توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

مقدمه‌ي مؤلف

 

مقدمه‌ي مؤلف

بسم الله الرحمن الرحيم

ستايش خداوندي را سزاست كه با فروفرستادن قرآن كريم، بر مسلمانان منت گذاشت، و حفظ و صيانت آن را تا روز جزا در سينه‌ها [ي حافظان] و نوشت افزارها [ي كاتبان] ضمانت و كفالت كرد و به جهت حفظ آن از دستبرد دشمنان و از هر گونه تغيير و تبديل، از سنت طلايه‌دار و پيشقراول پيامبران [حضرت محمدr] حفظ و نگهداري و حمايت و صيانت نمود.

و درود و سلام بر سرور و پيغمبر ما، حضرت محمدr باد كه خداوند عزوجل روشن سازي و تبيين آنچه از احكام و دستورات و تعاليم و آموزه‌هاي قرآن كريم را اراده فرموده، به عهده‌ي او سپرده است، آنجا كه مي‌فرمايد:

﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ ٤٤ [النحل: ٤٤] 

«و قرآن را بر تو نازل كرده‌ايم تا اين كه چيزي را براي مردم روشن سازي كه براي آنان فرستاده شده است (كه احكام و تعليمات اسلامي است) و تا اين كه آنان (قرآن را مطالعه كنند و درباره‌ي مطالب آن) بينديشند.»

و پيامبرr  نيز  با اسلوبي واضح، و شيوه‌اي روشن، توأم با اقوال، افعال و تأييدات خويش به بيان و توضيح آن پرداخت.

و خدا از صحابهy راضي و خشنود باد؛ كساني كه سنت نبوي را از پيامبر بزرگوار اسلام فراگرفتند و به حفظ و صيانت آن مبادرت نمودند و همانگونه كه خود شنيدند، بدون هيچگونه تغيير و تبديل، آن را براي مسلمانان نقل نمودند و به سمع آنها رساندند.

و رحمت و آمرزش خدا بر سَلَف صالح باد؛ كساني كه سنت گهربار رسول خداr  را نسل به نسل به آيندگان و پيشينيان منتقل كردند و قواعد و ضوابطِ دقيقي را جهت دريافت روايت و نقلِ حديثِ صحيح، و پاكسازي آن از دستبرد دشمنان و بدخواهان وضع نمودند.

و خداوند متعال به علماء و دانشمنداني كه پس از سلف پا به عرصه‌ي وجود گذاشته‌اند نيز جزاء و پاداش خير عنايت فرمايد؛ كساني كه قواعد و اصول دريافت روايت و درايتِ صحيحِ حديث را از سلف فراگرفتند و به تهذيب و ترتيب و تدوين و گردآوري آن قواعد در كتابهاي مستقل، همت گماردند كه بعدها همان كتابها به «علم مصطلح الحديث» ناميده شدند[1].

اما بعد:

از زماني كه در دانشكده‌ي شريعت اسلامي مدينه‌ي منوره، طي چندين سال عهده دار تدريس علم «مصطلح الحديث» بودم - و در آن زمان، تدريس كتاب «علوم الحديث» ابن صلاح مقرّر بود كه بعدها به عوض آن، تدريس مختصر آن، يعني كتاب «تقريب» علامه نووي، مقرّر گرديد - همراه با دانشجويان دانشكده ي شريعت در تعليم و آموزش و مطالعه و تحقيق اين دو كتاب درسي - با عظمت و شكوه آنها و فراواني فوائد آن دو - احساس دشواري و سختي و پيچيدگي و زحمت نموديم كه در اين زمينه مي‌توان به اين دشواريها و سختي‌ها اشاره كرد: درازگويي و تطويل در برخي از مباحث، به ويژه در كتاب ابن صلاح[2]، و يا مختصر گويي [و ايجاز مُخل] در برخي ديگر از مباحث، به ويژه در كتاب نووي[3]. و يا دشواري و پيچيدگي عبارت و ياعدم تكامل برخي از مباحث[4] مانند: ترك تعريف يك موضوع يا يك بحث [مثلاً]، يا ناديده گرفتن مثال و ذكر نكردن آن، يا بيان نكردن فايده‌ي يك بحث و يا...

و علاوه از اين دو كتاب [= كتاب ابن صلاح و كتاب نووي]، كتابهاي علماي پيشين را كه در اين فن به رشته‌ي تحرير درآورده بودند را نيز چنين يافتم؛ بلكه برخي از اين كتابها، شامل تمام مباحث «علوم حديث» نبودند و برخي از آنها نيز از تهذيب و تصحيح و نظم و ترتيب و ساختار و ساماندهي [خاصّي] برخوردار نبودند؛ و شايد عذر و دستاويز آنها در اين زمينه به اين جهت بوده كه برخي از امور براي آنها - نسبت به ديگران - روشن و واضح بوده و از اين جهت به ترك آنها مبادرت نموده‌اند، يا به نسبت زمان خودشان، احساس نياز كردند كه برخي از مباحث را به تفصيل بيان بكنند و توضيح زياد بدهند و وارد جزئيات بشوند؛ و يا دلائلي ديگر از اين دست - از آنچه ما مي‌شناسيم يا نمي‌شناسيم - در دست داشتند!

از اين رو تصميم گرفتم تا كتابي روان و ساده و سهل و آسان، پيرامون «مصطلح الحديث» و «علوم حديث» در اختيار دانش‌پژوهانِ دانشكده‌هاي شريعت قرار دهم تا فهم و درك قواعد فنِّ حديث و مصطلحات آن را برايشان ساده و آسان نمايد.

و اين كارِ مهم با تقسيم‌بندي هر بحث به فقره‌ها و بندهاي شماره‌گذاري شده‌ي سريالي، محقق شده است، اينطور كه - به عنوان مثال - نخست به بيان تعريف بحث پرداخته شده، سپس مثالي براي آن آورده شده، و پس از آن به بيان اقسام آن اشاره شده است... و در آخر با فقره‌ي «أَشْهَرُ الْمُصَنَّفٰاتِ فِيْهِ» [مشهورترين كتابهايي كه در اين بحث به رشته‌ي تحرير درآمده‌اند]، بحث مورد نظر به پايان مي‌رسد. و تمام اينها با عباراتي روان و ساده و با شيوه‌هاي [نوين و] روشن علمي، ساماندهي و تدوين شده است كه در آنها نه پيچيدگي و دشواري است و نه غموض و ابهام؛ و به جهت مراعات دوره‌هاي زماني اندك كه براي اين علم [مصطلح الحديث] در دانشكده‌هاي شريعت و دانشكده‌هاي تحقيقات و دراسات اسلامي در نظر گرفته شده است، من نيز به بسياري از مسائل اختلافي، قِيل و قال‌ها، و بسط و تشريح مسائل نپرداخته‌ام و خيلي در آنها وقت را صرف نكرده‌ام و در آنها نمانده‌ام.

و اين كتاب را «تيسير مصطلح الحديث» نام نهاده‌ام، و بر اين باور نيستم كه اين كتاب از كتابهاي علماء و صاحب‌نظرانِ پيشين كه در اين زمينه به رشته‌ي تحرير در آمده‌اند بي‌نياز است، و هدفم [از نگارش و تدوين اين كتاب] فقط اين بود تا كليدي براي آن كتاب‌ها، و يادآوري براي مطالب آنها، و آسان‌كننده‌اي براي وصول به فهم معاني آنها باشد؛ و هماره كتابهاي ائمه و علماء و صاحب‌نظرانِ پيشين، مرجع و مأخذ و منبع و مُستنَدي براي علماء و متخصّصين اين فن، و چشمه‌اي جاري و روان است كه همه از آن مي‌نوشند و جرعه‌اي از آن برمي‌گيرند.

خاطر نشان مي‌شود كه در زمانهاي اخير، از برخي از محققان و پژوهشگران، كتابهايي منتشر شده و به چاپ رسيده كه در آنها فوائد فراواني [براي دانش‌پژوهان و فرهيختگان] وجود دارد؛ به ويژه آنكه در اين كتابها به شايعه افكني‌ها و شبهه‌پراكني‌هاي مستشرقان و خاورشناسان و منحرفان و گمراهان پاسخ داده شده است؛ اما برخي از اين كتابها، كش‌دار و مُطوّل و طولاني و داراي اِطناب است؛ و برخي نيز بسيار مختصر و كوتاه و فشرده و موجز است؛ و برخي هم در بردارنده‌ي تمام مباحث [علوم حديث و مصطلح حديث] نيستند؛ از اين رو تصميم گرفتم تا اين كتابم [= تيسير مصطلح الحديث]، حد وسط بين تطويل و اختصار و در بردارنده‌ي تمام مباحث [علم مصطلح الحديث] باشد.

و امورِ به روز و جديدي كه در اين كتاب [= تيسير مصطلح الحديث] اِعمال گرديده است عبارتند از :

 

1- تقسيم‌بندي: يعني تقسيم‌بندي هر بحث به فقره‌ها و بندهاي شماره‌گذاري شده‌اي كه فهم و درك (هر) بحث را براي دانش پژوه، سهل و آسان مي‌گرداند.[5]

2- تكامل در هر بحث با توجه به ساختار و طرح كلي بحث، از ذكر تعريف، مثال و...

3- در برداشتن تمام مباحثِ علم مصطلح الحديث به شكلي مختصر [و مفيد].

 

اما از نقطه نظر «تبويب» [طبقه‌بندي و بخش‌بندي كردن، فصل‌بندي و كلاسه كردن] و «ترتيب» [مرتب كردن و سازمان دادن و منظم و رديف كردن كتاب]، از روش حافظ ابن حجر در كتاب «النخبة [الفِكَر]» و شرح آن بهره گرفته‌ام زيرا كه ترتيب و طبقه‌بندي حافظ ابن حجر، بهترين ترتيب و تنظيمي است كه مي‌توان بدان دست يافت.

و بيشترين اعتمادم در عنصر تشكيل دهنده‌ي علمي [اين كتاب]، بر كتاب «علوم الحديث» ابن صلاح و مختصر آن، كتاب «التقريب» نووي، و شرح آن «التدريب» سيوطي است.

و اين كتاب را به يك مقدمه و چهار باب، مرتّب و ساماندهي نمودم: باب اول در «خبر»؛ باب دوم در «جرح و تعديل»؛ باب سوم در «روايت و اصول آن»، و باب چهارم در «اسناد و شناخت رُوات».

و در حقيقت، در همان حال كه من اين تلاشِ ناچيز را به فرزندان دانشجو و فرهيخته‌ام تقديم مي‌كنم، با اين وجود به ناتواني و كوتاهي‌ام اعتراف مي‌كنم كه نتوانستم حق اين علم را چنان كه بايد ادا كنم [و به گونه‌ي لازم به قدر و شأن آن پي نبردم و حق آن را نتوانستم براي دانش‌پژوهان و حديث شناسان، ارائه دهم]، و من خويشتن را از لغزش و خطا و اشتباه و سهو، تبرئه نمي‌كنم و خود را بي‌خطا و اشتباه نمي‌دانم، از اين رو از كساني كه دراين كتاب بر لغزش و خطا و اشتباه و سهوي اطلاع و آگاهي مي‌يابند، انتظار دارم تا لطفاً مرا بر آن آگاهي دهند و خاطر نشان سازند، بلكه آن را رفع كنم و تصحيح و اصلاح نمايم؛ و از خداوند متعال انتظار دارم تا به ذريعه‌ي اين كتاب، دانشجويان و حديث‌پژوهان را نفع و سود رساند و آن را خاصّ براي خود گرداند.

 


 



 

 

 


*  تاريخچه‌ي پيدايش علم مصطلح الحديث، و دوره‌ها و حالاتي كه در طي زمان بر آن گذشته است. (تاريخچه‌ي پيداش و تدوين علم مصطلح الحديث در ادوار مختلف)

* * *

*  مشهورترين كتابهايي كه درباره‌ي علم «مصطلح الحديث» به رشته‌ي تحرير درآمده‌اند.

 

* * *

*   تعريفات اوليّه

 


 

 



[1]- به علم مصطلح الحديث، اين نامها نيز اطلاق مي‌شود: «علم الحديث دراية» (علم الحديث درايتي)، «علوم الحديث» و «اصول الحديث».

[2]- مانند بحث شناخت «كيفيّة سماع الحديث وتحمّله وصفة ضبطه» كه 46 صفحه از كتاب را در بر گرفته است.

[3]- به عنوان مثال: مانند بحث «ضعيف» كه از 19 كلمه تجاوز نكرده است.

[4]- نمونه اين اختصار، اكتفا كردن علامه نووي در بحث مقلوب به چيزي نزديك به مقلوب است. همچون حديث مشهور از سالم كه به جاي سالم از نافع روايت شده است تا در شنيدن آن رغبت بيشتري پيدا شود و نيز اهل بغداد براي امتحان كردن امام بخاريw سندهاي 100 حديث را جابجا كردند و او پاسخ صحيح آنان را بيان كرد؛ بدين جهت آنان به فضيلت او اعتراف نمودند.

[5]- در موضوع «تقسيم‌بندي مباحث به فقره‌ها و بندهاي شماره‌گذاري شده»، از (تقسيم‌بندي‌هاي) اساتيد بزرگوارم بهره گرفتم، از قبيل: استاد مصطفي زرقاء در كتابش «الفقه الإسلامي في ثوبه الجديد»، و استاد دكتر معروف الدواليبي در كتابش «أصول الفقه» و استاد دكتر محمد زكي عبدالبر در يادداشتي كه آن را براي استفاده‌ي ما - وقتي در دانشكده‌ي شريعت در دانشگاه دمشق، دانشجو بودم - بر كتاب هدايه‌ي مرغيناني نوشت و به رشته‌ي تحرير درآورد.

    و اين تقسيم‌بندي نوين و ابداعي، بزرگترين و عميق‌ترين تأثير را در فهم اين علوم به سهولت و آساني دارد، بعد از اين كه ما در فهم و يادگيري آنها رنج‌ها و سختي‌هاي فراواني را كشيديم و چشيديم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...