توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۳۹۹ فروردین ۲۸, پنجشنبه

اصولی که اهل سنت بر آن اتفاق نظر دارند


اهل سنت بر اصول بسیار مهمی[1] که برای آنان به صورت شعار در آمده است، و لُب اعتقادات آنان را در بر دارد، اتفاق نظر دارند. و هر فرقه و گروهی که با ایشان هم نظر نیستد، در یک یا چند اصل از اصولی که در ادامه خواهیم آورد اختلاف دارند:
-(اما بعد: این باورِ فرقه‌ی نجات‌یافته و پیروزِ اهل سنت و جماعت، تا روز قیامت است؛ و آن: ایمان به الله، ملائکه، کتاب‌ها، پیامبران، برخواستن پس از مرگ و ایمان به قدر؛ چه خیر و چه شر)[2].
۱- عقیده‌ی اهل سنت و جماعت در صفات الله أ عبارتست از: اثباتِ صفات؛ بدون بیان کیفیت، و پاک و مقدس دانستن الله ﻷ بدون ابطال و تعطیل صفات
-(از ایمان به الله أ می‌توان چنین نام برد: ایمان به آن‌چه الله ﻷ خویش را در کتاب خود، و رسول ج وی را توصیف کرده است. نه تحریف می‌کنند و نه تعطیل، نه کیفیت بیان می‌کنند و نه تمثیل؛ بلکه معتقدند الله ـ: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ [الشورى: 11]. یعنی: «هیچ چیز همانند او نیست و او بسیار شنوای بی نهایت بیناست». هرگز صفتی که الله ـ خود را با آن توصیف کرده است، نفی نمی‌کنند. کلمه را تحریف نمی‌کنند، در نام‌ها و آیات الهی به کژی نمی‌روند، برای صفات الله ﻷ کیفیت قایل نیستند و آن صفت را همانند صفات بندگان نمی‌دانند؛ چرا که الله أ همنوع و همتایی ندارد. او تعالی با خلقش مقایسه نمی‌شود؛ زیرا او از دیگران به خود آگاه‌تر است. از همگان راستگوتر بوده و از بندگانش به مراتب بهتر سخن می‌گوید.
پیامبرانش صلوات الله علیهم بر خلاف آنان که ناآگاهانه سخن می‌گویند، راستگویانِ تصدیق شده‌اند. از همین روست که الله ـ می‌فرماید: ﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّكَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ١٨٠ وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِينَ١٨١ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٨٢ [الصافات: 180-182]. ترجمه: «پروردگارت که دارای عزت است از آنچه او را به آن توصیف می‌کنند، منزّه است. و سلام بر پیامبران . و همه ستایش‌ها ویژه الله است که پروردگار جهانیان است».
او تعالی خود را از آن‌چه مخالفانِ پیامبران الله ج بدان توصیف نموده‌اند پاک دانسته است. و بر پیامبران خویش به سبب عملکرد درستشان در منزه دانستن الله ﻷ از صفاتِ نقص و عیب، سلام می‌فرستد. الله ـ در توصیفی که از خویش ارائه داده است، به دو بحث نفی و اثبات در این زمینه پرداخته است. از همین رو اهل سنت از آموزه‌های پیامبران سر نمی‌تابد؛ چرا که راه راست همین است. راه آنان که الله أ بر آنان انعام نمود؛ همانان که پیامبران، صدیقین، شهدا و صالحین هستند)[3].
اندیشه‌ی سلفِ (پیشینیان) امت اسلامی بر این است که قرآن کلام الله ﻷ است. نازل شده است و مخلوق نیست، از الله تبارک و تعالی آغاز و به سویش بر خواهد گشت... و آن‌چه از پیامبر ج با این مضمون ثابت شده است که، الله با صَوت تکلم کرده و سخن می‌راند، و آدم ÷ را با صَوت صدا زده است، و نیز دیگر مثال‌ها را تصدیق می‌کنند. تمام این باورها، باورِ پیشینیان امت و ائمه‌ی اهل سنت است[4].
-(به اتفاق تمام مسلمانان و علمای آنها، هر روایتی، دال بر این‌که محمد ج پروردگارش را در دنیا با چشمان خویش دیده است، کذبِ محض است. این سخنی است که هیچ یک از آنان، نگفته و روایتش نکرده‌اند... و معتقدند که هرگز الله ﻷ برای رسولش ج پا به زمین ننهاده است... از این رو هر کس مدعی شود که وی قبل از رحلت از دنیا، الله أ را به چشمان خویش دیده است، به اتفاق تمام اهل سنت ادعایش باطل است؛ زیرا معتقدند هیچ مؤمنی تا وقتی در دنیا است، توان دیدن الله ﻷ را ندارد. در صحیح مسلم از حدیث نواس بن سمعان ثابت است که، وقتی رسول الله ج داستان دجال را تشریح می‌نمود، فرمود: «تَعَلَّمُوا أَنَّهُ لَنْ يَرَى أَحَدٌ مِنْكُمْ رَبَّهُ عَزَّ وَجَلَّ حَتَّى يَمُوتَ»: «بدانید که هیچ یک از شما تا نمیرد، پروردگارش را نخواهد دید»[5].
-(دیدن الله ـ با چشم برای مؤمنان، در بهشت میسر می‌گردد، و نیز در عرصات قیامت برای دیگر مردمان هم رخ خواهد داد؛ چنان که احادیث در این باره متواتر‌اند.
این روایات در کتاب‌های صحیح آمده است. سلف صالح و ائمه، آن را پذیرفته‌اند و اهل سنت هم بر آن اتفاق نظر دارند.
جهمیه و پیروان آنان همانند: معتزله و رافضه این جریان را تکذیب یا تحرف می‌نمایند. آنان که صفات الهی، اعم از دیدن و غیره را انکار می‌کنند، آنان معطله‌اند که بدترین انسان‌ها و مخلوقات‌اند. دین الهی در این زمینه میانه‌رو و معتدل است، نه همانند اینان گفتار و خبر رسول ج را تکذیب می‌کنند و نه بسان برخی، تصدیقِ افراطی دارند؛ تصدیقی که می‌گوید: می‌توان در دنیا الله ﻷ را با چشم دید!! هر دو باطل و ناصواب‌اند..
باور تمام پیامبران و پیروان ایشان و نیز اهل کتاب، بر این است که الله أ آفریدگار جهانیان است و آفریدگار آسمان‌ها و زمین و هر آن‌چه در میان آن‌دو است، او آفریدگار عرش عظیم است، جمله‌ی مخلوقات، بندگان اویند و محتاج و نیازمند به وی.
الله ﻷ بالای آسمان‌ها و بر عرش خویش است. از مخلوقات خود جداست و با این حال مدام با آنان است و از ایشان جدا نیست)[6].
۵- اهل سنت و جماعت به تمام گفتار پیامبر ج در مورد اتفاقاتِ بعد از مرگ ایمان دارد
-(از جمله مواردِ ایمان به روز آخرت: ایمان به تمام اتفاقاتِ بعد از مرگ است که رسول ج از آن خبر داده است. آنان از امتحان، عذاب و نعمتِ قبر، گرفته تا این‌که قیامتِ کبری بر پا شود و روح‌ها به اجساد برگردد، ایمان دارند.. و به این که مردم پای برهنه و لخت و ختنه نشده به فرمان رب العالمین از قبرهایشان به پا خیزند، تا خورشید به آنان نزدیک گردد و عرقِ آنان، به گلو رسد، ایمان دارند.
میزان آورده شده و اعمال بندگان وزن می‌گردد. کارنامه‌ی اعمال گشوده شده و برخی اعمال‌نامه را به دست راست و برخی دیگر به دست چپ یا به پشت سر می‌گیرند.. الله ـ بندگان را محاسبه کرده و با بنده‌ی مؤمنش به طور خاص خلوت کرده و او را به گناهانش آگاه کرده و از او اقرار می‌گیرد؛ چنان‌که در قرآن و سنت توصیف نموده است.
اما کفار، به مانند کسی که دارای حسنات و بدی‌هاست، محاسبه نمی‌شود؛ زیرا که وی نیکی‌ای ندارد. در عوض کارهایش شمارش شده و به خاطرش بازداشت و بعد از اقرار، مجازات و عقوبت می‌شوند.
در عرصه‌ی قیامت: رسول الله ج مالکِ حوض کوثر است.. پُل (الصراط) هم بر روی جهنم نصب شده است. همان پلی که میان بهشت و دوزخ است. مردم به تناسب اعمال خویش، از روی آن عبور می‌کنند.. برخی ربوده شده و به آتش می‌افتند.. و هر کس از آن پُل گذشت، به بهشت درآید. از آن که عبور کردند بر پلی میان بهشت و جهنم، نگه داشته می‌شوند و بعضی از بعضی دیگر قصاص می‌گیرند. و چون پاک و پیراسته شدند، اجازه ورود به بهشت به آنان داده می‌شود. اولین فردی که طلب باز شدن درب بهشت را می‌کند، محمد ج است و اولین امتی که وارد بهشت می‌گردد، امت وی خواهد بود.
رسول الله ج در قیامت صاحب سه نوع شفاعت است:
نخست: برای تمام آنان که در عرصات قیامت هستند، پادرمیانی می‌کند تا حساب و کتاب شروع شود.
دوم: برای بهشتیان شفاعت می‌کند تا وارد بهشت شوند. این دو شفاعت، مخصوص رسول ج است.
اما شفاعت سوم: در مورد آنان که مستحق آتش‌اند، شفاعت می‌کند. در این نوع شفاعت وی و دیگر پیامبران علیهم الصلاة و السلام، صدیقین و دیگران شریک‌اند. در مورد آنان که مستحق آتش‌اند، شفاعت عدم ورود به آتش، و در مورد آنان که در آتش‌اند، شفاعت خروج از آتش را می‌کند. الله تبارک و تعالی هم، گروهی از مردم را بدون شفاعت، بلکه با فضل و رحمت خویش، از جهنم خارج می‌کند. فضای بهشت برای اهلِ دنیا که وارد آن شده‌اند زیاد است، لذا الله ـ اقوامی را از نو می‌آفریند و وارد آن می‌گرداند)[7].
-(فرقه‌ی ناجیه که همان اهل سنت است، به تقدیر ایمان دارد. به تقدیرِ خیر و شر. ایمان به قدر بر دو بخش است که هر بخش خود دارای دو رتبه است:
اول:
أ: الله ﻷ با علمی که از قدیم دارد و از ازل به آن موصوف است، می‌داند که مخلوقاتش چه می‌کنند. به تمام حالات آنان اعم از طاعات، معاصی، رزق و عمرشان آگاهی دارد.
ب: الله ﻷ تقدیر مخلوقات را در لوح محفوظ نگاشته است. این تقدیرِ برخواسته از علم وی ـ،گاهی کلی و اجمالی و گاهی مفصّل است. هر چه را که خواسته است در لوح محفوظ نوشته است. زمانی که قبل از دمیدن روح، جسمِ نوزاد را می‌آفریند، فرشته‌ای را به سویش فرستاده و او را به نوشتن چهار مورد امر می‌کند: به نوشتن روزی‌، عُمْر، عملکرد و خوشبخت یا بدبخت بودنش؛ و مانند مواردی این گونه.
در گذشته قَدَری‌های غالی و تندرو انکارش کرده و امروزه عده‌ی اندکی انکارش می‌کنند.
دوم:
أ: شاملِ مشیّتِ قاطع و لازم الإجرا، و اراده‌ی فراگیرش است. هم‌چنین ایمان به این که هر چه الله ﻷ بخواهد می‌شود و اگر نخواهد، نمی‌شود. تمام حرکات و سکناتِ آسمان‌ها و زمین به مشیت الهی است. بدون اجازه‌اش، هیچ اتفاقی در مملکتش نمی‌افتد. بر هر عَدَم و موجودی قادر و توانمند است. هیچ آفریده‌ای در زمین و آسمان نیست، مگر این‌که الله ـ آفریدگار اوست؛ جز او آفریدگار و خالقی وجود ندارد.
ب: با این وجود بندگان را دستور به اطاعت از خود و پیامبرانش داده و از نافرمانی‌اش باز داشته است. او تعالی پرهیزگاران، نیکوکاران و دادگران را دوست می‌دارد. از آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، راضی است. کفار را دوست ندارد و از فاسقان راضی نیست و به فحشا امر نمی‌کند. کفر را برای بندگانش نمی‌پسندد و فساد و تباهی را دوست نمی‌دارد. در حقیقت بنده‌ها فاعل و انجام دهنده‌ی کارها هستند و الله آفریدگار اعمال آنان است. بندگان یا مؤمن‌، نیکوکار، نمازگزار و روزه‌دارند، یا کافر و فاجر. انسان‌ها هم دارای اراده و قادر به انجام کارها هستند و الله ـ خالق آنان و خالقِ اعمال و اراده‌ی آن‌هاست.
عمومِ قَدَریه، آنانی که رسول ج ایشان را مجوسانِ این امت نامید، این نوع تقدیر را تکذیب می‌کنند. در مقابل، گروهی دیگر که آن را ثابت می‌دانند تا حدّی در آن غلو می‌کنند که قدرت و اختیار انسان را از او سلب می‌کنند. و نیز حُکم و مصالح آن را از افعال و احکام الهی خارج می‌دانند)[8].
-(از اصول اهل سنت این است که دین و ایمان عبارت است از قول و عمل. قولِ قلب و زبان، و عمل قلب و زبان و اعضاء. هم‌چنین ایمان با طاعت و عبادت، فزونی می‌یابد و با معصیت و گناه، کاسته می‌شود) [9].
-(اما تمام صحابه و تابعین، ائمه‌ی اهل سنت و حدیث، جمهور فقها و صوفیان، مثل مالک، ثوری، اوزاعی، حماد بن زید، شافعی، احمد بن حنبل و دیگران رحمهم الله، و نیز محققین کلامی، همه اتفاق نظر دارند که ایمان و دین شاملِ قول و عمل است. این سخن، سخنِ سلَف، اعم از صحابه و دیگران است. گر چه در برخی جاها منظور از ایمان، مفهومی است که با اعمال تفاوت دارد و شامل اقوال می‌شود. مانند قولِ قلب و زبان. و در اعمال هم منظور، اعمالِ قلب و زبان است)[10].
-(مفسرین اهل‌سنت معتقدند ایمان، دارای اصول، فروع، ارکان، واجبات و مستحبات است. درست همانند حج و نماز و دیگر عبادات. لغت «حج» تمام آن‌چه را که باید انجام شود یا ترک، شامل می‌شود.. غیر از این تقسیم، حج مشتمل بر ارکانی هم‌چون ایستادن در عرفه است که در صورت ترک شدن، باعث بطلان حج می‌گردد. نیز مشتمل بر واجباتی است که اگر عمداً انجام شده یا برخی واجباتِ آن ترک گردد، گناهکار می‌شود.. هم‌چنین دربرگیر مستحباتی است که اگر عمداً انجام یا ترک شود به «حج» خللی وارد نشده و شخص گناهکار هم نمی‌شود.. لیکن هر کس این مستحبات را انجام دهد، بهتر و حجّش کامل‌تر است.. و اگر کسی به رکنی از ارکانِ حج خللی وارد نمود، یا کار اشتباهی مرتکب شد، حجش فاسد است و فرض از گردنش ادا نشده است.. درست مثل اشیائی که قابل رؤیت هستند. مثلا درخت اسمی است که بر تنه، شاخه و برگها اطلاق می‌شود؛ حتی بعد از برگ‌ریزان هم به آن درخت گویند. نیز با قطع شاخه‌ها هم به آن درخت گفته می‌شود،‌ لیکن این درخت گاه کامل و گاه ناقص است. در مورد ایمان و دین هم این‌گونه تصور کن؛ گاه کامل است و گاه ناقص. ایمان دارای سه مرتبه است: ایمانِ سابقین اوّلین؛ که به تمام واجبات و مستحباتی که باید انجام داده یا ترک کنند، عمل نموده‌اند. ایمانِ اصحاب الیمین(دست راستی‌ها) که میانه و معتدل است. یعنی ایمانی که شامل واجباتی است که یا بدان عمل و یا ترک شده است. سوم، ایمان ظالمان که در آن برخی از واجبات ترک شده و مرتکب بعضی از ممنوعات شده‌اند.
از این رو علمای اهل سنت و جماعت عقیده‌ی خویش را چنین بیان می‌دارند: هرگز به خاطر ارتکاب گناه، اهل قبله را کافر نمی‌دانند. و اشارتاً اندیشه‌ی خوارج که به صورت مطلق، گناهکار را کافر می‌دانند، رد کرده و به باد انتقاد می‌گیرند. اما اصل ایمان عبارت است از: اقرار و فرمانبرداری به آن‌چه پیامبران از جانب الله ـ آورده‌اند. این همان اصلِ ایمانیست که اگر کسی بدان معتقد نباشد، مؤمن نیست.. پس باید دانست که ایمان تجزیه پذیر است و در صورت یافت شدنِ کمترین ایمان، الله ـ صاحب چنین ایمانی را از جهنم خارج می‌گرداند. درست بر خلاف باور آنان که در مقابل اهل سنت و جماعت قرار دارند و معتقدند، ایمان یکی است و تجزیه پذیر نیست. گویند: ایمان، یا کاملا وجود دارد یا کلاً عَدَم و غیر موجود است)[11].
-(با این وجود بر خلاف خوارج، اهل سنت و جماعت اهل قبله را با مطلقِ گناهان و یا با ارتکاب گناه کبیره کافر نمی‌خوانند. بلکه آنان را برادران دینی‌ای می‌دانند، که مرتکب معصیت می‌شوند.. فاسق را مؤمن کامل نشمرده و هم‌چون معتزله، وی را جاودانه مستحق جهنم نمی‌دانند.. و گاهاً نامِ مطلق ایمان را هم بر او نمی‌نهند و می‌گویند: او مؤمنی، ناقص الایمان است. یا گویند: به خاطر ایمان مؤمن است و بنا بر گناه کبیره‌اش، فاسق است. نه اسم ایمانِ مطلق را برایش قایل‌‌اند و نه مطلق اسمِ ایمان را از او می‌گیرند)[12].
لفظ «لعنت» برای وعید به کار می‌رود و عموماً به عنوان حکم، کاربرد دارد. اما گاهی این وعید از شخص معینی، به دلیلِ توبه‌، یا حسناتی که باعث محوِ گناهان شده و یا به دلیل مصیبت‌هایی که کفاره‌ی خطاها گشته یا بنا بر شفاعت یا به سبب زیان‌هایی که عقوبت را از گناهکار مرتفع می‌کند، برداشته می‌شود. این حکم در مورد کسی است که گناهش اثبات شده است.. لذا هرگز برای شخص معینی شهادت بهشتی بودن داده نمی‌شود؛ مگر با دلیل خاص. همچنین برای کسی حکم جهنمی بودن هم داده نمی‌شود، مگر با دلیل خاص. نمی‌توان به مجرد ظن و گمان آنان را در قاعده‌ی عام داخل نمود. چون گاهاً در هر دو عموم داخل شده و مستحق پاداش و عذاب می‌گردد)[13].
-(اهل سنت و جماعت و پیروانش، اتفاق نظر دارند که دو صفتِ عذاب و ثواب در حقّ بسیاری از مردم موجود و محفوظ است؛ از رسول الله ج در این مورد به تواتر روایت آمده است. نیز اهل سنت نمی‌گوید: کسانی که مرتکب گناه کبیره می‌شوند، حتماً عذاب می‌شوند. و هیچ مسلمانی را با ارتکاب یک بار گناه کبیره جهنمی نمی‌دانند. بلکه گویند می‌شود که الله ـ بدون عذاب، مرتکب گناه کبیره را وارد بهشت کند. یا به دلیل حسناتی که خود او انجام داده و باعث پاک شدن گناهاش شده باشد، یا به خاطر حسناتِ دیگران ممکن است مورد بخشش قرار گیرد. و نیز ممکن است به دلیل مصیبت‌هایی که بر سرش آمده و گناهانش را محو کرده است و یا بنا بر دعایی که خود و یا دیگران برایش انجام داده‌اند، یا به دلایل زیاد دیگری مورد عفو قرار گیرد)[14].
-(ما نمی‌گوییم که فلان شخص قطعاً جهنمی است؛ چرا که نمی‌دانیم. زیرا جهت اثبات وعید و مجازات برای شخصی معین، باید تمام شروط، موجود، و مانعی هم در آنجا نداشته باشد. و ما از وجود یا عدم شروط و موانع در آن شخص اطلاع نداریم، لیکن فایده‌ی بیانِ وعید این است که چنین گناهی، عذاب و مجازات را در پی دارد. و تأثیر سبب، بسته به وجود شرایط و نبودِ موانع است)[15].
۱۰- اهل سنت و جماعت اصحاب، اهل بیت، همسرانِ رسول الله ج را دوست می‌دارند و جز رسول ج معتقد به عصمت هیچ کدام از ایشان نیستند
-(از اصول اهل سنت و جماعت این است که دل و زبان خویش را در مورد اصحاب رسول الله ج حفظ می‌نمایند... تمام فضایل و مراتبی را که برای ایشان در قرآن و سنت و اجماع ذکر شده است، قبول دارند.
 کسانی از صحابه ش که قبل از فتح مکه انفاق نموده‌ و جهاد کرده‌اند، بر آنان که بعد از فتح مکه چنین کرده‌اند، برتر می‌دانند. مهاجرین را بر انصار ش مقدم می‌دارند. باور دارند که الله ـ به اهل بدر که تقریباً ۳۱۳ نفر بودند، فرمود: «اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ، فَقَدْ غَفَرْتُ لَكُمْ»[16] : «هر چه می‌خواهید بکنید که من شما را آمرزیدم». ایمان دارند افرادی که در زیر درخت حدیبیه بیعت کردند، وارد جهنم نخواهند شد... به بهشتی بودنِ هر کس که رسول الله ج مژده‌ی بهشتی بودنش را داده است، گواهی می‌دهند... به سخن متواتر امیر المؤمنین علی س و دیگران مبنی بر این که ابوبکر سپس عمر ب بعد از رسول الله ج برترین افراد این امت‌اند، اقرار دارند... ایمان دارند که خلیفه‌ی بعد از رسول الله ج ابتدا ابوبکر، سپس عمر، بعد عثمان و بعد هم علی ش می‌باشند... عقیده و باور قطعی دارند که زنان رسول الله ج خصوصاً خدیجه و عایشه‌ی صدیقه (رضی الله عنهن) مادرانِ مؤمنین و در بهشت، همسران پیامبر ج هستند...
از اظهار نظر در تضارب آراء و تنش‌هایی که میان صحابه ش رخ داده است، دست نگه می‌دارند و می‌گویند: آنان در این زمینه معذور بوده‌اند. یا اجتهاد درست و صحیح نموده‌اند و یا به خطا رفته‌اند. با این وجود هر یک از صحابه س را به تنهایی، معصوم از گناهانِ کبیره و صغیره نمی‌دانند. بلکه به صورت کلی امکان سر زدن گناه از ایشان وجود داشته است. لیکن سابقه‌ی درخشان و فضایل ایشان موجب آمرزش خطاهای احتمالی آنان شده است.. به فرموده‌ی رسول الله ج آنان «خیر الناس: بهترین مردمان» بوده‌اند. آنان بعد از پیامبران صلی الله علیهم و سلم بهترین مخلوقات هستند. همانند آن‌ها نه بوده است و نه خواهد آمد. ایشان از قرن‌های برگزیده این امت هستند. امتی که بهترین و محترم‌ترینِ امت‌ها در نزد الله متعال است)[17].
-(اهل سنت کرامات و کارهای خارق العاده‌ای از قبیل علوم و انواع قدرت‌ها و تأثیرات که توسط اولیاء صورت گرفته است، همانند آن‌چه از امت‌های گذشته، هم‌چون اصحاب کهف و دیگران و افراد صدرِ این امت یعنی صحابه، تابعین و دیگر قرن‌های این امت که الله ﻷ به دست آنان به وقوع پیوسته و تا روز قیامت این کرامات موجود است را، تصدیق می‌کنند)[18].
-(از قران و سنت و اجماعِ امت، ثابت است که اگر کسی از شریعت اسلام خارج شد، هر چند شهادتین را هم بخواند، با وی جنگ می‌شود.. به محض ابلاغ دعوت رسول ج به آنان، طبق شرایط اسلامی باید وارد کارزار با ایشان شد. لیکن اگر ابتدا آنان با مسلمانان رو در رو شدند، جنگ با آن‌ها حتمی‌تر می‌شود. اما اگر دشمن قصد هجوم بر مسلمانان را داشت، راندنشان بر آنان که تهدید می‌شوند و نمی‌شوند، واجب است؛ زیرا باید یکدیگر را کمک نمایند. این دفاع بر هر کس، بنا بر حسب امکان، با جان و مال واجب است؛ چه کم چه زیاد؛ سواره یا پیاده. چنان که در جنگ خندق وقتی دشمن قصد یورش بر مسلمانان را کرد، الله ﻷ هیچ کس را از جهاد معاف ننمود... این جهاد، جهادِ دفاع از دین و حرمت و جان‌هاست و جنگ اجباری محسوب می‌شود)[19].
-(از این رو همراهی با هر نیکوکار یا فاجر در جهاد، از اصول اهل سنت و جماعت است؛ چرا که الله أ گاهاً دین را به وسیله‌ی شخصی فاجر یا افرادی که پایبند مسایل اسلامی نیستند هم، یاری می‌کند؛ زیرا رسول الله ج از این جریان خبر داده است.. باید دانست یکی از این دو مورد ضروری و ایجابی است: یا ترک جهاد در کنار آنان؛ که نتیجه‌اش سلطه‌ی افراد بدتر از آنان را در دین و دنیا در پی دارد، یا باید در کنار امیر و والیِ فاجر، جهاد نمود تا شخص فاجرتر رانده شود. تا اگر تمام قوانین اسلامی بر پا داشته نمی‌شود، بخش بزرگی از آن اجرا گردد. در چنین حالتی وظیفه‌ و واجب هر مسلمان است که این گونه عمل کند. هر جهاد و نبردی که بعد از خلفای راشدین صورت گرفته، یا بیشترین جهادهای بعد از ایشان، از همین نوع بوده است)[20].



[1]- منظورمان از اصولی که به صورت کلی، یا آن‌چه از این کلیات گرفته می‌شود، و به صورت قطع و صد در صد از دین ثابت است و تمام مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند، نمی‌باشد. همچنین بر مسایل وجوب و تحریم که همه بر آن اتفاق نظر دارند هم کاری نداریم؛ مگر به صورت کلی. و نیز آنچه که باید برای تفصیل آن در کتب احکام به آن پرداخت. مانند: اجماع، قواعد، فروع فقهی از قبیل تحریم صیغه و متعه، جواز مسح بر موزه‌ها و همانند این موارد که برای اهل سنت به عنوان یک شعار درآمده است.
[2]- همان: ج۳ ص ۱۲۹.
[3]- همان: ج ۳ ص ۱۲۹ – ۱۳۰.
[4]- همان: ج۳ ص ۴۰۱ – ۴۰۲.
[5]- همان: ج۳ ص ۳۸۶ – ۳۸۹.
[6]- همان: ج ۳ ص ۳۹۰ – ۳۹۳.
[7]- همان: ج۳ ص ۱۴۵ – ۱۴۸.
[8]- همان: ج۳ ص ۱۴۸ – ۱۵۰.
[9]- همان: ج۳ ص 151.
[10]- همان: ج ۱۲ ص ۴۷۱.
[11]- همان: ج۱۲ ص ۴۷۲ – ۴۷۵.
[12]- همان: ج۳ ص ۱۵۱ – ۱۵۲.
[13]- همان: ج۳ ص ۶۶ – ۶۸، ص ۲۸۲.
[14]- همان: ج ۱۲ ص ۴۸۰.
[15]- همان: ج ۱۲ ص ۴۸۴.
[16]- مسلم (2494)
[17]- منهاج السنه: ج ۳ ص ۱۵۲ – ۱۵۶.
[18]- همان: ج ۳ ص ۱۵۶.
[19]- همان: ج ۲۸ ص ۳۷۵ – ۳۵۹.
[20]- همان: ج ۲۸ ص ۵۰۶.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...