تعدیل صحابه رضی الله عنهم توسط خداوند متعال و رسولش
دلایلی از کتاب و سنت بر تعدیل صحابه همدیگر را یاری کردهاند به نحوی که برای فرد شکاک، شکی در تحقیق تعدیل آنها باقی نمیگذارد، هر حدیثی که در بین راوی آن و بین پیامبر صل الله علیه و آله و سلم سند متصلی هست، عمل به آن لازم نیست مگر بعد از اینکه عدالت رجال آن حدیث ثابت شود، و نظر در احوال آنان واجب است بجز صحابی که حدیث را از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گرفته است، چون عدالت صحابه با تعدیل خداوند و خبر دادن از پاکی آنها و بر گزیدنشان با نص قرآن کریمی که به هیچ شکلی باطل در آن وارد نمیشود، ثابت و معلوم است، از جمله:
1- این آیه که میفرماید:
﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗ﴾ [البقرة: 143].
یعنی: «و اینچنین شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد».
وجه استدلال به این آیه، این است که: کلمه ﴿وسَطٗا﴾ به معنی عادل و نیکو است، و به خاطر اینکه مخاطبین این آیه به طور مستقیم صحابه هستند[1].
و بعضی از اهل علم ذکر کردهاند که اگر چه لفظ عام است ولی مراد از آن خصوص است، و قولی گفته است: که آیه درحق صحابه نازل شده است نه غیر از آنان. الکفایة خطیب (ص 64). بنابراین آیه گویای عدالت صحابه رضی الله عنهم است قبل از کسان دیگری از این امت که بعد از آنان آمدند.
2- آیه: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ﴾ [آلعمران: 110].
یعنی: «شما بهترین امتی بودید که برای مردم پدیدار شدید که به کار پسندیده فرمان میدهید و از کار ناپسند باز میدارید و به خدا ایمان دارید».
وجه استدلال: این آیه خوب بودن مطلق این امت را بر سایر امتهای پیشین را ثابت کرده است، و اولین کسانی که در این خوبی، مخاطب این آیه هستند به طور مستقیم و در حین نزول، صحابه گرامی هستند، و این استقامت آنها را که خداوند آنها را به بهترین امت توصیف کند ولی اهل عدل و استقامت نباشند، مگر بهتر بودن غیر از این است، همانطور که جایز نیست که خداوند اعلام کند که آنها را امتی (وسط) یعنی عادل قرار داده است، ولی آنها جز این باشند[2].
3- آیه: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ ٧٤﴾ [الأنفال: 74].
یعنی: «و کسانی که ایمان آوردند و مهاجرت کردند و در راه خدا جهاد کردند و آنهایی که پناه دادند و یاری کردند، آنانند که به راستی موءمنند و برایشان مغفرت و رزق و روزی کریمانهای خواهد بود».
در این آیه خداوند عموم مهاجرین و انصار را به ایمان حقیقی وصف میکند و کسی که خداوند برایش چنین شهادتی بدهد به حقیقت به والاترین مرتبه عدالت رسیده است.
4- آیه: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠﴾ [التوبة: 100].
یعنی: «و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی پیرویشان کردند، خدا از ایشان خشنود و آنها از او خشنودند، و برای آنها باغهایی آماده کرده که از پای درختانش نهرها جاری است و در آن باغها جاودانه میمانند. این است کامیابی بزرگ».
وجه دلالت: خداوند متعال در این آیه رضایتمندی خود را از آنها اعلان داشته است، و رضایت او جز برای کسی که اهلیت رضایت را دارا باشد، ثابت نمیشود و اهلیت برای او به وجود نمیآید مگر برای کسی که در تمام امورش استقامت داشته باشد، و در دینش عدل داشته باشد.
5- آیه: ﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا ١٨﴾ [الفتح: 18].
یعنی: «به راستی خدا هنگامی که موءمنان زیر آن درخت با تو بیعت میکردند از آنها راضی شد و از آنچه در دلشان بود آگاه گردید، پس آرامش را بر آنها نازل کرد و پیروزی نزدیکی را به آنها پاداش داد».
این آیه به طور واضح دلالت دارد بر تعدیل صحابهای که در روز حدیبیه با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بودند، و کیفیت دلالت آیه بر تعدیل آنان اینست که خداوند متعال به رضایتش از آنها خبر داده است و به ایمان آنها شهادت داده است و آنها را با راستی و وفا وسمع و طاعتی که در دلهایشان مستقر است تزکیه دادهاست، و این تزکیه بزرگ از جانب خداوند صادر نمیشود مگر برای کسی که به بالاترین درجه در تحقیق استقامت بر آنچه که خداوند به او امر کرده، رسیده باشد.
6- آیه: ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيل﴾ [الفتح: 29].
یعنی: «محمد صل الله علیه و آله و سلم فرستاده خداست، و کسانی که با اویند بر کافران سخت گیر و با همدیگر مهربانند. همواره آنها را در رکوع و سجود میبینی که فضل و خشنودی خدا را میجویند. نشانه(ایمان) آنها اثر سجدهای است که در چهرههایشان است. این وصف ایشان در تورات است، و وصف آنها در انجیل».
با این توصیفی که خداوند در کتابش از آنها کرده و این مدحی که با آن آنها را ستوده است، هیچ راهی را برای شک در عدالتشان باقی نمیگذارد[3]. و آیات کریمه دیگر.
اما دلالت سنت بر تعدیل آنها:
رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در احادیث بسیاری آنها را توصیف کرده و در تنظیم آنها تفصیل داده است و با تعدیل آنها به زیبایی آنها را ستوده است، از جمله این احادیث:
1- حدیثی که شیخین در صحیحشان «بخاری» (1/31) و مسلم (3/136) از حدیث ابوبکرة روایت کردهاند که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «ألا لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِبَ ...». یعنی: «آگاه باشید کسانی که از شما حاضر هستید به کسانی که غایب هستند برسانند».
کیفیت استدلال: این سخن را پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در بزرگترین جمع صحابه در حجة الوداع بیان داشتند، و از جمله بزرگترین ادله ثبوت عدالت آنهاست، وقتی که از آنها خواست آنچه را که از او شنیدهاند به کسانی که در آن جمع حضور ندارند برسانند بدون اینکه یک نفر از آنان را استثنا کند.
2– شیخین در صحیحین «بخاری» (2/287-288) و مسلم (4/1964) از حدیث عمران بن حصین رضی الله عنهم روایت کردهاند که گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «خَيْرُ أُمَّتِى قَرْنِى ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ». یعنی: «بهترین امت من قرن من است آنگاه کسانی که به دنبال آنها میآیند و آنگاه آنهایی که به دنبال آنها میآیند».
کیفیت دلالت: وقتی که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به خیر بودن مطلق آنها گواهی میدهد میتوانیم بگوییم که صحابه به طور مطلق عادل هستند.
3 – بخاری (2/292) با اسنادش به ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت میکند که گفت: پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «لا تَسُبُّوا أَصْحَابِى فَلَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ أَنْفَقَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَباً مَا بَلَغَ مُدَّ أَحَدِهِمْ وَلاَ نَصِيفَهُ». یعنی: «یاران مرا دشنام مدهید، به خدا قسم اگر یکی از شما بهاندازه کوه احد طلا ببخشید به یک مد و حتی نصف یکی از آنها هم نمیرسد».
وجه دلالت: وصف آنها به غیر عدالت دشنام است، بخصوص وقتی که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بعضی از کسانی را که به او پیوستند و صحابه او شدند نهی کرد از بیاحترامی به کسانی که در اسلام پیشی گرفتهاند به خاطر جایگاههای فاضلی که داشتند، بنابراین افراد ما بعد آنها به نسبت تمام آنها به طریق اولی از اینکار نهی میشوند.
و احادیث بسیار دیگر، بنابراین تمام صحابه با تعدیل و ثنای آنها توسط خدا و رسولش عادل هستند، و دیگر احتیاجی به تعدیل هیچ کس دیگری نیست.
اجماع بر عدالت صحابه رضی الله عنهم
اهل سنت و جماعت بر اینکه تمام صحابه بلا استثنا عادل هستند اجماع کردهاند و در بین آنها فرقی قائل نشدهاند و نسبت به آنها حسن ظن دارند با نظر به اینکه خداوند با دادن افتخارهم صحبتی با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ، آنها را گرامی داشته است و نیز به خاطر مفاخر آشکاری که داشتند از جمله یاری دادن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و هجرت با او و جهاد در حضور ایشان و محافظت از امر دین و به پا داشتن حدود آن. بنابراین شهادت و روایاتشان مقبول است بدون تکلف در مورد اسباب عدالتشان به اجماع کسی که قولش معتبر است.
اجماع بر عدالتشان از جمع کثیری از علما نقل شده است؛ از جمله این نقلها:
1- خطیب بغدادی در «الکفایة» (67) بعد از ذکر ادلهای از کتاب و سنت رسول الله که بر عدالت صحابه و عادل بودن تمام آنها دلالت میکند، میگوید: این دیدگاه عامه علما و فقهایی است که قولشان معتبر است.
2- ابن عبد البر در الإستیعاب حاشیه الإصابة (1/8) میگوید: اگرچه بحث احوال صحابه با اجماع اهل حق از مسلمانان یعنی اهل سنت و جماعت بر اینکه همه آنها عادل هستند ما را کفایت میکند، با این حال واجب است که بر اسامیشان واقف باشیم.
3- حافظ ابن حجر در «الإصابة» (1/17) میگوید: اهل سنت متفق هستند بر اینکه تمام صحابه عادل هستند و جز دسته خاصی از بدعتگران در این مورد اختلاف پیدا نکردهاند.
و افراد دیگر غیر از اینها بسیار هستند. [نگا: فتح الـمغیث شرح ألفیة الحدیث (3/112)، تدریب الراوی سیوطی (2/214)، «المستصفی» غزالی (1/164)، مقدمه ابن صلاح (ص146-147)، نووی در شرح مسلم (15/147)، التقریب (2/214)، ابن کثیر در «الباعث الحثیث» (ص1881-182)، شرح الفیه عراقی (3/13-14)، سخاوی در «فتح المغیث» (3/108) و...].
در تمام این نقلهای مبارک برای اجماع آن ائمه، بیان واضح و دلیل قاطعی هست بر اینکه ثبوت عدالت صحابه به طور عام، امری است قطعی و مسلم، پس بعد از تعدیل خدا و رسولش و اجماع امت بر آن برای کسی شک و تردیدی باقی نمیماند.
دیدگاه فقهای دیگر و اقوال شاذ در معنی عدالت صحابه:
در اینجا مذاهب دیگری وجود دارند که قولی مخالف با این اجماع دارند و صاحبان این مذاهب از کسانی هستند که به گفتهشان و مخالفتشان اعتنا نمیشود، و شایسته ذکر نیستند، اما تنها برای اثبات باطل بودنشان و دور بودنشان از حق قولشان را میآوریم.
شیعه رافضی معتقدند که صحابه کرام عادل نیستند، بلکه معتقد به گمراهی هر کسی هستند که باور ندارد که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم علی را خلیفه بلافصل بعد از خود تعیین کرد، و بر این باورند که تمام مردم بعد از وفات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هلاک و مرتد شدند بجز افراد معدودی که انگشت شمار بودند. و سبب تکفیرشان این است که گمان میکنند آنها به خلافت غیر علی رضایت دادند و به انتخاب پیامبر صل الله علیه و آله و سلم عمل نکردند و این اعتقاد آنها در کتابهایشان پر است.مراجعه شود «الإختصاص» مفید (ص6)، «کتاب الروضة کافی» کلینی حدیث شماره (356) و کتب دیگر.
اما آرای معتزله در باب عدالت صحابه در سه قول مضطرب است که مختصر اقوال این است:
قول اول: تمام صحابه عادل هستند مگر کسانی که با علی جنگیدند، جمهوذر آنها با علی به حقیقت رسیدند و کسانی که با او جنگیدند اشتباه کردند. بنابراین ما طلحه و زبیر و عایشه و معاویه را متهم به خطا میکنیم[4].
قول دوم:قول واصل بن عطاء که معتقد است یکی از دو گروه صحابی در دو جنگ جمل و صفین خطاکار بودند نه شخصاً. مانند کسانی که با یکدیگر دشمنی میکردند و یکی از آن دو قطعاً فاسق است، و کمترین درجات دو گروه این است که شهادتشان مورد قبول نیست، همانطور که شهادت دو دشمن بر علیه یکدیگر درست نیست. او گفته است: اگر عایشه و علی و طلحه در نزد من بر یک دسته سبزی شهادت بدهند به شهادتشان حکم نمیکنم[5].
قول سوم: قول عمرو بن عبید است؛ او چنین معتقد است که دو طرف متحارب در دو جنگ جمل و صفین همه فاسق گشتند و میگوید: شهادت مجموع آنها را قبول نمیکنم، خواه از هر دو گروهی که باشند یا بعضی از آنها از حزب علی و بعضی از حزب جمل باشند[6].
حکم آنها در مورد عدالت حکم کسان بعد از ایشان است در لزوم بررسی عدالت آنها در هنگام روایت. این سخن ابوالحسین القطان از علمای شافعی است. و سخاوی در «فتح الـمغیث» (3/112) آن را بیان کرده است، «الإحکام في اصول الأحکام» آمدی (1/274) و «شرح مختصرالـمنتهی» (2/67).
عدالت تنها برای کسی از صحابه ثابت میشود که همیشه همراه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بوده باشد، نه کسی که او را دیده یا ملاقات کرده یا برای مدتی کم به او سرزده است.
اینها مذاهبی هستند که صاحبان آنها در مسأله عدالت صحابه با اجماع اهل سنت و جماعت مخالفت ورزیدهاند و همچنانکه دیدیم مبتنی بر یک شبهه واهی هستند و جز سستی و ضعف چیزی به آن افزوده نمیشود.
[1]- تفسیر طبری (2/7)، الجامع لأحکام القرآن (2/153)، تفسیر ابن کثیر (1/335).
[2]- [الموافقات شاطبی (4/40-41)].
[3]- تفسیر قرطبی (16/299).
[4]- رج: «مقالات الإسلامیین» (2/245)، «الفرق بین الفِرَق» (ص120-121).
[5]- «الـملل والنحل» شهرستانی (1/49)، «میزان الإعتدال» ذهبی (4/329)، «الفرق بین الفِرَق» (ص120).
[6]- «الفرق بین الفِرَق» (ص121)، «الـملل والنحل» (1/49).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر