و چون اصل اول که اهل سنت و جماعت را از دیگران متمایز
میکند، همان پایبندی به «سنت» رسول الله ج و تمسک به «جماعت» یعنی صحابه ش است،
این ویژگی، صفات و خصوصیاتِ عمومی ایشان را هم تشکیل میدهد که میتوان در خلال
آن، اهل سنت را شناخت و از میان انبوهِ فرقهها، گرایشها و خواهشهای مختلف به
آنان اشاره نمود.
یعنی به اسلام خالص که محمد ج با
آن بر انگیخته شد و صحابه ش از او آموختند و حفظش نمودند، تمسک میجویند.
-(این اعتقادِ فرقهی
ناجیه «گروه نجات یافته» است. همان گروهی که رسول الله ج آن را به نجات یافتن توصیف نموده است. ایشان فرمودند:
«تفترِق
أمّتي عَلی ثَلاثَ وسَبعینَ
فِرقَةً، إثنانِ وسَبعونَ فِي النّارِ، وَواحدةٌ فِي الجَنَّة، وهِی مَا کَان
عَلی مِثلِ مَا أَنا عَلیهِ وأَصحَابِي»: «امت من به هفتاد و سه دسته تقسیم خواهد شد؛ هفتاد و دو دسته در جهنم و
یکی در بهشت است؛ و آن گروهی است که بر آنچه امروز من و یارانم بر آنیم، باشد».
در نتیجه این اعتقاد از رسول الله ج، صحابه ش ثابت است. لذا آنان و پیروانشان همان فرقهی ناجیه
هستند([1].
-(روش آنان، دین اسلام است که الله ﻷ،
رسول الله ج را با آن مبعوث کرد. لیکن رسول الله ج خبر
داد که: امت وی به هفتاد و سه گروه تقسیم خواهد شد و جملگی، جز یک گروه در آتش
هستند؛ آنهم «جماعت». و در روایتی دیگر فرمودند: «آنان کسانیاند که بر اعتقاد من و
یارانم ش هستند»، اهل سنت و جماعت تنها گروه خالص و محضی بود که بدون
هیچ شائبهای به اسلام تمسک جست)[2].
از آنجا که اهل سنت تمام دین را در حیطهی خویش
درآورده و بدان عمل میکنند، در حقیقت پیرامونِ دین «جمع» شدهاند؛ زیرا جماعت، سبب است و
نتیجه؛ و نیز طاعت است و رحمت. و محافظت و پایبندی بر جماعت هم، طاعتِ الهی محسوب
میشود. و از نشانههای رحمت الهی بر اطاعتکنندگانش، حفظ و نگهبانی از جماعتِ
آنان است.
-(عامل و سبب تجمّع و الفت و مهربانی، مجموعهی دستورات
دین و عمل به آنها است. و آن عبارت است از عبادت الله ـ که هیچ
شریک و انبازی ندارد. و میطلبد چنان که ما را دستور داده است، در ظاهر و باطن به
آن پایبند باشیم. سبب تفرقه و از همگسیختگی، رها کردن، فرامینی است که الله أ بدان
دستور داده است. و تجاوز و از حد گذشتن هم مزید بر علت است. پیامدِ جماعت، رحمت
الله أ و رضایت و آمرزش اوست. همچنین خوشبختی دنیا و آخرت و
روسفیدی هم از دیگر نعمتهای اوست.
ماحصلِ تفرقه هم، عذاب و لعنت الهی، روسیاهی و بیزاری
رسول الله ج از گروه مذکور خواهد بود. و این مورد، یکی از دلایلِ
قاطع بر حجت بودنِ اجماع است؛ زیرا ایشان به دلیل تجمع و اتحاد، فرامانبرانِ الهی
هستند و به این سبب مورد رحمت الله ـ قرار میگیرند. امکان ندارد بتوان الله را با اعتقاد و
باور، یا گفتار و رفتاری که بدان امر نکرده است، مورد پرستش قرار داد و مستحق رحمت
شد. پس اگر مردم چنین عملی از آنان سر زد، هرگز اطاعت الهی محسوب نشده و سبب رحمت
نخواهد گشت)[3].
-(هرگاه مردم بخشی از
دستورات الهی را به بوتهی فراموشی بسپارند، میانشان عداوت و کینه پدیدار خواهد
شد. و چون از یکدیگر گسیختند، هلاک و تباه میگردند. و اگر به هم پیوستند، اصلاح و
مالک میشوند؛ از آن رو که «جماعت» رحمت است و «تفرقه» عذاب و عقوبت)[4].
اهل سنت و جماعت اهل اعتدال و میانهروی هستند. گرفتار
افراط و تفریط یا زیادهروی و کوتاهی نشدهاند. همان گونه که امت اسلامی در میان
سایر ملتها میانهرو است، اهل سنت هم از میان سایر فرقهها، دارای اعتدال است.
-(و این «راهِ راست» همان دین خالصِ اسلامی است. راه
راست در قرآن موجود است و آن «سنت و جماعت» است؛ سنتِ محض مساوی است با اسلامِ
خالص و محض. زیرا صاحبان سُنن و مسانید همانند: امام احمد و ابوداود و ترمذی و
دیگران از رسولالله ج با سندهای متعدد روایت کردهاند که فرموده است: «ستَفترقُ هذِه الأُمّة
عَلی ثِنتَینِ وسَبعینَ فِرقَةً کُلُّها فِي النّارِ إلا واحدةٌ، وهِی الجَماعةُ»: «به زودی أمت من به هفتاد و دو گروه تقسیم خواهد شد
و جملگی در آتشاند به جز یکی؛ و آن جماعت است». و در روایتی چنین آمده است: «مَنْ كَانَ عَلَى مَا
أَنَا عَلَيْهِ الْيَوْمَ وَأَصْحَابِي»: «کسی که بر مثل آنچه من و یارانم بر آنیم، باشد».
پس آن گروه نجات یافته «اهل سنت» هستند و ایشان بهترین و میانهروترین
گروه در بین گروهها میباشند؛ چنانکه دین اسلام از دیگر ادیان میانهترین است)[5].
-(در دیگر «موضوعاتِ سنت» هم میانهروی میکند؛ زیرا آنان به
قرآن، سنت و آنچه پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی از
ایشان تبعیّت کردند و بر آن اتفاق نظر دارند، تمسک جستهاند)[6].
-(آنان در بین امت اسلامی از دیگر گروهها معتدلتر
هستند؛ همانگونه که اسلام معتدلترین دین از میان سایر ادیان است؛ چرا که آنان در
«باب صفات
الله أ» بین جهمیهی معطّله و مشبّهه که اهل
تمثیل هستند، قرار دارند. در باب «افعال الله ـ» هم بین قدریه و جبریّه میباشند. در بابِ «وعید» که به معنای وعدهی به مجازات از
جانب الله میباشد، اهل سنت، بین مرجئه و وعیدیه که شاخهای از قدریه است و نیز
دیگران، قرار گرفته است، در «بحث ایمان و دین» بین حروریه (خوارج) و معتزله، و
مرجئه و جهمیه هستند، در مورد «اصحاب ش» بین روافض و خوارج میباشند)[7].
آنان ملتزم به متون سهگانهی فوقاند. یعنی به تمام
دستوراتی که رسول الله ج با آن مبعوث شده است؛ نه دین متکلمین و فلاسفه.
-(آنان ویژگیهای سهگانه یعنی «ایمان به آفرینش و برخاستن از قبرها،
مبدأ و معاد، ایمان به الله و روز حساب و کتاب»، که مجموعِ صلاح و رستگاری هستند را
در خود جمع نمودهاند. ایشان به عمل صالح پایبند هستند؛ عمل صالح که عبارت است از:
عملی کردنِ آنچه بدان دستور داده شدهاند و رها کردن هر چه از آن باز داشته شدهاند.
محصولِ این فرمانبری، حصولِ ثواب در آخرت از جانب الله أ و
دور راندن عقاب و مجازات خواهد بود. از این رو شخص برای آینده نگران نیست و نسبت
به گذشته غمگین نمیشود)[8].
ریشه و اساسِ امت محمد ج اهل سنت میباشد.
آنان که امتداد طبیعی و صحیحِ پیروان دینِ اسلاماند. همانند خودِ دین محمد ج که
ادامهی طبیعی و درستِ ادیان پیامبران گذشته † میباشد.
در نتیجه گروههای دیگری که در دین اضافه شدهاند، اقلیتهای شاذّ و نادری هستند
که از مسیر اصلی و صحیحِ امت اسلامی به بیراهه رفتند.
-(در این باره میتوان به حدیث مشهوری که در کتابهای «سنن و مسانید» مثل سنن ابوداود، ترمذی، نسائی و
دیگران آمده است اشاره نمود: «افْتَرَقَتِ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى وَسَبْعِينَ
فِرْقَةً كُلُّهَا فِي النَّارِ إِلا وَاحِدَةً، وَافْتَرَقَتِ النَّصَارَى عَلَى
اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً، كُلُّهَا فِي النَّارِ إِلا وَاحِدَةً،
وَسَتَفْتَرِقُ هَذِهِ الأُمَّةُ عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً كُلُّهَا فِي
النَّارِ إِلا وَاحِدَةً» وفي لفظ: «عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً» وفي روایة قالوا: «یا رسول الله، من الفرقة الناجیة؟ قال: مَنْ
كَانَ عَلَى مَا أَنَا عَلَيْهِ الْيَوْمَ وَأَصْحَابِي». وفي روایة قال: «هِيَ الْجَمَاعَةُ، يَدَ
اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ»: «یهودیان
هفتاد و یک دسته شدند و همگی در آتشاند جز یکی، و نصاری یا ترسایان هفتاد و دو
گروه شدند و جملگی در آتشاند جز یکی، و به زودی این امت «اسلام» هفتاد و سه شاخه خواهد شد که همه در
آتشاند جز یکی. در روایتی دیگر آمده است: بر هفتاد و سه «ملت» یا دین. گفتند: ای رسول آن گروه
نجات یافته کیست؟ فرمود: هر کس که بر آنچه من و یارانم امروز بر آنیم، باشد. در
روایتی دیگر فرمودند: آن گروه «جماعت» است؛ دستِ (بلاکیف) الله ـ بر جماعت
است».
لذا میبینیم فرقه ناجیه که همان گروه نجات یافته
باشند، به اهل سنت و جماعت توصیف شدهاند؛ بیشترین امت محمد ج یا «سوادِ اعظم» یا گروه بزرگ هم، آنان هستند. اما
دیگر گروهها گروههای تکرو، اهل بدعت، تفرقه و جداییخواه و اهل بدعت میباشند.
جمعیت این گروها (تکتک) به پای جمعیتِ نجات یافتگان نمیرسند چه برسد که هم تعداد
آنان باشند. بلکه بسیار اندک و ناچیزاند. شعار این گروهها جدایی از قرآن، سنت و
اجماع است. در حالی که هر کس معتقد به کتاب الله ﻷ و سنت و
اجماع باشد، در زمرهی اهل سنت و جماعت است)[9].
اهل سنت معتقدین همان شریعتی هستند که رسول الله ج آن
را در تمام ابعاد دین پایهریزی کرد؛ که شامل عقیده وباورها، برنامههای تحقیقی
پژوهشی، رفتاری، عبادات، مقاصد و سیاستهای شرعی و غیره میشود.
-(از این رو سنت همانند شریعت است. و سنت آن است که
رسول الله ج آن را شریعت و روش قرار داده باشد. گاه سنت به عقایدی
که ایشان پَی ریزی کردهاند اطلاق میشود و گاه مراد از سنت، شریعت و اعمالی است
که او ج ارزانی داشته است؛ گاهاً هم هر دو معنا منظور است. لفظِ
سنت، همانند کلمهی «الشرعة» دارای چندین معناست. از همین رو ابن عباس ب و دیگران در تفسیرِ «شِرْعَةً
وَمِنْهَاجًا» میگویند: «سنت و راه و روش». یعنی «شرعة» را به سنّت و «منهاج» را به روش تفسیر نمودهاند. «سنت» و
«شِرعَةً» گاه در عقاید و اقوال است و گاه در مقاصد و رفتار. اولی، در روش علم و
کلام کاربرد دارد و دومی، در روش حال و سماع؛ و برخی اوقات هم در روشِ عبادات
ظاهری و سیاست کشورداری به کار میرود[10].
-(سنتی که پیروی از آن واجب است و اهلش لیاقت تعریف و
تمجید را داشته و مخالفش سرزنش و نکوهش میگردد، سنتِ رسول الله ج در
عقاید، عبادات، و سایر امور دینی است و بس. موارد مذکور را میتوان با احادیث
ثابتِ نبی اکرم ج در گفتار، رفتار، و هر گفته و عملی که ترک کرده است،
شناخت؛ سپس با شناختِ آنچه صحابه ش و تابعین رحمهم الله بدان معتقد بودهاند)[11].
اهل سنّت آگاهترین افراد به موارد فوق بوده و بیشترین
محبت و دوستی را به سنّت و پیروانِ سنّت دارند.
-(سزاورترین مردمانی که شایسته تصاحب مقامِ گروهِ نجات
یافتهاند، اهل حدیث و سنّت میباشند؛ کسانی که هیچ پیشوایی جز رسول الله ج
ندارند که برایش تعصّب داشته باشند. آنان داناترین انسانها به گفتار، رفتار و
وضعیت پیامبر اسلام ج بوده و از همه بیشتر تواناییِ تشخیصِ روایات صحیح از
ضعیف را دارند. ائمهی حدیث بزرگترین فقها در بحث حدیثاند؛ معانی روایات را از
همگان بهتر دانسته و به آن پایبندتر هستند. در تصدیق، عمل، دوست داشتن، محبت به
آنان که حدیث را دوست دارند و دشمنی با کسانی که دشمن حدیثاند، گوی سبقت را از
همگان ربودهاند. کسانی که مباحث کلی و مجمل را همان سان که از قرآن و سنت ثابت
است، روایت میکنند)[12].
اهل حدیث تنها به افرادی گفته نمیشود که مشغولِ علم
حدیثاند؛ بلکه هر کس که حدیث را دوست داشته و معنای آن را حفظ کرده، عامل به آن
است و به آن دعوت میدهد هم، اهل حدیث است. فرقی ندارد که این دعوتگر محدّث باشد
یا فقیه، زاهد و پارسا، امیر و یا عوام الناس.
-(ما آنان را که فقط بر شنیدن، نوشتن و روایت حدیث
اکتفا میکنند، اهل حدیث نمیخوانیم؛ بلکه منظور از اهل حدیث آناناند که در ظاهر
و باطن مستحقترین انسانها در حفظ، شناخت و فهمِ حدیث، و عاملترین آنان به حدیث،
در ظاهر و درونِ خویشاند. همچنین آنان را اهل قرآن هم میخوانیم. کوچکترین ویژگی
آنان، محبت به قرآن و حدیث، پژوهش در آن دو و معانی و عمل به مقتضای آنها است.
فقهای اهل حدیث از دیگر فقها به سنت پیامبر ج آگاهترند.
پارسایان و زُهّادِ اهل حدیث از پرهیزگاران دیگر فرقهها در پیروی از رسول ج صادقتر
هستند. اُمرای اهل حدیث از دیگر فرمانروایان مستحقتر به سیاستِ نبوی بوده و عموم
اهل حدیث از دیگر مردمان، حقدارتر به دوستی و موالات با رسولِ بی بدیل ج هستند)[13].
-(سنت آن است که صحابه ش از رسول
الله ج آموختند و سپس تابعین از آنان فرا گرفته و در ادامه
تبع تابعین از تابعین و به همین منوال تا روز قیامت. برخی از ائمه هم از برخی دیگر
آگاهتر و صبورتر بودهاند)[14].
از آنجا که اهل سنت در اطلاعات حدیثی با یکدیگر متفاوتاند،
اجتهاد و برداشت آنان هم در پارهای از مسایلِ علمی به تناسب اطلاعاتشان، فرق دارد؛
حتی گاهاً برداشت آنان، مخالف سنت هم میباشد.
-(از همین رو بسیاری از ائمه و سلفِ امت هم در این وادی
لغزیدهاند. فتواهایی دارند که برخواسته از اجتهاد شخصیِ آنان است و با کتاب و سنت
در تضاد است)[15].
اهل سنت و جماعت از دیر باز در مسایل علمی و عملی
اختلاف نظر داشتند؛ لیکن روش و برنامهی خویش را با توجه به ادبِ اختلاف، در فضایی
کاملاً دوستانه و مملو از احترام، با هدف و گرایشی اساسی که همان محافظت بر حفظ
اتحاد و همبستگی یا «جماعت» و رها کردن تفرقه و اتهام است، کنترل و مدیریت کردهاند.
هر چند که حجم تفاوتها زیاد بوده باشد.
-(الله ﻷ محمد ج را به حق فرستاد و قرآن را بر وی نازل نمود. او به سوی
مردمانی با سلیقههای مختلف، با دلهای ناهمگون و نظریاتِ متضاد فرستاده شد، با او
پراکندگی برچیده شد و دلها به هم مهربان گشت و از مکر شیطان محفوظ ماند.
سپس الله ﻷ بیان میدارد که «جماعت» به عنوان یک اصل، ستون دین محسوب میشود.
رسول الله ج هم از مناظرات و بحثهایی که منجر به اختلاف و تفرقه
شود، نهی فرموده است... و گروه نجات یافته را به پایبندیِ سنت، توصیف مینماید و
آنان را جماعت مینامد... علمای صحابه و تابعین و نسل بعد از آنان رحمهم الله وقتی
در مسئلهای اختلاف نظر داشتند، به این فرمودهی الهی عمل میکردند: ﴿فَإِن
تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ
تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ
تَأۡوِيلًا﴾ [النساء:
59]. یعنی: «و اگر درباره چیزی نزاع
داشتید، آن را اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، به الله و پیامبر ارجاع دهید؛
این برای شما بهتر واز نظر عاقبت نیکوتر است».
مناظره و بحث آنان در مسألهای خاص، از باب مشاوره و
خیرخواهی برای یکدیگر بود. گاهاً سخنانشان با هم فرق داشت، اما دوستی، عصمت و
برادری خویش را حفظ میکردند... لیکن اختلاف نظر در احکام بیشتر از آن بود که
بتوان حفظ و مدیریتش نمود. و اگر هر گاه مسلمان در مسئلهای با یکدیگر اختلاف نظر
داشتند و بخواهند به سبب آن از هم بِبُرند، هیچ احترام و عصمتی میان مسلمانان باقی
نخواهد ماند»[16].
-(من «ابن تیمیه» باور دارم و مطمئن هستم الله ـ خطای این
امت را آمرزیده است؛ چرا که خطا در مسایل قولی خبری و مسایل علمی، عمومیت دارد.
پیوسته سلفِ امت در بسیاری از مسایل اختلاف نظر داشتهاند و هیچ کس دیگری را به
کفر، فسق و گناه متهم نکرده است)[17].
-(ابو حنیفه / و شاگردانش
استثناء در ایمان را جایز نمیدانند و اعمال را جزو ایمان دانسته و مرجئه را نکوهش
میکنند. مرجئه فرایض و اجتناب از محارم را واجب نمیدانند و میگویند مطلقِ ایمان
کافی است... معلوم است که اختلاف در این مسأله لفظی است. یعنی این اختلاف میان
علما و دینداران، همانند دیگر اختلافات در باب احکام است. همگی در زمرهی اهل
ایمان و قرآن هستند)[18].
با وجود تمام اختلافات نظریای که بین اهل سنت وجود
دارد، لیکن حق از میان جمعِ آنان بیرون نخواهد رفت؛ چرا که هر کدام از ائمه و
علمای اهل سنت، در هر حوزهای که الله ﻷ برایش
میسّر نموده باشد، در حفظ و حراست دینی، قائم مقام رسولالله ج هستند.
-(به علمای دین (ابدال) اطلاق میشود. چرا که آنان،
جایگزین و بَدَلِ انبیاء † هستند،
و در حقیقت قائم مقام آنان میباشند. انسانهای مجهول و نایابی نیستند که حقیقتشان
برای کسی شناخته شده نباشد. هر کدام به تناسب بخشی از ویژگیهای پیامبران † نایب ایشان قرار گرفتهاند؛ یکی در علم و گفتار، دیگری در عبادت و طبیعت
و آن دیگری ممکن است همهی موارد در او یافت شود)[19].
-(در میانشان صدّیقان، شهدا و نیکوکاران وجود دارند.
برخی از ایشان هم علمایی سرشناس و چراغهایی فروزان و معروف هستند. دارای ویژگیها
و خصلتهای عالی و قابل به ذکر بودهاند، برخی هم جایگزینهای عملی برای پیامبران
هستند؛ ائمهای که تمامِ مسلمانان بر هدایت و درک و فهم آنان اتفاق نظر دارند)[20].
از آنجا که اهل سنت هدایت شده و اهلِ دینِ حق بودهاند،
و الله ﻷ هم وعده نموده است که این دین را کاملاً یاری کرده و
غالب گرداند، اهل سنت، همان گروه یاری شدهایست که رسول الله ج از آن خبر
داده است.
-(پیامبر اسلام ج در مورد
ایشان فرمودند: «لا تَزالُ طَائفَةٌ مِن أُمَّتی عَلَی الحَقِّ ظَاهِرینَ
لا یَضُرُّهُم مَن خَذَلَهُم ولا مَن خَالَفَهُم حَتَّی تَقُوم السَّاعَة»: «همیشه گروهی از امت من با حق، غالب و مسلط هستند؛
تا قیامِ قیامت هم، کارشکنان و مخالفان به ایشان آسیبی (دینی) نمیرسانند»).[21]
-(آنان تا بر پایی قیامت گروه یاری شده و با حق، غالب
و پیروزاند؛ زیرا هدایت و دینِ حقّی که الله أ پیامبران
خویش را با آن مبعوث داشت، همراه آنان است. آنها، همان گروهی هستند که الله ـ وعده داده
است تا به تمام دین جامهی عمل بپوشانند و کافی است که الله أ گواه باشد)[22].
برخی از اهل سنت درستکار و شهیداند و بعضی هم عصیانگر
و بیقید و بند هستند. اما نسبت به دیگر گروهها خیر بیشتری در آنها یافت میشود؛
چنان که دیگران نسبت به ایشان شرورتر هستند.
-(گرچه منتسبینِ به سنّت و حدیث، از بقیهی گروهها
صالحتر هستند، لیکن سنت در مقایسه با اسلام، همانند اسلام در مقایسه با دیگر
ادیان است. ویژگیهایی که در منتسبین به اسلام یافت میشود، در بقیه هم سراغ
داریم. و درست است که خیر و نیکی در غیر مسلمانان دیده میشود، اما این موارد در
مسلمانان بیشتر قابل مشاهده است. و باید گفت انواع بدی و شرّ در میان مسلمانان به
چشم میخورد، لیکن در بین غیر مسلمانان بسیار زیادتر یافت میشود؛ لذا آنان که
منتسب به سنت هستند، در میانشان همانندِ افراد دیگر گروهها نیز موجود است. درست
است که در گروههای غیرِ اهل سنّت هم هر گونه خیری به چشم میخورد، اما به پای خیر
و نیکیهای اهل سنّت نمیرسد. هر نوع شرّ و بزهکاریای هم که در بین اهل سنّت
شاهدیم، در دیگران به مراتب بیشتر سراغ داریم)[23].
بیشترین افرادی که از این امت به کتاب الله و سنت رسول
الله ج تمسک جستهاند، اهل سنت و جماعت هستند. یاران رسول ج را بسیار
دوست میدارند و به آنان محبت میورزند. حدیث نبوی را در علم و عمل، و فقه و روش،
از صحابه ش آموختهاند. ایشان کسانیاند که شعار قرآن، سنت و
اجماع را سر داده و به «جماعت» تمسک جسته و بر این تجمّع، اتحاد و همبستگی دارند.
زیر پرچم قرآن و حدیث، حضور یافته و از پرچم و شعارِ گروههای گمراه، تکرو، جداییطلب،
هواپرست و اختلالگر دور هستند. افرادی که عضو اهل سنت و جماعت هستند، از نظر علم
و عمل، خیر و شر، عدل و ظلم، صبر و سرکشی و بیآزار بودن و دشمنیِ با هم متفاوتاند.
اما با این وجود میدانند که پایبندی به اخوّت و برادری، دوستی و اتحاد، اصلِ مهم
جماعت و ستونِ دین، هویت دینی و رحمتِ پرورگار بر آنان است.
[1]- همان: ج۳ ص ۱۷۹.
[2]- همان: ج۳ ص ۱۵۹.
[3]- همان: ج۱ ص ۱۷.
[4]- همان: ج۱ ص ۴۲۱.
[5]- همان: ج ۳ ص ۳۶۹.
[6]- همان: ج ۳ ص ۳۷۵.
[7]- همان: ج ۳ ص ۱۴۱.
[8]- همان: ج۱۲ ص ۴۶۹.
[9]- همان: ج۳ ص ۲۴۵.
[10]- همان: ج۱۹ ص ۳۰۷.
[11]- همان: ج۳ ص ۳۷۸.
[12]- همان: ج۳ ص ۳۴۷.
[13]- همان: ج۴ ص ۹۵.
[14]- همان: ج۳ ص ۳۵۸.
[15]- همان: ج۳ ص ۳۴۹.
[16]- همان: ج۲۴ ص ۱۷۰.
[17]- همان: ج۳ ص ۲۲۹.
[18]- همان: ج۱۳ ص ۴۱- ۴۷.
[19]- همان: ج۴ ص ۹۷.
[20]- همان: ج۳ ص ۱۵۹.
[21]- همان: ج۳ ص ۱۵۹.
[22]- همان: ج ۴ ص ۹۷.
[23]- همان: ج ۱۲ ص ۴۵۵.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر