3- رواية الأكابر عن الأصاغر [روايت بزرگترها - از لحاظ سن و سال و علم و دانش - از كوچكترها؛ مانند: روايت استاد از شاگرد.]
1- تعريف «رواية الأكابر عن الأصاغر»:
الف) تعريف لغوي: «الأكابر»، جمع «اكبر» [بزرگتر، سالمندتر، مهمتر]، و «الأصاغر»، جمع «اصغر» [كوچكتر، جوانتر، خردتر]، و به معناي: «روايت بزرگترها از كوچكترها» است.
ب) تعريف اصطلاحي: «رواية الأكابر عن الأصاغر»، عبارت است از: «رواية الشخص عمن هودونه في السن والطبقة أو في العلم والحفظ»؛ «روايت كردن شخص از كساني كه از وي، از لحاظ سن و طبقه، يا علم و حفظ پائينتر باشند.»
2- شرح تعريف:
توضيح اينكه: راوي از شخصي حديث را روايت كند كه از وي، از لحاظ سنّي كوچكتر و از لحاظ طبقه، پائينتر باشد.
- و روايت كردن شخص از كسي كه از وي، از لحاظ طبقه پائين تر است - همانند اين است كه صحابي از تابعي [و يا تابعي از تبع تابعين] و امثال آن، روايت كند.
و يا راوي، از شخصي حديث را نقل نمايد كه از لحاظ علمي و حفظ و اتقان، از وي پائين تر باشد. مثل: روايت فرد عالم و حافظ از شيخ؛ گر چه اين شيخ از لحاظ سن و سال، از فرد عالم و حافظ بزرگتر باشد.
شايان ذكر است كه صرفاً سالخوردگي و مسنّي، و يا پيشقدم بودن در طبقه، بدون اينكه راوي و مَروي عنه، از لحاظ علمي، مساوي و يكسان باشند، براي ناميدن آن به «روايت اكابر از اصاغر» كافي و بسنده نميباشند، [بلكه زماني «روايت بزرگترها از كوچكترها»، تحقق پيدا ميكند كه فرد عالم و حافظ، از شيخ - گر چه اين شيخ از لحاظ سن و سال از فرد عالم و حافظ، بزرگتر باشد - حديثي را روايت كند.] و مثالها و نمونههاي آتي، اين قضيه را بيشتر واضح و روشن ميسازد.
3- اقسام و مثالهاي «رواية الأكابر عن الأصاغر»:
ممكن است كه «رواية الأكابر عن الأصاغر» را به سه قسم، تقسيم نمائيم كه عبارتند از:
الف) اينكه راوي از مَروي عنه [روايت شده از او]، از لحاظ سني و پيشقدمي و پيشتازي در طبقه، بزرگتر و برتر باشد (و فرد راوي از نظر علمي و حفظ و اتقان نيز از مَروي عنه بالاتر باشد.)
ب) اينكه قدر و منزلت و شأن و جايگاه راوي از مَروي عنه، بيشتر باشد. مانند روايت حافظِ عالم از شيخ مسنِّ غيرحافظ. مثل روايت مالك از عبدالله بن دينار.[1]
ج) اينكه راوي از لحاظ سنّي و قدر و منزلت، بزرگتر و برتر از مروي عنه باشد. يعني راوي هم از لحاظ سنّي از مروي عنه بزرگتر باشد، و هم از نظر علم و دانش و حفظ واتقان از او برتر و والاتر باشد. مثل روايت برقاني از خطيب.[2]
4- برخي از صورتهاي «رواية الأكابر عن الأصاغر»:
الف) روايت صحابه از تابعين: مثل روايت عبادله و ديگر صحابه از كعب احبار.
ب) روايت تابعي از تبع تابعين: مثل روايت يحيي بن سعيد انصاري از مالك.
5- برخي از فوائد «رواية الأكابر عن الأصاغر»:
الف) تا تصور نشود كه مَروي عنه از راوي، برتر و بزرگتر و والاتر و مهمتر است؛ زيرا كه غالباً اينطوري است كه فرد مَروي عنه از فرد راوي، برتر و بزرگتر ميباشد.
ب) تا چنين گمان نشود كه در سلسلهي سند، تغيير و تبديل و قلب و تحوّل رُخ داده است، چرا كه سنّت و عادت چنين بوده كه «اصاغر» [كوچكترها] از «اكابر» [بزرگترها] به نقل روايت ميپردازند.
6- مشهورترين كتابهايي كه در زمينهي «رواية الأكابر عن الأصاغر» تأليف شدهاند:
از مشهورترين كتابهايي كه در زمينهي تدوين و نگارش «رواية الأكابر عن الأصاغر» به رشتهي تحرير درآمدهاند، ميتوان به كتاب «مارواه الاكابر عن الاصاغر، والاباء عن الابناء»، تأليف حافظ ابويعقوب اسحاق بن ابراهيم ورّاق (متوفي 403 ه. ق) اشاره كرد.
4- رواية الآباء عن الأبناء
[روايت پدران از پسران]
1- تعريف «رواية الآباء عن الأبناء»:
اينكه در سلسلهي سند حديث، پدري يافت شود كه به روايت حديث از پسرش پرداخته باشد.
2- مثال «رواية الآباء عن الأبناء»:
همانند حديثي كه عباس بن عبدالمطلب رضی الله عنه از پسرش: «فضل رضی الله عنه » نقل كرده كه وي گفت: «أَنَّ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جمع بين الصلاتين بالمزدلفة».
3- برخي از فوايد «رواية الآباء عن الأبناء»:
تا چنين تصور نشود كه در سلسلهي سند حديث، تغيير و تبديل و قلب و تحوّل، و خطا و اشتباهي رخ داده است؛ چرا كه اصل اين است كه پسر از پدرش روايت كند؛
و اين نوع از علوم حديث [= رواية الآباء عن الأبناء] با نوع قبلش [= رواية الأكابر عن الأصاغر]، بيانگر تواضع و فروتني علماء و صاحبنظران اسلامي است كه علم و دانش را از هر شخصي - گر چه از لحاظ قدر و منزلت و سن و سال از آنها پائين بودند - فراميگرفتند و دريافت ميداشتند، [و هماره به «ما قال» توجه داشتند نه «مَن قال»، و پيوسته چنين ميگفتند: «انظر إلى ما قال ولاتنظر إلى من قال».]
4- مشهورترين كتابهايي كه در زمينهي «رواية الآباء عن الأبناء» تأليف شدهاند:
از مشهورترين كتابهايي كه در زمينهي تدوين و نگارش «رواية الآباء عن الأبناء»، به رشتهي تحرير درآمدهاند، ميتوان به كتاب «رواية الآباء عن الأبناء»، تأليف خطيب بغدادي، اشاره كرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر