توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ خرداد ۵, چهارشنبه

اگر سپاسگزاری کنید، البته نعمت شما را افزون خواهم کرد

 

اگر سپاسگزاری کنید، البته نعمت شما را افزون خواهم کرد

اگر از نعمت‌های خدادادی سپاسگزاری کردید هرآینه نعمت‌های خود را برایتان افزایش می‌دهیم.

1- در معنی شکر

شکر خداوند متعال و شناخت او در برابر تمام نعمت‌ها لازم و مستوجب حمد و سپاس است. پس شکر نعمت الهی هنگامی تحقق پیدا می‌کند که انسان آن نعمت‌ها را برای خود و مردم مورد استفاده قرار دهد.

سلامتی و مال و ثروت و مقام و منزلت همه از نعمت‌های الهی اند که اگر انسان آن‌ها را در راه خیر و منفعت مصروف ننماید ارزشی ندارند و اگر آن مال و ثروت مورد استفاده قرار نگیرد بیهوده و بی‌فایده است.

2- فراوانی نعمت

تمام نعمت‌های الهی شایسته شکرند و عرصۀ شکرگذاری و سپاس بسیار است و به حساب نمی‌آیند. از آن نعمت‌ها: نعمت خَلق، نعمت وجود، نعمت کمک و امداد با وسایل درک و معرفت از از قبیل قوه شنوایی، بینش، عقل و معرفت.

خداوند سبحان می‌فرماید:

﴿وَٱللَّهُ أَخۡرَجَكُم مِّنۢ بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَجَعَلَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفۡ‍ِٔدَةَ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ٧٨ [النحل: 78].

«و خدا شما را از شکم مادرانتان در حالی که چیزی نمی‌دانستید بیرون آورد و برای شما گوش و چشم‌ها و دل‌ها قرار داد، باشد که سپاسگزاری کنید».

و از آن نعمت‌ها نعمت غذاست که پایداری و ماندن انسان به آن وابسته است، همچنان که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَءَايَةٞ لَّهُمُ ٱلۡأَرۡضُ ٱلۡمَيۡتَةُ أَحۡيَيۡنَٰهَا وَأَخۡرَجۡنَا مِنۡهَا حَبّٗا فَمِنۡهُ يَأۡكُلُونَ ٣٣ وَجَعَلۡنَا فِيهَا جَنَّٰتٖ مِّن نَّخِيلٖ وَأَعۡنَٰبٖ وَفَجَّرۡنَا فِيهَا مِنَ ٱلۡعُيُونِ ٣٤ لِيَأۡكُلُواْ مِن ثَمَرِهِۦ وَمَا عَمِلَتۡهُ أَيۡدِيهِمۡۚ أَفَلَا يَشۡكُرُونَ ٣٥ [یس: 33-35].

«و زمین مرده برهانی است برای ایشان که آن را زنده گردانیدیم و دانه از آن برآوردیم که از آن می‌خورند. و در آن زمین باغ‌های درختان خرما و انگور قرار دادیم و چشمه‌ها در آن روان کردیم، تا از میوۀ آن و از کارکرد دست‌های خودشان بخورند، آیا بازهم سپاس نمی‌گذارند».

﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّا خَلَقۡنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتۡ أَيۡدِينَآ أَنۡعَٰمٗا فَهُمۡ لَهَا مَٰلِكُونَ ٧١ وَذَلَّلۡنَٰهَا لَهُمۡ فَمِنۡهَا رَكُوبُهُمۡ وَمِنۡهَا يَأۡكُلُونَ ٧٢ وَلَهُمۡ فِيهَا مَنَٰفِعُ وَمَشَارِبُۚ أَفَلَا يَشۡكُرُونَ ٧٣ [یس: 71-73].

«آیا ندیده اید که ما به قدرت خویش برای ایشان چارپایانی آفریده‌ایم، تا آنان مالک آن‌ها باشند. و آن‌ها را برای ایشان رام گردانیدیم که از برخی‌شان سواری می‌گیرند و از بعضی می‌خورند و از آن‌ها سوده‌ها و نوشیدنی‌ها، دارند؛ پس چرا شکرگزار نیستند».

و نعمت آب و هوا و شب و روز، همه اینها از نعمت‌های الهی می‌باشند.

﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّكُمۡۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلۡفُلۡكَ لِتَجۡرِيَ فِي ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلۡأَنۡهَٰرَ ٣٢ وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ دَآئِبَيۡنِۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ ٣٣ وَءَاتَىٰكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلۡتُمُوهُۚ وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَظَلُومٞ كَفَّارٞ ٣٤ [إبراهيم: 32-34].

«خداست که آسمان‌ها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرستاد و به وسیله آن از میوه‌ها برای شما رزق و روزی بیرون آورد و کشتی را برای شما آرام گردانید تا به فرمان او در دریا روان شود و رودها را برای شما مسخر کرد و خورشید و ماه را که پیوسته روانند برای شما رام گردانید و شب و روز را نیز مسخر شما ساخت و از هرچه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر بخواهید نعمت‌های خدا را شمارش کنید، نمی‌توانید، قطعاً انسان ستم‌پیشه ناسپاس است».

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ خِلۡفَةٗ لِّمَنۡ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوۡ أَرَادَ شُكُورٗا ٦٢ [الفرقان: 62].

«و اوست کسی که برای هرکس که بخواهد عبرت گیرد یا بخواهد سپاسگزاری نماید شب و روز را جانشین یکدیگر گردانید».

﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلَّيۡلَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِضِيَآءٍۚ أَفَلَا تَسۡمَعُونَ ٧١ قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلنَّهَارَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِلَيۡلٖ تَسۡكُنُونَ فِيهِۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ ٧٢ وَمِن رَّحۡمَتِهِۦ جَعَلَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ لِتَسۡكُنُواْ فِيهِ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ٧٣ [القصص: 71-73].

«بگو ای مردم! به من بگویید: اگر خداوند شب تار را تا روز قیامت همیشه ماندگار کند و روز روشن را به دنبال آن نیاورد، به جز الله کدام خداست که بتواند برای شما روشنایی بیاورد و روز روشنی پدیدار کند [تا در آن به تلاش بپردازید و کسب و کار کنید]، آیا نمی‌شنوید؟ بگو: مرا خبر دهید اگر خداوند روز را تا روز قیامت جاودانه و دائمی کند و شب تاریک را به دنبال آن نیاورد، به جز الله کدام خداست که بتواند برای شما شبی بیاورد تا در آن بیارامید، مگر نمی‌بینید؟ این لطف و مرحمت الهی است که شب و روز را برای شما آفریده است، تا در آن بیارامید و فضل خدا را بجویید و سپاسگزار الطاف و رحمت‌های او باشید».

اگر بیابیم نعمت‌های ظاهر و باطن الهی را بشماریم بحث و مطلب ما طول می‌کشد. و به راستی عقل از وصف نعمتی از نعمت‌های الهی و احاطه آن ناتوان است، چه رسد به تعریف و توصیف تمام نعمت‌های گوناگون او، خداوند متعال درست فرموده:

﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ ١٨ [النحل: 18].

«و اگر بخواهید نعمت‌های خدا را شمارش کنید نمی‌توانید، قطعاً خدا آمرزنده و مهربان است».

3- ثمره شکر

شکر و سپاس خداوند متعال، نوعی اعتراف به بزرگی و نیکوی اوست و ادای حق، به صاحب حق است. بنابراین، شکر خداوند از مهمترین واجبات است و چون خداوند، بخشنده حقیقی نعمت‌هاست. شکر او، واسطه دوام و زیادی نعمت است؛ همچنانکه خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَئِن كَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٞ ٧ [إبراهيم: 7].

«که اگر واقعاً سپاسگزاری کنید نعمت شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسی نمایید قطعاً عذاب من سخت خواهد بود».

به این خاطر شکر، دافع بلاها و مانع عذاب است، خداوند سبحان می‌فرماید:

﴿مَّا يَفۡعَلُ ٱللَّهُ بِعَذَابِكُمۡ إِن شَكَرۡتُمۡ وَءَامَنتُمۡۚ وَكَانَ ٱللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمٗا ١٤٧ [النساء: 147].

«اگر سپاس بدارید و ایمان آورید، خدا می‌خواهد با عذاب شما چه کند که خدا همواره سپاس‌پذیر و حق‌شناس و داناست».

خداوند از مردم مستغنی و بی‌نیاز است و از شکرِ شکرگزاران سود نمی‌برد و به کفرِ کافران ضرر نمی‌کند و فائده و منفعت شکر شاکر به خودش بر می‌گرد؛ همچنانکه خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشۡكُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيّٞ كَرِيمٞ ٤٠ [النمل: 40].

«و هرکس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس می‌گزارد و هرکس ناسپاسی کند، بی‌گمان پروردگارم بی‌نیاز و کریم است».

شکر، نفس را پاک می‌کند و موجب قربت انسان شاکر به خدای متعال و باعث بذل و بخشش الهی می‌شود که از راه نافع و ارزشمند، فایده‌اش به فرد و جامعه می‌رسد.

از ابوهریره رضی الله عنه  روایت شده که حضرت صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «مردی در بیابانی می‌رفت، از ابری صدایی شنید، گفت: باغچه فلانی را آب دهید، پس از آن ابر کنار گرفت و دور شد و باران بر زمین سخت ریخت و به سیلاب رفت و در یکجا جمع شد، ناگاه مردی در میان باغچه بیرون آمد و آب را با بیل به سوی باغچه برد. مرد مسافر به او گفت: ای بندۀ خدا، اسمت چیست؟ گفت: فلانی، اسمی بود که مرد مسافر از صدای ابر شنیده بود. صاحب باغچه گفت: چرا اسم من را پرسیدی؟ مسافر گفت: به راستی من از ابرِ بارانِ در اینجا جمع شده، صدایی شنیدم که گفت: باغچۀ فلانی را آب دهید، آن اسم نام تو بود. تو در این باغچه چه کاری انجام می‌دهی؟ صاحب باغ گفت: همین که این را گفتی برایت می‌گویم که چکار می‌کنم. من منتظرم که باغم ثمر دهد، وقتی محصول آن رسید یک سوم آن را صدقه می‌دهم و یک سوم آن، سهم خانواده‌ام می‌باشد و یک سوم دیگرش برای فائده و منفعت (بذر سال آینده) می‌ماند»([1]).

4- عاقبت جحود و ناسپاسی

ناسپاسی و نشناختن قدر نعمت‌ها شرّیی است که انسان ممکن است به آن مبتلا شود که در نتیجۀ آن، به نعمت‌های الهی بی‌اعتنا می‌شود و به آنچه که فضایل خدادادی است اهمیت نمی‌دهد و بدون فائده می‌ماند. سرانجام نعمت الهی به قهر و غضب تبدیل می‌شود و ثروت و صحت از بین می‌رود و تمام احسان و بخشش خداوند، برای شخصِ ناسپاس عاقبت خوبی ندارد.

این است عاقبت کفران نعمت و ناسپاسی که جزای آن، برابر با عذاب سخت و ویران‌کننده است. همچنانکه خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید:

﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا قَرۡيَةٗ كَانَتۡ ءَامِنَةٗ مُّطۡمَئِنَّةٗ يَأۡتِيهَا رِزۡقُهَا رَغَدٗا مِّن كُلِّ مَكَانٖ فَكَفَرَتۡ بِأَنۡعُمِ ٱللَّهِ فَأَذَٰقَهَا ٱللَّهُ لِبَاسَ ٱلۡجُوعِ وَٱلۡخَوۡفِ بِمَا كَانُواْ يَصۡنَعُونَ ١١٢ وَلَقَدۡ جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مِّنۡهُمۡ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَهُمۡ ظَٰلِمُونَ ١١٣ [النحل: 112-113].

«و خدا شهری را مثل زده است که امن و امان بود و روزیش از هر سو، فراوان می‌رسید؛ پس ساکنانش نعمت‌های خدا را ناسپاسی کردند و خدا هم به سزای آن، طعم گرسنگی و هراس را به مردم آن چشانید. سپس فرستاده‌ای از خودشان برایشان آمد، اما او را تکذیب کردند، پس در حالی که ستمگر بودند آنان را عذاب فرا گرفت».

دو قصۀ قرآنی «سبا» و «أصحاب الجنۀ» خداوند برای ما بیان فرمود و در معرض و انظار عام قرار داد تا عبرت گیریم، در قصۀ سبأ خداوند سبحان می‌فرمایند. ﴿لَقَدۡ كَانَ لِسَبَإٖ فِي مَسۡكَنِهِمۡ ءَايَةٞۖ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٖ وَشِمَالٖۖ كُلُواْ مِن رِّزۡقِ رَبِّكُمۡ وَٱشۡكُرُواْ لَهُۥۚ بَلۡدَةٞ طَيِّبَةٞ وَرَبٌّ غَفُورٞ ١٥ فَأَعۡرَضُواْ فَأَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ سَيۡلَ ٱلۡعَرِمِ وَبَدَّلۡنَٰهُم بِجَنَّتَيۡهِمۡ جَنَّتَيۡنِ ذَوَاتَيۡ أُكُلٍ خَمۡطٖ وَأَثۡلٖ وَشَيۡءٖ مِّن سِدۡرٖ قَلِيلٖ ١٦ ذَٰلِكَ جَزَيۡنَٰهُم بِمَا كَفَرُواْۖ وَهَلۡ نُجَٰزِيٓ إِلَّا ٱلۡكَفُورَ ١٧ وَجَعَلۡنَا بَيۡنَهُمۡ وَبَيۡنَ ٱلۡقُرَى ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَا قُرٗى ظَٰهِرَةٗ وَقَدَّرۡنَا فِيهَا ٱلسَّيۡرَۖ سِيرُواْ فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا ءَامِنِينَ ١٨ فَقَالُواْ رَبَّنَا بَٰعِدۡ بَيۡنَ أَسۡفَارِنَا وَظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ فَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَحَادِيثَ وَمَزَّقۡنَٰهُمۡ كُلَّ مُمَزَّقٍۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّكُلِّ صَبَّارٖ شَكُورٖ ١٩ [سبأ: 15-19].

«قطعاً برای مردم سبأ در محل سکونت‌شان نشانۀ رحمتی بود، دو باغستان از راست و چپ، [به آنان گفتیم:] از روزیِ پروردگارتان بخورید و او را شکر کنید؛ شهری است خوش و خدایی آمرزنده، اما آنان از شکر نعمت روی‌گردان شدند و مغرور رفاه و لذائذ گشتند، بدین سبب ما سیل ویرانگری را به سویشان روان کردیم و باغ‌های پربرکت و پرمیوه ایشان را به باغ‌های بی‌ارزش با میوه‌های تلخ و درخت‌های شوره‌گز و اندکی در سِدر مبدل ساختیم، این تعویض و تبدیل چیزی بود که به خاطر کفران نعمت، ایشان را بدان کیفر نمودیم مگر ما جز ناسپاسان را مجازات می‌کنیم، میان آنان و شهرهایی که پربرکت و نعمت کرده‌ایم، شهرک‌ها و روستاها ساخته و پرداخته بودیم از یکی، دیگری نمایان بود و در میان آن‌ها فاصله نزدیک به هم ترتیب داده بودیم که شب‌ها و روزها در امن و امان در آنجاها سیر و سفر کنند. اما آنان گفتند: پروردگارا! میان منزل‌های سفرهایمان فاصله انداز و بر خویشتن ستم کردند، پس آن‌ها را برای آیندگان، موضوع حکایت‌ها گردانیدیم و سخت تار و مارشان کردیم. قطعاً در این ماجرا برای هر شکیبای، سپاسگزاری عبرت‌هاست».

و در قصه «أصحاب الجنة» خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّا بَلَوۡنَٰهُمۡ كَمَا بَلَوۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ إِذۡ أَقۡسَمُواْ لَيَصۡرِمُنَّهَا مُصۡبِحِينَ ١٧ وَلَا يَسۡتَثۡنُونَ ١٨ فَطَافَ عَلَيۡهَا طَآئِفٞ مِّن رَّبِّكَ وَهُمۡ نَآئِمُونَ ١٩ فَأَصۡبَحَتۡ كَٱلصَّرِيمِ ٢٠ فَتَنَادَوۡاْ مُصۡبِحِينَ ٢١ أَنِ ٱغۡدُواْ عَلَىٰ حَرۡثِكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰرِمِينَ ٢٢ فَٱنطَلَقُواْ وَهُمۡ يَتَخَٰفَتُونَ ٢٣ أَن لَّا يَدۡخُلَنَّهَا ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكُم مِّسۡكِينٞ ٢٤ وَغَدَوۡاْ عَلَىٰ حَرۡدٖ قَٰدِرِينَ ٢٥ فَلَمَّا رَأَوۡهَا قَالُوٓاْ إِنَّا لَضَآلُّونَ ٢٦ بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ ٢٧ قَالَ أَوۡسَطُهُمۡ أَلَمۡ أَقُل لَّكُمۡ لَوۡلَا تُسَبِّحُونَ ٢٨ قَالُواْ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَ ٢٩ فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ يَتَلَٰوَمُونَ ٣٠ قَالُواْ يَٰوَيۡلَنَآ إِنَّا كُنَّا طَٰغِينَ ٣١ عَسَىٰ رَبُّنَآ أَن يُبۡدِلَنَا خَيۡرٗا مِّنۡهَآ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا رَٰغِبُونَ ٣٢ [القلم: 17-32].

«ما آنان را همانگونه که باغداران [اصحاب الجنۀ] را آزمودیم، مورد آزمایش قرار دادیم؛ آنگاه که سوگند خوردند که صبح برخیزند و میوه آن باغ را حتماً بچینند، ولی آنان انشاء الله نگفتند، پس در حالی که آنان در خواب بودند بلایی از جانب پروردگار بر آن باغ به گردش درآمد و باغ را آفت زده و زمین بایر گردانید، پس باغداران، یکدیگر را صدا زدند که اگر میوه می‌چینید بامدادان به سوی کِشت خویش بروید که امروز نباید بینوایی در باغ بر شما درآید، پس صبحگاهان در حالی که خود را در منع بینوایان توانا می‌دیدند رفتند و چون باغ را دیدند گفتند: قطعاً ما راه را گم کرده‌ایم [نه] بلکه ما محرومیم، خردمندترین‌شان گفت: آیا به شما نگفتم چرا خدا را به پاکی نمی‌ستایید، پس بعضی‌شان رو به بعضی دیگر آوردند و همدیگر را نکوهش کردند، گفتند: ای وای بر ما که سرکش بوده‌ایم، امید است که پروردگار ما بهتر از آن به ما عوض دهد، زیرا ما به پروردگار مشتاقیم».

و در قصه أبرص و أقرع و أعمی که ابوهریره رضی الله عنه  از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم  روایت کرده، بالاترین درس‌هاست.

از ابوهریره رضی الله عنه  از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  روایت است که فرمود:

«خداوند متعال خواست که سه تن از بنی اسرائیل را که یکی پیسیِ([2]) مادرزاد و دیگری کچل مادرزاد و سومی کور مادرزاد بود، بیازماید. پس فرشته‌ای را فرستاد که نزد أبرص آمده به او گفت: چه چیز را بیشتر دوست داری؟ وی گفت: رنگ نیکو و پوست نیکو و این که این بیماری که سبب نفرت و دوری مردم از من شده از میان برود، پس دستی بر وی کشید، پلیدی از میان رفت و رنگ نیکو به وی داده شد، به او گفت: کدام مال را دوست داری؟ گفت: شتر یا گاو را؟ [شک در قول راوی می‌باشد] خداوند به وی ماده شتری باردار داد و گفت: خدا در آن برکت دهد.

بعد نزد کچل رفت و گفت: چه چیز را دوست داری؟ گفت: موی نیکو و این که این بیماری که سبب دوری مردم از من شده از میان برود، پس سر او را مسح کرد کچلی‌اش از بین رفت و موی نیکو برآورد. گفت: کدام مال را دوست داری؟ گفت: گاو را. گاو بارداری به او داده شد. گفت: خداوند برایت در آن برکت دهد.

بعد نزد کور آمد. گفت: کدام چیز را دوست داری؟ گفت: این که خداوند بیناییم را باز دهد تا مردم را ببینم. او هم دستش را بر وی کشید و خداوند بینائیش را به وی داد، گفت: کدام مال را دوست داری؟ گفت: گوسفند باردار. خداوند گوسفند بارداری را به او داد.

این سه حیوان زادند و آن یکی صاحب یک دشت شتر و دیگری صاحب یک دشت گاو و سومی صاحب یک دشت گوسفند شد.

پس این فرشته به همان شکل و هیکل اولی نزد ابرص آمد و گفت: مردی هستم مسکین که از سفر بازمانده‌ام و نمی‌توانم به منزل برسم، مگر به کمک خداوند و بعد کمک تو. از تو می‌خواهم به خاطر کسی که به تو رنگ نیکو و جلد نیکو و مال داد به من شتری بدهی که در سفرم به وسیله آن به منزل برسم. مرد گفت: بدهی زیاد دارم. فرشته گفت: فکر می‌کنم من تو را می‌شناسم، آیا همان ابرص فقیر نیستی که مردم از تو نفرت برده و اکنون خداوند این همه نعمت داده است. مرد گفت: من این ثروت را از بزرگانم به ارث برده‌ام. وی گفت: اگر چنانچه دروغ می‌گویی خداوند تو را به حالت اولت برگرداند.

بعد به همان شکل نزد کچل آمد و او همانند ابرص جواب داد و فرشته هم به وی همان گفت: که به ابرص گفته بود و گفت: اگر چنانچه دروغ می‌گویی خداوند تو را به حالت اولت برگرداند.

بعد به همان شکل و قیافه نزد کور آمد و گفت: مرد مسکین و مسافرم، وسایل سفر از بین رفته و امروز به جایگاهم نمی‌رسم، مگر به کمک خداوند و بعد به کمک تو. از تو می‌خواهم به حق آن که نور چشمت را به تو بازداد گوسفندی به من بده که بدان به سفرم ادامه دهم. وی گفت: بلی، به راستی که خداوند بینائیم را بازداد هرچه می‌خواهی بگیر و هرچه می‌خواهی بگذار. هرگز در آنچه که برای خود می‌گیری با تو سخت‌گیر نمی‌کنم. فرشته گفت: مالت را با خود بردار. شما مورد آزمایش خدا قرار گرفتید، خداوند از تو راضی شد و بر دو رفیقت خشم گرفت»([3]).




[1]- روایت مسلم.

[2]- پیسی بیماری پوستی است که در اثر آن لکه‌های سفید بر روی پوست بدن پیدا می‌شود [فرهنگ عمید].

[3]- روایت بخاری و مسلم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...