بخش چهارم:
حکم مواد مخدر در اسلام و حکمت تحریم آنها
این بخش شامل یک تمهید و پنج بحث است:
بحث اول: آیا این مواد نشئهآور (مسکر) هستند یا مخدر؟
بحث دوم: حکم مداوی نمودن با مواد مخدر.
بحث سوم: دلایل حرمت مواد مخدر.
بحث چهارم: حکم کشت و تجارت مواد مخدر.
بحث پنجم: حکمت تحریم مواد مخدر.
خداوند متعال برای بندگان خود دینی را مشروع ساخت که شامل صلاح و بهبود دنیا و آخرت آنهاست. باز از روی مهربانی خویش چنان چیزی را بر آنها لازم نگردانید که بالاتر از توانشان باشد؛ بل تمام احکام تکلیفی به اندازۀ وسع و توان آنهاست، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ﴾ [البقرة: 286].
یعنی، «خداوند هیچ کس را بالاتر از توانش مکلف قرار نداده است؛ و برای هر کسی هست آنچه کسب کرده و علیه او نیز تمام میشود آنچه کسب نموده است».
در پرتو این قانون خداوند رزق پاکیزه را برای بندگان حلال و هرآنچه فاسدکنندۀ دین و مضر جان و مال باشد حرام نموده است.
مواد مخدر در این نهی و تحریم داخلاند، زیرا مضر دین و از بینبرندۀ صحت و مال هستند.
شریعت اسلام، شریعتی است کامل و جاویدان؛ شریعت دین و دنیاست، هیچ راه خیری نیست که اسلام به آن امر نکرده و به انجام آن وادار ننماید، و هیچ راه بدی نیست که از آن نهی نکند و از آن بر حذر نداشته باشد.
ما در این زمینه چهار چیز را که با حکم شرعی مواد مخدر ارتباط دارند، مورد بحث و بررسی قرار میدهیم.
نخست اینکه آیا این مواد مسکر و نشئهآوراند یا مخدر هستند؟
دوم اینکه حکم تداوی و معالجه با مواد مخدر چیست؟
سوم: ذکر دلایل حرمت مواد مخدر؟
چهارم: حکم کشت و تجارت آنها چیست؟
بحث اول:
آیا این مواد نشئهآور مسکراند یا مخدر؟
بین مواد مخدر و خمر (شراب) وصف مشترکی وجود دارد، این از مسلمات است که هردو نوع در تخدیر عقل و پدیدآوردن سستی در بدن مشترک میباشند، و در ضمن باعث پدیدآمدن خیالات فاسد و افکار بیجایی قرار میگیرند که منجر به ارتکاب برخی از جرایم و جنایات میشوند. و این چیزی است که واقعیت و تحقیقات میدانیای که بر معتادان انجام گرفته بر آن گواهاند. علماء دربارۀ چگونگی و تطبیق مواد مخدر اختلاف نظر دارند که آیا اینها مواد مسکر و نشئهآوراند تا با مسکرات ملحق گردند یا تنها مخدراند و با مسکرات ملحق نمیشوند، در این باره دو قول مشهور وجود دارد:
بعضی از علماء معتقداند که اینها مسکر و نشئهآوراند. بنابراین، انواعی از خمر (شراب) محسوب كردند، پس تمام آن احکامی که بر شارب خمر به اجرا در میآیند، بر استعمالکنندگان مواد مخدر نیز لازم الإجرا هستند، زیرا در علت حرمت که اسکار و نشئهآوری است باهم اشتراک دارند.
برخی از علماء بر این باوراند که آن تخدیری که به اعضاء و حواس در اثر استعمال مواد مخدر پدید میآید، اثری دیگر از جمله آثار بد و بسیاری آنها چنان است که ضرر و زیان آن از خمر بالاتر قرار میگیرد([1]).
از جمله کسانی که مواد مخدر را ملحق به خمر میدانند، میتوان افراد زیر را نام برد:
1- حافظ ابن حجر عسقلانی رحمه الله که در فتح الباری مینویسد: (از مطلق بودن حدیث پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم «کُلُّ مُسْکِرٍ حَرَامٌ» «هر مسکر حرام است» بر تحریم هر نشئهآور [اگرچه شراب نباشد] استدلال شده است. بنابراین، حشیش و غیره در این داخل هستند. علامه نووی وعدهای دیگر به طور قطع فرمودهاند که: اینها نشئهآوراند، و گروهی دیگر به یقین گفتهاند که: اینها مخدراند؛ اما این گفتۀ آنها مکابرهای بیش نیست، زیرا مشاهده میشود که آن طرب و نشئهای که از خمر پدید میآید، از اینها نیز پدید میآید و تداوم و انهماکی که در شراب وجود دارد، در اینها هم موجود است)([2]).
2- امام نووی در کتاب «المجموع» به نقل از رویانی مینویسد: «النبات الذي يسكر وليس فيه شدة مطربة يحرم أكله ولا حد على آكله»([3]). یعنی، گیاهی که نشئهآور است ولی طرب شدیدی دربر ندارد، خوردنش حرام است و بر کسی که آن را میخورد، حد شرعی واجب الإجرا نیست. و در روضة الطالبين نوشته است: «وأما ما يزيل العقل من غير الأشربة والأدوية كالبنج حرام»([4]). یعنی، آنچه غیر از آشامیدنیها و دواها عقل را از بین میبرد مانند بنگ، حرام است.
3- شیخ الإسلام ابن تیمیه، در فتاوای خود دربارۀ حشیش میگوید: «وأما الحشيشة الملعونة المسكرة فهي بمنزلة غيرها من المسكرات والمسكر منها حرام بإتفاق العلماء. بل كل ما يزيل العقل فإنه يحرم أكله ولو لم يكن مسكراً كالبنج»([5]). یعنی، حشیش لعنتی مسکر، مانند مسکرات دیگر است، و هرآنچه از آنها مسکر باشد به اتفاق علماء حرام است، بلکه هرچه عقل را از بین ببرد خوردنش حرام است اگرچه نشئهآور نباشد، مانند بنگ.
و در جایی دیگر از فتاوای خود میفرماید: «وكانت هذه الحشيشة الملعونة من أعظم المنكرات، وهي شر من الشراب المسكر من بعض الوجوه، والمسكر شر منها من وجه آخر، فإنها مع آنها تسكر آكلها حتى يبقي مصقولاً تورث التخنيث والديوثة وتفسى المزاج...»([6]). ترجمه: «این حشیش لعنتی از بزرگترین منکرات است که از شراب نشئهآور از چند وجه بدتر است و (شراب) مسکر از یک جهت از این بدتر است؛ زیرا این در ضمن این که نشئهآور است تا آن حدی که استعمالکننده را عاری از عقل قرار میدهد، معتاد را نامرد و دیوث و مزاج را فاسد میگرداند».
4- علامه زرکشی در زهر العریش في تحریم الحشیش میگوید: «والذي أجمع عليه الأطباء والعلماء بأحوال النبات إنها مسكرة...»([7]). یعنی، حشیش به اتفاق پزشکان و علماء نشئهآور است.
و در جایی دیگر مینویسد: «وأما الفقهاء فقد صرحوا بأنها مسكرة... إلى أن قال: ولا يعرف فيه خلاف عندنا...»([8]). یعنی، فقهاء تصریح کردهاند که حشیش مسکر است... و در این باره اختلافی شناخته نشده است.
5- مؤلف عون المعبود نوشته است: «وفي القهستاني: هو أحد نوعي شجر القنب، حرام لأنه يزيل العقل وعليه الفتوى...»([9]). یعنی، در قهستانی آمده است که آن یکی از دو نوع درخت (گیاه) کنف و حرام است، زیرا عقل را زایل میکند، و فتوی بر همین است.
6- علامه منوفی مالکی:
مؤلف تهذیب الفروق میفرماید: «اتفق فقهاء أهل العصر على المنع من النبات المعروف بالحشيشة التي يتعاطا الفسوق أعني كثيراً المغيب للعقل.
واختلفوا بعد ذلك في كونها مفسدة للعقل من غير مسكر فتكون طاهرة ويجب فيها التعزيز، أو مسكرة فتكون نجسة ويجب فيها الحد قولان... إلى أن قال: والثاني للمنوفي قال: يبيعون لها بيوتهم فدل على أن لهم بها طرباً وفرحاً... وهذا يقتضى آنها مسكرة فإنهم يصفونها بذلك في كتبهم...»([10]).
ترجمه: (فقهای عصر حاضر بر منع و جلوگیری از آن مقدار زیاد حشیش که عقل را از بین میبرد و اهل فسق آن را استعمال میکنند، اتفاق نظر دارند.
سپس در این باره اختلاف نظر دارند که آیا آن، اگرچه عقل را فاسد میکند اما نشئهآور نیست لذا پاک میباشد و در آن تعزیر واجب میگردد، و یا نشئهآور و نجس است که در آن حد واجب گردد؛ در این باره دو قول وجود دارد: ...- تا آن که گفت:- قول دوم از منوفی است و او فرموده است: اعتیاد به آن تا جایی رسیده است که مردم خانه و کاشانۀ خود را به خاطر به دستآوردن آن به فروش میرسانند که این خود دال بر طرب و سرور در استعمال آن است، و این مقتضی مسکر و نشئهآور بودن آن است؛ و خود آنان در کتابهای شان آن را اینچنین توصیف میکنند...).
7- ابن قیم، او در زادالمعاد فرموده است: «فأما تحريم بيع الخمر فيدخل فيه تحريم بيع كل مسكر مائيا كان أو جامداً أو عصيراً أو مطبوخاً فيدخل فيه عصير العنب وخمر الذبيب والتمر والذرة والشعير والعسل والحنطة. واللقمة الملعونة- الحشيش- لقمة الفسق والقلب، التي تحرك القلب الساكن إلى أخبث أماكن، فإن هذا كله خمر بنص رسول الله صل الله علیه و آله و سلم الصحيح الصريح الذي لامطعن في سنده ولا إجمال في متنه إذ صح عنه قوله: «كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ» وصح عن أصحابه الذين هم أعلم الأمة بخطابه ومراده أن- الخمر- ما خامر العقل فدخول هذه الأنواع تحت اسم الخمر كدخول جميع أنواع الذهب والفضة والبر والشعير والتمر والزبيب تحت قوله صل الله علیه و آله و سلم : «وَلا تَبِيْعُوا الذَّهَبَ بِالذَّهَبِ...»([11]) الحديث».
ترجمه: (تحریم بیع خمر شامل بیع هر مسکر و نشئهآور اعم از مایع، یا جامد، یا شیره و یا مطبوخ میباشد. لذا عصیر انگور، شرابهای کشمش، خرما، ذرت، جو، عسل و گندم در آن داخل میباشند.
لقمۀ لعنتی (حشیش)، لقمۀ فسق و قلب است که قلب آرام را به سوی خبیثترین اماکن تحریک میکند، پس همۀ اینها بنا به نص صحیح و صریح رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم که در سندش هیچ جای طعنی وجود ندارد و نه در متنش اجمالی هست، در خمر داخلاند. زیرا آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ» (یعنی هر نشئهآور شراب است). از صحابه نیز به نص صحیح ثابت است که «الخمر ما خامر العقل» یعنی، خمر آن است که عقل را پنهان کند؛ و صحابه کرام رضی الله عنهم از همه امت نسبت به شناخت خطاب نبوی و مراد آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم از آن خطاب واقفتر هستند. پس دخول تمام این انواع زیر اسم خمر، مانند دخول تمام انواع ذهب، نقره، گندم، جو، خرما و کشمش در قول آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم است که فرمود: «وَلا تَبِيْعُوا الذَّهَبَ بِالذَّهَبِ...» یعنی، طلا را به طلا نفروشید...
8- ابن حزم در المحلی فرموده است: (هرآن چیزی که بسیار آن برای یکی از مردم نشئهآور باشد، از قطرهای از آن گرفته تا هر مقدار که به بالا برود خمر به حساب میآید که تملک، خرید و فروش نوشیدن و استعمال آن حرام است مانند عصیر انگور، نبیذ خرما، شراب گندم و شوکران...)([12]).
9- ابن حجر هیتمی در الزواجر فرموده است: (استعمال مواد مخدر گناه کبیره و فسقی است مانند خمر؛ پس هر وعیدی که دربارۀ شارب خمر آمده است، در حق استعمال کنندهی مواد مخدر میآید؛ زیرا هردو در ازالۀ عقل [که بقایش از نظر شرع مطلوب است] شریک میباشند، پس در حق کسی که چنین چیزی بکار برد که عقل را زایل کند، وعید شارب خمر تحقق پیدا میکند)([13]).
10- علامه ابن عابدین رحمه الله در ردالمحتار مینویسد: (... همانند حشیش، بنگ، افیون و زهرالقطن (گل پنبه) جوزبویاست؛ زیرا این قوی التفریج است که به حد نشئهآور میرسد، چنانکه در التذکره آمده است. لذا این همه و نظایر آنها اگر به قدر نشئهآوری مورد استعمال قرار گیرند، حرام میباشند نه مقدار قلیل، چنانکه قبلاً ذکر کردیم- فافهم- و مثل آنها بلکه بالاتر از آنها- تاتوره (برش) است؛ و آن چیزی است که از بنگ، تریاک و غیره ساخته میشود...)([14]).
از اقوال نقل شده از این گروه بزرگ علماء که معاصر با زمان پدید آمدن این مواد بودند، چنین واضح میشود که ایشان این مواد مخدر را مسکر میدانستند، و وعید شارب خمر که در قرآن کریم آمده شامل حال استعمالکنندگان مواد مخدر میباشد، و بعضی از این گروه به دلایل عام و خاصی بر این مطلب استدلال نمودهاند؛ از آن جمله، برخی در ذیل نقل میگردد:
1- قول خداوند: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ ٩١﴾ [المائدة:91]. یعنی، «شیطان میخواهد تا به وسیلۀ خمر (شراب) و میسر (قمار) بین شما عداوت و بغض ایجاد نموده شما را از ذکر خدا و نماز باز دارد. پس آیا هنوزهم از آنها دستبردار نمیشوید؟»
2- قول خداوند: ﴿إِنَّمَا سُكِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا﴾ [الحجر: 15]. یعنی، «جز این نیست که پوشانده شدند چشمهای ما».
و این دلیلی است بر این که حشیش مسکر است؛ زیرا معنی اسکار پوشاندن عقل است، و معنی (سُکِّرَت) در اینجا پوشاندن است، چنانکه ابن منظر میگوید: «كان العين الحقها ما يلحق شارب المسكر إذا سكر». و به خود این آیه استشهاد نموده است([15])؛ یعنی همچنان که وقتی نوشندۀ مسکر در چه وضعی قرار میگیرد، برای چشمهایشان همان وضعیت پیش میآید.
3- عن ابن عمر رضی الله عنهما النبي صل الله علیه و آله و سلم قال: «كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ وَكُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ»([16]). یعنی، هر نشئهآور خمر است و هر خمر حرام است.
این حدیث را به روایتهای متعددی نقل شده است که همه، همین مطلب را میرسانند.
4- همچنین اینها از یاد خدا و نماز باز میدارند. و هر چیزی که چنین صفاتی داشته باشد، مانند خمر حرام قرار میگیرد؛ خداوند فرموده است: ﴿وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ﴾ [الأعراف: 157]. یعنی، خداوند چیزهای خبیث را بر آنها حرام قرار میدهد.
و چه چیزی از آنچه عقل را [که تمام آیینها و شریعتها حفظ آن را واحب قرار داده اند] از بین ببرد، میتواند خبیثتر باشد؟ در حالی که خداوند بردن عقل را با استعمال از بینبرندگان یا فاسدکنندگان، یا آنچه آن را از حالت عادی خارج کند حرام قرار داده است([17]).
5- عقل بر این دلالت دارد که به هنگام استعمال مواد مخدر وضعیت و حالتی پدید میآید که قبلاً نبوده است؛ و این وضعیت آغاز تغیر عقل است([18]).
بعضی از علماء بر این معتقد هستند که این مواد فقط مخدراند، مسکر و نشئهآور نیستند. افراد زیر حامی این نظریه هستند:
1- امام قرافی مالکی رحمه الله وی فرموده است: (اینها مخدر هستند نه مسکر، به دو علت:
یکی این که: ما درمییابیم که این مواد خلطهای مخفی در بدن را چگونه و هرچه باشند برمیانگیزانند. پس کسی که خلط صفرا داشته باشد، صفرایش تیزتر میشود، و کسی که بلغم دارد، سنگینی و خاموشی به او دست میدهد. و آن که دارای سوداست، گریه و پریشانی بر او طاری میشود، و کسی که دموی است سرور و شادی برایش پیش میآید. پس از جمله بعضی را میبینی که گریهاش شدت گرفته و بعضی را میبینی که خاموش و سکوتش بالا رفته است. ولی از استعمالکنندگان خمر و چیزهای نشئهآور کسی را نمیبینی که چنین وضعیتی داشته باشد، بلکه همه مست و مسروراند؛ از گریه و خاموشی دور قرار گرفتهاند.
دوم اینکه: نوشندگان شراب را میبینیم که بسیار عربده میکشند و بر یکدیگر با سلاح حمله میکنند و به کارهای بزرگی هجوم میبرند که در حال هوشیاری دست به چنین کاری نمیزنند، و همین است معنی قول شاعر که میسراید:
ونشربها فتترکنا ملوکاً |
|
وأسداً ما ينهنهنا اللقاء([19]) |
ترجمه: آن را مینوشیم که در نتیجه ما را پادشاه و شیر قرار میدهد که لقا مانع ما نمیشود.
در صورتی که استعمالکنندگان حشیش وقتی باهم جمع شوند، چنین پیشآمدی بین آنها اتفاق نمیافتد و چنان عربده کشیای که از شرابخوار شنیده میشود بلکه اینان افسرده و خاموش میباشند... پس بنابراین دو علت، من معتقدم که مواد مخدر از مفسداتاند نه از مسکرات و من بر استعمالکنندگان مواد حد را واجب قرار نمیدهم، نماز را در این وضع باطل نمیگویم؛ بلکه بر اینها تعزیر زاجر را لازم قرار میدهم»([20]).
2- شیخ محمد بن حسین در کتاب «تهذیب الفروق» فرموده است: «علماء در این باره که آیا مواد مخدر تنها عقل را فاسد میکنند و نشئهآور نیستند که بنابراین، باید پاک باشند و در استعمال آنها تعزیر واجب شود، یا نشئهآور هستند که در این صورت نجس قرار میگیرند و در آنها حد لازم میگردد؛ به دو قول اختلاف نظر دارند»([21]).
3- علامه دسوقی در حاشیه خود برالخلیل، بعد از این که نجاست مسکر و وجوب حد در آن را به اثبات رسانیده است مینویسد: «... بخلاف االمفسد ويقال له المخدر، وهو ما غيب العقل دون الحواس لامَعَ نشوة وطرب ومنه الحشيشة... فإنه طاهر»([22]).
(به خلاف مفسد که به آن مخدر گفته میشود و آن عبارت است از آنچه عقل را پنهان کند نه حواس را و همراه با آن نشئه و طرب نباشد که از جملۀ آنها یکی حشیش است... که این مخدر پاک است).
4- در «مواهب الجليل» آمده است: «وإذا تقرر ذلك فللمتأخرين في الحشيشة قولان هل هي من المسكرات أو من المفسدات مع اتفاقهم علی المنع من أكلها...» إلى أن قال - «... وبهذا يندفع ما أورده بعضهم على قوله إلا المسكر من شموله للنبات المغيب للعقل كالبنج والسيكران فإنها مفسدات أو مرقدات لا مسكرات»([23]).
ترجمه: «وقتی که این (سه حکم تحریم قلیل و کثیر مسکر، وجوب حد در آن و نجاست آن) ثابت گردید، پس متأخرین دربارۀ حشیش دو قول دارند، آیا از مسکرات است یا از مفسدات. در صورتی که بر جلوگیری از خوردن آن اتفاق نظر دارند...)- تا این که میفرماید: (با بیان این مطلب آن ایرادی که بعضی بر قول او: «إلا المسكر» وارد کرده بودند که آن شامل گیاهانی است که عقل را پنهان میکنند، مانند بنگ و شاکران که اینها مفسداند یا خوابآور و مسکر نیستند، دفع میگردد».
5- مولانا عظیم آبادی در «عون المعبود» فرموده است: «... حقیقت این است که در اینجا دو اطلاق وجود دارد: یکی اطلاق اسکار، دوم اطلاق فساد و این از آنجاست که هرگاه اسکار اطلاق گردد، مراد از اسکار اطلاق شده، پنهانکردن عقل همراه با نشئه و طرب است، و این اطلاق خصوصی است. و هرگاه اسکار به صورت مطلق بکار گرفته شود، منظور از آن همین معنی دوم است، لذا در اطلاق اول بین مسکر و مخدر نسبت عموم خصوص مطلق وجود دارد؛ زیرا هر مخدر مسکر است، ولی هر مسکر مخدر نیست. پس مراد از اسکاری که بر حشیش، جوزبویا و امثال اینها اطلاق میشود، تخدیر است. و کسانی که آن را نفی میکنند هدف آنان معنی خصوصی آن است»([24]). وی این مطلب را از ابن حجر هیتمی نقل کرده است.
صاحبان این نظریه از حدیث ام سلمه رضی الله عنها به روایت شهر بن حوشب که «رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم از هر مسکر و مفتر نهی فرمود»([25]) استدلال کرده و گفتهاند: در اینجا کلمۀ مفتر بر کلمۀ مسکر عطف شده است و عطف متقاضی مغایرت است، لذا مسکر حکمی جداگانه و مفتر حکمی جداگانه دارد.
علامه ابن حجر هیتمی در «الزواجر» خواسته است بین این دو نظریه تطبیق دهد، لذا فرموده است: گاهی اسکار اطلاق میشود و مقصود از آن مطلق تغطیۀ عقل است، و این اطلاقی عمومی است و گاهی اطلاق میشود و از آن معنی خصوصی که عبارت از تغطیۀ عقل همراه با نشئه و طرب است منظور میگردد، و هرگاه اسکار به صورت مطلق استعمال بشود، منظور همین معنی است.
بنابراین، کسانی که اسکار را بر حشیش و امثال آن اطلاق مینمایند، منظورشان معنی اعم که همان تخدیر است، میباشد و آنان که اسکار را از حشیش نفی میکنند، مراد آنها معنی خصوصی است که همراه با نشئه طرب باشد([26]).
شاید نتیجۀ دو رای مختلف گذشته در بیان این دو امر اساسی واضح شود:
اول: حکم مداوی با مواد مخدر.
دوم: مجازات استعمالکنندۀ آن.
بدون شک و تردید نظریۀ اول که این مواد مسکر هستند، و حکم آنها از هرجهت مانند حکم مسکر است، ترجیح دارد؛ زیرا مواد مخدر در عموم مسکرات که عقل را پنهان میکنند داخلاند. برای این که مواد مخدر و مسکرات هردو دارای یک تأثیر هستند، و آن عبارت است از: پنهانکردن و از بینبردن عقل. باز در مواد مخدر بعینه آن مفاسد و ضررهایی وجود دارد که در خمر موجوداند، از قبیل ضایعنمودن مال، برانگیختن عداوت و بغض بین مردم و بازداشتن از یاد خدای تعالی و از نماز. پس شرابخوار و استعمالکنندۀ مواد مخدر هردو نیروی حافظۀ خود را از دست میدهند و کارهایی میکنند که پدید آورندۀ تشتت و اختلاف و ایجادکنندۀ عداوت و بغض است.
و بدون شک مدار تکلیف عقل است، پس در آن حالی که عقل به وسیلۀ مواد مخدر از بین رفته یا در شرف از بین رفتن است چگونه میتواند تکالیف شرعی را انجام دهد.
بحث دوم:
حکم مداوی با مواد مخدر
علماء بر حرمت آن مقدار از مواد مخدر که بر عقل اثر بگذارد، اتفاق نظر دارند. همچنان که متفق القول هستند بر حرمت تناول مقدار کمی از آن به قصد لهو یا لذت و مقاصد دیگری که شرع آنها را اعتبار نمیدهد. شیخ الإسلام ابن تیمیه رحمه الله فرموده است: «این حشیش سفت حرام است؛ برابر است که نشئهآور باشد یا خیر، و نشئهآور آن به اتفاق مسلمانان حرام است...»([27]).
در تهذیب الفروق آمده است: «فقهای عصر حاضر بر جلوگیری از گیاه معروف به حشیش که فساق و فجار آن را استعمال میکنند، یعنی آنقدر زیاد که عقل را از بین میبرد، اتفاق نظر دارند»([28]).
علامه ابن عابدین در «رد المحتار» نوشته است: «... حرمت مواد مخدر به نیت لهو محل خلاف نیست که متفق علیها میباشد...»([29]).
آنچه ذکر شد قدر متفق علیه بود، البته مداوینمودن به (پزشک متخصص) و ماهر در طب و متدین بعضی از بیماران را به استعمال مقداری اندک به نیت معالجه بعضی از حالات، مانند تسکیین درد مشوره بدهد.
کسانی که مواد مخدر را مسکر و نشئهآور قرار داده و آن را در حکم خمر گفتهاند؛ از مداوا نمودن با آن منع کردهاند اگرچه مقدار مورد استفاده بسیار اندک هم باشد، از این جمله افراد ذیل را میتوان نام برد.
او در «السياسية الشرعية» فرموده است: «... حق آن است که جمهور مسلمان میگویند که، هر مسکر خمر است و بر استعمالکنندۀ آن باید حد شرابخوار زده شود. اگرچه قطرهای از آن بنوشد و چه آن را به نیت دوا استعمال کند، یا به نیتی دیگر. زیرا از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم سؤال شد: آیا میتوان با خمر مداوی نمود؟ آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «إنها دَاءٌ وَلَيْسَتْ بِدَوَاءٍ، وإن الله لم يجعل شفاء أمتي فيما حرم عليها»([30]).([31]) یعنی، «این دوایی نیست که بیماریی است؛ و خداوند شفای امت مرا در آنچه بر او حرام نموده، قرار نداده است».
و در فتاوای خود فرموده است: «هرآنچه عقل را غایب میکند، حرام است اگرچه به سبب آن نشئه و طرب دست ندهد، زیرا پنهانکردن عقل به اجماع مسلمانان حرام است، اما استعمال بنگ که نشئهآور نباشد و عقل را از بین نبرد، تعزیر دارد»([32]).
2- ابن قیم رحمه الله :
او در زادالمعاد فرموده است: «اما حرمت تداوی با محرمات از نظر عقل این است که خداوند آن را به بنابه خباثتش حرام قرار داده است؛ زیرا خداوند چیزهای لذیذ و پاکیزه را بر این امت به خاطر عقوبت آنها حرام قرار نداده است، آنچنان که بر بنی اسرائیل جهت سزایشان چیزهای پاکیزه حرام قرار گرفت. خداوند میفرماید: ﴿فَبِظُلۡمٖ مِّنَ ٱلَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمۡنَا عَلَيۡهِمۡ طَيِّبَٰتٍ أُحِلَّتۡ لَهُمۡ﴾ [النساء: 160]. یعنی، «بنابر ظلمی که از یهود سر زد، چیزهای پاکیزهای را بر آنها حرام قرار دادیم».
و آنچه بر این امت حرام قرار گرفته است بنابر خباثت آن (چیز) است، و این تحریم یک نوع حمایت و صیانتی است برای آنها از استعمال آن، لذا نباید به وسیلۀ آن از امراض و علل شفا جست؛ زیرا اگرچه موقتاً در دور گردانیدن بیماری اثر دارد، اما امراض خطرناکتری را به دنبال خواهد داشت، و آن عبارت از آثار بد آن در قلب به سبب خباثتش میباشد. لذا مداوا کردن امراض جسمانی با آن تلاشی است برای تولید مرض در قلب...»([33]).
وی در «الزواجر» فرموده است: «وقتی ثابت گردید که همۀ این مواد مخدر مسکر و یا مخدر هستند، پس استعمال آنها گناه کبیره و فسقی است به مثل استعمال خمر، و هر وعیدی که دربارۀ شرابخوار آمده است، عیناً دربارۀ این مواد مخدر مذکور هم خواهد آمد، زیرا هردو در از بینبردن عقل که از نظر شرعی بقایش مقصود است شریک هستند، زیرا عقل وسیلۀ فهم است که هرآنچه از جانب خدا و رسول صل الله علیه و آله و سلم بیاید به وسیلۀ عقل درک میشوند، و با همین عقل است که انسان از سایر حیوانات ممتاز میگردد، و به ذریعۀ همین است که انسان به دستآوردن کمالات را بر نقایص ترجیح میدهد. بنابراین، در استعمال آنچه عقل را زایل بکند، وعید شارب خمر خواهد آمد...»([34]).
بسیاری از علماء معتقد هستند که مداوا نمودن با مخدرات جایز است، به شرطی که دوا بودن آن توسط پزشک ماهر و متدین و امین اعلام گردد. از این جمع افراد زیر را میتوان نام برد:
وی در «روضة الطالبين» فرموده است:
«... آنچه غیر از نوشیدنیها عقل را زایل میکند، مثل بنگ حرام است؛ ولی در استعمال آن حد جاری نمیشود. و اگر در عمل جراحی نیاز به بیهوشی پیش بیاید، آیا استعمالش جایز است یا خیر؟
گویم: اصح جواز است. و اگر نیازی برای زایلکردن عقل به خاطر غرضی صحیح باشد، استعمالش قطعاً صحیح است...»([35]).
او در «رد المحتار» نوشته است: «... امام محمد فرموده است: (آنچه کثیرش نشئهآور باشد، مقدار کمی از آن هم حرام است) گویم: (گوینده ابن عابدین است) از نظر ظاهر، این گفتۀ امام محمد مختص به نوشیدنی هاست، و با جامدات مانند بنگ و تریاک ارتباطی ندارد، لذا استعمال مقدار قلیل از آن حرام نمیباشد، بلکه مقدار زیاد که نشئه بیاورد حرام است. چنانکه ابن حجر در «تحفه» و غیره تصریح نموده است، و آنچه از کلام ائمه ما مفهوم میشود همین است؛ زیرا آنان این را از دواهای مباح قرار دادهاند اگرچه نشئهآور آنها به اتفاق حرام است...»([36]).
وی در «الفروق» گفته است: «... تناول مقدار کم جایز است، پس کسی که حبهای از تریاک، یا بنگ، یا شوکران تناول نماید جایز است، به شرطی که آنقدر نباشد که تأثیرش در عقل یا حواس پدید آید. ولی کمتر از آن، جایز است...»([37]).
ایشان در «حاشيه» خود بر «شرح کبير» مینویسد: «... ظاهر این است که خوردن مواد خوابآور به خاطر عمل جراحی و مانند آن جایز است، زیرا ضرر خوابآور مأمون است و ضرر عضو، غیر مأمون است...»([38]).
در «مواهب الجليل» مینویسد: «... ابن فرحون نیز گفته است: ظاهر این است که نوشیدن مواد خوابآور به خاطر عمل جراحی و مانند آن جایز است، زیرا ضرر خوابآور مأمون و ضرر عضو، غیر مأمون است...»([39]).
وی در «زهرالعريش» گفته است: «... از آن جمله یکی جواز مداوی با آنهاست، اگر ثابت شود که در بعضی از بیماریها مفیداند...»([40]).
از این بیشتر سعۀ صدر نشان داده اباحت محرمات به خاطر ضرورت را بدون قید کم و کاست، عام قرار داده و گفته است: «... هرآنچه مقدار زیادش کسی را نشئه کند، از نقطه (ذرهای) گرفته تا هر مقداری که بیشتر باشد، همه خمر به حساب میآیند که تملک، خرید و فروش و استعمالش بر همه حرام است، مانند عصیر عنب، نبیذ انجیر، شراب گندم و شکوکران...»([41]).
و در جایی دیگر از همین کتاب میگوید: «... هرآنچه خداوند، از خوردنی و نوشیدنی از قبیل، خوک، شکار حرام، مردار، خون و گوشت پرندگان درنده، درندگان چهارپا، حشرات، خمر (شراب) یا چیزهایی دیگر حرام قرار داده است. تمام اینها بنابر ضرورت حلال است به استثناء گوشت انسان و آنچه استعمالش منجر به کشتن شود. پس از این دو نوع هیچ چیزی حلال نیست نه بنا به ضرورت و نه بدون ضرورت...»([42]).
آنچه برای من واضح و روشن است این است که استعمال مواد مخدر از هر جهت حرام است، چه به صورت خرید و فروش و چه به صورت تملک، استعمال و معالجه و مداوا با آن؛ اما حالتهای اضطراری احکام جداگانهای دارند که به قدر ضرورت و حدود مقرر سخت و بعد از بین تمام وسایل دیگر اجرا میشوند. اما با وجود این، من فکر میکنم که استعمال بنگ برای انجام عملهای لازم که اجرای آنها بدون تخدیر کامل امکان ندارد، جایز است.
آنچه مرا برای صدور این رأی (حرمت استعمال و از جمله مداوا با آن) وا داشته امور آتی است:
الف- علمایی که تداوی با مخدرات را مجاز دانستهاند، از ضررهای مهلک آنها [که امروزه برای ما نمایان هستند] و تمام کشورها را وادار کردن تا با این وبا مبارزه کنند و صدها میلیون جهت از بین بردن آن و راندن قاچاقچیان و توزیعکنندگان آن صرف کنند، اطلاع نداشتند.
ب- نهی صحیح و صریحی که در منع تداوی بالخمر وارد شده است، مختص و منحصر به خمر نیست؛ بلکه به طریق اولی شامل تمام مواد مخدر است، زیرا در آن نهی از تداوی با تمام محرمات است.
ج- طب جدید ثابت کرده است که مواد مخدر سبب امراض بسیار خطرناکی قرار گرفتهاند، پس چگونه علاج کامل میشود، با آن چیزی که خود تولید کنندۀ امراضی، چند برابر مرض قبلی است؟! این به عینه مصداق قول شاعر است که میگوید:
والمستجير بعمرو عند كربته |
|
كالمستجير من الرمضاء بالنار |
«مثال آن که به هنگام پریشانی به عمرو پناه میبرد، مانند کسی است که از شدت گرمای سنگریزهها به آتش پناه میبرد».
د- مقایسهنمودن این، بر حلت خوردن مردار برای مضطر موجه و درست نیست، زیرا بین این دو وجه فاروق وجود دارد، و آن عبارت است از این که داعیههای طبعی از خوردن مدار نفرتانگیزاند، و هرگاه نیز به خوردن آن پیش بیاید، نمیتوان بیش از ضرورت خورد. اما میل طبعی به سوی مواد مخدر کاملاً موجود است. بنابراین، هرگاه ضرورتی پیش بیاید، و ما طبق میل او به اباحتش فتوی صادر کنیم، استعمالکننده بر قدر ضرورت اکتفا نخواهد کرد، بلکه در اثر رغبت شدید و انگیزۀ شهوت و لذت از حد ضرورت تجاوز خواهد کرد([43]).
بحث سوم:
در بیان دلایل تحریم مواد مخدر
نص صریحی دربارۀ حرمت مواد مخدر در قرآن مجید نیامده است، البته در احادیث نصوصی وجود دارد که میتوان از آنها بر حرمت مواد مخدر استدلال نمود، زیرا در آنها وصف جامع تمام مواد مخدر [که از آن جمله یکی صفت تخدیر است] به صراحت مورد بحث قرار گرفته است. ولی نصوص به طور عموم و قاعدۀ کلی وارد شدهاند که میتوان از آنها بر تحریم مواد مخدر استدلال کرد.
ائمه مجتهدین در زمان خویش روی مواد مخدر بحث و بررسی نکردهاند، زیرا در عصر آنان وجودی از این مواد نبود. اما از زمان پدید آمدن آنها در قرن ششم به بعد، علماء روی آن به طور کامل بحث و بررسی کردهاند. در این (تمهید ادلۀ تحریم مواد مخدر) از هر مذهب یک نص و نصوصی چند از ائمهای مجتهدین خواهیم آورد تا از لابلای آنها، آنچه را علماء ذکر کردهاند واضح و روشن گردد.
پیش از همه پاسخ شیخ الإسلام ابن تیمیه به کسانی که معتقد بودند راجع به مواد مخدر در کتاب الله و سنت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم هیچ نصی وجود ندارد را که ذکر خواهم کرد. ایشان فرموده است: «... و اما قول قایلی که میگوید: دربارۀ مواد مخدر هیچ آیه و حدیثی وجود ندارد، این از جهل و نادانی اوست، زیرا در قرآن و حدیث کلمات جامعی وجود دارد که قواعد عمومی و قوانین کلی هستند و شامل تمام آن چیزهایی هستند که در زیر آنها (قواعد درمیآیند، و هرچه در زیر آنها درآید، در قرآن و حدیث مذکور است، اما با اسم عمومی؛ زیرا ذکر همۀ اشیای دنیا به اسم ویژۀ آنها امکانپذیر نیست...»([44]).
1- علامه محمد امین شامی معروف به ابن عابدین در «رد المحتار» میگوید: «وقال محمد ما أسكر كثيره فقليله حرام» «امام محمد رحمه الله گفته است: آنچه کثیر آن مسکر باشد، مقدار کم از آن هم حرام است».
من میگویم: این قول امام محمد مختص به نوشیدنیهای مایع است، شامل جامداتی مثل بنگ و تریاک نمیباشد، لذا مقدار کم از آنها حرام نیست، بلکه مقدار کثیر که مسکر و نشئهآور باشد حرام است... تا آن که گفت: اگرچه مسکر آن بالاتفاق حرام است»([45]).
2- در «تهذيب الفروق» آمده است: «علماء دربارۀ این گیاه اختلاف نظر دارند که آیا مطلقاً در جمع مسکرات داخل است که در نتیجه، نجس و موجب حد باشد و قلیلش همانند کثیرش حرام قرار گیرد، یا این که از مفترات است مطلقاً که فقط در اطراف (اعضاء) استرخا و تخدیر به وجود میآورد که منجر به سستی و انکسار میشود، مانند حشیش که در پدیدآوردن نشئه با اولیت (حقیقت) خمر مشارکت دارد، لذا آن مقدار که در عقل اثر میگذارد بالاتفاق حرام است...»([46]).
3- امام نووی رحمه الله در «روضه» فرموده است: «... هرآنچه از غیر اشربه عقل را زایل کند، مانند بنگ حرام است...»([47]).
4- شیخ الإسلام ابن تیمیه فرموده است: «اما حشیش مسکر لعنتی مانند سایر مسکرات است، و مسکرات به اتفاق علماء حراماند؛ بلکه هرآنچه عقل را زایل کند، خوردنش حرام است اگر چه نشهآور نباشد مانند بنگ، زیرا در استعمال مسکر حد واجب میشود و در استعمال غیر مسکر تعزیر واجب است؛ اما مقدار کم حشیش که سکر بیاورد، نزد جمهور علماء حرام است؛ بل مقدار کم از بقیۀ مسکرات...»([48]).
5- علامه زرکشی در «زهرالعريش» فرموده است: «... فصل چهارم دربارۀ این که اینها (مواد مخدر) حرام هستند، و ادلۀ شرعی و عقلی در این باره به حد کافی زیاداند...»
و در جایی دیگر فرموده است: «... فقهای اصحاب ما و دیگران اجماع کردهاند که تناول مسکر حرام است، و این شامل گیاه و غیره میباشد»([49]).
6- علامه ذهبی در «الکبائر» فرموده است: «... به هرحال این (مواد مخدر) در محرمات خدا و رسول صل الله علیه و آله و سلم از قبیل خمر مسکر، لفظاً و معنیً داخلاند...»([50]).
7- علامه ابن قیم در «زادالمعاد» فرموده است: «... لقمۀ لعنتی- حشیش- لقمۀ فسق و قلب است که قلب آرام و ساکن را به سوی اماکن خبیث تحریک میکند، پس همۀ اینها حراماند به نص صحیح و صریح رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم که در سندش هیچ جای طعن و تنقیدی و در متنش هیچگونه اجمالی وجود ندارد...»([51]).
8- علامه ابن حجر هیتمی در «الزواجر» فرموده است: «... از آنچه متحقق شد، ثابت گردید که این (جوزبویا) نزد ائمه اربعه حرام است. ائمه ثلاثه حرمت آن را به طور نص بیان کردهاند و احناف با مقتضاء النص بیانگر آن هستند، زیرا وضع آن از دو صورت خالی نیست: یا مسکر است و یا مخدر، و اصل این در حشیش است که بر جوزبویا قیاس میشود...»([52]).
9- صناعی در «سبل السلام» نوشته است: «... مسکر از هرچیزی که باشد حرام است؛ اگرچه نوشیدنی نباشد مانند حشیش...»([53]).
علمای یادشده و گروهی دیگر بر حرمت مواد مخدر به کتاب الله (قرآن)، سنت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم (حدیث)، اجماع امت و قیاس استدلال کردهاند. مواضع استدلال از کتاب الله به شرح زیر است:
1- ﴿ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡۚ﴾ [الأعراف:157].
ترجمه: «آنان که پیروی میکنند آن پیامبری را که نبی امی است، آن که مییابند نعت او را نوشته شده نزد خویش در تورات و انجیل میفرماید ایشان را به کار پسندیده و منع میکند ایشان را از ناپسندیده و حلال میسازد برای ایشان پاکیزهها را و حرام میکند بر ایشان ناپاکیزهها را و ساقط میکند از ایشان بار گران را و آن مشقتهایی را که برایشان بود».
علماء از آیۀ یادشده یک قانون کلی استنباط نمودهاند که «هر طیب و پاکیزه مباح و هر خبیث حرام است». پس وقتی که بخواهیم مواد مخدر را زیر این قانون دربیاوریم،آیا عاقلی میتواند بگوید: اینها جزو طیب و مباح هستند؟! فکر نمیکنم کسی مطلقاً چنین بگوید، بلکه عموم عاقلان به طور اتفاق آنها را از خبیث و حرام قرار دادهاند؛ زیرا چنان ضررهای خطرناکی دارند که از عموم مخفی نماندهاند، چه برسد به خواص.
2- ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٩٠ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ ٩١﴾ [المائدة: 90-91].
ترجمه: «ای مسلمانان! جز این نیست که خمر و قمار و نشانهای معبودان باطل و تیرهای فال پلید است، از کردار شیطان است پس احتراز کنید از وی تا باشد که شما رستگار شوید. جز این نیست که میخواهد شیطان که بیندازد در میان شما دشمنی و ناخوشی به سبب خمر و قمار و باز دارد شما را از یاد خدا و از نماز، پس آیا الحال شما باز ایستادید».
3- ﴿۞يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِۖ قُلۡ فِيهِمَآ إِثۡمٞ كَبِيرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَكۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَاۗ﴾ [البقرة: 219].
«سؤال میکنند تو را از شراب و قمار، بگو: در این هردو گناه سخت است و نفعهاست مردمان را [یعنی در دنیا] و گناه این هردو سختتر است از نفع آنها».
4- ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُكَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ﴾ [النساء: 43].
«ای مؤمنان! به نماز نزدیک مشوید در حالی که شما مست باشید تا آن که بفهمید آنچه به زبان میگویید».
این آیات نصوصی هستند دال بر حرمت خمر با تفاوت دلالتها و خمر عبارت است از آنچه عقل را پنهان نماید، و این مطلب در مواد مخدر کاملاً بلکه با شدت بیشتری وجود دارد.
شیخ الإسلام ابن تیمیه میگوید: «... مقدار کم از حشیش که مسکر باشد نزد جمهور علماء حرام است، مانند مقدار کم سایر مسکرات...» تا این که فرمود:-«فرقی در این نیست که مسکر مأکول باشد یا مشروب، جامد باشد یا مایع...»([54]).
5- ﴿وَلَا تُلۡقُواْ بِأَيۡدِيكُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُكَةِ﴾ [البقرة: 195].
«و خود را به سوی هلاکت میفکنید».
6- ﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُمۡ رَحِيمٗا ٢٩﴾ [النساء: 29].
«مکشید خویشتن را، هر آینه خدا به شما مهربان است».
این دو آیۀ یادشده نگهداری سلامت نفس را واجب قرار دادهاند و نیز واجب کردهاند که نباید نفس را در مهلکه یا ارتکاب خطرهایی قرار داد که منجر به قتل نفس شوند، مگر این که مصلحت راجحی وجود داشته باشد مانند جهاد در راه خدا.
ضررهای مواد مخدر برای صحت و سلامتی از نظر علوم پزشکی به ثبوت رسیده است، بلکه ثابت شده است که گاهی به جنون و دیوانگی و گاهی به مرگ منجر میگردند و پزشکان و علماء بر این تنصیص نمودهاند و هریکی از شیخ الإسلام ابن تیمیه و علامه زرکشی به گوشهای از آنها اشاره نمودهاند.
شیخ الإسلام ابن تیمیه میگوید: «... این (حشیش) در ضمن این که استعمالکنندۀ خود را نشئه میگرداند، او را مست و از خود بیخبر میسازد، و در نتیجه مخنث و دیوث بودن را به ارمغان میآورد و مزاج را فاسد و شخص بزرگ را مانند اسفنج میگرداند، پرخوری را به دنبال دارد و دیوانگی پدید میآورد؛ بسیاری از مردم به سبب خوردن آن دیوانه شدهاند...»([55]).
علامه زرکشی فرموده است: «... گروهی آن را استعمال نمودهاند و در نتیجه عقل آنان از کار افتاده است و بسا اوقات استعمال آن کشنده بوده است...»([56]).
منابع استدلال بالسنة:
1- روایتی است از حضرت عبدالله بن عمر رضی الله عنهما که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ وَكُلُّ خَمْرٍ حَرَامٌ»([57]). یعنی، هر مسکر خمر است و هر خمر حرام است.
2- روایت جابر بن عبدالله رضی الله عنه که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «مَا أَسْكَرَ كَثِيرُهُ فَقَلِيلُهُ حَرَامٌ»([58]). یعنی، هرآنچه مقدار زیادش سکر بیاورد مقدار اندکش هم حرام است.
3- روایت حضرت ام سلمه رضی الله عنها است که «نَهَي رَسُولُ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم عَنْ كُلِّ مُسْكِرٍ وَمُفَتِّرٍ»([59]). رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم از هرچیز نشئهآور و فتورآور نهی فرموده است.
این احادیث دربارۀ حرمت خمر بلکه در تحریم هر مسکر نیز صریح هستند، بنابه آن ترجیحی که قبلاً ذکر شد، مسکر شامل مواد مخدر میباشد؛ بلکه ضررش بیش از مسکرات است.
علامه ابن حجر عسقلانی در فتح الباری فرموده است: «از مطلق قول رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم «کُلُّ مُسْکِرٍ حَرَامٌ» بر حرمت هر مسکر اگرچه آشامیدنی نباشد استدلال شده است، لذا این حدیث شامل حشیش و غیره میباشد»([60]).
مولانا عظیم آبادی در عون المعبود از علامه طیبی نقل کرده است که «بعید نیست که بر تحریم بنگ و شعشاع و مثال آنها [که عقل را سست یا زایل میکنند] از حدیث فوق استدلال نمود، زیرا علت ازاله عقل است که در همه یکنواخت وجود دارد»([61]).
شوکانی در رد قول کسی که خمر را به عصیر عنب اختصاص داده میگوید: «قول او مخالف با لغت عرب و سنت صحیح و اصحاب کرام است، زیرا صحابه به هنگام نزول حرمت خمر از دستور اجتناب از خمر، فهمیدند که هر مسکر حرام است و فرقی در میان عصیر عنب و غیره قایل نشدند، بلکه همه را یکی قرار داده حرام گفتند و در حرامگفتن نه توقف نمودند و نه به تفصیل قایل شدند و نه به مشکلی مواجه گشتند»([62]).
شیخ الإسلام ابن تیمیه اجماع اهل علم را بر تحریم مواد مخدر که یکی از آنها حشیش است نقل کرده است، و همچنیین علامه زرکشی و صحاب الفروق.
ابن تیمیه میگوید: «حشیش لعنتی مسکر به منزلهی مسکرات دیگر است و مقدار مسکر از آن به اتفاق علماء حرام است»([63]).
علامه زرکشی میگوید: «اجماع بر تحریم آنها را عدۀ زیادی از علماء نقل کردهاند، از آن جمله یکی قرافی است که در قواعدش نقل نموده و دیگری ابن تیمیه...» و در جایی دیگر فرموده است: «فقهای اصحاب ما و دیگران بر حرمت تناول مسکر اجماع کردهاند و این را بر گیاه و غیره عام قرار داده اند»([64]).
صاحب تهذیب الفروق میگوید: «فقهای عصر حاضر اتفاق کردهاند بر منع و جلوگیری از گیاه معروف به حشیش که اهل فسق آن مقدار از آن را که زایلکنندهی عقل باشد استعمال میکنند...»([65]).
صاحبان عون المعبود میگوید: «عراقی و ابن تیمیه بر این که حشیش حرام و مستحل آن کافر است، اجماع را نقل کردهاند...»([66]).
صاحبان زواجر فرموده است: «قرافی و ابن تیمیه بر حرمت حشیش اجماع را نقل کردهاند و باز فرموده است: هرکس آن را حلال بداند کافر است، و گفته است که ائمه اربعه از این جهت روی آن صحبت نکردهاند که در زمان آنان کشف نشده بود...»([67]).
در سبل السلام آمده است: «علامه خطابی فرموده است: مفتر هرآن شرابی هست که فتور و سستی در اعظا پدید آورد. و باز فرموده است: عراقی و ابن تیمیه بر حرمت حشیش و این که مستحل آن کافر است اجماع را نقل کرده اند»([68]).
1- در استعمال مواد مخدر بر پنج چیزی که شرع حفظ و نگهداری آنها را لازم قرار داده است تعدی و تجاوز انجام میگیرد، و تعدی و تجاوز بر هر یکی از آنها را شدیدترین جرم قرار داده است که مرتکب آن سزاوار شدیدترین عقوبت است تا بدین طریق از فرد حمایت، و جامعه را از آنچه آن را تضعیف و سست بنا قرار میدهد مصون بگرداند و دشمن، امید تجاوز هتک حرمت آنها را در دل نپروراند.
2- مواد مخدر آثار خطرناکی برای دین، صحت و سلامتی، اجتماع، اقتصاد، امنیت و جسم فرد و جامعه دارد، و همین تنها برای منع از آن و سزا دادن استعمالکنندگان آن کافی است.
3- مواد مخدر مانند خمر بلکه بیشتر از آن، از ذکر خدا و نماز باز میدارند؛ زیرا در ضمن این که روی عقل پرده میافکنند و آن را میپوشانند، ضعف و سستی و تنبلی بار میآورند و این وضعیت گاهی تا چندین ساعت طول میکشد. واقعاً خداوند راست فرموده است که ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ ٩١﴾ [المائدة: 91].
«شیطان میخواهد به وسیله شراب و قمار بین شما عداوت و بغض ایجاد نموده شما را از یاد خدا و نماز باز دارد، آیا هنوزهم شما باز نمیآیید».
4- استفاده از مواد مخدر راه را برای ارتکاب جرایم باز میکند و استعمالکننده را به سوی جرایم سوق میدهد، زیرا معتاد هرگاه تحت فشار درد قرار گیرد، در بدست آوردن آن خود را به کشتن میدهد حتی اگر حصول آن به وسیله ربودن و سلب مال مردم و قتل کسی منجر گردد، تحقیقات وسیعی که بر بسیاری از زندایان انجام گرفته صدق گفتار ما را به اثبات رسانده است.
بحث
چهارم:
در باره حکم کشت و زراعت مواد مخدر و تجارت آن([69])
چون وضعیت به گونهای است که ذکر شد، پس با کشت و تجارت آن ضرر بسیار بزرگی بر افراد و جامعه وارد میگردد، و در این کمک و همکاری است بر اثم و عدوان و گسترش صفات رذیله در اجتماع و پخش جرم، و همکاری است با جریمه پیشه گان؛ حال آن که خداوند میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ﴾ [المائدة: 2].
«یعنی به نیکی و تقوی با همدیگر همکاری نمایید و به گناه و عداوت باهم همکاری نکنید».
نصوص زیادی در سنت وارد شده که معامله به خمر و شراب را به همین علت حرام قرار دادهاند.
چنانکه حضرت جابر رضی الله عنه میگوید: که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرموده است: «خداوند معاملۀ شراب، مردار، خوک و بتها را حرام قرار داده است»([70]).
و از احادیث دیگر مستفاد میشود که آن چیزی که خوردن و نوشیدن آن حرام باشد خرید و فروش و استفاده از پول آن نیز حرام میباشد، از جملۀ آن احادیث: حضرت ابوهریره رضی الله عنه از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نقل میکند که فرمود: «خداوند یهود را لعنت کند، خداوند بر آنها پیه را حرام کرد، آنها آن را فروخته پولش را خوردند»([71]).
قبلاً برای ما روشن گردید که اسم خمر شامل مواد مخدر است، لذا نهی از بیع خمر شامل تحریم بیع مواد مخدر نیز خواهد شد. همچنان که دلایل بیع کلی محرمات الهی نیز بر حرمت بیع مواد مخدر دلالت دارند، با این دلیل واضح میشود که تجارت و سوداگری مواد مخدر و وسیلۀ کسب قراردادن آن حرام است، همچنین سود به دست آمده از آن نیز حرام است؛ زیرا خداوند میفرماید: ﴿وَلَا تَأۡكُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَكُم بَيۡنَكُم بِٱلۡبَٰطِلِ﴾ [البقرة: 188].
«اموال یکدیگر را بین خود بطریق نامشروع و باطل نخورید».
خوردن مال بطریق باطل آن چنانکه اهل تفسیر بیان کردهاند بر دوگونه است:
1- گرفتن آن بصورت ظلم، دزدی، خیانت، غصب و امثال آن.
2- گرفتن آن از راه ممنوع و نامشروع مانند گرفتن آن به وسیلۀ قمار، یا معاملات حرام مثل ربا و معامله در اموری که خداوند استفاده از آنها را حرام قرار داده است مانند: خمر و مواد مخدر، زیرا همهی اینها حرام هستند اگرچه آن را مالک با رضایت کامل خویش بدهد.
و از آنچه بر حرمت کسب مواد مخدر دلالت دارد حدیثی است که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در آن فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى إِذَا حَرَّمَ شَيْئًا حَرَّمَ ثَمَنَهُ»([72]).
(یعنی، هرگاه خداوند چیزی را حرام قرار دهد قیمت و بهای آن را نیز حرام قرار خواهد داد).
کشت و زراعت مواد مخدر نیز حرام است، زیرا در آن کم و همکاری بر معصیت وجود دارد، و آن گسترش دادن مواد مخدر در صفوف جامعه است. باز کشاورز با کشت آن راضی است که مردم آن را استعمال کنند و رضا به معصیت، خود معصیتی میباشد که این واضح است.
فقهای کرام فروختن انگور را برای کسی که از آن شراب و خمر درست کند حرام قرار دادهاند، همچنان که فروختن سلاح در ایام فتنه را حرام قرار دادهاند؛ و کشت و زرع مواد مخدر و خرید و فروش آن حقدارتر و سزاوارتر به ممنوع بودن هستند، رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم چه خوب فرموده است: «لعن الله الخمر وعاصرها وشاربها وساقيها وبائعما ومبتاعها وحاملها والمحموله إليه وآكل ثمنها...»([73]).
«لعنت کند خداوند شراب و شیرهگیر و نوشنده و نوشاننده و فروشنده و خریدار و حمل کننده و آن که برایش حمل میشود و خورندۀ قیمت و بهای آن را...».
ابن حزم در «محلی» میگوید: «... هرآنچه مقدار زیاد از آن نشئهآور باشد مقدار بسیار کم از آن تا هرچه بالا برود خمر محسوب میشود که تملک و خرید و فروش و نوشیدن و استفاده از آن همه حرام است، از قبیل شیرۀ انگور و نبیذ انجیر و شراب گندم و شوکران([74]).
ابن عابدین میفرماید: «... از ابن نجیم در باره فروختن حشیش سؤال شد که آیا جایز است؟ در پاسخ نوشت که جایز نیست، مرادش از عدم جواز این است که حلال نیست([75]).
ابن قیم میگوید: «... تحریم خمر شامل تحریم هر نشئهآور است چه مایع باشد و چه جامد... و لقمهی ملعونه [حشیش]... همه اینها خمر هستند به نص صحیح و صریح رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم که نه در سندش جای طعن هست و نه در متنش اجمالی وجود دارد...»([76]).
بحث پنجم:
در باره حکمت تحریم مواد مخدر
این دین مبین اسلام رحمتی است برای بندگان، چنانکه خداوند به پیامبر خود حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم فرمود: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٧﴾ [الأنبیاء: 107].
یعنی: «ما تو را فقط برای رحمت کردن برای جهانیان فرستادیم».
و این رحمت بدین شکل آغاز و نمایان شد که جناب رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم جامعۀ بشری را از تاریکیها به سوی نور و از جهل، گمراهی و عبادت بندگان به سوی عبادت پروردگار و از تنگی دنیا به سوی وسعت آخرت فرا خواند، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿وَكُنتُمۡ عَلَىٰ شَفَا حُفۡرَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنۡهَاۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ ١٠٣﴾ [آل عمران: 103].
«شما بر لبۀ جهنم بودید خداوند شما را از آن نجات داد، این چنین بیان میکند خداوند آیات خود را تا شما راه یاب گردید».
و از مظاهر رحمت الهی برای جامعۀ بشری یکی این است که امر به خیر میکند و از شر باز میدارد، و چیزهای پاکیزه را حلال و خبایث را حرام اعلام میدارد و از بندگانش مشکلات و سنگینها را برمیدارد، پس چنین حکمی در شریعت اسلامی وجود ندارد که بالاتر از توان بشر باشد، این فضل و احسان خداوندی است؛ چنانکه میفرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَعۡنَتَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٢٢٠﴾ [البقرة: 220].
«اگر خدا میخواست، شما را در مشقت قرار میداد؛ یقیناً خداوند غالب و حکیم است».
بلکه خداوند در حرام قرار دادن بعضی محرمات جهت آسانی بندگان تدریج را کار بسته و سهولت و آسانی را در نظر گرفته است تا نفوس آنها برای منع نهایی آمادگی داشته باشد، اینجا مناسب است که مثالی بیاوریم ولی ما در صدد بحث پیرامون آن نیستیم و آن مثال خمر است، دیدیم که خداوند حکیم و دانا در بدو امر به پاسخ سائلان میگوید: ﴿۞يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِۖ قُلۡ فِيهِمَآ إِثۡمٞ كَبِيرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَكۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَاۗ﴾ [البقرة:219].
«نسبت به شراب و قمار از شما پرسند، بگو: در اینها گناه بزرگ و نفع ناچیزی وجود دارد (یعنی در دنیا) اما گناه آنها از نفع آنها خیلی سختتر است».
سپس فرمود: ﴿لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُكَٰرَىٰ﴾ [النساء: 43].
«در حال نشئه و مستی نزدیک نماز نروید».
باز فرمود: ﴿إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٩٠ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ ٩١﴾ [المائدة: 90-91].
«جز این نیست که خمر و قمار و نشانهای معبودان باطل و تیرهای فال پلید است»... «پس آیا الحال شما باز ایستادید».
خداوند ارحم الراحمین در بارهی شراب وضعیت تسلط آن بر نفوس را در نظر گرفته به تدریج حرمت آن را اعلام فرمود، آن هم پس از تقاضای آنها که عرض کردند: «اَللَّهُمَّ بَيِّنْ لَنَا بَياناً شَافياً فِي الْخَمْرِ» یعنی، (خدایا! در باره شراب توضیح شفا بخشی بیان فرما). آنگاه آیهی اخیر که حرمتش را اعلام داشت نازل گردید.
در دین مبین اسلام صورتها و مظاهر رحمت الهی خیلی زیاد است، ولی مردم در طغیان غرق و سرگردانند.
خداوند در باره ذات با برکات نبی کریم صل الله علیه و آله و سلم میفرماید: ﴿عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١٢٨﴾ [التوبة: 128].
«گران تمام میشود بر پیامبر در مشقت قرار گرفتن شما؛ او خواهان شماست و نسبت به اهل ایمان مشفق و مهربان است».
برای این که حکمت اسلام در تحریم مواد مخدر برای ما روشن گردد نگاه دقیقی بر آثار مواد مخدر میافگنیم که اینها چه تأثیری میگذارند بر امور پنجگانهای که نگهداری و مراعات آنها به اجماع واجب و ضروری است و آنها عبراتاند از: حفظ دین، حفظ نفس، حفظ مال، و حفظ عقل.
و در این هیچگونه شک و تردیدی وجود ندارد که مواد مخدر بر این امور اثر معکوس خواهند داشت، زیرا که ارکان آنها را شکسته و اساسشان را متزلزل و ویران میکند که این مطلب از امور آینده واضح میگردد:
1- از این ضرورتهای پنجگانه آنچه از مواد مخدر بیشتر متأثر میشود، عقل است. و آن (عقل) لطیفه است ربانی که انسان به وسیله آن راههای رشد و صواب را میبیند و به ذریعه آنها به عبادت پروردگارش میپردازد، هرگاه از عقل در راههای صحیح و درست استفاده نشود خداوند آن را با اهتمام مورد نکوهش قرار میدهد، چنانکه میفرماید: ﴿وَقَالُواْ لَوۡ كُنَّا نَسۡمَعُ أَوۡ نَعۡقِلُ مَا كُنَّا فِيٓ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ ١٠﴾ [الملک:10].
«و اگر ما میشنیدیم و میفهمیدیم از اهل جهنم نمیگرفتیم».
و در جای دیگر میفرماید: ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكۡرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ أَوۡ أَلۡقَى ٱلسَّمۡعَ وَهُوَ شَهِيدٞ ٣٧﴾ [ق: 37].
«در این پندی است برای کسی که قلبی داشته باشد یا گوش فرا دارد در حالی که حضور داشته باشد».
بدون شک این عقلی که توسط آن انسان سزاوار خلیفة الله شدن در روی زمین قرار گرفته و خداوند تمام کاینات را به ذریعۀ آن برایش مسخر گردانیده است با نوشیدن جرعهای شراب، یا جویدن حشیش و کشیدن دود تریاک و خبایث دیگر در معرض قربانی شدن قرار گرفته است؛ پس وای بر کسی که عقلش را بخاطر نفعی موهوم یا نشئهی زودگذر مذمومی قربانی کند، زیرا پشت سر آفاتی دربر دارد که انسان را در حضیض پستی واقع میگرداند، بلکه او را در حالتی بدتر از حالت حیوانات قرار میدهد، و آیا برتری او بدون از عقل و اندیشه است؟ پس وقتی که کسی عقلش را از کار اندازد با مخلوقات دیگر مساوی قرار میگیرد و در ضرر رساندن به عقل و جنایت علیه آن، بین مسکر و مواد مخدر فرقی وجود ندارد.
چقدر زیاداند قربانیان مواد مخدر در تیمارستانها، پس وقتی که حفظ و نگهداری عقل از امور لازم الحفظ پنجگانه است که تمام آیینها و ادیان گذشته نسبت به آن ترغیب میکنند، پس چه میشود حکم اسلام، آن دینی که خاتم الأدیان است. آیا اسلام این را میپسندد که کسی به سوی او منتسب باشد، دیوانه شود و چیزی نفهمد و یا به سوی دیوانگی کشانده شود، حاشا لله وحاشا لدينه أن يرضی بذلک أو يحله لهم.
ب- مواد مخدر از بین میبرند آن دینی را که خداوند انسان را به خاطر آن آفریده است، چنانکه میفرماید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦﴾ [الذاریات: 56].
«جن و انس را جز برای یگانهپرستی نیافریدم».
همچنان که مواد مخدر یا شراب چیزی گندیده (پلید) و از عمل شیطان است. خداوند میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٩٠ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ ٩١﴾ [المائدة: 90-91].
پس اینها از نماز و ذکر خدا باز میدارند و هرچه به این کیفیت باشد مانند حشیش، تریاک و غیره به خمر (شراب) ملحق گردیده در حکم آن داخل میشوند.
پس ضررهای مواد مخدر بیش از ضرر خمر است و شیطان استعمالکنندۀ آن را از عبادت خدا از قبیل نماز، ذکر، تلاوت قرآن و غیره باز میدارد؛ زیرا این امور خواهان پاکیزگی، صفا و اخلاصاند، اما شخص معتاد به مواد مخدر فاقد عقل است و نمیتواند بین نظافت و نجاست و خوب و بد تمییز بدهد، پس از کجا به پاکیزگی و صفا نایل میآید.
این از حکمت الهی است که چیزهای پاکیزه را برای ما حلال و خبیث را حرام قرار داد. و بدین صورت تمام خیر و خوبی از آن ماست ولی بعض مردم از این خیر و خوبی که برای آنان در نظر گرفته شده غافل و بیخبراند.
ج- همچنین مواد مخدر وسیلۀ از بینرفتن و ضایعشدن آن مالی است که خداوند آن را وسیله قیام مردم قرار داده چنانکه میگوید: ﴿وَلَا تُؤۡتُواْ ٱلسُّفَهَآءَ أَمۡوَٰلَكُمُ ٱلَّتِي جَعَلَ ٱللَّهُ لَكُمۡ قِيَٰمٗا﴾ [النساء: 5].
«اموال خود را که خداوند وسیله قیام شما قرار داده است را به نادان ندهید».
و هرکسی که دست به مواد مخدر میزند از همه مردم بیشتر در سفه و نادانی غرق شده است، زیرا مال خود را به ضرر عقل و جان خویش صرف مینماید و در این راه از اسراف و تبذیر دریغ نمیورزد تا آن که به فقر و فاقه مبتلا گشته نیازمندترین مردم قرار میگیرد.
اگر ما کسی را ببینیم که هرروز مبلغی از مال خویش را به آتش میکشد او را دیوانه و مجنون میگوییم و دست او را از اینگونه تصرف باز میداریم، پس چه میشود وضع کسی که بوسیله مال خویش عقل و جسم خویش را به آتش میکشد، آیا این سزاوارتر نیست که به او دیوانه گفته شود؟!
باز معتاد برای به دستآوردن مواد با هر وسیلهای که باشد خود را به کشتن میدهد اگرچه نوبت به دزدی، ربودن، قتل و غارت برسد؛ و این چیزی است که روزانه از معتادان مشاهده میشود و بین اجتماع شیوع پیدا میکند.
د- مواد مخدر راهی است برای از بینرفتن نسب و آبرو، و کسی که عقلش پریده و مغزش از بین رفته و دینش ضعیف و حیایش از دست رفته است، چگونه میتواند آبروی خود را حفظ کند.
و بعضی از اهل علم بیان داشتهاند که معتاد به مواد مخدر دیوث است که بر حفظ آبروی خویش غیرت ندارد و باکی ندارد از اینکه بر نزدیکان و محارمش تعدی و تجاوز شود.
بعضی از افراد قابل اعتماد به ما خبر دادهاند که بعضی از معتادان آبروی دختر کوچک خود را برای دریافت پول خرید مواد عرضه نمودهاند، بدین شکل که نخست از فروشندگان مواد خریده و چون نتوانسته پول آنها را بپردازد فروشنده با ناموس دختر کوچکش معامله نموده است و او مجبور شده این را بپذیرد و حیا و آبرویش را از دست بدهد.
هـ- مواد مخدر بدن را تضعیف کرده و کم کم به هلاکت میرسانند، پس چگونه سازگاری دارد با آن حفظ و نگهداری نفسی که خداوند رعایت و حفظ آن را واجب قرار داده و فرموده است که آن را در معرض هلاکت قرار ندهید.
خداوند میفرماید: ﴿وَلَا تُلۡقُواْ بِأَيۡدِيكُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُكَةِ﴾ [البقرة: 195].
«و خود را به دست خود در هلاکت نیندازید».
و میفرماید: ﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡۚ﴾ [النساء: 29]. «خودتان را نکشید».
و مواد مخدر راهی است برای کشتن نفس و انداختن آن در هلاکت، از اینجاست که قربانیهای آن زیاد شده و بیمارستانهای روان پزشکی از بیماران روانی پر هستند، و بسا اوقات معتادان با سکته قلبی از بین میروند.
پس آیا با وجود این همه بازهم میتوان شک و تردید داشت دربارۀ حرمت این وبای خانمانسوز که ضرورات پنجگانهای را که خداوند حفظ آنها را واجب و تعدی به آنها را حرام داشته و از هرچه موجب تضعیف آنها شده منع نموده است، چه برسد به چیزی که آنها را کلاً از بین میبرد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر