توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۳۹۹ فروردین ۲۸, پنجشنبه

منشأ نام‌گذاری به «اهل سنت و جماعت»


نام‌گذاری به «اهل سنت و جماعت» چگونه آغاز شد؟
باید در نظر داشت که ما گفتیم منشأِ «تسمیه» و نگفتیم «پیدایش» اهل سنت؛ زیرا اهل سنت یعنی همان باورهای رسول الله ج و یاران وی. آنان کسانی نیستند که بدعتی را پایه‌گذاری کرده باشند و در نتیجه‌ی آن به فرد یا گروهی خاص نسبت داده شوند و متعاقباً گفته شود: این نام در فلان سال پدید آمد. از این رو شیخ الاسلام می‌گوید: (مذهب اهل سنت و جماعت، قبل از این‌که الله ﻷ ابوحنیفه، مالک، شافعی و احمد رحمهم الله را بیافریند، مذهبی کهن و مشهور بوده است. اهل سنت، مذهبِ خویش را از رسول الله ج فرا گرفته‌اند. آنان که با این مذهب مخالفت ورزند، از منظر اهل سنت مبتدعانی بیش نخواهند بود؛ چرا که جمهور اهل سنت، اجماع صحابه ج را حجت می‌دانند و در اجماعِ نسل‌های بعد از ایشان، اختلاف نظر دارند).[1]
در ادامه ابن تیمیه / علت این‌که مذهب اهل سنت به امام احمد / نسبت داده می‌شود را چنین بیان داشته و می‌گوید: (گرچه احمد بن حنبل در امامت و صبر و تحمل شکنجه مشهور‌ است، این بدین سبب نبوده که وی سخن جدیدی در دین ابداع کرده باشد؛ بلکه حرفش سنّتی بود که قبلاً وجود داشته و معروف بوده است و او این سنت را فهمیده و به آن دعوت داده و بر شکنجه و آزاری که دیگران بر او روا داشتند تا از این سخن دست بردارد، صبر و شکیبایی نمود. ائمه‌ی پیش از او، قبل از آن آزمایش و شکنجه از دنیا رفته بودند. زمانی که در اوایل قرن سوم در دوران مأمون و برادرش معتصم و در پی او واثق، فتنه‌ی جهمیه‌ که صفات الهی را نفی می‌کردند، پدیدار گشت، و مردم را به تفکر جهمی فرا می‌خواندند و صفات را ابطال می‌نمودند و متاخرین رافضه هم بر همین اعتقاد بودند، و والیان امر را هم به سلکِ اندیشه‌ی خود در آوردند، اهل سنت با آنان هم‌نظر نشدند. تا جایی که به قتل تهدید شدند و گروهی به غُل و زنجیر کشیده شده و مجازات شدند و آن‌ها را با میل یا به اجبار دستگیر کردند، امام احمد بر باور خود ثابت و استوار ماند؛ تا این‌که او را مدتی زندانی کردند. بعد یاران خویش را برای مناظره با امام فرا خواندند و در مناظره امروز و فردا می‌کردند... «در ادامه راوی شکنجه و رنجِ امام را ذکر می‌کند» و سپس می‌گوید: این امور باعثِ تحقیق در مورد مسایل صفات و آیات شد. و ادله و شبهات از دو منظر اثبات و نفی، هم مورد بررسی قرار گرفت.
نویسندگان هم در این زمینه کتاب‌ها نگاشتند. امام احمد و دیگر علمای سنت و حدیث، همیشه بطلان و فساد مذهب روافض، خوارج، قدریه، جهمیه و مرجئه را شناخته بودند، لیکن به دلیل محنت و مشقت، بگو مگو در این باره زیاد شد. الله ـ هم شأن و منزلت این امام همام را والا نموده و او را یکی از ائمه و عالمی از علمای سرشناسِ اهل سنت گرداند. چرا که او مسایل صفات را بیان داشته و بر نصوص و روایات صفات، اشراف کامل داشت و اسرار پنهانِ «صفات» را آشکار کرد. نه این‌ که او بحثی تازه و دیدگاهی جدید ابداع کرده باشد. از همین رو برخی از اساتیدِ مغرب (الجزایر) گفته‌اند: «پیدایش مذهب با امام مالک و شافعی بوده است و ائمه‌ی مذاهب در اصول، متحد و همسو بوده‌اند، لیکن امام احمد / مذهب را توضیح داده و آن را مشهور کرد». واقعاً هم همان‌طور است که گفته‌اند).[2]
از این مطلب سودمند روشن می‌گردد که اهل سنت و جماعت، ادامه‌ی باورها و اعتقادات رسول الله ج و یاران وی می‌باشد. لذا اگر در دوران بدعت و در زمان بی‌کَسیِ اهل سنت، امامی برخاست و به عقیده‌ی صحیح و جنگ با بدعت دعوت داد، کار جدیدی نکرده است؛ بلکه هر آن‌چه از اعتقادات اهل سنت که به بوته‌ی فراموشی سپرده شده و رنگ باخته است را، زنده و پویا می‌گرداند. چرا که عقیده و برنامه‌ی عقیدتی، قابل تغییر و تبدیل نیست. در نتیجه هر گاه در زمان و مکانی خاص، مذهب اهل سنت به عالِم یا مجدّدی خاص نسبت داده شد، بدین معنا نیست که وی مذهب جدیدی پدید آورده است.
اما این که تسمیه یا نام‌گذاری اهل سنت یا اهل حدیث از چه زمانی شروع شد، باید گفت از دوران شروع تفرقه و پراکندگیِ گروه‌ها و زیاد شدن بدعت‌ها و انحرافات، این نام پدیدار گشت. چرا که لازم بود اهل سنت و جماعت در روش و اعتقاد با نامی خاص، از دیگران متمایز باشند. البته چنان که پیشتر بیان شد، باید در نظر داشت که ایشان، همان امتدادِ باورها و اعتقادات رسول الله ج و یاران وی بوده و (هستند).
سخن پیرامونِ آغازِ فتنه و تفرقه، بسی دراز است؛ لیکن از ریشه و اساس این جریان شروع کرده تا سرانجام به علت تمایز و جدایی اهل سنت از دیگران برسیم:
۱- بسیار روشن است که اولین بدعت، بدعت خوارج و روافض بوده است. آن‌هم درست بعد از شهادت عثمان س و در پی فتنه‌ی عبدالله بن سبأ یهودی. خوارج علی س را تکفیر کرده و علیه او شوریدند. روافض هم بر عکس، مدعی عصمت و امامت یا نبوّت علی س شده و حتی برخی او را «الله» هم خواندند.
بعد از آن بدعت‌ها پی‌در‌پی رخ داد. بدعتِ مرجئه و قدریه در پایان دوران صحابه ش و در زمان امارت ابن زبیر و عبدالملک، پدید آمد و در ابتدای دوران تابعین، - اواخر دوران امویان بدعت جهمیه، مشبهه و ممثله نمودار گشت؛ حال آن‌که در زمان صحابه ش هرگز شاهد چنین اموری نبودیم[3].
۲- در دوران فتنه، مسلمانان به تحقیق و بررسی اسناد و نقد رجال عنایت خاص نمودند؛ چرا که سلف ش از نسبتِ دروغ بر رسول الله ج، بسیار بیم‌ناک بودند- خصوصاً بعد از ظهور بدعت‌ها و هواپرستی‌ها -. امام مسلم در کتاب صحیح خویش از ابن سیرین روایت می‌کند که: ابتدای امر، کسی از سندِ روایات سوال نمی‌کرد؛ ولی چون فتنه‌ها سر برآورد، گفتند: افراد سند را نام ببرید؛ اگر اهل سنت باشند حدیثشان پذیرفته می‌شود و اگر از اهل بدعت باشند خیر[4]. ابن سیرین می‌گوید: «حدیث یعنی دین، ببینید دینتان را از چه کسی می‌گیرید»[5].
در نتیجه عنایت و توجه به حدیث، دقیقاً از زمان فتنه شروع شد. علمای اهل سنت شروع به پاک‌سازی و اصلاح راویان حدیث نمودند. افرادی که روایاتشان پذیرفته می‌شد را از دیگران که قابل اعتماد نبودند، جدا کردند. هر کس در لیست متّبعین و اهل سنت قرار می‌گرفت، روایتش مورد قبول و کسی که در گروه مبتدعین بود، روایتش رد می‌شد؛ مگر با شرایط بسیار دقیق و ریز[6].
باید توجه داشت که فاکتور و ویژگی شیعه «دروغگویی» است و دروغ در نزد آنان به اوجِ شهرت رسید. از همین رو امام شافعی / گفته است: «در میان هواپرستان دروغگوتر از شیعیان ندیدم»[7].
زمانی هم که فتنه‌ی مختار - که دارای گرایش‌های شیعی بود - رخ داد، در زمان او دروغ و ساختن روایات دروغین از قول رسول الله ج بسیار اوج گرفت. لذا امام احمد / از جابر بن نوح از اعمش از ابراهیم نخعی روایت می‌کند که: در دوران مختار در مورد سند (روایات) سوال می‌شد؛ سبب این کار هم دروغ‌های زیادی بود که بر علی س می‌بستند. چنان‌که شریک از ابو اسحاق روایت کرده است که از خزیمه بن نصر عبسی در روزگار مختار شنیده‌ام که می‌گفت: - آنان دروغگو و از یاران علی س هستند و نیز می‌گفت: «این‌ها چه می‌خواهند الله ایشان را بکشد؟ چه مردمان بسیاری را از راه به در کرده و چقدر احادیث را به تباهی کشاندند!»[8].
با شروعِ تحقیق و پژوهش پیرامون سند، و شناختِ رجال حدیث و جدا نمودن روایات آن‌ها، اهل حدیث از هواپرستان جدا گشتند. و در پی آن اصطلاح (اهل حدیث) یا اهل سنت که به حدیث توجه زیاد می‌نمودند، آشکار و پدیدار گشت. آنان کسانی بودند که روایاتشان پذیرفته می‌شد؛ بدعت‌گرا نبودند و هیچ یک از باورهای هواپرستان در آنان ریشه نکرده بود.
۳- در نقطه‌ی مقابل روافض، خوارج قرار داشتند؛ لیکن آنان به راست‌گویی[9] مشهور بودند. و فتنه‌ی این دو گروه از اولین فتنه‌ها و بدعت‌ها به شمار می‌آمد. از همین رو امام بخاری از راوایانِ خوارج، روایاتی را ذکر نموده است. لیکن فتنه‌ و ضلالت خوارج تشخیص داده شد؛ چرا که آنان از جماعت مسلمانان خارج شدند و جز خود دیگران را تکفیر نمودند، صفِ خویش را از صف دیگر مسلمانان جدا نمودند و به جنگ برخاستند. لذا بدعت و انحراف آن‌ها بسیار بر مسلمانان فشار آورد و از همین رو علی س با آنان وارد نبرد شد و تمام صحابه ش را به جنگ علیه آنان بسیج نمود.
وقتی خوارج شورش کردند و فتنه‌ها بسیار شد، مسلمانان یکدیگر را بر اتحاد و همبستگی و ترک تشتّت و از هم‌گسیختگی، تشویق کردند. بر همین اساس وقتی در پیِ کناره‌گیریِ امام حسن از خلافت به نفع امیر معاویه س با وی بیعت کردند، این سال را (عام الجماعة: سال اتحاد و همبستگی) نامیدند.
از این جریانات معلوم می‌گردد که مسلمانان چقدر بر حدیث و شناختن افرادی که از ایشان حدیث گرفته می‌شد، حریص بودند. لذا وصف و ویژگی اهل سنت و اهل حدیث یک نشانه‌ی بارز برای آنان به حساب می‌آمد. هم‌چنین بر اتحاد و همبستگی نیز تشویق می‌نمودند. در نتیجه هر کس که به سنت و پیروی از آن و نیز دوریِ از بدعت، عنایت داشت، و با انجام بدعت یا خلافی دیگر از جمع مسلمانان بیرون نمی‌شد، (اهل سنت و جماعت) نام می‌گرفت.
اهل سنت تألیف در بابِ عقیده را شروع کرده و آن را کتُبِ (سنّت) نامیدند. در این کتاب روایات را مستند از رسول ج، صحابه ش و تابعین، که سلفِ این امت محسوب می‌شوند، روایت می‌کردند. آنان در کتاب‌‌های عقیده‌ بر وجوبِ تبعیت و بر تحریمِ بدعت تمرکز می‌کردند. می‌گفتند: در بحث نام‌ها، صفات الهی، قضا و قدر و دیگر مسایل اعتقادی، باید اعتقادمان همچون سَلَف صالح ش باشد. نیز معتقد بودند نباید از جماعت مسلمان بیرون شد و علیه امامِ مسلمانان کودتا و یا قیام نمود؛ هر چند هم که فاسق باشد. ولی افسوس در هر بحث از این مباحث گروهی دچار زیاده روی و افراط و یا کم‌کاری و تفریط شدند. اما از میان آنان، اهل سنت میانه رو و حدّ وسط بوده است؛ چنان که مسلمانان، در بین سایر ادیان میانه رو هستند.



[1]- منهاج السنة ۲/۴۸۲. تحقیق محمد رشاد سالم.
[2]- همان. ۴۸۲- ۴۸۶.
[3]- المنتقی اثر ابن تیمیه ص ۳۸۷.
[4]- مسلم در مقدمه ص ۱۵. الکفایة ص ۱۶۲-۱۶۳. شرح علل ترمذی نوشته‌ی ابن رجب ۱/۵۱ تحقیق عتر.
[5]- الکفایة ۱۶۲.
[6]- علما در مورد روایت نمودن از افراد مبتدع، در کتاب‌های مصطلح الحدیث سخن گفته‌اند. با شرایطی خاص روایات آنان را پذیرفته‌اند. رجوع شود به، الکفایة ص ۱۵۹ به بعد «نسخه هندی»، شرح علل ترمذی ۱/۵۳ به بعد. تدریب الراوی ۱/۳۲۴ به بعد.
[7]- الکفایة ص ۱۶۷.
[8]- شرح علل ترمذی ۱/۵۲.
[9]- البته نه همه‌ی آنان. خطیب بغدادی با سندِ ابن لهیعه روایت می‌کند، از یکی از بزرگان خوارج شنیدم که می‌گفت: احادیث یعنی دین؛ ببینید دینتان را از چه کسی می‌گیرید؛ زیرا ما وقتی چیزی را می‌پسندیدیم، آن را حدیث می‌ساختیم. الکفایة ص ۱۶۳.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...