توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ خرداد ۵, چهارشنبه

اسلام و سیاست

 

اسلام و سیاست

دوستم که از صحبت‌های گذشته شگفت‌زده شده بود با لبخندی آمیخته با علامت تعجب گفت: آیا اسلام هیچ وقت نظام سیاسی استوار و همه جانبه‌ای داشته است؟ من چنان فهمیده‌ام که اسلام دین عبادت است و مردم به وسیله‌ی آن به نعمت‌های خدا در آخرت دست می‌یابند، مگر نه؟

در حالی که تأسف و حسرت و اندوه سراپای وجودم را فرا گرفته بود، گفتم: ای دوست! مسایل را به هم آمیخته‌ای. اسلام یعنی چه؟ عبادت چیست؟ و فلسفه‌ی قیامت در چیست؟

اسلام برنامه‌ی زندگی است که خداوند آن را برای بندگان خود برگزیده است. عبادت یعنی: حرکت براساس رضایت خدا و خلافت یعنی به کاربردن استعدادها در هستی برای آنچه که خداوند می‌پسندد و بدیهی‌ترین وظیفه و مسئوولیت انسان در هستی که مبین معنای عبادت و خلافت است و قیامت در گرو آن می‌باشد، آبادسازی هستی([1]) و شکوفاکردن استعدادها و حرکت به سوی تکامل و کشف ذخایر و اسرار نهفته‌ی این جهان است و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم  اسلام را آورد و حتی در سخت‌ترین و بحرانی‌ترین مراحل حرکت خود، از جهانی‌بودن دعوتش خبر، و یاران خود را در بحرانی‌ترین وضعیت به فتوحات اسلامی مژده می‌داد و بر مبنای سیاست اسلامی استوار و محکم، حکومت نیرومند و سازنده‌ای را تشکیل دادند که دنیا را فرا گرفت و هنوزهم جهان برای به دست‌آوردن امنیت، آسایش و استقرار، امیدوار عودت آن است.

* حکومت اسلامی و نظام سیاسی آن چه شد؟

** دشمنان در غفلت مسلمانان آن را از تن دین بیرون کشیدند.

* چگونه؟

** تا آنجا که توانستند برای جدایی دین از سیاست تلاش کردند و در این راه پلیدان، حلیه‌گران، رهبران خیانتکار و نویسندگان خودفروخته را بسیج کردند و برای دین اشک تمساح ریختند. دین بزرگ‌تر از آن است که در سیاست دخالت کند! دین عبارت است از حق و پاکی و صراحت و صداقت و تنظیم رابطه بین عابد و معبود و حال آن که سیاست همه‌اش نیرنگ و دورویی و دروغگویی است! پس کی درست است که نیرنگ پسندیده و دورویی یکرنگی و دروغ حق باشد؟!.

این همه تهمت و دروغ را بر ساده‌اندیشان و فریب‌خوردگان دیکته کردند. برای اهداف باطل‌شان متوسل به سخنان حق و چرب شدند و در تبلیغ اهداف خویش و فریب مردم، شب و روز تلاش و از خودگذشتگی کردند، و بدین صورت امور مردم را بر آن‌ها مشتبه ساختند و پاک و پلید را باهم مخلوط کردند. سیاست در فرهنگ آنان یعنی نفاق، دورویی و ریشخند به مردم و می‌خواستند بدین وسیله ملت‌های مستضعف را فریب دهند و در بند خود کشند و هدف آنان از شعار جدایی دین از سیاست، دنبال‌کردن مصلحت‌های خود و محروم‌کردن مردم از خواسته‌ها و حقوق انسانی است و برخورد آنان با دولت‌ها با برخورد آنان با ملت‌ها متفاوت است.

دشمنان دین و ملت حقیقت را زیر و رو و آمیخته کردند و با روکش تزویر و نیرنگ، شعار خود را زیور و جلا دادند تا بتوانند در ذهن مردم وانمود کنند که دین و سیاست باهم ربطی ندارند.

سیاست در اسلام یعنی شیوه‌ی اداره‌ی امور و هدایت مردم به سوی کمال انسانی. نیرنگ و دورویی و دروغ در اسلام جرم است و هرکس مرتکب آن شود حتی اگر خلیفه و زمامدار امور باشد، محاکمه خواهد شد.

سیاست جزء ناگسسته‌ی اسلام است و هرکس مستقیم یا غیر مستقیم در جداکردن آن از دین تلاش کند، مجرم و خیانتکار محسوب می‌شود.

سیاست در اسلام پاک و شفاف و روشن است. مستضعفان را فریب نمی‌دهد و مردم را با وعده‌های دروغ مشغول نمی‌گرداند. سیاست اسلامی وعده مردانه و پیمان خلل ناپذیر، شجاعت ادبی و نیروی بدنی را به مردم، و صراحت در ابراز حق و جرأت در عمل را به فرمانروایان می‌آموزد و خلیفه‌ی اول در اولین روز تحویل‌گرفتن زمام امور پرده از آن برداشته است: «اگر مرا برحق دیدید یاریم دهید، و اگر بر باطل دیدید دستم را بگیرید. راستی امانت، و دروغ خیانت است. تا زمانی که از خداوند پیروی می‌کنم از من پیروی کنید و اگر نافرمانی کردم پیروی شما از من بی‌مفهوم است»([2]).

خلیفه دوم، عمر بن خطاب رضی الله عنه  از مردم تعهد گرفت که، «هرکس در کارهای من انحرافی مشاهده کرد آن را راست کند» یک عرب بادیه‌نشین برخاست و گفت: «قسم به خدا! هر انحرافی در تو ببینم با شمشیر آن را راست خواهم کرد» و خلیفة مسلمانان برخلاف فرمانروایان مغرور و متکبر، با سعة صدر عکس العمل این عرب را ستود و فرمود: «سپاس خدای را که در دولت اسلامی کسی یافت می‌شود که انحراف عمر را با شمشیر عدالت راست کند»([3]).

در سیاست اسلامی شکستن پیمانی که خلیفه با دشمن بسته حرام است و اگر خلیفه مسلمانان از نقض‌شدن پیمان از طرف دشمن بیمناک باشد باید نقض پیمان را به او ابلاغ کند:

﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوۡمٍ خِيَانَةٗ فَٱنۢبِذۡ إِلَيۡهِمۡ عَلَىٰ سَوَآءٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡخَآئِنِينَ ٥٨ [الأنفال: 58].

 «اگر از گروهی بیم خیانت داری نقض پیمان را به آنان ابلاغ کن [تا طرفین] به طور یکسان [بدانند که پیمان گسسته است]، زیرا خداوند خیانت‌کاران را دوست ندارد».

سیاست اسلامی که مسلمانان، حکومت خود را بر مبنای آن تأسیس کردند، اینگونه است و بعد از این بر تو پوشیده نیست که چرا دشمن اینقدر به جداساختن دین از سیاست اهمیت می‌دهد؟

به چهره‌ی او نگاه کردم چهره‌اش از اندوه زیاد و تأسف حکایت می‌کرد و ظاهراً از فرط تعجب و حیرت نمی‌دانست چه بگوید. گفتم: اکنون می‌دانی که چگونه دشمنان اسلام تلاش کردند که دین را از سیاست جدا کنند و سیاست را از دین بیگانه نمایند؟

گلوی دوستم از حیرت و تعجب همراه با تأسف خشک شده بود و در حالی که آب دهان را قورت می‌داد و به شدت نفس می‌زد، گفت: بلی خوب متوجه شدم اما خواهشمندم توضیح دهید که چرا دشمنان نظریة اسلام منهای سیاست را مطرح می‌کنند؟

** اهداف آنان به ترتیب زیر است:

1- حذف مسلمانان از حاکمیت

منظورم مسلمانانی است که تمام اسلام و حقیقت آن را فهمیده اند، اسلام را تجزیه نمی‌کنند و باطل را نمی‌پذیرند اسلام را به عنوان مکتبی پذیرفته اند که تضمین‌کننده‌ی خیر و برکت هردو جهان و سعادت ابدی است، و به عبارت دیگر می‌دانند که اسلام دین است و دولت، قرآن است و شمشیر، عبادت است و رهبری، جهاد است و عقیده.

مسلمانانی که چنین وسعت نظری دارند در ادارة امور مملکت به روش اسلامی و حکمت بی‌نظیر پیش می‌روند و با سیاست شرعی و استوار حکومت می‌کنند، بدین صورت قلعه‌ی دشمنان ویران و کاخ حلیه‌گران فرو ریخته می‌شود و تکیه‌گاهی برای آنان باقی نمی‌ماند که حیله‌های خود را با آن توجیه کنند و سرخورده و ناکام از مملکتی که در اثر غفلت مسلمانان بر آن تسلط یافته بودند عقب‌نشینی کنند.

2- زمینه‌سازی برای نفوذ غرب‌گرایان

منظورم از غرب‌گرایان، شاگردان غرب و نسل از دین گریزان و فراری از حق و عدالت و متمایل به سوی نیرنگ و نفاق است. نسلی که در مقابل تمدن غرب خود را باخته و گمان می‌کند که سعادت زیر لوای غرب است و پیشرفت علمی اروپا او را مبهوت کرده است، نسلی که از شیر غرب پا گرفته و بر سر سفرة آن بزرگ شده و عقل و فکرش با اصول و مبانی غربی درهم آمیخته است و مزدور غرب و زبانش همیشه به ستایش غرب در حرکت است.

همچنین منظورم کسانی است که امیدها ایشان را مغرور کرد و آرزوها آن‌ها را فریب داد و گمان می‌کردند آبی وجود دارد که زنگارهای آنان را فرو شویاند و گلویشان را خیس کند غافل از این که آنچه دیده بودند سراب بود نه آب!.

آنانکه وبایی غربی را به مملکت آوردند و دین را به الحاد و عزت را به ذلت تبدیل کردند و خود را به نوه‌هی مارکس و پسران لنین فروختند. منظورم از شاگردان غرب آن‌هایی هستند که بیشتر از اخلاص‌شان به خدای خود مخلص استادان غربی بودند و بیشتر از ایمان به دین حق به بیگانه ایمان آوردند و در دین، بنای بدعت نهادند و در دنیا بنای پیروی و تقلید! در صورتی که در اسلام اصل بر آن است که انسان در دین پیرو خدا و پیامبر و در دنیا مبتکر و بدعت‌گذار و خلاق باشد و حکمت را از هر ظرفی که می‌تراود مورد بهره‌برداری قرار دهد و از نکات مثبت تمدن‌های مختلف به نفع مملکت استفاده کند نه این که در دین بدعت‌گذار و در دنیا مقلد باشد.

هدف دشمنان دین از پرورش این افراد، زمینه‌سازی نفوذ خود در ممالک اسلامی و به دست‌گرفتن زمام امور ملت‌های مسلمان است و استعمار فرهنگی و فکری را جایگزین استعمار نظامی کرده اند و از طرف دیگر فعالیت خود را در عقب‌افتادگی و در جهالت‌نهادن مسلمانان و توطئه علیه اسلام به کار می‌بندند.

3- خاموش‌کردن تفکر دولت اسلامی در ذهن مسلمانان

منظورم از دولت اسلام آن شیر تنومند است که در خواب فرو رفته و منتظر کسی است تا او را از خواب گران بیدار کند. آفتابی که در پس کسوف و به صورت غیر طبیعی از نور آن محروم گشته‌ایم.

دولتی که یک بار با ناتوانی و بیمارکردن آن به وسیله‌ی پهلوان پنبه، مصطفی کمال آتاتورک بدان خاتمه دادند و با دستان مزدوران‌شان آن را متلاشی ساختند. اما دولت اسلامی هنوز هم در دنیا به عنوان یک نیروی توانمند مطرح است که دشمنان از آن می‌ترسند و دوستان در پناه آن زندگی می‌کنند. دولتی که دشمنان از خاتمه‌دادن همیشگی به آن به شیوة نظامی دچار ناکامی شدند و شروع به تهاجم فرهنگی نمودند و راهی بهتر از جداساختن دین از سیاست به ذهن آنان نرسید؛ چرا که سیاست عبارت است از تنظیم و کنترل و مدیریت امور دولت اسلامی و اسلام یک دین جهان شمول است که سعادت بندگان خدا را می‌خواهد و در پی گسترش این دعوت خدایی و انسانی است و بدون سیاست دولتی وجود نخواهد داشت.

* به راستی اکنون خیلی علاقه‌مندم که پیرامون حکومت اسلامی برای من صحبت کنی؟ جلسه آینده را به این موضوع اختصاص دهیم.

** وعده ما جلسه آینده.

***




[1]- ﴿هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱسۡتَعۡمَرَكُمۡ فِيهَا. [هود: 61]، «او شما را از زمين پديد آورد و شما را در آن به آباد كردن گمارد».

[2]- الصدیق أبوبکر: 72.

[3]- أخبار عمر، ص 332، عمر و أصول السیاسة ص 119.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...