توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

ابوهریره فضائل اهل بیت را روایت می‌کند

 

ابوهریره فضائل اهل بیت را روایت می‌کند

 

اول فضائل علی: فضائل علی زیاد و معروفند و ابوهریره در فضائل او احادیث زیادی روایت کرده است که با توجه به آن نمی‌توان گفت که ابوهریره از معاویه طرفداری می‌کرده و با علی دشمنی می‌ورزیده است. و این احادیث سنگی هستند که بر دهان عبدالحسین کوبیده می‌شوند. در صحیحین و دیگر کتاب‌ها احادیث زیادی در فضیلت علیt بیان شده است و او فضائل بی‌شماری دارد، و در این مورد کتاب‌های مستقلی تألیف شده است همچون کتاب الخصائص نوشتۀ امام نسائی، و در مورد هیچ صحابی به این اندازة حدیث صحیح و حسن ثابت نیست، و این آیین ماست و از آن جا که به قواعد پژوهش آزاد و خالصانه پایبند هستیم آن را بیان می‌داریم([1]).

بخاری در صحیح خود در (کتاب المغازی) از سهل‌بن سعد روایت می‌‌کند که گفت پیامبر خدا ص در روز خیبر فرمود: فردا این پرچم را به دست کسی خواهم داد که خداوند بوسیله او ما را پیروز می‌گرداند و خداوند و پیامبرش او را دوست دارند، می‌گوید مردم شب را در حالی سپری کردند که در این فکر بودند که پیامبر ص به کدام یک از آنها پرچم را خواهد داد، صبح فردا همه مردم نزد پیامبر ص جمع شدند و هر یک امید داشت که پرچم را به او بدهد، پیامبر ص فرمود علی‌بن ابیطالب کجاست به او گفتند ای پیامبر خدا ص چشمان علی درد می‌کند فرمود به دنبال او بفرستید تا بیاید و علی را آوردند آنگاه آب دهان خود را در چشمان او کرد و برایش دعا نمود و او چنان بهبودی یافت که گویا اصلاً دردی نداشته است و سپس پیامبر ص پرچم را به او داد و علی گفت: ای پیامبر خدا ص با آنها بجنگم تا مانند ما شوند فرمود برو تا وقتی به منطقه آنها برسی آنگاه آنها را به اسلام دعوت بده و آنان را از حقوق الهی که بر آنها واجب است خبرداركن، سوگند به خدا اگر خداوند یک نفر را توسط تو هدایت کند برایت از شتران سرخ مو بهتر است.

و همچنین ابوهریره فضائل حسن و حسین م را روایت کرده است.

و اینک بعضی از این روایات را به اختصار برای شما ذکر می‌کنیم.

از سعیدبن ابی‌سعید روایت است که گفت: ما با ابوهریره نشسته بودیم، آنگاه حسن‌بن علی بن ابیطالب م آمد و به ما سلام کرد و ما جواب سلام او را دادیم و او رفت، و ابوهریره نمی‌دانست. ما گفتیم ای اباهریره این حسن‌بن علی بود که به ما سلام کرد. آنگاه ابوهریره بلند شد و خودش را به او رسانید و گفت: سرورم. به او گفتیم تو به او می‌گویى ای سرورم؟ گفت: من از پیامبر خدا ص شنیده‌ام که می‌گفت: او سید و سرور است([2]).

و محمدبن زیاد از ابی‌هریرهt روایت می‌کند که گفت: پیامبر ص را دیدم که حسن ‌بن علی م را به دوش گرفته بود و آب دهان حسن روی پيامبر ص می‌ریخت([3]).

و عمیربن اسحاق گفت: ابوهریرهt را دیدم که وقتی با حسن‌بن علی م ملاقات کرد به او گفت: پیراهنت را از شکم خود دور کن چون دیده‌ام که پیامبر ص آن را می‌بوسید آنگاه حسن شکم خود را به او نشان داد و ابوهریره بر شکم حسن بوسه زد([4]).

و از ابی‌مزرد روایت است که گفت: از ابوهریرهt شنیدم که می‌گفت: با این دو گوش خود شنیدم و با این دو چشمانم دیدم که پیامبر خدا ص دست‌های حسن و حسین را می‌گرفت در حالی که پاهای او روی پاهای پیامبر ص بود آنگاه پیامبر ص به او می‌گفت: بالا برو و پسر بالا می‌آمد تا اینکه پاهایش را روی سینه پیامبر خدا ص گذاشت، آنگاه پیامبر ص گفت: دهانت را باز کن و سپس او را بوسید و گفت: بار خدایا او را دوست بدار چون من او را دوست دارم([5]).

و ابی‌حازم از ابوهریرهt روایت میکند که گفت: پیامبر خدا ص فرمود: هر کس حسن و حسین را دوست بدارد مرا دوست داشته است، و هر کس با آنها دشمنی ورزد با من دشمنی ورزیده است([6]).

و همچنین ابی‌حازم از ابوهریرهt روایت می‌کند که گفت: پیامبر خدا ص نگاهی به علی و حسن و حسین و فاطمه انداخت و فرمود: هر کس با شما بجنگد من با او می‌جنگم و هر کس با شما صلح کرده باشد من هم با او در صلح هستم([7]).

و ابی حازم از ابوهریرهt روایت می‌کند که گفت: پیامبر خدا ص فرمود: فرشته‌ای از آسمان نازل شد و به من مژده داد که فاطمه بانو و سرور زنان امت من است، و حسن و حسین سرداران جوانان اهل بهشت هستند([8]).

و از او روایت است که گفت: با پیامبر ص نماز عشاء را می‌خواندیم، پیامبرص مشغول نماز بود و وقتی پیامبر ص به سجده می‌رفت حسن و حسینم بر پشت پیامبر ص می‌پریدند و هنگامی که سرش را از زمین بلند می‌کرد آن دو را می‌گرفت و آرام آنها را می‌گذاشت، و وقتی پیامبر ص دوباره به سجده می‌رفت آنها دوباره روی او می‌پریدند و او باز هم وقتی سرش را بلند می‌کرد آنها را می‌گرفت و آرام به کناری می‌گذاشت، و وقتی نماز را تمام کرد یکی را اینجا و یکی را آن جا نشاند، آنگاه من نزد او آمدم و گفتم: ای پیامبر خداص آیا آنها را پیش مادرشان نبرم؟ فرمود: نه، آنگاه برقی درخشید و پیامبرص فرمود: بروید پیش مادرتان و حسن و حسین در پرتو روشنایی این برق همچنان می‌رفتند تا اینکه وارد خانه شدند([9]).

و همچنین ابوهریره فضائل جعفرt را روایت کرده است، عبدالرحمن بن یعقوب از ابی‌هریرهt روایت می‌کند که گفت: پیامبر خدا ص فرمود: جعفر را دیدم که در بهشت همراه با ملائکه پرواز می‌کرد([10]).

و عکرمه از ابوهریره روایت می‌کند که گفت: هیچ کس بعد از پیامبر خدا ص بهتر از جعفربن ابیطالب نبوده است([11]).

و سعید مقبری از ابوهریره روایت می‌کند که گفت: من اصحاب پیامبر ص را در مورد آیاتی از قرآن می‌پرسیدم که من از آنها آن را بهتر می‌دانستم اما فقط برای آن می‌پرسیدم که غذایی به من بدهند و هر گاه جعفربن ابیطالب را می‌پرسیدم به من پاسخ نمی‌داد تا اینکه مرا به خانه‌اش می‌برد و به زنش می‌گفت اسماء غذایی به ما بده و وقتی زنش به ما غذا می‌داد آنگاه او پاسخ سؤال مرا می‌گفت. و جعفر فقرا را دوست می‌داشت و با آنها می‌نشست و با آنها به گفتگو می‌کرد، بنابراین پیامبر ص او را ابی‌المساکین می‌نامید([12]).

پس اگر ابوهریره طرفدار اموی‌ها بود فضائل اهل بیت و بخصوص فضائل امیرالمؤمنین علیt را روایت نمی‌کرد، اما او طرفدار کسی نبود، و ابوهریره بسی برتر از آن بود که حدیث پیامبر ص را به خاطر امیال نفسانی پنهان کند و بسی برتر از آن است که بر دوست و حبیب خود محمد ص دروغ ببندد.

می‌بینیم که علمای منصف ابوهریره را به خاطر روایت این حدیث متهم به طرفداری از علی و دشمنی به عمربن خطاب نکرده‌اند، پس ابوهریره از کسی طرفداری نمی‌کند و به دنبال هوا و هوس نیست بلکه او صحابی بزرگواری است که ما استقامت و عدالت و پرهیزگاری و امانتداری او را می‌شناسیم اما برخی از بدعت‌گذاران کوردل مانند عبدالحسین و امثال او تصور می‌کنند که همه نعمت‌هایی که ابوهریره از آن برخوردار بوده است از الطاف اموی‌ها نسبت به ابوهریره است، و آنها او را گرامی می‌داشته‌اند چون ابوهریره در راه محکم کردن پایه‌های پادشاهی اموی‌ها از خود مایه گذاشته بود!! اما عبدالحسین فراموش کرده یا خودش را از این به فراموشی زده که ابوهریره همان طور که علم و دانش را دوست می‌داشت کار کردن را هم دوست داشت، و عبدالحسین فراموش کرده که ابوهریره تجارت و درآمد داشته است، و همچنین فراموش کرده که ابوهریره فرماندار خلیفه دوم عمربن خطابt در بحرین بوده است، و برای عمر توضیح داد که مال و سرمایه او از کجا به دست آمده است، و عبدالحسین فکر می‌کند که همه آنچه ابوهریره داشته است اموی‌ها به او بخشیده‌اند، و آنها به او لباس گرانبها پوشاندند و قصری برای او ساختند و بسره بنت غزوان خواهر امیر عتبه بن غزوان را به ازدواج او درآوردند، عبدالحسین برای ادعای خود از آنچه مضارب بن حزن روایت کرده استدلال می‌کند مضارب بن حزن می‌گوید: «به هنگام شب در حال راه رفتن بودم ناگهان شنیدم که مردی تکبیر می‌گوید، شترم به او رسید گفتم: کیستی؟ گفت: ابوهریره هستم. گفتم: چرا تکبیر می‌گویی؟ گفت: تکبیر شکر است. گفتم: برای چه چیز شکر می‌گذاری؟ گفت: کارگر بسره بنت غزوان بودم و او در عوض شکم مرا سیر می‌کرد، و آنها وقتی سوار می‌شدند به آنان آب می‌دادم و وقتی پایین می‌آمدند خدمت آنها را می‌کردم، آنگاه خداوند او را به ازدواج من درآورد!! و او زن من است»([13]).

ابوهریرهt از خداوند تشکر می‌کند که او را توفیق ازدواج به بسره را داده است، این چه اشکالی دارد؟ آیا این دلیلی بر پاکی ابوهریره نیست که به آنچه خدا به او عطاء نموده راضی است و به نعمت خداوند ارج می‌نهد و فروتنی می‌کند و گذشته‌اش را به خاطر می‌آورد و به نعمت الهی اعتراف می‌کند.

اما عبدالحسین صفا و پاکی ابوهریره را دلیلی برای انتقاد از او قرار داده است. و او معتقد است که اموی‌ها با احسانی که به او نمودند او را برده خود قرار دادند و او در اختیار اموی‌ها بود و چشم و گوش و دل او را اشغال کردند و آنگاه او زبان تبلیغاتی آنها گردید و آنها طبق میل خود در این زبان تحول می‌آوردند ...».

عبدالحسین با الهام از شیاطین خود و داستانسراها و دروغ‌های اولیای خود می‌خواهد چنین تصویری از ابوهریره ارائه دهد، همان ابوهریره که همه می‌دانیم که او از فتنه‌ها کناره‌گیری کرد و طرفدار حق بود و خیرخواه مسلمین بود و اهل بیت را دوست داشت. و خداوند شبهاتی را که دشمنان ابوهریره در مورد او مطرح می‌کنند درهم می‌شکند و پرده از حق برمی‌دارد تا باطل درهم شکسته شود، و خداوند راست گفته آن جا که می‌فرماید:               (الأنبياء: ١٨). «بلكه ما حق را بر سر باطل مى‏كوبيم تا آن را هلاك سازد».

در ص 50 عبدالحسین تحت عنوان «کمیت و تعداد حدیث او» ابوهریره را با خلفای راشدین در زمینه حفظ و کثرت روایت مقایسه می‌کند و می‌گوید: (مجموع احادیثی که از خلفای چهارگانه روایت شده‌اند را نسبت به احادیث ابوهریره بررسی کردیم و دیدیم که مجموع احادیث آنها نسبت به احادیث ابوهریره کمتر از بیست و هفت درصد است ... پس باید با فکر و خرد به ابوهریره و دیر مسلمان شدن او و گمنامی و بی‌سوادی او و دیگر مواردی که باعث می‌شوند تا او کمتر حدیث آموخته باشد نگاه کرد و سپس به خلفای چهارگانه و پیشگام بودنشان در پذیرفتن اسلام و برجسته بودن آنها و حضورشان در قانون‌گذاری‌ها نگاه کرد ... پس چگونه ممکن است که احادیث ابوهریره چندین برابر احادیث همه آنها باشد، پاسخ دهید ای خردمندان؟! و ابوهریره مانند عایشه هم نیست گرچه عایشه هم حدیث زیاد روایت کرده است! اما ده سال قبل از مسلمان شدن ابوهریره پیامبر ص با عایشه ازدواج کرده بود).

می‌گویم (مؤلف) پاسخ تو را ما می‌دهیم و آنچه را از بدهیات و اولویات علم است و تو آن را بزرگ می‌نمایی برایت توضیح می‌دهیم. به تو ای دانشمند می‌گوییم که آنچه ادعا می‌کنی باطل و اشتباه محض است به چند دلیل:

1- درست است که صدیق و فاروق و ذوالنورین وأبالحسن ن قبل از ابوهریره اسلام آورده‌اند و به اندازه ابوهریره از آنها حدیث روایت نشده است اما اینها مشغول امور حکومت و فرمانروایی بودند و امت را رهبری می‌کردند، و همان طور که خالدبن ولید را به خاطر قلّت و کمی روایت حدیث ملامت نمی‌‌کنیم چون او مشغول فتوحات بوده است، همچنین ابوهریره را به خاطر کثرت روایت حدیث ملامت نمی‌کنیم چون او همواره مشغول علم و دانش بوده است، و آیا کسی می‌تواند عثمان یا عبدالله بن عباس ن را به خاطر آن که در جنگ‌ها فرماندهی نکرده‌اند ملامت کند؟ بنابراین هر کس برای کاری ساخته و پرداخته شده است.

2- با توجه به مشغول بودن ابوهریره به علم و کناره‌گیری از امور سیاسی و طولانی بودن عمرش و نیازمند بودن مردم به او مقایسه‌ بین ابوهریره و دیگر اصحاب پیشگام یا خلفای راشدین درست نیست بلکه اشتباه بزرگی است. و عبدالحسین در این مورد به نسب و جایگاه و بی‌سواد بودن ابوهریره اعتراض می‌کند، آیا این چیزها در کثرت روایت و قلت آن تأثیری دارند؟ هیچ کس نگفته است که اینها مؤثرند.

و همان طور که مقایسه کردن ابوهریره در زمینه روایت حدیث با خلفای راشدین درست نیست، همین طور مقایسه کردن او با عایشه درست نمی‌باشد، و به اضافه آن باید در نظر داشت که عایشه در خانه‌اش فتوا می‌داد. و ابوهریره در مسجد نبوی حلقه درسی داشت و بیشتر از ام‌المؤمنین عایشه ك با مردم در ارتباط بود، و به غیر از این بیشترین توجّه ام‌المؤمنین بیشتر به زنان مسلمان بود و هر کس نمی‌توانست پیش او برود و با وجود این باز هم عبدالحسین او را نبخشیده و ادعا کرده که او نیز زیاد حدیث روایت کرده است؟!!

و اما اینکه او می‌گوید احادیثی که ابوهریره روایت کرده است از احادیث عایشه و ام سلمه و دیگر امهات‌المؤمنین و حسن و حسین و مادرشان ن بیشتر است، باید گفت که ام سلمه مانند عایشه مرجع مردم نبود و حسن و حسین کوچک بودند و به امور سیاسی مشغول بودند پس بدیهی است که روایت اینها اندک باشد و همچنین فاطمه ك که شش ماه بعد از وفات پیامبر ص درگذشت بدیهی است که روایت او اندک باشد. پس قضیه آن گونه عبدالحسین ادعا می‌کند پیچیده نیست که به فکر خردمندان نیاز باشد؟ و آیا منظور عبدالحسین از عقلا نظام و جاحظ ... و غیره است؟ اگر کسی بی‌طرفانه به قضیه بنگرد می‌فهمد که آنچه از ابوهریره روایت شده است جای تعجب ندارد و به این همه هیاهویی که هواپرستان و دشمنان سنت به راه انداخته‌اند نیازی ندارد و آن مقدار حدیثی که او از پیامبر ص روایت کرده است نمی‌توان به این بهانه که دوران همراهی او کوتاه بوده در احادیث او شک کرد، بلکه مدت زمان همراهی ظرفیت بیش از این را هم دارد چون سال‌های همراهی او با پیامبر ص از بزرگترین سال‌های دولت اسلامی از نظر دعوت و فعالیت و تعلیم و توجیه بوده است.

 



([1])- دفاع عن السنة لأبى شهبة، ص 160.

([2])- نسائی عمل الیوم و اللیلة، 250.

([3])- احمد، 2/447 و ابن ماجه، 658.

([4])- احمد، 2/255 و 493.

([5])- بخاری الادب المفرد، 249 و 270 و 3/87 و مسلم، 7/129 و غیره.

([6])- احمد، 2/288 و ص 440 و ص 446 و ابن ماجه، 143 و نسائی در فضائل الصحابه، 65.

([7])- احمد 2/442.

([8])- النسائی فی الکبری تحفه الاشراف، 10/13430، مسند ابی‌هریره، 18/191-196.

([9])- مستدرک الحاکم، 3/167، دلائل النبوة، ص 494.

([10])- ترمذی و گفته است که این حدیث غریب است و فقط عبدالله بن جعفر آن را روایت کرده است، یحیی بن معین و غیره او را ضعیف دانسته‌اند و عبدالله بن جعفر پدر علی بن مدینی است.

([11])- احمد، 2/413 و ترمذی و نسائی در فضائل الصحابة.

([12])- ابن ماجه و ترمذی، و ترمذی گفته این حدیث غریب است.

([13])- سیر اعلام النبلاء، 2/440.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...