فصل چهارم: زكات و خمس و اموال
خداوند به زکات اهمیت به سزایی قایل شده است، و زکات پایه سوم از پایههایی است که اسلام بر آن استوار شده است، و در بسیاری آیهها و احادیث سخن از زکات به میان آمده، و به ادای آن دستور داده شده است، با وجود این همه زکات تعطیل است، و به آن اهمیتی داده نمیشود، و از آن یادی نمیشود مگر خیلی اندک، و عموم مردم از احکام ساده و روشن آن هیچ چیز نمیدانند. چرا؟
به دلیل این امر خیلی فکر کردم، بالآخره یافتم که دلیلش خمس است!! زکات عموماً حق نیازمندان است، در صورتی که خمس را آنها ویژه طبقه مشخصی نمودهاند، و آن طبقه سادات و فقها میباشند. این یک طرف قضیه، و از طرفی دیگر ارزش زکات به نسبت خمس چیزی نیست که بیان شود، و مکلف کردن مردم به هر دو (زکات و خمس) بسیار دشوار است، پس باید یکی را انتخاب کرد، و خمس انتخاب شده است، چون خمس خیلی بیشتر و مخصوص است. بنابراین، آنها زکات را به فراموشی سپردهاند، و در مورد آن اهمال ورزیدهاند گرچه اگر پرداخت شود اشکالی ندارد.
و این چنین دری بزرگ از درهای نیکوکاری عام را بستهاند - و یا نزدیک است ببندند - و به جای آن دری دیگر گشودهاند که آنان را به تالار استفاده شخصی ویژه میرساند و آن در، دروازه خمس است.
در آغاز این کتاب گفتم که تدین وارداتی و غیرواقعی در این عبارت جامع خلاصه میشود: (دینی است که در امر عبادت بر اساس تنگ نظری و سختگیری استوار است، و در امور مالی و جنسی اساس کار آن بر توسعه و چشمپوشی و تسامح استوار است).
اما در زمانهایی که فقها اینگونه که امروز خمس میگیرند خمس نمیگرفتند و دروازه خمس کاملاً هنوز باز نشده بود، خمس ذکر میشد و برای دادن آن سخت گرفته نمیشد، و تقیه در گرفتن آن دخالتی نداشت، بلکهگفته میشد: خمس حق امام غائب است، و صاحب خمس میتواند اصلاً خمس اموالش را بیرون نکند، و اگر آنرا بیرون کرد - که بیرون کردن آن بر او واجب نیست -ـ یا آن را در زمین دفن کند و یا به کسی که به او اعتماد دارد سفارش نماید که در هنگام ظهور مهدی آن را بیرون بیاورد. در آن روزها راه مصرف خمس در درآمدهای تجاری شناخته نشده بود، و نه عصای فقها به غیر از تجارت مانند مسکن و ازدواج آن را سوق داده بود، در زمان فقهای بزرگ مانند مرتضی و مفید و شیخ الطائفه طوسی چنین بود([1]).
بنابراین، منبعی جز زکات نبود از اینرو فقها در مورد زکات سخت میگرفتند، و به عنوان مثال و شاهد بر قاعدهای که در عبارت گذشته، من خلاصه نمودم، این روایت را بخوان:
از ابوعبدالله علیه السلام روایت است که گفت: (هر کاری که او در حالت ناصبی بودن و گمراهیاش انجام داده و سپسخداوند بر او منت گذارد و ولایت را به او نشان داد به خاطر آن کارها که در زمان گمراهی انجام داده پاداش مییابد، به جز زکات که باید آن را دوباره بپردازد)([2]). تا اینکه دروازه خمس وسیعتر شد بلک ه شکسته شد و از بیخ درآمد، آن گاه دروازه زکات تا زمانی که نیاز مبرم به آن نباشد تنگ گردید.
مفهومی که علمای ما در مورد خمس گفتهاند در حقیقت بدعتی است که اساسی ندارد، و بلکه آنان فقط نام خمس را در یک آیه از قرآن یافتهاند و آن را دستاویزی قرار دادهاند تا در باور سادهلوحان بگنجانند که آنچه از اموال مردم که به نام خمس میخورند چیزی است که در قرآن ذکر شده است! یعنی آنان کلمه خمس را به کارگرفته و به آن معنی و مفهومی دیگر دادهاند که کاملاً با آنچه منظور و خواست خداوند در آیه است فرق مینماید. خداوند میفرماید: ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا يَوۡمَ ٱلۡفُرۡقَانِ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٤١﴾ [الأنفال: 41]. «بدانید هرگونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا، و براى پیامبر، و براى ذىالقربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (باایمان و بىایمان) ( روز جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان آوردهاید؛ و خداوند بر هر چیزى تواناست».
روز فرقان روز جنگ بدر است که گروه مسلمین با گروه کافران در آن روز روبرو شدند. پس خمس در اینجا خمس اموالی است که از کافرانی که با مسلمین میجنگیدند به غنیمت گرفته شده است.
امام صادق علیه السلام میگوید: (خمس جز در غنیمتها در دیگر چیزی نیست)([3]).
گرفتن اموال کافرانی که با مسلمین سر جنگ ندارند به هیچ وجه جایز نیست. پس مسلمانان چکار کردهاند و چه گناه بزرگی مرتکب شدهاند که افرادی خمس مالهایشان را از دستشان میگیرند؟ حتی خمس کفشی که میپوشند را از آنان میگیرند، حتی از نخ و سوزن خمس میگیرند. بانکها و انبارهای خمسخواران از طلا و مال حرامی که میان آنها دست به دست میشود، و چیزی از آن به نیازمندان و بیوهها و مستمندان نمیرسد بلکه همین فقرا و نیازمندان هستند که این خمس را میپردازند، پر شده است، پس مسئله برعکس شده، زیرا فقرا و مستمندان مالهایشان را به ثروتمندان میدهند و اینها از آن استفاده مینمایند و بهره میبرند تا جایی که موسسههای مالی بزرگی در لندن و دیگر جاها با همین اموال که سادهلوحان و اغفال شدگان گمان میبرند که این اموال فقط در موارد شرعی صرف میشوند، ساخته میشود.
آیا عاقلانه است که خمس اموال امت - که امروزه بیش از یک میلیارد نفر و در ثروتمندترین جاههای دنیا قرار دارند - بر اقلیتی از مردم که خود را مستحق آن میدانند یعنی سادات و فقها صرف شود که اقلیتی که شمارشان از چند صد نفر بیشتر نیست، و اگر هم چند هزار یا صد هزار و حتی اگر یک میلیون باشند، آیا عقل میپذیرد که خمس اموال امت به اینها داده شود. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم دورترین مردم از دنیا و فریبندگیها و اموال و خزانهها و قصرهای آن بود، خداوند او را چنین خطاب نموده است: ﴿قُلۡ مَا سَأَلۡتُكُم مِّنۡ أَجۡرٖ فَهُوَ لَكُمۡۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٞ٤٧﴾ [سبأ: 47]. «بگو: هر اجر و پاداشى از شما خواستهام براى خود شماست; اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چیز گواه است».
﴿أَمۡ تَسَۡٔلُهُمۡ خَرۡجٗا فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيۡرٞۖ وَهُوَ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَ٧٢﴾ [المؤمنون: 72].
«یا اینکه تو از آنها مزد و هزینهاى (در برابر دعوتت) مىخواهى؟ با اینکه مزد پروردگارت بهتر، و او بهترین روزى دهندگان است».
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِي وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِيمَ٨٧ لَا تَمُدَّنَّ عَيۡنَيۡكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ﴾ [الحجر: 87-88].
«ما به تو سوره حمد و قرآن عظیم دادیم. (بنابر این،) هرگز چشم خود را به نعمتهاى (مادى)، که به گروههایى از آنها (کفار) دادیم، میفکن».
پس بخششی که خداوند برای پیامبرش انتخاب نموده سبع مثانی (سوره فاتحه) و قرآن عظیم است، نه کالای دنیا. و اینهایی که ادعای جانشینی او را در امت مینمایند در رفاه و آسایشی زندگی میکنند که نتیجه چپاول اموال مردم به نام خمس است.
پیامبرمان محمد صل الله علیه و آله و سلم هیچ روزی کسی را به قبیلهای از قبیلهها یا بازاری از بازارها جهت اینکه برایش خمس اموال مردم را جمع نماید نفرستاده است. و نیز هیچگاه امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه این کار را نکرد.
من نمیخواهم در اینجا به رد کردن و باطل نمودن این بدعت ظالمانه بپردازم، بلکه خواستم عقلهای آزاد را به این متوجه نمایم که از خلال نگاه به وضعیت انحرافی به شکاف و فاصله بزرگی که میان دینداری انحرافی آنان و دین صحیحی که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و اهل بیت رضی الله عنه بر آن بودهاند پی ببرند.
و از صورتهای خندهآور و گریهآور انحراف این است که این کسانی که به نام دین شکمشان را سیر میکنند وقتی دیدند تطبیق احکام خمس مشکل است از صعوبت قضیه میکاهند و آن را آسان میکنند، طبق ضرب المثل (هرگاه خواستی که از تو اطاعت شود به چیزی دستور بده که در توان باشد). بنابراین، آنها خمس را آسان نموده مانند اینکه فردی موظف است یک میلیون خمس بدهد پیش سید میآید و میگوید: من بیشتر از پنجاه هزار ندارم. سید میگوید: اشکالی ندارد، همان پنجاه هزار را بیاور و تکرار میکند پنجاه، سپس آن را به او بر میگرداند، و سپس آن را میگیرد و میگوید: صد. و اینچنین این مبلغ بین آنها رد و بدل میشود تا اینکه شمارش به میلیون میشود. سید میگوید: رسید.
و گاهی سخاوت سیدی (سید روحانی است که نسبش به پیامبر میرسد و رسیدن به شجر علی با پول چقدر راحت است) او را فرا میگیرد و به خادمش که در کنار پاهایش سرش پایین و نشسته است از آنچه گرفته چیزی میدهد و خادم آن را میگیرد و تشکر مینماید و برای سلامتی و طول عمرش دعا میکند!.
عقلها کجا رفتهاند؟!.
- آیه خمس در مورد تقسیم غنیمتهای جنگ بدر نازل شده است؟
- آیا میدانی که از فقیه در میان اصنافی که در آیه ذکر شدهاند نامی برده نشده است؟
- داخل کردن فقیه در موضوع بهرهبرداری از خمس به طریق قیاس بر «امام» بوده است، و «قیاس» در فقه جعفری معتبر نیست؟
- از اموال فقیه و سید خمس گرفته نمیشود، و زکاتشان را نیز نمیپردازند؟
- زکات فقط بر ثروتمندان لازم است، و نیز به شرط اینکه مال به نصاب معینی برسد.
- مثلاً زکات در پول مشروط به این است که برابر با یک مثقال طلا باشد در صورتی خمس هم از اموال ثروتمندان و هم از اموال فقرا گرفته میشود؟
- زکات در انواع مشخصی از اموال واجب است، مثلاً خانه و ماشین زکات ندارند در حالی خمس به طور مطلق از همه اموال و در همه حالات گرفته میشود؟
خمس در همه آنچه که افزون بر مخارج باشد یا از آن بماند از قبیل سودها و سود صنعتها و کشاورزی و تجارتها و اجارهها و پرداختن خمس از هدیه و جایزه و مالی که به آن وصیت شده واجب است.
و همچنین برنج و آرد و گندم و جو و شکر و چای و نفت و هیزم و زغال و روغن و شیرینی که در خانه اضافه میشود خمس آن واجب است، و نیز دیگر کالاهای خانه و نیازهای کوچک و بزرگ آن خمس دارند.
خمس در کتابها و لباسها و اسبها و ظروف غذا خوردن و لیوانهایی که در آن آب خورده میشود که اضافه بر نیاز هستند یا از آن استفاده نمیشود واجب است. برخی مالها هستند که خمس آن را دو بار واجب کردهاند، مانند اموال حرام، مانند مال دزدی و ربا یکبار خمس آن واجب است، برای اینکه حلال شود، و یکبار بعد از حلال کردن خمس آن واجب است ([4]).
چگونه مسلمانی تصدیق مینماید که این شریعت خداوندی است که از آسمان نازل شده است؟!.
چگونه دزدی و ربا حلال میشوند؟!.
و آیا میدانی که..
دادن خمس به فقها در زمان علما گذشته مانند شیخ مفید و شیخ طوسی رواج نداشته است؟
و دادن خمس به فقها خیلی بعدها با فتوای برخی از فقهای متأخرین و بدون هیچ دلیل یا نصی از ائمه، گذشته از اینکه دلیلی از قرآن و سنت وجود داشته باشد صورت گرفته و رواج پیدا نموده است؟
فتواهای زمان گذشته و در دوران مفید و طوسی و شریف مرتضی و تا قرنهای زیادی پس از آنها مضطرب و متناقض است.
برخی از این فتواها واجب بودن دادن خمس را منتفی دانسته و ساقط مینمایند، چون امام غائب است، و خمسحق امام است، و چون نصوص از ائمه تصریح نموده که خمس از ذمه مردم ساقط است.
برخی از فتواها میگویند: خمس را باید در زمین برای زمان ظهور مهدی دفن کرد.
و برخی میگویند: به هنگام مرگ باید به فرد مورد اعتمادی در مورد خمس وصیت کرد.
و این را شیخ مفید ترجیح داده است.
و اما آنچه طوسی ترجیح داده این است که خمس به دو نصف تقسیم شود، نیمی از آن به مستحقین آن پرداخته شود، و نیمی دیگر آن در زمین دفن شود، و به فرد مورد اعتمادی وصیت و سفارش شود([5]).
بین آنچه در این فتواها آمده، و بین آنچه در رسالههای علمی که اخیراً ترتیب یافته مقایسه کن تا شگفتی و تناقض و تضاد نظرهایی را که همه به امام جعفر صادق نسبت داده میشوند مشاهده نمایی!!.
و از فتواهای عجیب این است که برای مرده مستحب است که وصیت کند یک سوم اموالش به مرجع دینی داده شود.
آیا این را شنیدهاید؟!.
و چرا یک سوّم؟ خدا بداند.
و برای ورثه چه باقی خواهد ماند؟!.
یک سوم اموال به جا مانده برای مرجع دینی وصیت شده، و یک سوم دیگر در کارهای غسل دادن و دفن کردن و ساختن قبر و مخارج روزهای عزا (فاتحه) و سالگرد و برای اجاره گرفتن نمازگزاری که به جای مرده نماز بخواند اگر مرده نماز نمیخوانده است خرج میشود...
سپس باقی ارث یک پنجم آن به عنوان خمس گرفته میشود!!! چه قبول میکنی، چه قبول نمیکنی!.
صدقات (حق جد) و موارد بیشمار دیگری
این افراد که به نام اهل بیت میخورند و شکم خود را سیر مینمایند چیزهای زیادی را تحت نامهای شرعی یا نامهای ساختگی برای خود حلال قرار دادهاند، مانند صدقات و کفارهها و ذبیحهها، نذرها، و حقوق و هر چه به دست میآید بدون اینکه به حلال بودن و حرام بودنش نگاه کنند، و بنابر ضرب المثل (حلال چیزی است که بدست تو بیافتد، و حرام چیزی است که از آن محروم شده باشی!).
کاش که در ایام موسمها آنان را میدیدی و رفتنشان را به مزرعههای مردم و آمدنشان را پیش مردم برای گرفتن اموالشان از قبیل محصولات و گوسفندان و دانهها و پولها و هر چه به چشم بخورد مشاهده مینمودی. از گدایی کردن هیچ چهرهای عرق نمیکند، و هیچ چشمی نگاهش پایین نمیافتد، و نه زبانی گیر میکند، بلکه میبینی که بدون خجالت کشیدن و با تمام بیحیایی و گستاخی میگوید: من حق جد خود را میخواهم، ببین به چه چیز حریص هستند؟ و برای چه چیزی تأسف میخورند و میسوزند؟ آنچه مردم در محیط آنان به آن رسیدهاند از قبیل دوری وحشتناک مردم از دین و سقوط اخلاقی مردم برایشان مهم نیست.
آری، در محیط آنان سلوک و رفتار درست ترک شده، عقیده تحریف شده است، نماز یا به کلی ترک شده یا از آن کاسته شده، امنیت وجود ندارد، اما در مقابل زنا و زشتیها و همه کارهایی که خداوند حرام قرار داده، دزدی، قتل، چپاول و غارت، ربا، کلاهبرداری، سحر، شیادی، غیبت، سخنچینی، قطع رابطه و پشت کردن به یکدیگر، نافرمانی پدر و مادر، بدرفتاری با همسایه به اضافه دروغگویی و نفاق و بداخلاقی، و سخن زشت، هرزگی زنان، و بیعفتی و فساد چنان شیوع یافته و منتشر است که هر چه از آن بگویی کم است.
مردم از اموری مانند فقر و نیازمندی رنج میبرند که دلها از این تراژدی تکان میخورد، فقر و نیازمندی باعث شده تا پیوندها و خویشاوندیها قطع شوند، و فساد اخلاقی به حدی رسیده که عفت و پاکدامنی از میان رفته است، مگر کسی که خدا بر او رحم کرده باشد، همه این مشکلات و فسادها وجود دارند، و اینها همه این مشکلات را تماشا میکنند مشکلاتی که برادران و همکیشان و هموطنان و پیروان آنها در مذهب به آن گرفتاراند هیچ قلبی اندوهگین نمیشود، و هیچ کسی اشکی نمیریزد و ناراحت نمیشود، و هیچ کسی از اینها خود را موظف به انجام قسمت اندکی از مسئولیت بزرگی که خداوند بر او واجب نموده و خودش ادعا مینماید که این مسئولیت را به دوش دارد نمیداند. مسئولیت آموختن امور دینی و اساسی زندگی مردم به مردم مانند حفظ آیهای از قرآن، یا فرمان دادن به صدقه یا کار خوب یا اشاعه و پخش عادت و اخلاق خوب و اشاعه ارزشی که از میان رفته، و احیای فریضهای که ترک شده یا سنتی که از میان رفته است، و احیای خوبی و ارزشی که به فراموشی سپرده شده است یا پیوند خویشاوندی که قطع شده یا حقی که انکار شده یا دانشی که از بین رفته است، و اصلاح دینی که تحریف شده یا دنیایی که بسیاری در آن چون حیوانات یا بدتر از حیوانات زندگی به سر میکنند.
به جز تعداد اندکی که فسادها را مشاهده میکند و سکوت اختیار مینماید یا با صدایی آهسته اعتراض میکند.
بلکه همه آنچه که فکرشان را به خود مشغول مینماید و اوقات فراغت آنها را پر مینماید مالاندوزی و بهرهمند شدن از مزایا و دریافت (حقوق) و چیزهایی دیگر از این قبیل عجیب است! چگونه امور دگرگون و برعکس شدهاند و معیارها مختل گردیدهاند؟!.
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم که آنها با نسبت دادن خود به او میبالند، حقوق دینی و دنیوی مردم را به طور کامل ادا نمود، و هیچ نیازی از نیازهای دنیا و آخرت را نگذاشت مگر اینکه برای رفع آن تمام آنچه در توان داشت صرف نمود، و همه تواناییهای مالی و جانیاش را بدون اینکه دست مبارک خود را به یک درهم از اموال مردم در مقابل کوشش و دعوت و جهاد و احسان خود دراز نماید به کار گرفت و ادعا نکرد که او بر گردن مردم حقی دارد که پس از او نوادگان و فرزندانش آن را به ارث میبرند، و (حقوق) و خمسها از مردم گرفته نمیشد و برای او انبار نمیشد و او هیچ درهم و دیناری ذخیره نکرد! و اینهایی که ادعا میکنند فرزندان او هستند اموال را تصرف میکنند و طلا و جواهر ذخیره مینمایند، و شرکتها تأسیس میکنند و بانکهای خارجی را از اموال مستمندان اغفال شده آباد میکنند، بدون اینکه در مقابل این پولها به اندازه یک درهم در دین و دنیا حق این مردم را ادا کرده باشند، مردم اطراف آنها در گرسنگی و فقر و درد به سر میبرند و حال آنکه آنان سیر و ثروتمند و تندرستاند. بلکه از پرخوری شکم دردشان گرفته و در ناز و نعمت و اسراف به سر میبرند، و به جای اینکه به نیازمندان کمک کنند و با آنها احسان نمایند حتی اگر با پرداختن زکات مالها و جواهر و گنجینههایی که اندوختهاند باشد، مالهای این نیازمندان را میگیرند بدون اینکه رحم داشته باشند و بدون اینکه بین ثروتمند و فقیر و بیوه و یتیم فرقی بگذارند!.
یکی از کشاورزان - که دوستم بود - به من گفت که یکی از این (سیدها) در موسمی از موسمها پیش من آمد و حق جدش را میخواست، بعد از اینکه مراسم اطاعت و حقوقی که در مالها و کشاورزی و چهارپایان داشت به او داده شد چند برّه که مال فرزندان یتیم خواهرم که همراه با مادر بیوهایشان در کنارم زندگی میکردند را دید، برهای را گرفت، کشاورز به او گفت: این برّهها مال فرزندان یتیم خواهرم میباشد که فقیر و نیازمنداند. در پاسخ گفت: هر کس که تو داییاش باشی یتیم نیست، سپس بره را گرفت و رفت!.
اما نذرهایی که برای غیر از خداوند نذر میشوند که چگونه آن را بدست میآورند؟ هر چه از آن بگویی کم است.
و با وجود این، آنان به طور مطلق زکات نمیدهند و گویا این رکن بزرگ اسلام از جدول حساب آنان حذف شده است.
آنان در حلال قرار دادن و خوردن ربا فتواها و حیلههایی به کار میبرند، به عنوان مثال:.=
(مساله 1) قرض گرفتن از بانک در صورتی که بهره داشته باشد جایز نیست، چون ربا و حرام است، و برای رهایی از این تنگنا از حیلههای زیر استفاده باید کرد:
مشتری از صاحب بانک یا از وکیلش کالایی را ده درصد 10% یا 20% از قیمتش گرانتر بخرد تا در مقابل به او مبلغ معینی پول بدهد.
یا اینکه به صاحب بانک کالایی کمتر از قیمت بازار بفروشد و در معامله شرط بگذارد که باید به او مبلغ مشخصی تا مدت معینی قرض بدهد فقط وقتی بر این اتفاق کردند آن گاه قرض گرفتن از بانک با بهره جایز است و ربایی در آن نیست([6]).
در صورتی که این بدون شک رباست، زیرا بانک قرض نمیدهد مگر به شرط اینکه مشتری از او کالایی 10% یا20% گرانتر از قیمتش بخرد و زیادی در قیمت که قرض گیرنده مجبور است آن را به گردن بگیرد، سپس آن را به عنوان بهره بدهد رباست، ولی به جای اینکه زیادی و بهره در خود قرض باشد بر کالا گذاشته شده و در هر دو صورت باید زیادی از جیب قرض گیرنده پرداخت شود و نیز ضرر میکند، اما به جای اینکه از جیب راست بدهد دادن از جیب چپ درست است، و همچنین اگر کالایی به بانک کمتر از قیمت آن در بازار، بفروشد! باز هم رباست. در حقیقت اینها دام را روز شنبه انداخته و ماهی را یکشنبه شکار میکنند!.
(مساله 5) سپردن پول به عنوان پس انداز در بانک به شرط بهره و فایده جایز نیست، چون رباست.
این سخن سالم و درستی است، اما تکمله آن را بخوان تا بدانی چگونه از پنجره وارد میشوی بعد از اینکه از در بیرون آمدهای: (از این ممنوعیت اینطور میتوان رهایی یافت که پول را بدون شرط بهره سپرد بانک نماید، به معنی اینکه با خودش چنین فکر کند که اگر بانک به او بهره ندهد آن را نخواهد. پس اگر بانک به او بهرهای بدهد برایش جایز است آن را به عنوان مالی که صاحبش مشخص نیست با اجازه حاکم شرعی یا وکیلش بردارد)([7]).
مهم این است که با اجازه حاکم شرعی یا وکیلش باشد، آیا نمیدانی چرا؟!.
شکی نیست که این نیت معنی ندارد چون تاثیری ندارد زیرا بانک معمولاً این بهره را میدهد چه سپرده گذار بخواهد چه نخواهد.
و این مانند این است که چیز حرامی اسمش عوض شود و حلال کرده شود.
هر کسی که مرتکب ظلمی شده یا در انجام وظیفهای شرعی کوتاهی ورزیده یا آن را ترک کرده است میتواند در مقابل آن مبلغی پول بدهد و با این کار گناهش بخشوده میشود، و این را (رد المظالم) مینامند. بدون تردید که این کار دقیق همان چکهای آمرزشی است که دیرنشینان و دانشمندان مسیحی در قرون وسطی در اروپا انجام میدادند.
کلینی از ابوعبدالله علیه السلام روایت نموده که او گفت: (هیچ چیزی نزد خداوند پسندیدهتر از دادن پول به امام نیست، و هر کس یک درهم به امام بدهد خداوند در مقابل آن به اندازه کوه اُحد در بهشت میدهد)([8]).
و در روایتی آمده است: (درهمی که به امام داده میشود از هزارها درهم که در دیگر جاهای نیکوکاری داده میشود برتر و افضل است)([9]).
و امام وقتی غائب است خوب جانشینان و دوستانی دارد! و کار زیادی نیست جز اینکه چک از اسم غائب به نام نائب تغییر داده شود!.
مناسبتهایی به نام خوراکها
مثل نان عباس و چای عباس و طعام فاطمه، و گذشته از مناسبتهای دیگری، اما این مناسبتها بر اساسجمع شدن بر غذا و شیرینی خوری ترتیب مییابند، مانند شادی زهرا، حلال مشکلات، و خضر الیاس و روزه زکریا، شله زرد و حلوا.... . و از امور جالب و شنیدنی این است کتاب کافی از کلینی یک جلد کامل آن تقریباً همهاش در مورد خوراکها و نوشیدنیها و میوهها بحث میکند، و بابهای این جلد با نام این چیزها عنوان بندی شده است! باب حلوا، و آن باب تره و باب هویج (و چه میدانی که باب هویجها چیست؟!) و باب خیار و باب پیاز و باب ترهفرنگی و باب انار... و باب ترید و باب کباب و کله پاچه و باب تخم مرغ و مرغ، باب باقلا و باب کباب و باب ماش و باب گشنیز و باب بادنجان و... خداوند شما را از آنچه شمردن آن دشوار است و بیان آن سنگین است نجات دهد. تنها این نیست، و بلکه مولف برای این خوردنیها و نوشیدنیها فواید فراوان و اسرارخندهآوری بیان کرده است که برخی به امور جنسی مربوط است:
به عنوان مثال:
از ابوعبدالله علیه السلام روایت است که گفت: (خوردن هویج کلیهها را گرم مینماید و آلت تناسلی را بلند مینماید)([10]). و در روایتی دیگر آمده است: (و ینصب الذکر)([11]). آلت تناسلی را بلند میدارد. و میگوید: هویج از بیماری قولنج و بواسیر در امان میدارد و انسان را برای آمیزش جنسی کمک مینماید([12]).
و از او روایت شده که پیامبری از پیامبران به پیشگاه خداوند از ناتوانی و قلّت آمیزش جنسی شکایت کرد خداوند او را به خوردن حلوا دستور داد)([13]).
تصور کن!!.
[1]- نگاه، بطور مثال: النهایة فی مجرد الفقه والفتاوى – الطوسی 200.
[2]- الاستبصار- الطوسی 9/145.
[3]- حواله گذشته 2/56.
[4]- نگاه: رسالة الخمس – سید محمد صادق صدر و منهاج الصالحین – الخوئی در مطلب خمس.
[5]- النهایة – الطوسی 200- 201، والمقنعة – المفید 64.
[6]- منهاج الصالحین – الخوئی 1/ 406.
[7]- مرجع گذشته.
[8]- اصول الکافی 1/537.
[9]- حواله گذشته 1/538.
[10]- فروع الکافی 6/372.
[11]- منبع سابق.
[12]- منبع سابق.
[13]- منبع سابق 6/320.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر