الله تبارک و تعالی میفرماید﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُۗ﴾ [آل عمران: 19]
«همانا دین در پیشگاه الله اسلام است».
و میفرماید:
﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥﴾ [آل عمران: 85].
«و هرکس دینی غیر از اسلام را بجوید، از او پذیرفته نمیشود و او در آخرت از زیانکاران است».
و میفرماید: ﴿فَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَلَهُۥٓ أَسۡلِمُواْۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُخۡبِتِينَ ٣٤﴾ [الحج: 34].
«معبودتان معبود یگانه است، پس برای او تسلیم شوید، و فروتنان را نوید ده».
و میفرماید: ﴿وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡأُمِّيِّۧنَ ءَأَسۡلَمۡتُمۡۚ فَإِنۡ أَسۡلَمُواْ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ وَّإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَيۡكَ ٱلۡبَلَٰغُۗ وَٱللَّهُ بَصِيرُۢ بِٱلۡعِبَادِ ٢٠﴾ [آل عمران: 20].
«همانا کسانی که به آیات الله کفر میورزند و پیامبران را به ناحق میکشند، و کسانی از مردم را که به دادگری فرمان میدهند، میکشند، آنان را به عذاب دردناکی مژده بده».
و میفرماید: ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ دِينٗا مِّمَّنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ﴾ [النساء: 125].
«و آیین چه کسی بهتر از آیین کسی است که خالصانه خود را تسلیم الله کرده، و نیکوکار است».
پس معنای اسلام اینست که بنده دین و عبادت خود را خالص به الله عزوجل گرداند و به اوامر و نواهی و احکام اوتعالی گردن نهاده تسلیم آن گردد.
اسلام عبارت از عقیده و شریعت است؛ عقیده اسلامی و امور متعلق به آن، بر علم درست بنا نهاده شده است، اما شریعت اسلامی، عبارت از احکامی و قوانینی است که بنده باید از آن پیروی نموده و در حیات خود عملی نماید. الله متعال میفرماید:
﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ وَيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُواْ ٱلزَّكَوٰةَۚ وَذَٰلِكَ دِينُ ٱلۡقَيِّمَةِ ٥﴾ [البینة:5]
«و فرمان نیافتند جز آن که الله را مخلصانه و حقگرایانه بپرستند، و نماز را برپای دارند، و زکات را بپردازند، و این است آئین راستین».
بناءً بنده مسلمان شمرده نمیشود تا آن که دو امر را با هم یکجا نکند و پایبند آن نباشد:
اول: خالص گردانیدن دین و عبادت برای الله عزوجل ، به این معنا که الله عزوجل را به یگانگی بپرستد، و از شریک گرفتن با او اجتناب ورزد.
دوم: تسلیم شدن تام به الله متعال، با انجام دادن اوامر و دوری جستن از نواهی اوتعالی.
پس کسیکه الله عزوجل را به یگانگی عبادت کرد، و تابع و منقاد اوامرش گشت، مسلمان نامیده میشود.
از این معنا در مییابیم که انسان مشرک مسلمان نیست؛ زیرا دین و عبادت خود را خالصانه برای پروردگار انجام نداده است.
همچنان کسانیکه از عبادت الله عزوجل تکبر میورزند، مسلمان نامیده نمیشوند، زیرا ایشان سر بندگی را به الله متعال خم نکردند و تابع و منقاد اوامر او تعالی نشدهاند.
الله عزوجل میفرماید:
﴿لَّن يَسۡتَنكِفَ ٱلۡمَسِيحُ أَن يَكُونَ عَبۡدٗا لِّلَّهِ وَلَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ٱلۡمُقَرَّبُونَۚ وَمَن يَسۡتَنكِفۡ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَيَسۡتَكۡبِرۡ فَسَيَحۡشُرُهُمۡ إِلَيۡهِ جَمِيعٗا ١٧٢ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَيُوَفِّيهِمۡ أُجُورَهُمۡ وَيَزِيدُهُم مِّن فَضۡلِهِۦۖ وَأَمَّا ٱلَّذِينَ ٱسۡتَنكَفُواْ وَٱسۡتَكۡبَرُواْ فَيُعَذِّبُهُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا ١٧٣﴾ [النساء: 172-173].
«و مسیح از اینکه بندۀ الله باشد هرگز ابا نمیورزد، و فرشتگان مقرّب (نیز ابایی ندارند) و هرکس از عبادت او ابا ورزد و خود را بزرگ بشمارد به زودی همۀ آنان را بسوی خود گرد خواهد آورد. پس اما کسانی که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند، پاداششان را به طور کامل خواهد داد، و از فضل خود بر پاداش آنان خواهد افزود. و اما کسانی که سرباز زنند، و تکبر ورزند، به آنان عذابی دردناک خواهد داد، و به جز الله یار و یاوری نخواهند یافت».
فصل: چنانکه مسلمانان در حسن اخلاص و فرمانبرداریشان از الله سبحان، متفاوت هستند، در حسن اسلامشان نیز با هم متفاوت اند. ایشان داخل در یکی از مراتب سه گانه دیناند که نبی کریم صلی الله علیه و آله و سلم آن را در حدیث طولانی، معروف به حدیث جبریل علیه السلام بیان نموده است که عبارتند از:
1- مرتبۀ اسلام 2- مرتبۀ ایمان 3- مرتبۀ احسان.
بالاترین این مراتب، مرتبۀ احسان است، سپس مرتبۀ ایمان، و پس از آن مرتبۀ اسلام میباشد. پس هر مؤمن مسلمان است لیکن هر مسلمان مؤمن شده نمیتواند.
ارکان یا پایههای اسلام بر پنج چیز استوار است، طوریکه در صحیح بخاری و مسلم از عبد الله ابن عمر رضی الله عنهما روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «بُنِيَ الإِسْلاَمُ عَلَى خَمْسٍ شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ، وَإِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَالْحَجِّ، وَصَوْمِ رَمَضَانَ».[1]
«اساس و پایههای اسلام بر پنج چیز استوار گردیده است:
1 ـ گواهی دادن به اینکه هیچ معبود به حق غیر از الله یکتا و بیهمتا وجود ندارد. و دیگر اینکه محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده الله عزوجل است.
2 ـ بر پا داشتن نماز.
3 ـ پرداخت زکات.
4 ـ حج گزاردن بیت الله.
5 ـ روزه ماه رمضان.
همچنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: «رَأْسُ الْأَمْرِ الْإِسْلَامُ، وَعَمُودُهُ الصَّلَاةُ، وَذِرْوَةُ سَنَامِهِ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللهِ».[2]
«اسلام اساس کار است، و ستونش نماز، و بلندی قلهاش جهاد در راه الله عزوجل میباشد».
فصل: مسلمانان در ایمان داریشان نسبت به یکدیگر برتری دارند. برخی ایمانشان نسبت به دیگران قویتر و بیشتر میباشد. همانا ایمان، تصدیق نمودن با قلب، و اقرار کردن با زبان، و عمل نمودن با اعضای بدن است، و قابل زیادت و نقصان میباشد، لذا ایمان مردمان با هم متفاوت است.
و به هر اندازه، تصدیق قلبی بنده قویتر، و قول و عمل او نیکوتر باشد، به همان اندازه ایمان او بیشتر و قویتر میباشد.
و هرگاه بنده مرتکب گناهی گردد، ایمان او کم میشود، و اگر توبه کند و عمل خود را اصلاح نماید، الله عزوجل توبۀ او را میپذیرد.
برخی از اعمال است که کامل کنندۀ ایمان بنده بشمار میروند چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ وَأَبْغَضَ لِلَّهِ وَأَعْطَى لِلَّهِ وَمَنَعَ لِلَّهِ فَقَدِ اسْتَكْمَلَ الإِيمَانَ».[3]
«کسیکه بخاطر الله عزوجل با کسی دوستی کند، و بخاطر الله عزوجل با کسی دشمنی ورزد، و به خاطر الله عزوجل بدهد و بخاطر الله عزوجل منع نماید، همانا ایمان خود را کامل نموده است».
دوستی هم متفاوت میباشد. دوست داشتن چیزی بخاطر الله عزوجل عامتر است از دوستی ورزیدن با کسی در راه الله، زیرا در دوست داشتن بخاطر الله عزوجل ، هر گونه دوستی داخل میگردد، چه این دوست داشتن در مورد اشخاص باشد یا کردار ایشان؛ و یا دوست داشتن قول و حال و احوال و مقصد و اخلاق و مکان و زمان و غیره باشد.
همچنین چیزی را دادن عام است، و مراد از دادن تنها دادن مال نیست، بلکه شامل دادن هرچیزی است چه مال باشد و چه جاه و مقام باشد و چه علم و کوشش و کمک و وقت باشد. همچنان منع نمودن یا ندادن به همین ترتیب است.
پس کسیکه دوستی و دشمنی، دادن و منع نمودن او بخاطر رضامندی الله تعالی باشد، چنین شخص مؤمنی است که ایمان خود را کامل نموده است.
از فضل و کرم الله چنین ایمان را تمنا داریم.
فصل: اصول و پایههای ایمان شش چیز است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را چنین بیان نموده است:«أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ».
«ایمان آنست که به الله عزوجل ، و فرشتگان و پیامبران او، و روز آخرت، و به قدر (تقدیر) خیر و شر اوتعالی باور داشته باشی».
این ارکانی است که هر مسلمان باید به آن ایمان داشته باشد، و کسیکه به یکی از این ارکان کفر ورزد، کافر و نامسلمان خوانده میشود.
ایمان از خود شعبه یا شاخههای دارد که از اصل این ارکان منشعب میگردد، چنان که شاخههای درخت از تنه آن جدا میشوند. و هر قدر بنده این خصلتها و شعبههای ایمان را مراعات نموده و عملی نماید، به همان اندازه ایمانش بیشتر و قویتر میباشد. ابو هریره رضی الله عنه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت نموده که فرمودند: «الإِيمَانُ بِضْعٌ وَسَبْعُونَ أَوْ بِضْعٌ وَسِتُّونَ شُعْبَةً فَأَفْضَلُهَا قَوْلُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَدْنَاهَا إِمَاطَةُ الأَذَى عَنِ الطَّرِيقِ وَالْحَيَاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الإِيمَانِ».[4]
«ایمان هفتاد و چند شاخه یا شصت و چند شاخه است؛ که بهترین آنها گفتن (لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه) و پایینترین آن دور کردن موانع(مثل سنگ و کثافت و دیگر موانعی که در راه قرار دارد و باعث اذیت مردم میشود) از راه است و حیا شاخۀ از شاخههای ایمان است».
پس شعبه یا شاخههای ایمان عبارت از خصلتها و اجزای آن است که برخی متعلق به قلب، و برخی به زبان و برخی هم عملی است. طوریکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای هر خصلت مثالی آورده است. پس گفتن: (لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه) مرتبط به زبان، و دور کردن موانع از راه مرتبط به اعضای بدن و حیا داشتن عمل قلبی است.
و شاید کسی باشد که شاخههای ایمان و شاخههای نفاق را در خود داشته باشد؛ ولی تا خصلتهای نفاق را ترک نکند، در او آن خصلت نفاق است. چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند: «أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَانَ مُنَافِقًا، أَوْ كَانَتْ فِيهِ خَصْلَةٌ مِنْ أَرْبَعَةٍ كَانَتْ فِيهِ خَصْلَةٌ مِنَ النِّفَاقِ حَتَّى يَدَعَهَا: إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ، وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ، وَإِذَا عَاهَدَ غَدَرَ، وَإِذَا خَاصَمَ فَجَرَ».[5]
«چهار خصلت است هرگاه در کسی موجود باشد منافق خالص است و آنکه در او خصلتی از این خصلتها باشد در او خصلتی از نفاق است تا آن را ترک کرده بگذارد: چون امانتی به او سپرده شود خیانت کند، و چون صحبت کند دروغ گوید، و چون پیمان بندد، پیمان شکنی کند، و چون دعوا و خصومتی کند، دشنام دهد».
فصل: معنای احسان را پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین بیان نمودهاند: «أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ، فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ».
«احسان آنست که الله عزوجل را چنان بپرستی که گویی او را میبینی واگر تو او را نمى بینی، به یقین بدان که او تو را مى بیند».
الله عزوجل ما را آفریده است تا بیازماید کدام یکی از ما نیکوکارتریم. چنانکه الله تعالی فرمود:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ وَكَانَ عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۗ﴾ [هود: 7].
«و او (الله) پروردگاری است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرشش بر آب بود، تا شما را بیازماید که چه کسی کارهای نیکوتر انجام میدهد».
﴿ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَيَوٰةَ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡغَفُورُ ٢﴾ [الملك: 2].
«پروردگاری که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکوکارتر است و او توانمند آمرزگار است».
فضیل بن عیاض رحمه الله فرموده است: «نیکوکارتر یعنی اخلاصمندتر و درست کارتر (با روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم موافق باشد)».
مدار عمل در اسلام، بر کیفیت است نه بر کمیت. و عمل بنده نیکو نیست تا برای الله عزوجل خالص نبوده و موافق و مطابق با شریعت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نباشد. و هرگاه عملی فاقد یکی از این دو شرط بود، آن عمل هدر و بیفایده است.
پیروی از هدایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بنده را از غلو و تفریط در دین مصون میدارد. بنابراین باید بدانیم که از نواقض احسان، شرک آوردن به الله عزوجل ، بدعت و پیروی از آن، و تفریط و سهل انگاری در امور دین است. پس شخص مشرک، بدعتکار، غالی و سهل انگار و تفریط کار، همه در دایرۀ بدکاران شامل اند.
احسان دو درجه دارد:
اول: احسانِ واجب که عبارت از ادای فرایض و واجبات است و باید با اخلاص تام به الله عزوجل و با متابعت از اوامر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، بدون افراط و تفریط صورت گیرد.
دوم: احسان مستحب: که عبارت است از تقرب جستن به الله متعال با ادا نمودن نوافل، و تکمیل نمودن عبادات، با مراعات کردن مستحبات و آداب آن، و پارسایی و خود داری از مکروهات و از اموری که بنده در حلال و حرام بودن آن مشتبه میگردد. احسانگر الله عزوجل را چنان بپرستد که گویا او را میبیند و در ادای عبادات کوشا بوده تا حد توان و با وجه احسن به انجام برساند؛ و خود را به چیزی که بالاتر از طاقت و توان اوست مکلف نسازد، و در ادای عباداتی که او را به الله عزوجل نزدیک میسازد و در توان او است، سهلانگاری نکند.
احسان در هر عبادتی بر طبق کم و کیف آن وجود داشته و مرتبط به اخلاصمندی شخص و حس پیروی او از راه و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میباشد.
مثلا احسان در وضو با کامل ساختن فرضها و سنن و مستحبات و آداب آن و تجاوز نکردن غسل اعضا از حد مشروع آن میباشد.
و احسان در نماز با برپا داشتن آن در اول وقت آن و مراعات کردن آداب آن، با خشوع و آرامی و اطمینان قلب میباشد و بنده باید چنان به اخلاص و ادب آن را ادا نماید گویی که این آخرین نمازی اوست و دنیا را وداع میگوید، فرضها و سنتهای نماز را کامل و بدون کم و کاست ادا نماید گویی که الله عزوجل را میبیند.
و احسان در زکات و صدقه آنست که بنده آنچه را به مستمندان میدهد خاص بخاطر خشنودی و تقرب جستن به الله عزوجل و نایل آمدن به رحمت اوتعالی و ترس از عذاب آخرت و هول و هراسهای آن روز باشد و به کسی که خوبی و احسان نموده انتظار پاداش و سپاس و عمل متقابل را نداشته باشد و نه هم بخاطر ثنا و ستایش مردم باشد. و در برابر آنچه بخشش نموده منت و آزاری به فقیر نرساند به گونهای که فقیر را دشنام دهد یا بر او فخر فروشی و تکبر ورزد. و مالی که انفاق میکند باید حلال و مورد پسند باشد و مال خراب و پست و بیارزشی که نفس از آن احساس نفرت میکند را به فقرا ندهد. همچنان در دادن زکات یا صدقه به فقیر و محتاج، سهل انگاری و امروز و فردا نکرده بر وی سخت نگیرد. از تکبر بر او و ریا و شهرت و نیک نامی اجتناب ورزد.
همچنین در سایر عبادات و معاملات؛ بر مسمان لازم است احسان را مراعات نماید و هدایات و رهنمودهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را مد نظر گیرد.
بدون شک کسی که در جستجوی احسان بوده و بر عملی نمودن آن حریص باشد، امید است که موفق به آن گردد. از ابو درداء رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: «إِنَّمَا الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ، وَإِنَّمَا الْحِلْمُ بِالتَّحَلُّمِ، مَنْ يَتَحَرَّى الْخَيْرَ يُعْطَهُ، وَمَنْ يَتَّقِ الشَّرَّ يُوقَهُ».[6]
«همانا علم و دانش با آموختن، و صبر و بردباری با تکلیف نمودن نفس بر آن بدست میآید، و کسیکه در جستجوی خیر باشد به او داده میشود، و کسیکه از شر اجتناب ورزد از آن در امان میماند».
الله متعال راههای بیشمار احسان را برای بندگان باز نموده است. در صحیح مسلم از شداد بن اوس بن ثابت رضی الله عنه روایت است که نبی کریم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «إنَّ اللهَ كتَبَ الإحسانَ على كلِّ شيءٍ؛ فإذا قَتَلْتُم فَأَحْسِنُوا القِتْلةَ، وإذا ذَبَحْتُم فأَحْسِنوا الذِّبْحةَ، وَلْيُحِدَّ أحدُكُم شَفْرَتَهُ وَلْيُرِحْ ذَبيحَتَهُ».[7]
«یقینا الله متعال احسان و نیکی را بر هر چیز واجب نموده است. پس چون کشتید نیکو بکشید (در اجرای حد شرعی) و چون حیوانی را ذبح کنید، نیکو ذبح کنید، و باید یکی از شما تیغ خود را تیز کند، و ذبیحۀ خود را راحت نماید».
بناءً احسان و نیکی در هر امری بر بنده لازم است و هر چیزی نظر به قدر و اندازۀ آن به احسان و نیکی نیاز دارد، چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم احسان نمودن در ذبح را مثال زدند.
پس کسیکه در ذبح نمودن حیوان با روش آنحضرت صلی الله علیه و آله و سلم مخالفت ورزد و آلۀ ذبح را تیز نکرد و ذبیحۀ خود را راحت ننمود، چنین شخص در ذبح کردن خود احسانگر نیست.
این مطلب اهمیت فهم و دانستن دین را بیان میکند، زیرا به وسیلۀ آن، احسان کننده از راه و روش و احسان و نیکی آنحضرت صلی الله علیه و آله و سلم در عبادات و معاملات آگاه شده سعی میکند تا احسان را در وضو و نماز و انفاق و روزه و حج و جهاد و خرید و فروش و طعام و شراب و نکاح و همبستری با همسر و صله رحم و خوبی و نیکی با دور و نزدیک و تعامل با مردم نظر به اصناف آنها، و سایر امور مراعات نماید.
بنده مرتبۀ احسان را بدست آورده نمیتواند مگر به توفیق و کمک پروردگار عزوجل . ازینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به امت سفارش نموده تا در عقب هر نماز بگویند: «اللَّهُمَّ أَعِنِّى عَلَى ذِكْرِكَ وَشُكْرِكَ وَحُسْنِ عِبَادَتِكَ».[8]
«پروردگارا! مرا بیاد خویش و سپاس و شکر و نیکویی عبادتت یاری فرما».
بدون شک مسلمان همیشه به یاری و کمک الله عزوجل نیاز دارد تا در هر امری بندۀ احسان کننده و نیک باشد.
[1]- متفق علیه.
[2]- مسند امام احمد بن روایت معاذ بن جبل رضی الله عنه .
[3]- به روایت ابوامامه الباهلی نزد ابو داود و غیره.
[4]- صحیح مسلم.
[5]- متفق علیه.
[6]- معجم کبیر از طبرانی حدیث شماره(1763) شیخ البانی فرمود: این حدیث حسن است نگا: حدیث شماره: 2328 صحیح الجامع.
[7]- صحیح مسلم.
[8]- سنن ابو داود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر