پس آنکس که امین شمرده شده، باید سپردۀ صاحبش را باز پس دهد
1- اهمیت آراستهشدن به اخلاق امانتداری
امانت از فضائلی است که نه فرد و نه جامعه در معرکه زندگی از آن بینیاز نیستند، تا در زندگی به انتهای مقصود و تحقق نیازهای مطلوب برسند، چون جامعه اگر امانتدار نباشد ثابت و استوار نیست و دارای دستور و قواعد مشخصی نخواهد بود، مگر این که افراد آن امانتدار باشند و با آن بنای حیات خود را مستحکم سازند، آشکارا مشاهده میکنیم دو مرد را، یکی خائن و یکی امین، شخص امین مورد احترام جامعه است، ولی خائن بیارزش و بیاعتبار از نظر جامعه میباشد، پس خود مردم با تجربه، نتیجه و اهمیت امانت را دریافته اند.
در این مورد سید جمال الدین افغانی میگوید: «آشکار است که بقاء نوع انسان بستگی به معاملات و داد و ستد در کارها دارد و روح معامله و معاوضه امانت است، اگر در میان معاملهکنندگان امانت نباشد اصالت آن از بین رفته و نظام معیشتی مختل شده و ریسمان معامله به هم خورده و به این صورت انسان به ضرر مالی میرسد و زود نوع انسانی ورشکسته میشود».
بدیهی است که ملت برای آسایش و آرامش و نظم در امور زندگی به حکومت احتیاج دارد آن حکومت هرطور باشد، جمهوری پادشاهی مشروطه یا پادشاهی مطلقه و مقید. و حکومت در هر شکل و صورتی پایدار نمیشود، مگر با مردانی زرنگ و کاردان و کارآمد که قسمتی برای نگهبانی و حراست مرزهای مملکت به کار گرفته شوند، تا مرزها از حمله و تعرض متجاوزین مصون و محفوظ بماند. و عدهای هم در داخل کشور برای امن و آسایش ملت تلاش کنند، تا از دست اشرار و فاسدین که هتک حرمت دیگران و بیآبرویی را انجام میدهند در امان باشند، و قسمتی دیگر استادان دینی و قانونمندان و قانونشناسان جهت حل و فصل امورات و جدال و منازعات مردم باشند و عدهای برای جمعآوری مالیات بر درآمد و آنچه که دولت معین کرده، با رعایت قانون که آن را به خزانه دولت بریزند و عدهای دیگر متصدی امور، جهت صرف اموال در موارد عام المنفعۀ مملکت، با رعایت اقتصاد و تدبر در کار، مانند تأسیس مدارس و کتابخانهها و بناهای عام المنفعه و اصلاح راهها و جادهها و کشتیها و بر پایی پلهای عبور و مرور و تأسیس بیمارستانها و ساختمانسازی سیلوها و محل نگهداری غلات و مرزوقات و تأمین حقوق قضات و کارمندان و قوای حفاظت و حراست کشوری و غیره.
و این طبقات از مردان حکومتی که حاکم و آمر و مأمور مملکت اند، موظف هستند هریک به وظیفه خود به حکم امانت عمل کنند که اگر مسئولین دولت امانتدار نباشند، قدرت و توانای حاکمیت از ایشان سلب خواهد شد و امن و آسایش در مملکت نمیماند و قتل و فساد و فحشاء آشکار و راه کسب و صنعت کساد میگردد و دروازههای فقر و بینوایی به روی آنان باز میشود و به این صورت راه نجات بر آنان بسته خواهد شد.
شکی در آن نیست قومی یا ملتی که سیاست حکومت خائن را قبول کنند، یا به فساد از بین میروند و یا با حملۀ ملت بیگانه نابود میشوند، پس سرانجام به خواری و فرومایگی منجر میشود. ظاهراً معلوم است که پیشرفت و ترقی قومی بر قومی دیگر بستگی به اتحاد عاملین و کارفرمایان و وحدت و هماهنگی تمام اقشار ملت دارد. به گونهای که باید مانند آجر ساختمان به هم بسته و چسبیده باشند و مانند اعضای بدن قرار گیرند و این اتحاد و همبستگی بدون امانت امکانپذیر نیست. پس معلوم شد که امانت ستون بقاء و ماندگاری انسان و استقرار حکومت است و سایهافکن امن و امان و روح عمل و عدالت است و هیچ چیز بدون امانت دوامی ندارد.
اولین دلیل رعایت امانت این است که اسلام، انسان را به امانت دعوت نموده و امانت را دوست دارد و به آن دستور داده است.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾ [النساء: 58].
«خدا به شما فرمان میدهد که سپردهها را به صاحبان آنها باز پس دهید».
﴿فَلۡيُؤَدِّ ٱلَّذِي ٱؤۡتُمِنَ أَمَٰنَتَهُۥ وَلۡيَتَّقِ ٱللَّهَ رَبَّهُۥ﴾ [البقرة: 283].
«پس آن کس ایمن شمرده شده، باید سپردۀ صاحبش را باز پس دهد و باید از خداوند که پروردگار اوست پروا کند».
و این یکی از صفات نیکوکاران است.
﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِأَمَٰنَٰتِهِمۡ وَعَهۡدِهِمۡ رَٰعُونَ ٨﴾ [المؤمنون: 8].
«و آنان که امانتها و پیمان خود را رعایت میکنند».
و این یکی از عناصر تشکیلدهنده و تکمیلکننده شخصیت انسانی میباشد:
از عُبادۀ بن صامت رضی الله عنه روایت است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «شما برای من شش چیز را ضمانت کنید، من هم برای شما بهشت را ضمانت میکنم: در گفتارتان راستگو باشید؛ به وعدههایتان وفا کنید؛ امانتها را به صاحبش پس دهید؛ از نامحرمان چشمانتان را فرو بندید؛ پاکدامن باشید و دستهایتان را نگهدارید [تعدی نکنید]»([1]).
اگر انسان دارای فضیلت امانت نباشد از تمام فضایل انسانی محروم و از جملة منافقین محسوب است.
از حضرت علی رضی الله عنه روایت شده:
در حضور حضرت صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودیم، مردی از اهل عالیه([2]) پیش حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: یا رسول الله! مرا با سختترین و آسانترین در دین آگاه کن. فرمود: «سهلترین آن کلمه شهادتین است و سختترین آن ای برادر [قبیله] عالیه امانت است؛ کسی که امانت ندارد دین ندارد، نه نماز دارد و نه زکات»([3]).
از انس رضی الله عنه روایت است گفت: حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم هر خطبهای که میخواند در آن میفرمود: «کسی که امانت ندارد ایمان ندارد و کسی که عهد و قرار ندارد دین ندارد»([4]).
از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «نشانه منافق سه چیز است: چون سخن گوید دروغ میگوید، و چون وعده دهد مخالفت نماید، و چون امین قرار داده شود خیانت کند»([5]).
و در روایت دیگری از مسلم آمده است: «هرچند نمازگزار و روزهگیر باشد و گمان کند که مسلمان است».
از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چهار صفت هست در هرکس باشد منافق خالص است و اگر یکی از این اوصاف در او باشد دارای صفتی از نفاق است، مگر این که آن را ترک کند. چون امین شمرده شود خیانت کند و چون سُخن گوید دروغ گوید و چون عهد و قرار ببندد بیوفایی کند و هرگاه پیکار نماید تباهکاری کند»([6]).
با این که مرگ و شهادت در راه خدا از بهترین کردار انسان نزد خداوند است، ولی گناه خیانت را پاک نمیکند.
از ابن مسعود رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «کشتن در راه خدا کفاره تمامی گناهان است، به جز امانت در نماز و امانت در روزه و امانت در حدیث و سخنگفتن نباشد و سختترین آن امانتها، سپرده شدههاست»([7]).
و فریبکار در روز قیامت در حضور تمام خلایق به آن نام و نشان شناخته میشود:
از ابن عمر رضی الله عنهما روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «در روز قیامت هنگامی که خداوند تمام خلایق، اول و آخر را جمع میکند برای هر خائنی پرچمی افراشته است، گفته میشود: این خیانتِ فلان فرزند فلان است»([8]).
و از عمرو بن الحمق رضی الله عنه روایت است که گفت: از رسول الله شنیدم فرمود: «هر مردی مردی را بر خونش ایمن کند [اعتماد و اطمینان او را جلب کند که او را نمیکشد] سپس او را بکشد، من از شخص قاتل بیزارم؛ اگرچه مقتول کافر باشد»([9]). و ابن ماجه در روایتی گفته: «به راستی که آن شخص [قاتل] در روز قیامت پرچم غداران [خیانتکاران] را حمل میکند».
به این خاطر است که حضرت صلی الله علیه و آله و سلم از اخلاق خیانتکار، به خدا پناه میبرد.
از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که گفت: پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پروردگارا، به تو پناه میبرم از شر گرسنگی، چون بد همخوابیست و به تو پناه میبرم از خیانت چون بد همرازیست»([10]).
امانت عبارت است از آنچه که نگهداری و رد آن به صاحبش از واجبات محسوب میشود، هرچند یک کلمه است، اما شامل تمام کلماتی است که معنی امانت دارد.
تعهد و التزام به ایمان امانت است، اخلاص در عبادت امانت است، نیکی در داد و ستد با فرد و جامعه امانت است و ادای هر حقی به صاحب حق امانت است که در تمام این موارد ذکر شده نص آیات و احادیث موجود است.
خداوند سبحان در بارۀ امانت ایمان و عبادت میفرماید:
﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَيۡنَ أَن يَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُۖ إِنَّهُۥ كَانَ ظَلُومٗا جَهُولٗا ٧٢﴾ [الأحزاب: 72].
«ما امانت الهی و بار تکلیف را به آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، پس از برداشتن سرباز زدند و از آن هراسناک شدند، ولی انسان آن را برداشت و به راستی او ستمگری نادان بود».
هرکس به دستور دین رفتار ننماید و آن را قبول نکند به خدا و دین خدا خیانت کرده است.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَخُونُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ وَتَخُونُوٓاْ أَمَٰنَٰتِكُمۡ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٢٧﴾ [الأنفال: 27].
«ای کسانی که ایمان آورده اید! به خدا و رسول او خیانت نکنید و نیز در امانتهای خود خیانت نورزید و خود میدانید [که نباید خیانت کرد]».
خداوند در مقام حکم دستور میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾ [النساء: 58].
«خدا به شما فرمان میدهد که سپردهها را به صاحبان آنها رد کنید».
به روایت مسلم از ابوذر رضی الله عنه که گفت: به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردم، مرا به وظیفهای مقرر فرمائید، دست به شانهام نهاد، سپس فرمود: «ای ابوذر غفاری! شما ناتوانی و آن کار امانت است و نتیجه آن روز قیامت خواری و پشیمانی است، مگر کسی که مسئولیت آن را به حق انجام دهد».
مقام و منصبی از حکومت که به عنوان امانت واگذار میشود، باید به کسی امین و مخلص و با کفایت سپرده شود که اگر کسی که شایستگی و حق تقدم داشت ولی او را نپذیرفتند و کسی دیگر را که شایسته نیست قبول کنند، آن کار اعلان جنگ با خداست.
از یزید بن سفیان نقل است گفت: حضرت ابوبکر رضی الله عنه هنگامی که مرا به یمن (شام) فرستاد فرمود: ای یزید! تو در آنجا قوم و خویش داری، ممکن است که به آنها امارت دهی و من از تو بسیار میترسم به آنچه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حدیثی فرمود:
«کسی که منصب و فرمانروایی مسلمین را در دست داشت و پُست و مقامی به طرفدار و دوست خودش داد، لعنت خدا بر اوست و هیچ خیر و خوبی [واجب و سنتی] از او قبول نیست تا وارد جهنم شود»([11]).
از ابن عباس رضی الله عنهما روایت است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «کسی که وظیفه امارت را به یکی واگذار کند، در حالی که میان مسلمانان کسی بهتر از او باشد که بیشتر رضایت خدا را به جا آورد، پس او به خدا و رسول و مؤمنان خیانت کرده است»([12]).
و به روایت بخاری که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هنگامی که خیانت بر امانت شد منتظر قیامت باشید. گفته شد: ای پیامبر خدا، خیانت بر امانت چگونه است؟ فرمود: امارت (فرمانروایی) به کسی واگذار شود که شایسته آن نیست».
اموال دولتی در دست حاکم امانت است، بر او واجب است که از راه صواب و ارزشمند مصروف نماید و آن را به مخارج عامه برساند و در فکر رفاه و آسایش ملت باشد.
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مقداری کُرک شتر برداشت، رو به اصحاب کرد و فرمود: «از مال شما چیزی برای من حلال نیست نه این و نه به مقدار این کرک».
تمام حقوقات مشروع محکومین امانتی است به عهده و گردن حاکمی که مسئول نگهداری آن است.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «همه شما شبانید و هریک از شما از رعیت خود پرسیده میشود، شبان رهبر است و مسئول رعیتش»([13]).
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هر حاکمی که درش را به روی مستمندان و بینوایان ببندد خداوند متعال درهای رحمتش را بر او میبندد»([14]).
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر کسی از امت من که امری از امور دنیا در دست او باشد، هر حقی که برای خودش میخواهد برای مردم نخواهد، بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید»([15]).
حضرت عمر رضی الله عنه نامهای به عتبه بن فرقد نوشت: «این سرمایه نه به رنج تو و نه به رنج و سعی پدرت و نه به زحمت مادرت به دست آمده، از آنچه در منزلتان سیر میشوی مسلمانان را از آن سیر کنید و از ناز و نعمت دوری کنید و لباس اهل شرک و حریر نپوشید»([16]).
و دیعهها و سپرده شدهها از بزرگترین امانتهایی است که حفظ و رد آن به صاحبانش لازم و ضروری است، همچنانکه خداوند میفرماید:
﴿فَلۡيُؤَدِّ ٱلَّذِي ٱؤۡتُمِنَ أَمَٰنَتَهُۥ وَلۡيَتَّقِ ٱللَّهَ رَبَّهُۥ﴾ [البقرة: 283].
«پس آن کس که امین شمرده شده، باید سپردۀ وی باز پس دهد و باید از خدایی که پروردگار اوست پروا کند».
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «امانت را به صاحبش باز پس دهید و کسی که به شما خیانت کرده به او خیانت نکنید»([17]).
این حدیث توجه انسان را به فضیلت و نگهداری امانت، بدون خیانت معطوف مینماید، حتی زمانی که خیانتکاران خیانت کنند.
حفظ اسرار و افشا نکردن آن، از امانت است، چون در آن رعایت حقوق انسانهاست، پس هرزمان انسان این امر را سبک شمرد و با بیاعتنایی و سهلانگاری اسرار را فاش نمود، اگر ضرر دیگران در آن باشد، آن افشای راز حرام است و اگر هم چیزی در آن نباشد، بازهم مایه سرزنش است و حق این است که آن را انکار کند، اگرچه به دروغ هم باشد که در هرحالی راستگویی واجب نیست. [دروغ مصلحتآمیز].
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرگاه کسی شروع به سخن کرد و به اطراف خود توجه و نگاه کرد، آن سخن امانت است»([18]).
در حدیثی که حضرت جابر از پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آنچه در مجلسها میگذرد امانت است به جز در سه مجلس نباشد: مجلس ریختن خون حرام، یا کار زنا، یا غارت و سرقت مال مردم به ناحق. [افشای این 3 مجلس خیانت نیست]([19]).
و در مورد حفظ اسرار بین زن و شوهر بسیار تأکید شده است: از ابوسعید رضی الله عنه روایت است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «از بدترین مردم یا زنی است که رازی را در میان نهد با همسرش یا با او خلوت کند، سپس یکی از آن دو، سر و راز همسرش را آشکار کند»([20]).
و در روایتی دیگر آمده است: «به راستی از بزرگترین امانتها نزد خداوند در روز قیامت آن است که مردی با زنش راز و رمزی در میان نهد، سپس راز همسرش را آشکار میکند».
به روایت احمد از اسماء دختر یزید که او پیش حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود و جمعی از زنان و مردان نزدش ایستاده بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چه بسا مردی با همسرش همبستر شود و آن را بگوید و چه بسا زنی از همبستری با شوهرش سخن گوید، گفتم: به خدا قسم، یا رسول الله! هم مرد و هم زن چنین کاری میکنند و اسرار را فاش مینمایند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چنین کاری نکنید به راستی که مَثَل این چنین افرادی همانند شیطانی است که با شیطان مونث در جلو چشم مردم جفتگیری کنند».
حضرت عباس به فرزندش عبدالله گفت: «من این مرد [یعنی عمر بن خطاب رضی الله عنه ] را دیدم که تو را بر پیرمردان مقدم میداشت و برتری میداد، پس تو باید از من پنج چیز یاد بگیری و به خاطر بسپاری: 1- هرگز سر او را فاش نسازی. 2- پیش او غیبت کسی را نکنی. 3- از تو دروغی نشنود. 4- در هیچ کاری مخالفت امر او نکنی. 5- خیانتی از تو نبیند». شعبی گفت: «هر کلمهای از این پنج [نصیحت] از هزار چیز بهتر است».
به محمد بن کعب قرظی گفته شد: کدام عادت برای مؤمن بد است؟ گفت: بسیار سخنگفتن و افشاء نمودن راز و قبولکردن سخن هرکسی را، و مشورت امانت است.
از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «کسی که با او مشورت شود امین و مورد اعتماد است»([21]).
و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم روایت است که فرمود: «هرکس با انجام کاری برادرش را پند دهد و میداند رشد و مهارتی در آن کار ندارد، به راستی به او خیانت کرده است»([22]).
و پیمان مشارکت و شریکشدن در کاری امانت است.
از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خداوند تبارک و تعالی میفرماید: من نفر سوم دو شریکی هستم که به همدیگر خیانت نکنند، پس اگر یکی از آن دو به شریکش خیانت کرد، من از ایشان جدا میشوم»([23]).
و روایت دارقطنی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «دست [و یاری] خدا با دو شریک است اگر به هم خیانت نکنند، پس اگر یکی از آن دو به شریکش خیانت کند، دست خدا در بین آن دو نمیماند».
و مخالف امانت است که نسبت بیاعتمادی به کسی بدهی که به تو اطمینان دارد و با او در سخنگفتن دروغ بگویی.
روایت احمد و ابوداود به سند ضعیف از سفیان بن أسید که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خیانت بزرگی است که برادرت سخنی با تو به راستی بگوید و لیکن تو با او دروغگو باشی».
[1]- روایت احمد و ابن حبان و حاکم و بیهقی.
[2]- قبیلهای بنوعامر و بنو تمیم هستند.
[3]- روایت بزار.
[4]- روایت احمد و بزار و طبرانی در الأوسط.
[5]- روایت بخاری.
[6]- روایت بخاری و مسلم.
[7]- روایت ابونعیم در الحلية.
[8]- روای مسلم و دیگران.
[9]- روایت ابن ماجه و ابن حبان در صحیحش.
[10]- روایت ابوداود و نسائی و ابن ماجه.
[11]- روایت حاکم و گفت: صحیح الإسناد است.
[12]- روایت حاکم و گفته: صحیح الإسناد.
[13]- روایت بخاری.
[14]- روایت حاکم، صحیح الإسناد.
[15]- روایت طبرانی از ابن عباس در صغیر و اوسط.
[16]- روایت مسلم.
[17]- اخرجه دار قطنی.
[18]- روایت ابوداود و ترمذی.
[19]- روایت ابوداود.
[20]- روایت مسلم و ابوداود.
[21]- روایت اصحاب سنن.
[22]- روایت ابوداود و حاکم.
[23]- روایت ابوداود و حاکم و گفته: صحیح الإسناد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر