فيه ضمرة بن حبيب هل سمع من أبى الدرداء علماً أنه مات سنة 130 هـ حسب ما ذكر ابن حبان وأبو الدرداء مات سنة 32 هـ وقال الحافظ فى التهذيب: روى عن شداد بن أوس وأبى أمامة الباهلى وعوف بن مالك وعبد الرحمن بن عمرو السلمى - وغيرهم وهو ثقة باتفاق، وذكر له البخارى أثراً من روايته عن أبى الدرداء - ووصله ابن الـمبارك - عن ضمرة بن حبيب عن أبى الدرداء التهذيب 4/459 - 460 ولم يذكروا عنه أنه أرسل عن أحد من الصحابة علماً أن من الرواة عن ضمرة هلال بن يساف وقد أدرك كثيراً من الصحابة الحسن بن على وما بعده ومات قبل ضمرة بكثير
فما الـمانع أن يكون ضمرة من الـمعمرين وقد سمع من أبى الدرداء فى الشام ؟! طالـما أنه لم يتهم بتدليس أو إرسال فالحديث عندى حسن.
ولم يطلع الألبانى على الطريق الثانى: معاوية بن صالح عن ضمرة ومن ثم فقد حكم على الحديث بالضعف الشديد فى ضعيفته 483 وضعفه فقط فى ضعيف الجامع 1723!!.
[28]- الـمعجم الكبير للطبراني: ج 3 ، ص 214، برقم 2826، والشهاب: 1077، و صحيح الجامع: 1890، والإتحاف 8/174 والصحيحة: 1378، صحيح.
[29] - الـمعجم الكبير للطبراني: ج 5 / ص 150، برقم 4987، حسن لغيره.
[30]- الـمعجم الكبير للطبراني: ج 10، ص 447، برقم 13022، وإصلاح الـمال: ج 1، ص 211، برقم 205، عن أبي سعيد حسن لغيره.
[31]- الـمعجم الكبير للطبراني: ج 15، ص 13، برقم 16625، وتعظيم قدر الصلاة لمحمد بن نصر المروزي برقم 211، وفيه انقطاع.
[32]- سنن الترمذى: 3029 ،حسن لغيره وجامع الأصول: 4/766، وحسنه وبنحوه الدولابى: 2/16 والإتحاف: 2/311 وعدى: 5/292.
[33] - سنن الترمذى: برقم 3051، صحيح.
[34] - مسند احمد برقم 6879، صحيح.
[35] - سنن ابن ماجه: برقم 4124، حسن لغيره.
[36] - سنن ابن ماجه: برقم 4260، ضعيف.
[37] - مجمع: 4/98 والصحيحة: 1113، ومطالب: 1275، والشعب: 5312-5314، وصحيح الجامع: 1880، صحيح لغيره.
[38]- الـمعجم الكبير للطبراني: ج 14، ص 81، برقم: 15778 وفيه ضعف.
[39]- مسند البزار: 1-14، ج 7، ص 208، برقم 7521، والحوائج: 27-28، والفيض: 1863، حسن.
[40]- مصنف عبد الرزاق مشكل: ج 4، ص 108، برقم 8165 ، حسن موقوف.
[41]- مصنف عبد الرزاق مشكل: ج 4، ص 180، برقم 8604، و مسلم: برقم 5167 بلفظ مقارب صحيح.
[42]- مسند أحمد: برقم 21964 صحيح.
[43]- مسند احمد: برقم 22151، صحيح.
[44] - مسند احمد: برقم 23670 حسن.
اما شیخ آلبانی و شیخ شعیب ارنؤوط - محقق مسند احمد- آن را ضعیف گفته اند. نگا: سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة، آلبانی، ح(2171)، و مسند احمد، ح(22968) تحقیق: شعیب ارنؤوط. [مُصحح]
[45]- مسند احمد: برقم 4057 حسن لغيره.
[46]- الـمستدرك للحاكم: برقم 152، ومصنف عبد الرزاق مشكل: ج 8، ص 435، برقم 20151، والسنن الكبرى للبيهقي وفي ذيله الجوهر النقي: ج 10، ص 191، برقم 21300، صحيح.
[47]- مصنف ابن أبي شيبه مرقم ومشكل: ج 9، ص 81، برقم 25336، صحيح لغيره.
[48]- مسند احمد: برقم 6004، صحيح.
[49]- مصنف ابن أبي شيبة مرقم و مشكل: ج 9 ، ص 278، برقم 26463، صحيح.
[50]- نفسه برقم: 26464، صحيح..
[51]- نفسه برقم: 26465، صحيح.
[52]- نفسه برقم: 26466، صحيح.
[53]- مصنف عبد الرزاق مشكل: ج 9، ص 27، برقم 20570، صحيح مقطوع.
[54]- مصنف ابن أبي شيبة مرقم ومشكل: ج 9، ص 309، برقم 26609، صحيح مرسل.
[55]- حم: 1/80 و 103 615، ووالدولابى: 2/62 والفضائل: 1191، والحلية: 3/178-179 وبنحوه الشعب: 7120-7121 و 7122، مرفوعاً وموقوفاً والإتحاف: 8/595 حسن لغيره.
وقد وهم الألبانى فحكم بوضعه في ضعيفته ( 96) وخلط خلطاً عجيباً فِى ترجمة أبى عمرو البجلى وقارنه بالتعجيل بالتعجيل (1358) ثم احكم بنفسك ، وفاته أن له طريقا آخر.
[56]- صحيح البخارى: برقم 6502، 8/131 وهق 3/346 و10/219 والإتحاف: 10/403 وصحيحة: 1640، وسنة: 5/19 وفتح: 11/340-341 وتلخيص: 3/117 وصفة: 491 وصحيح الجامع: 1782، والإحسان: 347، و هـ 3989، صحيح.
ومن أوهام الألبانى رحمه الله أنه قال فى هامش صحيح الجامع ( 1782): كنت برهة من الزمن متوقفا فى صحة هذا الحديث، ثم تتبعت طرقه، فتبين لي أنه صحيح بمجموعها، وقد صححه جمع. اهـ
وهذا يدل على تسرعه في الحكم على الأحاديث، وعلى عدم اعتداده بأقوال أهل العلم السابقين واعتباره صحيح البخارى كغيره من كتب السنة.
وكانت حجته فى التوقف فى صحة هذا الحديث أن أحد رواته خالد بن مخلد قيل فيه: إنه صاحب مناكير وقال الذهبى: هذا حديث غريب جداً لولا هيبة الجامع الصحيح لعدوه من منكرات خالد بن مخلد وذلك لغرابة لفظه – الـميزان 1/640.
أقول : هذا الكلام مردود على الذهبى رحمه الله فليس هذا الحديث غريبا كما زعم!!.
وخالد بن مخلد إذا كان له مناكير لا يعني أن يكون هذا الحديث منها أصلا، لأن الإمام البخارى روى له ما لم ينكر عليه، وقد ذكر ابن عدى في ترجمته ما أنكر عليه ولم يذكر هذا الحديث وقال: قد اعتبرت حديثه ما روى عنه من الكوفيين محمد بن عثمان بن كرامة ، ومن الغرباء أحمد بن سعيد الدارمى وعندى من حديثهما صدر صالح، ولم أجد فى كتبه أنكر مما ذكرته ، فلعله توهما منه أو حملا على الحفظ وهو عندى إن شاء الله لا بأس به اهـ 3/36.
وقد حدث عن خالد كبار أهل العلم منهم البخارى ومسلم وابن أبى شيبة وأبو داود فى مسند مالك والترمذى والنسائى وابن ماجه وراجع التهذيب 3/116-118 فهو ثقة له أفراد.
وقد اعتمد حديث الولي وقواه شيخ الإسلام ابن تيمية رحمه الله في كتابه القيم الفرقان بين أولياء الرحمن وأولياء الشيطان، وأفرده العلامة الشوكاني بكتاب ضخم تخريجاً وشرحاً فى كتابه القطر الجلى شرح حديث الولى.
ورد كلام الذهبى وناقشه الحافظ ابن حجر فى الفتح 11/340-341.
فمن أسباب رد الحديث عدم فهمه، والذي لا يكون متعمقا في أصول الفقه وأصول تفسير النصوص يقع فى مثل هذه الأخطاء الجسيمة ، بحجة أنها ليست موافقة لفهمه القاصر!!.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر