اسلام آمده تا در تمام مراحل زندگی بر مردم حکمفرما بوده و مردم را مؤظف کند تا همیشه در تمام امور دینی و دنیوی پایبند دستورات مقدس آن باشند و شریعت اسلامی تمام قوانین جزیی و فرعی را بصورت تفصیلی مانند قوانین ساختگی بیان نفرموده بلکه در اغلب حالات بنحوی عام و کلی ایراد نموده است و اگر احیاناً حکمی فرعی بیان شده، آنهم حکمی کلی تلقی میگردد، زیرا آن نیز خود فروعات دیگری را شامل میشود. و تمام احکام وضع شده اسلامی احکام عمومی محسوب گشته و هر حاکمی موظف است تا طبق قواعد کلی اسلام فروعات آن را به تفصیل برای مردم بیان کند، پس روش قانون گذاری اسلام روشی نمونه است که سبب امتیاز بخشیدن نظام اسلامی بر سایر نظامها میشود.
لزوم دو ویژگی کمال و برتری در نظام، اصول و نظریاتی است که خواستههای انسانی و اجتماعی مردم را که سبب سعادت و گسترش عدالت و مساوات و رحمت و هدایت آنها میگردد تضمین کند و ویژگی دوام و جاودانگی نظام اسلامی، تقاضا دارد که قانون آن آنی و موقتی نباشد، تا برحسب اوضاع روزگار تغییر روش دهد.
اگرچه اسلام اولیالأمر را اختیارات قانون گذاری داده است اما این اختیارات بطور مطلق و بدون قید و شرط به آنان تفویض نگشته است بلکه آنان را مقید نموده تا در چهارچوب نصوص عمومی شریعت اسلامی بدو صورت قانون را وضع نمایند:
الف: قوانین اجرایی که هدف اساسی از آن تنفیذ و اجرای قوانین و دستورات اسلامی است و مراد از قوانین مقررات و دستورات و لوایحی است که امروز وزراء دولت طبق اختیارات تفویض شده مجری آن میباشند.
ب: قوانین تنظیمی، که هدف از آن طبق اصول و ضوابط مقدس اسلام تنظیم و مرتب کردن جامعه اسلامی و حمایت و برآوردن احتیاجات آن است و در این مورد حکم بخصوصی وارد نشده است لیکن وظیفه قانون گذار است که قانون را حسب اصول عامه و روح قانون گذاری اسلام وضع نماید.
حکم تجاوز أولی الأمر از اختیارات خودشان
تمام علمای اسلام دستور صادره از جانب اولی الأمر را که برابر قوانین اسلام و در حدود اختیارات او باشد، صحیح دانسته اطاعت و پیروی از آن را بر عموم مسلمین واجب و ضروری میدانند.
برعکس اگر ولی امر حکمی برخلاف قوانین الهی صادر کند حکم او باطل و پیروی از آن حرام است چنانکه خداوند میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾ [النساء: 59]. «ای کسانیکه ایمان آورده اید از خدا و پیامبر و صاحبان امر اطاعت کنید و هرگاه در چیزی نزاع کردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید».
و نیز خداوند میفرماید: ﴿وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِيهِ مِن شَيۡءٖ فَحُكۡمُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾ [الشوری: 10]. «و در آنچه که شما اختلاف و نزاع کردید حکم آن بسوی خداوند است». از آیات فوق معلوم میشود که اطاعت و پیروی از احکام خداوند و پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم و أولیالأمر بر تمام مسلمین واجب است و نیز اطاعت و پیروی از دستورات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و أولی الأمر برای این لازم است که خداوند اطاعت آنها را بر مسلمین واجب قرار داده است و به همین سبب اگر ولی امر، خلاف دستورات و موازین اسلامی حکمی بدهد پیروی از آن جائز نیست، زیرا که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ» «اطاعت و پیروی از مخلوق در راه معصیت و نافرمانی خالق روا نیست».
و نیز میفرمایند: «إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِي مَعْرُوفٍ» «همانا اطاعت (از مسئولین) در کارهای نیک و معروف ضروری است». و نیز در حق أولی الأمر میفرماید: «فَمَنْ أَمَرَكُمْ مِنْهُمِ بِمَعْصِيَةٍ فَلاَ سَمْعَ وَلاَ طَاعَةَ».
«و اگر از مسئولین کسی شما را به گناهی امر کند، به فرمان او گوش نکنید و از او اطاعت ننمایید».
آیا مسئولین کشورهای اسلامی از محدوده اختیارات خویش تجاوز نکردهاند؟
مسئولان کشورهای اسلامی از قرن گذشته پارهای از قوانین و دستورات اروپایی را در کشورهای اسلامی از قبیل قوانین جزایی، مدنی، تجاری و غیره وارد کردهاند و فقط موارد بسیار کمی مانند قانون وقف و شفعه را بجای خود گذاشتهاند.
حقیقت این است که اکثر مواد این قوانین با روح عمومی شریعت اسلامی موافقت داشتند، لیکن برخی از آنها خلاف اصول اسلام نیز هستند. مثلاً در قوانین اروپایی در بعضی حالات زنا و شراب خوردن جایز است، در حالیکه اسلام این را مطلقاً حرام میداند.
علت جایگزنی قوانین اروپایی در کشورهای اسلامی
گروهی از مردم گمان میبرند که علت جایگزینی قوانین اروپایی در کشورهای اسلامی از آن جهت است، که نظام اسلام جوابگوی تمام خواستههای مردم نشده است حال آنکه این گمان بیاساس و مبنی بر جهالت آنها به قوانین اسلامی است، زیرا که فقه اسلامی حاوی مبادی و نظریات و احکامی است که اگر آنها را جمع کنیم بهترین و بزرگترین کتاب در قوانین جهان بشمار میآید.
من معتقدم اگر قوانین اسلامی درست مرتب شوند کشورهای غیر اسلامی هر چه زودتر از آن پیروی میکنند و نظامهای خود را رها خواهند کرد.
و اما علت اساسی جایگزینی قوانین اروپایی در کشورهای اسلامی استعمار و نفوذ استعمارگران و نشستن و بیتفاوتی علمای اسلام است زیرا که در بعضی از کشورهای اسلامی قوانین اروپایی توسط استعمارگران و زروگویان جایگزین شده است، همچون کشور هندوستان و شمال افریقا و در بعضی دیگر از کشورهای اسلامی بعلت ضعف و ناتوانی و خود فروختگی مسئولان کشوری همچون کشور مصر و ترکیه ....
تاریخ گواه است که در زمان حکومت خدیوی اسماعیل قوانین اروپایی به مصر آورده شدند و اما خدیوی اسماعیل بسیار دوست داشت که نظام اسلامی را در کشور مصر بدون کم و کاست اجرا کند و بلادرنگ از علمای دانشگاه الأزهر خواست هر چه زودتر شورای قانون گذاری تشکیل دهند و نظام اسلامی را ترتیب و تدوین نموده برای اجراء آن را تقدیم دولت نمایند و اما متأسفانه علمای دانشگاه ازهر به این دعوت لبیک نگفتند و قوانین مقدس اسلامی را فدای تعصبهای مذهبی و گروهی خود نمودند و مانع اجرای آن شدند و هر یکی تعصب خشک مذهبی خود را محفوظ نگهداشت و این فرصت بسیار مهم را که بنفع اسلام و مسلمین جهان بود از دست دادند و سپس پشیمان شدند و مدتها برای این نعمت از دست رفته گریه کردند و سزاوار است تمام مسلمین جهان برای این نعمت از دست داده تا زمان برگشت آن گریه کنند، من دوست دارم این نکته را متذکر شوم که بعضی از کشورهای اسلامی که پارهای از قوانین اروپایی را برگزیدهاند، مطلقاً اراده مخالفت دستورات اسلامی را نداشتهاند و قانون جزایی مصر که در سال 1883 میلادی به تصویب رسید گواه بر مدعی ماست زیرا که در ماده اول آن آمده است. «از مسئولیتهای دولت است مجرمانی را که باعث ناراحتی عموم مردم یا دولت میگردند مؤاخذه نماید» و این قانون بدون کم و کاست تمام انواع مؤاخذههایی را که حق مسئولین کشوری است طبق دستورات اسلامی مقرر کرده است و این ماده از قانون دولت ترکیه صادره در 5/6/1853 میلادی گرفته شده است و من نیز معتقدم مسئولان اکثر کشورهای اسلامی تعمداً از قوانین اسلامی سرپیچی نکردهاند بلکه ناآگاهانه دچار مخالفت شدهاند و ممکن است راز مسئله این باشد که قانون گذاران کشورهای اسلامی یا اروپایی بودهاند و از نظام اسلام هیچگونه اطلاع و آگاهی نداشتهاند و یا اینکه مسلمان بودهاند و درکشورهای اروپایی درس خواندهاند و از اسلام و نظام اسلامی آگاهی نداشتهاند.
تأثیر عملی قوانین بر شریعت اسلامی
پس از جایگزینی قوانین اروپایی در کشورهای اسلامی همه جا برای اجرای این قوانین دادگاههای ویژهای تشکیل یافت، و قاضیان اروپایی بودند و برای اجرای مواد آن مأمور گشتند و این دادگاهها در همه امور بشر قضاوت میکردند، بنابراین نظام اسلامی از صحنه عمل بیرون شد، زیرا که مسئولین دادگاهها فقط قوانین ساختگی وارده از اروپا را اجرا میکردند.
و همچنین وزارت آموزش و پرورش برای تدریس این قوانین، مدارس خاصی را تأسیس نمود و نظام اسلامی را در تمام مسائل زندگی غیر از مواردی بسیار نادر همچون وقف نادیده گرفت و تدریس نکرد.
این طرح اسف بار باعث شد که تقریباً تمام قانون دانان جدید از نظام اسلامی بیخبر و ناآگاه شوند و با کمال تأسف از نظامی که دولتهای اسلامی معتقد آن بودند بیاطلاع و ناآگاه ماندند و به همین علت بود که نصوص شریعت اسلامی را طبق قوانین ساختگی و خلاف دستورات اصیل اسلامی تفسیر نمودند.
بطور مثال مشاهده میکنیم که قانون مجازات مصری صریحاً و آشکار میگوید: «قانون مجازات در همه احوال و برای همه مردم باید طبق نظام اسلام صورت گیرد» اما علیرغم این نص صریح چون مفسرین قانون مصری دستورات اسلامی را نخوانده بودند و فقط قانون فرانسه را خوانده بودند مجبور شدند تا در وضع و توجیه و تفسیر این قوانین از روش مفسرین قوانین فرانسوی تقلید و پیروی نمایند، خلاصه اینکه آنها شریعت و نظام اسلامی را نخوانده و مطالب آن را درک نکرده بودند، و ثانیاً آنان از آراء و افکار اروپاییان و خصوصاً فرانسویان تقلید کردند و در مورد آنچه که آنان حلال یا حرام میپنداشتند هم صدا شدند در حالیکه مفسران اروپایی از طبیعت نظام اسلامی هیچگونه اطلاع و آگاهی نداشته بودند.
تأثیر نظری قوانین ساختگی بر شریعت اسلامی
اگرچه اجرای قوانین ساختگی عملاً باعث تعطیل قوانین اسلامی شده است اما از ناحیهء نظری هیچگونه تأثیری بر نظام اسلامی نداشته و ندارند، زیرا که تمام نصوص اسلامی موجود و محفوظند طبق خواست شریعت اسلامی و قوانین ساختگی اجرای دستورات آن در تمام مسائل زندگی واجب و لازم است، زیرا که قاعده اساسی در شریعت اسلامی و قوانین ساختگی این است که، هیچ نظام و قانونی منسوخ نمیگردد مگر آنکه لغو دستورات آن از جانب نظام نیرومندتری صادر گردد، در حالیکه نظام اسلام از قرآن و سنت پیامبر اسلام سرچشمه میگیرد، قرآن تکمیل شده و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وفات کرده، بنابراین راهی برای لغو (نسخ) قوانین اسلامی وجود ندارد.
ممکن است بگویید که: أولی الأمر میتواند قوانین اسلامی را تغییر دهد اما این هم ممکن نیست زیرا که آنان واضع قانون اسلامی نیستند بلکه مجری آنند و قانون اسلامی از سوی خداوند و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم وضع میشود بنابراین پس از رحلت پیامبر اسلام و منقطع شدن وحی، نظام اسلام برای همیشه تکمیل گشته است.
حکم تعارض قوانین با شریعت اسلامی
هنگامیکه قوانین ساختگی با قوانین اسلامی تعارض پیدا کند به سه علت واجب و ضروری است که قوانین اسلامی را ترجیح داد.
اولاً: برای اینکه نظام اسلامی برای همیشه و غیر قابل تبدیل و تغییر است و اما قوانین ساختگی تغییر میپذیرند.
ثانیاً: اقتضای ذاتی نظام اسلام است و هر نظامی را که با مبادی و اصول آن مخالف باشد آن نظام را باطل و پیروی از آن را حرام میداند، بنابراین قانونی که خلاف اسلام باشد مطلقاً باطل و مردود است.
ثالثاً: قانونی که مخالف اسلام باشد، از وظیفه خود خارج میگردد و هنگامیکه از قانونی بودن خارج شد محل و جای دیگری برای وجودش باقی نمیماند. و این نیز ویژگی قوانین ساختگی هم هست.
قوانین ساختگی چگونه با مخالفت شریعت اسلامی از وظیفه خویش ساقط میگردد؟
قوانین ساختگی برای تنظیم امور جامعه و برآوردن احتیاجات و نیازها و گسترش دادن اطمینان، صلح و صفا در میان مردم وضع شده است.
اهم و اساسیترین نیاز مردم مسلمان در کشورهای اسلامی حفظ عقاید و احساسات اسلامی و مذهبی آنان است بنابراین نظام مردم مسلمان باید طبق دستورات اسلام صورت پذیرد و ضروری است تمام قوانین ساختگی بانظام اسلامی موافقت داشته باشند، اما ما میبینیم که قوانین ساختگی خلاف نظام اسلام وضع شدهاند بنابراین از محدودهء قانونی بودن خارج میشود، چون در این صورت از وظیفه و اهداف اصلی خویش پافراتر نهاده است. اگر ما حقیقت اسلام و نظام اسلامی را درک کنیم به آسانی خواهیم یافت قوانینی که در اروپا برای سعادت و گسترش اطمینان، صلح و صفا، مردم وضع شده اجرای آن در کشورهای اسلامی بزرگترین مصیبت و اهانت برای مردم مسلمان بشمار میآید و این مهمترین عاملی است که باعث نارضایتی اکثریت مردم مسلمان میشود و موجب فتنه و فساد و هرج و مرج میگردد.
1ـ اسلام روا نمیدارد که مسلمانی غیر از نظام اسلام قانون دیگری را بپذیرد و هر قانونی که مخالف نصوص و اصول و روح قانون گذاری اسلام باشد، پیروی از آن مطلقاً حرام است زیرا که طبق فرمان خداوند عزوجل دو راه بیشتر وجود ندارد یا پیروی از قانون خداوند و پیامبر اسلام و یا پیروی از خوهشات نفسانی، زیرا هر عملی که بدون دستورات خداوند صورت گیرد، پیروی و اطاعت از خواهشات نفسانی بشمار میآید، خداوند در این زمینه میفرماید: ﴿فَإِن لَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَكَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَيۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِ﴾ [القصص:50]. «پس هرگاه به دعوت تو لبیک نگفتند در این صورت بدانکه این مردم تنها پیرو هوای نفس خویشاند، کیست گمراهتر، از آن کسی که راه هدایت خدا را رها کرده و از هوای نفس خویش پیروی کند». و نیز میفرماید: ﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰكَ عَلَىٰ شَرِيعَةٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ فَٱتَّبِعۡهَا وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ ١٨ إِنَّهُمۡ لَن يُغۡنُواْ عَنكَ مِنَ ٱللَّهِ شَيۡٔٗاۚ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۖ وَٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلۡمُتَّقِينَ ١٩﴾ [الجاثیة: 18-19]. «پس ما تو را بر شریعت کامل در امور دین مقرر فرمودیم تو از آن پیروی کن و پیروی هوای نفس مردم نادان مباش و آنها هیچ تو را از اراده خدا بینیاز نمیکنند و ستمکاران دوست و مددکار یکدیگرند و خداوند دوست دار متقیان است». و خداوند میفرماید: ﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَۗ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ ٣﴾ [الأعراف: 3]. «از چیزی که از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده پیروی کنید و از سرپرستان و معبودهای دیگر بجز او پیروی نکنید اما کمتر متذکر میشوید».
2ـ در اسلام جایز نیست که یک نفر مسلمان و مؤمن بجز از حکم خداوند راضی باشد و برای حل اختلافات به قوانین غیر الهی مراجعه کند بلکه اسلام هر مسلمانی را مؤظف ساخته است تا دستورات غیر خداوندی را انکار کند، زیرا که پیروی از قوانین غیر خداوند گمراهی و اتباع شیطان است، چنانکه خداوند میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن يَكۡفُرُواْ بِهِۦۖ وَيُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِيدٗا ٦٠﴾ [النساء: 60]. «آیا ندیدی کسانی را که گمان میکنند به آنچه که بر تو و بر پیشینان نازل شده است ایمان آوردند ولی میخواهند طاغوت را به داوری بطلبند و حال آنکه به آنها دستور داده شده به طاغوت کافر شوند و شیطان میخواهد آنها را شدیداً گمراه کند». و هر کسی که بجز از قانون خدا و پیامبر اسلام برای قضاوت مراجعت کند بسوی طاغوت مراجعه کرده است، زیرا هر آنچه را که انسان بغیر از خدا اطاعت و پیروی و عبادت کند طاغوت نامیده میشود پس طاغوت هر قوم و ملتی همان چیز و نظام غیر خداوندی است که برای حل مشکلات و اختلافات به طرف آن مراجعه میکند و بدون دلیل و برهان عبادت و پیروی و تقلید کورکورانه میکند، و اما کسی که به خدا ایمان آورده بر او واجب است تمام احکام و مرامهای دیگران را انکار کند و فقط از قانون خداوند اطاعت و پیروی نماید.
3- زیرا که خداوند برای هیچ زن و مرد مؤمن اجازه نداده است که بغیر از دستورات خداوند راضی باشد، خداوند میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡ﴾ [الأحزاب: 36]. «هیچ مرد و زن مؤمنی حق ندارد در کاری که خدا و پیامبر اسلام حکم کرده است نظر خلافی داشته باشد».
4- خداوند دستور داده است هر حکمی که طبق قانون او صورت نپذیرد و هر کسی که به دستور خداوند عمل نکند کافر و ظالم و منافق است، خداوند میفرماید: ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾ [المائدة: 44].
﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾ [المائدة: 45].
﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ﴾ [المائدة: 47].
«هر کس که به دستور خداوند عمل نکند کافر و ظالم و فاسق است». و تمام مفسرین و فقهای اسلام بر این امر اتفاق دارند، اگر مسلمانی خلاف دستورات خداوند از جانب خویش احکامی اختراع کند و تمام دستورات یا بعضی از دستورات الهی را بدون تأویل ترک نماید حسب حالش زیر پوشش فرمان یکی از احکام زیر قرار میگیرد.
الف، اگر کسی چیزهای ثابت شده را انکار کند مانند حد سرقت یا حد قذف یا حد زنا، آن شخص مطلقاً کافر است زیرا که نظام ساختگی را بر نظام اسلامی ترجیح داده است.
ب، و اما اگر کسی حکم خدا را قبول کند و بنابر علتی عمل نکند آن شخص ظالم است.
ج، و اگر کسی حق دیگری را پایمال کند، عدالت و مساوات را رعایت نکند آن شخص فاسق است.
5ـ- خداوند اعلام میفرماید: تا هنگامیکه مردم در حل اختلافات خود به پیامبر اسلام مراجعه نکنند و از قضاوت او قلباً راضی و مطیع نباشند مسلمان نیستند، خداوند میفرماید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥﴾ [النساء: 65]. «به پروردگارت سوگند، که آنها مؤمن نخواهند شد، مگر آنکه تو را در اختلافات خویش برای داوری طلب کنند و سپس در دل خود از داوری تو احساس ناراحتی نکنند وکاملاً تسلیم باشند».
6 ـ هر عملی که خلاف قوانین اسلام باشد، ارتکاب آن برای مسلمین مطلقاً حرام است، اگر چه دولت وقت نیز چنین فرمان ناروایی را صادر کند زیرا که دولت از نظر اسلام در قانون گذاری وظیفه دارد تمام قوانین را طبق دستورات مقدس اسلام وضع کند و اما اگر به نفع خود قانونی را خلاف اسلام وضع نماید، این عمل او مردود است، اطاعت و پیروی از فرمان چنین دولتی برای مسلمین حرام است، بلکه بر عکس بر هر مسلمان واجب است علیه چنین نظامی قیام کند و مردم را نیز از پیروی آن باز دارد، زیرا اطاعت از مسئولین دولت اسلامی تا هنگامی واجب است که آنان از محدوده اختیاراتی که خدا و پیامبر اسلام به آنان دادهاست تجاوز نکنند، چنانکه خداوند در قرآن کریم میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾ [النساء: 59]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید از خدا و پیامبر و صاحبان امر، اطاعت کنید و هر گاه در چیزی اختلاف کردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید».
و نیز از فرمایشات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم محدوده اطاعت از مسئولان دولت اسلامی آشکار شده است، پیامبر بزرگوار میفرماید: «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعَصِيَةِ الْخَالِقِ» «اطاعت و پیروی از مخلوق در راه معصیت و نافرمانی خالق روا نیست». و نیز میفرماید: «إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِي مَعْرُوفٍ» «همانا اطاعت از مسئولین در کارهای نیک و معروف ضروری است» و نیز در مورد مسئولان دولتهای اسلامی میفرماید: «مَنْ أَمَرَكُمْ مِنْهُمِ بِمَعْصِيَةٍ فَلاَ سَمْعَ وَلاَ طَاعَةَ». «اگر از مسئولان دولت اسلامی کسی شما را به کار گناهی امر کند به فرمان او گوش نکنید و از او اطاعت ننمایید».
و تمام صحابه بزرگوار پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و فقهاء و مجتهدین امت اسلامی متفقاند که اطاعت و پیروی از مسئولین کشور اسلامی تا هنگامی واجب و فرض است که خلاف دستورات اسلامی حکمی صادر نکنند. و اما اگر خلاف شریعت اسلام دستوری صادر کند از آن اطاعت لازم نیست زیرا که حلال کردن حرام، همچون زنا و شراب خواری و ابطال حدود و تعطیل قوانین اسلامی کفر آشکار و خروج از اسلام است و بر تمام مسلمین واجب است تا علیه مسئول مسلمانی که از اسلام خارج و مرتد شده است قیام کنند و کمترین قیام علیه او این است که به اوامر و نواهی او عصیان ورزند.
7- احکام شریعت اسلامی تجزیه و دگرگونی نمیپذیرد بنابراین برای هیچ مسلمانی جائز نیست تا فقط به اجرای جزئی از قوانین اسلام از دولتها راضی شود و قبلاً در این مورد با ذکر دلیل صحبت کردم اینها برخی از حقائق اسلام بود که از آیات و روایات استخراج گشت، و این نیز وضع مسلمانی که مدعی شناخت و ایمان آوردن به اسلام است و این هم آن چیزهایی است که بر هر مسلمان واجب و لازم است به آن عمل کند و این همان قوانین ساختگی است که در اصل برای حمایت افکار و عقائد مردم وضع شده است اینک با حقائق شریعت اسلام مبارزه و جنبه خصمانه اختیار کرده است و مردم مسلمان را با تحمیل اوضاع غیر اسلامی در تنگنا قرار دادهاست.
خلاصه از بحثهای گذشته میتوانیم نتیجه گیری کنیم که اجرای قوانین ساختگی در کشورهای اسلامی تخطیی از روح قوانین است و باعث برانگیختن شعور و احساسات وجدانی و ایمانی تودههای مردم مسلمان گشته و منتهی به فتنه و فساد، نارضایتی، تظاهرات و هرج و مرج میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر