حجاب در لغت به معنی حائلشدن، پوشاندن و مانعشدن و در اصطلاح حجاب, همان پوشش مخصوص زنهاست.
در قرآن مجید در هفت آیه واژه حجاب بکار رفته که به شرح ذیل اند:
1- ﴿وَبَيۡنَهُمَا حِجَابٞۚ وَعَلَى ٱلۡأَعۡرَافِ رِجَالٞ يَعۡرِفُونَ كُلَّۢا بِسِيمَىٰهُمۡ﴾ [الأعراف: 46].
«میان بهشت و دوزخ حجابیست و بر اعراف مردانی قرار دارند که هریک از اهل موضعین را به قیافههایشان میشناسند».
2- ﴿وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ جَعَلۡنَا بَيۡنَكَ وَبَيۡنَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا ٤٥﴾. [الإسراء: 45].
«و چون قرآن را بخوانی میان تو و آنان که آخرت را باور ندارند پردهای که ساتر باشد قرار میدهیم».
3- ﴿فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗا فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَيۡهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِيّٗا ١٧﴾ [مریم: 17].
«پس یک جانب ایشان پردهای قرار گرفت، سپس روح خود (جبرئیل) را به سوی او فرستادیم». آنگاه به شکل انسانی کامل و درست اندام در مقابل بی بی مریم ظاهر شد.
4- ﴿وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسَۡٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖ﴾ [الأحزاب: 53]. «چون طلب کنید از همسران پیامبر صل الله علیه و آله و سلم چیزی را بطلبید آن را از پشت پرده».
5- ﴿فَقَالَ إِنِّيٓ أَحۡبَبۡتُ حُبَّ ٱلۡخَيۡرِ عَن ذِكۡرِ رَبِّي حَتَّىٰ تَوَارَتۡ بِٱلۡحِجَابِ ٣٢﴾ [ص: 32]. «گفت همانا من دوست داشتم این اسبها را از قبیل رغبت به مال اعراضکنان از ذکر پروردگار خود, تا آن که آفتاب در پرده پنهان شد».
6- ﴿وَقَالُواْ قُلُوبُنَا فِيٓ أَكِنَّةٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَيۡهِ وَفِيٓ ءَاذَانِنَا وَقۡرٞ وَمِنۢ بَيۡنِنَا وَبَيۡنِكَ حِجَابٞ فَٱعۡمَلۡ إِنَّنَا عَٰمِلُونَ ٥﴾ [فصلت: 5]. «گفتند: دلهای ما در پرده است از آنچه ما را به سوی آن میخوانی و در گوش ما گرانی است و میان ما و تو حجابی است، پس عمل کن البته ما هم عملکنندهایم».
7- ﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحۡيًا أَوۡ مِن وَرَآيِٕ حِجَابٍ أَوۡ يُرۡسِلَ رَسُولٗا﴾[الشوری: 51].
«ممکن نیست برای هیچ بشری که خداوند با وی کلام کند، مگر به صورت فرستادن وحی برآن، یا از پس پرده با وی سخن گوید، و یا این که فرشتهای بفرستد و با او صحبت کند».
در تمام این آیات حجاب به معنی پرده، مانع و پنهانشدن آمده، خصوصاً آیه شماره 4 که به آیه حجاب نامگذاری شده است.
در مورد سبب نزول حجاب, احادیث متفاوت اند از روایتی که امام بخاری رحمه الله در «کتاب الوضوء» بیان نموده، چنین برمیآید که حکم حجاب در داستان حضرت سوده رضی الله عنها نازل شده و از روایت «کتاب التفسیر» معلوم میگردد که هنگام ولیمه حضرت زینب رضی الله عنها حکم حجاب فرود آمد.
حافظ ابن حجر: میفرماید: در اینجا واقعة دیگری نیز وجود دارد، البته تمام این روایات باهم متقاربند از این سبب است که نزول حجاب گاهی به این واقعه و گاهی به دیگری نسبت داده میشود.
علامه انورشاه کشمیری رحمه الله میفرماید: آنچه از الفاظ احادیث برمیآید اینست: که این حکم در هر واقعهای جداگانه نازل گشته، البته چون روایات باهم متقاربند، نزول آن به دیگری نسبت داده شده در این صورت باید آن دسته از آیاتی که در مورد داستان سوده رضی الله عنها نازل شده اند، غیر از آنهائی باشند که در داستان زینب رضی الله عنها فرود آمدهاند، لیکن حافظ ابن حجر: روایتی را ذکر نموده که به صراحت دال بر اینست که در هر واقعه به عینه, همان یک آیه نازل شده است. مشهور اینست که آیه حجاب در مورد داستان حضرت زینب نازل گردیده است([1]).
مولانا محمد ادریس کاندهلوی رحمه الله میفرماید: «هنگام ولیمه حضرت زینب رضی الله عنها حکم حجاب، یعنی آیة: ﴿وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسَۡٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖ﴾ [الأحزاب:53]. «و چون از همسران پیامبر، چیزی خواستید، از پشت پرده بخواهید». نازل شد. این آیه را آیة حجاب گویند، یعنی زن از مردانی که نکاحش با آنها میتواند منعقد گردد، باید در حجاب باشد، و آیاتی که در سورة نور اند، یعنی: ﴿ وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ وَلۡيَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّۖ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآئِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوۡ نِسَآئِهِنَّ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُنَّ أَوِ ٱلتَّٰبِعِينَ غَيۡرِ أُوْلِي ٱلۡإِرۡبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِ أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِۖ وَلَا يَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِيُعۡلَمَ مَا يُخۡفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ﴾ [النور: 31]. «و به زنان مومن بگو: چشمانشان را پایین بگیرند و شرمگاههایشان را حفظ نمایند و زیور خویش را - جز آنچه ظاهر است - آشکار نکنند و روسریهایشان را بر گریبانهایشان بیندازند و زیورشان را ظاهر نسازند جز برای شوهر یا پدر یا پسر یا پدرشوهر یا برادر یا برادرزادهها یا خواهرزادهها و یا زنان همکیش خویش یا غلامانشان یا مردان پیر که به زنان بیرغبتند یا کودکانی که به مسائل جنسی زنان آگاهی ندارند، و (زنان) پاهایشان را به زمین نکوبند که زیورآلات پنهانشان جلب توجه کند». در مورد ستر عورتاند، و این آیات را آیات ستر گویند، آیات فوق اظهار میدارند که پوشیدن چه اندازه از بدن ضروری و ظاهرنمودن چه اندازه از آن جایز است، به طور مثال: در خانه پوشیدن چهره و دو کف دست ضروری نیست، زیرا اگر ستر ایشان در خانه هم ضروری باشد، انسان دچار مصائب و مشکلات میگردد، و مقصود از عدم فرضیت این نیست که پیش هرگونه افراد ظاهر کرده شوند، اگر ظاهرکردن چهره پیش عموم جایز باشد، پس نزول حجاب چه فایدهای دارد! ([2]).
دانستیم که سبب نزول حجاب, ولیمه حضرت زینب رضی الله عنها بود، اکنون لازم است که بدانیم آنحضرت صل الله علیه و آله و سلم حضرت زینب رضی الله عنها را در چه سالی به نکاح خویش درآورد.
«قال قتادة والواقدي وبعض أهل الـمدينة، تزوجها عليه السلام سنة خمس وزاد بعضهم في ذي القعدة، قال الحافظ البيهقي: تزوجها بعد بني قريظة وقال خليفة بن خياط وأبو عبيدة ومعمر بن الـمثنى وابن مندة: تزوجها سنة ثلاث، والأول أشهر وهو الذي سلكه ابن جرير وغير واحد من أهل التاريخ»([3]).
«قتاده و واقدی - رحمهما الله - و برخی علماء مدینه برآنند که آنحضرت صل الله علیه و آله و سلم حضرت زینب رضی الله عنها را در سال پنجم هجری در حبالة نکاح خود درآورد و بعضی این را نیز افزوده اند که این نکاح در ماه ذیقعده صورت گرفت، امام بیهقی میفرماید: بعد از غزوه بنی قریظه او را در نکاح خویش درآورده، امام خلیفه بن خیاط و ابوعبیده و معمر و ابن منده ـ رحمهم الله ـ بآنند که این نکاح, سال سوم هجری بوقوع پیوست، لیکن قول اول یعنی این که سال پنجم هجری صورت گرفت، معروفتر است و همین قول را ابن جریر : و بسیاری از مورخین اختیار نمودهاند».
ابن اثیر: مینویسد: «فيها – السنة الخامسة من الهجرة – تزوج رسول الله صل الله علیه و آله و سلم زينب بنت جحش وهي ابنة عمته»([4]). «در همین سال یعنی پنجم هجری پیامبر زینب بنت حجش رضی الله عنها را که دختر عمه اش بود به نکاح خود درآورد».
پس معلوم شد که آنحضرت صل الله علیه و آله و سلم زنیب بنت حجش رضی الله عنها را بعد از غزوة بنو قریظه در سنة 5 هجری در نکاح خود درآورد، گرچه مورخین در تاریخ وقوع این غزوه اختلاف نموده اند، لیکن آنچه از مجموع روایات بدست میآید اینست که غزوة بنو قریظه و احزاب در ماه شوال سنه 5 هجری بوقوع پیوستند، در روز خندق (احزاب) حضرت عایشه رضی الله عنها در قعله بنی حارثه که یکی از محکمترین قلعههای مدینه بود قرار داشت و این قبل از نزول حجاب بود([5]). بعد از مراجعت از این غزوه، فوراً به سوی بنو قریظه حرکت نمودند و سعد بن معاذ رضی الله عنه در این غزوه وفات کرد، بعد از آن در ماه ذیقعده آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم با حضرت زینب رضی الله عنها ازدواج نمود، و این هفتمین نکاح بود.
در شعبان سنه 6 هجری, غزوة بنی مصطلق پیش آمد و این غزوه بعد از نزول حجاب بود، چنانکه میفرماید: «فَخَرَجْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم بَعْدَ مَا أُنْزِلَ الْحِجَابُ، فَكُنْتُ أُحْمَلُ فِى هَوْدَجِى»([6]). در این غزوه حضرت جویریه رضی الله عنها از جمله اسیران بود که بعد از آزادی در نکاح آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم درآمد و این هشتمین نکاح بود.
در واقعه افک حضرت زینب رضی الله عنها در نکاح آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم قرار داشت، چنانکه رسول الله صل الله علیه و آله و سلم زمانی که در مورد حضرت عایشه رضی الله عنها از او پرسید، در جواب گفت: «يَا رَسُولَ اللَّهِ أَحْمِى سَمْعِى وَبَصَرِى، وَاللَّهِ مَا عَلِمْتُ إِلاَّ خَيْرًا»([7]) «ای رسول خدا، من گوش و چشمم را حفاظت مینمایم, بخدا سوگند که به جز خیر و خوبی چیزی ندانستهام».
ذکر سعد بن معاذ رضی الله عنه در واقعه افک و مجادلة آن با سعد بن عباده رضی الله عنه که در برخی روایات آمد، و هم و گمان است زیرا سعد بن معاذ رضی الله عنه در غزوة بنو قریظه که قبل از این واقعه بود وفات نمود([8]).
داستان ولیمة حضرت زینب رضی الله عنها
«عَنِ ابْنِ شِهَابٍ قَالَ أَخْبَرَنِى أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ أَنَّهُ كَانَ ابْنَ عَشْرِ سِنِينَ مَقْدَمَ رَسُولِ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم الْمَدِينَةَ، فَخَدَمْتُ رَسُولَ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم عَشْرًا حَيَاتَهُ، وَكُنْتُ أَعْلَمَ النَّاسِ بِشَأْنِ الْحِجَابِ حِينَ أُنْزِلَ، وَقَدْ كَانَ أُبَىُّ بْنُ كَعْبٍ يَسْأَلُنِى عَنْهُ، وَكَانَ أَوَّلَ مَا نَزَلَ فِى مُبْتَنَى رَسُولِ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم بِزَيْنَبَ ابْنَةِ جَحْشٍ، أَصْبَحَ النَّبِىُّ صل الله علیه و آله و سلم بِهَا عَرُوسًا فَدَعَا الْقَوْمَ، فَأَصَابُوا مِنَ الطَّعَامِ ثُمَّ خَرَجُوا، وَبَقِىَ مِنْهُمْ رَهْطٌ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم فَأَطَالُوا الْمُكْثَ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم فَخَرَجَ وَخَرَجْتُ مَعَهُ كَىْ يَخْرُجُوا، فَمَشَى رَسُولُ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم وَمَشَيْتُ مَعَهُ حَتَّى جَاءَ عَتَبَةَ حُجْرَةِ عَائِشَةَ، ثُمَّ ظَنَّ رَسُولُ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم أَنَّهُمْ خَرَجُوا فَرَجَعَ وَرَجَعْتُ مَعَهُ، حَتَّى دَخَلَ عَلَى زَيْنَبَ فَإِذَا هُمْ جُلُوسٌ لَمْ يَتَفَرَّقُوا، فَرَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم وَرَجَعْتُ مَعَهُ، حَتَّى بَلَغَ عَتَبَةَ حُجْرَةِ عَائِشَةَ، فَظَنَّ أَنْ قَدْ خَرَجُوا، فَرَجَعَ وَرَجَعْتُ مَعَهُ، فَإِذَا هُمْ قَدْ خَرَجُوا، فَأُنْزِلَ آيَةُ الْحِجَابِ، فَضَرَبَ بَيْنِى وَبَيْنَهُ سِتْرًا»([9]).
ابن شهاب: میفرماید: «انس بن مالک رضی الله عنه به من خبر داد که هنگام تشریف فرمائی رسول الله صل الله علیه و آله و سلم به مدینه ده ساله بودم، مدت ده سال که آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم حیات داشت، در خدمت وی بودم و من از بقیه مردم نسبت به موضوع حجاب داناترم، ابی بن کعب رضی الله عنه مرا از آن میپرسید، نخستین وقت نزولش زمانی بود که رسول الله صل الله علیه و آله و سلم زینب بنت جحش رضی الله عنها را به نکاح خویش درآورد، اولین بامداد از جشن عروسی آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم بود، مردم را جهت صرف ناهار دعوت نمود، آنها پس از صرف غذا بیرون رفتند، اما چند نفری با رسول الله صل الله علیه و آله و سلم نشستند، تا این که این نشستن به طول انجامید، حضرت انس رضی الله عنه میفرماید: آنحضرت صل الله علیه و آله و سلم برخاست و از حجره خارج شد، من هم همراه وی خارج شدم تا آنها هم بیرون روند، آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم تا دروازة حجرة حضرت عایشه رضی الله عنها رفت، سپس به گمان این که آنها خارج شده اند برگشت و من هم همراه آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم بودم، تا این که نزد حضرت زنیب رضی الله عنها آمد، اما دید که آنها هنوز نشسته اند، دو مرتبه برگشت و من هم همراه وی بودم، تا این که به دروازة حجرة حضرت عایشه رضی الله عنها رسید، بازهم به گمان این که آنها برخاسته اند از آنجا برگشت، من هم برگشتم، این دفعه آنها رفته بودند، اینجا بود که حجاب نازل شد و آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم میان من و خودش پرده انداخت»، از این حدیث مسائل ذیل مفهوم میگردد:
1- هنگام ولیمه حضرت زنیب رضی الله عنها حکم حجاب نازل گردید.
2- دعوت ولیمه بعد از ازدواج سنت میباشد.
3- اگر شخصی جایی میهمان شد، از نشستن زیاد که موجب ناراحتی میزبان گردد, بپرهیزد.
4- اگر شخصی این آداب را مراعات ننمود، با او طوری برخورد شود که به اشتباهش پی ببرد.
5- حجاب آنست که پرده و حائلی در میان زن و مرد باشد, تا یکدیگر را نبینند.
6- زن باید از خدمتگذار هم در حجاب باشد.
7- با وجود عدم احتمال فتنه، بازهم حجاب واجب است.
8- کثرت رفت و آمد و روابط صمیمانه در رعایت حجاب تأثیری ندارد.
9- حجاب از پسر بچة پانزده ساله نیز واجب است.
نقش حضرت عمر رضی الله عنه در نزول حجاب
«عَنْ أَنَسٍ قَالَ: قَالَ عُمَرُ رضی الله عنه : قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، يَدْخُلُ عَلَيْكَ الْبَرُّ وَالْفَاجِرُ، فَلَوْ أَمَرْتَ أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ بِالْحِجَابِ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ آيَةَ الْحِجَابِ»([10]).
«از حضرت انس رضی الله عنه مرویست که حضرت عمر رضی الله عنه فرمود: گفتم یا رسول الله! انسانهای نیکوکار و بدکار نزد شما میآیند، کاش شما امهات المؤمنین را دستور حجاب میدادی! آنگاه خداوند آیه حجاب را نازل فرمود».
این حدیث نشان میدهد حضرت عمر رضی الله عنه این را ناپسند میدانست که عموم افراد، در جلوی ازواج مطهرات حاضر شوند، لذا نخستین شخصی بود که به رسول الله صل الله علیه و آله و سلم پیشنهاد حجاب همسرانش را نمود، اما چون تا به حال چنین حکمی از جانب خداوند فرود نیامده بود، آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم به آن اقدام ننمود، تا این که در واقعة حضرت زینب رضی الله عنها این حکم نازل گردید.
به همین علت بود که حضرت عمر رضی الله عنه فرمودند: «وَافَقْتُ رَبِّى فِى ثَلاَثٍ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَوِ اتَّخَذْتَ مِنْ مَقَامَ إِبْرَاهِيمَ مُصَلىًّ فَأَنْزَلَ اللّهُ تَعَالَى: ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗى﴾ وَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ نِسَاءَكَ يَدْخُلُ عَلَيْهِنَّ الْبَرُّ وَالْفَاجِرُ فَلَوْ حَجَبْتَهُنَّ فَأَنْزَلَ اللّهُ آيَةُ الْحِجَابِ وَقُلْتُ لأَزْوَاجِ النَّبِيِّ لَمَّا تَمَالَأْنَ عَلَيْهِ فِى الْغَيْرَةِ ﴿عَسَىٰ رَبُّهُۥٓ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبۡدِلَهُۥٓ أَزۡوَٰجًا خَيۡرٗا مِّنكُنَّ﴾ فَنَزَلَتْ كَذَلِكَ»([11]).
«رای من در سه مورد با پروردگارم موافق درآمد، 1- گفتم: یا رسول الله! کاش شما مقام ابراهیم را جای نماز قرار میدادی! خداوند این آیه را نازل فرمود: «مقام ابراهیم را جای نماز بگیرید» و گفتم: یا رسول الله آدمهای نیکوکار و بدکار جلوی همسران شما ظاهر میگردند، کاش شما آنان را حجاب میکردی! خداوند آیه حجاب را فرود آورد و زمانی که همسران پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در رشک بردن باهم ساختند، گفتم: اگر آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم شما را طلاق بدهد، زود است که پروردگارش او را همسرانی بهتر از شما بدهد، آنگاه آیه با همین الفاظ نازل شد».
عموماً در تمام احکام بویژه احکام معاشرت, تحت هر قانونی حتماً علت اساسی وجود دارد,که مدار و منشأ آن حکم میباشد، و بنابر همان علت خداوند آن حکم را صادر میفرماید، گاهی آن علت از الفاظ قرآن و روایات به صراحت, فهمیده می شود و هرکس با نگاهکردن متوجه آن میگردد، و گاهی هم معنای آن پوشیده است و فقط مجتهدین و راسخین فی العلم هستند که با نگاههای ظریفانه و مجتهدانة خویش به آن پی خواهند برد، به هر صورت تحت هر حکمی حتماً علتی وجود دارد، به عنوان مثال: یکی از ممنوعات شرعی گرفتن عکس و کشیدن تصویر است,که جهت انسداد باب شرک و صورتپرستی، از تصویر ممانعت به عمل آمده، زیرا از نظر تاریخ ریشة شرک و بتپرستی و بیزاری از حقیقت همین بوده و انبیاء علیهم السلام در هر زمان جهت رد آن مبعوث گشتهاند.
چون اسلام یک دین کامل و ابدی است، آنچه سبب احتمال شرک است از ریشه برکنده و احکام انسدادی را جاری ساخته است، و تنها علت ممانعت, انسداد رذیلة شرک میباشند. بنابراین، حکم ممانعت تصویر, فقط تدبیریست جهت دفع شرک, نه تصویر بذاته, قبیح است و نه خود تصویر مقصود میباشد.
به همین علت جائی که هیچگونه احتمال شرک وجود ندارد، آنجا حکم ممانعت نیز باقی نمیماند، در عالم برزخ، زمانی که ملائکه برای میت سؤالاتی را مطرح میکنند، به تصریح شارحان حدیث, تصویر آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم مجسم گشته و سؤال می شود، «من هذا الرجل» این مرد کیست؟
ظاهر است که آنجا ملائکه از شرک پاکند و در حق میت هم شرک ممکن نیست,آنجا که هردو گروه وحدانیت حق را مشاهده مینمایند، حکم ممانعت تصویر نیز باقی نمیماند، و به نص حدیث در بازارهای بهشت تصویر خرید و فروش میگردد و قیمت آن ذکر الله است([12]). ظاهر است که آنجا تمام اهل بهشت، صاحب کشف و شهود میگردند که تخیل شرک هم غیر ممکن است، لذا آنجا هم این حکم خاتمه مییابد.
البته عملی که بذاته قبیح و زشت است، در دنیا و آخرت حرام میباشد، مثلاً زنا اینجا هم حرام و ناجایز، آنجا هم حرام، دروغ و حرف زشت اینجا هم ناجایز، آنجا هم نادرست میباشد.
شریعت مطهره اسلام جهت ریشهکنی شرک, از تصویر شدیداً ممانعت نموده و علت آن را احتمال شرک دانسته است، به همین علت است که از تصویر غیر ذیروح، مثل ساختمان، درخت، دریا، کوه، جنگل و... که عادتاً از اثرات شرکآموزی خالی است، ممانعت به عمل نیامده است، اگر سر تصویر ذیروح قطع گردد، یا تصویر به حالتی درآید که توهین آن بشود و از تعظیم خالی باشد، آنجا نیز حکم ممانعت مرتفع میگردد.
پس واضح شد که تصویر بذانه ممنوع نیست، ورنه در برزخ، آخرت و نیز در دنیا به حالت مذکور, هرگز مباح قرار داده نمیشد، و ممانعت از آن تدبیریست جهت نجات از رذیلة شرک و بتپرستی([13]).
[1]- فیض الباری، ج 1، ص 256.
[2]- سیرة مصطفی، ج 3، ص 171 ترجمه فارسی.
[3]- البداية والنهاية، ج 4، ص 147.
[4]- الکامل فی التاریخ لابن اثیر، ج 2، ص 177.
[5]- السیرة النبویة لابن هشام، ج 3، ص 237، تاریخ طبری الجزء الثانی، ص 240.
[6]- بخاری، ج 2، ص 594.
[7]- بخاری، ج 2، باب حدیث الافك.
[8]- فیض الباری، ج 4، ص 105.
[9]- بخاری، ج 2، ص 192.
[10]- بخاری، ج 2، ص 706.
[11]- مسلم، ج 2، ص 276.
[12]- فیض القدیر، ج 2، ص 468.
[13]- پرده شرعی (نوشتة قاری محمد طیب مهتمم حوزة علمیه دارالعلوم دیوبند).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر