نواختن و کوفتن اندامها در روز عاشورا
شیعه انقلاب حسین را به بهانه عشق به حسین مشوه و زشت نمود.
نواختن و کوفتن اندامها در روز عاشورا
ضرورت حکم میکند که برای زنجیر زنی و شکافتن سرها توسط شمشیر و قمه در روز دهم محرم و در سوگ امام حسین فصل جداگانهای را اختصاص دهیم. این اعمال زشت هنوز جزیی از مراسم بزرگداشت شهادت امام حسین بوده و در ایران، پاکستان، هند و نبطیه لبنان همه ساله جریان دارد، و همواره باعث ستیز و خونریزی میان شیعه و سنت میگردد. و در نقاطی از پاکستان این جنگ و ستیز همواره صدها کشته از دو گروه بر جای میگذارد. پس ضروری است که در این باب به صورت مستقلی بحث کنیم.
همانگونه که در فصل گذشته عنوان شد. شیعه از قرنها پیش همه ساله عاشورا را بزرگ میدارد و گذشته از قرائت زیارت نامه ها، شعرا نیز کنار قبر حسین قصیدهها سر میدهند. شاعر عربی (شریف الرضی) هنگامی که این قصیده را در کنار قبر حسین خواند:
(معنی) (ای کربلا، تو هنوز هم آکنده از کرب و بلایی)[1].
و به این بیت رسید:
(معنی) (مردمان زیادی در حالی که خون ریختند و کشته شدند، بر خاک تو بر زمین افتادند)[2]. آن قدر گریه کرد که بیهوش شد.
ائمه شیعه روز دهم محرم را بزرگ میداشتند و در خانههای خود نشسته و مردم جهت تعزیه به دیدار آنان میرفتند، و در آن روز مردم را اطعام مینمودند و در حضور آنان خطبهها و قصاید زیادی در یادواره حسین و اهل بیت رسول صل الله علیه و آله و سلم و فضایل آنان قرائت میشد.
و در کربلا و در کنار قبر حسین، زائران به صورت فردی و یا گروهی عبور میکردند و زیارت نامههای مشار الیه را همراه با سردان گریه و زاری و ناله به عنوان جزء مکمل بزرگداشت و زیارت قرائت میکردند. این عادتی است که هنوز هم در مجالس تعزیه حسینی در عالم شیعی جاری است و باید این مجالس با گریه ختم شود چون:
(هر کسی که بر حسین بگرید، یا حالت گریه و زاری را به نمایش بگذارد بهشت بر او واجب میگردد)[3].
همانگونه که در بسیاری از روایات منسوب به ائمه آمده است و به خدا پناه میبریم اگر چنین کلامی از امام صادر شود.
شیعه همواره در ماههای محرم و صفر در سوگ حسین لباس سیاه میپوشیدند، و این عادت در عهد اول جدال میان شیعه و تشیع، و هنگامی که شیعه توانست در صحنه جریانهای سیاسی و اسلامی به صورت قدرتی که میخواست با خلافت حاکم به رویارویی برخاسته و مطرح گردد، توسعه زیادی یافت، و آل بویه که به عنوان حامیان خلافت عباسی بر ایران و عراق حکم راندند، در نمو این مراسم در روز عاشورا نقش بارزی را ایفا نمودند. اما در زمانی که شاه اسماعیل صفوی قدرت را به دست گرفت و تشیع را به ایران وارد کرد، و با ایجاد یک انسجام مذهبی در ایران در مقابل طمعها و آرزوهای خلافت عثمانی همسایه ایران سدی بر پا نمود، این مراسم صورتی عام یافته و رفته رفته، به صورت جزیی از کیان و شخصیت شیعی در آمد. نظام صفوی دهم محرم هر سال را عزاداری مینمود و شاه شخصاً از سوگواران استقبال میکرد. مردم در مجلس او جمع شده و شاه شخصاً در این سوگواری خاص حضور مییافت. شاه عباس صفوی که مدت پنجاه سال بر ایران حکمرانی نمود و از بزرگترین شاهان صفوی به شمار میرود، در روز عاشورا به سوگ حسین لباس سیاه پوشیده و پیشانی خود را گل آلود مینمود، و در حالی که در پیشاپیش دستههای عزادار قدم بر میداشت، در مدح امام و نکوهش قاتلان وی سرود سر میداد.
اما به صورت دقیق نمیدانم که زنجیر زنی روز عاشورا از چه زمان ظهور کرده و در مناطق شیعه نشین همانند ایران و عراق و غیره انتشار یافت. اما این را میدانم که کوفتن شمشیر بر سر و پیشانی در سوگ حسین و در روز دهم محرم، در آغاز استعمار انگلیس، و از کشور هند به ایران و عراق رخنه نموده است. انگلیسها از جهل و سادگی شیعه و عشق زیاد آنان به امام حسین سوء استفاده نموده و قمه و شمشیر زنی بر پیشانی را به آنان آموختند. و تا گذشتهای نه چندان دور، سفارتهای بریتانیا در تهران و بغداد، هیئتهای عزادار حسینی را که به این صورت انزجار آور و زشت در کوچه و خیابانها ظاهر میشدند، تامین مینمود. و غرض از سیاست استعماری انگلیس از کمک به رشد این مراسم زشت، اعطای دلیلی معقول بر استعمارش بود که همواره با معارضه مردم بریتانیا و نشریههای آزاد آن کشور روبرو میشد.
استعمار انگلیس میخواست ثابت کند که مردمان مستعمره هند و کشورهای اسلامی دیگر که به این صورت وحشیانه در خیابانها ظاهر میشوند، احتیاج به ولی و قیمی دارند که آنان را از جهل و توحش موجود برهاند. در نتیجه عکس و تصاویر دستههای عزادار که در روز عاشورا با زنجیر بر پشت خود نواخته، و با شمشیر و قمه بر سر خود میکوفتند، و خونهای جاری شده نتیجه این جریانات، در روزنامههای بریتانیا و اروپا به چاپ میرسید، و سیاستمداران استعمارگر در نتیجه این تصویرها استعمار این کشورها را به عنوان واجبی انسانی اعلام میکردند که میتواند مردم آن کشورها را از جهل و توحش رهانیده و به جاده تمدن و تقدیم رهنمون سازد.
شنیدهام، هنگامی که (یاسین هاشمی) نخست وزیر عراق در عهد استعمار انگلیس، برای گفتگو جهت پایان دادن استعمار به لندن رفته بود، انگلیسیها به او گفتند: (ما به خاطر کمک به مردم عراق به آن جا آمدهایم تا آنان را از توحش و حماقت خارج ساخته و مزه سعادت را به آنان بچشانیم).
این سخن خشم یاسین هاشمی را بر میانگیزد و باعث میگردد با عصبانیت از مجلس اجتماع خارج شود. اما انگلیسیها از او عذر خواهی کرده و او را به دیدن فیلمی مستند از عراق دعوت میکنند. این فیلم که از مواکب حسینی به راه افتاده در خیابانهای نجف، کربلا، و کاظمین تهیه شده بود، حاوی مشاهده مهیب و نفرت آور از شمشیر کوبی و زنجیر زنی مردم عزادار بود. گویی انگلیسیها میخواستند بگویند (آیا مردمانی روشنفکر که از تمدن بویی بردهاند، با خود اینچنین میکنند؟)
در اینجا سخنی زیبا که آکنده از حکمت و افکار نورانی است، و آن را از یکی از اعلام شیعه و مشایخشان، حدود سی سال قبل شنیدهام را ذکر میکنم. آن شیخ با وقار که سالهای زیادی از عمرش گذشته بود، در کنار من ایستاده بود روز، روز عاشورا بود، زمان، ساعت دوازده ظهر، مکان، روضه امام حسین در کربلا، در همین حال دستهای از عزاداران حسینی که با شمشیر بر سر خود میکوفتند و گریبان میشکافتند وارد روضه شدند. تعداد آنان بسیار زیاد و خون از سر و بدن آنها جاری بود. از دیدن آن منظره لرزه بر اندام ناظر مینشست در پشت این موکب موکبی دیگر در حرکت بود که اعضای آن با زنجیر بر پشت خود مینواختند، آن را خون آلوده کرده بودند، در این وقت بود که شیخ پیر و عالم آزاده از من پرسید: (این مردم را چه شده است، چرا اینگونه خود را درد و زجر میدهند؟)
گفتم: (مثل اینکه نشنیدی چه میگویند، آنان میگویند (واحسیناه) یعنی از کشته شدن حسین غمگینند).
او دوباره از من پرسید: (آیا حسین هم اکنون در ﴿فِي مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِيكٖ مُّقۡتَدِرِۢ ٥٥﴾ [القمر: 55]. نیست؟)
گفتم: بلی.
باز پرسید: (آیا حسین در این لحظه در بهشت نیست، که خداوند در مورد آن میفرماید: عرضش همانند عرض آسمانها و زمین است، و برای افراد باتقوا آماده شده است؟)
گفتم: بلی.
او پرسید: (آیا در بهشت حور عین که همانند مروارید مکنون است وجود ندارد؟)
گفتم: چرا.
و در اینجا شیخ آهی کشید و با لهجهای که آکنده از غم و درد بود گفت: (وای بر آنان از این جهل احمقانه. چرا بخاطر امامی که هم اکنون در بهشت و نعیم است و ﴿وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ ١٧﴾ [الواقعة: 17]. همراه با ﴿بِأَكۡوَابٖ وَأَبَارِيقَ وَكَأۡسٖ مِّن مَّعِينٖ ١٨﴾ [الواقعة: 18]. بر او میگذرند، با بلاها را بر خود در میآورند؟)
در سال 1352 هجری و هنگامی که یکی از بزرگترین علمای شیعه در سوریه یعنی (محسن الأمین العاملی) اینگونه اعمال را با جرات بی نظیری تحریم نموده، و رای سلیم خود را باز گفت و از شیعه خواست تا از این حرکات دست بر دارند، با معارضهای شدید از سوی علماء و رجال دین روبرو گشت. و نزدیک بود که حرکت اصلاحیش با نابودی و شکست روبرو شود. و اگر پدر بزرگم (سید ابوالحسن) به عنوان رهبر بزرگ طایفه شیعه، موضع عالمی امین را بخود نگرفته، و از فتوای او پشتیبانی نمیکرد این حرکت اصلاحی از بین رفته بود.
موضوع پدر بزرگم در قبال این حرکت، ابعاد وسیعی به حرکت اصلاحی محسن الأمین داد، و با اینکه بسیاری از فقها و مجتهدین در مخالفت با او جبهه گیری کردند، اما سید ابوالحسن بالاخره بخاطر مقام رفیع و پایداریاش، در آخر راه به پیروزی رسید. و مردم رفته رفته، فتوای این رهبر بزرگ را لبیک گفته، و اینگونه اعمال اندک اندک از صحنه انظار جهان تشیع پنهان گشت. اما به صورت کامل ریشه کن نگشته و مظاهر ضعیفی از آن باقی ماند و در زمانی که پدر بزرگم وفات یافت: یعنی در سال 1365 هجری، برخی از رهبران جدید شیعه باز مردم را به انجام اینگونه اعمال تشویق نمودند، و دیری نپایید که این اعمال رو به رشد نهاده، اما هرگز به وسعت قبل از سال 1352 هجری نرسید.
و پس از اینکه در ایران جمهوری اسلامی اعلام شد، و ولایت فقیه قدرت را در دست گرفت، به عنوان جزیی از سیاست مذهبیاش دستور به احیاء آن اعمال داده و جمهوری اسلامی نو پا در همه جای زمین جهت احیای این بدعت، که توسط سیاست استعماری انگلیس در دویست سال قبل وارد عالم شیعی شده بود، به تبلیغ و بذل مال پرداخت.
در زمان کتابت این سطور، شهرهای ایران، پاکستان، هند و لبنان، در دهم محرم هر سال شاهد عبور مواکبی است که به همان صورت عنوان شده، از خیابانها میگذرند و قبل از اینکه خورشید آن روز غروب کند، شرق و غرب از این توحش و جنون بی اندازه، تصاویری را به نمایش میگذارند، تا به دشمنان اسلام و ناظران به امور مسلمین قدرت و دلیلی بر ضد اسلام پیشکش کنند.
بر طبقه آگاه و روشنفکری شیعه واجب است که تمامی هم و کوشش خود را بر منع جاهلان از دست زدن به چنین اعمالی، که تصویر انقلاب حسین را مشوه نموده است بگذارد. و بر واعظان و مبلغان است که در روشنگری خود کوشاتر بوده، و فعالیت بیشتری به خرج دهند. حقیقتی که میخواهم آن را ذکر کنم این است که دلیل شهادت حسین در روز عاشورا بسیار بزرگتر و جلیلتر از آن است که شیعه اینگونه تصویر آن را ترسیم میکند چون حسین به شهادت نرسیده که مردم بر او گریه کنند و یا بر سر و صورت خود کوفته، و از او به عنوان بیچاره مسکین یاد کنند بلکه او با انقلاب خود خواست الگوی ایثار، حزم، جزم، و شجاعت در از پای در آوردن استبداد و ظلم باشد، و به همین دلیل است که بزرگداشت شهادت حسین باید حاوی مراسمی باشد که با مقام تناسب داشته، و از هرگونه غوغا جهل و اعمالی که در آن واحد هم میخنداند، و هم میگریاند، به دور باشد. مراسم بزرگداشت شهادت امام حسین باید مراسمی آموزشی و علمی باشد که شامل سخنرانیها و مجلس شعر و قصیده بوده، و در آن از سیرت حضرت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم اهل و اصحابش و همچنین جهاد و فداکاری در راه خدا یاد شود.
و این چنین است که یاد حسین، به جای انهدام و نابودی نفس مسلمانان، باعث ساخت نمو و تکامل آن شده و انسان را در جاده انسانیت به پیش میراند. اگر به راستی ما خود را انصار و عاشقان حسین میدانیم. باید او و انقلابش را به همان صورت والا و ارزشمند ارائه دهیم، نه اینکه با این اعمال جاهلانه، او و انقلابش را مسخ و مشوره نماییم. (برپایی هرگونه سوگواری و یا جشن تولد سالانه در ایام مخصوصی بدعت در دین به حساب میاید ودر اسلام چیزی به نام مجالس سوگواری سالانه نداریم به هر نوعی که باشد).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر