توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۲ شهریور ۱۵, چهارشنبه

بخش چهارم: مقولة اعجاز علمی قرآن

 

بخش چهارم:
مقولة اعجاز علمی قرآن

خداوند عزوجل در قرآن کریم، به برخی از آیات موجود در هستی اشاره نموده و در آن‌ها به بیان برخی از حقایق طبیعت پرداخته که مردم از وجودشان بی‌خبر بوده‌اند؛ حقایقی که حتی عده‌ای از فیلسوفان و فیزیکدانان گذشته، وجود برخی یا همة آن حقایق را انکار می‌نمودند. علت انکارشان این بوده که در آراء، نظرات، ملاحظات و تفسیراتشان پیرامون هستی دچار خطا و اشتباه شده و تصویری دور از حقیقت را از آن ارائه کرده بودند.

سپس بحث و بررسی‌های علمی، کم کم پیشرفت کرد و تحقیقات پیشرفته‌تری صورت گرفت تا سرانجام به کشف حقایقی نایل گشت که قرآن به صراحت یا به صورت ضمنی در برخی عباراتش به آن‌ها اشاره نموده است؛ لذا دیدیم دستاوردهایی که آنان به طور حتم و یقین و از راه علمی بدان‌ها دست یافته‌اند، درست مطابق با بیانات آشکار یا ضمنی قرآن می‌باشند.

این امر غیر قابل انکار، دلالت می‌کند بر اینکه قرآن، در حقیقت از جانب خداوند می‌باشد؛ زیرا هیچ انسانی در زمان نزول قرآن و بعد از آن نیز، از وجود چنین حقایق علمی هیچ‌گونه علم و شناختی نداشته تا اینکه پس از مدت زمان بیشتر از ده قرن بعد از نزول قرآن، توسط پژوهشگران و دانشمندان کشف گردیده‌اند.

به هر حال این واقعیت خارق‌العاده، یکی از معجزات بی‌شمار قرآن عظیم‌الشأن است که خود، دلیل نازل شدنش از سوی آفرینندة هستی است؛ خدایی که از بزرگ و کوچک، آشکار و نهان این جهان پهناور آگاه می‌باشد. به همین جهت، کسانی که به خدا و کتاب آسمانیش ایمان دارند، آراء و نظرات فیلسوفان و دانشمندان علوم طبیعی را که مخالف با مضمون آیات و سوره‌های قرآن کریم باشند، رد نموده و از پذیرفتنشان سرباز می‌زنند؛ زیرا می‌دانند که آفریدگار هستی، بر تمام امور مربوط به آن نیز آگاه است و امکان ندارد که چیزی را در کتابش نازل فرماید مگر آنکه حقیقت داشته و با واقع نیز مطابق باشد.

همچنین گروه مؤمنان، اگر احیاناً آنچه پژوهشگران علوم طبیعی در مخالفت و تعارض با قرآن بدان دست یافته‌اند، مطابق با حقیقت و واقعیت ببینند، احتمال می‌دهند که فهم و برداشت خودشان از نصوص قرآنی در این مورد خطا و اشتباه بوده است (و لذا سعی می‌کنند با فهمی دقیق‌تر، برداشتی صحیح و مطابق با واقع از آن داشته باشند).

صاحبان فکر و اندیشه در عصر حاضر، عنوان «اعجاز علمی در قرآن» را بر این پدیده و معجزة قرآنی نهاده‌اند.

به منظور اثبات حقانیت این مقوله از اعجاز قرآن و مطابقت آن با واقع، در چند بند زیر به موارد و شواهدی اشاره می‌نماییم:

مثال اول: نظام کلی و فراگیر زوجیت در جهان هستی

خداوند، یکتای مطلق در ذات و صفات است؛ نه شریکی دارد و نه یاوری؛ بدون فرزند است و بی‌همتا.

تنها او است که نظام زوجیت را بر تمام اجناس، انواع و اصناف آفرینش و خلق خود حاکم نموده تا هیچ کس و هیچ چیز در صفت وحدانیت و یکتایی با وی شریک نباشد؛ این نظام زوجیت که ناشی از خواست و ارادة خداست، به صورت یکنواخت و چشمگیر در ابعاد گوناگون هستی نظیر انسان، حیوانات، نباتات و هر چیزی که بهره از وجود دارد، عیناً مشاهده می‌گردد.

خداوند عزوجل در کتاب نورافشانش، وجود و کیفیت نظام حاکم بر هستی را بر ایمان روشن می‌سازد که در اینجا به مواردی از آن اشاره می‌نماییم:

1-    در آیة 49 سورة مبارکة ذاریات می‌فرماید:

«ما از هر چیز جفتی را آفریده‌ایم، تا اینکه شما (عظمت آفریدگار را) باور کنید».

2-    در آیة 3 سورة مبارکة رعد می‌فرماید:

«... و از هر گونه ثمر و میوه‌ای، جفت نر و ماده‌ای در آن آفریده است ...».

3-    در آیات 45 و 46 سورة مبارکة نجم می‌فرماید:

«و اینکه او است که جفت‌های نر و ماده را می‌آفریند. از نطفة ناچیزی، بدانگاه که (به رحم) جهانده می‌شود».

4-    در آیات 36 تا 39 سورة مبارکة قیامه می‌فرماید:

«آیا انسان (منکر معاد) می‌پندارد که او بیهوده به حال خود رها می‌شود (و قوانین و مقررات الهی، و حساب و کتاب و سزا و جزای دنیوی و اخروی نداشته باشد؟!). آیا او نطفة ناچیزی از منی نیست که (به رحم مادر) پرت و ریخته می‌گردد؟ سپس به صورت خون لخته و دلمه‌ای درآمده است، او را آفرینش تازه‌ای بخشیده است، و بعد اندام او را نظم و نظام و سر و سامان داده است. و از این (انسان) دو صنف نر و ماده را ساخته و پرداخته است».

5-    در آیة 36 سورة مبارکة یس می‌فرماید:

«تسبیح و تقدیس خداوندی را سزا است که همة نر و ماده‌ها را آفریده است، اعم از آنچه از زمین می‌روید، و از خود آنان، و از چیزهایی که ایشان نمی‌دانند».

این مجموعه از نصوص قرآنی، جملگی بر این حقیقت دلالت دارند که نظام زوجیت، نظامی کلی، یکپارچه و حاکم بر سراسر گیتی است؛ همین نتیجه به تنهایی از آیة 49 سورة ذاریات نیز گرفته می‌شود که ذکر آن گذشت.

این نظام شگفت‌انگیز در انواع گونه‌های حیوانی، نباتی و درختی، بارهای مثبت و منفی برق و الکتریسیته، نیروی مغناطیسی جاذبه و دافعه و ... برای همگان به خوبی قابل مشاهده و ملاحظه می‌باشد.

اگر در مورد نظام زوجیت، از هر هستی‌شناس و طبیعیدان با توجه به رشته و زمینة تخصص علمی‌اش بپرسیم، بی‌درنگ با توجه به شناخت و معلوماتی که حاصل نموده، پاسخ خواهد داد: نظام زوجیت، نظامی عام و فراگیر است.

* ابتدا از گیاه‌شناسان و پژوهشگران گل و نبات در مورد نظام زوجیت موجود در جهان گیاهان و نباتات سؤال می‌کنیم؛ بی‌گمان ضمن تأیید آن، به توضیح و تبیین ویژگی‌های این نظام و راه‌های تلقیح و باروری نباتات در آن پرداخته و اظهار می‌دارند:

برخی از این تلقیح و باروری‌ها از راه بادهایی صورت می‌گیرند که مواد و عناصر تلقیح‌شوندة جنس نر را با خود حمل و به جنس ماده منتقل می‌نمایند.

برخی از این باروری‌ها از راه حشرات صورت می‌گیرد؛ بدین‌گونه که حشرات با نشستن روی گل‌های رنگارنگ و خوشبو، مواد و عناصر موجود در گیاهان نر (مذکر) را به کمک پاها، با‌ل‌ها و بدن ظریفشان حمل و به گیاهان ماده (مؤنث) منتقل می‌سازند.

برخی از این تلقیحات نیز خود به خود در اندرون گیاه صورت می‌پذیرد.

راه‌های متفاوت دیگر جهت این کار وجود دارد، اما نکته مهم این است که نقشة عمومی جهان هستی در مورد نظام زوجیت، یکسان و یکنواخت بوده و تنها شیوه و راهکارها مختلف است. آیا این یکنواختی در ضمن نقشة پهناور هستی، جزو عجایبات حیرت‌زایی به شمار نمی‌آید که نظر صاحبان بصیرت را به یکتایی خالق و ناظم، جلب کند؟!

* از زیست‌شناسان و جانورشناسان دربارة نظام زوجیت موجود در جهان حیوانات می‌پرسیم؛ قطعاً علاوه بر تأیید و قبول وجود این نظام، به تشریح و توضیح ویژگی‌های آن، شیوه‌ها و راهکارهای مختلف تلقیح و باروری در میان حیوانات، اقدام خواهند نمود.

مواردی از این باروری‌ به شیوه‌های زیر صورت می‌گیرد:

برخی از آن‌ها، از راه جفت‌گیری و پیوند میان جنس نر و ماده شکل می‌گیرد. برخی دیگر، از راه پیوستن عنصر یا نطفة جنس نر به تخم‌های جنس ماده و بدون پیوند و جفت‌گیری آن دو جنس (پدر و مادر) صورت می‌پذیرد؛ تخمگذاری برخی از ماهیان در حفره‌ها و نشیمنگاه‌های آبی، گراگذاری و نطفه‌اندازی ماهیان نر روی تخم‌ها، جذب همدیگر شدن و باروریشان، نمونة گویایی از این‌گونه تولید‌مثل‌ها است. ارادة آفریدگار حکیم، چنین اقتضا کرده که شیوة باروری در نظام زوجیت ماهی‌ها بدین منوال باشد، چرا که رعایت حکمت، در همین است؛ یکی دیگر از شیوه‌های تولیدمثل این است که تخم‌های انبوه و برهم انباشته شده، به صورت توده‌ای و گروهی، درون حفره‌ و چاله‌‌های آبی وسیع‌تر و فراختر از شکم مادرانشان بارور شده تا بدین وسیله موجب افزایش ثروت ماهی ‌شوند. برخی از باروری‌ها نیز، گرچه نادر و اندک است، خود به خود و به صورت ذاتی واقع می‌شوند؛ در این شیوه، چنین حیوان بدون پیوستن و تلقیح تخم جنس ماده با جنس نر، شکل می‌گیرد؛ اما خیلی کم اتفاق می‌افتد که در چنین اوضاع و شرایطی، زندگانی طبیعی برای جنین حاصل گردد.

* از کارشناسان و متخصصان امور اتم دربارة نظام زوجیت موجود در جهان اتم‌ها می‌پرسیم؛ می‌بینیم که آنان نیز بر وجود چنین نظامی، مهر تأیید نهاده و برای ما از «پروتون» می‌گویند که درون هستة اتم قرار گرفته و بار مثبت الکتریکی را با خود حمل می‌کنند؛ از «الکترون» می‌گویند که در ضمن مداری، گرد محور هسته می‌گردد و بار الکتریکی منفی را با خود حمل می‌نماید؛ این دو عنصر نیز با پیوند و اتحادی که با هم دارند، اتم‌ها و ذرات این جهان مادی را ساخته و شکل می‌دهند.

پس ملاحظه کردیم که نظام زوجیت، در ژرفای کوچک‌ترین اجزای هستی، یعنی اتم نیز ریشه دوانده است.

* نیروی برق را ملاحظه می‌نماییم که سیم‌های دو رشته‌ای (مثبت و منفی) آن، در گوشه و کنار خانه‌هایمان گسترده و نقش بسته است. به خوبی می‌دانیم که یکی از آن دو رشته سیم، دارای بار مثبت و دیگری دارای بار منفی می‌باشد که از اتصال و پیوند آن دو، نتایج عجیب و آثار شگفت‌انگیزی نظیر روشن شدن مکان‌های تاریک یا به حرکت درآمدن دستگاه‌های گوناگون به بار می‌آید.

* با دقت در نیروی مغناطیس گمنام و ناپیدا، مشاهده می‌کنیم که دارای دو قطب، مثبت و منفی می‌باشد.

بنابراین دریافتیم که نظام زوجیت، نظامی فراگیر است که بر تمام اجزای هستی از جمله، نیروی مغناطیسی، نیروی برق و جریان الکتریسیته، نیروی اتمی، جهان نباتات و حیوانات و ... حاکم است.

این یکنواختی و پیوستگی در عرصة هستی، امری شگفت‌آور است که آشکارا بر یکتایی خالق و ناظم در ایجاد نقشة پهناور هستی دلالت می‌نماید؛ ذاتی که در دایرة خلق و ایجادش، بی‌شریک و همتاست.

مدت‌ها پیش از آنکه علوم جدید به کمک وسایل پیشرفتة مادی، وجود این حقایق را کشف نمایند، قرآن عظیم‌الشأن با کوتاه‌ترین و رساترین تعبیر علمی، آن را عرضه نموده است.

لذا خداوند عزوجل پیرامون این مسئله در آیة 49 سورة ذاریات می‌فرماید:

«ما از هر چیز جفتی را آفریده‌ایم، تا اینکه شما (عظمت آفریدگار را) یاد کنید».

به همین منظور در آیة 36 سورة مبارکة یس نیز می‌فرماید:

«تسبیح و تقدیس خداوندی را سزا است که همة نر و ماده‌ها را آفریده است، اعم از آنچه از زمین می‌روید، و از خود آنان، و از چیزهایی که ایشان نمی‌دانند».

مثال دوم: خوریشد حرکت می‌کند

خداوند عزوجل در آیة 38 سورة مبارکة یس می‌فرماید:

«و (نشانة دیگری بر قدرت خدا، این است که) خورشید به سوی قرارگاه خود در حرکت است. این، محاسبة و اندازه‌گیری و تعیین خدای بس چیره و توانا و آگاه و دانا است».

حدود ده‌ها سال پیش از عصر حاضر ـ در قرن بیستم میلادی ـ، در یکی از ماده‌های درسی علوم طبیعی آن زمان، موضوعی بدین عنوان تدریس می‌شد که: خورشید ثابت است نه متحرک؛ زمین و سایر سیارات منظومة شمسی نیز بر گرد خورشید در حرکتند.

زمانی که آیة فوق‌الذکر مورد ملاحظه و بازنگری قرار گرفت، سؤالاتی پیرامون مخالفت این آیة شریفة قرآن با نظریة علوم طبیعی و انسانی آن زمان، بر سر زبان‌ها افتاد.

بهانه‌جویان و شک‌اندازان، از این فرصت سوء استفاده نموده و شروع به طعن و بدگویی و زخم‌زبان زدن به بیانات قرآن کردند؛ لذا در همین راستا مجادله‌ها و مناظره‌های نامسئولانه و دور از ملاحظه‌کاری میان مؤمنان به قرآن از یک طرف و پذیرندگان مقالات و نتایج علمی آن زمان، از طرف دیگر درگرفت. اساس سخنان مؤمنان به قرآن، این بود که قرآن از جانب خداوند نازل شده است؛ خداوندی که دانا به هر چیز و آگاه از هر امری است؛ خداوندی که هستی را خود آفریده و شکل بخشیده، لذا بر تمام امورش نیز داناست؛ امکان ندارد دور از حقیقت و صداقت، چیزی را به بندگانش خبر داده یا در کتاب مقدسش نازل فرماید. اما از طرف دیگر می‌دانیم که بسیاری از بیانات و اعترافات موجود در حوزه‌های مختلف علوم بشری، بر اساس حد و گمان شکل گرفته نه بر اساس براهین و دلایلی قطعی و یقینی؛ پس هر گاه میان آن و، تناقض و تعارضی پیش آید که قابل تأویل یا تعدیل نبوده و مفهوم دیگری از آن فهم و برداشت نشود، بی‌گمان حق را از جانب قرآن و کلام خداوندی موجود در آن می‌دانیم نه به جانب نظریات و نتایجی که از حدس و گمان انسان‌ها ناشی شده است.

سپس اندک اندک، تحقیقات و بررسی‌های نجومی پیشرفت نمود تا جایی که ستاره‌شناسان و علمای نجوم اثبات نمودند که خورشید نسبت به مجموعة سیارات و ستارگانی که بر گرد محورش در چرخشند و اعضای خانوادة آن (منظومه شمسی) به شمار می‌آیند، ثابت و بی‌حرکت است؛ اما خود و اعضای منظومه‌اش در مدرای بزرگ‌تر و در متن کهکشانی، به گونه‌ای خاص در حال جریان و حرکت می‌باشند.

بنابراین، نتیجه می‌گیریم که خورشید از یک طرف در مقایسه با منظومة شمسی، ثابت و بی‌حرکت، و از طرف دیگر با توجه به وضعیتی که به اتفاق مجموعه منظومه‌اش در داخل کهکشان به خود گرفته، جاری و غیر ثابت است. بدین‌گونه ثابت گردید که نص قرآن در این مورد، صادق و مطابق با واقع می‌باشد، اما نظریات اولیة انسان در علوم طبیعی گذشته، ناقص و نارسا بوده است.

مثال سوم: پوست و اعصابی که ویژة احساس درد می‌باشند

خداوند عزوجل در آیة 56 سورة نساء می‌فرماید:

«بی‌گمان کسانی که آیات و دلایل ما را انکار کرده و انبیاء ما را تکذیب نموده‌اند، بالاخره ایشان را به آتش شگفتی وارد می‌گردانیم و بدان می‌سوزانیم. هر زمان که پوست‌های (بدن) آنان بریان و سوخته شود، پوست‌های دیگری به جای قرار می‌دهیم تا (چشش درد، مستمر باشد و) مزة عذاب را بچشند. خداوند، توانا (بر عذاب منکران و کافران و) حکیم است (و از روی حکمت کیفر می‌دهد)».

قاریان و تلاوت‌کنندگان قرآن کریم، در برخورد با این آیة شریفه می‌پرسیدند به چه دلیل احساس درد عذاب، به پوست‌های بدن پیوند خورده است؟

اما با آمدن علم تشریح و کالبدشکافی به عرصة علوم بشری معاصر، پرده از این ارتباط قرآنی میان احساس درد عذاب و پوست بدن، کنار رفته و اثبات گردید که انسان، شدیدترین دردها را به واسطة عصب‌های حسی پراکنده و منتشر شده بر روی سطح اولیة پوست بدنش و لایة زیرین آن احساس می‌نماید و دردها و احساسات وارد از خارج بدن، به کمک همین حس به درون بدن منتقل می‌گردد.

دکتر «خالص چلبی» در کتاب خویش به نام «طب، محراب ایمان» می‌گوید: [1]

«پخش و انتشار عصبی پوست بدن، به «کورپوسکول‌ها» یا جسمک‌های ویژه‌ای منتهی می‌گردند که هر نوع از آن‌ها مختص به انتقال حس معینی به اعضای مختلف بدن هستند. دسته‌ای از آن‌ها احساس گرما، دسته‌ای دیگر احساس سرما، گروهی احساس لمس و فشار، گروهی دیگر احساس درد و آزار و بالاخره قسمی نیز احساس عضلانی مشهور به «احساس عمیق» را به بدن منتقل می‌سازند.

بدین ترتیب با انواع و اقسام احساسات متفاوت و متباین در بدن خویش آشنا می‌گردیم که کورپوسکول‌های بدن نیز به موازات آن، در اشکال و اقسام گوناگون به صورت سبدی دایره‌ای شکل با نقطة مرکزی یکسان یا دراز و هم اندازه و موازی با رشته‌های عصبی ظاهر می‌شوند. تعداد این جسمک‌ها یا کورپوسکول‌ها به ارقام هنگفتی بالغ می‌شوند که در اینجا به حدود تقریبی آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1-     حدود سه الی پنج میلیون شاخه از این تعداد، مربوط به احساس درد و آزار می‌باشند.

2-    حدود 000/200 عدد از آن، ویژة احساس گرما هستند.

3-    حدود 000/500 عدد از آن، مخصوص احساس لمس و فشار هستند.

حتی ممکن است گفته شود: پوست آدمی، چیزی جز سطح صافی نیست که با مجموعة سرسام‌آوری از الیاف و رشته‌های عصبی پوشیده شده است. این پوست، طرح و نقشة حیرت‌آوری است که عصب‌های گسترده و قرار گرفته بر آن، در گونه‌ها و اقسام متفاوتی آرایش یافته‌اند. بسیار دیده شده که سخت‌ترین و شدیدترین دردها ـ مثلاً درد ناشی از سوختگی ـ در قسمت سطحی و بالایی پوست پخش و منتشر می‌شود؛ به گونه‌ای که هر گاه سوختگی به نواحی و جاهای عمیق بدن نفوذ کند، هر چند که شدید هم باشد، درد ناشی از آن احساس نمی‌شود، همین حقیقت را قرآن کریم در آیة 56 سورة مبارکة نساء بدین صورت بیان می‌فرماید:

«... هر زمان که پوست‌های (بدن) آنان بریان و سوخته شود، پوست‌های دیگری به جای آن‌ها قرار می‌دهیم تا (چشش درد، مستمر باشد و) مزة عذاب را بچشند. خداوند، توانا (بر عذاب منکران و کافران و) حکیم است (و از روی حکمت کیفر می‌دهد)».

مثال چهارم: دو دریای متفاوت و جاری در مجاورت یکدیگر

1-    خداوند عزوجل در آیة 53 سورة مبارکة فرقان می‌فرماید:

«خدا کسی است که دو دریا را در کنار هم روان می‌سازد (و بر اثر وزن مخصوص، یعنی تفاوت درجة غلظت آب شور و شیرین، آمیزة همدیگر نمی‌شوند و) این یکی شیرین شیرین است، و آن دیگر شور شور! خداوند در میان آن دو حاجز و مانعی ایجاد کرده است که آن‌ها را کاملاً از هم جدا ساخته است».

این حاجز و مانع، منطقة ممنوعه‌ای است که چیزی یارای بر هم زدن یا تجاوز به آن را ندارد!

2-    در آیة 61 سورة مبارکة نمل نیز می‌فرماید:

«(بت‌ها بهترند) یا کسی که زمین را قرارگاه (و محل اقامت انسان‌ها) ساخته است، و در میان آن، رودخانه‌ها پدید آورده است، و برای زمین کوه‌های پا برجا و استوار آفریده است (تا قشر زمین را از لرزش نگاه دارند) و میان دو دریا مانعی پدیدار کرده است (تا آمیزة یکدیگر نگردند. حال با توجه به این‌ها) آیا معبودی با خدا است؟! اصلاً بیشتر آنان بی‌خبر و نادانند (و قدر عظمت خداوند را نمی‌دانند)».

3-    و در آیات 19 تا 22 سورة مبارکة رحمن می‌فرماید:

«دو دریای (مختلف شیرین و شور، و گرم و سرد) را در کنار هم روان کرده است و مجاور یکدیگر قرار داده است. اما در میان آن دو، حاجز و مانعی است که نمی‌گذارد یکی با دیگری بیامیزد و سرکشی کند. پس کدامیک از نعمت‌های پروردگار خود را تکذیب می‌کنید و انکار می‌نمایید؟! از آن دو، مروارید و مرجان بیرون می‌آید».

این سه دسته از آیات شریفة قرآن کریم، سخن از چگونگی اوضاع دو دریای متفاوت در کنار هم و در حال جریان به میان می‌آورند که با دست توانای آفریدگار عظیم، دانا و حکیم، بر حسب عنایت و توجه به حال مخلوقاتش آن را شکل بخشیده است.

ترتیب نزول این آیات، همان‌گونه است که از نظرتان گذشت؛ یعنی سورة فرقان را که از لحاظ نزول در ردیف (42) قرار گرفته، ابتدا ذکر نمودیم؛ سپس سورة نمل را آوردیم که ترتیب نزولی آن، مرتبة (48) می‌باشد، و بعداً نوبت به سورة رحمن می‌رسد که در ردیف (67) واقع شده است. اما لازم است بدانیم که سوره‌های فرقان و نمل هر دو مکی، و سورة رحمن مدنی است.

این دو دریا کدامند و کجایند که در هر سه آیه به آن‌ها اشاره شده و هر دو نیز به صورت معرفه و شناخته شده، بیان گردیده‌اند؟ ملاحظه می‌کنیم که در آیة ذکر شدة فرقان، یکی از آن دو، شیرین و گوارا معرفی شده و دیگری شور و ناگوار؛ در آیة بین شدة سورة نمل، به طور مطلق و بدون وصف یاد شده‌اند؛ در آیة سورة رحمن نیز وصف هر دو این است که از آن‌ها مروارید و مرجان بیرون آورده می‌شود. حال اگر با توجه به اصل تکامل در نصوص، و پرهیز و صرف نظر از تصور تکرار، مسئله را پیگیری نماییم، می‌توانیم نتیجة زیر را به دست آوریم:

1-    آیة موجود در سورة مبارکة «فرقان»، آفرینش یکی از پدیده‌ها و جلوه‌های موجود در آب (شیرینی و گوارایی، شوری و ناگوارایی) و نیز تدبیر و اداره کردن آن را، بر خداوند عزوجل نسبت داده و ثابت می‌نمایند؛ چرا که در آیة مذکور، سخن از این اوصاف می‌باشد.

هر کدام از این دو آب با اوصاف ذکر شده‌شان، دریای عظیم و بیکرانی هستند که خداوند سبحان، سرشار از سرمایه‌ها و منافع حیاتی بی‌شماری برای انسان‌ها آفریده و هر یک از آن دو با توجه به نوع ترکیبات و صفاتی که دارند، منشأ نوع ویژه‌ای از تأمین نیازمندی‌های انسان می‌باشند. روشن است که آب شیرین و گوارا دارای نوعی عناصر ترکیبی می‌باشد که خداوند بلندمرتبه با حکمت سرشار خویش و متناسب با زندگی انسان‌ها، حیوانات و گیاهان ترکیب بخشیده و به منظور ادای وظیفة مشخص به زمین فرستاده است؛ وضعیت ترکیبی آب شور و ناگوار نیز به همین شکل می‌باشد. قرآن کریم به جهت ایجاز و اختصار در تعبیر، کلمة «مَرَج» (به معنی آمیختگی) را به کار برده تا بر معنای «خِلط» (به معنی ترکیب یافتن) و پیوستگی عناصر و نیز شکل‌گیری و ایجاد آب شیرین و گوارا یا شور و ناگوار دلالت نماید؛ همچنین دلالت می‌کند بر معنی «أرسَلَ»، یعنی این آب را با دو صفت شیرین و گوارا، شور و ناگوار فرستاده؛ این بدان علت است که آب به طور مطلق دارای صفت روان بودن و جاری شدن پی در پی است و نشان از فرستنده‌ای حکیم می‌دهد که آن را جهت انجام وظایف گوناگونش پایین فرستاده است.

این آیة شریفه از طرف دیگر بر عنایت فراگیر ربانی از جانب خداوند دلالت دارد که موجب شده تا این دو دریا با هم قاطی نشوند؛ زیرا در این صورت، ویژگی‌های آب شیرین و گوارا در آب دیگر محو شده و از بین می‌رفت؛ آبی که سرچشمة زندگی حیوانی و گیاهی و منافع سرشار دیگری بر روی زمین است. جلوة عنایت ربانی در این پدیده بدین صورت است که خداوند میان دو دریای مذکور، پرده و مانعی قرار داده تا درهم نیامیزند. ساختار بخش‌ها و جنبه‌های متفاوت زمین را به گونه‌ای آفریده که متناسب با گنجایش آب شیرین و گوارا درون حفره‌ها، گودال‌ها، چاه‌‌ها، مجراها و گذرگاه‌های گوناگون بوده و قابلیت جاری شدن در دشت و دره‌ها و جوشش و خروج از چشمه‌ها را داشته باشد.

آنچه بیان شد، به منزلة موانع، پرده‌ها و فاصله‌هایی است که میان دو دریا واقع شده تا درهم نیامیزند و با پوستنشان، موجب از بین رفتن ویژگی‌های مطلوب نگردند. بر همگان نیز واضح است که چنین امری مستلزم تدبیر و پی‌ریزی قوانین طبیعی و تقدیری می‌باشد تا چنین ساخت و سازی صورت گیرد.

پرده‌ها و موانعی که از آن‌ها سخن رفت، همان کوه‌ها، دشت‌ و درهها و گونه‌های متفاوت خاک می‌باشند که در اطراف و محیط زندگی هر انسانی به راحتی مشاهده می‌شوند.

علاوه بر این، دانشمندان و پژوهشگران به دستاوردهایی رسیده‌اند که در برگیرندة قوانین علمی جدیدی جهت تفسیر و تبیین پدیدة حاجز و مانع دو دریا و پدیده‌های مشابه آن می‌باشد.

خداوند عزوجل، این حاجز و مانع را زیر عنوان «حِجرٌ مَحجُورٌ» توصیف می‌نمایید؛ یعنی چیزی که مانع از شکاف برداشتن این نوع آب و نفوذ کردن و قاطی شدن با نوع دیگر شده و نمی‌گذارد در یکدیگر حل شوند؛ روشن است که در غیر این صورت، حتماً با همدیگر و یا با خود همان مانع قاطی شده و درهم می‌آمیختند.

از توصیفی که با این عنوان (حِجر محجور) برای آن مانع شده، برمی‌آید که خود مانع نیز ماده‌ای حل شدنی در آب است، ولی خداوند با صفاتی که در آن قرار داده، آن را از چنین حالتی بازداشته است.

2-    آیة شریفة «نمل»، سؤالی را پیرامون مجموعه‌ای از پدیده‌های هستی که آثار و نشانه‌های ربوبیت خالق یکتا می‌باشند، در برابر مشرکانی که در بندگی برای خدا شریک قایل می‌شوند، مطرح می‌نماید؛ تا بدین جهت به آن‌ها بفهماند که همان کسی که ربوبیت، مخصوص اوست و در پروردگاری جهان و جهانیان، یکتاست واجب است که در الوهیت و معبودیت نیز یکتا بوده و تنها او پرستیده شود.

این دسته از پدیده‌ها که در آیة مذکور بیان شده‌اند، عبارتند از:

1-     قرار دادن زمین به عنوان قرارگاه و محل استقرار انسان و سایر حیوانات و گیاهان.

2-    فروفرستادگان آب‌های شیرین و گوارا به صورت چشمه‌سارها و جویبار و نهرهای جاری.

3-    محکم و ثابت نگه داشتن پوستة زمین به کمک کوه‌های میخ مانند و سرشار ساختن کوه‌ها با منافعی دیگر.

4-    ایجاد مانع بین دو دریای شیرین و گوارا، و تلخ و ناگوار.

اینک فرض بر این است و چنین هم انتظار می‌رود که پاسخ این سؤال از جانب اشخاص با انصاف که از راه عقل و علم و حکمت، حتی پس از پیمودن مراحل زمانی از مجادله و مناظره و تحقیقات علمی به حقیقت ایمان می‌آورند، چنین باشد که: آفریننده و برپا دارندة تمام این جلوه‌ها و پدیده‌ها، تنها و تنها ذات یکتا و بدون شریک پروردگار و خالق هستی ـ الله ـ تعالی است و بس!

بنابراین: واجب و ضروری است که در الوهیت نیز یکتا بوده و عبادت تمام بندگان، خالصانه برای او باشد. ظاهراً مراد از دو دریای ذکر شده در این آیه، همان دو دریایی است که در آیة سورة مبارکة فرقان نیز به آن‌ها اشاره شده است؛ با این تفاوت که در آن آیة، به شیوة خبر تقریری و تعیینی از آن‌ها سخن به میان آمده ولی در این آیة از سورة مبارکة نمل، به شیوة سؤالی این چنینی از مشرکان مطرح شده که: چه کسی میان آن دو دریا پرده و مانع قرار داده است؟ بدین وسیله خواسته است تا از آن‌ها اعتراف بگیرد که تنها او (الله تعالی) خالق و پروردگار هستی است، و بدین جهت آن‌ها را وادار به ترک شریک انگاشتن برای خدا، و یکتاپرستی گرداند.

3-    سرانجام آیة موجود در سورة مبارکة «رحمن» در اواسط دوران مدنی نازل گردید و در آن، سخن از وجود دو دریایی به میان آمد که گرچه به هم چسبیده و یکپارچه‌اند، اما پرده و مانعی میانشان وجود دارد که آن‌ها را از هم دور نگه داشته و از آمیزش و اختلاطشان جلوگیری می‌نماید. اما در این سورة مبارکه، ذکری از محجور بودن، یعنی قابلیت حل شدن و اختلاط با دو دریا برای این مانع بیان نشده است؛ چرا که سنخیت و ترکیب وجودیش به گونه‌ای نیست که قابل اختلاط و حل شدن باشد. حتی اگر این دو دریا به هم بپیوندند، هر کدام در وضعیت خاص و با ویژگی‌های مخصوص به خود، همچنان پا برجا بوده و یکی بر دیگری تجاوز نمی‌نماید و صفات و عناصر ترکیبی‌اش را تغییر نخواهد داد.

این دو دریا در این آیة شریفه از سورة مبارکة رحمن، چنین توصیف شده‌اند که از هر دو، مروارید و مرجان بیرون آورده می‌شود؛ این بیان، اشاره بر این مطلب است که هر دو دریا شور و ناگوارند؛ زیرا چنین معروف است که مروارید و مرجان، معمولاً از دریاهای شور و ناگوار استخراج می‌گردند.

مفسران قرآن، در فهم و درک مراد این آیه، دچار حیرت و شگفتی شده و چنین سؤالاتی را مطرح نموده‌اند: آیا مراد از این دو دریا، دریای آب شیرین و گوارا، و شور و ناگوار است که در محل آبریز نهرها و رودخانه‌ها به درون دریاها، اقیانوس‌ها و ... مشاهده می‌شود؟ مطرح کردن این سؤال بدان جهت است که آب شیرین و گوارا قبل از آنکه به آب دریا بپیوندد، مسافت‌های طولانی را پشت سر می‌گذارد بدون آنکه تغییری در صفاتش به وجود آید!

حال آنکه محققان و پژوهشگران علمی با توجه به قانونی به نام قانون «کشش سطحی»[2] شروع به تفسیر و تبیین این پدیده‌ها نموده‌اند؛ این کشش، نیرویی است که میان دو مایع، فاصله ایجاد می‌کند، زیرا نیروی جذب و کشش مولکول‌ها در هر مایع نسبت به مایعی دیگر متفاوت بوده و لذا هر مایعی در محدودة معین و ویژگی‌های منحصر به خودش باقی می‌ماند. یا مراد، چیز دیگری غیر از این دریاهاست؟

سپس کشفیات معاصر علمی در این زمینه پا به عرصة حقایق و واقعیت‌ها نهاده و اثبات نمود که دریاهای موصوف به شور و ناگوار، پدیده‌ای را در خود دارند که در مورد دو دریای همجوار با وجود پرده و مانع در میانشان، مطرح شده است؛ یعنی دریاهایی که به علت وجود پرده و مانع، میانشان فاصله افتاده و درهم نمی‌آمیزند و از آن‌ها مروارید و مرجان استخراج می‌شود. پس دانستیم که صفت خارج شدن مروارید و مرجان از هر کدام از دریاها، بر شور و ناگوار بودن آب آن‌ها اشاره داشته و علاوه بر آن، بیانگر منت‌گذاری خداوند به خاطر این دو نعمت بر بندگانش می‌باشد؛ زیرا از آن‌ها زیورآلات و منافع دیگری برمی‌گیرند.

در گزارش مشترکی از سوی هیأت علمی دانشگاه «قاهرة مصر» و «ادنبرة انگلیس» اظهار گردید که: خاصیت‌ها و عناصر ترکیبی آب دریاهای خلیج عقبه با خواص و ترکیبات آب دریای سرخ متفاوت است.

این هیأت به کمک سنجش و اندازه‌گیری ژرفای دریاها توانست پردة گمنام و ناشناختة موجود در محل به هم پیوستن دو دریای موسوم به «مجمع البحرین» را کشف نمایند که ارتفاع آن از هزار متر تجاوز می‌کند.

احتمال دارد مجمع البحرین، همان مکان به هم رسیدن باشد که در داستان حضرت موسی علیه السلام ، ذکر گردیده است؛ جایی که در سورة مبارکة کهف بدان اشاره شده که حضرت موسی علیه السلام  به همراه جوان همراهش جهت ملاقات با خضر علیه السلام [3]، روان بوده و در مسیرشان به این نقطه از مکان به هم پیوستن دریاها، رسیدند.

بدین ترتیب، اين هیأت توانست که در این سفر دریایی و سوار بر کشتی، به یک سلسله مباحث و مسایل در اولین مسافرت خود در اقیانوس هند و دریای سرخ دست یابد؛ مهمترین دستاورد آن هیأت، کشف و اثبات وجود مانع و پرده‌ای گمنام و پوشیده از دیدگان، واقع در میان دو دریا بود؛ همچنین توانست از راه تحلیل و تجزیه و آزمایش‌های گوناگون اثبات نماید که ویژگی‌های آب اقیانوس هند با آب دریای سرخ[4]، کاملاً متفاوت می‌باشد.

مثال پنجم: علوم و معارف جدید بشری در راستای اعجاز قرآن

پزشک فرانسوی دکتر «موریس بوکای»، کتابی با عنوان «تحقیق و بررسی کتاب‌های مقدس در پرتو معارف و علوم جدید» نوشته و در آن اثبات نموده که قرآن کریم، به رغم فراوانی و گستردگی موضوعاتش پیرامون پدیده‌های طبیعی، مقوله‌ای در آن یافت نمی‌شود که از دیدگاه و نقطة نظر علمی در عصر قابل نفی و انتقاد باشد؛ بر خلاف کتاب‌های عهد قدیم و انجیل‌ها که به رغم کمی موضوعاتشان پیرامون پدیده‌های طبیعی، در بسیاری موارد با حقیقت‌های اثبات شدة علمی در ضدیت و تعارض می‌باشند.

این حقیقت از یک طرف بر وجود تحریف و دگرگونی در کتاب‌های مذکور دلالت نموده یا بیانگر ساختگی بودن نصوص و متون آن‌ها توسط انسان‌هاست؛ یعنی چنین کتاب‌هایی، وحی خدا و پیام نازل شده از جانب وی نمی‌باشند. اما از طرف دیگر، دلیل نیرومندی بر حقانیت این باور است که کلام قرآن، تنها کتاب آسمانی و نص دینی می‌باشد که امروزه در سراسر جامعة بشری وجود حقیقی دارد؛ چرا که سالم و دست نخورده و محفوظ از هر گونه تحریف و تغییر یا کاستی و زیادتی باقی مانده است.

کتابی است که در حقیقت از جانب خدا وحی شده و هیچ‌گونه تحریف و دگرگونی در آن رخ نداده است. نکتة مهم اینکه، مطابقت و همخوانی مطالب و موضوعات قرآن پیرامون پدیده‌های طبیعی، با حقیقت‌های اثبات شدة علمی که تا عصر جدید و نهضت علمی معاصر، خبری از آن‌ها نبوده و هیچ کس در زمان نزول قرآن از وجودشان علم و آگاهی نداشته، به نوبة خود یکی از معجزات بی‌نظیر قرآن می‌باشد؛ و به دنبال آن، بر حقیقت وجود پروردگار و رسالت حقیقتی و صادقانة حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم  دلالت می‌نماید.

بخشی از مضمون مقدمة کتاب «موریس بوکای» چنین است:

«ابتدا بدون هیچ‌گونه شناخت ذهنی و یا پیشینة فکری، به بحث و بررسی در مورد قرآن کریم پرداخته و موضوعیت تام و کلی آن را مورد تحقیق و تفحص قرار دادم؛ هدف من از این کار، یافتن نقاط مشترک در نصوص قرآنی بود که با یافته‌ها و دستاوردهای علم جدید همخوانی و تناسب داشته باشند.

قبل از شروع این تحقیقات نیز از طریق ترجمه‌های متعدد قرآنی بر این مسئله آگاهی داشته و می‌دانستم که قرآن به بسیاری از پدیده‌های طبیعی اشاره نموده و از وجودشان خبر داده است؛ اما شناخت و معلومات من در این باره اندک و ناکافی بود.

سرانجام به لطف تحقیقات و بررسی‌های روشنگرانه‌ای که در مورد متون و نصوص عربی به عمل آوردم، توانستم فهرستی مرتب آماده نموده و پس از به پایان رسانیدن آن، دریافتم که هیچ مقوله‌ای در قرآن یافت نمی‌شود که از نقطه نظر علوم در عصر جدید، قابل نقض یا انتقاد باشد.

در مورد موضوعیت قرآن نیز، شروع به تحقیق و تفحص نموده و ضمن جستجو و بررسی انجیل‌ها و کتاب‌های عهد قدیم، میان آن‌ها به مقایسه پرداختم.

در مورد کتاب‌های عهد قدیم به این نتیجه رسیدم که لزومی ندارد غیر از کتاب اول، یعنی «سِفر تکوین» به بررسی دیگر کتاب‌ها بپردازم؛ زیرا مقوله‌های بسیاری را در آن یافتم که با بیشتر دستاوردهای علوم جدید بشری در عصر کنونی، همخوانی و تناسب نداشتند. در رابطه با انجیل‌ها نیز تنها کافی است صفحة اولشان را باز نماییم که به محض اولین نگاه با مشکل بسیار بزرگ و اساسی روبرو می‌شویم که آن، شجره و سلسله نسب‌های حضرت مسیح، عیسی علیه السلام  می‌باشد. قضیه از این قرار است که متن «انجیل متی» یا «انجیل لوقا» به گونه‌ای روشن و آشکار تناقض و مخالفت دارد؛ انجیل لوقا به صراحت، چیزی را در این مورد برایمان بازگو می‌کند که هیچ‌گونه همخوانی و تطابق با علوم و معارف جدید بشری در خصوص قدمت و پیشینة تاریخی زندگی انسان بر روی کرة زمین ندارد!

بی‌گمان وجود چنین امور متناقض و مخالف با واقعیت و باورنکردنی و امور دیگری از این قبیل که با علم و دانش بشری هیچ‌گونه سنخیتی ندارند، در تضعیف سستی ایمان به خدا خیلی مؤثر می‌باشد؛ روشن است که مسئولیت آن نیز بر عهدة انسان‌ها در جامعة بشری است؛ هیچ کس نمی‌تواند اثبات کند کدام بخش از نصوص و متون موجود در این انجیل‌ها، اصیل و حقیقی است و کدام یک ساختة هوا و ترس و خیالات پوچ انسانی؛ بالاخره کسی نمی‌داند که چه اندازه از این نصوص، دستخوش تحریف و دگرگونی از جانب نویسندگان چنین متن‌های دروغین می‌باشند ..».

این مؤلف مجموعه‌ای از مثال و شواهد را در کتابش به نمایش گذاشته که دانستنشان مفید خواهد بود. این مثال‌ها شامل جوانب و زمینه‌های گوناگونی از پدیده‌های هستی می‌باشند که قرآن کریم از آن‌ها سخن گفته و با کلام و بیانی آن‌ها را ذکر نموده که یافته‌ها و دستاوردهای ناشی از تحقیقات و بررسی‌های علمی معاصر نیز دقیقاً همان‌گونه در مورد این پدیده‌ها، سخن آخر را زده‌اند.

 

مثال ششم: سال 1985 میلادی کنگرة «اعجاز علمی قرآن» در شهره قاهرة مصر برگزار شد

این کنگره از سوی اتحادیة پزشکان قاهره تشکیل شده بود. در شب پایانی و جلسة اختتامیة کنگره، پروفسور بریتانیایی «آرتور آلیسون» که مدیر گروه بخش مهندسی برق و الکترونیک در یکی از دانشگاه‌های لندن است، مسلمان شدنش را در برابر خبرنگاران خبرگزاری‌های بین‌المللی، دوربین‌های فیلمبرداری و فرستنده‌های تلویزیونی که این صحنه را به طور مستقیم از طریق کانال‌های تلویزیون مصر پخش می‌نمودند، اعلام داشته و نام خودش را «عبدالله آلیسون» نهاد و به دنبال آن اعلام نمود که اسلام، دین حقیقی و فطری تمام انسان‌هاست!

این شخص بدان جهت به قاهره دعوت شده بود تا با ارائه بحثی پیرامون فرمودة خداوند عزوجل در آیة 42 سورة زمر، در آن کنگره شرکت نماید؛ خداوند عزوجل در این فرمودة خویش می‌فرماید:

«خداوند ارواح را به هنگام مرگ انسان‌ها و در وقت خواب انسان‌ها برمی‌گیرد. ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنان را صادر کرده است نگاه می‌دارد، و ارواح دیگری را (که هنوز صاحبانشان اجلشان فرانرسیده به تن) باز می‌گرداند تا سرآمد معین (و وقت مشخصی که پایان عمر است). در این مسألة (خواب و بیداری که همسان مردن و زنده شدن است) نشانه‌های روشنی (از مبدأ و معاد و قدرت خدا و ضعف انسان‌ها) برای اندیشمندان است».

پروفسور آلیسون علاوه بر آن، بحث دیگری نیز پیرامون راه و روش‌های علاج بیماری‌های روحی و روانی (روان‌درمانی) در پرتو قرآن کریم ارائه نمود.

بحث سومی را نیز پیرامون پدیدة خواب و مرگ به طور مشترک، با کمک دکتر «محمد یحیی شرفی» ارائه کرد؛ این دو محقق در این بحث توانستند اثبات نمایند که خواب و مرگ، دو پدیدة کاملاً مشابه و نظیر همند؛ چرا که در هر دو حالت، روح از بدن خارج می‌شود با این تفاوت که در هنگام خواب، دوباره به بدن بازگشته، اما در صورت مرگ، دیگر به بدن باز نمی‌گردد. همین مطلب به خوبی در قرآن بیان شده که خواب، وفات و گُسستن موقت و قابل بازگشت است ولی مرگ، وفات و قطع ارتباط دائمی و غیر قابل بازگشت میان روح و بدن می‌باشد.[5]

این موضوع در ضمن تحقیق و بررسی‌های «فراروان‌شناسی» نیز به اثبات رسیده که این تحقیقات در سه زمینة اساسی زیر ملاحظه می‌گردد:

زمینة اول: تجارب خارج از بدن یا فراجسمانی: برخی از مردم توانایی بیرون آمدن از چهارچوب جسمانی بدنشان را داشته و قادرند جسد خود را در حالی که بی‌حرکت روی بستر و در رختخواب افتاده، از نقطه‌ای دیگر مشاهده نمایند؛ این حالات را احساس خارج از بدن (یا حس ششم) می‌نامند.

مجموعه‌ای از آمارهای علمی نشان می‌دهند که در حدود ده تا بیست درصد از مواردی که چنین حالاتی در آن‌ها تجربه شده و مورد تحقیق قرار گرفته است، چنین واقعیتی به چشم می‌خورد.

زمینة دوم: حالات بیهوشی مشابه مرگ: گاهی می‌بینیم که یک پزشک، ضمن معاینات پزشکی و آزمایشات کلینیکی از یک مریض، مرگ وی را اعلام می‌کند؛ بدین ترتیب که مثلاً نوار مغز و نوار قلبی که از شخص مریض برداشته شده، نشان از توقف و «ایست» کار مغز و قلب می‌دهند؛ تنفس او نیز قطع شده و دیگر برنمی‌آید؛ به همین سبب است که پزشک با توجه به معیارها و امکانات قابل دسترس پزشکی و نتیجة معاینات و آزمایشات، اعلام می‌نماید که آن شخص، مرده است.

اما گاهی نیز پیش می‌آید که شخص مریض در اثر برخی اقدامات و کمک‌های پزشکی، به خود آمده و حالت هوشیاری و سرزندگی را باز می‌یابد؛ در چنین حالتی درست شبیه فرد بیهوشی است که با پایان رسیدن زمان بیهوشی، دوباره به حالت عادی اولیه باز می‌گردد؛ لذا شخص مذکور پس از بازیابی سلامت حواس و هوش، از امور حیرت‌زا و شگفت‌انگیزی خبر می‌دهد که شایسته است در پرتو قرآن و سنت، مورد توجه و بررسی علمی قرار گیرد.

زمینة سوم: گونه‌ای از رؤیا که شخص خفته می‌بیند، در حالی که همان لحظه می‌داند که خواب می‌بیند.

پروفسور «آرتور آلیسون = عبدالله آلیسون» سرانجام چنین می‌گوید:

«این تجارب و تجربیات دیگری از این قبیل، به تأکید و روشنی به ما نشان می‌دهند که: فرایند پدیدة «خواب» عبارت است از خارج شدن چیز معینی از درون انسان، که خداوند نام آن را، «روح» نهاده است».

ایشان در راستای همین موضوع می‌گوید: «هنگامی که در کنگرة «اعجاز پزشکی قرآن کریم» حضور یافته و این مجموعة گسترده از حقایق قرآن و سنت نبوی را ملاحظه کردم، که دربارة آفریده‌های خدا باب سخن گشوده و دانش‌های امروزة بشری نیز آن‌ها را تأیید کرده‌اند، به خوبی دریافتم که هرگز ممکن نیست چنین کلامی، سخن آدمیزاد باشد؛ بنابراین یقین نمودم که آنچه محمد صل الله علیه و آله و سلم  در حدود بیش از هزار و چهار صد سال پیش برای بشریت به ارمغان آورده، ثابت می‌کند که ایشان، فرستادة حقیقی خداوند است. به همین جهت الفاظ شهادت را بر زبان جاری ساخته و با ایمان به خداوند عزوجل، بندگی‌اش را گردن نهاده و مسلمان شدم».[6]

***

وصلّی الله علی سیّدنا محمّد وآله وصحبه أجمعین والحمد لله ربّ العالمین



[1]- به نقل از کتاب «الطب محراب الایمان»، تألیف: دکتر خالص چلبی، ج 1، ص 230.

[2]- مراد «نیروی دافعه» است که در اشیای مخالف هم قرار داشته و سبب رانده شدن آن‌ها از یکدیگر می‌شود (مترجم).

[3]- لازم به یادآوری است که در قرآن کریم نام خضر یا شخص مخصوصی ذکر نشده، بلکه تنها از آن، زیر عنوان یکی از بندگان ما (عبداً من عبادنا) یاد شده است (مترجم).

[4]- جهت آگاهی بیشتر مراجعه شود به کتاب «الاسلام و النظر فی آیات الله الکونیة» شماره 47 از سلسله «دعوة الحق»، تألیف د. محمد عبدالله الشرقاوی، طبعة رابطة العالم الإسلامی بمکة، ص 116، 117.

[5]- اشاره است به آیه 42 سوره زمر.

[6]- جهت اطلاع بیشتر از موضوع، مراجعه نمایید به مجله «المسلمون» شماره 36، روز شنبه بیست و هشتم محرم الی چهارم صفر سال 1406 هجری، مصادف با دوازدهم الی هجدهم اکتبر سال 1985 میلادی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...