پیامدهای ناگوار پیروی از تمایلات جنسی
خدای متعال در قرآن کریم از عذاب دردناک و شدید بدکاران در روز قیامت خبر داده است؛ اینک بنگر که آیا تاب و توان تحمل عذاب دردناک آخرت را داری؟! خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا يَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا يَزۡنُونَۚ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ يَلۡقَ أَثَامٗا٦٨ يُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَيَخۡلُدۡ فِيهِۦ مُهَانًا٦٩﴾ [الفرقان: 68-69].
«و کسانی که با الله معبود دیگری را به فریاد نمیخوانند و پرستش نمینمایند و انسانی را که خداوند خونش را حرام گردانیده است، نمیکشند مگر به حق، و زنا نمیکنند و هرکس (یکی از) این (کارهای ناشایست) را انجام دهد، کیفر آن را میبیند؛ عذاب او در قیامت مضاعف میگردد و خوار و ذلیل برای همیشه در عذاب میماند».
اصلاً آیا کسی میتواند در برابر عذاب الهی تاب بیاورد؟! افزون بر این باید دانست که زنان و مردان زناکار پیش از برپایی قیامت در قبر نیز عذاب میشوند. رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به بخشی از عذاب اینها در قبر اشاره کرده و به توصیف مواردی از عذاب مردان و زنان زناکار پرداخته که با چشم خود مشاهده کرده است. این حدیث طولانی است و ما آن قسمت از حدیث را میآوریم که با موضوع مورد بحث در ارتباط است. پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در بخشی از این حدیث میفرماید: «فَانْطَلَقْنَا إِلَى ثَقْبٍ مِثْلِ التَّنُّورِ، أَعْلاَهُ ضَيِّقٌ وَأَسْفَلُهُ وَاسِعٌ يَتَوَقَّدُ تَحْتَهُ نَارًا، فَإِذَا اقْتَرَبَ ارْتَفَعُوا حَتَّى كَادَ أَنْ يَخْرُجُوا، فَإِذَا خَمَدَتْ رَجَعُوا فِيهَا، وَفِيهَا رِجَالٌ وَنِسَاءٌ عُرَاةٌ»([1]). یعنی: «به راه خود ادامه دادیم تا این که به خندقی رسیدیم که مانند تنور بود؛ دهانهاش تنگ و بخش پایینی آن وسیع بود و زیر آن آتشی برافروخته زبانه میکشید. عدهای از مردان و زنان لخت و برهنه در گودال بودند؛ هرگاه آتش زبانه میکشید، آنان طوری بالا میآمدند که نزدیک بود از دهانهی خندق بیرون بیایند و چون آتش فروکش میکرد، آنان نیز در خندق فرو میرفتند».
این بخشی از عذاب الهی است که زناکاران با آن روبرو میشوند، کسانی که کردهی بدقوم لوط را انجام میدهند (همجنس بازان) نیز اگر عذاب سختتری نداشته باشند، حداقل همانند دیگر زناکاران عذاب خواهند شد، چه کسی طاقت چنین عذابی را دارد و اصلاً کدامین عاقل خود را در معرض چنین عذابی قرار میدهد؟!.
دختران و پسران جوانی که از بلای بدکاری مصون ماندهاند، باید بدانند که نگاه، سلام و دیگر موارد این چنینی مقدمه و گام نخست در راه بدکاری و هلاکت است و ادامهدادن چنین مقدماتی شخص را به پسامدهایی هم چون زنا و روابط نامشروع میکشاند، شیطان در برابر خدای متعال سوگند یاد کرده که برای فریب بندگان خدا از هرراهی که بیابد تلاش نماید:
﴿قَالَ فَبِمَآ أَغۡوَيۡتَنِي لَأَقۡعُدَنَّ لَهُمۡ صِرَٰطَكَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ١٦ ثُمَّ لَأٓتِيَنَّهُم مِّنۢ بَيۡنِ أَيۡدِيهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَيۡمَٰنِهِمۡ وَعَن شَمَآئِلِهِمۡۖ وَلَا تَجِدُ أَكۡثَرَهُمۡ شَٰكِرِينَ١٧﴾ [الأعراف: 16-17].
«(شیطان) گفت: بدان سبب که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقیم تو در کمین آنان مینشینم (و با هروسیلهی ممکن برای گمراهکردن آنها میکوشم). سپس از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ (و از هرطرف که بتوانم) به سراغ ایشان میروم و (گمراهشان میکنم و از راه حق منحرفشان مینمایم تا بدانجا که) بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت».
آری! شیطان هروسیلهای را برای منحرفکردن و فریبدادن بندگان خدا به کار میگیرد، زیرا شیطان میداند که اگر بندهای را به گناهی هرچند کوچک دچار کند، قدمی به پیش رفته است و ادامهی کارش برای فریب چنین بندهای آسانتر خواهد بود، خداوند متعال در قرآن به بیانچرایی گریز کسانی پرداخته که از میدان جنگ در غزوهی احد گریختند؛ در این آیه بیان شده که ابزار شیطان برای فریبفراریان احد در ماجرای فرار از جنگ و دچارنمودن آنان به این گناه بزرگ اعمال و کردههای خودشان بود. البته در این آیه تصریح میشود که خدای متعال از این گناه صحابه درگذشته و آنان را مورد بخشش خویش قرار داده است:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَوَلَّوۡاْ مِنكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِ إِنَّمَا ٱسۡتَزَلَّهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ بِبَعۡضِ مَا كَسَبُواْۖ وَلَقَدۡ عَفَا ٱللَّهُ عَنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٞ١٥٥﴾ [آل عمران: 155].
«آنان که در روز رویارویی دو گروه (مسلمانان و کافران در جنگ احد) فرار کردند، بیگمان شیطان آنان را به سبب پارهای از آنچه که کرده بودند، به لغزش انداخت و خداوند ایشان را بخشید؛ چرا که خداوند آمرزنده و شکیبا است».
شیطان میکوشد تا از هروسیلهای استفاده کند و انسان را به گناه صغیره مبتلا نماید و به تدریج او را به گناهان بزرگ و خیلی زشت بکشاند، وی همچنین پس از آنکه انسان را به بدترین گناهان دچار نمود، او را به طرز دیگری میفریبد و میگوید: حالا که کارَت از زیان دنیا و آخرت گذشته، پس تا میتوانی میل جنسی و هوای نفست را برآورده کن و به بدکاریهایت ادامه بده... شیطان بدینسان راه بازگشت را بر انسان گنهکار میبندد. اندکی تأمل در واقعیتهای کنونی نشان میدهد که آغاز راه بیشتر دختران و پسران جوانی که به انحراف و گمراهی کشیده شدهاند، پیروی از هوا و هوس و عدم خویشتنداری در برابر شهوت لجام گسیخته بوده است.
یکی دیگر از پیامدهای پیروی از هوای نفس سوء خاتمه و فرجام شوم است. پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم از شخصی خبر داده که در زندگی فردی نیک و شایسته است، اما فرجام شوم و بدی دارد؛ ابن مسعود رضی الله عنه میگوید: پیامبر راستگفتاری که مورد تصدیق واقع شده، برای ما چنین حدیث فرموده است که:
«إِنَّ أَحَدَكُمْ يُجْمَعُ خَلْقُهُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَرْبَعِينَ يَوْمًا، ثُمَّ يَكُونُ عَلَقَةً مِثْلَ ذَلِكَ، ثُمَّ يَكُونُ مُضْغَةً مِثْلَ ذَلِكَ، ثُمَّ يَبْعَثُ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكًا بِأَرْبَعِ كَلِمَاتٍ، فَيُكْتَبُ عَمَلُهُ، وَأَجَلُهُ، وَرِزْقُهُ، وَشَقِيٌّ أَوْ سَعِيدٌ، ثُمَّ يُنْفَخُ فِيهِ الرُّوحُ، فَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ، حَتَّى مَا يَكُونُ بَيْنَهُ وَبَيْنَهَا إِلَّا ذِرَاعٌ، فَيَسْبِقُ عَلَيْهِ الكِتَابُ فَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ الجـَنَّةِ فَيَدْخُلُ الجـَنَّةَ، وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ الجـَنَّةِ، حَتَّى مَا يَكُونُ بَيْنَهُ وَبَيْنَهَا إِلَّا ذِرَاعٌ، فَيَسْبِقُ عَلَيْهِ الكِتَابُ، فَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ، فَيَدْخُلُ النَّارَ»([2]). یعنی: «آفرینش هریک از شما بدین ترتیب است که ابتدا در شکم مادرش به مدت چهل روز فراهم میشود «و سلولهای اولیهاش یعنی اسپرم پدر و اول مادر پیوند میخورند»([3]). آنگاه در همان مدت به صورت لخته خونی درمیآید و سپس به همان ترتیب به شکل قطعه گوشتی جویده میگردد؛ سپس خداوند فرشتهای با چهار سخن به سوی آن میفرستد و بدانگاه عمل، اجل و رزقش و اینکه تیرهروز است یا خوشبخت، نوشته میگردد و پس از آن در او روح دمیده میشود. چه بسا شخصی همواره عمل اهل جهنم را انجام میدهد تا آنکه میان او و جهنم جز به اندازهی یک ذراع باقی نمیماند، اما سرنوشت بر او پیشی میگیرد و (بدینسان) عمل اهل بهشت را انجام میدهد و وارد بهشت میشود و چه بسا شخصی همواره عمل بهشتیان را انجام میدهد؛ به گونهای که میان او و بهشت جز به اندازهی یک ذراع باقی نمیماند، اما سرنوشت بر او پیشی میگیرد و (بدینسان) عمل اهل جهنم را انجام میدهد و وارد جهنم میشود».
سلف صالح از سوء خاتمه بسیار میترسیدند؛ چنانچه باری سفیان ثوری رحمه الله شب تا به صبح گریست. به او گفتند: آیا از گناهانت میگریی؟ سفیان کاهی از روی زمین برداشت و فرمود: «گناهان از این کاه هم زبونتر و ناچیزتر است؛ من از ترس سوءخاتمه و فرجام بد میگریم».
دلبستگی و تعلقخاطر با شهوتها و تمایلات جنسی و غلبهی اینها بر قلب و دل انسان از مهمترین عوامل فرجام بد میباشد، بدون تردید در ذهن و خاطر همه اندیشههایی میگذرد که بر احساسات و عواطف او چیره میگردد؛ از این رو تمام فکر و خیال برخی از انسانها پول و ثروت است؛ فکر و اندوه بعضی هم شهوترانی و پاسخگویی بیقید و بند به خواستههای جنسی است، البته هم و ارادهی عدهای نیز آخرت و سعادت همیشگی آن میباشد، چنین افرادی به حال و وضع امت و نیز کوتاهیهای خود در این دنیا میاندیشند. به هرحال انسان به هنگام مرگ به خود میآید و آنچه را که در طول زندگی بر فکر و ارادهی او مسلط بوده به یاد میآورد.
داستانی نقل شده که: شخصی به اندازهای عاشق و دلباختهی جوانی شده بود که سوز عشق و دلدادگی به آن جوان تمام قلبش را گرفته و او را مریض و بسترنشین کرده بود، آن جوان نیز از عاشق دلدادهاش دوری میکرد، عدهای وساطت کردند و قرار شد که جوان به دیدن عاشق بیمار برود، عاشق بیچاره از شنیدن این خبر خشنود و شادمان گشت و اندوه دوری از معشوقش را از یاد برد و در انتظار نشست تا زمان دیدار فرا رسد؛ همچنان در انتظار بود که واسطهی میان او و معشوق به نزدش رفت و گفت: آن جوان قسمتی از راه را با من آمد؛ اما از میانهی راه بازگشت. عاشق بیچاره با شنیدن این خبر مات و مبهوت شد و وضعی بدتر از گذشته پیدا کرد. نشانههای مرگ در او پدیدار گشت، در آن حال این چنین گفتههایی بر زبان داشت که:
ويا شفاء الـمدنف
النح رضاك أشهي إلى فؤادى |
ـــيل أسلم يا راحة
البال العليلمن رحمة الخالق الجليل |
ترجمه: «ای کسی که مایهی بهبودی این عاشق سختزار و رنجور هستی وای آنکه آسودهخاطر و بیخیالی! با این عاشق زار و بیمار کنار بیا که من به قلب خویش خشنودی و خرسندی تو را بیش از رحمت خدا دوست دارم»!!.
به این شخص گفتند: از خدا بترس؛ هیچ میفهمی چه میگویی؟ آن عاشق بیچاره و ناکام گفت: واقعیت همین است که گفتم... مدت زمان زیادی نگذشت که فریاد و فغان مرگ آن بیچاره به گوش رسید.
همچنین آوردهاند.
شخصی کنار خانهاش ایستاده بود که دختری زیبا از آنجا گذشت و سراغ گرمابه را گرفت. آن شخص خانهاش را نشان داد و گفت: حمام همین جاست. دختر وارد خانه شد و آن مرد نیز پشت سرش داخل خانه رفت. دختر که ماجرا را فهمید با خنده و ناز رو به آن مرد کرد و گفت: خوبست چیزی تهیه کنی که با در کنار همبودن بیشتر لذت ببریم. آن مرد بیآنکه درب خانه را قفل کند، برای تدارک خواستهی آن دختر منزلش را ترک کرد و پس از آنکه بازگشت، دید که آن دختر خانهاش را ترک نموده و رفته است؛ از این رو آن مرد بیچاره که به شدت دل به آن دختر بسته بود، به قدری رنجور و غمگین شد که همواره در هر کوی و برزن از او یاد میکرد و این چنین خود را رسوای کوچه و خیابان نمود که میگفت:
يا رب قائلة يوماً
وقد تعبت |
|
كيف الطريق إلى حمام
منجاب |
ترجمه: «آه و افسوس از آن دختری که در حال خستگی، سراغ حمام را گرفت (و من به او دست نیافتم)»!.
یک روز که این رسوای هر کوی و برزن در حال خواندن این بیت بود، صدای دختری را از پسِ پنجرهای شنید که میگفت:پ
هلا جعلت سريعاً إذا
ظفرت بها |
|
حرزاً على الدار أو قفلا على البابِ |
ترجمه: «خودت را ملامت و سرزنش کن که چرا وقتی بر او دست یافتی خانه را حفاظت نکردی یا قفلی بر در نزدی»؟!.
آن شخص با شنیدن این بیت بیش از پیش خراب و دلداده شد و سوز و بیتابیش به جایی رسید که رو به مرگ نهاد و همچنان از دختر از دستداده یاد میکرد و بدون گفتن شهادتین از دنیا رفت([4]).
حافظ ابن کثیر رحمه الله ضمن بیان رخدادههای سال 278 ھ ق به بیان وفات شخصی به نام ابن عبدالرحیم میپردازد و میگوید: ابن جوزی رحمه الله آورده است که: این بدبخت از مجاهدانی بود که در جنگ با رومیان شرکت داشت، در یکی از این نبردها که مسلمانان یکی از سرزمینهای رومی را به محاصرهی خود درآورده بودند، نگاه این شخص به زنی رومی افتاد که بالای یکی از قلعهها بود و بدینسان هوای آن زن را کرد و برایش پیام داد که چگونه میتوانم به تو برسم؟ آن زن نیز در پاسخش گفت: شرطش این است که نصرانی شوی؛ در این صورت میتوانی نزد من بیایی. آن سیهبخت خواستهی زن رومی را پذیرفت، از این رو مسلمانان بسیار اندوهگین و ناراحت شدند و پس از مدتی که او را در کنار آن زن یافتند، از او پرسیدند:ای فلانی! قرآنی که حفظ بودی، چه شد؟! آن همه علم و دانشی که داشتی چه شد؟! روزههایی که گرفتی چه شد؟! جهادی که در راه خدا کردی چه شد؟ آن همه نمازی که خواندی چه شد؟! وی در جواب چنین گفت: بدانید که من تمام قرآن را از یاد بردهام جز این آیه را که میگوید:
﴿رُّبَمَا يَوَدُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡ كَانُواْ مُسۡلِمِينَ٢ ذَرۡهُمۡ يَأۡكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْ وَيُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُۖ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ٣﴾ [الحجر: 2-3].
«بارها و بارها کافران آرزو میکنند کاش مسلمان بودند؛ بگذار بخورند و بهرهور شوند و آرزو آنان را غافل سازد؛ بالاخره خواهند دانست (که چه کار بدی کردهاند که تنها به دنیا پرداخته و آخرت را فراموش نمودهاند)».
و اینک من در میان اینها صاحب مال و فرزند شدهام([5]).
معنای آیه از این قرار است:
میبینید که شهوترانی و پیروی از هوای نفس با انسان چه میکند؟! نمونههای بسیاری از این دست وجود دارد که اینجا جای بیان آن نیست؛ به هرحال از تمام دختران و پسران گرامی میخواهیم: که همواره از چنین سرنوشتی بترسند.
قلب انسان به سان ظرفی است که همواره محبت محبوبی را در خود دارد که به او وابسته میباشد و یا در هراس است که مبادا او را از دست بدهد. همچنین دو چیز ضد و عکسِ هم یکجا گرد نمیآیند؛ از این رو آیا میپنداری که اگر قلبت آکنده از شهوت و هوای نفس باشد، دیگر جایی برای محبت خدا و آنچه خدا دوست دارد، میماند؟ بیگمان یکی را باید برگزید؛ اگر محبت خدا و لذت ایمان را میخواهی چارهای جز این نداری که قلب را از هرآنچه که مایهی ناخشنودی خداست پاک نمایی، چرا که اگر دل به غیر خدا ببندی، نمیتوانی لذت ایمان و شیرینی عبادت را بچشی.
پیروان هوای نفس به بندگان و اسیران نفس خویش تبدیل میشوند و بیاراده از خواستههای نفسانی خود اطاعت میکنند و در برابر امر و نهی از خود هیچ اختیاری ندارند. ابن قیم رحمه الله به بیان ویژگیهای این افراد پرداخته و گفته است: «اگر به چنین فردی اختیار داده شود که رضای معشوق یا رضای خدا را برگزیند، رضای معشوقش را بر رضای خدا ترجیح میدهد و بیش از آنکه مشتاق دیدار خدا باشد، واله و شیفتهی دیدار معشوقش هست و بیشتر از آنکه بخواهد به خدا نزدیک شود، آرزوی نزدیکی به معشوق را در سر میپروراند؛ همچنین از ناخرسندی معشوقش بیش از خشم خدا گریزان است و حتی برای جلب رضایت معشوقش حاضر است خدا را هم ناراض کند. آری! این افراد خواستهها و نیازهای معشوق را بر اطاعت و بندگی خدا ترجیح میدهد و اگر ذرهای ایمان داشته باشد و فرصتی هم بیابد، آن وقت شاید کاری برای اطاعت خدا بکند؛ البته اگر برآوردهساختن خواستهها و نیازهای معشوق تمام فرصتش را هم بطلبد، او وقتش را در آن صرف خواهد کرد و از انجام دستورات الهی غافل خواهد ماند. بله، این فرد حاضر است تمام ارزشها و داشتههای گران بهایش را به پای معشوق بریزد و اگر بخواهد چیزی برای خدا بدهد، از داشتهها و دارییهای پست و بنجلش میدهد و چرا چنین نباشد که همه چیزش از معشوقش میباشد؟! قلبش، عقلش، وقتش، مالش و تمام فکر و خیالش از آنِ معشوق است و بس؛ گویا [نعوذ بالله] خدا اضافی است و کاملاً بیخیالِ او شده و یادش را فراموش کرده است؛ اگر در پیشگاه خدا به نماز بایستد به زبان با خدا راز و نیاز میکند و به دل در یاد معشوق است! رویش به سوی قبله است و دل به سوی معشوق دارد! از ایستادن در پیشگاه الهی گریزان است و هنگامی که به نماز میایستد، گویی بر روی آتش ایستاده و بیقرار است که هرچه زودتر نمازش را تمام کند! امام اگر در خدمت معشوقش حضور یابد، با تمام وجود و با حضور قلب در برابر معشوقش میایستد؛ از ایستادن در حضور معشوق هرچند هم که به درازا بکشد احساس خستگی که نمیکند هیچ شادمان و مسرور نیز هست»([6]).
در این باره نیازی به آوردن دلیل و مصداق نیست و اشعار و عبارات اینگونه افراد گواه روی کردشان در قبال معشوقشان میباشد؛ همچنین برای درک بیشتر این موضوع کافی است به احوال عاشقان خود باخته بنگرید و توجه نمایید که چگونه عشق و دلباختگی شوم، آنان را از خود بیخود کرده است؟ اصلاً آیا چنین دلدادگی و عشقی آنقدر ارزش دارد که انسان تمام زندگیش را در آن منحصر و مختصر نماید؟!.
آیا تا کنون چیزی از بیماریهای جنسی شنیدهاید؟
یکی از سنتها و قوانین الهی این است که گاهی در همین دنیا نیز نافرمانان را مجازات میکند، در این پهنه فحشاگران و زناکاران مجازات ویژهی خود را دارند. عبدالله بن عمرو بن عاص رضی الله عنه میگوید: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرموده است: «لَـمْ تَظْهَرِ الْفَاحِشَةُ فِي قَوْمٍ قَطُّ، حَتَّى يُعْلِنُوا بِهَا، إِلَّا فَشَا فِيهِمُ الطَّاعُونُ، وَالْأَوْجَاعُ الَّتِي لَمْ تَكُنْ مَضَتْ فِي أَسْلَافِهِمُ الَّذِينَ مَضَوْا...»([7]). یعنی: «بدکاری و فساد جنسی در هیچ قوم (و جامعهای) به طور آشکار پدیدار نمیگردد، مگر آنکه طاعون و بیماریهایی در میانشان شیوع مییابد که در میان پیشینیانشان سابقه نداشته است».
آیا تا کنون چیزی از بیماری زهری و سوزاک شنیدهاید؟ آمار پزشکی حاکی از آن است که در سال 1977 میلادی پنجاه میلیون نفر به بیماری زهری مبتلا بودهاند. این در حالی است که تعداد مبتلایان به بیماری سوزاک پنج برابر یعنی 250 میلیون نفر بوده است. در سال 1981 میلادی فقط رقم مبتلایان به بیماری هرپس تناسلی در آمریکا به 20 ملیون نفر رسیده است.
آری! خدای متعال برخی از نافرمانان را به طاعون سیاه قرن یعنی ایدز مبتلا مینماید و بدینسان آمار مبتلایان به این بیماری با رشدی تصاعدی همراه است؛ چنانچه تعداد افرادی که روزانه ویروس این بیماری به آنان انتقال مییابد، 10 هزار نفر میباشد؛ این بیماری در هردقیقه به 6 کودک زیر پنج سال نیز سرایت میکند. در سال 2000 م نزدیک به 3 میلیون بیمار ایدزی وفات نمودند. همچنین ایدز، 2/ 13 میلیون کودک به لیست یتیمان ایدز، در سال 2000 م به 4/ 34 میلیون نفر رسیده که بیش از 33 % آنها نوجوانان و جوانان 15 تا 24 ساله هستند([8]). البته باید دانست که 73 % مبتلایان به بیماری ایدز از همجنسبازان و کسانی میباشند که عمل قوم لوط را انجام میدهند.
یکی از بازیگران سینمای آمریکا به نام روک هدسون در بستر مرگ و در حال دست و پنجه نرمکردن با بیماری ایدز میگوید: «من منتظر سرنوشت خود هستم و هر لحظه انتظار میکشم که مرگ دربِ خانهام را بزند؛ من صدای مرگ را از اعماق وجودم میشنوم؛ من دوست ندارم که این طور عذاب شوم؛ الآن که من به سرطان قرن مبتلا شدهام و به رغم این که بسیاری سعی میکنند با خنده و لبخند به من دل گرمی و امید بهبودی بدهند، باز هم انتظار سرنوشتم را میکشم و میدانم که مرگ به زودی به سراغم میآید و درب خانهام را میزند»([9]).
شاید بسیار شنیده باشید که جوانی در خارج از کشورش با دختری رابطهی جنسی داشت و چون قصد بازگشت به کشورش را نمود، کاغذی دید که آن دختر رویش نوشته بود: «از این که عضو باشگاه ایدزیها شدی، به تو تبریک میگویم». جوان بیچاره به اندازهای ناراحتی و اندوهگین شد که هوش از سرش رفت، به هرحالای خواهر وای برادر گرامی! از خدای متعال میخواهیم که شما را از قرارگرفتن در چنین راهی حفظ کند.
این یک سنت و قانون الهی است که مجازات هرعملی متناسب با نوع و جنس عمل میباشد، بیگمان کسی که افسار گسیخته و بدون هیچ قید و بندی گام در مسیر شهوت و هوس خویش مینهد، از مجازات الهی مصون نخواهد ماند و بنابر قانون و سنت الهی بخش اندکی از عقوبت و فرجام کردار بدش را در همین دنیا خواهد دید. کسی که نسبت به ریختن آبروی دیگران بیباک شده، در معرض آبروریزی دختر و خواهرش نیز قرار گرفته است؛ همینطور کسی که نسبت به محارم الهی بیپروا گشته، بعید نیست که با خیانت همسرش رو برو گردد؛ اصلاً گستاخی و بیپروایی در بدکاری، سبب میشود که دختران و یا سلالهی انسان به بدی و بدکاری دچار شوند، چرا که گاهی انسان به عقوبتی همانند کرداری که انجام داده مبتلا میگردد و با نزدیکانش همان کاری میشود که او با دیگران کرده است. از این روای خواهر و برادر گرامی! بیایید تا فکر آبرویمان را بکنیم و از خدا بخواهیم که ما را از ابتلا به مسایلی این چنین ناگوار مصون بفرماید.
[1]- روایت بخاری، حدیث (1386).
[2]- روایت بخاری، حدیث (3332)؛ روایت مسلم، حدیث (2643).
[3]- عبارت داخل [] در ترجمه متن حدیث اضافه شد تا متن ترجمه روانتر و رساتر باشد. مترجم
[4]- چنین داسانهایی را بنگرید در کتاب: العاقبه، ص 171 به بعد.
[5]- ر. ک: البدایه والنهایه، ج 11، ص 64.
[6]- إغاثة اللهفان، ج 2، ص 151 - 152.
[7]- روایت ابن ماجه، به شمارهی 4019؛ آلبانی نیز این حدیث را در سلسة الأحادیث الصحیحة (شمارهی 106) آورده و آن را صحیح دانسته است. در این حدیث به عقوبت و مجازات دنیوی پنج عمل اشاره شده است: 1- پیدایش و گسترش بیماریهای ناشناخته و بیسابقه در نتیجهی رواج و گسترش بیبند و باری اخلاقی و فساد جنسی. 2- تنگنای زندگانی و جور و ستم حکام در نتیجهی خیانتکاری در کیل و ترازو. 3- قحطی و خشکی در نتیجهی امتناع از ادای زکات. 4- سیطرهی دشمن بیگانه در نتیجهی عهدشکنی با خدا و رسول. 5- جنگ و درگیری داخلی در نتیجهی عدم اجرای دستورات و قوانین الهی از سوی حکام.
[8]- رجوع کنید به: ضمیمهی سالانهی مجلهی البیان در سال 1422 هـ ق.
[9]- نگاه کنید به کتاب: «غضب الله تعالى يلا حق الـمتمردين على الفطرة، نوشتهی فؤاد سید الرفاعی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر