از دیر زمانی است که کشورهای جهان سوم وبخصوص کشورهای اسلامی جولانگاه استعمارگران شرقی وغربی بودهاند. وبا کشف نفت در جهان عرب وایران اهمیت این منطقه برای آنها به دوصد چندان افزایش یافت. کشورهای ابر قدرت همواره در تلاش بودند با مکیدن خون این منطقه بتوانند به منافع کلانی دست یابند. ودر این راستا به موفقیتهای چشمگیری دست یافتند وتوانستند جهان غرب را از تخلف وعقب ماندگی سه قرن پیش بیرون کشیده در رأس هرم قدرت قرار دهند. وآمریکا با تکیه به منابع خام همین منطقه توانست ابرقدرتی شود که نه تنها به استعمار وربودن ثروتهای کشورهای ضعیف اکتفا نمیکند بلکه میخواهد طرز تفکر واندیشه وحتی عقائد مذهبی ملتها را بر اساس مفکوره واندیشههای برده منشانه خود تربیت کند.
بدون شک این تجاوزهای بی رحمانه به منابع وحقوق و اعتقادات ودیانات ملتها حداقل در کشورهای مسلمان از روز اول با واکنشهایی روبرو شد که بیشتر این واکنشها چون جنبه حماسی داشتند واز نظر تاک تیک وبرنامه ریزی دراز مدت موفق نبودند نتوانستند در مقابل قدرت وسلاح غربیها زیاد دوام بیاورند، تا اینکه همزمان با فرو ریختن پایههای آخرین رمز وحدت مسلمانان یعنی خلافت عثمانی در ترکیه، حرکتهای «اخوان المسلمین »توسط حسن البنا([1]) در مصر و«جماعت اسلامی» مولانا مودودی در هند با شعار « اسلام دین ودولت است» بپا خواستند. وبا مرور زمان توانستند حقانیت حکومتهای دست نشانده آمریکا و ابر قدرتهای غربی وشرقی را زیر سؤال ببرند ومردم را از آشی که برایشان پخته شده است آگاه سازند.
با بروز این اندیشههای بیدارگرانه منابع اقتصادی واهداف توسعه طلبانه و استعماری غرب شدیدا با مقاومت اقشار ملتها روبرو شد؛ خر شوروی در افغانستان وچچن بگل فرو رفت و نهایتا از پا درآمد ونامش در لیست مردودیهای قرن بیستم میلادی با خط قرمز نوشته شد. پوزه آمریکای ابرقدرت در کشورهای فقیری چون صومال وسودان بزمین مالیده شد ودر بحران عراق وافغانستان چهره واقعی ددمنشانه وخونخوارانهاش برای جهانیان روشن گشت...
حرکتهای دفاعی ومقاومتهای ضد استعماری در گوشه و کنار دنیا از بوسنه و هرزگوین گرفته تا فلسطین اشغالی نمایانگر بیداری ملتهاست.
بحثها و پژوهشهای سیاسی بسیاری برای روشن ساختن اسباب شکست ابرقدرتها در کشورهای مسلمان از جانب غربیها صورت گرفته که همه به صورتی نهضتهای اسلامی معاصر را مهمترین عامل شکست سیاستهای استعمارگران میدانند..
آقای «لیورنت میوراویک» تحلیلگر سیاسی مؤسسه «راند» در پژوهشی مفصل بعنوان « نه سعودی عربی» که برای سازمان دفاع آمریکا پنتاگون تهیه کرده است وهابیها و دیوبندیها و اخوان المسلمین و به خصوص سید قطب و مودودی را دشمنان سرسخت منافع آمریکا وجهان غرب در منطقه برشمرده با تزویر زیرکانه و احساسات برانگیز تاریخ دوقرن معاصر سعی دارد به سیاستمداران آمریکا بفهماند که لوله تفنگ خود را به سینه چه کسی باید نشانه بگیرند!
او صراحتا مودودی را بعنوان مغز تشنجگرا ومحرک اصلی دیوبندیهای هند و پاکستان معرفی کرده روح فرهنگ غرب ستیزی آنها را بدو نسبت میدهد.([2])
جماعتهای «اخوان المسلمین» و«جماعت اسلامی» در بیش از هشتاد کشور جهان فعالیتهای نمایانی دارند ودر پارلمانهای دهها کشور چون الجزائر ، یمن، سودان، کویت، بحرین، اردن، پاکستان و... نمایندگانی دارند که با آراء چشمگیر مردم انتخاب شدهاند([3]). اینها همه چراغ خطرهای بسیار شدیدی است که خواب از چشمان جهان غرب و به خصوص آمریکا میرباید.
در این راستا سیاستمداران کشورهای استعماری سعی کردند به گونهای این نهضتهای اسلامی را سرنگون و یا ناتوان کنند. زندانهای دست نشاندگانشان از رهبران آگاه مسلمانان بیدار پر شد وجلادانشان از خون آنها سیراب، ولی مشکل بر طرف نشده هیچ آتش بیداری اسلامی شعله ورتر گشت.. ظاهرا سیاست جدیدی که این کشورها در نظر گرفتهاند براندازی وتحریف افکار واندیشههای بیدارگرایانهای است که رهبران نهضتهای اسلامی چون سید قطب ومودودی مطرح ساختهاند..
ظاهرا قرعه اول بنام سید قطب ومودودی زده شده است. و آن هم به دو دلیل:
اول اینکه هر یک از این دو صاحب دهها کتاب هستند که به همه زبانهای زنده دنیا ترجمه وصدها بار چاپ شدهاند ودر دسترس جوانان واندیشمندان جهان قرار دارد([4]).
دوم اینکه هر دو بر مسئله «حاکمیت خدا» و«حکومت اسلامی» و«افتخار به دین ومذهب وفرهنگ اسلامی» در نوشته هایشان تأکید کردهاند. بعبارت دیگر میتوان گفت که اساس اندیشههای سید قطب و مودودی در اعتماد به پایههای اصیل اسلامی ومقابله با تنگ نظریهای قومگرایانه وجاهلیت مآب ومقابله با فرهنگهای بیگانه وافتخار به دین مبین اسلام خلاصه میشود([5]).
جالب اینجاست که دشمن خارجی همان طور که وظیفه اعدام جسمی این شخصیتها را به دوش برده گان ودست نشاندگان داخلی خود نهاده بود وظیفه سرکوبی آنها را نیز به این غربزدگان سپرده است. البته زرق و برق اعلامی و تبلیغاتی آنها به قدری جالب توجه بوده که گویا برخی از نویسندگان مسلمان نیز دانسته ویا نادانسته فریب خورده در این راستا با آنان همصدا شدهاند.
هر چه باشد ما بدون اشاره به پشت پرده و بدون تعلیق برخی از این نوشتهها را به عنوان مثال ذکر میکنیم تا حجم این معرکه سرد برای خواننده روشنتر شود:
از دیدگاه آقای خلیل علی حیدر مودودی جوانان را بسوی جهان آخرت وزیارت قبرستانها برای عبرت گرفتن دعوت میکند واز لذتها وخوشیهای دنیا بی بهره میگرداند! واو پدر روحی سید قطب وسایر تحلیل گران اسلام سیاسی چون سعید حوی وفتحی یکن وعبد الله العقیل و... در جهان است که به اصولیگرایی اسلامی و فکر تکفیر دعوت میکنند([6]). وآقای حمود الحطاب نیز نویسندگان اخوان المسلمین که به افکار واندیشههای مودودی متأثر بودهاند را عامل اصلی فساد (!) وناهنجاریهای برنامههای درسی آموزش وپرورش کویت معرفی میکند، چرا که آنها باعث شدهاند مردم به عادات ورسوم اسلامی پایبند شوند واز لذت بردن به دنیا ورسیدن به زندگی پر تجملاتی غرب محروم بمانند!([7])
برخی دیگر تار وپود اسلامگرایان سیاسی وحرکتهای اصولیگرایی و رادیکالی را بهم دوخته میپندارند زیرا که هیچکدام از آنها نمیتوانند دین را از سیاست جدا تلقی کنند. و همه آنها به مسئله حاکمیت خدا وحکومت اسلامی که نتیجه فشارهای نفسی زندان بر مودودی وسید قطب وسائر اخوانیها بود معتقدند([8]).
اینها میخواهند بر حقائق انکار ناپذیر سرپوش بگذارند ونمی دانند که حکومت اسلامی از دیدگاه مسلمانان چیزی نیست که از عقل این فیلسوف ویا آن اندیشمند ترشح شده باشد ویا اکتشاف فلان علامه ویا رهبر باشد بلکه تعبیری است گویا وتفسیری اجتماعی از عقیده توحید و یکتاپرستی. ونوشتههای اندیشمندان معاصر اسلامی به گونهای آن را مطرح ساخته است مثلا: افرادی چون مودودی وحسن البنا وعبد القادر عوده وسیدقطب وغزالی وقرضاوی دولت اسلامی را به عنوان یک تکلیف الهی مطرح میکنند که وظیفه تطبیق شریعت اسلامی را بر عهده دارد. گر چه حسن البنا آن را پلهای برای بازگشت به خلافت اسلامی میداند وعبد الوهاب خلاف نظام خلافت را بعنوان حکومت اسلامی معرفی میکند وابو الاعلی مودودی آن را با اصطلاح «نظام شامل» وهمه جانبه یاد میکند که البته بعدها در اصطلاحات سیاسی روز حکومتهای استبدادی به حکومتهای «نظام شامل» ثیوقراطیة مشهور شدند واین باعث شد قرضاوی اصطلاح «اسلام : پیام همه گیر» الاسلام، رسالة شاملة را برای تعریف دولت اسلامی انتخاب کند. با این وجود افرادی سعی کردند با تحریف دیدگاه اسلام گرایان از حکومت اسلامی آن را بعنوان نظریهای مطرح سازند که طرفداران آن میخواهند بدین صورت از محاسبه وبازجویی فرار کرده شورا وقانون را با ترفند «حق خدایی» زیر پا بگذارند([9]).
وچون نوشتههای مودودی وسیدقطب مردم را از اطاعت کورکورانه وچشم بسته حکومتهای دست نشانده برحذر میدارد وبه فتواهای آخوندهای حکومتی به چشم اتهام مینگرد، آن عده از حرکتهای به اصطلاح سلفی گرا که برخی از حکومتهای استبدادی منطقه برای شرعیت دادن وحقانیت بخشیدن به خود آنها را چون قارچ در کشورهای اسلامی سبز کردند گناه رشد افکار تکفیری را به گردن سید قطب ومودودی میاندازند([10]).
البته باید خاطرنشان ساخت که هیچ یک از رهبران حرکتهای اسلامی از دیدگاه هواداران وطرفدارانش معصوم شمرده نشده است. ونوشته هایش توسط دیگر همفکرانش مورد بحث وتحلیل وگاهی هم نقد قرار گرفته است.
دومین مرشد عام اخوان المسلمین استاد حسن هضیبی مثلا در کتاب «دعاة .. لا قضاة» ما دعوتگریم نه قاضی! در پی علاج بیماریهای رادیکالی وتندرویهای برخی اسلام گرایان وسرکوبی میکروب تکفیر به این واقعیت که کج فهمیهای عدهای از جوانان نا آگاه از نوشتههای مودودی آنها را به گمراهی کشیده است اشاره میکند واو در پی روشن ساختن برخی مفاهیم برای آن عده از تندروان اعتراضاتی بر استاد مودودی وارد میکند که خود نیاز به بحث وبررسی مجدد دارد.
شکی نیست که برخی از نوشتههای سید قطب ومودودی توسط برخی کوته فکران وکج فهمان به تحریف کشیده شده است واحیانا مورد سوء استفاده قرار گرفته است. اما سید قطب تنها در برخی از عبارات تند وتیز «معالم فی الطریق» چراغی بر فراز راه([11]) خلاصه نمیشود وهمانطور که سید را میبایستی در «چراغی بر فراز راه» خواند در «اسلام وامنیت جهانی»([12]) ودر شاهکارش تفسیر « فی ظلال القرآن» نیز میبایست خواند.
مودودی با دید یک رهبر انقلابی که تازه کشورش را از زیر یوغ ستم گران کافر نجات داده است، با دلی خونین و آرزوهای ایده آل به ملت مسلمان خود که از دین بیگانهاند مینگرد. او در نوشته هایش حقیقت تلخ دوری از فهم درست ملتش از اسلام را به تصویر میکشد واز نادانیها ویدک کشیدن اسلام بی روح آنها رنج میبرد.
مودودی در کتاب «مصطلحات أربعة» خود سعی دارد برای بالا بردن سطح جامعه خود وآشنایی آن با فهم درست ودرک عمیق از اصطلاحات «الوهیت وربوبیت و...» جامعهاش را برای برپایی حکم خدا آماده سازد.
در حالی که استاد هضیبی در فکر معالجه انحراف تکفیر در جامعه است. او در حقیقت با مودودی مشکلی ندارد بلکه با پژواک نادرست ودرک وفهم سطحی حرفهای او در جامعهای که با دوگانگی جامعه مودودی دست به گریبان نیست ودر پی وحدت وهمبستگی اسلامی است هراس دارد([13]).
و چیزی که ما را برآن داشت تا کتاب استاد هضیبی را ورق بزنیم سوء استفاده برخی از قلمهای کج فهم از این نقد دوستانه است:
مثلا آقایی بنام جمال باروت با لحنی آخوندمنشانه و لهجهای منصفانه وارد میدان میشود تا تیشه بریشه اندیشه «حکومت اسلامی» در کتابهای مودودی بزند. او با مطرح ساختن این واقعیت که هضیبی در کتابش با مودودی مشکلی ندارد ادعا میکند که مشکل هضیبی با پیروان سید قطب بوده است(!) که افکار مودودی را در چهار چوبی تکفیری تفسیر کردند. باروت میخواهد بدینوسیله سید را زیر سؤال برده مودودی را برای چند لحظه از معرکه سالم بدرکشد. ووقتی خواننده با این دیدگاه روبرو شده او را انسانی تحلیل گرا تلقی کرد فورا بخورد او بدهد که تئوری «حکومت اسلامی» مودودی در واقع تصوری است از حکومت کمونیستی وحکومتهای نازی (!).. او با زیرکی تمام میخواهد اخوان المسلمین را تصوری جنجال آفرین و تکفیری مآب معرفی کند([14]).
نویسندهگان دیگری که قدرت باروت را در بازی با کلمهها ندارند کتاب هضیبی را بعنوان ردی صریح بر شخص سید قطب ومودودی تلقی کرده واقتباساتی از کتاب را با درج کردن نامهای مودودی وسید قطب در بین جملههای مؤلف بعنوان مدرک میآورند!([15])
در مقابل این کج فهمیهای متعمدانه ویا جاهلانه دکتر یوسف قرضاوی سعی میکند مفاهیم «حاکمیت خدا» و«حکومت اسلامی» را از دیدگاه سیدقطب ومودودی روشن سازد تا به سکولارها بی دینگرایان غربزدهای که تلاش دارند سخنان مودودی وسید را تحریف کنند فرصت خنجر زدن به حرکتهای اسلامی ندهد. او میگوید که سید قطب ومودودی از حاکمیت الهی قواعد اساسی دین در رابطه با حکومت اسلامی را در نظر دارند نه اینکه خداوند دانشمندان ویا پادشاهانی را برمی انگیزد تا با استفاده از نام او بر گردن مردم سوار شوند. در تفکر اسلامی مودودی وسید قطب اساس حکومت سیاسی به مردم برمی گردد وبه آنها حق انتخاب سردمداران وتوان محاسبه آنها ودر حالت نیاز برکناریشان را میدهد([16]).
شکی نیست که این یک نوع جنگ سردی است که در کنار آتش گرم اسلحههای استعمارگران در جریان است و موفقیت ویا شکست در آن رابطه مستقیمی دارد با عاقبت جنگ گرم توپ وتانک وموشکها..
با این وجود جای دلگرمی هنوز هم باقیست، چونکه با وجود همه شکستهای سیاسی واقتصادی جهان سوم ملتها از درجه بیداری وآگاهی بالایی برخوردار شدهاند. و گمان میرود در آینده نزدیک با فرو خفتن آتشهای جنگ گرم شاهد جنگی پرشورتر در فرهنگ وآداب باشیم که بدون شک مسلمانان با پشتوانه اسلام وقرآنشان برنده آن خواهند شد. واین نوید فجری خواهد بود که در سایه آن همه موازین سیاسی واقتصادی بار دگر تغییر خواهد یافت.
نور محمد امرا
8/ 2/ 2006م ـ اسلام آباد
([1]) در اکتبر/1906م در روستای محمودیه بحیره مصر بدنیا آمد. جماعت اخوان المسلمین را در سال 1928م برای بیداری مسلمانان وساختار شخصیت اسلامی برپایه عقیده ونظام، اخلاق و سیاست، عبادت و حکومت و جهاد در راه خدا پایه گذاری کرد. جماعت او که شاهد موفقیتهای روزافزون آن در جهان هستیم بر اساس کلام خدا وسخنان رسول اکرم ج استوار گشته از اختلافات جزئی ومذهبی بدور بوده با احترام متقابل به اندیشههای روز همدوش با سایر مسلمانان در راه به ثمر رسیدن ارزشهای اسلامی تلاش میکند. حسن البنا در 12/ فوریه/ 1949م = 14/ ربیع الثانی/ 1368هـ توسط پلیس امنیتی مصر در یکی از خیابانهای قاهره به شهادت رسید.
([2]) نگا: کتاب (De-Saudize Arabia) نوشته تحلیلگر سیاسی فرانسوی نژاد (Laurent Murawiec) در مؤسسه «راند» آمریکا که کتابش را در شورای سیاسی دفاع پنتاگون تقدیم کرد. چند روز بعد «واشنطن پست» خلاصه آن را چاپ کرد وجنجالی در دنیای اعلام براه انداخت که در پی آن میوراویک طی یک نمایش راند را ترک کرده به مؤسسه هدسون برای پژوهشهای استراتژی رفت. کتاب در سال 2003م در فرانسه وپس از آن در آمریکا به چاپ رسید. آقای دکتر « بی. دبلیو. سنگر» پژوهشگر مرکز «بروکنج» دومین مرکز استشاری کاخ سفید پس از مؤسسه «راند» در گزارش 350 صفحهای خود در رابطه با حوزههای علمیه پاکستان نیز بر همین نکات تاکید دارد.(نگا: مقاله «حوزههای علمیه زیر چکش دشمنان خارجی وسندان خود فروختگان داخلی»، بقلم/ نور محمد امرا، سنی آن لاین، شبکه جهانی).
([3]) نگا: مجله «الرسالة» چاپ مصر. مقاله حسن البنا .. یدخل البرلمان ، بقلم/ سعود ابو محفوظ ش 18، ژانویه 2006م.
([4]) بطور مثال مودودی تنها بیش از صد وچهل کتاب وهزار واندی مقاله وسخنرانی دارد. که از جمله بارزترین کتابهای اوست: 1ـ جهاد در اسلام، تألیف سال 1347هـ= 1928م. 2ـ تمدن اسلامی (پایه واساس) 1350هـ=1932م.3ـ تئوری سیاسی اسلام، 1358هـ=1939م. 4ـ تجدید وبرپایی دین، 1359هـ=1940م. 5ـ مصطلحات چهارگانه در قرآن، 1360هـ=1940م. 6ـ اسلام وجاهلیت، 1360هـ=1941م. 7ـ پایههای اخلاقی حرکت اسلامی،1364هـ=1945م. 8ـ دین راستین 1366هـ=1947م. 9ـ روش زندگی اسلامی 1367هـ=1948م. 10ـ حقوق ذمیها 1367هـ=1948م. 11ـ خواستههای اسلام از زن مسلمان 1372هـ=1953م. 12ـ مسأله قادیانیها 1372هـ=1953م. 13ـ تفسیر تفهیم القرآن: در شش جلد که در سال 1360هـ=1941م شروع به تألیف آن کردند ودر سال 1392هـ= 1972م به اتمام رساندند. 14ـ ساحل آسایش. 15ـ اسلام وزندگی نوین. 16ـ یاد داشتهای دعوتگران اسلامی. 17ـ مبادئ اسلام ـ اساسنامه اسلامی ـ (که آن را به عنوان کتاب درسی برای مدرسههای ادراه تربیت وتعلیم استان حیدر آباد دکن نوشته بودند و بعدها به بیش از سی واندی زبان زنده دنیا ترجمه شد. وبسیاری از مردم با خواندن آن به دین مبین اسلام گرویدند). 18ـ تفسیر سوره احزاب. 19ـ قواعد اساسی برای فهم قرآن. 20ـ دعوت به صلیب در ترکیه. 21ـ زندگینامه پیامبر خدا ج. آخرین کتاب مودودی است که قبل از وفاتشان آن را به پایان رسانید. نوشتههای مولانا مودودی در مدت زمان کوتاهی شهرت جهانی یافت وتوسط مؤمنان وعاشقان دعوت اسلامی به بیش از شانزده زبان زنده دنیا چون: فارسی، انگلیسی، عربی، روسی، اندونزی، تایلندی، چینی، آلمانی، فرانسوی، هندی، بنگالی وترکی و... ترجمه شده در دسترس جوانان واندیشمندان وسایر اقشار ملت قرار گرفته است.
([9]) نگا: الدولة فی الفکر الاسلامی المعاصر، عبد الله بلقزیز، بیروت، مرکز دراسات الوحدة العربیة 2003م. و من فقه الدولة فی الاسلام، یوسف قرضاوی، ص/130ـ160 دار الشروق مصر. و فتاوی معاصرة ج/2 ص 632ـ 651، یوسف قرضاوی، دار الوفاء.
([11]) برخی بر این اعتقادند که شیرازه افکار سیدقطب در کتاب انقلابیش "چراغی بر فراز راه" بر گرفته شده از نوشتههای مولانا مودودی است که از لابلای میلههای زندان به سیاهچالهای مصر نفوذ کرده در آن روزهای وحشتناک ظلم وستم در دسترس سید قطب وهمفکرانش قرار گرفت وچون دارویی مسکن مرهم زخمهایشان گشت. از اینرو آنان میگویند که خواندن وفهمیدن افکار واندیشههای مودودی لازمه فهم ودرک درست شهید سید قطب است. نگا: سید قطب من القریة الی المشنقة، عادل حموده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر