توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ دی ۱۳, دوشنبه

زیان‌های زنا و لواط

 

زیان‌های زنا و لواط

به سبب این عمل زشت و ننگین فرد خطاکار به بیماری‌های متعددی، مانند سفلیس، سوزاک و انواع مختلفی از بیماری‌های عفونی دیگر, که به علت تماس نزدیک و ترشحات آلودة هنگام عمل جنسی, در اشخاص ایجاد می‌گردد مبتلا می‌شود، بسیاری از میکروب‌های عامل این بیماری, مرگبارند. مدرک ما وضع نابسامان کشورهای غربی است,که به علت رواج زنا و لواط در آنها و وجود مجامع و اماکن فساد، تعداد بیماران و اینگونه امراض بسیار زیاد شده است، از جملة این بیماری‌ها، بیماری ایدز می‌باشد, که معضل بزرگ کشورهای غربی است و خطر روزافزون عوارض آن حیات غربی‌ها را مورد تهدید جدی قرار داده است، چه پرمعنا و ملموس است سخن پیامبر راستگوی ما  صل الله علیه و آله و سلم  که فرموده‌اند: «اگر جامعه‌ای محل بروز فحشاء و فساد باشد، خدای تعالی آن جامعه را به انواع بیماری‌ها مبتلا خواهد کرد و به مصیبت‌هایی گرفتار می‌کند که در بین آنها سابقه نداشته باشد».

عبدالله بن عمر رضی الله عنه  روایت می‌کند که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  متوجه ما شد و فرمود: «يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ! خَمْسٌ إِذَا ابْتُلِيتُمْ بِهِنَّ وَأَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ تُدْرِكُوهُنَّ لَمْ تَظْهَرِ الْفَاحِشَةُ فِى قَوْمٍ قَطُّ حَتَّى يُعْلِنُوا بِهَا إِلاَّ فَشَا فِيهِمُ الطَّاعُونُ وَالأَوْجَاعُ الَّتِى لَمْ تَكُنْ مَضَتْ فِى أَسْلاَفِهِمُ الَّذِينَ مَضَوْا. وَلَمْ يَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِلاَّ أُخِذُوا بِالسِّنِينَ وَشِدَّةِ الْمَؤُنَةِ وَجَوْرِ السُّلْطَانِ عَلَيْهِمْ. وَلَمْ يَمْنَعُوا زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ إِلاَّ مُنِعُوا الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَلَوْلاَ الْبَهَائِمُ لَمْ يُمْطَرُوا وَلَمْ يَنْقُضُوا عَهْدَ اللَّهِ وَعَهْدَ رَسُولِهِ إِلاَّ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ عَدُوًّا مِنْ غَيْرِهِمْ فَأَخَذُوا بَعْضَ مَا فِى أَيْدِيهِمْ. وَمَا لَمْ تَحْكُمْ أَئِمَّتُهُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَيَتَخَيَّرُوا مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلاَّ جَعَلَ اللَّهُ بَأْسَهُمْ بَيْنَهُمْ»([1]).

«ای گروه مهاجرین! پنج‌تا خصلت اند زمانی شما به آن مبتلا شدید و من به خدا پناه می‌برم از این که شما آنها را دریابید: 1- هر زمانی که فاحشه و بی‌حیایی در میان قومی ترویج یافت و آن را آشکارا مرتکب شدند، طاعون و دردها و امراض دیگری که در اسلاف‌شان از آنها خبری نبوده در میان‌شان به شدت منتشر می‌گردد. 2- هرگاه در کیل و وزن,کمی کردند به قحط‌سالی و مشقت در کار و ظلم پادشاهان گرفتار خواهند شد. 3- هرگاه از دادن زکات امتناع ورزیدند, باران از آسمان بند می‌شود، و اگر چارپایان نمی‌بودند، اصلاً باران نمی‌بارید. 4- هرگاه عهد خدا و رسول را بشکنند, خداوند دشمنان بیگانه را بر آنان مسلط می‌گرداند که بسیاری از آنچه در دست‌هایشان است از دست شان می‌گیرند. 5- و تا زمانی که ائمه و حکمرانان به کتاب خدا حکم نکنند و آنچه را خداوند فرود آورده اختیار ننمایند, اختلاف را در میان‌شان می‌اندازد».

برای آگاهی از زیان و خطر این پدیدة شوم کافیست، بدانیم که زنا موجب اختلاط نسبی و تباه‌شدن نسل انسانی می‌شود، شرف و ناموس را پایمال می‌کند، شهامت و جوانمردی را از بین می‌برد، عامل مهم بی‌بند و باری، فساد اجتماعی و از هم‌گسیختن روابط زناشوئی است، نظام مقدس خانواده را متلاشی می‌کند و به سبب زنا, جامعه مملو از بچه‌هایی می‌شود که نه ارزش و احترامی دارند و نه اصل و نسبی، موج فساد و بی‌بند و باری جوانان و زنان امت را دربر می‌گیرد، چه ارزش دارد جامعه‌ای که شهوت بر افراد آن مستولی گشته و غرایز بر آنها مسلط است؟ اندیشه‌ای به جز لذت حرام و اعمال منافی عفت ندارد و هدف و مقصدش به چهار چوبة تنگ غریزه و شهوت محدود شده است، بدون تردید چنین اجتماعی هر لحظه ممکن است که دچار زوال و نابودی کامل گردد. چه راست فرموده پروردگار باعظمت در کتاب بلندمرتبة خویش که ﴿وَإِذَآ أَرَدۡنَآ أَن نُّهۡلِكَ قَرۡيَةً أَمَرۡنَا مُتۡرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيۡهَا ٱلۡقَوۡلُ فَدَمَّرۡنَٰهَا تَدۡمِيرٗا ١٦ [الإسراء: 16]. «و هنگامی که اراده کنیم قریه‌ای را نابود کنیم، مترفین آن را زیاد می‌کنیم. پس فساد می‌کنند و حکم عذاب برآن قریه ثابت می‌شود و ما همة آنها را هلاک می‌کنیم هلاکت کامل».

 

مجازات زناکاران در آخرت

ابن ابی دنیا, با سند خویش روایت می‌کند که رسول گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «مَا مِنْ ذَنْبٍ بَعْدَ الشِرْكِ أَعْظَمُ مِنْ نُطْفَةٍ وَضَعَهَا رَجُلٌ فِي رَحِمِ اِمْرَأَةٍ لا يَحِلُّ لَهُ»([2]). «هیچ گناهی بعد از شرک بزرگتر از این نیست که شخصی نطفه‌اش را در رحمی قرار دهد که برایش حلال نیست».

دانستیم که بزرگترین گناه بعد از شرک زنا است، همانطور که مشرک روز قیامت به جهنم کشانده می‌شود، زانی هم با آتش جهنم سزا می‌بیند، چنانکه در حدیثی رسول محبوب ما< فرمودند: «إِنَّ الزناة يأتون تشتعل وجوههم نارا»([3]) «روز قیامت زناکاران به حالتی می‌آیند که از صورت‌شان آتش شعله می‌کشد». و زناکار اگر در حالت زنا بمیرد بدون ایمان مرده است، چنانکه پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم  ارشاد فرمودند: «إذا زني العبد خرج منه الإيمان فكان على رأسه كالظلة فإذا انقطع رجع إليه الإيمان»([4]). «هنگامی که شخص مشغول زنا است ایمان از وجودش خارج گشته، مانند سایبانی بالای سرش قرار می‌گیرد، زمانی که از عملش دست کشید, دوباره ایمان به سویش باز می‌گردد».

تقاضای یک نوجوان از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم

امام احمد رحمه الله  با سند خوبی از ابی امامه: روایت می‌کند: روزی جوانی خدمت آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم  حاضر شد و عرض کرد: یا رسول الله! به من اجازة زنا بده، بمحض شنیدن این سخن تمام اصحاب به سوی او متوجه شدند و بر او پرخاش کردند، آنگاه آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم  از وی خواست تا نزدیک بیاید و در کنارش بنشیند، رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  فرمودند: آیا این عمل را برای مادرت دوست داری؟ جوان گفت: به خدا سوگند نه، خداوند مرا فدای تو بکند، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  فرمودند: همینطور دیگران برای مادران‌شان دوست ندارند، آنگاه فرمودند: آیا این عمل را برای دخترت می‌پسندی؟ جوان گفت: به خدا سوگند نه، خداوند مرا فدای تو بکند، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  فرمودند: دیگران نیز برای دختران‌شان چنین نمی‌پسندند، آنگاه فرمود: آیا برای خواهرت این را می‌پسندی؟ جوان گفت: به خدا سوگند نه، خداوند مرا فدای تو بگرداند، فرمودند: مردم هم برای خواهران‌شان نمی‌پسندند، فرمودند: آیا برای خاله‌ات می‌پسندی؟ جوان گفت: به خدا سوگند نه، خداوند مرا فدای تو بگرداند، فرمودند:که مردم هم برای خاله‌هایشان نمی‌پسندند، راوی می‌گوید: آنگاه رسول خد  صل الله علیه و آله و سلم  دست مبارکش را بر آن جوان گذاشت و فرمود: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ ذَنْبَهُ وَطَهِّرْ قَلْبَهُ وَحَصِّنْ فَرْجَهُ» «پروردگارا! گناه این جوان را معاف و قلبش را پاکیزه و شرمگاهش را حفاظت بفرما». بعد از آن جوان به هیچ چیزی توجه نمی‌کرد([5]).

داستان پادشاهی

دانستیم که زنا زیان‌های فراوانی را در دنیا و آخرت به دنبال دارد، از جمله: 1- دخول جهنم و عذاب سخت. 2- از بین‌رفتن زیبائی و حسن و جمال. 3- فقر و تنگدستی. 4- کوری. 5- کم‌عمری. 6- عوض آن از فرزندانش, گرفته خواهد شد.

زمانی که این سخن به گوش یکی از پادشاهان رسید، خواست که آن را آزمایش کند، دختری بسیار خوبرو و زیبا داشت، آن را به زنی سپرد و به او سفارش کرد تا او را به بازار ببرد، و اگر احیاناً شخصی به او دست‌درازی نمود مانع نگردد، و به دخترش گفت: نقاب از چهره بردار، از کنار هر شخصی که می‌گذشت، وی فوراً از روی شرم و حیا سرش را پائین می‌انداخت، تمام شهر را دور زد و احدی به او نگاه نکرد،  اما موقعی که برگشت, هنوز به خانه وارد نشده بود که شخصی او را نگهداشت و بوسه‌ای زد و به راهش ادامه داد. آن زن , دختر را پیش پادشاه برد و داستان را برایش تعریف نمود، پادشاه به سجده افتاد و شکر پروردگار را به جای آورد و گفت: حمد و ستایش خدایی را سزد که در تمام مدت عمرم, به جز همین یک بوسه, از من سر نزده است، و این هم از من قصاص شد، از خداوند سبحان مسئلت داریم که ما و اهل و عیال‌مان را از فواحش ظاهری و باطنی محفوظ نگه بدار([6]). شاعر می‌فرماید:

مکن بد به فرزند مردم نگاه

 

که فرزند خویشت برآید تباه

سراز مغز و دست از درم کن تهی

 

چو خاطر به فرزند مردم دهی

 

داستان یک جوان

حکایت شده که در بصره به مسکی معروف بود، زیرا بوی خوش مشک همیشه از وی به اطراف منتشر بود، چون علت را از وی جویا شدند, در جواب گفت: من جوانی خوش تیپ و خوش قیافه و دارای شرم و حیا بودم، مردم همیشه به پدرم می‌گفتند: او را در مغازه‌ات بنشان, تا با مردم برخورد داشته باشد و این کم‌روئی اش برطرف گردد، پدرم مرا در مغازة پارچه‌فروشی نشانید، پیرزنی آمد و متاعی طلبید، آنچه خواست به او تحویل دادم، به من گفت: با من بیا تا پولت را بدهم، همراه او رفتم تا این که در کاخ بزرگی وارد شد، در آن کاخ قبة بزرگی بود و بالای آن تختی قرار داشت، روی تخت دختر جوانی بر فرش طلائی‌رنگ نشسته بود، دختر مرا گرفت و به سینه اش چسپانید، من به یاد خدا افتادم، گفت: اشکالی ندارد، لیکن من جهت نجات خود از این ابتلاء عظیم به بهانة دستشوئی رفتم و تمام بدنم را با کثافت مالیدم، آنگاه آمدم موقعی که مرا با این حالت دید، گفت: این شخص دیوانه است، بدین ترتیب من از این مهلکه جان سالم بدر بردم. همان شب در خواب دیدم که شخصی آمد و گفت: تو با یوسف بن یعقوب چه نسبتی داری؟! سپس گفت: آیا مرا می‌شناسی؟ گفتم: خیر، فرمود: من جبرئیل هستم، آنگاه دستش را بر تمام بدنم مالید, از آن لحظه به بعد بوی مشک از بدنم به اطراف منتشر است و آن بوی خوش جبرئیل و از برکت تقوی و پاکدامنی می‌باشد([7]).




[1]- ابن ماجه، کتاب الفتن، باب العقوبات.

[2]- تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 41.

[3]- فیض القدیر، ج 2، ص 177.

[4]- فیض القدیر، ج 1، ص 367.

[5]- ابن کثیر، ج 3، ص 41.

[6]- تفسیر روح الـمعانی، ج 15، ص 69.

[7]- تفسیر روح البیان، ج 5، ص 154.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...