بخش اول:
تاريخ ظهور مواد مخدر و اسباب گسترش آنها
این بخش شامل دو بحث است:
بحث اول: در تاریخ ظهور مواد.
که شامل 3 مطلب است:
مطلب اول: تاریخ ظهور مواد مخدر در جهان.
مطلب دوم: تاریخ ظهور آن در کشورهای اسلامی.
مطلب سوم: تاریخ ظهور آن در کشور عربستان سعودی.
بحث دوم: در اسباب و وسایل گسترش آن.
مطلب اول: تاریخ ظهور و گسترش مواد مخدر در جهان
از بررسی تاریخ ظهور مواد مخدر واضح میگردد که از دیر زمانی است که در جهان مورد استعمال قرار گرفته است، ولی توجه به آن در قرون اخیر به صورت بیسابقهای رو به افزایش است، به گونهای که اصلاح طلبان، سیاستمداران و مربیان را در عالم حیرت و پریشانی قرار داده است، لذا برای جلوگیری از گسترش آن حدودی مقرر کردهاند.
اگر از تاریخ استعمال مواد مخدر بررسی عمیقی به عمل آید، معلوم میگردد که میلیونها نفر دست به استعمال مواد مخدر طبیعی بوده است؛ و از زمانهای بسیار دور نسبت به استعمال آن افراط شده است. تاریخ تریاک بیش از چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح علیه السلام است؛ زیرا لوحهای از سومریها بدست آمده است که دال بر این است، و سومریان آن را گیاه سعادت مینامیدند.
در اوایل قرن نوزدهم یک شیمی دان آلمانی که به نام «آقای ترونر» خوانده میشد، توانست مرفین را از مادۀی تریاک جدا سازد. و این نام را به نسبت «مورفیوس» یعنی معبود احلام و افسانههای یونان قدیم، بر آن گذاشته است.
بعدها مرفین در جنگلهای داخل آمریکا برای تخفیف دردهای ناشی از جراحتهای جنگ بکار گرفته شد، اما چون پزشکان ملاحظه کردند که استعمالکنندگان این دارو به آن معتاد شدند، آن را به «مرض ارتش» نامگزاری کردند.
و در سال 1889 م یک دانشمند انگلیسی توانست مرکب «دای استیسل مورفین» را شناسایی کند. وی آن را از مرفین استخراج کرد که بعداً برای معالجۀ معتادان مرفین به کار گرفته شد و در بازار به نام «هروئین» فروخته شد، اما متوجه نشدند که خطر آن به مراتب بیشتر از مرفین است.
و حشیش از 2700 سال پیش از میلاد نزد هندیان و چینیان شناخته شد.
و کوکایین 500 سال پیش از میلاد مسیح در آمریکای جنوبی شناخته شد که در آنجا برگهای بوتۀ کوکا را میجویدند.
و تاریخ قات به سال 525 م برمیگردد که آن را اهل حبشه در جنوب شبه جزیرۀ عربستان وارد کردند([1]).
مطلب دوم: ظهور و گسترش مواد مخدر در کشورهای اسلامی
به طور دقیق نمیتوان آغاز ظهور مواد مخدر در کشورهای اسلامی را تخمین زد، زیرا منابع در دست، نسبت به تاریخ ظهور آن در بلاد مسلمین اختلاف دارند.
شیخ الإسلام ابن تیمیه معتقد بر این است که آغاز ظهور حشیش در بین مسلمانان در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم میباشد، آنگاه که دولت تاتاریها غلبه پیدا کرد، ظهور حشیش همراه بود با غلبۀ شمشیر چنگیز خان مغول بر کشورهای اسلامی که در اثر بروز گناهان به وقوع پیوست.
رأی امام زرکشی بر این است که تاریخ ظهور حشیش به سال 550 هـ. برمیگردد. او میگوید: «گفته شده که ظهور آن بر دست حیدر در حدود سال 550 بوده است، از این سبب آن را «حیدریه» نامیدهاند. صورت ظهورش این است که چون حیدر از همراهانش فرار نمود، سرگردان با این بوته برخورد نمود و دید که بدون وجود باد برگهایش تکان میخورند، با خود فکر کرد که این راز در درون آن نهفته است. سپس از برگهایش کند و خورد، و هنگامی که به سوی یارانش برگشت، به آنها اطلاع داد که او در آن رازی نهفته دیده است، و آنان را به خوردنش دستور داد»([2]).
اما ذهبی میگوید: نخستین ظهور تاتاریان در کشورهای اسلامی در سال 606 هـ. بوده است([3]).
مقریزی بر این باور است که ظهور حشیش در سال 618 هـ. به وسیلۀ حیدر مرشد فقرای متصوفه پدید آمد و به این سبب آن را «حشيشة الفقراء» گفتهاند([4]).
اما ابن کثیر رحمه الله در حوادث سال 494 هـ. مینویسد: حسن بن صباح رهبر طایفۀ حشاشین، دو مادۀ جوز و شونیز را با عسل آمیخته به کسانی میداد که دعوت او را میپذیرفتند تا مزاج آنها سوخته و مغزشان فاسد گردد و از او اطاعت کنند و حتی بیشتر از اطاعت پدر و مادر مطیع او باشند. پس به وقت ظهور این طایفه این نوع از مخدرات شناخته شد([5]).
به هرحال، چه مسلمانان از قدیم با مواد مخدر آشنا شده باشند و چه به تازگی، مهمتر از همه آن وضیعتی است که اکنون به آن مواجه شدهاند و همۀ مردم چون ملخ بر آن روی آوردهاند چه از نظر کشت و چه از نظر تجارت و استعمال.
علت همۀ اینها دوری از منهج الهی، انحراف از صراط مستقیم و سرازیر شدن آنان به سوی دنیا و لذت و شهوات آن است. کسانی در طول و عرض ممالک اسلامی پیدا شدهاند که در ترویج و گسترش این سم قاتل از پا نمینشینند، و سعادت موهوم آنی خویش را بر بدبختی و هلاکت دیگران بنا میکنند.
هرکسی که دست به این سم مهلک بزند، چه از نظر کشت، و تجارت و خرید و فروش و چه از نظر استعمال، در حق خود و جامعه مرتکب جرم شده است و باید جلو دست او را گرفت حتی اگر به مرگ او تمام شود، تا جامعه در امن قرار گیرد و بازیگران مجرم آن را ملعبۀ خویش قرار ندهند.
شیخ محمد بن حسین مالکی میگوید: «ائمه مجتهدین و علمای دیگر سلف بر گیاه معروف به حشیش بحث نکردهاند، زیرا در زمان آنان وجودی نداشته است، و هنگامی که در اواخر قرن ششم پدید آمد و در قلمرو تاتاریان گسترش یافت، مورد بحث علماء قرار گرفت. علقمی در شرح جامع گفته است: حکایت کردهاند که مردی عجمی به قاهره آمد و بر حرمت حشیش دلیل خواست، و برای این موضوع جلسهای برگزار کرد که علمای آن زمان در آن حضور بهم رسانیدند. حافظ زین الدین عراقی رحمه الله به حدیث حضرت ام سلمه رضی الله عنها «نَهَي رَسُولُ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم عَنْ كُلِّ مُسْكِرٍ وَمُفَتِّرٍ» یعنی، «رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم از استعمال هر مسکر و مفتر (سستکننده) نهی فرمود). استدلال کرد و حاضرین در جلسه را در شگفت آورد...»([6]).
مبحث دوم:
اسباب گسترش مواد مخدر
این مبحث حاوی یک تمهید و ده مطلب است:
مطلب اول: ضعف مانع دینی.
مطلب دوم: بیکاری و فراغت وقت.
مطلب سوم: همنشینی با افراد ناباب.
مطلب چهارم: گرفتاریها و مشکلات خانوادگی.
مطلب پنجم: سیر و سیاحت و سفر به کشورهای خارجی.
مطلب ششم: کارگرفتن از افراد بیگانه.
مطلب هفتم: فقر و تنگدستی.
مطلب هشتم: تقلید کورکورانه.
مطلب نهم: شایعه بعضی از افکار نادرست و دروغین دربارۀ مواد مخدر.
مطلب دهم: استعمار.
اسباب زیادی وجود دارد که در گسترش مواد مخدر کمک میکنند، بعضی از این اسباب اجتماعی، و برخی اقتصادی و مقداری شخصی است.
بعضی از این اسباب ملموس و مشاهد هستند که تأثیر آنها در مجتمع واضح است، و بعضی دیگر غیر ملموساند که آنها را فقط متخصصین و خبرگان میدانند.
من در اینجا فقط آن اسبابی را ذکر میکنم که کمک آنها در گسترش مواد مخدر به مشاهدۀ من رسیده است، بیشتر اینها را از کسانی دریافت کردهام که به خاطر این سم مهلک دستگیر و بازداشت شدهاند، لذا من آن اسباب را به خدمت خوانندگان محترم عرض میکنم.
شاید بارزترین سبب استعمال مواد، ضعف مانع دینی استعمالکنندگان است، زیرا شخصی که متمسک به دین باشد، بسیار بعید است که دست به مواد مخدر بزند و با خرید و فروش آن را گسترش دهد، دست به قاچاق بزند یا شخصاً آن را استعمال کند؛ زیرا وقتی کسی با خداوند ارتباط داشته باشد و عبادات فرضی از قبیل نماز، روزه، زکات، حج و سایر عبادات را انجام دهد، امکان ندارد ارتباطی با مواد مخدر داشته باشد، زیرا این راه، راه شیطان است و ممکن نیست کسی که راه رحمان را برگزیده، به راه شیطان بازگردد.
اما هرگاه، کسی هراندازه از مسجد دور و از مجالس خیر گوشهگیر و از تربیت بزرگان کنارهگیری کند، غالباً به مواد مخدر و راههای گمراهی نزدیک میشود، آیا پدران (اولیاء)، مربیان و اهل قلم مسئولیت خود را درک میکنند تا با آن جامعه را به تمسک به دین وا داشته و به سوی پروردگارشان رهنمون شوند و راه خیر و صلاح را به آنها نشان دهند. امیدوارم که چنین خواهند کرد.
خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۗ﴾ [العنکبوت: 45]. «بدون شک، نماز از فحشا و منکر بازمیدارد».
و رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرموده است: «زانی، دزد و شرابخوار با وجود داشتن ایمان دست به این کارها نمیزنند»([7]).
مسلمان متدین وقتی این کلمه (بیکاری) را میشنود که در بین صفوف جوانان رد و بدل میشود، به ویژه در هنگام تعطیلات تابستانی در حیرت میافتند، زیرا مسلمان تعطیلی ندارد، و چگونه میتواند تعطیلی داشته باشد، در صورتی که تمام اوقات زندگی او از رفت و آمد، خورد و نوش، خواب و بیداری به عبادت میگذرند؛ و کسی که چنین وضعیتی داشته باشد، چه وقت فارغ و بیکار میشود؟! در حالی که خداوند میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٦٣﴾ [الأنعام: 162-163].
«بگو که نماز و حج و زندگانی و مرگ من برای خداست که پروردگار جهانیان است، شریکی ندارد و به این امر شدهام و من نخستین مسلمانم».
ولی با وجود این، ما با کمال تأسف میگوییم که فراغت و بیکاری یکی از مهمترین اسباب رویآوردن به مواد مخدر میباشد، چه این فراغت از تحصیل علم و دانش باشد و یا بیکاری دیگری...
آمارها و تحقیقات بلکه مصاحبههای دورهای با زندانیان ثابت کردهاند که بیشتر آنها (زندانیان) کسانی هستند که تازه به بلوغ میرسند و ارزش وقت را نمیدانند و شناخت اشتغال به کارهای مفید را ندارند. از این سبب است که شکار آنها و گیر افتادنشان در دام مواد مخدر بسیار ساده و آسان است، و این امری محسوس و ملموس است. شاعر (ابوالعتاهیه) چه خوب سروده است:
إن الفراغ والشباب والجدة |
|
مفسدة للمرءای مفسدة |
ترجمه: (همانا بیكاری، جوانی و ثروت برای انسان مفسدهای بزرگ هستند).
و پیش از این رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرموده است: «نِعْمَتَانِ مَغْبُونٌ فِيهِمَا كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ، الصِّحَّةُ وَالْفَرَاغُ»([8]). یعنی، (دو نعمت به گونهای است که بیشتر مردم در آنها فریب خوردهاند که تندرستی و فارغ البالی).
از وقایع زندگی نیز ثابت است که جوانان از یکدیگر اثر میگیرند و بر همدیگر اثر میگذارند، چه این تأثیر و تأثر در جانب مثبت باشد که به صلاح آنان تمام شود و یا در جانب منفی که به ضرر و هلاکتشان منتهی گردد.
نصوص بسیاری از قرآن و حدیث این مطلب را تأکید و توضیح داده است، خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱلۡأَخِلَّآءُ يَوۡمَئِذِۢ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوٌّ إِلَّا ٱلۡمُتَّقِينَ ٦٧﴾ [الزخرف: 67]. «دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند مگر پرهیزکاران».
و میفرماید: ﴿وَيَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا ٢٧ يَٰوَيۡلَتَىٰ لَيۡتَنِي لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِيلٗا ٢٨ لَّقَدۡ أَضَلَّنِي عَنِ ٱلذِّكۡرِ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَنِيۗ﴾ [الفرقان:27-29]. «و روزی که میگزد ظالم دو دوست خود را، و میگوید: کاشکی میگرفتم همراه با رسول راهی، کاشکی نمیگرفتم فلان را دوست. او مرا باز داشت از ذکر پس از این که آمد پیش من».
رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مثال همنشین نیک و همنشین بد، مانند عطرفروش و دمکنندۀ کورۀ آهنگری است که یا خود عطرفروش چیزی از آن به تو میدهد، یا خود از او میخری و یا از او بوی خوشی به مشامت میرسد. ولی دمکنندۀ دمه یا لباسهایت را میسوزاند و یا از او بوی بد به مشامت میرسد»([9]).
شاعر عرب میگوید:
عن المرء لا تسأل وسل عن
قرينه |
|
فَكُلّ قرين بالمقارن يقتدي |
مپرس از مرد و میپرس از
قرینش |
|
که باشد مقتدایش همنشینش |
چقدر جوانانی وجود دارند که به بدی و راههای آن آشنایی نداشته و هیچ ارتباطی با آن ندارند، ولی به علت همنیشنی با بدان کم کم لغزش میخورند تا بالآخره در دام هلاکت میافتند و جزئی از لشکر شیطان قرار میگیرند.
این نیز روشن است که هرگاه جوان در راههای معاصی به طور عموم و به ویژه در راه مواد مخدر گام بردارد، به طور جدی میخواهد دیگران را هم در این دام بیفکند، حتی برخی از آنها پیروزی و شکست خود را در این به حساب میآورند که چقدر از همراهان خویش را در این دام انداختهاند؛ و این چقدر مصیبت بزرگی است!
جوانی در یکی از زندانها علت به زندان افتادنش را برایم چنین شرح داد:
«من با یکی از رفقایم گفتگو میکردم، او در بعضی از شبها چند دقیقهای از من پنهان میشد. وقتی که علت غیبتش را جویا شدم، گفت: تو لذت و سعادت را نچشیدهای! و اگر آن را میچشیدی، از من چنین جویا نمیشدی!
پس از بحث و مباحثات طولانی خواست تا راه لذت و سعادت را به من نشان بدهد که در نتیجه ناگهان راه نهایت و نابودی را آغاز کردم و نتیجهی کارم بدین جا (زندان) رسید که تو میبینی».
مشکلات خانوادگی یکی از اسباب مهم افتادن در دام اعتیاد است، زیرا اختلاف زن و مرد در جلو فرزندان، وقوع طلاق و غیبت یکی از والدین، هریک در مبتلاساختن افراد خانواده به مواد مخدر اثر بسیار بزرگی دارد، چرا که هریکی از این افراد میخواهد خود را از این زندگی فلاکتبار خانوادگی برهاند.
به طور مثال، هرگاه بین پدر و مادر بر یکی از امور اختلافی پدید آید بهتر است که درگیری آنها دور از چشم فرزندان قرار گیرد، زیرا درگیری آنها در جلو فرزندان آثار معکوسی بجای میگذارد، و در جستجوی جوّی قرار میگیرند که از این جو پرمشکل خانه آرامتر باشد، زیرا آنان با پدر، مادر را هرچند که رایش بر خطا باشد، خشمگین میسازد، و برعکس پیوستن آنان با مادر، موجب تنفر پدر از آنان میشود و گاهی دست به اقدام بسیار بدی میزند، بدینگونه که آنان را از خانه طرد میکند و اینجاست که [خداینکرده] مصیبت واقع میشود.
و هم چنین است اگر درگیری منجر به طلاق شود؛ زیرا پدر در یک جهت به زندگی ادامه میدهد و مادر در جهتی دیگر، و در این بین فرزندان قربانی میشوند، زیرا اگر با پدر زندگی کنند، برخورد بدی از نامادری خواهند دید و اگر با مادر زندگی کنند، اغلب شاهد فشار و برخورد نامناسبی از ناپدری خواهند بود.
ما نمیخواهیم با این بحث از اهمیت مشروعیت طلاق که برای بعضی از حالات یگانه راه علاج است، بکاهیم. ولی هدف ما این است که زن و مرد در هرخانواده فلسفۀ مشروعیت طلاق را درک کنند، تا این معالجه تبدیل به مرضی مهلک برای خانواده نشود که سبب از هم گسستن خانوداده و پراکنده شدن فرزندان، بدون از ضرورت قرار نگیرد.
در هرحال، هرگاه فرزندان تحت فشار چنین جوی قرار گیرند، در تلاش جوی بهتر میشوند و اینجاست که دستهای بد، آنان را به سوی مواد مخدر میکشانند و نابودی آنان آغاز میشود، بلکه چنان فاجعه و مصیبتهایی برای آنان و پدر و مادران شان واقع میشود که اصلاً در خیال آنان نبوده است.
هم چنین است غیبت والدین یا یکی از آن دو: آن فرزندانی که سرپرستی نداشته باشند، به آسانی در دام این سموم کشنده میافتند؛ زیرا خروج از خانه هر زمان و به هر کیفیتی که بخواهند برای آنها میسر است، بلکه با هرکسی بخواهند میتوانند تماس برقرار کرده و رابطه داشته باشند، چرا که هیچکس مراقب آنها نیست و کسی آنها را دنبال نمیکند.
همچنین است برخورد نامناسب با فرزندان:
چنانکه مشاهده میکنیم در بعضی از خانوادهها والدین یا یکی از آنان در نوازش فرزندان و بر آوردن خواستههای آنان افراط میکنند، این روش آنها را طوری بار میآورد که احساس مسئولیت نمیکنند و با پولی که در اختیار دارند هرچه بخواهند میخرند، مال در دست اولاد تربیت نیافته و نپخته نقمت و عذابی است، نه نعمت. از اینجاست که خداوند دربارۀ یتیمان میفرماید: ﴿وَٱبۡتَلُواْ ٱلۡيَتَٰمَىٰ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغُواْ ٱلنِّكَاحَ فَإِنۡ ءَانَسۡتُم مِّنۡهُمۡ رُشۡدٗا فَٱدۡفَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ أَمۡوَٰلَهُمۡۖ﴾ [النساء: 6].
«بیازمایید یتیمان را تا برسند به سن نکاح، پس اگر احساس کردید از آنان رشدی بدهید به آنها اموالشان را».
و برعکس گاهی مشاهده میشود که والدین یا یکی از آنان [به ویژه پدر] بر فرزندان فشار میآورند و ناآگاهانه به ضرب و شتم و بد و بیراهگفتن آنان میپردازند و آنها را به باد مسخره گرفته برایشان ارزش قایل نمیشوند؛ بدون تردید اینگونه برخورد آنان را وا میدارد تا در جستجوی فضایی قرار گیرند که در آن احساس گرمی، محبت و مهربانی داشته باشند؛ گاهی آن فضای تلاش شده، خود آلوده میباشد که این فرزندان ناآگاهانه در آن میافتند.
و از آن جمله یکی: تبعیض و تفضیل بعضی از فرزندان بر بعضی دیگر بنابر اسبابی است. این روش، در قلب آن فرزندی که تحقیر شده، داعیهای پدید میآورد تا در جستجوی جایی دیگر که این کمبود را جبران کند، قرار گیرد. غالباً در این جستجوگیر دوستان ناباب میافتد، این اولین گام افتادن در دام مواد مخدر و فاجعههای آن است.
اینها مهمترین گرفتاریها و مشکلات خانوادگی است که سبب لغزش خوردن در راه مواد مخدر قرار میگیرند. این واقعیتی است که من خود شخصاً آن را در لابلای ملاقات با زندانیان در زندان لمس کردهام.
بسا اوقات گسترش مواد مخدر در یک کشور از سفرکردن جوانان آن کشور به خارج صورت میگیرد، زیرا دشمنان اسلام در کشورهای کفر، به طوری جدی میخواهند فرزندان مسلمین را گمراه سازند.
بنابراین، هرگاه برای این دشمنان فرصت اغواکردن جوانان مسلمان بدست آید، از پا نمینشینند. شاید مناسبترین فرصت برای دشمنان اسلام سفرکردن جوانان مسلمان به کشورهای بیبند و بار و پرفساد است، چرا که این جوانان در دسترس آنها قرار گرفته و برای گمراهساختن آنان به هر وسیلهی گمراهکنندهای دست میزنند که یکی از آن وسایل مواد مخدر است. اینجاست که جوان در دام مواد مخدر میافتد و برای به دستآوردن مواد به هر وسیلهای اقدام میکند؛ و آنگاه که به کشور خویش بازگردد، برای حصول آن با هر قیمتی حاضر به جانفشانی میشود. گاهی حصول مواد او را وادار میسازد تا متوسل شود به کسانی که در خارج او را گمراه کردهاند، و بدین وسیله خود او هم از قاچاقچیان مواد مخدر قرار میگیرد که این را نیز در برخورد با زندانیان لمس کردیم که آغاز آشنایی آنان با مواد مخدر در خارج از کشور بوده است و سرانجام تلاش مستمر آنان در داخل کشور آنها را به زندان انداخته است.
خدمتکاران بیگانه به طور یقین از بزرگترین مصیبتهایی هستند که جامعه به آن مبتلاست؛ زیرا این خدمتکاران بیگانه عادات، اخلاق و تقلیدهای خود را منتقل مینمایند. توجه دارید در هر اجتماعی که زنی مربی، یا خدمتکار و کلفتی بیگانه در خانهای وارد بشود، چه نقشی دارند با کودکانی که بیشترین وقت خود را با آنان میگذرانند تا والدین، از این زن مربی همه چیز یاد میگیرند، و در بسیاری از احیان او را بر مادر خود ترجیح میدهند.
این خدمتکاران سبب اصلی ترویج و قاچاق مواد مخدر بوده و هستند، در این موضوع بحث نمیکنم چرا که آنان که به سبب این جرم دستگیر و بازداشت شدهاند بسیاراند.
همانا نقش این مزدوران و کلفتها، خطیر و نتایج آن در گذشته مشهور و معروف است. پس آیا به این توجه میکنیم و متنبه میشویم؟
واضح است که هرگاه جوان در خانه به اندازهی کافی غذا و لباس نداشته باشد و کسی را نیابد تا بر زندگی کریمانه او را کمک کند، و در مقابل ببیند که دوستان او در عیش و عشرت زندگی میکنند و او در این بین محروم است، به نحوی که قوت روز و شام شب نیابد، بدون تردید این جوان مجبور به فرار از خانه میشود تا بدین وسیله کسی را بیابد که او را کمک کند، در این وقت رفقای سوء (بد)، بدکاران و سوداگران مرگ و تباهی را فرصت میرسد که او را به چنگ بیاورند، در آغاز او را کمک میکنند تا او را در دامی بیندازند که خود در آن افتادهاند.
مطلب هشتم: تقلید کورکورانه و همنشینی با اجانب
تقلید در زندگی نوجوانان بسیار دیده میشود، کسی را که دوست داشته باشند و او را بهتر از خود تصور کنند از او تقلید و پیروی میکنند.
جوان خوب از پدر، استاد و فلان عالم پیروی میکند؛ ولی جوان بد، از هنرپیشهگان، نوازندگان و افراد ویلگرد و بیبند و بار تقلید مینماید.
شاعری چه خوب سروده است:
مشي الطاووس يوماً باختيال |
|
فقلده بمشيته بنوه |
وينشأ ناشيء الفتيان منا |
|
على ما كان عوده أبوه |
ترجمه:
بشد طاووس روزی فاخرانه |
|
در آن تقلید کردنش پسرها |
جوانان نیز میگیرند نشأت |
|
بر آن چه داده عادتشان پدرها |
بدتر از همه این است که جوان از جرم پیشهگان و باندهای مجرم تقلید میکند، میبینید که جوان از فلان قاچاقچی مواد مخدر و یا فلان توزیعکننده پیروی میکند بدون از آن که نسبت به عواقب این کار بیندیشد.
نباید فراموش کرد که همنشینی و تعارف اثر بزرگی در آلودهشدن به مواد مخدر دارد، و این در عصر حاضر خیلی زیاد است.
بدترین همنشینی آن است که به حساب دین و اخلاق باشد، بد نیست در اینجا خاطرهای از خود یادآور شوم که بر تأثیر همنشینی در راههای گناه دلالت دارد.
من در یکی از فرودگاههای داخل کشور (عربستان سعودی) همراه با دو نفر نشسته بودم، با یکی از آن دو، کاملاً آشنا بودم و میشناختم که در زندگی خویش لب به سیگار نمیزده، اما آشناییام با دومی سطحی بود، ولی دوست صمیمی آن مرد آشنایم بود. وقتی که برای انجام کارهای نهایی بلیط سفر بخاستم و پس از مدت کوتاهی برگشتم، ناگاه دیدم که در دست آشنایم سیگاری هست، به او گفتم: این چیست؟... خواست آن را از من پنهان کند و بگوید که: من این را برای فلانی نگه داشتهام [در حالی که خود آن شخص سیگاری دیگر در دست داشت] من این موضوع را نادیده گرفتم؛ باز به جایی دیگر رفتم، او پشت سر من آمد و عذرخواهی کرد. به او گفتم: من تو را نفع و ضرری نمیرسانم، ولی متوجه هستی که گناهی را مرتکب شدهای؟! در جواب گفت: رفیقم بر من اصرار کرد و قسم خورد که من فقط یک سیگار بکشم، لذا من جهت تسلی خاطر او سیگار را در دست گرفتم. گفتم: سبحان الله! آیا در ارتکاب گناه هم خاطرداری هست؟ او شروع کرد، به قسمخوردن آن را در دهان نگذاشته است. به هرحال، این اثر همنشینی است که به حساب دین و اخلاق پیش میآید.
مطلب نهم: شایعۀ بعضی افکار نادرست از مواد مخدر
بعضی از معتادان معتقداند که استعمال مواد، عمل جنسی را تقویت میکند؛ برخی دیگر عقیده دارند که از آن شادی و سرور به دست میآید. ولی همۀ اینها افکاری دروغین هستند؛ زیرا مواد مخدر عمل جنسی را تضعیف میکند، اما این امر بر معتاد مشتبه قرار گرفته است که نمیتواند به حقیقت زمان پی ببرد، زیرا نزد او یک دقیقه و یک ساعت مساوی معلوم میشود، پس او در این حالت فکر میکند که زمان انجام عمل جنسی طولانی است.
همچنین در استعمال مواد مخدر هیچگونه شادی و سروری وجود ندارد، بلکه بدبختی و شقاوت را در طول عمر به دنبال دارد، و اگر آن جز بیکاری، بدرفتاری با دیگران و دوری از اهل و عیال را به دنبال نمیداشت، تنها همین مصیبتها کافی بود، اما مخالفان اسلام میخواهند اینگونه افکار نادرست نسبت به مواد مخدر را بیشتر گسترش دهند تاکالاهای خود را رواج داده و به هر وسیلهای که شده به شکار خود دست یابند.
بسیاری از کشورهای اسلامی با آرامش کامل زندگی میکردند که از هیچ راهی از مواد مخدر اطلاع نداشته اما استعمار در گسترش آن در کشورهای اسلامی با هر وسیلهای پیش رفت، بلکه حتی بر کشت آن در ممالک اسلامی کمک کرد. بهترین مثال آن، فعالیتی است که بریتانیا در هند انجام داده و مردم را به کشت خشخاش در کل کشور وادار نمود.
از اینجاست که میبینیم کشورهایی که خداوند آنها را از استعمار محفوظ نگاه داشته است، گسترش مواد در آنها بالنسبه بسیار کم است. به هرحال، در هر کجا که استعمار داخل و خارج شده است، اهل آن را در جرایم و مشکلات گوناگون مبتلا کرده است، و همین اسم [استعمار] برای تمثیل استعباد (برده گرفتن) تذلیل و به وحشت انداختن کافی است.
در اینجا اسباب بسیار دیگری نیز وجود دارد، مانند مشکلات وضعیت کارها، عدم توجه به سوی خدا جل جلاله در مصایب و شداید، کثرت مواد، فرار از مرض روانی و عضوی، دعوت مغرضانه، گسترش بیکاری، گسترش فیلمهای مبتذل، مشقتهای غربت و دوری از اهل و عیال، محیط نامناسب، زندانها در بعضی از کشورهای اسلامی؛ زیرا آنها محل برای گسترش مواد میباشند، و نبودن سزای مناسب ریشهکن کننده در بسیاری از کشورهای اسلامی.
اینها بارزترین اسباب ظاهری هستند، امکان دارد اسباب دیگری نیز وجود داشته باشد که ما به آنها پی نبردهایم. از خداوند میخواهیم که ما را و فرزندان ما و جوانان مسلمان را از این مرض مهلک در امان خویش مصون نگه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر