توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۳ فروردین ۲۳, پنجشنبه

8 کتاب «کلید فهم قرآن» و توجه دادن مردم به مرجعیت قرآن

 

 8
کتاب
«کلید فهم قرآن»
و توجه دادن مردم به مرجعیت قرآن

پیشگفتار: سخن مورخان و محققان در مورد اهمیت این کتاب

رسول جعفریان ضمن صحبت از شریعت سنگلجی به عنوان یکی از چهره‌های درخشان جریان تجدید‌نظر‌طلب در عقاید شیعه، چنین می‌نویسد:

«باید توجه داشت که گرایش کلی این قبیل جریان‌ها [منظور جریان‌های تجدید‌نظر طلب در عقاید شیعه] که تکیه به قرآن بود، در وی نیز وجود داشت و افزون بر آنکه مرتب محفل درس تفسیر داشت، کتاب «کلید فهم قرآن» وی که در مقدمۀ آن اشاره به این گرایش خود کرده، حکایت از همین مطلب دارد. همه‌‌‌‌ فهم کردن قرآن و موضعگیری در برابر کسانی که قرآن را غیر قابل فهم برای توده مردم می‌دانند، سبب شد تا این جماعت، دایرۀ متشابه را در قرآن محدود کنند. سنگلجی آیات متشابه را تنها در محدودۀ آیاتی می‌دانست که به صفات خدواند مربوط می‌شد([1]). خواهیم دید که خرقانی در این باره، فقط حروف مُقَطّعه را جزوِ متشابهات دانسته و بقیۀ قرآن را محکم می‌دانست. اینان در این باره به آیاتی که دعوت به تأمل در قرآن را برای عموم مردم مطرح می‌کند، استناد می‌کردند. شریعت می‌گفت که هیچ کلمه و آیه‌ای در قرآن نیست که برای بشر قابل فهم نباشد([2])؛ بطن قرآن هم، نه به معنای تفاسیر تأویلی، بلکه مقصود هدف و مقصود قرآن است و بس([3])»([4]).

جعفریان در جای دیگر تصریح می‌کند که گرایش قرآنی شریعت سنگلجی، بر آیت‌الله سید محمود طالقانی([5])، که یکی از معروفترین مراجع انقلابی ایران است، تأثیر گذاشت:

«این نشانگر آن است که توجه طالقانی به قرآن، از مکتب شریعت سنگلجی و خرقانی است؛ نه آن‌چنان که برخی گفته‌اند، تأثیرپذیری از سید جمال [الدین افغانی] و [شیخ محمد] عبده ...»([6]).

احسان طبری، نظریه‌پرداز، فیلسوف و نویسندۀ مشهور معاصر، در کتاب «ایران در دو سدۀ واپسین» می‌نویسد:

«شریعت در "کلید فهم قرآن" همان ایده‌آلی را تعقیب می‌کند که زمانی [مارتین] لوتر، توماس مونتسر و[ژان] کالون دربارۀ مسیحیت تعقیب می‌کردند. آن‌ها نیز می‌خواستند با اشاعۀ ترجمۀ انجیل([7])، مسیحیت را به "پاکی روزهای اولیه" بازگردانند و از پیرایه‌هائی که بر آن بسته بودند بکاهند...»([8]).

 نگاهی کوتاه بر مهم‌ترین مضمون‌های کتاب

کتاب «کلید فهم قرآن» که شریعت آن را بعد از کتاب «توحید عبادت» نوشت و آخرین کتابی بود که قبل از رحلتش تالیف کرد، از مهم‌ترین آثار و نوشته‌های ایشان به شمار می‌رود؛ زیرا روش و گرایش قرآنی شریعت را کاملاً و با تمام ابعاد منعکس می‌کند. این کتاب، همراه یک رسالۀ دیگری از آثار شریعت به نام «رسالۀ براهین القرآن»، در زمان حیات شریعت چاپ شد و دارای 249 صفحه است. عنوان آن، «کتاب کلید فهم قرآن بانضمام براهین القرآن» است. البته بعد از رحلت شریعت این کتاب به کوشش پیروانش بارها تجدید چاپ شد.

اینک، خلاصه‌ای از مهم‌ترین مطالب و بحث‌هایی را که شریعت در این کتاب مطرح کرده است:

علامه سنگلجی کتابش را با مقدمه‌ای آغاز می‌کند که در آن، روش فهمیدن درست قرآن را بیان کرده و می‌گوید که قرآن باید طبق فهم سلف (مسلمانان اولیۀ صدر اسلام) بفهمیم؛ نه طبق تفسیر‌های خلف، که قرآن را طبق افکاری تفسیر می‌کنند که از خارج از قرآن گرفتند، مانند فلسفه، تصوف یا اعتزال. او اینچنین توضیح می‌دهد:

﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ [محمد: 24] خدای‌تعالى می‌فرماید:

«آیا تدبر در قرآن نمی‌کنند یا بر دلها قفل زده شده‌است؟».

 این آیه مبارکه در چهارده سال پیش، مرا متنبّه [= هشیار] و آگاه نمود که باید در کتاب خدا و دستور آسمانى تدبر کرد؛ زیرا که فهم دین و عمل به شریعۀ سیدالمرسلین، موکول است بر تدبر در آیات قرآنى و تعمق در کلمات سبحانى؛ و قرآن کتابى است دینى و فلسفى و اجتماعى و اخلاقى و حقوقی و نباید به صرف قرائت و خواندن ظاهر آن قناعت کرد؛ بلکه باید انسان تمامى شئون زندگانى را از قرآن بیاموزد و رستگارى دنیا و آخرت منوط به تعلیم قرآنست. بنابراین تدبر در آن بر هر فردى واجبست. لکن در زمان ما قرآن به هیچوجه محل توجه نبوده و بکلى مهجور و متروک است و همین، سبب بدبختى مسلمان‌ها شده ‌است که دین را از قرآن نمیگیرند و تعمق در آیات آن نمی‌کنند و هر یک، عقاید و آرائى براى خود از غیر قرآن اتخاذ کرده‌اند و نفاق غریبى میان مسلمانان پیدا شده ‌است.

این تدبر در قرآن، مبتنى بر تحصیل مقدماتى است؛ مانند تحقیق در حالات رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم  و واقف بودن بلاغت عرب جاهلی و دانستن شأن نزول آیات و مطلع بودن بر احوال عرب در عصر رسالت و مراجعه به تفسیر سلف صالح. با زحمات زیادى این مقدمات را تحصیل کرده کتب مدوّنه راجع به این موضوعات را یافتم؛ دیدم این مقدمات در فهم قرآن کافى نیست؛ بلکه باید خود را از هر تقلیدى دور کرده و هر گونه تعصبى را کنار بگذارم و قرآن را از مفسرین، که هر یک مذهبى دارند و رأیى براى خود اتخاذ کرده‌اند، اخذ نکنم؛ زیرا که مذاهب مختلف اسلام، که بعد از قرن دوم پیدا شد، هر یک قرآن را بر رأى و بر طبق مذهب و هواى خود تفسیر کرده‌اند و اگر بخواهم فهم قرآن را از تفاسیر مختلفه اخذ کنم، سرگردان خواهم شد؛ یکى معتزلى است و دیگرى اشعرى، و مفسر دیگر باطنى و دیگرى غالى، و مفسر دیگر جهمى و دیگرى ظاهرى، و مفسر دیگر زیدى و دیگرى اسمعیلى، و مفسر دیگر اخبارى و دیگرى اصولى، و مفسر دیگر صوفى و دیگر فلسفى، و مفسر دیگر قادیانى و دیگر مُرجَئى، و غیر این‌ها. به اندازه‌اى اختلاف در تفسیر و فهم آیاتست که اگر کسى بخواهد از این تفاسیر اتخاذ رأى و عقیده کند، غیر از بیچارگى و سرگردانى نتیجه‌اى نمی‌برد؛ بلکه ـ نعوذ بالله‌ـ گاهى این سرگردانى منجر به الحاد و خروج از دین خواهد شد.

و دیگر آنکه جمود در تفاسیر و تعبد به اقوال مفسرین خود یک نحو تقلید است و به نص قرآن که می‌فرماید: ﴿إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ ٢٣ تقلید حرام است و فرار از تقلید و ریختن تعصبات خود، کارى مشکل. لذا متوجه به مسبّب الأسباب و مسهّل الأمور الصعاب گردیده و ـ‌ بحمدالله‌ـ موفق به کشف مطلبى شدم و راه فهم دین و تدبر در قرآن مبین بر من باز شد؛ و آن اینست که باید دین را از سَلَف گرفت نه از خلف. به عبارات واضحتر، باید من ببینم در صدر اول اسلام چه خبر بوده ‌است و مسلمین صدر اول قرآن را چگونه می‌فهمیدند و پیش از پیدایش فلسفه و تصوف و اشعریت و اعتزال، این‌ها در اسلام مسلمین چه دینى داشتند؟ ولی اگر خدای نخواسته شخص متدبر در قرآن بخواهد دین را از خلف بگیرد و به هیچ وجه سلف صالح را محل عنایت قرار ندهد، مسلماً گرفتار یکى از این فِرَق خواهد شد؛ (وَنَعُوذُ بِالله مِنَ الضَلاّلِ).

پس از تفطن [دریافتن] به این معنى و هدایت شدن به راه راست و صواب، یکمرتبه بحول و قوه الهى زنجیر تقالید را پاره کرده، پرده تعصّبات و موهومات را دریدم و بارِ گران خرافات را از دوش بر انداخته، مشمول عنایت پروردگار گردیده و دین را از سلف صالح اخد کرده و هدایت به قرآن شدم:﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهۡتَدِيَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ ([9]).

شریعت پس از این مقدمه، کتابش را با فصلی تحت عنوان «قرآن تحریف نشده است» آغاز می‌کند، که در آن، دلایل محکم و متینی بر مصونیت قرآن از هر تحریف یا کم و زیاد شدن می‌آورد. سپس بیان می‌کند که بزرگان امامیه و محققان فرقۀ جعفریه قائلند که کتاب خدا به هیچ وجه تحریف نشده و برای تأکید مطلب، مشهورترین علمای امامیه - مانند شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضى، شیخ طوسی، شیخ طَبْرَسی، فاضل جواد کاظمی، مولى صالح مازندرانی، محدث بحرانی، قاضی نورالله شوشتری، مقدس بغدادی، محقق کَرَکی، و شیخ بهائی- گفته‌هایی نقل می‌کند در مورد نفی وقوع تحریف که این اقوال، سخنان اخباری‌ها و غالیانی را که معتقد به وقوع تحریف هستند، کاملاً رد می‌کند.

نکتۀ مهم بعدی، فصلی ‌است به عنوان «قرآن قابل فهم است» که شریعت، دوازده آیۀ قرآنی را می‌آورد که ثابت می‌کند قرآن کریم کتاب روشن و بَیِّن [آشکار] و قابل‌فهم است و معتقد است که در کتاب خدا هیچ آیه‌ای که خلایق از فهم آن عاجز باشند، یافت نمی‌شود و تمامی آن، قابل تدبر و فهم است.

نمونۀ برخی از آیاتی که وی در این زمینه ذکر می‌کند، از قرار ذیل است:

1- ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ[محمد: 24] یعنی: «آیا تدبر در قرآن نمی‌کنند یا قفل بر دلهایش زده شده ‌است؟». آنگاه شریعت می‌پرسد: «خداوند در این آیه امر بتدبر فرمود؛ اگر در قرآن آیه‌ای غیر مفهوم بود، چگونه امر به تدبر می‌نمود؟»؛

2- ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا [النساء: 82]. یعنی: «آیا منافقان تفکر و تدبر در معانی قرآن نمی‌کنند تا آثار اعجاز بر ایشان ظاهر شود؟ اگر این قرآن از طرف غیر خدا بود هر آینه اهل عقل و استدلال در آن اختلاف بسیاری مییافتند»؛

- ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِيلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٩٢ نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِينُ ١٩٣ عَلَىٰ قَلۡبِكَ لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ ١٩٤ بِلِسَانٍ عَرَبِيّٖ مُّبِينٖ [الشعراء: 192 تا 195]. یعنی: «قرآن فرستاده خدای جهانست که آن را روح الامین بر دل تو فرود آورده ‌است تا باشی از بیم دهندگان به زبان عربی هویدا».

اینجا شریعت می‌پرسد: «اگر قرآن مفهوم نبود، مُنذِر [بیم‌دهنده] بودن رسول خدا به قرآن معنى نداشت و قرآن نازل شد به زبان عربی واضح؛ و اگر مفهوم نبود، گفتن اینکه قرآن به عربی آشکارا نازل شده، دروغ بوده ـ نعوذ بالله من غضب الله‌ـ پس معلوم شد که قرآن در منتهی درجۀ وضوح می‌باشد و فهم آن بر بشر آسانست. و همینطور ﴿قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَكِتَٰبٞ مُّبِينٞ [المائدة: 15]، یعنی: «براستى نور و کتابى روشنگر از جانب خدا نزد شما آمده است» و ﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ [القمر: 17] یعنی: «قرآن را براى پند گرفتن آسان ساختیم، آیا پندپذیرى هست؟».

شریعت در ادامۀ بحث، چند حدیث نبوی صل الله علیه و آله و سلم  و سپس چندین استدلال عقلی محکم در این برای اثبات گفتار خود می‌آورد. وی با این بیانات گفتۀ اخباری‌ها را رد می‌کند که منکر حجیت ظواهر قرآن بودند و ادعا می‌کردند تنها امام معصوم قرآن را می‌فهمد؛ مخصوصاً که اغلب روایاتی که ادعا می‌کنند ائمه برخی از آیات قرآن را تفسیر کرده‌اند، روایات نادرست و دروغینی هستند که از طرف غالیان جعل شده و به ائمه نسبت داده شده‌اند؛ زیرا طوری آیات را تفسیر می‌کنند که با کلماتی که در آیات به کار رفته است، هیچ تناسب ندارد.

همچنین شریعت با این دلایل، گفتۀ بعض از اصولی‌ها هم را رد می‌کند که ادعا می‌کنند باید اول علوم عربی از صرف و نحو و بلاغت و علم اصول فقه تا کتاب کفایه، و علم کلام و عقاید را خواند؛ آنگاه می‌شود قرآن را فهمید. آنان با این ادعا و سختگیری‌های بیهوده، مردم عوام را از بهره‌وری از معارف قرآن محروم کردند و طلاب حوزه را نیز از آغاز تحصیل علوم دینی‌شان از آموختن تفسیر دور کردند؛ در نتیجه، اکثر طلاب با وجود اینکه سال‌های درازی را در حوزه‌های علمیه گذرانده‌اند، متاسفانه هیچ بهره‌ای از علم تفسیر و از معارف قرآن ندارند.

شریعت در فصل‌های بعدی، به موضوع‌هایی می‌پردازد که شناخت آن برای فهمیدن قرآن ضروری می‌باشد؛ مانند: اسباب نزول و آشنایی با احوال عرب در عصر نزول قرآن. سپس فصلی با عنوان «قرآن آنچه را که متعلق بدین و شریعت است در بر دارد» آغاز می‌کند و دلایل محکمی بر این مطلب ‌آورده، در نهایت می‌فرماید: «خلاصۀ کلام: قرآن، جامع مسائل دین و شریعت است». وی آنگاه بر اهمیت سنت به عنوان شارح و مفسر قرآن کریم تاکید می‌کند و منکرین سنت را خارج از جماعت مسلمین ‌شمرده و می‌نویسد:

«در اینجا مطلبی است و آن این است که ما در شریعت و احکام، محتاج به سنت هستیم؛ اما در مسائل اعتقادی مثل اثبات صانع جهان و توحید و نبوت و معاد، چون قرآن کاملاً متعرض آن شده ‌است و حتى جزئیات را بیان فرموده و براهین ساطعه [= آشکار] بر آن اقامه نموده، احتیاجی در اینجا به هیچ وجه به سنت نداریم؛ و چون معلوم شد که مباحث قرآن کلی است و بدون مراجعه به سنت فهم آن ممتنع است، پس بطلانِ قول مردمی که غرضشان تخریب اسلام است و در آخرت نصیبی نداشته و خارج از جماعت مسلمینند، واضح شد که می‌گویند در قرآن بیان هر چیزی هست و ما محتاج به سنت نیستیم، و قرآن را تأویلات خنکی کرده، هوای [= هوس] خود را مدخلیت در فهم کتاب خدا می‌دهند و مراد از سنت، کردار و گفتار و اقرار یا تقریر نبی است: ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ([10]) [الأحزاب:21]»([11]).

معنای حقیقی «ظَهر» و «بَطن» قرآن

از آنجایی‌ که یکی از ادعاهای گمراه‌کنندۀ غالیان شیعه، که باعث دوری بخش چشمگیری از جامعۀ شیعه در طول تاریخ از آموختن قرآن کریم شده، این است که ادعا می‌کنند که قرآن، ظاهر و باطن دارد. آنان می‌گویند: تنها ائمه علیهم السلام  باطن قرآن (مراد حقیقی از آیات آن) را می‌فهمند. شریعت، بخشی از کتابش را تحت عنوان «للقرآنِ ظهرٌ وبطنٌ» (یعنی قرآن ظهر و بطن دارد) نوشت؛ سپس تحت عنوان: «مراد از ظاهر، مفهوم عربی و مراد از باطن، فهم مراد و مقصد قرآنست» تمام دلایل واهیِ غالیان و تأویل‌های فاسد فرقۀ باطنیه را باطل کرده و ‌می‌گوید:

«بعضی گمان کرده‌اند قرآن را باطن و ظاهری است و احادیثی هم در این موضوع نقل کرده‌اند؛ چنانکه در حدیث مرسل از رسول خدا منقولست که فرمود: «مَا أنزل اللهُ آيَةً إِلا وَلَهَا ظَهْرٌ وَبَطْنٌ»([12])، و همچنین روایت دیگر که: «إن للقرآن ظهراً وبطناً ولبطنه بطن إلى سبعة أبطن»([13])، که این دو حدیث برای قرآن بطن ثابت می‌کند و تا هفتاد بطن هم گفته‌اند. اگر مراد از ظاهر، مفهوم عربی و مراد از باطن، فهم مقصد حق تعالى از فرستادن کتابست، ببیان واضح‌تر، مراد متکلم را بدست آوردن و مقصد از خطاب را فهمیدن باشد، این معنى پسندیده و در غایت اتقانست. و اگر مراد از باطن قرآن، معنائیست زاید بر معنا و مقصدی که اصحاب پیغمبر فهمیدند و تابعین تدبر در آن کردند، این دعوائیست محتاج بدلیل و برهان و ما در اینجا تحقیق مطلب را بطوری که رضای خدا و رسول در آنست به نظر قارئین [= خوانندگان] می‌رسانیم:

1- احادیثی که در این باب وارد شده که قرآن هفت یا هفتاد بطن دارد. این احادیث مرسل است و بهیچ وجه حدیث صحیح در این باب نداریم؛

2- این احادیث اسماعیلی و از مجعولات فرقۀ باطنیه ‌است که در تفاسیر و کتب اسماعیلیه ذکر شده؛ چنانکه در کتاب «اخوان الصفاء» که نویسندگانش از علماى باطنیه‌اند، مسطور است که کتب آسمانی تنزیل ظاهری دارد که آن معانی، الفاظ است و دارای تأویلاتی مخفی است که آن معانی معقوله می‌باشد و همچنین، واضعین شرایع، احکامی ظاهر و جلی دارند و اسراری باطنی و خفی؛ و در خطط مقریزی در دعوت ششم از دَعَوات نه‌گانۀ اسماعیلیه می‌گوید: وقتیکه مَدعُو برتبه پنجم رسید، داعی شروع می‌کند در تفسیر معانی شرایع اسلام از نماز و روزه و زکوة و حج و طهارت و غیر این‌ها از واجبات به اموریکه مخالف ظاهر است و هنگامیکه زمان دعوت طول کشید و مدعو معتقد شد که وضع احکام شریعت بر سَبیل رمز است و سیاست عام در آن ملاحظه شده و اینکه شرایع معنائی دارد غیر از معنى ظاهر، شخص داعی او را دعوت بکلمات افلاطون و ارسطو و فیثاغورث می‌کند.

غزالی در کتاب «مفاضح الباطنیه» می‌گوید: مرتبۀ فرقۀ باطنیه پست‌تر از هر فرقۀ گمراهی است؛ چون هیچ فرقه‌ای نیست که مذهب را بخودِ مذهب نقض کند و دین را بنفسِ دین باطل گرداند، جز فرقۀ باطنیه که الفاظ دین را از معنای اصلی خود تغییر می‌دهند و می‌گویند: این کلمات رمز است؛ و باید دانست که مذهب اینان، ابطال نظر و استدلال است»([14]).

او این مبحث را اینچنین خاتمه می‌دهد:

«و اگر درست دقت شود، تأویلات خنکی که باطنیه ابداع کرده و بعضی از متصوفه متابعت نموده و جماعتی از اخباریۀ امامیه فهمیده یا نفهمیده معتقد بآن شده‌اند، لطمه بزرگی به اسلام زد و سبب پیدایش مهدی‌ها شد و در نتیجه، اسلام را ضعیف کرد و مسلمانان را پراکنده نمود. نتیجۀ کلام اینکه: اگر مراد از باطن، بیانیست که باطنیه کردند، خلاف عقل و منطق و حقیقت کفر و ضلالت است؛ و اگر مراد از باطن، مقصد و مرادِ قرآنست، خود معنائی صحیح و پسندیده می‌باشد»([15]).

وی آنگاه نتیجه می‌گیرد که:

«هر معنای عربی از مسائل معانی و بیان، که فهم قرآن مبتنی بر آن می‌باشد، داخل در ظاهر قرآنست ... و هر معنائی که از قرآن شخص را مؤدّب به آداب و متخلّق به اخلاق فاضله و متّصف به صفات بندگی و اعتراف به ربوبیت خالق جهان گرداند، آن باطن قرآنست؛ چون مقصد و مقصود قرآن، دمیدن روح انسانیت و متوجه کردن خلایق به خالق جهان ‌است»([16]).

شریعت این بحث را به دلیل اهمیت آن، بیشتر توضیح داده و در ادامه، در مورد آن به تفصیل سخن گفته است. عنوان بخش اول چنین است: «برای هر یک از ظاهر و باطن قرآن شرطی ‌است؛ شرط ظاهر آنستکه موافق لغت عرب باشد و مخالف با شرع نباشد». خلاصۀ آن بخش این ‌است که:

«باید هر معنائی که برای الفاظ قرآن کرده می‌شود، موافق قواعد عرب و معنائی که مخاطبین می‌فهمیدند باشد؛ چنانکه اگر عرب لفظی را در معنى خاصی استعمال کرد، جایز نیست به هوای نفس در معنى دیگر استعمال شود».

عنوان بخش دوم عبارت است از: «شرط فهم باطن قرآن، موافقت با لغت عرب و شهادت شرع است و تأویلات فرقۀ باطنیه باطل می‌باشد» و مضمون آن روشن است.

دیگر فصول مهم کتاب:

- تفسیر برأی و تقسیم آن به جایز و ممنوع؛

- مقاصد قرآن در وضع شریعت و احکام؛

- ناسخ و منسوخ قرآن؛

- محکم و متشابه قرآن و بیان حقیقت آن.

محکم و متشابه قرآن و بیان حقیقت آن

این مبحث از اهمیت زیادی برخوردار است؛ چرا که غالیان و باطنییان از محکم و متشابه، سوءاستفاده‌های فراوانی نموده‌اند؛ چنانکه بیشتر آیات قرآن را جزو متشابهات شمردند و با این بهانه، درِ وسیعی برای تحریف معانی قرآن برای خود باز کردند؛ هرگاه کسی به اعتراض برمی‌خاست و می‌گفت: «این تفسیری که برای فلان آیۀ قرآن ذکر می‌کنید با معانی کلمات آیه هیچ همخوانی ندارد»، فوری جواب می‌دهند که: «این آیه جزو متشابهات است که فقط راسخان در علم، یعنی پیغمبر و امامان علیهم السلام  می‌فهمند و باید آیه را طبق روایات وارده از آنان فهمید». به این خاطر، شریعت توضیح بیشتر و مفصل‌تری برای بحث محکم و متشابه می‌دهد و آن را اینطور خلاصه می‌کند:

«مراد از متشابه قرآن، آن است که حقایق معقوله در مبدأ عالم و دقایق محسوسه از لذات و آلام در معاد و معانی و حقایقی را که مردم مُتَوَغِّل [= دور از دانش] در عالم حس و خیال نتوانند آن را درک کنند، در قوالب امثله و عبارات تنزل دهد و در لباس کنایات و استعارات و تشبیهات بنمایاند، تا اینکه فهمش بر مردم نادان آسان باشد و اینان را به حقیقت و خدا شناسی راهنمائی کند و به اخلاق فاضله مُتَخَلَّق [= خوگرفته] گرداند. پس متشابهات بر پیغمبر نازل نگردیده‌ است که کسی جز خداوند آن را نداند، و حتى انبیاء و اولیاء و علما هم از درک آن عاجز باشند؛ بلکه نزول متشابه برای هدایت نادانان و تودۀ مردم است؛ و متشابهات قرآن منحصر است در بیان صفات خالق جهان مثل گوش و چشم و دست و رو و اِستواء [قرار گرفتن] بر عرش و امثال آن، و همچنین در کیفیت قیامت و معاد از آمدن خدا و ملائکه، و در کیفیت جنت از حور و قصور و اشجار و انهار و سُندُس و اِستَبرَق و أکواب و أباریق، و در کیفیت جهنم از آتش و غسلین و صدید و طبقات دوزخ و امثال آن ... اما در آیات راجع به شریعت و تقنین قانون و حقوق و سیاسات و اخلاق و اجتماعیات و تدبیر منزل و مدینه، به هیچ وجه متشابهى نیست و همچنین در اثبات مبدء [مبدأ] و معاد و نبوت، تشابه راه ندارد و تمامی آیات آن محکم و اُمُّ‌الکتاب ‌است»([17]).

وی پس از ذکر چند نمونه از آیات متشابه قرآن می‌نویسد:

«و من ـ‌ ان شاء الله‌ـ بر طریقه سَلَف هستم و در آنچه که دربارۀ خدا و صفات او و آنچه متعلق به عالم غیب است، تفویض امر بخود حقتعالى می‌کنم»([18]).

شریعت در پایان کتاب، در رسالۀ بسیار ارزشمند «براهین القرآن» روشن می‌کند که قرآن کریم دارای بهترین براهین برای اثبات صحت عقاید اصول دین می‌باشد، و دلایل و براهین قرآن، بسیار متین‌تر و بالاتر از براهین متکلمین و فلاسفه می‌باشد. سپس به بیان براهین قرآن در مورد توحید ـ اعم از توحید عبادت و توحید ربوبیت ـ می‌پردازد و آنگاه در مورد نبوت عام، نبوت پیغمبر آخرالزمان، حضرت محمد مصطفى صل الله علیه و آله و سلم  و روز رستاخیز و بقاى نفس بعد از مرگ نکاتی بیان می‌نماید.

شایان ذکر است که اغلب منابعی که شریعت در این کتاب استفاده کرده و از آن‌ها اقتباس‌های بسیاری نموده‌ است، برای تایید مطالب کتابش، از منابع اهل سنت استفاده برده است، به ویژه از کتاب‌های بعضی از علمای که با عقاید شیعه بسیار مخالفند؛ مانند: ابن‌تیمیه، ابن‌قیم جوزیه، ابن حزم اندلسی و غزالی. این نشان می‌دهد که وی نه فقط دانشمند آزاداندیش و مخالف با تعصب فرقه‌ای بوده ‌است، بلکه گرایش دینی او بیشتر به سمت اهل سنت و جماعت بوده ‌است.

خالی از لطف نیست که برخی از منابع کتابش را به عنوان نمونه در ذیل ذکر ‌کنیم:

تفسیر طبری، ابو جعفر محمد بن جریر طبری (310 ق)؛ منهاج السنة النبویة، ابن تیمیۀ حرانی (728 ق)؛ زاد المعاد فی هدى خیر العباد، ابن قیم جوزیه (751 ق)؛ تفسیر المنار، سید محمد رشید رضا (1354 ق)؛ الملل والنحل، شهرستانی (548 ق)؛ الفِصل في الملل والأهواء والنِّحَل؛ ابن حزم ظاهری (456هـ)؛ تلبیس إبلیس، ابن جوزی بغدادی حنبلی (597 ق)؛ الاعتبار فی بیان الناسخ والمنسوخ من الآثار، حازمی (584 ق)؛ الأحکام في أصول الأحکام، سیف الدین آمدی شافعی (631 ق)؛ الموافقات في أصول الأحکام، شاطبی مالکی (790 ق)؛ الإتقان في علوم القرآن، جلال الدین سیوطی شافعی، (911 ق)، إحیاء علوم الدین، فضائح الباطنیة، و جواهر القرآن، همه نوشتۀ أبوحامد غزالی شافعی (505 ق).




([1]) شریعت سنگلجی، کلید فهم قرآن، ص 80 .

([2]) شریعت سنگلجی، کلید فهم قرآن، ص 100.

([3]) همان، ص 47.

([4]) رسول جعفریان، جریان‌ها وسازمان‌های مذهبی ـ سیاسی ایران، ص 1018 و 1019.

([5]) آیت الله سید محمود طالقانی، از بنیانگذاران جبهۀ ملی دوم و حزب نهضت آزادی با آقای مهدی بازرگان بود و از علمای روشنفکر و تجددگرای شیعه در دهه‌های چهل و پنجاه در ایران محسوب می‌شود؛ اما وی بیشترین تلاشش را برای مبارزه با رژیم پهلوی صرف می‌کرد و گفته می‌شود در مجموع، یازده سال در زندان‌های شاه به سر برد. او که اولین امام جمعۀ تهران در دوران جمهوری اسلامی بود، حدود شش ماه بعد از پیروزی انقلاب فوت کرد. طالقانی یک تفسیر ناتمام از قرآن بنام «پرتوی از قرآن» دارد که در شش مجلد است و فقط سوره‌های بقره، آل عمران، نساء و جزء عم را تفسیر کرده است.

([6]) رسول جعفریان، جریان‌ها وسازمان‌های مذهبی ـ سیاسی ایران، ص 1020. همچنین نک: خاطرات پیشگامان، پاورقی ص 87 .

([7]) منظور از انجیل، تمام کتاب مقدس می‌باشد که به نام Bible معروف است. این کتاب مقدس، قبلاً فقط به زبان‌های لاتینی یا یونانی قدیم نوشته بود و تنها روحانیون مسیحی می‌توانستند آن را بخوانند و تفسیر کنند. آنان فقط بعضی از آیات انجیل را برای مردم به زبان‌های محلی ترجمه می‌کردند؛ اما پروتستانت‌ها می‌خواستند با ترجمۀ تمام کتاب مقدس به زبان‌های محلی آلمانی، فرانسوی و غیره، آموزه‌های آن را در دسترس همگان قرار بدهند و کتاب مقدس را تنها مرجع تعالیم دین بشمارند.

([8]) احسان طبری، ایران در دو سدۀ واپسین.

([9]) شریعت سنگلجی، کلید فهم قرآن بانضمام براهین قرآن، ص 3 تا 5.

([10]) ترجمۀ آیۀ: «به یقین، براى شما در وجود پیامبر خدا سرمشق نیکویى است‏».

([11]) شریعت سنگلجی، کلید فهم قرآن بانضمام براهین قرآن، ص 17.

([12]) در منابع شیعی، نزدیک‌ترین روایتی که مضمون مشابهی دارد، این روایت است که حر عاملی در وسائل الشیعه (ج 27، ص 196) از امام باقر علیه السلام  به اینصورت آورده‌است: «عَنِ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام  عَنْ هَذِهِ الرِّوَايَةِ مَا مِنَ الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَلَهَا ظَهْرٌ وَبَطْنٌ؟ قَالَ: ظَهْرُهُ [تَنْزِيلُهُ‏] وَبَطْنُهُ تَأْوِيلُه». یعنی: «از فُضَیلِ بْنِ یسَارٍ روایت شده که فرمود: از امام باقر علیه السلام  پرسیدم: معنى حدیثی که می‌گوید هیچ آیه‌ای در قرآن نیست، مگر اینکه یک ظهر دارد و یک بطن، چیست؟ امام فرمود: ظهر قرآن، تنزیل آن است و بطنش، تأویل آن». برای آگاهی بیشتر، در منابع اهل سنت نگاه کنید به: أبو عبید، «فضائل القرآن»، ص43 ؛ بغوی، «شرح السنة»، ج 1، 262، رقم 122 با سند ضعیف؛ زیرا اولاً یکی از راویان آن، علی بن زید بن جدعان، ضعیف است؛ ثانیا: سندش متصل نیست، بلکه مرسل است؛ ابن جریر طبری، «تفسیر جامع البیان»، شماره 11 ؛ طبرانی، «معجم الکبیر»، شماره 10090؛ بزار، «مسند»، شماره 2312 ؛ ابن حبان، صحیح ابن حبان، ج 1، ص 276، شماره 75. از ابن مسعود از پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم  فرمود: «أُنْزِلَ القرآنُ على سبعة أحرف، لكل آية منها ظهر وبطن» و سندش هم ضعیف است؛ زیرا یکی از راویان آن، ابراهیم بن مسلم هجری است که ضعیف می‌باشد.

([13]) ابن ابی جمهور احسائی، عوالي اللآلي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج 4، ص 107، بدون سند. قبل از ابن ابی جمهور، که از علمای امامیه در قرن دهم هجری قمری است، هیچ کسی این روایت را نقل نکرده؛ پس روایتش بی‌سند است و اعتباری ندارد.

([14]) شریعت سنگلجی، کلید فهم قرآن بانضمام براهین قرآن، ص 41 تا 43.

([15]) همان، ص 43 و 44.

([16]) همان، ص 44 و 45.

([17]) همان، ص 80 و 81.

([18]) همان، ص 94.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...