توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۳۹۹ فروردین ۲۸, پنجشنبه

ویژگی‌های اخلاقی رفتاری اهل سنت و جماعت


اهل سنّت، حاملان میراث نبوت با دو بُعد علمی و عملیِ آن می‌باشند. بدون شک بارزترین جنبه‌ی علمی در روش و سیره‌ی نبوی، بُعد اخلاقی آن است. از همین رو اخلاق نبوی که مجموعه‌ای از رحمت و شفقت، آرزوی خیر برای مردم، صبر و شکیبایی در تحمل مردم و در دعوت دادن ایشان و دیگر موارد، منبع و سرچشمه‌ای است که اهل سنت خصوصیات اخلاقی رفتاری خود را با آن آبیاری می‌کند. البته در این میان، میراث علمی و هدایت را که الله ـ با فضل و رحمت خویش به این فرقه اختصاص داده است، حائز اهمیت قرار می‌دهند.
-(الله ﻷ رسول الله ج را رحمت و هدایتی، بر جهانیان مبعوث نمود. چنان‌که وی را با علم، هدایت و ادلّه‌ی عقلی و نقلی فرستاد، همین‌طور برای احسان و نیکی به مردم هم مبعوثش نمود؛ برای رحمتِ بلاعوض و بدون چشم‌داشت و برای صبر بر اذیت و آزار و تحمل ایشان. از این رو وی را با علم و کَرَم و شکیبایی و بردباری برانگیخت. رسولی که آگاهِ رهنما، بزرگوارِ نیکوکار و بردباری بسیار بخشاینده بود.
پس او تعلیم می‌داد و راهنمایی می‌کرد و قلب‌ها را اصلاح می‌نمود، بدون هیچ چشم داشتی خیر و صلاح دنیا و آخرت را نشان می‌داد؛ و این، صفت و ویژگی هر پیامبری بود.
و روش رهپویان رسول ج هم، همین است، صفت امتِ وی هم همین می‌باشد: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ [آل عمران: 110]: «شما بهترین امتی بودید که برای مردم پدیدار گشتید».
ابوهریره س می‌گوید: شما بهترین مردم برای مردمان بودید، آنان را به زنجیرها بسته و می‌آورید تا وارد بهشتشان می‌کنید. اهل سنت برای سودرسانی و اصلاحِ مردم، مال و جان خویش را در این راه هزینه می‌کنند. لیکن مردم به علت عدم آگاهی، آن را ناپسند می‌دارند؛ چنان که امام احمد / در سخنرانی خویش گفت: شکر و سپاس الله - ﻷ - را که در هر برهه از زمان که پیامبری نبود، علما را توفیق داد تا مردم را از ضلالت و گمراهی به هدایت رهنمون باشند، در اجرای این برنامه صبوری کردند، مرده‌دلان را با کتاب الله زنده کردند، و نابینایان را به نور الهی بینایی بخشیدند، چه کشته شدگان به دست شیطان را که زنده نمودند و چه بسیار گمراهانی را که رهنمون گشتند، چه زیبا بود تأثیرشان بر مردم، و چه بد بود بازتاب مردم در برابرشان....
الله ﻷ اخلاق پسندیده و والا را دوست می‌دارد و اخلاق رذیله و بد را نمی‌پسندد. او تعالی در هنگام ظهورِ شبهات، دیدِ تیزبین را دوست داشته و عقل کامل، در هنگام بروز شهوات برای او تعالی محبوب است. و گویند او شجاعت را می‌پسندد هر چند که برای کشتن مارها باشد؛ و نرمی و آسان‌گیری را دوست دارد حتی با مشتی خرما)[1].
در اخلاق و رفتار به قرآن و حدیث اقتدا می‌کنند؛ خواه در تعامل با هم‌فکران خویش باشد، یا با دیگران.
-(در هنگام سختی‌ها و ناگواری‌ها به صبوری، و در راحتی و خوشی به شکر و سپاس و هنگام تقدیراتِ تلخ به راضی بودن دستور می‌دهند، به کارهای شایسته و نیک و اخلاق پسندیده فرا می‌خوانند. به این فرمایش رسول باور دارند که: «أَكْمَلُ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَانًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا[2]: کاملترین مؤمنان در ایمان، خوش اخلاق‌ترینِ آنانند». تشویق می‌کنند با آنان که از تو بریده‌اند ارتباط برقرار کنی، به کسانی که از تو دریغ کرده‌اند، بپردازی و از آنان که به تو ستم روا داشته‌اند، درگذری. اهل سنت به نیکی والدین، ارتباط خویشاوندی، همسایه‌داری، یتیم پروری، مسکین‌نوازی و کمک به راه‌مانده و مهربانی بر زیر دست، فرا می‌خوانند. از کبر و خود ستایی، سرکشی و زورگویی به خلق، چه به حق و چه ناحق، باز می‌دارند. به اخلاق والا دستور داده و از بد اخلاقی و نادانی نهی می‌کنند. در تمام گفتار و رفتار خویش در هر بُعدی، منقاد و فرمانبرِ کتاب الله و سنت رسول ج هستند)[3].
۳- اهل سنت با توجه به حفظِ «جماعت»، امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند  
اولین اصل و قاعده‌ای که اهل سنت را بهترین امت قرار می‌دهد این است که، آنان امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند؛ لیکن آن‌ها با وجودی که به تمام موجبات شریعت جامه‌ی عمل می‌پوشند، در عینِ حال بر قاعده و قانونِ بزرگی دیگر، که همان حفظ و پاسداری از «جماعت» و هم‌دلی، هم‌صدایی و ترک اختلاف و تفرقه باشد، ملتزم و پایبند هستند.
-(همان‌سان که شریعت واجب می‌دارد، امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند. معتقد به برپاییِ حج و جهاد، گردهمایی در نماز‌ها و عیدها در کنار امیر و فرمانروای خویش‌اند. خواه آن امیر نیکوکار باشد یا بزهکار، به جماعت پایبند هستند و نصیحت و خیر‌خواهی به امت را تدّیُن می‌دانند. به این فرموده‌ی رسول الله ج معتقدند: «المُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ كَالْبُنْيَانِ يَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضًا وَشَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ ج: مؤمن برای مؤمن، بمنزلۀ یک ساختمان است که هر قسمت آن، موجب تقویت قسمت دیگر آن می‌شود. سپس (برای توجیه) انگشتانش را در هم فرو برد».[4]
و نیز این فرمایش رسول ج را هم باور دارند که فرمود: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ، وَتَرَاحُمِهِمْ، وَتَعَاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى»[5]: «مَثَل مؤمنان در دوستی، ترّحم، و عطوفت به هم، مِثل بدن است که هرگاه عضوی از آن به درد آید، سایر اعضا در تب و شب‌بیداری، با او هم‌دردی می‌کنند» ).[6]
-(بر والیان امر که علما، امرا و شیوخِ هر گروه هستند، واجب است که مسئول شهروندانِ خویش باشند، امر به معروف و نهی از منکر نمایند، به آن‌چه الله أ و رسول‌الله ج دستور داده‌اند امر کرده و از هر آن‌چه باز داشته‌اند، باز دارند)[7].
-(بخشی از امر به معروف، دستور به اتحاد و هم‌بستگی و نهی از اختلاف و از هم‌گسیختگی است)[8].
وقتی اهل سنت ملتزم به اطاعت الهی است و بر حفظِ جماعت می‌کوشد، این کار را بر اساس علم شرعی و اجرایی کردن آن می‌آغازند. از این رو در دلِ آزدی و پویایی، در تکاپوی طاعت الهی‌اند؛ نه در سرکشی و طغیان.
-(راه میانه که همان اسلامِ ناب است، برای آنان که دوشادوشِ امیر خویش و گروهی که سزاوارتر به اسلام هستند و می‌خواهند علیه مسلمان‌نماها[9] جهاد نمایند، جهاد محسوب می‌شود. البته زمانی که این تنها راه جهاد باشد؛ و اگر گروهِ مجاهد مرتکب معصیت و نافرمانی الهی می‌شوند، نباید هم‌دوشِ آنان وارد جهاد شد، بلکه باید در طاعات الهی آنان را همراهی کرده و در معصیت‌ها رهایشان نمود؛ چرا که «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ»[10]: «نباید مخلوق را در نافرمانیِ خالق اطاعت نمود». برتری این امت در گذشته و حاضر، بر اساس همین فاکتور بوده است. و این رویکرد بر هر انسان مکلّفی، واجب است. این ایدئولوژی و نوع نگرش یعنی میانه‌روی. نه همانند خوارج است که به پیامدِ کم علمی، سجاده آب می‌کشند و خود را پارسایان امت می‌دانند. نه بسان مرجئه است که خود را در همه چیز پیروِ حاکمان می‌دانند؛ حتی اگر آن حکام نیکوکار نباشند[11].
اهل سنت هم‌زمان، حامل دو امانت است. سنگینی یکی از آن‌دو، باعث فراموشی دیگری نمی‌شود. یکی امانتِ علمی کاربردیِ دعوت و جهاد است و دیگری، امانتِ محافظت بر «جماعت اسلامی» به معنای عام و فراگیر. آن‌ها آزادانه، دور از تسلّطِ آز و خودخواهی، عرف، غلبه‌ی مذهبی یا طریقتِ صوفیانه یا طایفه‌گری، بسیار دقیق طبق موازین حکیمانه‌ی شرع، ادامه‌ی مسیر می‌دهند.
-(بیان و تبلیغ رسالت الهی که از طریق وحی بر پیامبرانش نازل شده است و پایبندی به میثاقی که الله ﻷ از علما گرفته است، واجب شرعی است. در نتیجه فراگیری آموزه‌های پیامبران، ایمان، دعوت و تبلیغ و تلاش و مجاهده‌ی بر آن واجب است. به جِد می‌طلبد، گفتار و کردار مردم در اصول و فروعِ درونی و ظاهری، دقیقاً با قرآن و سنت سنجیده شود. در این میان نه از هواپرستی‌هایی از قبیلِ عادت‌، مذهب، طریقت، ریاست یا شخصی خاص دنباله روی خواهد شد، و نه حدس و گمانه‌زنی‌هایی از قبیل روایات ضعیف، قیاسِ فاسد، تقلید از کسی که پیروی از گفتار و رفتار او واجب نیست. چرا که الله أ در کتاب خود آنان را که به حدس و گمان و خواهشات نفسانی معتاد هستند و پیروی از دستورات معبودشان را رها کرده‌اند، نکوهش کرده است)[12].
۶- اهل سنت فقط نسبت به «حق» ولا و دوستی دارند و بس
از آن‌جا که اهل سنت فقط نسبت به حق، دوستی دارند، در همان وهله‌ی اول به هر شخص، گروه یا تجمعی از همین منظر می‌نگرند نه بر اساس تعصب جاهلی نسبت به تیره و قومیت، شهر، مذهب، طریقت و سلوک، تجمّع و یا ریاست.
-(هیچ کس حق ندارد ستایش و نکوهش، حُبّ و بُغض، و دوستی و دشمنی را به اسمِ قبیله، شهر، مذهب یا راه و روشی که به یکی از ائمه و مشایخ نسبت می‌دهند، یا به دیگر انتسابها، وابسته بداند. لذا هر کس مؤمن است، موالات و دوستی با او واجب است از هر قشری که باشد. و اگر کافر است، باید با او معادات داشت و وی را دشمن دانست، از هر قشری که باشد. و کسی که ایمانی آمیخته با فسق و فجور دارد، بر حسب ایمانش باید با او موالات داشت. و بغض و کینه هم به تناسبِ ایمان باید باشد. چنین شخصی بر عکسِ اعتقاد خوارج و معتزله، به صِرف ارتکاب گناهان، کافر نمی‌شود. و هرگز انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین در ایمان و دین، حب و بغض و موالات و معادات در رتبه‌ی فاسقان نیستند)[13].
آنان به صِرف اهل سنت بودن، با چشم پوشی از اینکه به کدام گروه، حزب، جماعت، گرایش یا اجتهادِ خاصی منتسب هستند، یکدیگر را دوست دارند. و بدون اینکه سریع همدیگر را متهم کنند و یا گمراه بخوانند، برخی را معذور می‌دارند.
-(واجب است فردی را که الله ـ مقدّمش نموده است، مقدم دانست و آن را که عقب ‌نهاده است، عقب نهاد. باید آن‌چه را که الله ﻷ و رسولش ج دوست می‌دارند، دوست داشت و به هر چه بُغض می‌ورزند، بُغض ورزید. باید از آن‌چه نهی نموده‌اند باز داشت و به آن‌چه راضی‌اند، راضی بود. باید که همه یکپارچه و متحد باشیم. اما چه کنیم کار به جایی رسیده است که بعضی از مردم برخی دیگر را گمراه و کافر می‌خوانند. حال آن‌که ممکن است حق با طرف مقابل بوده و مطابقِ قرآن و سنت عمل نماید. و گرچه ممکن است برادر مسلمانش در بخشی از امور دینی دچار خطا شده باشد. چنین نیست که هر کس به پیامدِ خطایی، کافر و فاسق محسوب شود؛ بلکه الله ـ خطا و فراموشی را برای این امت معاف نموده است)[14].
اهل سنت کسی را با سؤالاتی که از جانب الله نیست، مورد امتحان و آزمایش قرار نمی‌دهند. به اسم‌ها، شعارها و لوگوها، تجمعات و رؤسا تعصّب ندارند. بلکه معیارِ دوستی و دشمنی آنان، دین و تقوا است. فقط نسبت به جماعت مسلمانان آن هم به معنای حقیقی، تعصب دارند و بس. و جماعت مسلمانان آنان‌اند که پرچم قرآن و سنت بر فهم سلف صالح را بر افراشته‌اند.
-(لذا واجب است در این زمینه کوتاه آمد و از ذکر یزید بن معاویه و امتحانی که مردم به وسیله‌ی او شدند، روی گرداند. چرا که این رویکرد، با باور اهل سنت هم‌خوانی ندارد. همچنین نباید امت را با آن‌چه که الله ﻷ و رسول ج بدان دستور نداده است، مورد امتحان و آزمایش قرار داد. مثلاً نباید به افراد گفت: شما «شکیلی» هستید یا «قرفندی»[15]؟ واجب است وقتی از یک مسلمان چنین سؤالی شد، در جواب بگوید: نه شکیلی و نه قرفندی؛ بلکه مسلمانم و پیرو کتاب الله و سنت بر مبنای فهم سلف صالح)[16].
-(بلکه برخی از نام‌ها برای انتساب مردم به برخی از امامان مثل: امام ابوحنیفه، مالک، شافعی و احمد بن حنبل رحمهم الله یا به شیخی همانند: قادری، عَدَوی و غیره یا انتساب به قبایلی مثل: قیسی، یمانی یا به کشوری از کشورها و شهرها همانند: عراقی و مصری، که نامگذاری با آن گنجایش دارد، جایز نیست مردم را تفتیش کرده و مورد امتحان قرار داد. هرگز نباید بر مبنای نام‌ها دوستی و دشمنی ورزید. بلکه گرامی‌ترین مردم در پیشگاه الهی آنانند که از همه پرهیزگارتر باشند؛ حال از هر تیره و طایفه‌ای که می‌خواهند باشند)[17].
-( با این وجود چگونه برای امت محمد ج جایز است که چنان از هم بگسلد و بپاشد که بر مبنای طایفه‌گری، با شخصی دوستی ورزیده و با دیگری، بر اساس هوا وهوس که هیچ دلیلی از جانب الله ـ بر صحّت آن نیامده است، دشمنی ورزد. تا جایی که الله ﻷ نبی خود ج را از چنین رویکردی مبرّا دانسته است. این ویژگیِ اهل بدعتی همچون خوارج است که از جماعت مسلمین کناره گرفته و ریختن خون مخالف خویش را به ثمن بخس، مشروع و مباح می‌داند. لیکن اهل سنت و جماعت به حبل الله (دین اسلام) چنگ زده‌اند. کمترین کاری که در این زمینه می‌کنند این است که شخصِ مقابل را در آن‌چه با آنان هم‌نظر است، پذیرفته و در اختلافات از او به الله پناه برده می‌شود!...
چگونه می‌توان با نام و برچسب‌های نوپیدایی که برای اثباتش از قرآن و سنت دلیلی وجود ندارد، امت را تکه پاره نمود؟!
فروپاشیِ فعلی امت در بین علما، مشایخ و بزرگان، حاکمان و زمامداران، عاملِ قهر و غلبه‌ی دشمن بر آنان است؛ چرا که آنان عمل به دستورات الله ﻷ و رسول الله ج را ترک نموده‌اند.
لذا هرگاه مردم برخی از دستورات الهی را ترک کردند، عداوت و بغض در میانشان بروز کرد و در پی آن از هم گسیختند و به فساد و تباهی و هلاکت گرفتار آمدند. لیکن اگر گرد هم آیند، اصلاح‌ می‌شوند و فرمانروا؛ چرا که همبستگی و جماعت رحمت است و تفرقه و از هم‌پاشیدگی، عذاب و فلاکت)[18].
اهل سنت پیوسته در مسیر اتحاد، الفت و آرزویِ خیر برای تمام مسلمانان و عفو و بخشایش از لغزش و خطای خطاکار می‌کوشند. وی را به کار درست فراخوانده و برایش دعای هدایت و مغفرت می‌نمایند.
-( «آنان» خوب می‌داند از قواعد بزرگی که مجموعه‌ی دین را در بر می‌گیرد، الفت دل‌ها، هم‌صدایی و اصلاحگری است. الله ـ فرموده‌اند: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَصۡلِحُواْ ذَاتَ بَيۡنِكُمۡ [الأنفال: 1]. یعنی: «از الله پروا کنید و بین خود را اصلاح نمایید». و نیز دیگر نصوصی که بر اتحاد و ائتلاف دستور داده و از جدایی و تشتّت باز می‌دارد. آنان که مزین به این اصل هستند، اهل جماعت‌اند. و کسانی که از این دایره خارج‌اند، جدایی‌خواهان و اهل افتراق هستند. و اطاعت از رسول الله ج یعنی عمل به مجموعِ سنت.
من (ابن تیمیه) هرگز دوست ندارم حتی یک مسلمان در ظاهر و باطن، دچار نگرانی و سختی شود؛ چه برسد به هم‌فکران و دوستانمان. و اصلا هیچ کدامشان را ملامت و سرزنش هم نمی‌کنم. بلکه هر کدام در نزد من به کَرّات دارای بزرگواری، کرامت، محبت و تعظیم هستند؛ هر کدام به تناسب خویش. شخص بالأخره یا اجتهاد کرده و درست عمل نموده است، یا این‌که به خطا رفته و یا گناه کرده است. اولی که دارای اجر و پاداش است. دومی با ثوابی که در پیِ تلاش و اجتهاد خود کسب کرده است، الله ﻷ از او درگذشته و او را می‌آمرزد، سومی که باید دعا کنیم الله أ بر ما و او و دیگر مؤمنان بیامرزد... اهل سنت می‌داند که همه در کار نیک و تقوی با یکدیگر تعامل و همکاری دارند. بر هر یک از ما واجب و ضروری است که برخی، برخی دیگر را محکم و استوار یاری نماییم...
 من برای تمام مسلمانان خواهان خیرم. هر خیری که برای خویش می‌پسندم، برای تمام مؤمنان خواهانم. از کسانی که نیت صالح دارند سپاسگذارم و از آنان که عمل صالح دارند، قدردانم. از الله ـ می‌خواهم گناهکاران را توفیق توبه دهد)[19].
-(علمای صحابه ش و تابعین و علمای بعد از ایشان رحمهم الله، هرگاه در مسئله‌ای اختلاف نظر داشتند، به دستور الهی عمل می‌کردند: ﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا [النساء: 59].
«و اگر درباره چیزی نزاع داشتید، اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، پس آن را به الله و پیامبر ارجاع دهید؛ این برای شما بهتر واز نظر عاقبت، نیکوتر است».
لذا با الفت و مهربانی و برادری دینی، با یکدیگر در مسایل علمی عملی تبادل اندیشه می‌نمودند)[20].




[1]- همان: ج۱۶ ص ۳۱۳- ۳۱۷.
[2]- آلبانی در الإيمان لأبي عبيد (28) می‌گوید: صحیح است.
[3]- منهاج السنه: ج۳ ص ۱۵۸.
[4]- بخاری (2446)
[5]- مسلم (2586)
[6]- منهاج السنه: ج ۳ ص ۱۵۸.
[7]- همان: ج ۳ ص ۴۲۳.
[8]- همان: ج ۳ ص ۴۲۱
[9]- منظور، مغول‌ها هستند که در سال ۶۹۹ به شام آمدند. آنان منتسب به اسلام بودند و شهادتین را بر زبان می‌راندند؛ در حالی که دست نوشته‌ی چنگیز خان به نام «یاسق» را قانون اجرایی خود قرار دارند. سیاه مشقی که مجموعه‌ای از احکام آسمانی و برخی از قوانین چنگیز که از سرِ هوا و هوس نوشته شده بود را در خود جمع نموده بود. فرزندان چنگیز بعد از مرگ وی آن را برای ریختن خون‌ها و آبروها، شریعت قرار دادند و بر اساس آن حکم می‌کردند. مجموع الفتوی ج ۲۸ ص ۵۰۱.
[10]- «لا طاعةَ لمخلوقٍ في معصيةِ الخالقِ» آلبانی با این لفظ آن را صحیح می‌داند. نگا: تخريج مشكاة المصابيح (3624) . [مصحح]
[11]- منهاج السنه: ج ۲۸ ص ۵۰۸.
[12]- همان: ج ۱۲ ص ۴۶۷.
[13]- همان: ج۲۸ ص ۲۲۷-۲۲۹.
[14]- همان: ج۳ ص ۴۲۰.
[15]- اسم‌هایی که نشانگر وابستگی به حزب یا افراد خاصی است. مترجم.
[16]- همان: ج۳ ص ۴۱۴.
[17]- همان: ج۳ ص ۴۱۶.
[18]- همان: ج۳ ص ۴۱۹ – ۴۲۱.
[19]- همان: ج ۲۸ ص ۵۰ – ۵۷.
[20]- همان: ج ۲۴ ص ۱۷۲.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...