«سه شب تو را در خواب دیدم که فرشته تو را در حالی که در پارچهای ابریشمی پیچانده شده بودی، نزد من میآورد، من پارچه را از چهره ات برداشتم دیدم که تو هستی، وگفتم: اگر از جانب خدا است این کار انجام خواهد گرفت»[2]. (پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به عایشه).
خوابی که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در آن عایشه را دیده بود وشب دوم نیز دو باره آن خواب را دید در آنصدایی شنید که کسی به او گفت: ای پیامبر خدا! این زن غمهای تو را کاهش میدهد وجانشین خوبی برای خدیجه خواهد بود.
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم تعجب کرد که در دو شب پی در پی چنین خواب میبیند! بنابراین فرمود: اگر این خواب از جانب خداوند باشد خداوند آن را به انجام خواهد رساند.
و آنچه بیشتر، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را به تعجب وحیرت وا میداشت این بود که: عایشه دختر ابوبکر هنوز کم سن وسال بود، چگونه میتوان با دختر بچهای در این سن وسال ازدواج کرد؟! وچگونه این دختر بچه کوچولو میتواند جای خالی خدیجه را پر کند؟
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم طبق عادت همیشگی همواره به خانه دوست خود ابوبکر رضی الله عنه رفت وآمد میکرد، عایشه بزرگ شده بود، بعد از وفات خدیجه، خوله دختر حکیم زن عثمان بن مظعون نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمد و به او پیشنهاد کرد تا با سوده و عایشه ازدواج نماید، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به خوله فرمود: «نزد آنها برو و در مورد ازدواج با من سخن بگو».
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم با سوده ازدواج کرد و در همان وقت خوله به خانه ابوبکر صدیق رضی الله عنه نزد همسر ابوبکر، (ام رومان) دختر عامر رفت. ام رومان زنی بود که پیامبر در مورد او فرمود: هر کسی دوست دارد که به یکی از حورهای بهشت نگاه کند به ام رومان نگاه کند[3].
خوله گفت: آیا میدانی که خداوند چه خیر وبرکتی بر شما نازل کرده است؟ ام رومان با خوشحالی پرسید آن خیر وبرکت چیست؟ خوله گفت: مرا پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم فرستاده تا عایشه را برای او خواستگاری کنم.
ام رومان گفت: منتظر باش تا ابوبکر بیاید.
ابوبکر آمد وخوله به او گفت: خداوند خیر وبرکت بزرگی به شما عنایت فرموده است! ابوبکر پرسید چه خیروبرکتی؟ خوله گفت: مرا پیامبر صل الله علیه و آله و سلم برای خواستگاری عایشه فرستاده است. ابوبکر گفت: عایشه برادرزاده آن حضرت به حساب میرود، آیا مناسب است که او با برادرزادهاش ازدواج کند؟
رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم وقتی گفته ابوبکر را از زبان خوله شنید گفت: برگرد و به ابوبکر بگو تو برادر اسلامی ودینی من هستی وایرادی ندارد که من با دختر تو ازدواج کنم.
وقتی خوله نزد ابوبکر بازگشت و به اوخبر داد که این ازدواج ممنوعیت واشکالی ندارد. ابوبکر به خوله گفت: منتظر باش تا برگردم. وقتی ابوبکر خانه را ترک کرد، ام رومان به خوله گفت: عایشه نامزد جبیر فرزند مطعم بن عدی است وابوبکر تاکنون هیچ وعده ای از وعدههایش را خلاف نکرده است و مطعم وفرزند او از مشرکین بودند، هنگامی که ابوبکر نزد آنها رفت و آنها را از خواستگاری عایشه مطلع کرد، مادر جبیر به مطعم گفت: اگر فرزند مان با دختر ابوبکر ازدواج کند از دین قریش بر میگردد وممکن است دین محمد صل الله علیه و آله و سلم را که دوست ابوبکر است بپذیرد بنابر این نباید فرزند مان با دختر ابوبکر ازدواج کند. ابوبکر از وعدهاش آزاد شد چون او هرگز دخترش را به عقد فرد مشرکی درنمیآورد، ابوبکر به خانه برگشت و با ازدواج پیامبر صل الله علیه و آله و سلم با عایشه موافقت کرد.
در آن هنگام عایشه دختر بچهای هفت ساله بود. وحالات آغازین اسلام وستم مشرکین را که بر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم روا میداشتند مشاهده مینمود.
مسلمین به حبشه هجرت کردند، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از خانه ابوبکر به سوی مدینه هجرت نمود.
بعد از اینکه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در مدینه مستقر شد ابوبکر فرزندش عبدالله را فرستاد تا خانواده او را از مکه بیاورد. خانواده ابوبکر از مکه به سوی مدینه رهسپار گردید بعد از رسیدن به مدینه مدت درازی گذشت تا اینکه عایشه با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ازدواج و به خانه او برده شد. برای عروسی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم جشن ولیمه برقرار نگردید وهیچ حیوانی سربریده نشد، بلکه کمی شیر از خانه سعد بن عباده آورده شده وهر دو از آن نوشیدند وعایشه به همسری پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در آمد.
فضيلت عايشه رضی الله عنها
عایشه در مورد خود چنین میگوید: هفت امتیاز به من داده شده که به جز به مریم دختر عمران، به کسی دیگر از زنان چنین امتیازاتی داده نشده است.
جبرئیل علیه السلام در خواب، صورت مرا به پیامبر نشان داده وبه او گفت که با من ازدواج کند، من تنها زن دو شیزه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هستم، رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم در حالی از دنیا رفت که سرش در آغوش من قرار داشت، او را در خانه ام دفن کردند، فرشتگان اطراف خانهام حلقه زده بودند، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم با من در بستر خواب بود که وحی نازل شد، ومن دختر خلیفه پیامبر وتصدیق کننده او، هستم ونزد شخصی پاکیزه بودم، و به من وعده بخشش و روزی خوب نزد خداوند داده شده است[4].
ذهبی در مورد حضرت عایشه رضی الله عنها میگوید: «او مطلقا، فقیهترین زن امت اسلامی است». عمرو بن عاص رضی الله عنه از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم پرسید: ای پیامبر خدا! چه کسی را از همه مردم بیشتر دوست دارید؟ فرمود: عایشه را. عمرو گفت: از مردان چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟ فرمود: پدر عایشه ابوبکر را[5].
بعضی مردم در غزوه بنی مصطلق عایشه را تهمت زده وبر او دروغ بستند اما خداوند از آسمان آیه فرستاد واو را تبرئه نمود وبه پاکدامنی او شهادت داد.
عایشه، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را به شدت دوست میداشت تا جایی که در این مورد با دیگران رقابت میکرد، رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم به عایشه گفت: دوستی من نسبت به تو حلقه آهنی و ناگسستنی است.
از بس که پیامبر برادر را دوست داشت و او نیز به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم محبت میورزید، همیشه میگفت: دوست دارم زنان خانواده ما در ماه شوال ازدواج کنند. وقتی پرسید که چرا؟ گفت: رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم مرا در ماه شوال عقد کرد و در شوال مرا به خانه خود برد، ومن از همه زنان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بهره بیشتری از آن حضرت بردم.
او بر اثر محبت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم غیرتش جوش میکرد ورشک میبرد، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم با لبخند میپرسید: غیرت ات وجوش کرد؟ عایشه میگفت: چگونه بر محبت پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم غیرتم جوش نکند وبر دیگران رشک نبرم. عایشه میگوید: درهنگام وفات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم دیدم ایشان صل الله علیه و آله و سلم در آغوشم سنگینی میکند به چهرهاش نگاه کردم دیدم چشمهایش را باز کرده و به سوی آسمان نگاه دوخته ومی گوید: بلکه یار و دوست بالا را اختیار میکنم.
گفتم: ای پیامبر خدا! به تو اختیار داده شده که از دنیا و آخرت یکی را قبول کنی وسوگند به ذاتی که تو را به حق مبعوث داشته تو بهترین اختیار کردی، رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم در آغوش من وفات کرد، سرش را بر بالش گذاشتم وبلند شدم وبا دیگر زنها شروع به گریه کردن نمودم[6].
عایشه رضی الله عنها سالهای زیادی بعد از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم زنده بود و مرجع اساسی مسلمین در حدیث وسنت وفقه به شمار میرفت.
معتمدین وبزرگان تابعین که در عصر عایشه زیستهاند در مورد او میگویند: اگر علم و دانش عایشه با علم زنان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و تمام زنان دنیا مقایسه شود، علم عایشه بیشتر خواهد بود[7].
عایشه هزاران حدیث از احادیث پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را حفظ کرده بود.
عایشه در ماه رمضان در سن (66)[8] سالگی از این جهان رخت بربست. ابوهریره نماز جنازه او را خواند وبزرگ بانوی اسلام در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
وقتی ام سلمه را خبر کردند که عایشه فوت کرده است گفت: سوگند به خدا که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم او را از همه بیشتر دوست میداشت به جز پدرش که از همه مردم نزد پیامبر محبوب تربود[9].
[1]- برای نوشتن چند صفحه ازسیرت عایشه به مراجع زیادی مراجعه نمودهایم كه بعضی عبارتند از: طبقات ابن سعد ج 8 – أسد الغابة ج 6،سیر أعلام النبلاء ج 2، الاستیعاب ج 4 ص 348، البداية والنهاية 8/91، ج 3 ص 130 – وفیات الاعیان ج 3 ص 16 – صحیح بخاری – فضائل الصحابه 868، 878 – وعیون الأثر 378، 380.
[2]- بخاری در جاهای مختلفی این حدیث را ذكر فرموده است مثلا در مناقب الانصار، باب تزویج النبی عایشه وقدومها المدینه به شماره 3895 این حدیث را بیان داشته است.
[3]- أسد الغابة ج 6 ص 331، طبقات ابن سعد ج 8 ص 277.
[4]- ذهبی درسیر أعلام النبلاء ج 2 ص 141، از شبر بن ولید... از علی بن زید بن جدعان از مادربزرگش روایت كرده است.
[5]- بخاری 7/19 فضائل اصحاب النبی، و مسلم در الفضائل 2384 روایت كرده است.
[6]- تاریخ الطبری ج 3ص 167
[7]- ابن شهاب الزهری در الإصابة ج 3 ص 140.
[8]- طبقات ابن سعد ج 8 ص 76.
[9]- اعلام النبلاء ج 2.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر