الصّلاة المفروضة خمس: الظّهر، وأوّل وقتها زوال الشّمس وآخره إذا صار ظلّ كلّ شيء مثلهُ بعد ظلّ الزّوال. والعصر، وأوّل وقتها الزّيادة علی ظلّ المثل، وآخره في الإختيار إلی ظلّ المثلين، وفي الجواز إلی غروب الشّمس. والمغرب، ووقتها واحد وهو غروب الشّمس، وبمقدار ما يؤذّن ويتوضّأ ويستر العورة ويقيم الصّلاة ويصلّي خمس ركعاتٍ. والعشاء، وأوّل وقتها إذا غاب الشّفق الأحمر، وآخره في الإختيار إلی ثلث اللّيل وفي الجواز إلی طلوع الفجر الثّاني. والصّبح، وأوّل وقتها طلوع الفجر الثّاني وآخره في الإختيار إلی الإسفار وفي الجواز إلی طلوع الشّمس.
و حرام ميشود بر جنُب پنج چيز: نماز خواندن، قرآن خواندن، دست نهادن به قرآن و برداشتنش، و طواف خانة خدا، و ماندن در مسجد. و حرام است بر بيوضو سه چيز: نماز، و طواف، و دست نهادن به قرآن و برداشتنش.
كتابي است در بيان وقتهاي نمازهاي فرض
نمازهاي فرض شبانه روزي پنج است: پيشين و اوّل وقت آن حركت كردن آفتاب از ميان آسمان و ميل آن به سوي مغرب است، و آخر نماز پيشين وقتي است كه بگردد ساية هر چيز به اندازة آن، بعد از انداختن ساية زوال. و نماز پسين، و اوّل وقت آن افزودن ساية هر چيز از اندازة آن چيز و آخر آن در وقت گزيدهاش تا شدن ساية هر چيز دو برابر آن چيز، و درست بودن نماز پسين وقت آن تا غروب آفتاب است. و نماز مغرب، (يا شام) و وقت آن يكي است و آن غروب آفتاب است، و امتداد دارد تا به قدري كه شخص اذان بگويد و وضو بگيرد و عورت بپوشاند و اقامة نماز بگويد و نماز بخواند پنج ركعت. (اين قولي ضعيف است و معتمد اين است كه وقت مغرب امتداد دارد تا پنهان شدن شفق سرخ از جهت مغرب) و نماز خفتن، و اول وقت آن هنگامي است كه شفق سرخ از جهت مغرب پنهان شود، و آخر وقت گزيدة آن گذشتن سه يك شب است، و در درست بودن نماز خفتن وقت آن باقي است تا دميدن صبح صادق. و نماز صبح يا بامداد، و اوّل وقت آن دميدن صبح صادق است و آخر وقت گزيدة صبح موقعي است كه هوا روشن شود، و در درست بودن نماز صبح وقت آن باقي است تا بيرون آمدن آفتاب.
فصل: وشرائط وجوب الصّلاة ثلاثة أشياء: الإسلام، والبلوغ، والعقل، وهو حدّ تكليف. والصّلوات المسنونات خمس: العيدان، والكسوفان، والإستسقاء. والسّنن التّابعة للفرائض سبعة عشر ركعة: ركعتا الفجر، وأربع قبل الظّهر، وركعتان بعده، وأربع قبل العصر، وركعتان بعد المغرب، وثلاث بعد العشاء يوتر بواحده منهنّ، وثلاث نوافل مؤكّدات: صلاة اللّيل، وصلاة الضحى، وصلاة التّراويح.
فصل: وشرائط الصّلاة قبل الدّخول فيها خمسة أشياء: طهارة الأعضاء من الحدث والنّجس، وستر العورة بلباس طاهر، والوقوف على مكان طاهر، والعلم بدخول الوقت، وإستقبال القبلة، ويجوز ترك القبلة في حالتين: في شدّة الخوف، في النافلة في السفر على الرّاحلة.
فصل:
و شرطهاي واجب شدن نماز سه چيز است: مسلماني، و بالغ بودن، و خردمندي، و آن خرد نشانه مكلّف بودن است. و نمازهاي سنّتي كه (با جماعت خوانده ميشود) پنج است: نماز دو عيد، عيد فطر و عيد قربان، و نماز گرفتن آفتاب، و نماز گرفتن ماهتاب، و نماز طلب باران. و نمازهاي سنّت پيرو نمازهاي فرض هفده ركعت است: دو ركعت قبل از نماز صبح، و چهار ركعب قبل از نماز ظهر، و دو ركعت بعد از نماز ظهر، و چهار ركعت قبل از نماز عصر، و دو ركعت بعد از نماز مغرب، و سه ركعت بعد از نماز عشاء كه يك ركعت از آن سه تاك مينمايد به قصد و تر. و سه نمازها سنّت مؤكّده هستند: نماز تهجّد در شب، و نماز ضحي، و نماز تراويح در رمضان.
فصل:
و شرطهاي درست بودن نماز كه بايد قبل از نماز بجا آيد و در حال نماز گذاردن نيز رعايت شود پنج چيز است: پاك بودن اندامها از پليدي و بيوضوئي، و پوشانيدن عورت به لباس پاك، و ايستادن بر جاي پاك، و دانائي به داخل شدن وقت نماز، و رو به قبله نماز گذاردن. و درست است ترك رو به قبله نمودن در دو حالت: در شدّت ترس در جنگ كه نماز به هر طرز ممكن شد انجام ميدهد، رو به قبله يا پشت به قبله پياده و يا سواره، و در نماز سنّت نافله در سفر كه بر حيوان يا در ماشين انجام ميدهد.
فصل: وأركان الصّلاة ثمانية عشر ركناً. النّية، والقيام مع القدرة، وتكبيرة الإحرام، وقراءة الفاتحة وبسم الله الرّحمن الرّحيم آية منها، والركوع، والطّمانينة فيه، والرّفع، والإعتدال، والطّمانينة فيه، والسّجود، والطّمانينة فيه، والجلوس بين السّجدتين والطّمانينة فيه، والجلوس في الأخير، والتشهدّ فيه، والصّلاة على النّبي صلي الله عليه وآله وسلم فيه، والتّسليمة الأولي، ونيّة الخروج من الصّلاة، وترتيب الأركان على ما ذكرناه.
وسننها قبل الدّخول فيها شيئان: الأذان، والإقامة. وبعد الدّخول فيها شيئان: التشهد الأوّل، والقنوت في الصّبح وفي الوتر في النّصف الثّاني من شهر رمضان. وهيئاتها خمسة عشر خصلة: رفع اليدين عند تكبيرة الإحرام وعند الرّكوع والرفع منه، ووضع اليمين علی الشّمال، والتّوجّه، والإستعاذة، والجهر في موضعه والإسرار في موضعه، والتّأمين، وقراءة السّورة بعد الفاتحة، والتكبيرات عند الرّفع والخفض، وقول سمع الله لمن حمدهُ ربّنا لك الحمد، والتّسبيح في الرّكوع والسّجود، ووضع اليدين علی الفخذين في الجلوس يبسط اليسري ويقبض اليمني إلّا المسبّحة فإنّه يشير بها متشهّداً، والإفتراش في جميع الجلسات، والتّورّك في الجلسة الأخيرة، والتّسليمة الثّانية.
فصل:
و ركنهاي نماز هيجده ركن است: 1- نيّت، نماز فرض را بجا ميآورم لله تعالي. 2- و ايستادن با توانائي. 3- و الله اكبر اول نماز. 4- و خواندن سورة فاتحه و بسم الله الرحمن الرحيم آيهاي از آن است. 5- و ركوع رفتن. 6- و آرام گرفتن در آن. 7- و بالا آمدن از ركوع و راست ايستادن. 8- و آرام گرفتن در آن. 9- و سجود رفتن. 10- و آرام گرفتن در آن. 11- و نشستن ميان دو سجده. 12- و آرام گرفتن در آن. 13- و نشستن در آخر نماز. 14- و تحيّات خواندن در نشستن آخر نماز. 15- و صلوات فرستادن بر پيغمبر صلي الله عليه وآله و سلم در نشستن آخر نماز. 16- و سلام اولي نماز گفتن. 17- و نيّت بيرون رفتن از نماز. 18- و ترتيب ركنهاي نماز نگاه داشتن چنانكه گفتيم.
سنتهاي نماز پيش از داخل شدن در نماز دو است: اذان، و اقامت. سنتهاي نماز بعد از داخل شدن در آن دو است: تحيّات اولي، و قنوت «اللّهمّ اهدني..» تا آخر در اعتدال ركعت دوم در نماز صبح و در آخر وتر در نيمه دوم ماه رمضان.
و هيأتهاي نماز پانزده خصلت است: 1- بالا بردن دو دست نزد الله اكبر اول نماز، و نزد رفتن بركوع و نزد بالا آمدن از ركوع. 2- و نهادن دست راست بر دست چپ. 3- و وَجَّهْتُ خواندن. 4- و أعوذ بالله من الشّيطان
الرجيم گفتن. 5- و بلند خواندن در محل بلند خواندن. 6- و آهسته خواندن در محل آهسته خواندن. 7- و آمين گفتن بعد از خواندن فاتحه. 8- و خواندن سورهاي بعد از فاتحه. 9- و الله اكبر گفتن در زير و بالا شدنهاي نماز. 10- و گفتن سمع الله لمن حمده، ربّنا لك الحمد; شنيد خدا ستايش كسي كه ستايش او گفت، در اعتدال رفتن. 11- و سبحان ربّي العظيم و بحمده گفتن در ركوع. 12- و سبحان ربّي الأعلي و بحمده گفتن در سجود. 13- و نهادن دو دست بر دو ران در نشستنهاي نماز و در حال تحيّات بازگذاشتن انگشتان دست چپ و گرفتن انگشتان دست راست مگر انگشت شهادة كه اشاره به آن مينمايد نزد گفتن أشهد أن لا إله إلا الله. 14- و نششتن مفترش، يعني بر شتالنگ پاي چپ نشستن و پاي راست را راست گرفتن در تحيّات اولي و در همة نشستنيهاي نماز، و نشستن متورّك; يعني بر دنبه نشتن و پاي چپ را از زير پاي راست بيرون آوردن در نشستن آخر نماز. 15- و سلام دوّمي نماز گفتن.
فصل: والمرأة تخالف الرّجل في خمسة أشياء: فالرّجل يجافي مِرفقيه عن جنبيه ويُقِلُّ بطنَهُ عن فخذيه في الرّكوع والسّجود، ويجهر في موضع الجهر وإذا نابَهُ شيء في الصّلاة سبّح، وعورة الرّجل ما بين سُرّته وركبته. والمرأة تضمّ بعضها إلى بعضٍ وتخفض صوتها بحضرة الرّجال الأجانب، وإذا نابَها شيء في الصّلاة صفقت، وجميع بدن الحرّة عورة إلّا وجهها وكفّيها والأمة كالرّجل.
فصل: والّذي يبطل الصّلاة أحد عشر شيئا: 1- الكلام العمد، 2- والعمل الكثير، 3- والحدث، 4- وحدوث النّجاسة، 5- وإنكشاف العورة، 6- وتغيير النّية، 7- وإستدبار القبلة، 8- والأكل، 9- والشرّب، 10- والقهقهة، 11- والرِّدّة.
فصل:
زن بر خلاف مرد است (در نماز) در پنج چيز: 1- مرد دور ميدارد آرنجش را از دو پهلويش، 2- و بالا ميگيرد شكمش را از دو رانش در ركوع و سجود، 3- و بلند ميخواند در محلّ بلند خواندن، 4- و هر گاه به او رسيد چيزي در حال نماز سبحان الله ميگويد، 5- و عورت مرد ميان ناف و زانوي او است. امّا زن 1- جمع ميكند بعضي از بدن خود را به سوي بعضي ديگر از بدن خود، يعني دو دست را به دو پهلو ميچسباند، 2- و شكم را به ران ميچسباند در ركوع و سجود، 3- و آهسته ميدارد آوازش را در حضور مردان بيگانه، 4- و هر گاه به زن رسيد چيزي در حال نماز (مثلاً ديد گربه ميخواهد چيزي را تلف كند) كف دست راست را بر پشت دست چپ ميزند، 5- و همة بدن زن آزاد عورت است مگر رو و دو كف دستش در حال نماز كه بايد بيرون باشد. و كنيز مانند مرد است (يعني عورت كنيز ميان ناف و زانوي او است).
فصل:
و چيزي كه باطل ميسازد نماز را يازده چيز است: 1- سخن عمد، 2- كار بسيار، مانند سه گام برداشتن و سه بار دست را جنباندن، 3- بيوضوئي، 4- پديد شدن پليدي، 5- پدید شدن عورت، 6- تغيير نيّت دادن مانند اينكه در نماز فرض باشد و قصد نمايد آن را سنّت گردانده، 7- پشت به قبله نمودن، 8- خوردن، 9- آشاميدن، 10- خنده به آواز بلند، 11- ارتداد (از دين اسلام برگشتن).
كلمات:
(يجافي): دور ميدارد. (مرفق): آرنج. (مرفقيه): دو آرنجش. (يُقلّ): بالا ميگيرد. (بطنه): شكمش را. (فخذيه): دو رانش. (يجهر): بلند مينمايد. (إذا): هر گاه. (نابه): به او رسيد. (سبّح): سبحان الله ميگويد. (سرّته): نافش. (ركبته): زانويش. (تضمّ): جمع مينمايد. (تخفض): آهسته ميدارد. (بحضرة): بحضور. (أجانب): بيگانگان. (صفقت): كف دست راست بر پشت دست چپ ميزند. (حرّة): زن آزاد. (الأمة): كنيز.
فصل: وركعات الفرائض سبعة عشر ركعة. فيها أربع وثلاثون سجدة، وأربع وتسعون تكبيرة، وتسع تشهّدات، وعشر تسليمات ومائة وثلاث وخمسون تسبيحة، وجملة الأركان في الصّلاة مائة وستّة وعشرون ركناً: في الصّبح ثلاثون ركناً، وفي المغرب إثنان وأربعون ركناً، وفي الرّّباعية أربعة وخمسون ركناً. ومَن عَجِزَ عن القيام في الفريضة صلّي جالساً ومَن عجز عن الجلوس صلّي مضطجعاً.
فصل:
و ركعتهاي نمازهاي فرض شبانه روزي هفده ركعت است (و در روز جمعه پانزده ركعت و در سفر كه نماز قصر ميشود يازده ركعت). در اين هفده ركعت سي و چهار سجده است، و نود و چهار الله اكبر، و نه تحيّات، و ده سلام نماز، و يكصد و پنجاه و سه سبحان الله، و جملة ركنهاي نمازهاي پنجگانه يكصد و بيست و شش ركن است; در نماز صبح سي ركن است، و در نماز مغرب چهل و دو ركن و در نماز چهار ركعتي پنجاه و چهار ركن. و كسي كه ناتوان شد از ايستادن در نماز فرض، نماز بخواند به نشستن، و كسي كه ناتوان شد از نشستن، نماز بخواند به پهلو.
كلمات:
(سبعة): هفت. (عشر): ده. (سبعة عشر): هفده. (أربع): چهار. (ثلاثون): سي. (أربع وثلاثون): سي و چهار. (تسعون): نود. (أربع وتسعون) نود و چهار. (تسع): نُه. (تشهدات): تحيّاتها. (تسليمات): سلام دادنهاي نماز. (مائة): صد. (ثلاث): سه. (خمسون): پنجاه. (مائة وثلاثة وخمسون): يكصد و پنجاه و سه. (ستّة): شش. (عشرون): بيست. (مائة وستّة وعشرون): يكصد و بيست و شش. (إثنان): دو. (أربعون): چهل. (إثنان وأربعون): چهل و دو. (الرباعية): چهار ركعتي. (أربعة وخمسون): پنجاه و چهار. (عجز): ناتوان شد. (قيام): ايستادن. (صلّي): نماز بخواند. (جالساً): در حال نشستن. (جلوس): نشستن. (مضطجعاً): به پهلو خوابيده.
فصل: والمتروك من الصّلاة ثلاثة أشياء: فرض، وسنّة، وهيئة. فالفرض لاينوب عنه سجود السّهو بل إن ذكرهُ والزّمان قريب أتي به وبني عليه وسجد للسّهو. و السنّـة لا يعود إليها بعد التّلبس بالفرض لكنّه يسجد للسّهو عنها. و الهيئة لا يعود إليها تركها ولا يسجد للسّهو عنها. وإذا شكّ فيعدد ما أتي به من الرّكعات بني على اليقين وهو الأقلّ وسجد للسّهو. وسجود السّهو سنّة ومحلّه قبل السّلام.
فصل: وخمسة أوقات لا يصلّي فيها إلّا صلاة لها سبب، بعد صلاة الصّبح حتّى تطلع الشّمس، وعند طلوعها حتّى تتكامل وترتفع قدر رمح، وإذا استوت حتّى تزول، وبعد صلاة العصر حتّى تغرب الشّمس، وعند الغروب حتّى تتكامل غروبها.
فصل:
وآنچه ترك شده از نماز بر سه قسم است: فرض است، و سنّت، و هيأت، پس فرض اگر ترك شد در نماز، سجود سهو جاي آن نميگيرد، بلكه اگر به يادش آمد كه فرضي ترك نموده و مدّتي كه گذشته است نزديك است، همان فرض را بجا ميآورد و دنبالة آن را بگيرد و در آخر نماز سجود سهو بخواند. (مثلاً اگر ركوع ركعت اوّلي را ترك نمود و موقعي بيادش آمد كه از سجود فارغ شده بود در اين حال بر گردد به ركوع و پس از خواندن ركوع به اعتدال و سجود ميرود، و اگر موقعي به يادش آمد كه در ركعت دومي در ركوع بود، در اينحال هر دو ركعت به يك ركعت حساب ميشود و ركعت اوّلي به ركوع ركعت دومي تكميل ميشود، و اگر طول كشيده و در آخر نماز به يادش آمد كه در ركعت اولي ركوع ننموده است در اينحال يك ركعت ديگر بخواند) و سنّت اگر ترك شد پس از مشغول شدن به فرض بر نگردد براي انجام دادن سنّت. (مثلاً اگر تحيات اوّلي نماز ننشست و موقعي كه راست ايستاده به يادش آمد كه تحيات اوّلي ننشسته است، بر نگردد بلكه در آخر نماز قبل از سلام سجود سهو ميخواند براي ترك سنّت در آخر نماز. و هيأت اگر ترك شد بر نگردد به سوي آن و سجود سهو هم نخواند.
و هر گاه شك نمود در شمارۀ آنچه كه خوانده از نماز كه يك ركعت است يا دو ركعت، در اينحال يقين را بگيرد و آن گرفتن اقلّ و كمتر است - و سجود سهو سنّت است و آن دو سجده است مانند سجدة نماز، و محلّ سجود سهو در آخر نماز پيش از سلام دادن است.
فصل:
و پنج وقت است كه نماز در آن پنج وقت خوانده نميشود مگر نمازي كه داراي سبب باشد (مانند نماز قضا، نماز نذر، نماز سنّت قبليه و بعديه نمازها و نماز سنّت وضو و يا تحيّه مسجد) 1- بعد از نماز صبح تا آنكه آفتاب بيرون آيد، 2- و نزد بيرون آمدن آفتاب تا آنكه كاملاً بيرون آيد و بلند شود بقدر نيزه (يعني شانزده دقيقه بعد از طلوع بگذرد) 3- و نزد استواء تا آنكه ميل به سوي مغرب نمايد، و زوال حاصل شود و وقت ظهر داخل شود، 4- و بعد از نماز عصر تا آنكه آفتاب غروب نمايد، 5- و نزد غروب نمودن آفتاب تا آنكه كاملاً غروب نمايد.
فصل: وصلاة الجماعة سنّة مؤكّدة وعلى المأموم أن ينوي الإئتمام دون الإمام، ويجوز أن يأتمّ الحرّ بالعبد، والبالغ بالمراهق، ولا تصحّ قدوة رجل بامرأة، ولا قاري بامّيّ. وأيّ موضع صلّي في المسجد بصلاة الإمام فيه وهو عالم بصلاته أجزأهُ ما لم يتقدّم عليه، وإن صلّي في المسجد والمأموم خارج المسجد قريباً منه وهو عالم بصلاته ولا حائل هناك جاز.
فصل: ويجوز للمسافر قصر الصّلاة الرّباعية بخمس شرائط: أن يكون سفره في غير معصيه، وأن تكون مسافته ستة عشر فرسخاً، وأن يكون مؤدّيا للصّلاة الرّباعية، وأن ينوي القصر مع الإحرام، وأن لا يأتمّ بمقيم. ويجوز للمسافر أن يجمع بين الظّهر والعصر في وقت أيّهما شاء، وبين المغرب والعشاء في وقت أيّهما شاء، ويجوز للحاضر في المطر أن يجمع بينهما في وقت الأولي منهما.
فصل:
و نماز جماعتي سنّت مؤكّده است. و لازم بر مأموم است كه نيّت اقتداء نمايد، امّا بر امام نيّت امامت لازم نيست. و درست است نماز خواندن آزاد پشت سر برده، و نماز خواندن بالغ پشت سر كودك و قريب البلوغ، و درست نيست نماز خواندن مرد پشت سر زن، و نماز خواندن كسي كه فاتحه درست ميخواند پشت سر كسي كه فاتحه درست نميداند. و هر محلّي از مسجد كه در آن نماز بخواند، باقتداء به امام در حالي كه اطلاع از نماز امام دارد، درست است، مادامي كه جلوتر از امام نباشد، و اگر امام نماز خواند در مسجد و مأموم بيرون از مسجد ولي نزديك از مسجد در حالي كه ميانشان پرده و حائل نيست، درست است.
فصل:
و درست است براي مسافر كوتاه كردن نماز چهار ركعتي: كه ظهر و عصر و عشاء را به قصر دو ركعت بخواند، به پنج شرط: 1- آنكه سفر او در غير گناه باشد; سفر او گناه نباشد، 2- و آنكه مسافت سفر او شانزده فرسخ باشد، 3- و آنكه ادا كنندة نماز چهار ركعتي باشد، 4- و آنكه نيّت قصر همراه الله اكبر اوّل نماز نمايد، 5- و آنكه پشت سر كسي نماز نخواند كه چهار ركعت كامل ميخواند. و درست است براي مسافر جمع نمودن ميان نماز ظهر و عصر در وقت هر يك از آن دو كه بخواهد و جمع نمودن ميان مغرب و عشاء در وقت يكي از آن دو. و درست است براي شخص مقيم در ولايت در وقت باران جمع نمودن ميان نماز ظهر و عصر، و ميان نماز مغرب و عشاء در وقت اولي از آن دو يعني نماز ظهر و عصر را بعذر باران در وقت ظهر جمع نمايد، و نماز مغرب و عشاء را در وقت مغرب جمع نمايد.
فصل: وشرائط وجوب الجمعة سبعة أشياء: الإسلام، والبلوغ، والعقل، والحرّية والذّكورية، والصحة والإستيطان. و شرائط فعلها ثلاثـة: أن تكون البلد مصراً أو قرية وأن يكون العدد أربعين من أهل الجمعة وأن يكون الوقت باقياً فإن خرج الوقت أو عدمت الشّروط صُلّيت ظهراً.
وفرائضها ثلاثة: خُطبتان يقوم فيهما ويجلس بينهما وأن تصلّي ركعتين في جماعة. وهيئاتها أربع خصال: الغُسل وتنظيف الجسد، ولبس الثّياب البيض، وأخذ الظّفر، والطِّيب. ويستحب الإنصات في وقت الخطبة، ومن دخل والإمام يخطب صلّي ركعتين خفيفتين ثمّ يجلس.
فصل:
و شرطهاي واجب شدن نماز جمعه هفت چيز است: 1- مسلماني، 2- بلوغ، 3- خردمندي، 4- آزادي، 5- مرد بودن كه نماز جمعه بر زنها واجب نيست، 6- تندرستي، 7- مقيم بودن. و شرطهاي درست بودن انجام دادن نماز جمعه سه است: آنكه محلّ جمعه شهر و يا ده باشد، و آنكه شمار نمازكنندگان چهل تن باشد از كساني كه جمعه برايشان واجب است، و آنكه وقت جمعه باقي باشد. پس اگر وقت جمع بيرون شد به اينكه وقت نماز عصر داخل شد يا اينكه شرطهاي واجب شدن نماز جمعه يافته نشد، نماز ظهر خوانده ميشود. و فرضهاي نماز جمعه سه است: 1- دو خطبه پيش از نماز جمعه كه در دو خطبه بايستد و ميان دو خطبه بنشيند، 2- آنكه نماز جمعه دو ركعت خوانده شود، 3- آنكه نماز جمعه با جماعت خوانده شود; زيرا نماز جمعه به تنهائي جائز نيست. و هيأتهاي نماز جمعه چهار خصلت است: 1- بدن شستن، 2- پاكيزه نمودن بدن، 3- پوشيدن لباس سفيد، 4- گرفتن ناخن و بكار بردن بوي خوش.
و سنّت است خاموش نشستن در وقت خطبه و شنيدن خطبه، و كسي كه داخل مسجد شود در حالي كه خطيب مشغول خطبه است، دو ركعت سبك نماز بخواند پس از آن بنشيند و گوش به خطبه دهد.
كلمات:
(شرائط): یعنی: شرط، و شرط هر چيزي است كه وسيلة حصول چيز ديگر باشد، مانند وضو كه شرط صحت نماز است، و بدون وضو نماز روا نيست.
(جمعه): آدينه. (حرّية): آزادي. (ذكورية): نر بودن. (صحة): درستي، تندرستي. در زبان فارسي براي تندرستي صحّة را نويسند و براي درستي صِحَّتْ به تاء درازه استعمال كنند. (البلد): محلّ نماز جمعه، و براي جايگاه هر جائي كه باشد. (مصر): شهر. (قريه): ده. (عدد): شماره. (أربعين): چهل تن. (أهل): كسان. (باقي): مانده. (خرج): بيرون شد. (عدمت): يافته نشد. (خُطبه): سخنراني. (يقوم): ميايستد. (في جماعة): با جماعت. (غسل): شستن، آب تني، بدن شستن (تنظيف): پاكيزه ساختن (جسد): تن. (لبس): پوشيدن. (بيضٍ): سفيدها. (أخذ): گرفتن. (ظفر): ناخن. (إنصات): خاموشي. (يستحبّ): پسنديده است. (وقت): هنگام. (دخل): درون شد. (خفيف): سبك.
فصل: وصلاة العيدين سنة مؤكّدة وهي ركعتان يكبّر في الأولي سبعاً سوي تكبيرة الإحرام وفي الثّانية خمساً سوي تكبيرة القيام. ويخطب بعدها خطبتين يكبّر في الأولي تسعاً وفي الثّانية سبعاً ويكبّر من غروب الشّمس من ليلة العيد إلى أن يدخل الإمام في الصّلاة. وفي الأضحى خلف الصّلوات المفروضات من صبح يوم عرفة إلى العصر من آخر أيّام التّشريق.
فصل:
و نماز دو عيد، عيد فطر و عيد قربان سنّت مؤكده است، و آن نمازي است كه در روز عيد خوانده شود دو ركعت كه در ركعت اولي هفت بار اَللهُ اَكْبَرُ گفته ميشود و الله اكبر نماز بستن غير از اين تكبير است، و در ركعت دوّمي پنج اللهُ اَكْبَرُ كه الله اكبر بلند شدن بعد از ركعت اولي غير از اين پنج تكبير است، و خطبه ميخواند بعد از نماز عيد، دو خطبه كه در خطبة اولي ابتداءً نه الله اكبر پي در پي ميگويد، و در ابتدا خطبه دومي هفت بار الله اكبر پي در پي ميگويد. سنّت است تكبير گفتن از غروب آفتاب شب عيد تا آنكه امام داخل نماز عيد شود. (و آن تكبير چنين است: «اَللهُ أكْبَرُ، اَللهُ أَكْبَرُ لا إلهَ إلّا اللهُ وَاللهُ أَكْبَرُ ولِلّهِ الْحَمْدُ، اَللهُ أَكْبَرُ كَبِيْراً وَالْحَمْدُ للهِ كَثِيْراً، وَسُبْحَانَ اللهِ بُكْرَةً وَأصِيْلاً، لاَ إلهَ إلَّا اللهُ وَحْدَهُ صَدَق وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ الأحْزَابَ وَحْدَهُ لاَ إلهَ إلَّا اللهُ وَلاَ نَعْبُدُ إلَّا أيَّاهُ مُخْلِصِيْنَ لَهُ الدِّيْنََ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُوْنَ»).
و در عيد قربان سنّت است تكبير گفتن بعد از هر نماز فرض (و همچنين هر نماز سنّت و غيره) بعد از نماز صبح روز عرفه تا بعد از نماز عصر روز سيزدهم ماه ذيحجه.
فصل: وصلاة الكسوف سنّة مؤكّدة، فإن فاتت لم تقض. ويصلّي لكسوف الشّمس وخسوف القمر ركعتين. في ركعة قيامان يطيل القراءة فيهما، وركوعان يطيل التّسبيح فيهما دون السّجود، ويخطب بعدها خطبتين ويُسرّ في كسوف الشّمس ويجهر في خسوف القمر.
فصل:
و نماز گرفتن آفتاب و گرفتن ماهتاب، سنّت مؤكّده است، و اين نماز بايد در حال گرفتن آفتاب و ماهتاب انجام شود. اگر نماز خوانده نشد تا آنكه آفتاب و يا ماهتاب روشن شد، در اينحال نماز آن فوت شده و قضا ندارد. و نماز ميخواند براي گرفتن آفتاب و يا ماهتاب دو ركعت. در هر ركعتي دو قيام است كه از ركوع كه بالا آمد دوباره فاتحه و سوره ميخواند و طول ميدهد خواندن قرآن را در قيامهاي نماز مثلاً در ركعت اوّلي بقدر دويست و پنجاه آيه، و دويست آيه، و در ركعت دومي بقدر يكصد و پنجاه آيه، و يكصد آيه، و در هر ركعتي دو ركوع است كه طول ميدهد به تسبيح گفتن، در ركوع اوّلي بقدر يكصد و پنجاه، در ركوع دومي بقدر يكصد، در ركوع سومي بقدر هشتاد، و در ركوع چهارمي بقدر پنجاه. و در سجود هم مانند ركوع. (پس گفتة ابوشجاع كه در سجود طول دادن تسبيح نيست، ضعيف است). و خطبه ميخواند بعد از نماز گرفتن آفتاب و يا ماهتاب، دو خطبه و نماز را به آهسته ميخواند در نماز گرفتن آفتاب كه در روز است، و نماز را در گرفتن ماهتاب به آواز بلند ميخواند; زيرا كه در شب است. (حاصل ميشود سنّت كسوف و يا خسوف به خواندن دو ركعت نماز سنّت نه به آن تفصيل، و نماز كسوف و خسوف به تنهائي يا با جماعت خوانده ميشود، و از سنتهاي آن است: بدن شستن، استغفار، صدقه دادن، آشتي دادن دشمنان با هم و غيره).
فصل: وصلاة الإستسقاء مسنونة، فيأمرهم الإمام بالتّوبة والصّدقة والخروج من المظالم ومصالحة الأعداء وصيام ثلاثة أيّام ثمّ يخرج بهم في اليوم الرّابع في ثياب بذلة واستكانة وتضرّع ويصلّي بهم ركعتين كصلاة العيدين ثمّ يخطب بعدهما، ويحوّل رداءه، ويكثر من الدّعاء والإستغفار ويدعو بدعاء رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وهو: اَللّهُمّ أجعل سُقيا رحمة ولا تجعلها سُقيا عذاب ولا محق ولا بلاءٍ ولا هدم ولا غرق، اَللّهُمّ على الظّراب والآكام ومنابتِ الشّجر وبطون الأودية، اَللّهُمَّ حوالينا ولا علينا، اَللّهُمّ اسقنا غيثا مغيثاً هنيئاً مريئا مريعا سحّا عامّا غدقا طبقا مجلّلا دائما إلى يوم الدّين.
فصل:
نماز طلب باران سنّت است: پس فرمان ميدهد امام مردم را به توبه كردن، و صدقه دادن، و بيرون دادن، و بيرون شدن از حقوق مردم و آشتي نمودن دشمنان با هم، و روزه داري سه روز. پس از آن در روز چهارم به حال روزه با مردم به سوي نمازگاه ميروند در لباس خدمت (نه لباس فاخر) و در حال فروتني و زاري. و نماز ميخواند اما با جماعت دو ركعت مانند نماز دو عيد، پس از نماز دو خطبه ميخواند مانند دو خطبة عيد، و دستمال دوش را چرخ دهد (اما بعد از سه يك خطبة دوم)، و مردم هم لباس خود را راست به چپ يا عكس آن و زير و بالا كردن دستمال دوش مانند امام و همراه او انجام ميدهند، و بسيار مينمايد از دعا كردن و استغفار نمودن، و دعا ميكند همان دعائي را كه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم خوانده است و آن چنين است:
اَللّهُمَّ اجعلها سقيا رحمة ولا تجعلها سقيا عذاب.
خدايا، بگردان اين باران را، باران رحمت و مگردان آن را باران شكنجه
ولا محق ولا بلاء ولا هدم ولا غرق
و نه باران بيبركتي و نه باران بلا و نه باران ويراني و نه باران غرق كردن
اَللّهُمَّ علی الظّراب والآكام ومنابت الشّجر
خدايا بر كوههاي كوچك و تپّهها و محل روئيدن درختان
وبطون الأودية اَللّهُمَّ حوالينا ولا علينا
و شكمهاي درواها خدايا اطراف ما و نه بر ما
اَللّهُمَّ أسقنا غيثاً مغيثاً هنيئاً مريئاً
خدايا! بده ما را باران فرياد رس گوارا پسنديده
مريعاً سحّاً عامّاً غدقاً
عاقبت داراي ريع و حاصل بقوت آينده همه جا گيرنده دانه درشت
طبقاً مجلّلاً
همه جا را مانند طبق سيراب كند جل پوش كه همه جا برسد
دائماً إلی يوم الدّين
هميشه در موقع حاجات بيايد تا روز قيامت.
اَللَّهمّ أسقنا الغيث ولا تجعلنا من القانطين، اللّهمّ إِنّ بالعباد والبلاد من الجهد والجوع والضّنك ما لا نشكو إلّا إليك، اللّهمّ أنبت لنا الزّرع وأدرّ لنا الضّرع وأنزل علينا من بركات السّماء وأنبت لنا من بركات الأرض، واكشف عنّا من البلاء ما لا يكشفه غيرك، اللّهمّ إنّا نستغفرك إنّك كنت غفّاراً فأرسل السماء علينا مدراراً، ويغتسل في الوادي إذا سأل ويسبّح للرّعد والبرق.
خدايا، بده ما را باران و مگردان ما را از نوميدان. خدايا محقّقاً به بندگان و شهرها از سختي و گرسنگي و مشقّت بحدّي است كه شكايت آن نكنيم مگر به سوي تو. خدايا برويان براي ما كشتها، و بريزان براي ما بستانها، و فرو آر براي ما از بركتهاي آسمان و برويان براي ما از بركتهاي زمين، و بر دار از ما از بلاها آنچه نميبرداردش غير تو. خدايا محقّقاً ما طلب آمرزش از تو ميكنيم محققاً تو هميشه آمرزگاري، پس بفرست بر ما باران بسيار ريزنده را. و سنّت است بدن شستن در دروا وقتي كه جاي شد و تسبيح گفتن موقع رعد (تَنَْدَرْ) و ديدن برق (آذرخش) به گفتن: سُبْحَان الَّذِي يُسَبَّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِه وَالْمَلائِكَة مِنْ خِيْفَتِه.
كلمات:
(اَللّهُمَّ): خدايا. (أسقنا): آب ده ما را. (الغيث): باران. (لا تجعلنا): مگردان ما را. (من القانطين): از نوميدان. (قانط): نا اميد. (قنوط): نوميدي. (بالعباد): به بندگان. (والبلاد): به شهرها. (من الجهد): از رنج و زحمت. (الجوع): گرسنگي. (الضّنك): سختي. (ما لا نشكو): آنچه شكايت نميكنيم از آن. (إلّا): مگر. (إليك): به سوي تو (أنبت): برويان (لنا): براي ما. (الزرع): كشتنيها مانند: جو و گندم و غيره از آنچه كاشته ميشود و از آنچه خود ميرويد. (أدرّ): بريزان. (درّ): ريختن و شير خوردني; زيرا از پستان ميريزد (الضرع): پستانها. (أدّرلنا الضّرع): يعني بريزان براي ما پستانها; يعني پستانها را پر شير فرما. ما را از خيرهاي زمين از گياهان و حيوانات بهره مند فرما. (أنزل): فرود آر. (علينا): بر ما. (من بركات): از بركتها. (بركت): فزوني و زياد شدن. (السماء): به معني آسمان و به معني باران; يعني باران را بر ما نازل فرما و بركتهاي آسمان را با آن همراه دار تا باران با بركت باشد.
(وأنبت لنا من بركات الأرض): و برويان براي ما از بركتهاي زمين تا آنچه ميرويد با بركت باشد، و خوشي همراه آورد و از آفات دور باشد. (وأكشف): و برداشته فرما، بر طرف كن، از بين ببر. (عنّا): از ما. (من البلاء): از بلا. (بلا): مصيبت، پيش آمد ناگوار. (آفت): آسيب. (بلاء): آسيب. (ما لا يكشفه): آنچه برطرفش نميكند. (غيرك): غير تو. (إنّا نستغفرك): محقّقاً ما آمرزشت جوئيم. (إنّا): محقّقاً ما. (إنّك): محقّقاً تو. (كنت غفّاراً): هميشه آمرزگاري. (فأرسل): پس بفرست. (السماء): باران. (علينا): بر ما. (مدراراً): بسيار ريزنده. (ويغتسل): آب تني كند، بدن بشويد. (في الوادي): در دروا (إذا): هر گاه. (سال): جاري شد. (ويسبّح): تسبيح گويد، سبحان الله گويد. (تسبيح): خدا را منزه از جمله عيب و نقص دانستن. (سبحان الله): خدا منزّه و پاك است و بري از هر عيب و نقص. (رعد): تَنْدَرْ. (برق): آذرخش.
فصل: وصلاة الخوف علی ثلاثة أضرب: أحدها أن يكون العدوّ في غير جهة القبلة فيفرقهم الإمام فرقتين، فرقة تقف في وجه العدوّ وفرقة خلفه. فيصلّي بالفرقة الّتي خلفه ركعة ثمّ تتمّ لنفسها وتمضي إلى وجه العدوّ وتأتي الطّائفة الأخري فيصلّي بها ركعة وتتمّ لنفسها وتمضي إلى وجه العدوّ وتأتي الطّائفة الأخري فيصلّي بها ركعه وتتمّ لنفسها ويسلّم بها. والثّاني أن يكون في جهة القبلة فيصفّهم الإمام صفّين ويحرم بهم فإذا سجد سجد معهُ أحد الصّفين ووقف الصفّ الآخر يحرسهم فإذا رفع سجدوا ولحقوه. والثّالث أن يكون في شدّة الخوف والتحام الحرب فيصلّي كيف أمكنهُ راجلاً أو راكباً مستقبل القبلة أو غير مستقبل لها.
فصل:
و نمازي كه در حال ترس در جنگ خوانده ميشود بر سه گونه است: يكي از آن سه قسم اين است كه دشمن در غير جهت قبله باشد. پس امام گروه خود را به دو قسمت مينمايد: گروهي كه روبروي دشمن ميايستد و گروهي پشت سر امام. پس امام نماز ميخواند با گروهي كه پشت سر او است، يك ركعت، و در موقعي كه امام در ركعت دوم است اين گروه نماز خود را تكميل مينمايد و سلام نماز ميگويد، و ميرود رو به روي دشمن. و آن گروهي كه قبلاً روبروي دشمن ايستاده بود ميآِد و پشت سر امام نماز ميبندد، و موقعي كه امام در تشهد مينشيند اين گروه نماز خود را تكميل نموده به تشهد مينشيند و امام با اين گروه سلام نماز ميدهند. قسم دوم آنكه دشمن در جهت قبله باشد. در اينحال امام همراهان خود را به دو صف مينمايد و با همه شان نماز ميبندد. پس هر گاه كه امام به سجده رفت يك صف با امام به سجده ميرود و صف ديگر ميايستد و پاسباني آناني كه در سجده هستند مينمايد. وقتي كه صفي كه با امام به سجده رفته بودند از سجده بالا آمدند، آن صفّي كه ايستاده بودند به سجده ميروند و در ركعت دوم به امام ميرسند. و قسم سوم اين است كه ترس شدت يابد، و جنگ تن به تن و يا گوشت به گوشت رسيده باشد كه در اين حال نمازگزار، نماز ميخواند هر طور ممكنش شد، پياده يا سواره در حال رو به قبله و يا نه رو به قبله.
فصل: ويحرم على الرّجال لبس الحرير والتّختّم بالذّهب ويحلّ للنّساء وقليل الذّهب وكثيره في التحريم سواء. وإذا كان بعض الثوب إبريسماً وبعضه قطنا أو كتّانا جاز لبسهُ ما لم يكن الإبريسم غالباً.
فصل: ويلزم في الميّت أربعة أشياء: غسلهُ، وكفنهُ، والصّلاة عليه، ودفنهُ. وإثنان لا يُغسّلان ولا يصلّي عليهما: الشّهيد في معركة المشركين والسِّقط الّذي لم يستهلّ صارخاً. ويغسل الميّت وتراً ويكون في أوّل غسله سدر وفي آخره شيء من كافور ويكفّن في ثلاثة أثواب بيض ليس فيها قميص ولا عمامة ويكبّر عليه أربع تكبيرات يقرأ الفاتحة بعد الأولي ويصلّي على النّبي صَلَى اللهُ عَليَه وَ آله و سَلمَ بعد الثانية ويدعو للميّت بعد الثّالثـة.
فصل:
و حرام است بر مردان پوشيدن ابريشم، و انگشتر نمودن در دست از طلا، و روا است ابريشم و طلا براي زنان. كم طلا و بسيار آن در حرام بودن بر مردان يكسان است. هر گاه بعضي از پارچه ابريشم باشد و بعضي ديگرش پنبه و يا كتاني باشد، درست است پوشيدنش مادامي كه ابريشم زيادتر نباشد.
فصل:
و واجب است در حقّ ميّت چهار چيز: شستنش، كفن كردنش، نماز خواندن بر او، و دفن كردنش. دو كسند كه شسته نميشوند و نماز بر آن دو خوانده نميشود: كسي كه در جنگ با كافران شهيد شد، و بچه كه از مادر بزاد و زنده بودنش معلوم نشد، نه نفس كشيد نه آواز داد نه رگش ميزند. ميّت شسته ميشود شستن تاك سه بار يا پنج بار الخ، و ميباشد در اوّل شستنش كمي برگ كنار و در آخر شستنش اندكي كافور، و كفن كرده ميشود ميّت در سه سرتاسري كه نه از آن سه تا است جامه و نه دستار، و الله اكبر گفته ميشود بر ميّت در نماز ميّت چهار الله اكبر، كه فاتحه ميخواند بعد از الله اكبر اوّلي، و درود ميفرستد بر پيغمبر صَلَّي اللهُ عَليَه وَ آلِه وَ سَلَم بعد از الله اكبر دومي و دعا مينمايد براي ميّت بعد از الله اكبر سومي.
كلمات:
(لبس): پوشيدن. (التّختّم): انگشتر بدست نمودن. (ذهب): طلا، زر. (يحلّ): روا است. (للنّساء): براي زنان. (قليل): اندك (كثير): بسيار. (سواء): يكسان. (الحرير): ابريشم، حرير عربي است و ابريشم معرب ابريشم است. (قطنا): پنبه. (كتّان): كتان كه از شاهدا ميسازند. (ميّت): مرده. (غسله): شستنش. (تكفينه): كفن كردنش. (كفن): تن پوش مرده. (دفنهُ): پوشيدنش زير خاك كه خاك آن را بپوشاند. (شهيد): كسي كه در جنگ با كافران كشته شد. (شهيد): گواهي دهنده به يكتائي خدا و معتقد به ثواب اخروي به تحقيق بجائي كه حيات خود را در اين راه از كف داده است. (سِقط): بچهاي كه از شكم مادر بدنيا آمد و علامت حياتش ظاهر شد. (لم يستهلّ): بلند نكرد آوازش. (صارخا): بفرياد زدن. (وتر): تاك. (سدر): برگ كنار و آرد آن. (قميص): پيراهن، جامه. (عمامة): دستار. (معركة): جنگ. (مشركين): كفّار.
فيقول: اللّهم هذا عبدك وابن عبديك، خرج من رَوْح الدّنيا وسعتها، ومحبوبه وأحبّاؤه فيها، إلی ظلمة القبر وما هو لاقيه، كان يشهد أن لا إله إلّا أنت وحدك لا شريك لك وأنّ محمّداً عبدك ورسولك، وأنت أعلم به منّا. اللّهمّ إنّهُ بك وأنت خير منزولٍ به، وأصبح فقيراً إلی رحمتك وأنت غنيّ عن عذابه وقد جئناك راغبين إليك شفعاء لهُ. اللّهمّ إن كان محسناً فزِدْ في إحسانه وإن كان مُسيئاً فتجاوز عنه ولقّه برحمتك رضاك وقه فتنة القبر وعذابهُ وافسح لهُ في قبره وجاف الأرض عن جَنبيه ولقّه برحمتك الأمن من عذابك حتّی تبعثهُ أمنا إلی جنّتك يا أرحم الرّاحمين. ويقول في الرّابعة: اللّهمّ لا تحرمنا أجرهُ ولا تفتنّا بعدهُ واغفر لنا ولهُ و يسلّم بعد الرّابعة.
پس ميگويد: خدايا، اين ميّت بندۀ تو و پسر دو بندۀ تو است. بيرون رفته از راحت دنيا و فراخيش، و پسنديدۀ او و دوستانش در دنيا هستند. از همۀ اينها جدا شده به سوي تاريكي گور رفته و آنچه به او ميرسد. گواهي ميداد آنكه نيست معبودي بحق جز تو كه يكتائي و شريك نيست تو را و گواهي ميداد آنكه حضرت محمّد بندۀ تو و فرستادۀ تو است، و تو داناتري به او از ما. خدايا محققاً او مهمان تو شده است و تو بهترين كسي هستي كه مهمانش شوند. و گرديده محتاج رحمتت و تو بينيازي از عذاب او، و هر آينه ما آمدهايم به درگاه تو ميل كنندگان به سوي تو و شفاعتكاران براي او، خدايا اگر بوده نيكوكار پس زياد فرما در نكوئي او، و اگر بوده بدكار پس گذشت بفرما از او، و برسان او را به رحمتت به خوشنوديت و نگهدار او را از فتنة قبر و عذاب آن، و گشاده فرما جاي او در قبرش، و دور فرما زمين را از دو پهلويش و برسان او را به رحمتت به ايمني از عذابت تا آنكه او را بفرستي در حال ايمني به سوي بهشت، اي مهربانترين مهربانان. و ميگويد بعد از الله اكبر چهارمي: خدايا ما را محروم مفرما از ثواب او، و ما را به فتنه مينداز بعد از او، و بيامرز براي ما و براي او. و سلام دهد بعد از الله اكبر چهارمي.
كلمات:
(هذا): اين. (عبدك): بندة تو. (ابن عبديك): پسر دو بندة تو. (روح الدّنيا): راحت دنيا. (وسعتها): و فراخي دنيا. (محبوبه): پسنديدهاش. (أحبّاؤه): دوستانش. (إلي): بسوي. (ظلمة القبر): تاريكي گور. (وما هو لاقيه): و آنچه او به آن ميرسد. (نزل بك): مهمان تو شده است. (وأنت خير منزول به): و تو بهترين كسي هستي كه مهمانش شوند. (أصبح): گرديده. (فقيراً): بينوا و نيازمند. (غني): بينياز. (قد): هر آينه. (جئناك): بدرگاه تو آمدهايم. (راغبين إليك): رغبت كنندگان به سوي تو. (شفعاء له): شفاعتگران براي او. (محسن): نكوكار (مسييء): بدكار. (تجاوز): گذشت فرما. (لقّه): برسان او را.
ويدفن في لحد مستقبل القبلة، ويسلّ من قِبل رأسه برفق، ويقول الذّي يلحده بِسْمّ اللهِ وَعَلی مِلَّة رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهِ اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ويضجع في القبر بعد أن يعمّق قامة وبسطه ويسطّح القبر ولا يبني عليه ولا يجصّص. ولا بأس بالبكاء علی الميّت من غير نَوْحٍ ولا شقّ جيب ويعزّي أهلهُ إلی ثلاثة أيّام من دفنه ولا يدفن إثنان في قبر إلّا لحاجة.
دفن كرده ميشود ميّت در قبر در حالي كه رو به قبله خوابانده شود و كشيده ميشود از جنازه از طرف سر ميّت به نرمي و ميگويد كسي كه ميّت را در لَحَدْ ميخواباند: بنام خدا و بر دين پيغمبر خدا صَلَّي اللهُ عَليَه وَآلهِ وَسَلمَ، و به پهلو خوابانده ميشود ميّت در قبر بعد از آنكه گود كرده شود يك قد و يك دست، و مسطّح يعني يكسان كرده ميشود قبر و ساختمان بر آن نميشود، و گچكاري نميشود قبر. اشكالي نيست به گريه كردن بر ميّت هر گاه كه نوحه خواني و پاره كردن گريبان همراه آن نباشد. و تعزيه گفته ميشود به كسان ميّت تا سه روز از دفن آن. و دفن كرده نميشود دو ميّت در يك قبر مگر براي حاجت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر