توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۳ فروردین ۱۶, پنجشنبه

نماز جمعه

 

نماز جمعه

من عقیده جازم دارم که اجتهاد فقهای ما در مقابل نص صریح قرآن فقط به علت ایجاد تفرقه در صف اسلامی، و حمل شیعه بر عدم جوشش با فرقه‌های اسلامی دیگر در نماز روز جمعه می‌باشد.

نماز جمعه

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٩ [الجمعة: 9].

(معنی): (ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر شما را برای نماز روز جمعه بخوانند، بی درنگ به ذکر خدا بشتابید و کسب و تجارت را رها کنید که این امر اگر بدانید برای شما بهتر خواهد بود).

با این نص صریح و قاطع، اسلام نماز جمعه را تشریع نموده و آن را بر همه کسانی که به خداوند، رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  و قرآن ایمان دارند فرض نموده است. حال آنکه بسیاری از فقهای شیعه ـ خدا آن‌ها را ببخشد ـ در مقابل این نص صریح دست به اجتهاد زده، مردم را در انتخاب نماز جمعه، و یا نماز ظهر مختار نموده‌اند و اضافه کرده‌اند که شرط اقامه نماز جمعه، حضور امام یعنی مهدی است پس در زمان غیبت اقامه نماز جمعه واجب نبوده و می‌توان به جای آن نماز ظهر خواند.

گروه دیگری از فقهای ما گفته‌اند که اقامه نماز جمعه در زمان غیبت حرام بوده، و به جای آن نماز ظهر خوانده می‌شود و عده قلیلی از فقهای ما که بعضی از آنان نیز از بزرگ علما می‌باشند، همچون شیخ حر العاملی صاحب کتاب (وسائل الشیعه) به وجوب اقامه نماز جمعه در زمان غیبت فتوا داده‌اند.

نمی خواهم بار دیگر وارد جدل فقهی عمیقی گردم که هزار سال است فقهای ما از حل آن عاجز مانده‌اند. و در صورتی که بخواهیم به زبان روایاتی که فقهای شیعه بر آنان استناد می‌کنند سخن بگوییم، این جدل و گره تا هزار سال دیگر نیز حل نخواهد شد.

کلیه سخنانی را که اینان در رابطه با اسقاط نماز جمعه در عهد غیبت امام بر زبان می‌رانند، به وضوح کامل با نصی که در آن هیچ جای اجتهادی نیست تصادم دارد پس اگر خود را به انجام قوانین اسلام ملزم می‌دانیم، بهتر است بدانیم که در مقابل قانون ثابت، صریح و واضحی قرار گرفته‌ایم که هیچ گونه استثنا و شرطی نمی‌پذیرد.

من نمی‌دانم که فقهای ما چگونه به خود اجازه داده‌اند که در مقابل یک نص قرآنی بلیغ و واضح دست به اجتهاد زده، و به روایات منسوب به ائمه شیعه استناد کنند. موضع من در قبال این روایات همان موضع ثابتی است که در قبال روایات وضعی و ساختگی دیگر دارم. من هیچ شکی ندارم که بسیاری از این روایات، جهت منع شیعه از حضور در نمازهای جمعه، و در همان عصر اول جدال میان شیعه و تشیع ساخته و پرداخته شده‌اند، که هدف از همه این‌ها عدم اختلال و اشتراک شیعه با سایر فرقه‌های اسلامی در این شعار بزرگ اسلام بوده است.

من برای این گفته‌های خود دلیل واضحی دارم، که بر بسیاری از کسانی که در مورد نماز جمعه نوشته‌اند، مخفی مانده است و آن این است که پادشاهان صفوی که حامیان تشیع در ایران بوده، و بسیاری از بدعت‌های موجود در تشیع، به میمنت سیاست‌های ایشان به این مذهب راه یافته است، از بزرگترین پشتیبانان نماز جمعه بوده‌اند و می‌توان گفت که بزرگترین و وسیعترین مساجد ایران در عهد پادشاهان صفوی ساخته شده‌اند، همواره در آن عهد مسجد اصلی، مسجد جمعه نامگذاری می‌شد. و در ایران هیچ شهر بزرگی وجود ندارد که یک مسجد جمعه از آن طراز نداشته باشد. امام این مسجد، (امام جمعه) لقب یافته و به دستور و مرسوم خاص شاه تعیین می‌شد. این منصب، منصب محترمی بود که اکثر صاحبان آن علمای بزرگ، و یا شیخ الفقهاء بودند، و در خانواده مالک این منصب متسلسل می‌گشت تا اینکه در چند سال پیش نظام پادشاهی از ایران ریشه کن شد. این مطالب بدین معنی است که نظریه حرمت اقامه نماز جمعه در عصر غیبت، فقط در کشورهایی مطرح می‌شده است که در آنان احتکاک میان شیعه و سایر فرقه‌های اسلامی بسیار شدید بوده است، تا شیعه نتواند با کاروان عظیم اسلامی، جوشش و تلاحمی پیدا کند اما در ایران که اکثریت جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دهند، فقها نماز جمعه را تحریم ننمودند، و مراسم نماز جمعه در همه مساجد کشور بر پا می‌شد. اما به صورت فقهی نظریه اختیار بین نماز جمعه و نماز ظهر نیز وجود داشت در نتیجه در برخی از مساجد شهرها نماز جمعه، و در بعضی دیگر نماز ظهر اقامه می‌شد.

تا زمان نوشته شدن این کتاب نیز برخی از فقهای شیعه را می‌توان یافت که به واجب بودن اقامه نماز جمعه و عدم سقوط آن در عهد غیبت کبری فتوا می‌دهند، اما تعداد آنان از عدد انگشتان یک دست بیشتر نبوده و همواره در طول تاریخ فقهی جزو اقلیت قلیل بوده‌اند.

پس از اینکه در ایران فقها سلطه را به دست گرفتند، نماز جمعه به عنوان جزئی از سیاست‌های اساسی دولت مطرح شد، و ولایت فقیه برای هر شهر امام جمعه‌ای تعیین کرد، همانگونه که در گذشته شاه این کار را می‌کرد. برای نماز جمعه نیز نام دیگری انتخاب شد که همان (نماز عبادی سیاسی جمعه) بود. و از آن روز خطیبان در خطبه نماز جمعه از قضایای وقت و سیاست و مشکلات کشور سخن می‌گویند. آنچه در خطبه نماز جمعه مطرح می‌شود هرگز به من ارتباطی ندارد چون اصل مهم همان عمل نمودن به فرضیه نماز جمعه است، و آنچه خطیبان بر زبان می‌رانند به خود آنان مربوط می‌شود. اما آنچه برای من اهمیت دارد این است که نماز جمعه هنوز در بسیاری از مناطق شیعه نشین خارج از ایران متروک مانده، و در روز جمعه در مساجد اقامه نمی‌شود. و به همین علت است که من نمی‌خواهم این نظریه فقهی که با روح اسلام و اهداف آن، و همچنین نص قرآن کریم منافات دارد تصحیح گردد.

تصحیح

چون تصمیم در مورد اقامه نماز جمعه به ائمه مساجد مناطق شیعه نشین سپرده می‌شود. پس بگذاریم بگویم که این فرضیه برای قرون متمادی دیگری نیز متروک خواهد ماند. چون ائمه مساجد شیعه در بسیاری از اوقات از امر فقیه، یا مرجعی شیعه پیروی می‌کنند و این چنین امام مسجدی، هرگز نمی‌تواند از فتوای مرجعی که او را بر این کار گماشته و به این مقام منصوب داشته است سرپیچی کند. چه بسا که زندگانی مادیش نیز، از همین شغل و اطاعت مولایش تامین شود لذا بر شیعیان واجب است که ائمه مساجد خود را بر اقامه نماز جمعه مجبور نموده و از آنان بخواهند که این فرضیه را انجام دهند. و در صورت عدم رضایت ائمه مساجد، باز بر آنان واجب است تا در مساجد دیگری که در آنان نماز جمعه بر پا می‌شود، فرضیه نماز جمعه را به انجام رسانند. چون سقوط این فرضیه الهی به هیچ عنوان جایز نبوده و اقامه آن در همه حالات واجب است. و من هیچ شکی ندارم که اگر طبقه بیدار و روشنفکر از فرزندان شیعه بر انجام این شعار اسلامی بزرگ ملتزم گردد، بر یکی دیگر از مظاهر بزرگ تفرقه که خداوند و رسولش  صل الله علیه و آله و سلم  از آن نهی نموده‌اند، فائق می‌آید و در نتیجه آنان با تجدید عصر وحدت بزرگ اسلامی، از حامیان آن به شمار خواهند رفت.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...