1
اوضاع ایران در دوران شریعت سنگلجی
1. نگاهی به اوضاع اجتماعی و فرهنگی
در آن دوران ـ درست مانند زمان حالـ بیشتر متصدیان و متولیان امور دینی و مراسم مذهبی در ایران، روحانینمایانی کمسواد بودند که دین برایشان چیزی جز شغل و وسیلۀ امرار معاش بیش نبود؛ لذا کاری به مبارزه با خرافات و یا اصلاح عقاید مردم نداشتند؛ نه اهلش بودند و نه در فکر آن؛ زیرا به نانشان لطمه میخورد. آنان خود مروج خرافات بودند و به غلو و تعصب فرقهای شیعی و خرافات مذهبی و نادانی و بدعتها دامن میزدند. آنچه اوضاع را وخیمتر کرد، این بود که رضا شاه مردی غربزده بود و دوست داشت که از نظام اجتماعی غرب تقلید و پیروی کند. زمانی که رضا شاه از ترکیه بازدید کرد، تدابیر ضد دینی آتاتورک را در آن مملکت پسندید، و خواهان اجرای تغییرات مشابهی در ایران شد؛ لذا پس بازگشت از ترکیه، اقدامات قهری و تندی برای وادار کردن مردان به پوشیدن کت و شلوار و برداشتن چادر از سر زنان انجام داد. هنگامی که روحانیت با این اقدامات مخالفت کرد، رضا شاه با کمال خشونت حرکتشان را در قم و مشهد سرکوب کرد و روحانیت را ـ به قول خودشـ بر سر جای خود نشاند و مراکز اعمال نفوذ آنها، یعنی قبور ائمه، مجالس وعظ و روضه را تحت نظر گرفت و دستههای عزاداری و قمهزنی و تعزیه را به طور کلی ممنوع کرد.
با محدود کردن فعالیت فرهنگی و اجتماعی روحانیون و کاهش تأثیرشان در جامعه، دروازۀ ایران برای ورود و رواج افکار غربی و بیدینی و بیبند وباری باز شد و در نتیجه فساد اخلاقی در جامعه رو به فزونی نهاد.
2. رواج شدید بدعت و خرافات و اَعمال شرکآمیز در جامعۀ ایران
شاید علامه شریعت سنگلجی: بهترین کسی باشد که سخنش بتواند اوضاع دینی نابسامان جامعۀ ایران در آن دوره را برایمان وصف کند؛ چرا که وی از نزدیک آن شرایط را از نزدیک مشاهده کرده و دوری شدید مردم از تعالیم اسلام ناب را میدید. در واقع، همین جاهلیت جدید باعث شد که وی تصمیم بگیرد زندگی خود را برای دعوت به بازگشت به اسلام ناب محمدی صل الله علیه و آله و سلم و بازگشت هموطنانشان به قرآن کریم وقف نماید. شریعت در بخشهای مختلفی از کتاب «توحید عبادت» به این اوضاعِ دینی مردم اشاره و از آن شکایت میکند:
«در جامعه ما هزار منکر و بدعت شایع است و بسیاری از مردم به عناوین مختلف، بر ضد قرآن و اسلام برخواسته و مشغول به هزار خرابکاری هستند. چرا اینان را مورد تعقیب خود قرار نمیدهند؟ چرا مردم را از رفتن به رقاصخانهها و شرابخانهها و رباخواری و احتکار و امثال آن نهی نکرده و از قرائت کتب ضالّه و مقالات ضارّه [= زیانآور] که موجب بر باد رفتن دین و عِرض [= آبرو] و ناموس مسلمین است، جلوگیری نمیکنند؟ چرا مردم را از خواندن این کتاب و «کلید فهم قرآن» و شنیدن کلمات من منع میکنند؟»([1]).
چند صفحه بعد، در ادامۀ صحبت از اوضاع و احوال دینی مردم دورانِ خود مینویسد:
«تمام حوادث جهان، بخصوص در این عصر، که تاریخ چنین انقلابی یاد ندارد، امتحان الهی است؛ باید ملتفت شد که بد امتحان ندهیم. بدبختانه میبینیم مردم زمان ما خیلی بد امتحان میدهند؛ گویا اهریمن جهل و رذایلِ [= کارهای ناشایست] اخلاق، فرمانفرمایِ تامّ است؛ از هیچ رذیلهای کوتاهی نمیکنند؛ گویا فضیلت و تقوی از اصل نبوده است؛ چنان که میبینید، نقاق و قتل و غارت و هتک اعراض و نوامیس و احتکار و بیرحمی و ظلم و دشنام و افتراء و امثال آن، به اندازهای شایع است که باید فرار به خدا کرد. دشمنان خیال نکنند همیشه اینطور است یا میتوانند در مقابل حقایق قرآن قد علم کرده و به مُفتَریات [= تهمتها] و اکاذیب، حرف خدای را پایمال کنند؛ باید بدانند خدا با ما است و بحول و قوه الهی، حقایق را میگوئیم و مینویسیم و از ملامتِ ملامتکننده و حملۀ اراذل و سِفله [فرومایه] ترسی نداشته و از خداوند متعال تأثیر میخواهیم»([2]).
او در جای دیگری از کتابش نیز شدت دوری مردم از اسلام حقیقی را بیان کرده و رواج گمراهی و بدعت و گسترش تعصبات فرقهای و گروهی و غلبۀ سرکردگان و گمراهانشان را چنین توصیف مینماید:
«سبحان الله! طوری اسلام و مقاصد مقدس پیغمبر آخرالزمان صل الله علیه و آله و سلم از میان مسلمانان رفته و گم شده است، که با هیچ مشعل و چراغی نمیتوان آن را پیدا کرد. چنان تاریکی جهل و بتپرستی عالم اسلام را احاطه کرده و غبار بدعت روی قرآن را گرفته که با هیچ آبی شسته نمیشود و با هیچ زبانی نمیتوان مقاصد مقدسش را بیان کرد و بواسطه بی خبر بودن مردم از قرآن و دین و گم شدن مقاصد سیدالمرسلین از هر طرفی مدعیان باطل و غولان ضال به جان یک عده مسلمان جاهل افتاده و خود را هادی و راهنما نام نهاده و نفاق بین مسلمانان افکندهاند و این مردم نادان بیچاره را به بیابان تاریک و وحشتناک گمراهی میکشانند؛ به ناچار سرانجام آن جز هلاک دنیا و آخرت چیزی نخواهد بود. ﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ فَاطِرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ عَٰلِمَ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ أَنتَ تَحۡكُمُ بَيۡنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُواْ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ﴾ [الزمر: 46]([3]). باید خون گریست؛ چنان اسلام تحریف شده و خرافات و اباطیل جای حقایق دین را گرفته که اگر کسی دین حقیقی را معرفی کند، مردمیکه از علوم دین سطری نخوانده، و از قرآن و سنت پیغمبر و آثار ائمۀ دین به هیچ وجه با خبر و مستحضر نیستند، بلکه از معارف یقینی و دستور ختمی مرتبت صل الله علیه و آله و سلم فرسنگها دور و بسلاسل و اغلال [= قفل و زنجیرها] کفر و خرافات مقید، و تحقیقاً خارج از دین و کافر به شریعت سید المرسلیناند، این بیچارۀ واقف به حقیقت دین را تکفیر میکنند و آن عامی نادان خیال میکند که اینان حَمَلۀ [= حاملان] دین و مروج شریعت خیرالمرسلین صل الله علیه و آله و سلم میباشند؛ «وای اگر از پس امروز بود فردائی!». البته جمعی که دستور آسمانی را فراموش کرده، و قرآن را پشت سر انداختهاند و هزاران افتراء به آن زده و میگویند قرآن محرف و غیرقابل فهم است و هفتاد معنی دارد، چگونه میتوانند هدایت شوند؟ خداوندا، چرا دین تو را خراب میکنند؟ پروردگارا، چرا با دستور تو اینگونه بازی میکنند؟ مسلمانان، چشم باز کنید تا این قبیل کلمات شما را فریب ندهد؛ از قرآن دورتان نکند! از شر این غولان به لایزال پناه ببرید. این مقالتِ زنادقه [= گفتار کافران] اسلام است که میگویند: قرآن مُحَرَّف و غیرقابل فهم است. آنان میخواستند مصادر دینی را از شما بگیرند، و بجای آن، بدعت و خرافات را جایگزین کنند. چه شد آن تاج افتخار توحیدی که پیغمبر آخرالزمان بر فرق امت خود بگذاشت؟ امروزه این تاج لگدمال اوهام و خرافات شده و بتپرستیها بنام دین اسلام رونق تمام پیدا کرده است. اسلام حقیقی امروزه غریبتر است تا روز ظهورش؛ و همچنین مسلمان واقعی میان مردم غریب و تنهاست؛ و چگونه غریب نباشد در حالی که مردم در عقاید و عادات هفتاد و دو فرقه، بلکه بیشتر شدهاند که هر گروهی تابع شخصی است و او مذهبی احداث کرده و بدعتی بر بدعتها افزوده است؟ هر یک از مدعیان باطل، بر پیکر مقدس اسلام لباسهای گوناگون پوشانیده؛ از هر کوی، آوازی ساز، و از هر ناحیه، نغمهای بلند است؛ یکی دعوی خدائی میکند؛ دیگری دعوی نبوت؛ بیچارۀ دیگری دعوی ولایت و امامت؛ و هر یک مریدان و اتباع دارند و عمر عوام را بدستبوسی و پایبوسی و سجدۀ غیرِ خدا بر باد میدهند. رونق بازار هر یک در مخالفت با خدا و رسول است؛ چه قرآن بر ضد مقاصد و هوسهای اینان است. قرآن غیر از اطاعات خدا و اصلاح نفس و تقوی و فضیلت، مقصد دیگری ندارد؛ بنابراین برای ترویج مقاصد و رونق بازار خود، باید قرآن را از حجیت بیندازند تا بتوانند دکان بدعت و ضلالت خود را رونق دهند و اوهام و خرافات را بر دماغ مردم باز کنند. از اینان است که فردای قیامت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم در مقابل عدل الهی شکایت خواهد کرد: ﴿وَقَالَ ٱلرَّسُولُ يَٰرَبِّ إِنَّ قَوۡمِي ٱتَّخَذُواْ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ مَهۡجُورٗا ﴾ [الفرقان:30]
«[و پیامبر گفت:] بار خدایا پیروان من این قرآن را کنار گذاشتند»([4]).
علامه شریعت رحمه الله با اشاره به مبتلا شدن اکثر مردم ایران به شرک و انحراف از توحید، به خاطر آنچه که «به باد رفتن زحمات خاتم الانبیاء صل الله علیه و آله و سلم و از بین رفتن توحید، که اساس دعوت انبیاست» افسوس میخورد و مینویسد:
«سبحانالله! زحمات پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه دین چه شد؟ تعلیمات سیدالمرسلین کجا رفت؟ خونها ریخته شد تا توحید حقیقی برقرار گردید؛ چرا مسلمانان توجهی به حفظ آن توحید ندارند؟ چرا کتاب خدا و سیرۀ رسول صل الله علیه و آله و سلم را نمیخوانند؟ همان شرکی که قرآن و سنت نهی کرده در میان بسیاری از مسلمانان بطور بارزتری منتشر است: قبرپرستی، سنگپرستی، درختپرستی، مرشدپرستی، تبرک به سنگ قدمگاه، سقاخانهها و هزاران چیزها از این قبیل. ای پیغمبر رحمۀ للعالمین، ای اهل لا اله الا الله، ای بدریون، ای اُحدیون، ای شهدای راه توحید، ای ائمۀ دین، و ای حَمَلۀ قرآن، سر از خاک بردارید و نظری بحال مسلمانان کنید! ببینید چقدر عالم اسلام انحطاط یافته و کار توحید به کجا کشیده است. جهل و نادانی، پستی اخلاق و پیدایش بدعتها و خرافاتها، کاری کرده که «گر تو ببینی، نشناسیش باز» ﴿رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَيۡرُٱلۡفَٰتِحِينَ([5])﴾ [الأعراف: 89]»([6]).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر