فصل چهارم: تیجانی
تیجانی([1]) هم مانند ابوریه دزد ماهری است که افکار و اندیشههای مردم را میدزد و به خود نسبت میدهد و به آن افتخار میکند او در کتاب خندهدارش «اتقوا الله» در ص 55 میگوید به: (کتاب محمود ابوریه و کتاب سید شرفالدین در مورد ابوهریره را مراجعه کنید).
این نشان میدهد که او در طعنهزدن به ابوهریره و روایاتش از اساتید خود پیروی کرده است و عجیب است که این دکتر!!! و این دزد ماهر در همه چیز از آنها تقلید میکند و هر چه ابوریه و عبدالحسین گفتهاند او در کتابش آورده است و شیعیان او گمان میبرند که او علامه است ... و نمیدانند که او اقوال و روایات را میدزدد. در مورد کتابهای او به صورت خلاصه امور ذیل را متذکر میشوم:
او قصداً! نصوص و عبارات را بد میفهمد و مفاهیمی را به عبارات تحمیل میکند، چنان او در کتابش اتقوا الله، ص 54 میگوید: (ابوهریره دروغگو و قابل اعتماد نبود، دروغگویی او در احادیثش معروف است، و احادیث اهل سنت دال بر این هستند که ابوهریره در میان اصحاب به دروغگویی متهم بود و تا جایی که عمر با شلاق معروفش او را زد ... و پیامبر ص به کشتن سگها امر نموده به جز سگی که سگ شکاری و یا سگ گله باشد، به ابن عمر گفتند ابوهریره میگوید: سگ کشاورزی هم مستثنی است ابن عمر گفت: ابوهریره کشاورزی دارد. و ابوهریره از پیامبر ص روایت کرد که هر کس جنازهای را تشییع کند یک قیراط به او پاداش میرسد، ابن عمر گفت ابوهریره زیاد برای ما روایت میکند.
تیجانی اتهاماتی زیاد از این قبیل میزند که ما به تفصیل در فصل اول کتاب به آن پاسخ دادیم بنابراین نیازی به تکرار آن نیست.
اما برای آن که از فریب و دروغ این دکتر هدایت یافته!! پرده برداشته شود بعضی از فریبکاریهای او را بیان میکنیم تا خواننده محترم متوجه شود که چقدر او نسبت به ابوهریره دشمنی میورزد، و چقدر او به سنت نبوی و صحیحین بخاری و مسلم طعنه میزند، و همچنین به احادیث پیامبر ص و اهل بیت طعنه میزند، و بعضی از احادیث صحیح را انکار میکند.
او در کتابش (فسئلوا اهل الذکر)، ص 272 تحت عنوان: «پیامبر ص در احکام خدا به دلخواهش تنازل میکند»، میگوید: ابوهریره روایت میکند که ما پیش پیامبر ص نشسته بودیم که مردی آمد و گفت: ای رسول خدا هلاک شدم گفت: تو را چه شده، گفت: در حالی که روزه بودم با زنم همبستر شدم، پیامبر ص فرمود: آیا بردهای داری که آزاد کنی گفت: نه، گفت: آیا میتوانی دو ماه پی در پی روزه بگیری گفت: نه، فرمود: آیا میتوانی به شصت فقیر غذا بدهی، گفت: نه، آنگاه پیامبر ص اندکی درنگ کرد در همین حال پیمانهای برای پیامبر ص خرما آوردند فرمود: سؤالکننده کجاست او گفت: من هستم، فرمود: این خرماها را بگیر و صدقه کن، گفت: آیا کسی از من فقیرتر هست که به او بدهم سوگند به خدا که هیچ کسی از من فقیرتر نیست، آنگاه پیامبر ص خندید تا آن که دندانهایش پیدا شد سپس گفت به خانوادهات بده([2]).
سپس تیجانی میگوید: (ببینید که چگونه با احکام خدا رفتار میشود خداوند فرمان داده که توانگران بردهای آزاد کند و کسانی که توانایی آن را ندارند باید به شصت فقیر غذا بدهند و اگر این کار را نتوانند انجام دهند باید روزه بگیرند اما این روایت از قوانین الهی فراتر میرود و کافی است که فرد مرتکب جنایت سخنی بگوید که پیامبر ص بخندد و آنگاه پیامبر ص تساهل میکند و به او اجازه میدهد که صدقه را برای خانوادة خودش ببرد، و آیا دروغی بزرگتر از این هست که به پیامبر ص نسبت داده شود، و به جنایتکار به جای مجازات پاداش داده شود، و آیا این بزرگترین تشویق برای گناهکاران نیست که از چنین روایاتی شاد میشوند، و با چنین روایاتی دین خدا و احکام او به بازیچه و مسخره تبدیل میشوند و زناکار به ارتکاب کار بد افتخار میکند و در مجالس و عروسیها برایش کف زده میشود چنان که کسی که روزهاش را شکسته روزداران را به مبارزه میطلبد).
میگویم (مؤلف) نمیدانم این دکتر چگونه به مذهب جدیدش که مذهب شیعه است هدایت شده!! و نمیداند که این حدیث را کسانی روایت کردهاند که او به عصمت آنها معتقد است؟
و در کتاب بحار الأنوار (96/282) روایت 13 مبحث الصوم (روزه) بخش: چیزهایی که کفاره را در رمضان واجب میکنند- بیان احکام کفارات) از علی؛ روایت شده است که فرمودهاند: مردی در رمضان پیش پیامبر ص آمد و گفت: ای رسول خدا هلاک شدم، پیامبر ص پرسیدند چرا؟ مرد گفت شهوتم بر من غلبه کرد و در ماه رمضان با همسرم جماع کردم، پیامبر ص فرمود: آیا بردهای داری که آزاد کنی؟ مرد گفت به خدا قسم نه، و هیچ وقت بردهای نداشتم. پیامبر ص فرمود: پس دو ماه پشت سر هم روزه بگیر، مرد گفت به خدا قسم توانایی روزه گرفتن را ندارم، پیامبر ص فرمود: پس 60 مسکین را غذا بده، گفت توانایی غذا دادن 60 مسکین را ندارم. علی فرمود پیامبر ص دستور داد که 15 پیمانه (صاع) به او بدهند و فرمود برو به هر فقیری یک مد (پیمانه کوچک) بده. مرد گفت ای رسول خدا، سوگند به کسی که تو را مبعوث کرده در بين دو كوه مدينه خانهای فقیرتر از ما وجود ندارد. پیامبر ص فرمود: پس برو خودت و خانوادهات 15 پیمانه را بخورید (هر صاع 4 مد میباشد).
و در (ص96/279 روایت2) عبدالمؤمن انصاری از ابوجعفر ؛ روایت میکند که ایشان فرمودند: مردی نزد پیامبر ص آمد و گفت هلاک شدم، پیامبر فرمود چه چیز تور ا هلاک کرده، گفت در ماه رمضان با زنم نزدیکی کردم در حالی که روزه بودم پیامبر ص با او فرمود، بردهای آزاد کن، مرد گفت: برده ندارم، فرمود پس دو ماه پشت سر هم روزه بگیر، گفت توانایی روزه ندارم، فرمود به 60 فقیر صدقه (طعام) بده گفت توانایی مالی ندارم، ابوجعفر فرمود پس براى پیامبر ص ظرفی را که در آن 15 صاع (پیمانه) تمر وجود داشت آورده شد، و فرمود (این را بگیر و صدقه کن مرد گفت: سوگند به کسی که تو را به حق مبعوث کرده در مدینه کسی از خانواده من فقیرتر نیست. پس فرمود: این ظرف را بگیر و خودت و خانوادهات بخورید که کفاره تو است.
و در (ص281 روایت9) جمیل بن دراج از ابوعبدالله روایت میکند که از ایشان درباره مردی که عمداً در ماه رمضان یک روز روزه نمیگیرد پرسیدند. ابوعبدالله فرمود: همانا مردی نزد پیامبر ص آمد و گفت ای رسول خدا هلاک شدم! پیامبر ص فرمود تو را چه شده است؟ مرد گفت آتش جهنم ای رسول خدا. پیامبر ص فرمود چه شده، گفت: من در ماه رمضان با زنم نزدیکی کردم. فرمود صدقه بده و از خداوند طلب بخشش و استغفار کن. مرد گفت: سوگند به کسی که تو را بلند مرتبه قرار داده.
- ابن ابی عمیر میگوید: سوگند به کسی که تو را بحق مبعوث کرده است در خانهام چیزی چه بزرگ و چه کوچک نگذاشتهام.
«پس چرا تیجانی به معصومین اعتراض نمیکند! و از آنها نمیپرسد که چگونه احکام خدا....».
اینگونه برای خواننده روشن میشود که تیجانی از مذهب جدیدش آگاهی ندارد!!
و او از آوردن چیز جدیدی ناامید شده بنابراین کوشیده که به صحیحین طعنه بزند و میخواهد بگوید مذهب اهل سنت باطل است و مذهب اهل بیت حق است اما مشخص شد که آنچه ابوهریره روایت کرده همان چیزی است که اهل بیت روایت کردهاند بنابراین واضح است که آنها راهي بر خلاف راه اهل بیت را پیش گرفتهاند.
اعتراض تیجانی به این حدیث که «نمازها از پنجاه کم شدند و به پنج رسیدند»
این دکتر دروغگو به حدیثی صحیح طعنه میزند و میگوید: (بخاری در صحیح خود داستان عجیبی روایت کرده که در آن میگوید: ... سپس پنجاه نماز بر پیامبرص فرض شد وقتی پیامبر ص پیش موسی آمد، موسی گفت: چه کار کردی؟ گفت: پنجاه نماز بر من فرض شده است. گفت: من مردم را بهتر از تو میشناسم و به شدت با بنیاسرائیل کار کردهام امت تو توانایی این را ندارند، بنابراین برگرد پیش پروردگارت و از او بخواه که نمازها را کم کند، آنگاه برگشتم و خداوند نمازها را چهل کرد، سپس همین طور تا اینکه نمازها را پنج کرد آنگاه وقتی پیش موسی آمدم گفت: چه کار کردی؟ گفتم: خداوند نمازها را پنج تا نمود، و موسی همان سخنش را گفت، گفتم من قبول کردهام آنگاه صدا زده شد همانا من فریضهام را مقرر کردم و از بندگانم تخفیف دادم و نیکی را به ده برابر اجر میدهم.
و در روایتی دیگر که بخاری نیز نقل کرده آمده است، بعد از آن که محمدص چندین بار به پروردگارش مراجعه کرد و بعد از آن که پنج نماز فرض شد موسی از او خواست که دوباره پیش پروردگارش برود تا به امت او تخفیف بدهد چون امت او نمیتواند حتی پنج نماز را بخوانند، اما محمد ص پاسخ داد که از خدایم شرم میکنم.
آری بخوانید و از این عقاید علمای اهل سنت تعجب کنید، و با وجود این آنها از شیعه عیب میگیرند که معتقد به بداء هستند. و حال آن که آنها در این قصه معتقدند که خداوند بر امت محمد ص پنجاه نماز فرض کرد سپس برایش چنین آشکار شد که آن نمازها را چهل بگرداند و با مراجعه دوم برای او چنین به نظر آمد که نمازها را چهل نماز بگرداند سپس برایش چنین معلوم شد که نمازها را سی و سپس بیست و بعد از آمدن محمد ص برای پنجمین بار چنین به نظرش آمد که نمازها را پنج تا بگرداند.
و شاید اگر محمد ص از خدا شرم نمیکرد خداوند نماز را یکی یا کاملاً معاف میکرد([3]).
استغفر الله العلي العظيم از اين قول زشت .... ([4]).
و تیجانی ادامه میدهد: (اعتراض من به این قصه این است که در این داستان جهل و ندانستن به خدا نسبت داده شده است و به شخصیت بزرگترین انسان که پیامبر ما محمد ص است توهین شده است زیرا روایت میگوید که موسی به محمد ص گفت: من مردم را بهتر از تو میشناسم. و این روایت موسی را از محمد ص برتر قرار میدهد همان محمدی ص که اگر او نمیبود خدا به امتش تخفیف نمیداد.
و نمیدانم که چگونه موسی میداند([5]) که امت محمد ص توانایی خواندن پنج نماز را ندارند در حالی که خدا این را نمیداند و بندگانش را به چیزی مکلف میکند که نمیتوانند و پنجاه نماز بر آنها فرض میگرداند؟!([6]).
و خواننده محترم اگر روزی پنجاه نماز خوانده شود چه خواهد شد، نه درس و نه رفتن به دنبال روزی و نه مسئولیتی هیچ چیزی نباید کرد، و آن وقت انسان مثل ملائکه فقط به نماز و عبادت مکلف میشد و اگر شما حساب سادهای را انجام دهید به عدم صحت این روایت پی میبرید. اگر برای ادای نماز فرضی ده دقیقه در نظر بگیرید و ده را ضرب در پنجاه کنید باید روزانه ده ساعت را فقط نماز بخوانید، و آن وقت یا باید دندان روی جگر بگذارید یا اینکه كسي را که به پیروانش بیش از توانشان مسئولیت میدهد رها كنيد، و شاید عذر اهل کتاب به خاطر تمرد و سرپیچی از موسی و عیسی مقبول باشد، پس وقتی اهل سنت به شیعه به خاطر عقیده بداء اعتراض میکنند پس چرا به خودشان اعتراض نمیکنند که چیزی به نظر خدا میآید و حکم را تغییر میدهد و تا پنج بار این چیز در یک شب در یک فریضه انجام میشود...).
میگویم (مؤلف) این دکتر!! چقدر جاهل است که از فرض شدن پنج نماز در شب و روز عقیدة بداء را استنباط میکند و به آن اعتراض میکند و به ائمه خود اعتراض نمیکند که در یک شب و روز هزار نماز میخواندهاند!!
حر عاملی در کتابش الوسائل، 3/71 «کتاب الصلاة» بابی تحت این عنوان آورده «باب ستحباب خواندن هزار رکعت در هر شب و روز و بلکه اگر ممکن بود روزی هزار رکعت و شبی هزار رکعت بخواند» و در این باب نُه حدیث از ائمه اهل بیت روایت شده است.
و همچنین 5/176 باب استحباب هزار رکعت...» و اینک احادیثی که در این مورد روایت شدهاند به خواننده ارائه میشود:
در بحارالانوار، 82/310، ح 16 از امام باقر ؛ روایت است که گفت: سوگند به خدا که ... علی در یک شب و روز هزار رکعت نماز میخواند، و در 41/15، ح6 و 82/309، ح10 از او روایت شده که گفت: علیبن حسین در یک شب و روز هزار رکعت میخواند چنان که امیرالمؤمنین نیز چنین میکرد.
پس به جهالت این دکتر هدایت شده توجه كنيد!!
همچنین اگر کسی که به امور حکومت مشغول است بخواهد روزی هزار رکعت نماز بخواند باید مثل کلاغ فقط نوک بزند، و این نماز منافقین است که خداوند علی ؛ را از آن پاک کرده است.
و وقتی که پنجاه نماز در یک روز از صفات شیعه است چرا به آن اعتراض میکنی!!
صدوق از ابوبصیر روایت میکند که گفت: امام صادق ؛ فرمود: شیعیان ما پرهیزگار هستند .... و اهل زهد و عبادت هستند که در شب و روز پنجاه و یک رکعت نماز میخوانند!!([7]).
بلکه مجموع نمازهای نفلی با فرائض نزد شیعه 51 رکعت هستند!!
و میرزا حسن حائری در کتابش احکام الشیعه، 1/172 میگوید: (مجموع نوافل روزانه دو برابر فرائض یعنی 34 رکعت میباشند).
و آیا تیجانی از غیب آگاهی دارد که در مورد کیفیت فرض شدن پنجاه نماز حکم میکند؟!!
و خواننده محترم اگر برای هزار رکعت نماز برای هر رکعت دو دقیقه را فرض کنیم میشود دو هزار دقیقه و دو هزار دقیقه تقسیم بر شصت میشود سی و سه ساعت که برابر است با دو روز و نیم!! پس امام کجا وقت داشته که نمازهای پنجگانه را بخواند؟!! و چه وقت به کارهایش میپرداخته است؟!! و چه وقت تعلیم میداده؟!!! ...
و خداوند راست فرموده آن جا که میگوید: ﮋ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢﭣ ﭤ ﭥ ﭦﭧ ﮊ (البقره: ٧). «خداوند دلها و گوشهایشان را مهر زده است، و بر چشمانشان پردهای است».
و اما اینکه تیجانی میگوید: (اهل سنت در این داستان معتقدند که خداوند بر محمد ص پنجاه نماز فرض کرد و سپس به نظرش چنین آمد...).
میگویم (مؤلف) منابع فقهی و حدیثی شیعه و تفاسیرشان از چنین روایاتی پُر هستند و علمای شیعه این را از معجزات پیامبر ص شمردهاند.
ابن بابویه قمی (صدوق) در کتابش العلل، ص 132، ح1 باب 112 میگوید: «علتی که به خاطر آن پیامبر ص از خدا کم کردن پنجاه نماز را نخواست تا آن که موسی از او پرسید...».
از زیدبن علی ؛ روایت است که گفت: پدرم زینالعابدین ؛ را پرسیدم و به او گفتم: چرا جد ما رسول خدا ص وقتی به معراج رفت و خداوند او را به پنجاه نماز امر کرد او از خدا تخفیف نخواست تا اینکه موسیبن عمران به او گفت برگرد و از پروردگارت بخواه که نمازها را کم کند، زیرا امت تو این مقدار نماز را نمیتوانند ادا کنند، او گفت: «پسرم پیامبر ص به خداوند پیشنهاد نمیکرد و ....»([8]).
در این حدیث امام اقرار میکند که این لطف خدا در حق بندگان مؤمنش بوده است.
و توسیرکانی در توضیح این روایت در کتابش اللئالی، 4/22-23 میگوید: دلیلش این است که هر کسی از این امت کار نیکی انجام دهد ده برابر آن پاداش میبیند و در این مورد حدیثی مفصل گذشت .... .
و نشانه این است که «امر توبه برای این امت آسان است و برای امتهای گذشته دشوار بوده است...».
و آیتالله العظمی میرزا جواد تبریزی در کتاب صراط النجاه، در 3/433، سؤال 1233 میگوید: (سایل میگوید: نظر شما در مورد روایتی که قمی در تفسیرش از ابوعبدالله آورده که در آن بیان شده که پیامبر ص وقتی از معراج آمد گذرش بر موسی افتاد و موسی او را از آنچه خدا بر امتش فرض کرده پرسید و او فرمود که پنجاه نماز فرض شده است، و موسی گفت: امت تو نمیتوانند پیش پروردگارت برگردد ... چیست) آیا این روایت معتبر است؟
تبریزی در جواب میگوید: (روایت از نظر سند اشکالی ندارد، و صدوق آن را در فقیه روایت کرده است، و در بعضی روایات آمده است که پیامبر ص از خداوند خواست که نماز را کم کند و خداوند آن را ده رکعت کرد سپس پیامبرص هفت رکعت به آن اضافه نمود، و پیامبر چون نسبت به امت مهربان بود چنین چیزی را از خدا خواست و پروردگارش نیز خواسته او را پذیرفت...).
دکتر در مورد این روایات و این فتوا چه میگوید؟! و آیا میتواند حدیث ائمه اهل بیت را متهم کند همان طور که بخاری را به خاطر این حدیث صحیح متهم کرده است؟!
و اینگونه برای ما روشن میشود که تیجانی در مورد حدیث و رجال آن دانش چندانی ندارد، پس نباید از گمراه شدن او تعجب کرد!
([1]) - تیجانی منسوب به التیجانیه میباشد که التیجانیه یکی از گروههای صوفی است، که برای اطلاعات بیشتر در مورد عقائد التیجانیه به کتاب « التیجانیه» دراسة لأهم عقائد التیجانیة علی ضوء الکتاب والسنة تألیف: علی بن محمد الدخیل الله مراجعه شود. و عجیب این است که این مرد به این لقب خود افتخار میکند، و دروغ گفته هنگامی که بیان میکند که او از اهل سنت بوده است، از چه وقت صوفیهای افراطی تیجانیه از اهل سنت بودهاند!، و او گمان میکند که اهل سنت جاهل و نادان هستند تا بتواند آنها را فریب دهد و آنها را به مسخره بگیرد همچنانکه به شیعیان خندیده و آنها را فریب داده است و آنها را به مسخره گرفته است، بلکه او یک صوفی باطنی است که تظاهر به شیعه بودن و محبت آل بیت میکند، و آشکار است که صوفیها و شیعه منبعشان مشترک است و میتوان گفت که آنها دو وجه یک سکه هستند(وجهان لعملة واحدة). و هدایت این مرد به مذهب شیعه هیچ دلیلی جز طمع مال و ثروت نبوده همچنانکه خود او به این امر اعتراف کرده و صراحتا آن را در کتاب الهدی (ص175) بیان میکند و میگوید: «و همچنین سید خوئی که از او تقلید و پیروی میکردیم وکالت دخل و تصرف در خمس و زکات را به من داد»!.
و در (ص46) میگوید: و دوستم از من سؤال میکرد و در حالی که یک قطعه از گل خشک را به طرف من دراز میکرد که آیا من قصد نماز خواندن دارم. و من به او جواب دادم که: ما در اطراف قبور نماز نمیخوانیم! گفت: پس منتظر من باش تا دو رکعت نماز بخوانم! و در حالی که منتظر او بودم لوح معلق بر ضریح را میخواندم و از پشت دیوار طلایی نقشدار ضریح به داخل آن نگاه میکردم. در حالی که پر از ورقهها پولی از جمله درهم و دینار و ریال و لیره بود که زائرین این پولها را به قصد تبرک! و مشارکت در کارهای خیریه تابع ضریح امام به داخل ضریح میانداختند! و به دلیل کثرت پولها فکر کردم که ماهها است این پولها را جمع نکردهاند ولی دوستم به من خبر داد که مسؤولین نظافت مقام و ضریح این پولها را هر شب بعد از نماز عشاء جمع میکنند!! از مقام خارج شدیم در حالی که مات و مبهوت بودم و آرزو کردم که قسمتی از این پولها را به من بدهند!! یا این پولها را در بین فقراء و مساکین که در اطراف مقام هستند تقسیم کنند.
و برای اطلاعات بیشتر جهت بیان خرافات و دروغهای تیجانی به این سه کتاب مراجعه شود: «دروغگویان را بشناسید» نوشته: عثمان الخمیس و«بلکه گمراه شدی» نوشته: خالد عسقلانی و «دفاع از آل و اصحاب پیامبر ردی بر تیجانی گمراه و فتنهگر» نوشته: دکتر ابراهیم رحیلی.
([2])- بخاری، كتاب الصوم، وكتاب الهبة، وكتاب النفقات، وكتاب الأدب، وكتاب كفارات الأيمان. ومسلم، كتاب الصيام.
([3])- شاید تیجانی به مذهب اهل بیت گردیده باشد زیرا که آنها نماز را از دین ساقط کردهاند - بلکه کل ارکان دین را ساقط کردهاند، زیرا که آنها گفتهاند: همانا ولایت از نماز افضلتر و بالاتر است!! کلینی در کتابش 2/18/21 از ابوجعفر روایت میکند که ایشان فرموده است- اسلام بر پنج رکن بنیان استوار شده است.
بر نماز و زکات و حج و ولایت. زراره میگوید: گفتم: کدام یک از این ارکان والاتر است؟ امام فرمود: ولایت والاتر از همه ارکان است. (کافی2/18).
([4])- لأکون مع الصادقین، 150-150و بهتر بود كه كتابش را چنين مىناميد: (لأكون مع الكاذبين) چون شيعه را با دروغهاى بى شمارش گمراه كرده است.
([5])- اگر نمیدانی (که چگونه موسی میدانست که امت محمد توان 50 مرتبه نماز را ندارد) این خود مصیبتی است... و اگر که بدانی مصیبتی بزرگتر است، آیا مگر شما اعتقاد ندارید که امامان علم غیب را میدانند، پس چگونه علم موسی را به این امر انکار میکنید؟!! و همانا کلینی در کتابش مبحثی را اختصاص داده به اینکه امامان آنچه را که در قدیم بوده و در آینده خواهد بود میدانند و همانا چیزی از آنان مخفی نخواهد بود و نیست، و از این جمله روایات که اثبات میکند جعفر عالمتر از نبی خداوند موسی و خضر میباشد این است که؛ سیف تمار گفت، جماعتی از شیعه همراه ابوعبدالله در اتاق بودیم، ابوعبدالله فرمود کسی ما را تحت نظر دارد، ما نیز راست و چپ را نگاه کردیم ولی کسی را ندیدیم، و گفتیم: کسی ما را تحت نظر ندارد، امام سه مرتبه فرمودند: قسم به خدای کعبه و خدای بینه اگر در نزد موسی و خضر بودم آن دو را آگاه میساختم که من از آنها عالمتر هستم و آنها را از چیزهایی باخبر میساختم که از آن بیخبر هستند. (نگا، کافی، 1/260-261، ح1. و نگا البصائر (ص230ح3) و در کتاب بصائر مبحثی وجود دارد که بعنوان: ائمه ﻹ افضلتر و والاتر از موسی و خضر هستند مبحث (6- ص229) و تفسیر البرهان (2/488)ح36 و تفسیر الصافی (3/252) و کتاب نور الثقلین (3/275).
([6])- مؤلف: بله موسی کلامش صحیح بود، واقعاً میدانست که امت محمد ص توان ادای حتی 5 مرتبه نماز را نیز ندارند به دلیل اینکه همانا تو (یعنی عبدالحسین) بعد از آنکه در زمان ائمه 5 نماز در روز میخوانید، الان فقط 3 نماز در روز میخوانید، همانا که عاملی در کتاب الوسائل مبحثی قرار داده (3/160) به عنوان «مبحث جواز جمع بین دو نما بدون عذر» یعنی در مذهب شیعه بدون عذر سفر یا مریضی میتوان دو نماز را با هم جمع کرد. پس حرف موسی صحیح بوده که توان اداء 5 نماز در روز را ندارید.
([7])- بحار، 68/166، ح 33، باب صفات الشیعه، ميزان الحكمة 5/231 ح9931 باب صفات الشيعة، تفسير الكنز 8/471.
([8])- بحارالانوار، 3/320-321 و 10/42-43 و 82/257-258، ص297، 18/408، و330، الوسائل، 3/7و10-12، اثبات الهدی، 1/257، المصابیح، 2/226، ح 101، البرهان، 2/393، و ص 395 و 397-398، تفسیر الکنز، 9/651، من لایحضره الفقیه، 1/125-126 وص198 ح603، نورالثقلین، 3/111-112، 5/114 ح39، تفسیر قمی، 2/12، و المیزان، 13/6، الأنوار النعمانية 1/220، روضة الواعظين 1/85، الجواهر السنية ص117.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر