3
ریشههای تفکر اصلاحطلبی و نوگرایی دینی شریعت
شریعت سنگلجی از فکر دو تن از مردان اصلاحطلب و پرچمداران نوگرایی قبل از خود سرمشق گرفت؛ یکی از آنها پدرش، شیخ حسن سنگلجی، و دیگری آیتالله اسدالله خرقانی بود، و هر دو از شاگردان و یاران حاج شیخ هادی نجم آبادی (یکی از پایهگذاران اندیشۀ اصلاح دینی دورۀ قاجار) بودند. بنابراین بجاست که نگاه مختصری به افکار آن پیشگامان اصلاح دینی بیفکنیم.
شیخ حسن سنگلجی و ارتباط او با شیخ هادی نجم آبادی و سید جمال الدین افغانی
سید مقداد نبوی رضوی([1]) در مقالۀ «نگاهی تحلیلی به تکاپوی فکری شریعت سنگلجی» مینویسد:
«به روایت یکی از شاگردان شریعت، شیخ حسن سنگلجی از دوستان و یاران شیخ هادی نجم آبادی بود([2]). میرزا محمد خان قزوینی نیز دربارۀ وی میگوید: "گویا معروف به آزاد خیالی از خیل و خیم مرحوم حاجی شیخ هادی [نجم آبادی] بوده است"([3]). شیخ حسن از نزدیکان سید جمال الدین افغانی بود و آن گونه که برادر شریعت گفته است، سید جمالالدین مدتى در خانۀ شیخ حسن سکونت کرده بود. وی شبها قرآن میخواند و گاه که آیهای توجهش را جلب میکرد، صاحبخانه را از خواب بیدار میکرد و او را از آنچه یافته بود، آگاه میکرد. بر اساس این روایت، شیخ حسن سنگلجی تحت تأثیر اندیشههای سید جمال الدین بوده است([4]). آگاهان تاریخ میدانند که سید جمال الدین در هر دو سفرش به تهران، در منزل حاج محمد حسن امین الضرب سکونت داشت؛ اما در مدت هفت ماهی که در شهر ری بست نشسته بود ـ که اوج فعالیت وی بر ضد حکومت ناصری نیز بود ـ در منزل شخصى به نام «شیخ حسن» زندگی میکرد([5]). بر همین پایه است که با احتمالی قریب به یقین میتوان گفت که این شیخ حسن، همان پدر شریعت سنگلجی بوده است»([6]).
سید اسدالله خرقانی و سید جمال الدین افغانی
سید مقداد نبوی رضوی در مقالۀ خود مینویسد:
«سید اسد الله خرقانی- که شریعت سنگلجی از درس تفسیر قرآن او بهره گرفته بود - نیز از نزدیکان شیخ هادی نجم آبادی([7]) و از طلاب فاضل و خواص درس وی به شمار میرفت([8]). زمانی که سید جمال الدین در تهران اقامت داشت، خرقانی هم با وی ارتباط داشت([9]). بنابر آنچه گفته شد، شریعت سنگلجی با یک واسطه، شاگرد فکری شیخ هادی نجم آبادی و بعد، سید جمال الدین اسدآبادی بوده است و دانستن رویکرد اصلاح دینی این دو استاد، خاستگاه فکری شریعت سنگلجی را نشان خواهد داد»([10]).
آنگاه سید نبوی رضوی زیر عنوان: «فکر اصلاح دینی در اندیشۀ سید جمال الدین افغانی» مینویسد:
«برخی نمودهای اصلاح دینی مورد نظر شریعت سنگلجی را در اندیشۀ سید جمال الدین نیز میتوان دید. ایگناس گلدزیهر، خاورشناس یهودی اروپایی که از نزدیک با فعالیتهای سید جمال الدین در مصر آشنا بود([11])، وی را بنیانگذار نهضت وهابی فرهنگی در آن سرزمین خوانده است([12]). محمد البهی، استاد و رئیس پیشین دانشگاه الازهر نیز سید جمال الدین را راهپیمای همان مسیری خوانده است که ابن تیمیه در آن قدم برمیداشت([13]). میرزا رضا کرمانی هم در بازجوییهای خود گفته است: "سید اصلاً پرستش مصنوعات را کفر میداند و میگوید صانع را باید پرستید و سجده به صانع باید نمود نه مصنوعات؛ طلا و نقره نمودن مزار و مرقد را معتقد نیست"»([14]). بنابراین، میتوان گفت که میان اندیشۀ اصلاح دینی شریعت سنگلجی با سید جمال الدین – که با یک واسطه بر او تأثیر داشته است – همسانیهایی وجود دارد و بر همین اساس بود که شریعت، سید جمال الدین را شخصی «موحدّ» میدانست»([15]).
ناگفته نماند که سید اسد الله خرقانی، که شریعت سنگلجی در درسهای تفسیر قرآن وی حاضر میشد، از علمای روشنفکر و تجددگرای ایران و از فعالان نهضت مشروطه بود و مخصوصاً در بحث نظامِ سیاسی اسلام، آرای جدیدی داشت. او معتقد بود که دوران خلفای راشدین رضی الله عنهم عصر طلایی اسلام به شمار میرفت؛ زیرا نظام حکومتی مسلمانان، عادلانه، مردمی، شورایی، انتخابی و در چارچوب اسلام، نزدیک به مردمسالاری نوین بود و مسلمانان باید آن دورۀ صدر اسلام را سرمشقی برای خود در ادارۀ امور سیاسی قرار بدهند.
سید مقداد نبوی رضوی مینویسد:
«در آثار خرقانی هم رویکردهای اصلاح دینی را میتوان یافت. وی مجلس تفسیر قرآن داشت و دیدگاههای خود را برای جمعی بیان میکرد. او میگفت: "غیر قرآن هرچه از هرکه هست، مسکوتٌ عنه بگذارند تا آنکه کلیۀ عقاید و اصول را از قرآن بیاموزند؛ مانند اصحاب سعادت؛ غیر از این علاجی نیست([16])". خرقانی سیاست چهار خلیفۀ نخست را – تا سال چهلم- بر اساس سنت نبوی میدانست([17]) و شروع مشکلات حاکمان اسلامی را به زمان معاویه باز میگرداند([18]). او همچنین ولایت تکوینی را نمیپذیرفت([19]) و به امام حی غائب نیز اعتقاد نداشت»([20]).
فکر اصلاح دینی در اندیشۀ شیخ هادی نجم آبادی
سید مقداد نبوی رضوی دربارۀ شیخ هادی میگوید:
«شیخ هادی نجم آبادی (معلم شیخ حسن سنگلجی و سید اسد الله خرقانی) را باید یکی از تأثیرگذاران تاریخ معاصر ایران دانست. این اثر گذاری را میتوان در روایتهای تاریخی کسانی که او را از نزدیک میشناختند جستجو کرد. میرزا محمد خان قزوینی، که محضر شیخ را درک کرده بود([21])، مینویسد: "او مجتهد، اما در باطن، آزادمنش و روشنفکر بود ... او مردم را به شک میانداخت و عقاید موهوم را نابود میکرد و آلتی برای بیدارى گروه بزرگی از اجتماع بود([22])". مهدی ملک زاده، که پدرش، ملک المتکلمین و از همراهان شیخ بود([23])، نیز اکثر روشنفکران دورۀ ناصرى را تربیتیافتگان دبستان این روحانی بزرگ دانسته است([24]).
سید حسن تقى زاده، مشروطهخواه مشهور نیز معتقد است که شیخ مانند سید جمال الدین بسیار آزادیطلب بود و تأثیر بزرگی در ایران داشت([25]).
تنها اثر به جای مانده از شیخ هادی نجم آبادی تحریر العقلاء نام دارد که میتوان دیدگاههای او را در این کتاب یافت. وی در جایجای این کتاب به طرح بحثهای اجتماعی پرداخته و اسباب انحطاط اعتقادی امتهای پیشین و جامعۀ خود را بیان کرده است([26]). در بخشی از کتاب نیز تنها به تحلیل اعتقادات شیعیان میپردازد و برخی از مصداقهای شرکگرایی آنها را برمیشمارد([27]). بسیاری از مصداقهای انحطاطی مورد توجه شیخ را میتوان در واژۀ «غلوّ» خلاصه کرد. از نظرى وی، یکی از مهمترین اعتقادهای باطلی که شیعیان را از اصل اسلام دور کرده است، بزرگداشتِ بیش از اندازۀ اولیای خداست.
شیخ هادی نجم آبادی معتقد است که بسیاری از شیعیان، چنان میدانند که چون شیعۀ علی بن ابی طالب علیه السلام هستند یا بر امام حسین علیه السلام گریه کردهاند، در قیامت معذب نیستند؛ یا در بالاخره با شفاعت شافعین نجات خواهند یافت. او این باور را «اوهام» و مخالف قرآن خوانده است([28]).
شیخ هادی مانند بسیاری از داعیان فکر اصلاح دینی معتقد است که از اسلام جز اسم و از قرآن جز خواندن، چیزی باقی نمانده است. به اعتقاد وی، شیعیان چنان میاندیشند که قرآن تحریفشده و ناقص است و قرآن اصلی و کامل، به ترتیبی که نازل شده، نزد امام زمان است. از نظر نجم آبادی، شیعیان، قرآن هدایتگر را از مبین بودن انداخته و دلخوشند که بعد از اعتقاد به کفایتِ ولایتِ امامان برای نجات، تنها تعزیهداری و گریستن و گریاندن بر امام حسین علیه السلام واصحابش، اعمال عبادی مورد رجحان است و بر همین اساس، اموال خود را به جای استفاده در کارهای مفید، برای این مقصود صرف میکنند؛ ایشان دلخوشند به گریستن و گریاندن؛ و چنین میاندیشند که چون ولایتشان صحیح است و تعزیهداری میکنند، هر عمل ناشایستی که انجام دهند، در روز قیامت حل و فصل خواهد شد.
شیخ سپس روایاتی چون «حُبُّ عَلِیٍّ حَسَنَةٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ»([29]) را نفى میکند و مینویسد:
«این اعلى مراتب شرک است که داری زحمتها میکشی [و] به ادله و براهین و آیات قرآنیه و اخبار ثابت مینمایی که حقیقت توحید همین است»([30]).
او در بخشی دیگر از کتاب، معتقدان به شفاعت را «غافلان از حقیقت توحید» میخواند و دستور میدهد که ایمان به خداوند باید «بِلا شفیع» باشد([31]). در بخش دیگر نیز چنین مینگارد:
«برخی کسانی که به معصیت میل دارند، باوری را برمیگزینند که عفو و خلاص از عقاب آخرت در آن باشد؛ پاک شدن گناهان به سبب بُکاء [= گریستن] بر حسین و اعتقاد به «حب علي لا يضره سيئة» نمونههایی از این باورهاست»([32]).
آنچه گفته شد، نمونهای از رویکرد اصلاح دینی شیخ نجم آبادی بود که مانند آن را در تمام بخشهای کتاب تحریر العقلاء میتوان یافت. نکتۀ مهم این است که کتاب مورد نظر، از دست نوشتههای شیخ فراهم آمده است که در مجالس خود به شاگردانش انتقال میداد([33]). او این گفتارها را «قول و بیان عقلاء([34])» مینامید» ([35]).
([3]) محمد قزوینى، یادداشتهاى قزوینى، ص 168. سید مقداد نبوی رضوی کنار همین پاورقی مینویسد: زنده باد استاد ایرج افشار (تدوین کننده کتاب) به جاى کلمه «خیل» علامت «!» گذاشته و نوشته است که کلمهای ناخوانا بوده است. این کلمه را نگارنده [یعنی سید مقداد نبوی رضوی] با توجه به لغتنامه دهخدا در موضوع «خیل و خیم» حدس زده و قرار داده است.
([4]) این موضوع را آقاى مهندس عزت الله سحابى (م 1390ش) در پاییز 1388ش از قول شیخ محمد سنگلجى (برادر شریعت سنگلجى) براى نگارنده [یعنی نگارنده مقاله سید مقداد نبوی رضوی] بازگو کرد.
([5]) حاج سیاح محلاتی، که از یاران نزدیک سید جمال الدین بود، از شیخ حسن به عنوان صاحبخانۀ محل سکونت او در شهر ری یاد کرده است (حاج سیاح، خاطرات حاج سیاح، ص 327).
([6]) سید مقداد نبوی رضوی، نگاهى تحلیلی به تکاپوهاى شریعت سنگلجى، فصلنامۀ امامت پژوهى، سال 1، ش 4، ص 259 و 260.
([7]) سید مقداد نبوی رضوی در پاورقی مینویسد: [سرهنگ سید ابراهیم سخایی در گفتگو با نگارنده، از درسآموزی شریعت سنگلجی نزد سید اسدالله خرقانی یاد کرد. همچنین از قول دکتر محمد جواد مشکور (خواهرزاده و شاگرد شریعت) نقل شده است که وی از مجالس تفسیر خرقانی بهره برده بود]. سپس منبع این اطلاعات چنین ذکر میکند: رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران از روى کار آمدن محمد رضا شاه تا پیروزی انقلاب، ص 882.
([9]) ناظم الاسلام کرمانى، میرزا محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، ص 79 و 80؛ مدرسی چهاردهی، مرتضى، سید جمال الدین و اندیشههای او، ص 115 و 116؛ محیط طباطبایی، سید محمد، سید جمال الدین اسد آبادی و بیداری مشرق زمین، ص 95.
([10]) سید مقداد نبوی رضوی، نگاهى تحلیلى به تکاپوهاى فکرى شریعت سنگلجى، فصلنامه امامت پژوهى، سال اول، شمارۀ 4، ص 260.
([11]) گلدزیهر، ایگناس، مذاهب التفسیر الإسلامی، ص 349. گلدزیهر آن گونه که در این کتاب نوشته، هم در قاهره (1873 و 1874م) و هم در پاریس (حدود 1883م) با سید جمال الدین رفت و آمد داشته است.
([15]) سید مقداد نبوی رضوی، نگاهى تحلیلى به تکاپوهاى فکرى شریعت سنگلجى، فصلنامه «امامت پژوهى»، سال اول، شمارۀ 4، ص 260 و 261. این تعبیر را سرهنگ سید ابراهیم سخایی از شریعت سنگلجی شنیده و برای نگارندۀ مقاله بازگو کرده است.
([20]) سید مقداد نبوی رضوی، نگاهى تحلیلى به تکاپوهاى فکرى شریعت سنگلجى»، فصلنامۀ «امامت پژوهى»، سال اول، شمارۀ 4، ص 268 و 269. وی در پاورقی مینویسد: این موضوع را استاد دکتر محمد علی موحد از برخی شاگردان خرقانی شنیده و برای نگارنده باز گفتند. همچنین نگارنده با یک واسطه، از یکی از شاگردان خرقانی شنید که او در برخی مجالس درسی خود میگفت: «اگر پنجاه نفر فدایی داشتم، علی رُؤوسِ الأشهاد [در حضور همه/ آشکارا] میگفتم که امام زمانی نیست».
([29]) روایت کامل در منابع شیعه چنین است: «حُبُّ عَلِیٍّ حَسَنَةٌ، لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ وَ بُغْضُهُ سَیِّئَةٌ لَا تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة»، یعنی: «دوستى على، کار نیکی است که با داشتن آن، گناه زیانى نمیرساند و دشمنى على گناهی است که با وجود آن، کار نیک سودى ندارد».
([33]) نور الدین چهاردهى در این زمینه مینویسد: «تقریرات شیخ به خود که از فاضل نامداران ایران بودند، به نام تحریر العقلاء به طبع رسیده است» (چهاردهی، نور الدین، سلسلههای صوفیه در ایران، ص17). وی در جایی دیگر مینویسد: «قسمتی از تقریرات این عالم ربانی، تحت نام تحریر العقلاء جمع آوری و منتشر شد» (چهاردهی، نور الدین، وهابیت و ریشههای آن، ص 117).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر