اسلام دینی است که الله جل جلاله آن را بر محمد صل الله علیه و آله و سلم بخاطر تنظیم ارتباط انسان با خالقاش و با خود او وسائر انسانان نازل کرده است.
ارتباط انسان با خالق شامل عقاید و عبادات میباشد و ارتباط انسان با خودش شامل اخلاقیات، پوشیدنیها و خوردنیها میباشد چنانچه ارتباط انسان را با دیگر انسانها معاملات و عقو بات تشکیل میدهد.
و اسلام دینی است که همه مشکلات را معالجه میکند، و به انسانها بدون تجزیه توجه مینماید از اینرو مشاکل همه انسانها را به یک نحو معالجه نموده است.
یقینا اسلام نظام انسان را به اساس روحی که عبارت از عقیده میباشد بنا کرده است. بناء ناحیۀ روحی اساس تمدن اسلام را تشکیل داده چنانچه همین اساس دولت نیز بوده که عبارت از شریعت وی میباشد.
شریعت صفاتی را که اتصاف به آنها اخلاق حسنه، و صفاتی را که اتصاف به آنها اخلاق سیئه (بد و زشت) پنداشته میشود بیان کرده است، و همچنان به اخلاق نیکو و حسنه مثل صداقت، امانت،کشادهروی، حیا، نیکویی با پدر و مادر، صلۀ رحم و اینکه انسان برای برادرش چیزی را لایق بداند که آن را برای خود لایق میداند تشویق کرده و همۀ این اشیای مذکور و امثال آن را تشویقی برای اتباع و متابعت اوامر الله متعال پنداشته است. و همۀ اینها را از آنچه که الله تعالی نهی کرده است منع پنداشته است.
اخلاق جزوی از این شریعت و بخشی از اوامر و نواهی الله متعال شمرده شده، و تحقق اخلاق در وجود انسان مسلمان ضروری میباشد تا اینکه عملش به اسلام و قیامش به اوامر الله انجام یابد.
الف- اخلاق نیکو و تزکیۀ نفس هدف بعثت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم :
اخلاق و تزکیۀ نفس در اسلام از اهمیت ویژهای برخوردار است، اهمیت آن را از این میتوان فهمید که قرآن کریم تزکیۀ نفس انسانى را از رذایل معنوى، به عنوان یکی از اهداف بعثت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم معرفی نموده، و آنرا در سرخط برنامۀ کارىاش ذکر مىنماید:
﴿هُوَ ٱلَّذِي بَعَثَ فِي ٱلۡأُمِّيِّۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ و آن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ٢﴾ [الجمعة: 2].
«الله کسی است که در بین مردم ناخوان پیامبرى را از خودایشان فرستاد که آیات او را براى ایشان تلاوت مىنماید، و آنها را از اخلاق رذیله پاک نموده، و براىشان کتاب و حکمت (سنت) را تعلیم مىدهد، در حالیکه ایشان قبل از آن در گمراهى آشکار بودند».
تزکیهاى که در این آیت ذکر شده است چیزى جز پاکسازى اخلاق مسلمانان از ناپاکىهاى معنوى نمىباشد.
و این هدف بعثت را در کلام خود رسول الله صل الله علیه و آله و سلم به الفاظ ذیل میخوانیم:
«إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ»[1]. «من معبوث شدم تا ارزشهای اخلاق را به اتمام برسانم».
همچنان با مطالعۀ سیرت معطر پیامبر گرامى صل الله علیه و آله و سلم درمیابیم که ایشان کاملترین انسان، بهترین سیاستمدار، و شجاعترین مجاهد و با تدبیرترین فرمانده و بالآخره متقىترین بنده الله بود، ولى زمانیکه الله میخواهد او را تمجید کند مىفرماید:
﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ ٤﴾ [القلم: 4].
«تو دارای خوی سترگ (رفتار و کردار نیکو) هستی».
اگر به مراجع اصلى اسلام (قرآن و سنت) به صورت دقیق متوجه شویم، میبینیم که تمام دساتیر و ارشادات الهى و همه احادیث نبوى دو نوع رابطه را برای ما معرفی مىنماید که هر انسان بنابرخصلت فطرى و اجتماعى خود به آن نیاز دارد:
1- رابطۀ اول که قرآن کریم- بویژه آیات مکى- بر آن خیلى تأکید داشته و در جهت تصحیح آن مىکوشد عبارت از رابطۀ بنده با خالقش مىباشد، و این رابطه از تقوا آغاز مىیابد، تا به سرحد احسان به پیش مى رود: «...أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ، فَإِنَّكَ إِنْ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ».
مباحث مربوط به این پیوند را که از عقیده آغاز یافته و به معرفت و عبادت مىرسد در کتب عقاید و فقه عبادات مىتوان دریافت.
2- رابطۀ دیگرى که شریعت اسلامى به تزکیه و تصفیۀ آن مىپردازد، عبارت از رابطۀ انسان با انسانهاى دیگر است که از آن به حقوق العباد تعبیر میگردد.
اسلام عزیز مىخواهد تا این پیوند با همۀ انسانها را بر بآیۀ عدل و بالاتر از آن بر اساس ایثار، استوار نموده و هرکس نه تنها اینکه بر حق خود قانع باشد بلکه با روحیۀ ایثار و از خود گذری با برادر خود برخود نموده و خود را در زندگى وى شریک بداند، و اخلاق نیک و سالم تار و پود این رابطۀ انسانی را تشکیل میدهد.
ب- رابطۀ ارکان اسلام با ارزشهای اخلاقی:
عبادتها در اسلام فرض گردیده و بحیث ارکان اساسى اسلام معرفى شدهاند، هیچکدام آن حرکات خشک و بىمفهوم و بدون حکمت نمىباشد، و نه هم اسلام انسانها را به اداى اعمال بىمفهوم مکلف میسازد، بلکه تمام فرایضى که اسلام بر پیروانش لازم گردانیده است، انسان را به رعایت کردن ارزشهاى نیک اخلاقى با دیگران عادت داده و چنان تربیت مىنماید که در شرایط و ظروف مختلف زندگى به این ارزشها پایبند و متمسک باشند، و آنچنان که انسان با انجام تمرینهاى بدنى سلامت جسمى خود را حفظ مىنماید، فرد مسلمان نیز با انجامدادن این فرایض و عبادت سلامت معنوى و اخلاقى خود را محفوظ مى دارد.
الله جل جلاله زمانیکه به اقامۀ نماز امر مىکند حکمت و هدف اساسى آن را چنین بیان میدارد: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ﴾ [العنکبوت: 45]. «و برپا دارنماز را، زیرا نماز از فحشا و بدکارى منع میکند».
پس دورى جستن از رزایل اخلاقى و پاک بودن از گفتار و کردار بد حقیقت نماز مىباشد.
به همین منوال زکات که بنای دوم عملى در اسلام است تنها و تنها تکس و ضریبههاى مالى محض نبوده و به این معنى نمىباشد که مقدارى پول از کیسۀ ثروتمندان بیرون آورده، و به جیب حاجتمندان ریختانده شود، بلکه اسلام مى خواهد قبل از هر چیز دیگر نهال رأفت و عطوفت را در قلوب افراد جامعه غرس نماید. پروردگار حکیم و دانا مىفرماید:
﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَكَ سَكَنٞ لَّهُمۡ﴾ [التوبة: 103].
«اى پیامبر! از اموال آنان زکات بگیر، تا بدین وسیله آنها را (از رذایل اخلاقى، گناهان، دنیاپرستى، بخل و امساک) پاک سازى، و (در دل آنها نیروى خیرات، سخاوت و توجه به حقوق دیگران را) پرورش دهى، و به آنها (هنگام گرفتن زکات) دعاکن که قطعا دعاى تومآیۀ آرامش آنها است».
بنابر این پاکسازى نفس انسانى از مال پرستى و حرص در یک جانب، و از بین بردن حقد و کینه در جانب دیگر، و در نتیجه بلند بردن مستواى اخلاقى و معنوى جامعه به سوى یک جامعۀ برتر و پاکیزه، از اهداف زکات بحساب مىآید.
همچنان روزه تنها بخاطر محروم کردن انسانها از خوردن و نوشیدن فرض نشده است، بلکه هدف و مقصد اساسى فرضیت آن این است که تا نفس انسانى را در این کوره صبر گداخته و از شهوتپرستى پاک سازد، و از هوسهاى بیهوده و خواهشات لجام گسیخته به سوى صیانت دایمى هدایتش نماید. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به این معنى اشاره نموده میفرماید: «مَنْ لَمْ يَدَعْ قَوْلَ الزُّورِ وَالعَمَلَ بِهِ، فَلَيْسَ لِلَّهِ حَاجَةٌ فِي أَنْ يَدَعَ طَعَامَهُ وَشَرَابَهُ»[2]. «کسیکه (هنگام روزهداری) سخنهای دروغ و عمل ناشایسته را ترک نکند، پس الله جل جلاله هیچ نیازی به این ندارد که (آن صایم) خوردنى و نوشیدنى خود را ترک کند».
قرآن کریم ثمره و نتیجۀ روزهداری را چنین بیان مى دارد:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٨٣﴾ [البقرة: 183].
«اى مؤمنان! روزه بر شما فرض شده است همانطور که بر کسانیکه پیش از شما بودند فرض شده بود تا باشد که پرهیزکار شوید».
و در مورد حج نیز نباید چنان گمان بریم که تنها سیر و سفر به اماکن مقدسه هدف اصلى آن بوده، و این عبادت بزرگ از معانى و ارزشهاى اخلاقى عارى مىباشد، و اثرى در جهت تزکیۀ اخلاقى انسان ندارد..... نه هرگز چنین نیست، و این پندار، خطاى محض و برداشت نادرست از حج بوده و با واقعیت این فریضۀ عظیم توافق و تطابقى ندارد، زیرا پروردگار حکیم در وصف حج و کسانى که حج را بر خود لازم میگردانند میفرماید:
﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي ٱلۡحَجِّۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٖ يَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٧﴾ [البقرة: 197].
«وقت حج ماههاى معلوم است، پس کسیکه در این ماهها حج را برخود لازم گرداند، برای او هم بستریبا زنان، ارتکاب هیچ نوع گناه، جدال و مناقشه در وقت حج جایز نیست، و هر عمل نیکی که انجام میدهید، الله او را میداند، و با خود توشه بگیرید، بدون شک پرهیزکاری بهترین توشه است، ای خردمندان! از من بترسید».
با بررسی اجمالی و مختصر از بعض عبادات مشهوریکه بعنوان ارکان اساسی اسلام شناخته شدهاند، در میابیمکه میان عبادات اسلامی و ارزشهای اخلاقی رابطۀ متین و محکمی وجود دارد، و این عبادات گرچند در محتوی و مظهر از هم تفاوت دارند، ولی در نهایت امر همه به سوی یک هدف در حرکت میباشد، و برای تحقق یک مأمول فرض شده، و این هدف همانست که پیامبر گرامی صل الله علیه و آله و سلم در سخن پر محتوای خود اشاره نموده فرموده است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ». «من مبعوث شدم تا ارزشهای اخلاقی را به اتمام برسانم».
ج- ضعف اخلاقی دال بر ضعف ایمان است:
ایمان عبارت از نیروی زنده و فعالى در باطن انسان است که او را از انحراف و سقوط در دامان رذایل و پستىها نگه میدارد، و از نزدیکشدن به منکرات و ارتکاب معاصى باز داشته و بسوى خیر و کردار نیک سوق مىدهد، بنابر همین تأثیر فعال و نقش محورى ایمان در اعمال انسان است که الله متعال هر زمانىکه مسلمانان را به عملى امر و یا از کردارى منع مىکند، آن را از مقتضیات ایمان قرار داده و همین نیروى محرک و مستقر در قلب مؤمن را مورد خطاب قرار داده مىفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ «اى آنانیکه ایمان آوردهاید...» و بعد از آن مطلب مورد نظر را مطرح مینماید.
همچنان رسول الله صل الله علیه و آله و سلم مىفرماید: «إِنَّ الْحَيَاءَ وَالْإِيمَانَ قُرِنَا جَمِيعًا فَإِذَا رُفِعَ أَحَدُهُمَا رُفِعَ الْآخَرُ»[3]. «حیا و ایمان باهم پیوسته و قریناند، و چون یکى از آن دو برداشته شود و دور گردد، دیگرش نیز برداشته میشود».
و به همین منوال کسیکه به همسایگان خود اذیت مىرساند، و با ایشان برخورد ناشایسته مینماید، مورد وعید شدید قرار گرفته و سرمآیۀ ایمانش زیر سوال قرار میگیرد، چنانچه در حدیث شریف میخوانیم:
«وَاللَّهِ لاَ يُؤْمِنُ، وَاللَّهِ لاَ يُؤْمِنُ، وَاللَّهِ لاَ يُؤْمِنُ قِيلَ: وَمَنْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: الَّذِي لاَ يَأْمَنُ جَارُهُ بَوَايِقَهُ»[4]. «از ابو شریح روایت است که رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: قسم به الله که ایمان نیاورده است، قسم به الله که ایمان نیاورده است، قسم به الله که ایمان نیاورده است! پرسیدند: چه کسى یا رسول الله ؟ فرمود: کسىکه همسایهاش از شر و بدىهاى او در امان نباشد».
و هکذا پیامبر صل الله علیه و آله و سلم زمانیکه پیروانش را از بیهودهگویى و پر حرفى منع کرده فرمود:
«مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَاليَوْمِ الآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْرًا أَوْ لِيَصْمُتْ»[5]. «کسىکه ایمان به الله و روز آخرت دارد، پس باید که سخن نیک بگوید و یا خاموش باشد».
بدین ترتیب مشاهده مىنماییم که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم با استناد به مقتضیات ایمان و اعتماد بر صدق و کمال آن فضایل و ارزشهاى اخلاقى را در اعماق نفوس امت خود غرس نموده، و آن را پرورش مىدهد تا بالآخره ثمرۀ طیب و میوه پاکیزۀ خود را تحویل انسانیت بدهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر