دختران و پسران جوان! در کنترل غرایز جنسی خود با پارهای از مشکلات و اشتباهات مواجه میشوند؛ از جمله:
تسلیمشدن در برابر فشار و مزاحمت دیگران
گاهی برخی از دوستان ناباب گذشته برای دختر یا پسر جوانی که قصد توبه کرده، مزاحمت ایجاد میکنند؛ اینها در کمین رفیقشان هستند و در پارهای از موارد عکس یا مدارک بدی از او در اختیار دارند و از این مدارک یا عکسها برای فشارآوردن بر دوست خود سوء استفاده مینمایند تا او را از راه توبه باز دارند.
گاهی نیز از او با یادآوری گذشتههای بدش مسخره میکنند و یا تهدید مینمایند که عکسها و اسرارش را برای دیگران فاش خواهند کرد. سرآغاز رهایی از این تنگنا اجتناب از دوستان ناباب و بستن راههای انحراف است؛ البته نباید سرزنش و یا تهدید دیگران او را از راه توبه و پاکدامنی باز دارد، زیرا خیلی کم اتفاق میافتد که این تهدیدها عملی شوند؛ چرا که رسواکردن شخص توبهکار رسوایی خودشان را به دنبال خواهد داشت و به سختی خواهند توانست گفتههایشان را ثابت کنند. معمولاً این دسته از افراد از روی ضعف و بیعرضگی تهدید میکنند و هیچ کاری از آنان ساخته نیست. جوانان بسیاری را میشناسم که از این تنگنا رهایی یافته و تسلیم تهدیدها و فشارهای دوستان ناباب گذشتهشان نشده و از این مخمصه به خیر و خوشی نجات یافتهاند.
در چنین شرایطی دختر یا پسر جوان تنها دو راه در پیش دارد:
1- همچنان بر توبه و در پیشگرفتن راه عفت، سماجت و پایداری به خرج دهد و سختیهای این راه را به جان بخرد. بدون تردید کسی که خود را از منجلاب بدی و فساد برهاند، نزد خدا و مردم بهتر از کسی است که همچنان به فساد و بدکاری ادامه میدهد. جوان توبهکار باید بداند که این مقطع سخت و دشوار خیلی زود سپری میشود و جایش را خوشبختی و آرامش میگیرد و مردم بدیهایش را فراموش میکنند و پس از آن او را به عفت و پاکدامنی میشناسند. همچنین دشواریهای راه توبه نوعی آزمایش است تا مقام و منزلت بندهی توبهکننده را به خواست خدا بالا ببرد.
2- راه دیگری که فراروی جوان قرار دارد، این است که در برابر فشار و مزاحمت دیگران تسلیم شود و همچنان به بدکاری و رذالت ادامه دهد و رسوایی دنیا را به خود بخرد و اگر هم در دنیا رسوا نشود، قطعاً رسوایی آخرت در کمین اوست.
دو چیز به انسان برای عبور از این بحران کمک مینماید:
1- پناهبردن به خدای متعال و درخواست توفیق و یاری از او؛ بدون شک خداوند جل جلاله نسبت به بندگانش مهربان است و به آنان نزدیک میباشد و نجوا و راز و نیازشان را میشنود. لذا اگر بنده از روی صدق و راستی به خدا روی کند، خدا نیز او را یاری میرساند و هر مشکلی را بر او آسان مینماید.
2- از افراد قابل اطمینان در این زمینه کمک بگیرد؛ از این رو پسر جوان مشکلش را با استاد یا پدرش در میان بگذارد و دختر جوان نیز مشکلش را به مربی یا مادرش بگوید و از نظر خواهی و مشورت با افراد غیر قابل اطمینان بپرهیزد. امید است که به خواست خدا گره کارش را نزد اینها بیابد و از بحرانی که فکر برونرفتش را هم نمیکند، رهایی یابد.
برخی از جوانان سهلانگاری میکنند و کارهای بدشان را برای دیگران بازگو مینمایند. چنین کاری برخلاف رهنمود رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم است. آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم فرموده است: «كُلُّ أُمَّتِي مُعَافًى إِلَّا المُجَاهِرِينَ وَإِنَّ مِنَ المُجَاهَرَةِ أَنْ يَعْمَلَ الرَّجُلُ بِاللَّيْلِ عَمَلًا، ثُمَّ يُصْبِحَ وَقَدْ سَتَرَهُ اللَّهُ تَعَالَىْ فَيَقُولَ: عَمِلْتُ البَارِحَةَ كَذَا وَكَذَا وَقَدْ بَاتَ يَسْتُرُهُ رَبُّهُ وَيُصْبِحُ يَكْشِفُ سِتْرَ اللَّهِ عَنْهُ»([1]). یعنی: «تمام امت من بخشیده خواهند شد، مگر کسانی که گناهان خود را علنی میکنند؛ و از علنیکردن گناهان این است که شخص در شب مرتکب گناهی شود و صبحگاهان در حالی که خداوند گناهش را پوشانده، بگوید: دیشب چنین و چنان کردم. بدین سان او صبحگاهان در حالی که خداوند گناه شبش را پوشانده، پرده خدا را از خودش برمیدارد».
علنیکردن گناه افزون براین که گناهی مستقل و برخلاف رهنمود رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم است، پیامدهای ذیل را نیز به دنبال دارد:
ناچیزشمردن گناه از سوی شخص گنهکار در برابر کسانی که گناهش را برای آنان بازگو میکند؛ بدین ترتیب بازگوکردن گناه و ناچیزدانستن آن باعث میشود تا گوینده و شنوندگان بر انجام آن گناه جسورتر شوند و پردهی حیا دریده گردد و به گشودهشدن دروازهی سخن در باره این چنین رذایلی بینجامد.
از این رو دختر و پسر جوان باید راز خود را پوشده بدارند؛ چرا که این امر به آنان در ادامه راه توبه کمک میکند و رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نیز فرموده است: «اجْتَنِبُوا هَذِهِ الْقَاذُوَرَاتِ الَّتِي نَهَى الله تَعَالَى عَنْهَا فَمَنْ أَلَمَّ بِشَيٍ مِنْهَا فَلْيَسْتَتِرْ بِسِتْرِ اللهِ، وَلْيَتُبْ إلَى اللهِ فَإِنَّهُ مَنْ يُبْدِ لَنَا صَفْحَتَهُ نُقِمْ عَلَيْهِ كِتَابَ اللهِ»([2]). یعنی: «از کارهای زشت و پلیدی که خداوند از آنها باز داشته بپرهیزید؛ پس هرکس که مرتکب گناه و پلیدی شده، باید آن را با پرده الهی بپوشاند و توبه نماید و هرکس هم که راز خود را برای ما فاش کند، حد و مجازات الهی را بر او اجرا میکنیم».
انسان ضمن آنکه باید از یأس و ناامیدی در زمینهی توبه و ایجاد دگرگونی در خود بپرهیزد، همچنین باید از ناچیزدانستن گناه نیز برحذر باشد و راه اعتدال و میانه را در پیش بگیرد. احساس بزرگی گناه و درک حقیقت آن تأثیر بسزایی در تقویت انگیزهی توبه دارد و انسان را پس از توبه به تلاش و کوشش وافر در انجام اعمال شایسته سوق میدهد تا بدین سان گناهانش را بزداید و از بین ببرد.
کنارهگیری از بندگان نیک و شایستهی خدا
دختر یا پسر جوانی که همنشین نیکوکاران و صالحان است، در صورت لغزش و یا ارتکاب معصیت صدایی از درون خود میشنود که به او میگوید: «تو با وجودی که همنشین نیکوکاران هستی، از ارتکاب چنین اعمالی شرم نمیکنی؟! تو واقعاً منافقی»!! در این زمان وسوسهی شیطان زیاد میشود و شخص را به کنارهگیری از صلحا و بندگان نیک خدا فرا میخواند. بدون تردید ارتکاب گناه خیلی زشت و ناپسند است؛ از این رو همنشین نیکان باید بیش از دیگران از بدیها و پلیدیها اجتناب کند؛ اما سؤال این است که همنشینی با صالحان سبب نزدیکی انسان به گناه و معصیت است یا عامل دوری او؟ آیا کنارهگیری از نیکان ایمان انسان را افزایش میدهد یا سبب کاهش ایمان میشود؟ و آیا با کنارهگیری از بندگان شایستهی خدا ندای وجدان همچنان در درون انسان طنینانداز میماند و انسان را به توبه و ندامت وا میدارد یا نه؟.
شریعت به همنشینی با صالحان در هر شرایطی دستور داده است؛ لذا گنهکاری که با صالحان نشست و برخاست دارد، در روز قیامت با آنان حشر میشود. از رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم در بارهی شخصی سؤال شد که با وجود محبت به گروهی هنوز به آنان نپیوسته است؛ آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «المَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ» یعنی: «هر شخصی همراه کسی خواهد بود که او را دوست دارد».
این بدین معنا نیست که انسان تنها به محبت و دوستی صالحان بسنده نماید و خودش هیچ کار نیکی انجام ندهد؛ بلکه محبت راستین انسان را به تأسی و پیروی از محبوبش فرا میخواند.
عقل و مناطق سلیم چنین حکم میکند که ادامهی همنشینی با صلحا حتی در زمانی که انسان مرتکب گناه میشود، برایش بهتر از کنارهگیری از آنان است، زیرا کنارهگیری از صالحان و بندگان نیک خدا نه تنها باعث اجتناب انسان از ارتکاب گناه نمیشود، بلکه به تداوم گناهکردن کمک مینماید.
پیام زیادی از طریق نامه، تلفن و یا اینترنت دریافت میکنم که صاحبانشان از مشکلات جنسی خود و از ناتوانی خود در زمینهی خویشتنداری در برابر انگیزههای شهوانی مینالند. هنگامی که این افراد را در چگونگی کنترل غرایز جنسی راهنمایی میکنم، میگویند: تمام راههای پیشنهادیت را برای رویارویی با مشکلات جنسی پیمودهایم، اما هیچ نتیجهای نگرفتهایم! یکی از اینها برایم نامه نوشته و گفته بود که روزهی نفل میگیرد؛ بسیاری از اینها ضمن بیان مشکلات جنسی خود میگویند: ما با وجودی که کتاب فلانی را خوانده یا نوار فلان شخص را گوش دادهایم، اما در زمینهی کنترل غرایز جنسی ناکام و ناموفق بودهایم. در نامههایی که در این زمینه دریافت میکنم، چنین مواردی به کثرت مشاهده میشود.
منشأ مشکل جنسی تلاش و تکاپو در زمینهی خواستهای دستیافتنی برای رهایی از تصورات و اندیشههای نفسانی است.
ازدواج، راهکار شرعی و طبیعی پاسخگویی به این نیاز بشری میباشد و بدون ازدواج، شهوت و خواستههای نفسانی همچنان بر انسان فشار میآورد. دختر یا پسر جوانی که امکان ازدواج برایش فراهم نیست، چارهای جز مجاهدت و صبر و شکیبایی ندارد، مگر آنکه برای سرکوب شهوت جنسی خود را اخته (خصی) کند؛ چنانچه برخی از یاران رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم همین قصد را نمودند، اما آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم از این عمل نهی فرمود.
خدای متعال نسبت به بندگانش مهربان است؛ او آنها را آفریده و از خواستهها و نیازهایشان آگاه است. خدای متعال برآوردهساختن نیاز شهوانی را از طریق ازدواج و یا کامجویی از کنیزان جایز قرار داده و سایر راهها را حرام کرده است. دین اسلام برای تمام زمانها و مکانها آمده و خداوند متعال از فتنهها و آنچه که در آینده اتفاق خواهد افتاد، آگاه است؛ از این رو میتوان نتیجه گرفت: که دختر یا پسر جوان میتوانند در سایهی رهنمودهای الهی از تأمین نیازهای جنسی خود از راه حرام اجتناب نمایند.
آری! کنترل غرایز جنسی سخت و دشوار است و مجاهدت و تلاش زیادی میطلبد. گاهی خواستههای جنسی زبانه میکشند و انسان را به گناه کوچک یا بزرگی دچار میکنند؛ اما دروازهی توبه همیشه برای بازگشت و انابت به سوی خدا باز است، اگر کسی بگوید: که نمیتواند با صبر و مجاهدت جلوی شهوتش را بگیرد، او یا از شریعت و حکمت و رحمت خدا نسبت به بندگانش بیاطلاع است و یا به دنبال بهانهتراشی است تا عذر بدتر از گناه بیاورد.
خواهران و برادرانم! مجاهدت و شکیبایی در برابر خواستههای جنسی و کمکخواستن از خدای متعال در این زمینه راهکار مناسبی است. ما در میدان رویارویی با دشمن قسمخوردهای هستیم که سوگند یاد کرده تا ما را به گمراهی بکشاند و از راه دین باز بدارد.
درسی در زمینهی عفت و پاکدامنی
خداوند متعال در قرآن کریم داستان یوسف علیه السلام را بیان نموده است. در این داستان به فتنهگری زنی اشاره میشود که یوسف علیه السلام را به انجام عمل بد فرا میخواند، این قصه سرشار از آموزهها و اندرزهایی است که ما بیش از هرزمانی نیازمند آن هستیم؛ به ویژه اینک که پیرامون این موضوع بحث میکنیم.
زمینهها و انگیزههای زیادی وجود داشت که یوسف علیه السلام را بر آن میداشت تا به این عمل زشت بپردازد و به خواستهی زشت آن زن تن دهد؛ از جمله:
1- انگیزهی طبیعی هر مردی به جنس مخالف خود یعنی زن، میل و رغبت دارد و اندک مردانی هستند که نسبت به زنان میل و شهوتی نداشته باشند.
2- یوسف علیه السلام جوان بود و جوانی دوران حساسی است که آتش شهوت در آن دوران بیش از هرزمان دیگری زبانه میکشد.
3- یوسف علیه السلام مجرد بود و تا آن زمان ازدواج نکرده بود؛ این در حالی است که برای انسان متأهل زمینهی برآوردهساختن نیاز جنسی از راه مشروع وجود دارد. برخلاف انسان مجرد.
4- یوسف علیه السلام در غربت بسر میبرد و غربت زمینهای است برای اینکه انسان خود را از هر قید و بندی رها بداند.
5- زنی که یوسف علیه السلام را به سوی خود فرا خواند؛ هم زیبا بود و هم رتبه و جایگاه اجتماعیوالایی داشت؛ چرا که او همسر عزیز مصر بود، قطعاً کسی چون عزیز مصر زن زیبایی را در ازدواج خود درمیآورد.
6- زن نه تنها یوسف علیه السلام را از خود دور نمیکرد، بلکه او را به سوی خود فرا میخواند، شاید خودداری و عدم رضایت زن عامل بازدارندهای در برابر مرد باشد؛ اما یوسف علیه السلام در شرایطی خود را کنترل کرد که آن زن خواهان نزدیکی به یوسف علیه السلام بود.
7- آن زن ناز و عشوه کرد و تمام تلاشش را نمود تا نگاه یوسف علیه السلام را به خود جلب کند و او را به خود علاقهمند نماید؛ بدینسان زن بیچاره برای جلب یوسف خود را خوار کرد و یوسف علیه السلام همچنان گرامی و پایدار ماند. دوران جوانی به تنهایی بستر هوا و هوس میباشد تا چه رسد به اینکه جوان با چنین درخواستی مواجه گردد.
8- یوسف علیه السلام در خانهی آن زن و زیر سلطهی او بود و این ترس وجود داشت که در صورت نپذیرفتن خواستهی زن با اذیت و آزار فراوان روبرو شود؛ از این رو گذشته از میل طبیعی ترس نیز میتوانست زمینهی ارتکاب معصیت باشد.
9- هیچ دلیلی وجود نداشت که یوسف علیه السلام نگران رسوایی خود باشد، زیرا آن زن خواهان و دوستدار چنان عملی بود، لذا ترس از رسوایی نیز عامل بازدارندهی یوسف علیه السلام از ارتکاب این عمل نبود.
10- نزدیکی یوسف علیه السلام به آن زن به عنوان غلامش زمینهی ارتباط آنان را فراهم آورده بود؛ زیرا آنها هرروز یکدیگر را میدیدند و رفت و آمد نامحدود یوسف علیه السلام به خانهی آن زن باعث میشد تا بستر مناسبی برای ارتباط نامشروع فراهم آید.
11- زن عزیز مصر از سایر زنان کمک میخواهد؛ لذا آنان را دعوت میکند و برایشان میوه و غذا میآورد و به یوسف علیه السلام دستور میدهد که از مقابل دیدگان آنها بگذرد تا زیبایی یوسف را به آنان نشان دهد و بدین سان دلبستگی خود به غلام زیبا را توجیه نماید. زنان دستهایشان را بیآنکه متوجه شوند، بریدند. این چنین است که یوسف علیه السلام باری دیگر در معرض امتحان قرار میگیرد و با وجود اعتراف زنان به زیبایی فوق العادهاش و با آنکه سخن بیشرمانهی آن زن را به صراحت میشنود، بازهم خویشتنداری به خرج میدهد!
12- یوسف علیه السلام تهدید آن زن را شنید که گفت: «اگر آنچه را که به او دستور میدهم، انجام ندهد، حتماً زندانی خواهد شد و خوار و زبون خواهد گردید»([3]). یوسف علیه السلام میدانست که زن عزیز واقعاً چنین قدرتی دارد، اما با این حال در برابر دسیسهی بزرگ آن زن ایستاد و راهی زندان شد.
13- عزیز مصر آنگونه که باید و شاید پس از گواهی شاهد غیرت چندانی از خود نشان نداد، بلکه از یوسف علیه السلام خواست که از این موضوع چسمپوشی کند و به زنش نیز گفت: «از گناهت آمرزش بخواه»([4]).
آری! این یوسف علیه السلام است که در چنان شرایطی و با وجود تمام زمینهها و انگیزههای لازم به فضل خدای متعال از ارتکاب عمل زشت زنا مصون میماند و بر اطاعت خداوند ثبات و پایداری میورزد.
امروزه جوان مسلمان باید از این الگو سرمشق بگیرد و با الگوپذیری از او مشکلات فراروی خود را به راحتی پشت سر بگذارد و چرا چنین نباشد که خداوند متعال در آغاز سورهی یوسف میفرماید:
﴿نَحۡنُ نَقُصُّ عَلَيۡكَ أَحۡسَنَ ٱلۡقَصَصِ بِمَآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ وَإِن كُنتَ مِن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلۡغَٰفِلِينَ٣﴾ [يوسف: 3].
«ما از طریق وحی این قرآن، نیکوترین سرگذشتها را برای تو بازگو میکنیم و تو را از آنها مطلع میگردانیم؛ هرچند پیشتر از زمرهی بیخبران بودهای».
رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در بارهی یوسف علیه السلام گواهی داده که وی از بهترین بندگان خداست. ابوهریره رضی الله عنه میگوید: به رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم گفته شد:ای رسول خدا! بزرگوارترین مردم چه کسی است؟ رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «کسی که از همه با تقوا باشد». گفتند: در این باره از شما نمیپرسیم و سؤالمان این نیست. رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «پیامبر خدا یوسف پسر پیامبر خدا فرزند پیامبر خدا فرزند خلیل الله»([5]). دوباره گفتند: در این باره از شما سؤال نمیکنیم. فرمود: «پس لابد از بهترین قبایل عرب میپرسید؟ بهترین آنان در دورهی جاهلیت بهترینشان در اسلام هستند؛ البته اگر اهل علم و دانش دینی شوند»([6]).
اینها نمونههایی هستند که جوان مسلمان امروزی به آنها مینگرد و چه بسا نمیتواند به این رتبه و جایگاه برسد و پس از این هم به چنین جایگاهی نخواهد رسید؛ چرا که قطعاً هیچ فردی نمیتواند به رتبهی پیامبران الهی برسد، ولی با این حال میتواند آنان را الگو و اسوهی خود قرار دهد.
قایقهای نجات یوسف علیه السلام از امواج پرتلاطم گناه
جای پرسش است که یوسف علیه السلام چه رویهای در پیش گرفت که توانست به توفیق الهی از این آزمون سربلند بیرون بیاید؟ اینک به پاسخ این سؤال میپردازیم:
1- خوف و خشیت الهی: ترس از خدای متعال عامل بازدارندهای است که انسان را از انجام هر گناه و عمل زشتی باز میدارد. چنانچه رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم در حدیثی بدین نکته اشاره کرده است که خدای متعال در روزی که سایهای جز سایهی او وجود ندارد، هفت گروه را زیر سایهی خود قرار میدهد که از آن جمله مردی است که زنی زیبا و دارای موقعیت او را به سوی خود فرا میخواند و او میگوید: من از خدا میترسم.
2- توفیق و یاری الهی: خدای متعال میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ هَمَّتۡ بِهِۦۖ وَهَمَّ بِهَا لَوۡلَآ أَن رَّءَا بُرۡهَٰنَ رَبِّهِۦ﴾ [يوسف: 24].
@آن زن قصد یوسف کرد و اگر یوسف برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ آن زن مینمود!.
بدینسان یوسف علیه السلام از گناه و واکنش نادرست در قبال آن زن رهایی یافت. چنانچه خدای متعال میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ هَمَّتۡ بِهِۦۖ وَهَمَّ بِهَا لَوۡلَآ أَن رَّءَا بُرۡهَٰنَ رَبِّهِۦۚ كَذَٰلِكَ لِنَصۡرِفَ عَنۡهُ ٱلسُّوٓءَ وَٱلۡفَحۡشَآءَۚ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُخۡلَصِينَ٢٤﴾ [يوسف: 24].
@آن زن قصد یوسف کرد و اگر یوسف برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ آن زن مینمود. بدینسان بدی و کردار زشت را از او دور کردیم. او از بندگان مخلص و خالصشدهی ما بود!.
دقت کنید که خدای متعال نمیفرماید: تا او را از زنا و بلا دور سازیم؛ بلکه میفرماید: تا بلا و زنا را از یوسف دور سازیم. چنین بیانی خیلی بلیغتر و رساتر است.
هرچقدر که انسان بیشتر بر خدا توکل نماید و اسباب عفت و پاکدامنی را در پیش بگیرد، به همان نسبت خدای متعال نیز او را بیشتر از پلیدی حفاظت مینماید و توفیق الهی بیشتر شامل حالش میگردد. رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم به ابن عباس رضی الله عنه فرمود: «احْفَظِ اللَّهَ يَحْفَظْكَ» یعنی: «خدای را پاس بدار تا خدا نیز تو را پاس بدارد». این حدیث بدین معناست که دستورات و نواهی الهی را رعایت کن تا خدای متعال نیز امور دین و دنیایت را در حفظ و امان خویش قرار دهد و البته اگر دین و ایمان مسلمان در حفظ و امان خدا قرار گیرد، به مراتب بهتر است.
3- گریز یوسف علیه السلام از زمینهها و انگیزههای معصیت: یوسف علیه السلام از خدایش ترسید و پس از آنکه برهان الهی را دید، فرار را برقرار ترجیح داد و به سوی درب گریخت. آنجا بود که زن عزیز مصر (زلیخا) برای جلوگیری از فرار یوسف علیه السلام پیراهنش را گرفت و بدین ترتیب پیراهن یوسف علیه السلام از پشت پاره شد.
گریز انسان از محل معصیت و فرارش از انگیزهها و زمینههای گناه یکی از عوامل بازدارنده در برابر گناهان و پلیدیهاست و به انسان در سپردن کارهایش به خدای یکتا کمک مینماید. چنانچه در حدیثی به شخص قاتلی اشاره شده که پس از کشتن یکصد نفر نزد عالمی رفت و از او در بارهی گناهش پرسید؛ آن عالم به قاتل توبهکار پیشنهاد کرد که برای رهایی از این گناه از شهر و دیارش که محل گناه و معصیت او بود، به دیار صالحان و نیکوکاران هجرت نماید.
امروزه نیازی نیست که دختران و پسران جوان برای رهایی از گناه از شهر و دیار خود کوچ نمایند، بلکه باید خیلی جدی تصمیم بگیرند که با دوستان ناباب قطعرابطه کنند و به جای آنان دوستان نیک و خداترسی برگزینند و از تمام انگیزههای گناه دوری نمایند.
4- دعا و تضرع به درگاه الهی: یوسف علیه السلام دست دعا به درگاه خدا برداشت، و گفت:
﴿رَبِّ ٱلسِّجۡنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدۡعُونَنِيٓ إِلَيۡهِۖ وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّي كَيۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَيۡهِنَّ وَأَكُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ﴾ [يوسف: 33].
«ای پروردگار من! زندان برای من خوشایندتر از آن چیزی است که مرا به سوی آن فرا میخوانند و اگر شر نیرنگ ایشان را از من باز نداری، شیفتهی آنان میشوم (و بدینسان دامنم به گناه آلوده میگردد) و در زمرهی نادانها قرار میگیرم».
زمانی که یوسف علیه السلام از چنین دعا و درخواستی بینیاز نبود، قطعاً دیگران بیش از او نیازمند این هستند که عفت و پاکدامنی را از خدای متعال مسألت نمایند، زیرا دعا همان وسیلهای است که پیوند انسان را با خدای متعال برقرار میسازد. به همین خاطر رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم همواره در دعاهایش چنین میگفت: «اللَّهُمَّ رَحْمَتَكَ أَرْجُو، فَلَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ وَلَا أَقَلُّ مِنْ ذَلِكَ». یعنی: «بار خدایا! به رحمت تو امیدوارم؛ پس مرا به اندازهی چشم به همزدنی به خودم واگذار مکن و نه کمتر از آن».
5- نیکوکاری فرمانبرداری و تقواپیشگی یوسف علیه السلام او را مشمول رحمت و توفیق الهی گردانید. چنانچه خدای متعال میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ هَمَّتۡ بِهِۦۖ وَهَمَّ بِهَا لَوۡلَآ أَن رَّءَا بُرۡهَٰنَ رَبِّهِۦۚ كَذَٰلِكَ لِنَصۡرِفَ عَنۡهُ ٱلسُّوٓءَ وَٱلۡفَحۡشَآءَۚ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُخۡلَصِينَ٢٤﴾ [يوسف: 24].
@آن زن قصد یوسف کرد و اگر یوسف برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ آن زن مینمود. بدینسان بدی و کردار زشت را از او دور کردیم. او از بندگان مخلص و خالصشدهی ما بود!.
از این رو هر چقدر که انسان اهل طاعت و بندگی خدا باشد و دستورات الهی را رعایت کند، به همان نسبت بیشتر در حفظ و امان الهی قرار میگیرد و در اطاعت و بندگی خدا استوارتر میماند و بدین ترتیب شایستگی توفیق و یاری الهی را به دست میآورد.
6- ترجیحدادن زندان بر گناه و معصیت: یوسف علیه السلام زندان را بر گناه و معصیت ترجیح داد و گفت:
﴿قَالَ رَبِّ ٱلسِّجۡنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدۡعُونَنِيٓ إِلَيۡهِۖ وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّي كَيۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَيۡهِنَّ وَأَكُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ٣٣﴾ [يوسف: 33].
«ای پروردگار من! زندان برای من خوشایندتر از آن چیزی است که مرا به سوی آن فرا میخوانند».
بدین ترتیب وقتی کار به اینجا رسید، خدای متعال یوسف علیه السلام را یاری داد و اذیت و آزاری هم که به یوسف علیه السلام رسید، از نوع مصایب و سختیهای زودگذر دنیا بود.
شاید دوری شما از سن جوانی و حساسیتها و ویژگیهای خاص آن باعث شده باشد که وسوسههای شیطانی این دوره از عمر را از یاد برده باشید. از این رو امیدوارم مطالبی که پیشتر بیان شد، سبب شود تا به اهمیت موضوع پی ببرید و دغدغهها و نگرانیها و مشکلات روانی و جنسی فرزندانتان را دریابید. من کمتر از آنم که خواسته باشم، شما اولیا و مربیان گرامی را نصیحت کنم؛ اما فرمودهی رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم را به شما یادآوری میکنم که: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ، فَالرَّجُلُ رَاعٍ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ». یعنی: «هریک از شما سرپرست و مسؤول زیر دستان خود میباشد؛ لذا مرد مسؤول خانواده و زیردستان خویش است». البته پیشتر فرمایش الهی را یادآور میشوم که:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ عَلَيۡهَا مَلَٰٓئِكَةٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ٦﴾ [التحريم: 6].
«ای مؤمنان! خود و خانوادهی خود را از آتش دوزخی برکنار دارید که افروزینهی آن انسانها و سنگهاست؛ فرشتگانی بر آن گماشته شدهاند که خشن و سختگیر و زورمند و توانا هستند (و) از خدا در آنچه بدیشان دستور داده است، نافرمانی نمیکنند و همان چیزی را انجام میدهند که به آن مأمور شدهاند».
نشریهی کویتی الأنباء به نقل از یکی از کسانی که به استعمال سیگار معتادشده، آورده است: «اولیای ما در درجهی اول مسؤول اعتیادمان به سیگار و مواد مخدر هستند، همانطور که پدر و مادرم هیچ وقت از من نپرسیدند که با چه کسی نشست و برخاست دارم و کجا میروم!.
نوجوانی از کانون اصلاح و تربیت ریاض آزاد شد و مدت زمان زیادی نگذشت که او را دوباره به کانون آوردند! او پدرش را مسؤول و مقصر میدانست و میگفت: پدرم نسبت به نماز و سایر وظایف دینی من بیتوجه بود، اگر پدرم مرا تربیتی اسلامی میکرد، سپر و نیروی بازدارندهای برایم در برابر شیطان وسوسههایش ایجاد مینمود و دیگر دچار انحراف نمیشدم. به همین خاطر ایمان بازدارندهی قوی و نیرومندی نداشتم و از این رو همچنان در معرض انحراف قرار داشتم تا اینکه مرا دوباره به کانون آوردند.
با اجازهی شما چند پیشنهاد ارائه میکنم:
1- همهی ما قبول داریم که ایمان نیروی بازدارندهی قوی و نیرومندی در برابر انحراف و معصیت است. بنابراین، باید برای کاشتن نهال ایمان در دلهای فرزندانمان بکوشیم و تلاش نماییم تا آنها را با محبت خدا و رسولش تربیت کنیم.
2- همهی ما در مورد پیشگیری از انحراف و نیز در بارهی از میان برداشتن انگیزههای بدکاری اتفاق نظر داریم؛ لذا باید در مورد سختافزارها و نرمافزارهای سرگرمکننده و فریبدهنده تصمیم جدی و عاقلانهای بگیریم.
3- متأسفانه دختران و پسران جوان شادابی و طراوت و گشادهرویی معهود و کذایی زیادی از دوستان نابابشان مشاهده میکنند. از این رو فضای خانه را به روابطی دوستانه و نه نظامی تبدیل کنید و بخشی از لبخندهایی را که به دوستان و همکاران خود تقدیم مینمایید، نثار فرزندانتان کنید و قسمتی از اوقاتی را که با تفریح و شوخی در کنار دوستانتان میگذرانید، به جگرگوشههای خود اختصاص دهید.
4- آیا فکر میکنید اگر فرزندتان از مشکلی رنج ببرد، سفرهای دلش را برای شما میگشاید و آن را با شما در میان میگذارد؟ اگر چنین نیست، پس چرا برای شکستن مانعی که میان او و شما وجود دارد، تلاش نمیکنید و شرایطی فراهم نمیآورید که فرزندتان بتواند به راحتی مشکلش را با شما در میان بگذارد؟
5- از اطمینان بیش از حد به فرزندتان برحذر باشید و بدانید که اگر وضعیت فرزند شما خوشایند نباشد، فرزند شما دوست دارد که شما آخرین نفری باشید که از وضعیت ناگوارش مطلع میشوید؛ هرچند چنین فرزندانی معمولاً میکوشند که وضعیت خود را خوب نشان دهند!.
6- فرزندانتان را به همنشینی با دوستان خوب و شایسته سفارش کرده؛ شما نیز این زمینه را برای آنان فراهم آورید و در این راستا با آنان همکاری کنید و همواره در پی یافتن دوستان خوبی برای عزیزانتان باشید و بدانید که اگر فرزندان شما دوستان خوبی نداشته باشند، حتماً به سراغ دوستان نابابی خواهند رفت. لذا دوستان خوبی برای آنان در نظر بگیرید.
7- اگر متوجه انحراف یکی از فرزندان خود شدید، از واکنش عجولانه و غیر منطقی بپرهیزید؛ چرا که این مسأله به قدری مهم و حساس است که راهکاری دقیق و آگاهانه میطلبد. بنابراین، گمان نکنید که سرزنش و کتکزدن میتواند کوتاهیهای چندین سالهی شما در زمینهی تربیت فرزندتان را جبران نماید.
شاید یکی از اساتید قابل اعتماد او یا امام مسجد و یا امثال اینها بتوانند به شما در این زمینه کمک کنند. لذا ایرادی ندارد که در چنین موردی از امام مسجد و یا یکی از اساتید فرزندتان کمک بگیرید.
8- اگر دختر یا پسر جوان شما به سن ازدواج رسیده، پس چرا به او کمک نمیکنید تا مطابق رهنمود رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم ازدواج نماید؟ رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرموده است: «يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمُ البَاءَةَ فَلْيَتَزَوَّجْ» یعنی: «ای جوانان! هرکس از شما که استطاعت و توانایی ازدواج دارد، ازدواج کند».
پدران محترم و برادران گرامی! جوانان محترم و دختران و پسران ارجمند! خیلی دوست داشتم که این مطالب را برای شما بازگو کنم، آنچه تقدیم گردید، بخشی از وظایف فراروی شما میباشد. امیدوارم توانسته باشم نکات مفید و آموزندهای به شما ارائه دهم. انتظار من از شما این است که تذکرات خود را از من دریغ نکنید تا در چاپهای بعدی کاستیهای این کار را جبران نمایم.
والسلام عليکم ورحمة الله وبرکاته
محمد بن عبدالله الدویش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر