(46) اهمیت صحت و قواعد عمدۀ آن در اسلام
شکی نیست که صحت و سلامتی یکی از نعمتهای بسیار بزرگ و ارزشمند به شمار رفته، و در روند بهترشدن زندگی هر انسان نقش بس فوق العاده و مؤثری دارد، تا جاییکه هیچ انسان در صورت برخوردار نبودن از نعمت صحت و سلامتی با وصف میسر بودن تمام امکانات و وسایل بهتر زیست و معیشت نمیتواند از زندگی خود لذت ببرد.
با توجه به اهمیت صحت و سلامتی در بهبود زندگی وزارتهای صحت، سازمانها و ارگانهای صحی جهان همواره تلاش میورزند تا در جلوگیری از امراض و رفع مشکلات صحی و عوامل آن اقدامات قاطع و مؤثری را روی دست گیرند، اما با تأسف با وصف همۀ فعالیتها بازهم میبینیم که مشکل صحی در جای خود کما کان باقی بوده، و جامعۀ بشری در برابر آن به عنوان یکی از چلینچها وب حرانهای لا ینحل برخورد میکند.
از آنجاییکه دین مقدس اسلام طوریکه از نامش پیدا است دین سلامتی و تندرستی، طهارت و نظافت، آسایش و راحت بوده، و در پهلوی توجه به حل سایر مشکلات فردی و اجتماعی، مشکل صحی انسانها را نیز با تأکید نمودن بر حفظ محیط زیست، و تشخیص نمودن وسایل علاج، و ارائۀ پروگرامهای وقایوی و بهداشتی مؤثر در نظر گرفته است که یک نمونه آن را میتوان در این جمله کوتاه و در عین حال بسیار جامع و فراگیر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم که فرمودند: «الطُّهُورُ شَطْرُ الْإِيمَانِ...»[1]. «رعایت نظافت و طهارت یک بخش از ایمان است»، میتوان دریافت نمود.
همچنان طب اسلامی در چوکات آیات متعدد قرآنکریم، و احادیث صحیح و معتبر نبویکه تعداد آنها طبق شمارش و احصائیهای یکی از دانشمندان به بیشتر از سیصد حدیث بالغ میگردد[2]، علاج و تداوی انسان مریض را از ناحیه جسمی و روحی، ظاهری و روانی در نظر گرفته است که یک نمونۀ بارز آن را میتوان در این فرمودۀ دیگر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم سراغ نمود: «مَا أَنْزَلَ اللَّهُ دَاءً إِلَّا أَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً»[3]. «خداوند هیج مرضی را نازل ننموده مگر اینکه برای علاج و تداوی آن وسیله شفاء را هم آفریده است».
اکنون با توجه به حقایق و نکات فوق میخواهم اهمیت صحت را از دیدگاه اسلام مورد ارزیابی قرار دهم.
واژۀ صحت دو معنی را افاده میکند:
1- صحتمندی و تندرستی که برعکس و مقابل حالت مریضی است. و این همان حالت طبیعی و نورمال انسان است که اعضای بدن انسانی کار و وظیفۀ خود را بدون کدام خلل وسکتگی انجام میدهند.
2- دورشدن حالت مریضی، و به عبارت دیگر شفا یابی از مرض مشخصیکه عاید حال انسان شده باشد.
پس بطور فشرده و مختصر میتوان گفت که: صحت عبارت است از تندرست و صحیح المزاج بودن، بیعیبی، شفا یافتن از مرض و برخاستن از بیماری.
و مرض که مقابل صحت است عبارت است از: درد، ناخوشی، نالانی ناچاقی، ناتندرستی، تغییر صحت، اضطراب مزاج، ناسازی، سقم و خستگی. و به تعبیر جامعتر طوریکه سید شریف جرجانی در کتاب تعریفات خود گفته است: «مرض عبارت است از آنچه عارض بدن گردیده و آن را از اعتدال خاص خود خارج میسازد».
علامه ابن قیم جوزی یکی از علماء و دانشمندان مشهور قرن هشت هجری است جلد چهارم کتاب مشهور و معتبر خود را که [زاد المعاد] نام دارد به معرفی نمودن طب نبوی و علاج امراض اختصاص داده، و در آغاز بحث و تحقیقش، مرض را به دو قسم بزرگ تقسیم کرده است.
1- امراض قلوب که عمدهترین آنها همان شبهات و یا اندیشهها و خیالات فاسد و دور از واقعیت، و یا شهوات و خواهشاتیاند که سبب فاصلهگرفتن انسان از راه حق و حقیقت، و گوش ندادن او به فرامین و اوامر پروردگارش میگردد.
چنانچه خداوند متعال در مورد اینگونه بیماران که در مقدمه آنها گروه منافقین و عناصر فرصت طلب و استفادهجو قرار دارند، فرموده است: ﴿فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗا﴾ [البقرة: 10]. «در دلهایشان بیماری (حسودی و کینهتوزی با مؤمنان) است، و خداوند (نیز با یاریدادن و پیروز گرداندن حق) بیماری ایشان را فزونی میبخشد».
و در آیت دیگر چنین فرموده است: ﴿وَلِيَقُولَ ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡكَٰفِرُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗا﴾ [المدثر: 31]. «یعنی کسانیکه در دلهایشان بیماری (نفاق) است و کافران بگویند: خداوند مثلا از بیان این (چنین عددی) چه میخواسته است؟».
و یک نمونۀ دیگر اینگونه مرض همانا تسلیم نشدن به حکم خدا و پیامبر است. چنانچه خداوند متعال در این مورد میفرماید: ﴿وَإِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ إِذَا فَرِيقٞ مِّنۡهُم مُّعۡرِضُونَ٤٨ و آن يَكُن لَّهُمُ ٱلۡحَقُّ يَأۡتُوٓاْ إِلَيۡهِ مُذۡعِنِينَ٤٩ أَفِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ٱرۡتَابُوٓاْ أَمۡ يَخَافُونَ أَن يَحِيفَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ وَرَسُولُهُۥۚ بَلۡ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٥٠﴾ [النور: 48-50]. «هنگامیکه ایشان بسوی خدا و پیغمبرش فرا خوانده میشوند تا (پیغمبر برابر چیزیکه خدا نازل فرموده است) در میانشان داوری کند بعضی از آنان (نفاقشان ظاهر میشود و از قضاوت او) رویگردان میگردند (زیرا که میدانند حق به جانب ایشان نیست و پیغمبر هم داد گرانه عمل میفرماید و حق را به صاحب حق میدهد). ولی اگر حق داشته باشند (چون میدانند داوری به نفع آنان خواهد بود) با نهایت تسلیم به سوی او میآیند. آیا در دلهای ایشان بیماری (کفر) است؟ یا (در حقانیت قرآن) شک و تردید دارند؟ یا میترسند خدا و پیغمبرش بر آنان ستم کنند؟. بلکه خودشان ستمرگراناند».
این است مرض شکوک و شبهات و خیالات و تصورات فاسد که بیشتر دامنگیر افراد نفاق زده و مصلحت طلب میباشد.
اما مرض گرایش به شهوت وشهوت پسندی که نوع دیگر از امراض قلوب به حساب میرود در این آیۀ مبارکه آمده است که خداوند متعال زنان پیامبر را بخاطر دوری گزیدن از آن مخاطب قرار داده میفرماید: ﴿يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ لَسۡتُنَّ كَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَيۡتُنَّۚ فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ﴾ [الأحزاب: 32]. «ای همسران پیامبر شما (در فضل و شرف) مثل هیچ یک از زنان (عادی مردم) نیستید اگر میخواهید پرهیزگار باشید (به گونه هوسانگیز) صدا را نرم و نازک نکنید (و با ادا و اطواری بیان ننمائید) که بیماردلان چشم طمع به شما ندوزند و بلکه بصورت شایسته و برازنده سخن بگوئید».
2- امراض بدنی و ظاهریکه از آن در قرآنکریم و احادیث پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به صفت یکی از اسباب و عوامل رفع تکالیف شرعی و عملی تذکر به عمل آمده است. چنانچه خداوند متعال میفرماید: ﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِيضِ حَرَجٞ﴾ [الفتح: 17]. «یعنی بر اشخاص صاحب عذر چون کور، لنگ، بیمار گناهی نیست».
و همچنان از امراض ظاهری در هنگام ادای حج خانۀ کعبه، روزۀ ماه رمضان و وضوء تذکر رفته است که همۀ موارد فوق بر عظمت و بزرگی قرآن کریم دلالت دارد.
اکنون بعد از تعریف مختصر صحت و مرض، و بیان انواع و اقسام آن به اهمیت صحت از دیدگاه اسلام میپردازم.
3 - اهمیت صحت از دیدگاه اسلام:
خداوند متعال انسان را در بهترین شکل و صورت آفریده، و در چوکات شرایع آسمانی به خاطر صحت و سلامتی ظاهری و باطنی، روحی و روانی او اصول و قواعدی را مقرر کرده است که تطبیقنمودن آن در صحنۀ عمل نه تنها ضامن صحت و سلامتی هر انسان بلکه تمام افراد، محیط زیست و جامعۀ بشری بوده و سبب نجات یافتن انسان از هرگونه انحراف و امراض مزمن و خطرناک میگردد.
و از همینجا است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم انسان را به اهمیت و ارزش برخوردار بودن از نعمت صحت و سلامتی متوجه ساخته، فرموده است: «مَنْ أَصْبَحَ مِنْكُمْ آمِنًا فِي سِرْبِهِ مُعَافًى فِي جَسَدِهِ عِنْدَهُ قُوتُ يَوْمِهِ فَكَأَنَّمَا حِيزَتْ لَهُ الدُّنْيَا»[4]. «کسیکه از خواب و خوابگاهش در حالی برخیزد که در خانه و یا محل سکونتش احساس آرامش را نماید و همچنین از ناحیه بدن سالم و تندرست بوده و در عین حال قوت و یا خوراکه همان شب و روزش را هم داشته باشد مثل این است که دنیا را با تمام داشتههایش برایش داده شده است».
و در یک حدیث دیگر فرمودند: «إِنَّ أَوَّلَ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ يَوْمَ القِيَامَةِ - يَعْنِي العَبْدَ مِنَ النَّعِيمِ - أَنْ يُقَالَ لَهُ: أَلَمْ نُصِحَّ لَكَ جِسْمَكَ، وَنُرْوِيَكَ مِنَ المَاءِ البَارِدِ»[5]. «اولین نعمتیکه روز قیامت از هر انسان در مورد آن پرسیده میشود همانا نعمت صحت است طوریکه برایش گفته میشود آیا ما برایت جسم سالم نداده بودیم؟ و آیا ترا از آب سرد و زلال سیراب ننموده بودیم؟».
اهمیت صحت را در اسلام نیز از اینجا میتوان درک کرد که صحت و یا تندرستی یگانه وسیلۀ بهتر انجامدادن تمام تکالیف شرعی و دینی است، چون انسان مریض نمیتواند بصورت صحیح نماز بخواند، و همچنین انسان مریض توانائی گرفتن روزه رمضان، و ادا نمودن حج خانۀ کعبه، و خدمت والدین یعنی پدر و مادر را ندارد.
خلاصه باید گفت که انسان مریض و فاقد صحت نمیتواند از عهدۀ تکالیف شرعی و دینی به وجه نیک و احسن بیرون آید.
بدون داشتن صحت و تندرستی انسان نمیتواند از عهدۀ هرگونه کار و فعالیت دیگر اعم از صنعت و تجارت، درس و تعلیم، کمک و دستیاری مستمندان و سایر مظلومین و ستم دیدگان، و فراگرفتن سایر مهارتهای فنی و حرفوی برآمده نقش فعال و مؤثر خود را در جامعه ایفا کند، چون تمام این موارد فوق در پهلوی داشتن استعداد و قابلیتهای ذهنی و علمی در قدم اول به صحت و تندرستی بدنی نیز نیاز مبرم دارد.
و از همینجا است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم مسلمانان را به کسب نیرو و بدست آوردن قوت و توانائی تأکید و توصیه نموده مسلمان قوی و نیرومند را بر مسلمان عاجز و ناتوان برتری داده فرمودند:
«الْمُؤْمِنُ الْقَوِيُّ، خَيْرٌ وَأَحَبُّ إِلَى اللهِ مِنَ الْمُؤْمِنِ الضَّعِيفِ، وَفِي كُلٍّ خَيْرٌ»[6]. «مسلمان قوی و نیرومند نزد خداوند متعال از مسلمان عاجز و ضعیف خوبتر و بهتر است».
از این حدیث شریف این حقیقت برملا میگردد که بر هر مسلمان مکلف و متعهد در پهلوی داشتن قوت دینی و ایمانی داشتن قوت و نیروی جسمانیکه به وسیلۀ آن از عهدۀ هرگونه کار و فعالیت مفید برآمده بتواند هم حتمی و ضروری است.
موفق بغدادی در کتاب طب نبوی خود مینویسد: «العافية افضل ما انعم الله به علی الانسان بعد الاسلام، ولا يتمکن من حسن تصرفه، والقيام بطاعة ربه إلا بوجودها، ولا مثل لها، فليشکرها ولايکفرها»[7]. «عافیت و تندرستی بعد از نعمت اسلام بهترین نعمتی است که خداوند بر انسان ارزانی فرموده است، و تا زمانیکه نعمت صحت میسر نباشد انسان نه از عهدۀ فعالیت و تصرف خوب برآمده میتواند، و نه از عهدۀ طاعت و عبادت پروردگارش. و این نعمت یعنی نعمت صحت مثال و نمونۀ ندارد. پس باید انسان شکر این نعمت را بجا آرد».
و در یک حدیث دیگر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم مسلمانان را از بیاعتنائی نمودن در مورد نعمت صحت و تندرستی اخطار داده میفرماید: «نِعْمَتَانِ مَغْبُونٌ فِيهِمَا كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ: الصِّحَّةُ وَالفَرَاغُ»[8]. «از جمله نعمتهای خدا داد دو نعمت طوری است که بیشتر مردم از آنها استفاده اعظمی ننموده، متحمل غبن و خسارۀ بزرگی میگردند. یکی از آن دو نعمت همانا نعمت صحت و سلامتی، و دیگری فراغت و داشتن وقت، و مساعد بودن فرصت برای انجام کارها و برنامههای ضروری است».
این حدیث شریف را امام نووی در باب مجاهده کتاب مشهور و معروف خود که ریاض الصالحین نام دارد آورده، و یکی از شارحین کتاب مذکور مفاهیم خیلی مهم ذیل را از آن استنباط و استخراج نموده است:
1- هر انسان مکلف و عاقل حیثیت تاجر را دارد که عمدهترین سرمایهاش صحتمندی و داشتن وقت و فرصت خوب است. پس هرگاه اگر انسان مکلف از این سرمایه استفادۀ درست نماید، میتواند مفاد خوبی را بدست آرد. اما برعکس زمانیکه انسان از این سرمایۀ خدا داد استفاده نکند نادم و پشیمان گردیده، متحمل غبن و خساره جبران ناپذیری میگردد.
2- باید از این دو نعمت که صحت و داشتن وقت و فرصت مناسب است در نزدیکشدن به خداوند و انجام دادن اعمال نیک استفاده کرد، چرا فراغت مشغولیت و صحت مرض را به دنبال دارد.
3- اسلام برای وقت که همانا حیات و زندگی انسان است، و نیز برای سلامتی و تندرستی که وسیلۀ رسیدن به کمال دینی و دنیوی است، ارزش زیادی را قایل شده است.
4- مفهوم شکر نعمت همانا استخدام و بهرهگرفتن از آن در انجامدادن طاعت و عبادت خداوند است[9].
نظر بر اهمیت خاص و جایگاه رفیع نعمت صحت و تندرستی در دین مبین اسلام خداوند متعال از یکطرف به حفظ نفس و جان، و حفاظت و نگهداشت صحت تأکید میکند. و از طرف دیگر انسان را از رویا روی با مهلکات و اشیای مهلک و کشنده، مانند: گرسنگی، تشنگی، سردی و سایر اسباب هلاکت و تباهی منع نموده و به خاطر نجاتیافتن از موارد متذکره فوق که سبب هلاکت و از بینرفتن انسان میگردد هر نوع چارهجوی، و تدابیر مناسب را ولو با خوردن اشیای حرام هم صورت گیرد، جایز قرار میدهد.
و همچنان بخاطر تضمین سلامتی دین و ایمان، عقل و اندیشه، جان و بدن خداوند متعال استفاده از هرگونه اشیا و مواد پلید و نجس را که سبب مرض و یا هلاکت انسان گردد بر مسلمان حرام قرار داده، و تنها همان اشیا و مواد پاک و تازه را که سبب صحت و سلامتی انسان باشد، حلال قرار داده است.
و نیز یکی از وسایل حفظ صحت که اسلام بر آن تأکید دارد انجامدادن طاعات و عبادات است مانند نماز، روزه وغیره که انجامدادن اینها واقعا ضامن صحت و تندرستی فرد و جامعه است.
علاوه بر موارد فوق که همه بر چگونگی توجه بیش از حد اسلام بر صحت و تندرستی دلالت دارد میبینیم که اسلام تداوی از امراض را نه تنها مشروع قرار داده، بلکه برای نجات از هرگونه مرض، و اعاده صحت از دست رفته در چوکات طب اسلامی دواهای را که در راس آنها قرآن و عسل قرار دارد، تجویز نموده است.
پس از تمام موارد فوق این حقیقت برملا میگردد که اسلام در پهلوی عنایت و توجه خاصیکه به روح و روان انسان نموده است، جسم و بدن انسان را نیز نادیده نگرفته، و برای سلامتی هردو در چوکات تعالیم والای قرآن و سنت، احکام و شرایع خاصی را وضع کرده است که در صورت تطبیق و عملینمودن آن انسان میتواند سلامتی ظاهری و باطنی، روحی و بدنیاش را حفظ کند.
و نیز ناگفته نماند که اسلام به سلامتی ظاهری بدن بدون داشتن سلامتی روح، تزکیه و پاکی نفس که یکی از مهمترین اهداف بعثت پیامبر آن است کدام ارزشی را قایل نشده است، و از اینجا میتوان روش اعتدال و یا و سطیت و میانهرو بودن اسلام و احکام اسلام را بصورت درست، درک کرد.
[1]- صحیح مسلم، ص: 203.
[2]- المستشفیات الإسلامیة من العصر النبوی إلی العصر العثمانی، ص: 8.
[3]- صحیح البخاری، ص: 122.
[4]- (حسن) سنن ترمذی، ص: 574 ، برقم: 2346.
[5]- (صحیح) سنن ترمذی، ص: 448 برقم: 3358.
[6]- صحیح مسلم، ص: 2052 (برقم: 2664).
[7]- المشتسفیات الإسلامیة، ص: 46.
[8]- صحیح البخاری، ص: 88.
[9]- بهجة الناظرین: 1/180.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر