توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۱ فروردین ۸, دوشنبه

خاتمه

 

خاتمه

(خداوند حسن خاتمه را به ما عطا فرماید!)

در کتاب: مطالب عالیه از نوف بکالی آمده که روزی علی  رضی الله عنه  به مسجد رفت و در راه جندب بن نصیر و ربیع بن خُثیم و برادرزاده‌اش که همگی از یاران گوش به فرمان بودند به وی روی آوردند. حضرت علی و آن کسانی که با وی بودند به سوی چند نفری رفتند، آنان به سرعت به پا خواسته و به طرف علی رفتند و به وی سلام کردند. سپس علی  رضی الله عنه  گفت: این افراد چه کسانی هستند؟ گفتند: گروهی از شیعیان و پیروان تو‌ای امیر مؤمنان! گفت: آرزوی خیر برایشان دارم. آنگاه گفت:‌ای جماعت! چه شده که من علامت شیعه‌ی ما و دوستداران ما را در شما نمیبینم؟ آن قوم حیا کردند و چیزی نگفتند. جندب و ربیع به وی روی آوردند و گفتند: علامت شیعه و پیروان شما چیست‌ای امیر مؤمنان؟! حضرت علی ساکت شد. آنگاه همام که فرد مجتهدی بود برخاست و گفت: به خاطر کسی که شما اهل بیت را اکرام کرده و لطف و عنایت خاص شامل حالتان کرده و شما را دوشت داشته از شما میپرسم چرا ویژگی شیعیان و پیروانتان را به ما نگفتی؟ حضرت علی  رضی الله عنه  گفت: همه آن ویژگی‌ها را به شما خواهم گفت. دستش را بر شانه‌ی همام گذاشت و گفت: شیعه و پیروان ما، عارفان به خداوند و عمل‌کنندگان به اوامر و دستورات خداوند هستند. اهل فضایل و نیکی‌هایند و سخن راست بر زبان میآورند. خوراکشان، قوت و نیرو، و لباسشان، میانه روی است. وروش و خلق و خویشان، تواضع و فروتنی برای خداوند با اطاعت کردن از اوامر اوست. آنان خاضعانه خدای را پرستش مینمایند و چشمانشان را از محرمات الهی باز میدارند و گوش‌هایشان را بر علم و آگاهی از دینشان وقف نموده‌اند. آنان در هنگام بلا و شداید همانند زمان خوشی و آسایش هستند به خاطر اینکه راضی به قدر و قضای خداوند هستند. اگر زمان‌های معین مرگ که خداوند برایشان مقرر نموده، نمیبود، به خاطر اشتیاق به دیدار خداوند و دیدن پاداش اعمالشان و به خاطر ترس از عذاب دردناک، روحشان در بدنشان حتی یک چشم به هم زدن هم استقرار نمییافت. خالق را در درون خود بزرگ میدانند و غیر خالق را در برابر چشمان خود، کوچک میدانند. آنان و بهشت به گونه‌ای هستند که هر کس آن را میبیند، گویی بر تخت‌های مزیّن تکیه زده‌اند و آنان و جهنم به گونه‌ای هستند که هر کس بدان مینگرد گویی آنان را در عذاب میبیند. چند روز کمی در این دنیا در برابر سختی‌ها و ناملایمات زندگی صبر و شکیبایی پیشه میکنند اما در عوض آسایش و راحتی طولانی‌ای به دنبال آن سختی‌ها و ناخوشی‌ها میآید. دنیا آنان را خواست ولی آنان دنیا را نخواستند. دنیا در طلبشان بود ولی آن‌ها دنیا را ناامید کردند. شب هنگام گامهایشان به صف ایستاده‌اند و در قسمت‌های شب قرآن را به تأنی میخوانند. خودشان را با مثالهای قرآنی پند و اندرز میدهند و باری از درمان قرآن، دردهای خود را معالجه و مداوا میکنند و بار دیگر پیشانی‌ها و کف دستان و زانوها و اطراف پاهایشان را میگسترانند در حالی که اشک از رخسارشان سرازیر میشود و خداوند جبار و بزرگ را تمجید و ستایش میکنند و به خداوند پناه میبرند. این گذران شبشان بود. اما در روز، انسان‌های بردبار، عالم، خوب و پرهیزگارند. میپنداری که آنان مریض هستند و اختلال حواس پیدا کرده‌اند در حالی که چنین نیستند بلکه از عظمت پروردگارشان و شدت قدرت و فرمانروایی اوست که قلبشان این چنین برای او سبک گردیده و عقل و اندیشه‌ی‌شان ‌از او گیج و سرگشته شده است.

هرگاه از این امور میترسند، با اعمال پاک و شایسته به سوی خداوند متعال میشتابند و به اعمال کم راضی نیستند و اعمال صالح زیادی که انجام میدهند، زیاد نمیدانند. آنان در هنگام انجام دادن اعمال نیک مدام خودشان را متهم مینمایند و دلشان برای خودشان میسوزد. در هر یک از آنان دین و اعتقاد قوی و راسخ، دور اندیشی، ایمان قوی، حرص برای کسب علم، فهم و درک بالایی در فقه، بردباری آگاهانه، زیرکی در صرفه‌جویی، صرفه جویی در حالت بی‌نیازی، خودآرایی هنگام نیازمندی، صبر و شکیبایی در هنگام سختی، خضوع و خشوع در عبادت، دلسوزی برای تلاشی که کرده‌اند، رفت و آمد به خاطر حق، رفق و مدارا در کسب و کار، میبینی. میبینی که آنان به دنبال روزی‌ای حلال میروند و در مسیر دین، به آرامی و آهسته حرکت میکنند و شهوت خود را کنترل میکنند. هر چیزی که برایشان مجهول و نامشخص باشد، آنان را مغرور و سرگردان نمیکند. هر عملی که انجام میدهند، شمارش نمیکنند. خودشان را در اعمالشان کُند میدانند در حالی که بهترین و نیکوترین عمل را انجام میدهند. در حالی صبح می‌کنند که مشغول ذکر و یاد خدا هستند و در حالی که شب می‌کنند که همّ و غمشان شک در اعمالی است که در روز انجام داده‌اند. در نیمه‌های شب، نماز تهجد را میخوانند و از شادی به خاطر فضل و رحمتی که نصیبشان شده، به صبح میآیند. در آنچه که باقی مانده و هنوز از بین نرفته، مهربانی و دلسوزی به خرج میدهند و به آنچه که از بین رفته هیچ گونه اهمیت و رغبتی نشان نمیدهند. علم را با عمل و حلم و بردباری را با علم همراه میکنند. همیشه نشیط و پر تحرک‌اند و از کسالت و تنبلی به دورند. منتظر لقای پروردگار خویش هستند. قلبشان خاشع و نفسشان قانع است. مدام در یاد پروردگار خویش‌اند.

 دینشان را نگاه میدارند. خشم خود را فرو میخورند و همسایگانشان از آنان در امانند. کارشان، آسان و صبرشان، زیاد است. از تکبر و غرور به دورند و زیاد ذکر خدای را به جای میآورند. هیچ کار خیری را از روی ریا انجام نمیدهند و به خاطر شرم و حیا از دیگران، آن را ترک نمیکنند. اینان، شیعیان و دوستان ما هستند. و آنان از ما و همراه ما هستند. آگاه باشید به آنان شوق و اشتیاق داشته باشید. همام ناله‌ای سر داد و بیهوش بر زمین افتاد. وی را تکان دادند و دیدند که جان باخته است. امیرالمؤمنین علی  رضی الله عنه  او را غسل داد و با همراهان خود بر وی نماز جنازه خواند[1].

مؤلف کتاب مذکور گوید: این صفات و خصال شیعه‌ی اهل بیت نبوی است که امامشان، علی  رضی الله عنه  آنان را این گونه توصیف نموده است. و این تنها صفات و ویژگی مؤمنانِ برگزیده است نه کسانی که مشغول تعصب و چیزهای مسخره هستند؛ زیرا تنها با این صفات است که علامت محبت آشکار میشود. علامت محبت هم، اطاعت و پیروی از محبوب و به دست آوردن رضایت و آنچه که او دوست دارد و متأدب شدن به آداب و اخلاق او، میباشد. به همین خاطر است که علی  رضی الله عنه  میگوید: «لا يجتمع حبّي وبغض أبي بکر وعمر[2]» «حبّ و دوست داشتن من و دشمنی با ابوبکر و عمر با هم جمع نمیشوند»؛ زیرا با تحقیق و پژوهش، به دست آمده که محبت مستوجب متخلق شدن به اخلاق محبوب و تبعیت کردن از راه و روش او و دوست داشتن کسی که محبوب دوستش دارد، میباشد. از جمله روش و اخلاق علی  رضی الله عنه  حب و دوستی ابوبکر و عمر و عثمان  رضی الله عنهم  میباشد[3]. خداوند محبت و دوستی به آنان را نصیب ما و شما نموده و ما را از زمره‌ی رستگاران به همراه رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  و اهل بیت و اصحابش گرداند. آمین[4].



[1]- این اثر را ابن عساکر به طور مختصر در تاریخ دمشق ج62 ص306 از طریق سَدیر از محمدبن علی از پدرش از اجدادش از علی  رضی الله عنه  روایت نموده. و سدیر فرزند حکیم است که ذهبی سوانحش را در المیزان نوشته و گفته: او صالح الحدیث است، و یحیی گفته: ثقه است، و جوزجانی گفته: زشت مذهب بوده، و نسائی گفته: ثقه نیست، و دارقطنی گفته: متروک است، و عقیلی گفته: او از کسانی بود که در رفض غلو می‌کرد، امام بخاری فرموده: از ابوجعفر شنیده اما در او جهالت است، پس این داستان ثابت نیست، و هیثمی آن را در کتاب الصواعق المحرقة ج3 ص450 و 451 به تحقیق عبدالرحمن ترکی آورده است.

[2]- این اثر را آجری در کتاب الشریعة، روایت شماره: 1812 آورده، و هندی نیز در کنز العمال، حدیث شماره: 36141 ذکر کرده است، و هیثمی در مجمع الزوائد (ج9 ص56) گفته: طبرانی آن را در المعجم الأوسط روایت کرده و در سند آن فضل بن مختار است که ضعیف می‌باشد.

[3]- به دلیل ثنا و مدح فراوانی که علی  رضی الله عنه  از ابوبکر و عمر و عثمان  رضی الله عنهم  کرده، از جمله: امام بخاری در صحیح خود، حدیث شماره: 3671 روایت کرده: محمدبن کثیر برای ما حدیث گفت، گفت: سفیان برای ما خبر داد، گفت: جامع بن راشد برای ما حدیث گفت، گفت: ابویعلی برای ما حدیث گفت، از محمدبن حنفیه، گفت: برای پدرم گفتم: چه کسی بعد از رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  از همه برتر است؟ گفت: ابوبکر، گفتم: بعد از او؟ گفت: عمر. و ترسیدم که بگوید بعد از او عثمان از همه بهتر است، پس گفتم: و بعد از او تو از همه بهتری؟ گفت: من جز فردی از مسلمانها نیستم (یک مسلمان عادی می‌باشم). و ابن ابی‌شیبه در مصنف، روایت شماره: 332051 روایت کرده: محمدبن بشر برای ما حدیث گفت، گفت: مِسعَر برای ما حدیث گفت، گفت: ابوعون برایم حدیث گفت، از محمدبن حاطب که گفت: در مجلسی از عثمان  رضی الله عنه  نام برده شد، حسن بن علی گفت: اکنون امیرالمؤمنین می‌آید و برای شما درباره‌ی او صحبت می‌کند، گفت: علی آمد و گفت: عثمان از زمره‌ی کسانی بود که:﴿ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ ثُمَّ ٱتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ ثُمَّ ٱتَّقَواْ وَّأَحۡسَنُواْۚ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ [المائدة: 93]. «ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند، سپس تقوا پیشه کردند و ایمان آوردند، سپس تقوا پیشه کردند و نیکى نمودند. و الله نیکوکاران را دوست دارد». و این روایتی صحیح است.

[4]- تنبیه: و بعد از اینکه تحقیق رساله را به پایان رساندم، و هنگامی که آنرا آماده‌ی چاپ می‌کردیم، دوست گرامی آقای حمودبن محمد رونی حفظه الله رساله‌ی به عنوان: «لا تخونوا الله والرسول دراسة نقدیة لآراء الشیخ محمدبن عبدالوهاب فی کتابه رسالة فی الرد علی الرافضة» نوشته‌ی رافضی‌ای هلاک‌شده صباح علی البیاتی را به دسترسم گذاشت، آن رساله را ورق زدم؛ بناگاه خیانت‌های فراوانی در آن مشاهده کردم که به الله و رسول شده بود که انسان از شرم و حیا ذوب می‌شد، هم چنین در آن رساله به اصحاب رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  طعن وارد شده بود و نویسنده‌ی آن گمان کرده بود که اصحاب کرام همه عدول نیستند، و زشت‌تر از همه اینکه به ام‌المؤمنین عائشه‌ی صدیق طعن وارد کرده بود، چنانکه در صفحه‌ی: 174 آن کتاب آمده که او در بهشت زوجه‌ی پیامبر نیست، به زعم اینکه احادیث وارده در این باره موضوعی می‌باشد. و از جمله طعن‌های که بر ام‌المؤمنین وارد کرده اینست که در حدیث افک تشکیک وارد کرده، در حالی که تمام علمای امت اجماع نموده‌اند هر که عائشه‌ی صدیقه را بعد از نزول آیاتی که در پاکی‌اش آمده متهم کند بی‌گمان کافر است. و از جمله اموری که در آن رساله دیدم اینست که او از نزدیکی با زن در دبرش به شدت دفاع کرده، و تلاش کرده به روایت‌های ضعیف و موضوعی که در کتب اهل سنت آمده استدلال جوید، و یا اینکه به متشابه چنگ زده و محکم را به کلی رها کرده است. بلی، این است حال روافض که چون بخواهند بر اهل سنت تردید نمایند به روایات دروغین، یا ضعیف و یا موضوعی استدلال می‌کنند، و کتابهای روافض با کتب یهود و نصارا مشابهت تام دارد، کتب آنان اسنادی ندارد، و اگر سند نیز بیاورند پس از کذابین و وضاعین سند می‌آورند، و یا سخن را از جایش تحریف می‌کنند، و دنبال متشابه می‌گردند، چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِۦ [آل عمران: 7]. «کسانی که در دلهایشان کجی (و میل به باطل) وجود دارد، برای فتنه­انگیزی و تأویل (نادرست) آیات، در پی آیاتِ متشابه بر می­آیند»، پس روافض از بدی‌ها و خبائث دفاع می‌کنند. این روافض‌اند که از نزدیکی با زن در دبر دفاع نموده و برای اثبات متعه (صیغه) که در حقیقت زنا است قلم‌فرسائی می‌کنند، در حالی که تمام امت به جز روافض بر تحریم آن اتفاق دارند، اختلاف آنان هیچ ارزشی ندارد. و چون که روافض خود در این بلایا و مصیبت‌ها افتاده‌اند، لذا از آن دفاع می‌کنند، بلکه بدتر و شنیع‌تر از همه این که روافض از شرک و مرده‌پرستی و قبرپرستی نیز به شدت دفاع می‌کنند و دیگران را نیز به سوی آن فرا می‌خوانند. در این مورد مراجعه شود به کتاب رافضیِ گنهکار محسن امین عاملی به نام: «کشف الإرتیاب في أتباع محمدبن عبدالوهاب». و خلاصه‌ی آن کتاب اینکه رافضی مذکور در آن از افکار عبدالله بن سبأ یهودی که بنیانگذار مذهب رافضی است دفاع نموده.

     و به نظر بنده این کتاب شیخ محمدبن عبدالوهاب و تعلیقات ما بر آن ردی کافی بر کتب روافض می‌باشد، و هر که را نصیحتی اندک نفع نرساند، نصائح بسیار نیز جز شر بر او اثری نخواهد داشت، پس به نوشته‌های آن گمراهان اهمیت چندانی قائل نمی‌شویم.

و به این قدر اکتفا می‌کنم، و تمام ستایش‌ها برای الله پروردگار جهانیان است.

وصلی الله علی نبیّنا محمد وعلی آله وصحبه وسلم تسلیما کثیرا.

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...