توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۱ فروردین ۱, دوشنبه

شرک و انواع آن

 

شرک و انواع آن

شرک برای خداوند دو نوع دارد:

1-    شرک بزرگ.

2-    شرک کوچک.

نخست: شرک اکبر (بزرگ)

شرک بزرگ عبارت از این است که: در زمینه‌های مخصوص خدای متعال همچون: بندگی، فرمانبرداری، پناه‌بردن، بیم و امید و به فریاد طلبیدن همتا و انبازی برایشان قرار داده شود.

بنابراین هرکس شریک و انباز اعم از انسان، حیوان، گیاه و یا اجسام بی‌جان، برای خدا قرار می‌دهد، یعنی همانند خدا آنها را نیز دوست می‌دارد، به فریاد می‌خواند، بیم و امید بدانها دارد، در برابرشان فروتنی می‌نماید و جز خدا آنها را به داوری بر می‌گزیند، دچار آفت خانمان سوز شرک اکبر (بزرگ) گشته که خداوند سبحان از آن نهی کرده و می‌فرماید:

﴿۞وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗاۖ [النساء: ٣٦].

«خدا را عبادت کنید و هیچ چیزی را شریک او مکنید».

این نوع شرک بزرگترین گناه و زشت‌ترین و نابخشودنی‌ترین انواع شرک محسوب می‌گردد که خداوند جل جلاله هیچگونه اعمالی از مرتکبین آن نمی‌پذیرد و گناهانش را نیز نمی‌بخشاید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِيمًا ٤٨ [النساء: ٤٨].

«بی‌گمان خداوند شرک به خود را نمی‌بخشد، ولی گناهان جز آن را از هرکس که بخواهد می‌بخشد. و هرکه برای خدا شریکی قایل گردد، گناه بزرگی را مرتکب شده است».

براساس گفته پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  هرکس با چنین شرکی از دنیا برود از دوزخیان خواهد بود، می‌فرماید:

«من مات وهو يدعو من دون الله ندًّا دخل النار»[1].

«هرکس در حالی از دنیا برود که غیر خدا را به فریاد می‌طلبید، وارد دوزخ می‌گردد».

در روایتی دیگر آمده است: «من لقي الله لا يُشرك به شيئاً دخل الجنة، ومن لقيه يُشرك به شيئاً دخل النار»[2].

«هرکس در حالی دارفانی را وداع گوید که شریکی برای خدا قرار نداده باشد، وارد بهشت شده و هرکه با داشتن عقاید شرک آمیز از دنیا برود، دوزخی خواهد بود».

بنابراین انسان مسلمان جز خدا را پرستش نکرده، غیر او را به فریاد نمی‌طلبد و تنها در برابر عظمت وی فروتنی خواهد کرد:

﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٦٣ [الأنعام: ١٦٢-١٦٣].

«بگو: نماز و عبادت و زیستن ومردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است. خدا را هیچ شریکی نیست، و به‌ همین دستور داده شده‌ام، و من اولین مسلمان هستم»[3].

نوع دوم: شرک اصغر (کوچک)

این نوع دوم به زیر مجموعه‌های کوچکتری هم تقسیم بندی می‌شود، از جمله:

الف) ریای اندك[4]: مثل اینکه کسی در نماز، روزه و صدقاتش غیر خدا را مد نظر داشته و با انجام کردارهای بد، شفافیت و زلال حسناتش را مکدر نماید، پیامبر نور و رحمت  صل الله علیه و آله و سلم  در این‌باره می‌فرماید:

«أخْوَفُ ما أخافُ عليكم الشِّركُ الأصغر»، فسئل عنه فقال: «الرياء»[5].

بنابراین هر عبادتی به منظور کسب رضای مردم انجام پذیرد، ریا محسوب می‌گردد، در حدیثی به‌ سند مرفوع از شداد بن اوس آمده است:

«من صلى يرائي فقد أشرك، ومن صام يرائي فقد أشرك، ومن تصدق يرائي فقد أشرك»[6].

«هرکس نماز، روزه و صدقه را به صورت ریا و برای غیر خدا انجام دهد، دچار شرک شده است».

ب) سوگندخوردن به غیر خدا، مانند سوگند خوردن به پیامبر، کعبه و نیاکان، در صحیح بخاری و مسلم به‌ سند مرفوع از ابن عمر آمده است:

«إن الله ينهاكم أن تحلفوا بآبائكم. من كان حالفاً فليحلف بالله أو ليصمت».

«خداوند شما را از سوگند یادکردن به نیاکانتان نهی می‌کند، هرکه سوگند می‌خورد باید یا به خدا سوگند بخورد یا ساکت باشد».

ج) گفتن جملاتی همچون: هرچه خدا و تو بخواهید، این از خدا و تو است، جز خدا و تو کسی ندارم، به خدا و تو توکل می‌کنم و اگر خدا و تو نمی‌بود چنین و چنان نمی‌شد. گاهی اوقات گفتن همین جملات بنابر نیت درونی گوینده‌اش موجب شرک اکبر می‌گردد.

تحکیم پایه‌های توحید

پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  بسیار سعی می‌کرد اصل توحید به صورت خالص و واقعی خود در دل مسلمانان باقی بماند و شائبه شک و شرک بدان راه نیابد، و دل‌هایشان تنها در ارتباط با منشأ هستی بوده، غیر از او را به فریاد نطلبند و بر غیر او تکیه و توکل ننمایند، لذا هرگاه چیزی را مشاهده می‌کرد که موجبات تضعیف عقیده یکتاپرستی و ارتباط تنگاتنگ با خدا را در میان مسلمانان فراهم می‌کرد، بلا فاصله عواقب وخیم و ناگوار آن را هشدار می‌داد، که در این‌جا به نمونه‌هایی از آن اشاره خواهیم نمود:

1- جادوگری

جادو عبارت از طلسم، تعویذ و گره‌هایی بود که دل‌ها و بدن‌ها را تحت تاثیر خود قرار داده و آن‌ها را به بیماری، مرگ و جدایی افکندن میان زن و شوهر مبتلا می‌کرد، اساس کار جادوگران بر پایه‌ی پنهان کردن و مخفی کاری است که از این طریق به مردم آسیب وارد می‌نمایند، لذا اسلام مردم را از آن برحذر داشته و پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  از آن نهی نموده‌ و می‌فرماید:

«اجتنبوا السبع الموبقات»، قالوا: وما هن يا رسول الله؟ قال: «الشرك بالله، والسحر، وقتل النفس التي حرم الله إلا بالحق، وأكل الربا، وأكل مال اليتيم، والتولي يوم الزحف، وقذف المُحصنات الغافلات»[7].

«از هفت گناه زیان‌آور و ویرانگر بپرهیزید، حضار پرسیدند: ای پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  چه گناه‌های هستند؟ فرمود: شرک ورزی، جادوگری، از پای در آوردن کسی به ناحق، رباخواری، خوردن اموال یتیم، گریز از میدان کارزار و متهم کردن زنان پاکدامن به زنا».

کیفر انسان جادوگر در اسلام زدن گردنش است، چون پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید:

«حد الساحر ضربه بالسيف».

«حد جادوگر آن است که گردنش با شمشیر زده شود».

هرکس فریب افسون جادوگران خورده و برای معالجه بیماری و یا دست‌یابی به‌ مصلحتی و یا هر نوع هدف دیگری پیش آنان برود، و سخن آنان را باور نماید، مرتکب کفر شده است، زیرا پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید:

«ليس منا من تطير أو تُطُيِّرَ له أو تَكَهّن أو تُكُهِّنَ له، أو سَحَرَ أو سُحِرَ له»[8].

«هرکس به فال گرفتن، غیب‌گویی و جادوگری اشتغال ورزد و یا پیش فال‌گیران، غیب گویان و جادوگران برود، از ما نیست».

ابوهریره رضی الله عنه  از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  نقل می‌کند که:

«من أتى كاهناً فصدقه بما يقول فقد كفر بما أنزل على محمد»[9].

«هرکس پیش غیب‌‌گویی رفته و گفته‌هایش را تصدیق نماید، مرتکب کفر و تکذیب دین گشته است».

2- تعویذ و طلسم

طلسم به گفته‌هایی گفته می‌شود که شخص جادوگر آن‌ها را بر زبان جاری می‌سازد. اسلام آن دسته از سخنان را که شرک محسوب می‌گردند مانند: غیر خدا را به فریاد طلبیدن، پناه بردن به جز خدا، دعا خواندن به نام ملائکه، شیاطین و جنیان، ممنوع اعلام کرده است.

ولی اگر تعویذها با قرآن کریم، اسماء و صفات حسنی و درخواست و پناه بردن به خدا باشد، جائز است و هیچ اشکالی ندارد.

 عوف بن مالک می‌گوید: ما در دوران جاهلیت تعویذ را بکار می‌بردیم، از همین رو حکم آن را از پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  جویا شدیم، فرمود:

«اعرضوا عليَّ رقاكم، لا بأس بالرقي ما لم يكن فيه شرك»[10].

«تعویذهایتان را پیش من بیاورید، تعویذی که عاری از شرک باشد، اشکال ندارد».

تعویذ پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم

پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  تعویذ را بکار می‌گرفت و در یکی از آن‌ها آمده است:

«اللهم رب النَّاس أذهب البأس، واشْفِ أنْتَ الشَّافي لا شِفَاءَ إلاَّ شِفَاؤكَ. شِفاءً لا يُغَادِرُ سَقَماً»[11].

«ای پرودگار مردم! بیماری را برطرف ساز و شفا ده که تنها تو شفا دهنده‌ای، شفایی که اثری از بیماری را باقی نگذارد».

3- تمائم

تمائم جمع تمیمه است، به مهره و تعویذهایی گفته می‌شود که برای دفع چشم زخم به گردن اطفال می‌آویزند.

اسلام آن را منع کرده است چون جز خدا کسی نمی‌تواند مضرات و آسیب‌ها را برطرف سازد، پیامبر خدا در این زمینه چنین می‌فرماید:

«من تعلق تميمة فلا أتم الله له، ومن علق وَدَعةً فلا أوْدعَ الله له»[12].

«هرکس مهره‌ای را به گردن آویزد، خدا کارش را به اتمام نرساند، و هرکه صدف را آویزان نماید خدا وی را نگه ندارد».

بنابه گفته عده‌ای از علما – که‌این رای هم قوی‌تر است – به گردن آویختن هیچ چیز اعم از قرآن و اشیاء دیگر، جایز نمی‌باشد، چون نصوص منع کننده شامل همه‌ی موارد است و از طرفی دیگر بخاطر ریشه‌کن کردن راه‌های منتهی به شرک که مبادا غیر از قرآن هم آویخته شود، لازم است عدم تجویزش را ترجیح داد[13].

و اما آویخته‌هایی که از غیر قرآن و چیزهای مشروع استفاده شده باشد شرک محسوب می‌شود، حدیث: «من عَلَّقَ تميمة فَقد أشْرَكَ»[14].

«هرکس مهره‌ای را آویزان کند گرفتار شرک ورزی شده است» نیز بر اینگونه موارد حمل می‌شود.

4- تِوَلَه (مهره‌ی افسون)

توله چیزی است که زنان به منظور شیفته‌کردن شوهران و جلب محبت ایشان درستش می‌کنند. اسلام آن را نیز چون وسیله‌ای برای جلب نفع و دفع ضرر از طریق غیر خدا می‌باشد، ممنوع کرده است. لذا حدیثی بدین مضمون وارد شده که:

«إن الرّقى والتمائم والتولة شرك»[15].

«بی‌گمان طلسم‌ها، تعویذها و مهره‌های افسون شرک به ‌شمار می‌روند».

هرکس چیزی را به گردن آویزد بدان واگذار می‌شود

هرکه معتقد باشد یکی از منهیات در شفای بیماری، رفع نیازمندی، دفع بلا، پیدا شدن گم شده‌ها و امثال آن‌ها تاثیر گذار است، خدا از وی دست برداشته و به آن چیز واگذارش می‌کند، پیامبر خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در این راستا می‌فرماید:

«من تَعَلَّقَ شيئاً وُكلَ إليه»[16].

«هرکس چیزی را به گردن آویزد، بدان سپرده می‌شود».

یعنی هرکس دل به غیر خدا ببندد بدان واگذار می‌شود، ولی هرکس همه‌ی کارهایش را تنها به خدا واگذار کرده و بر او تکیه نماید، خداوند مهربان او را بسنده است، همه‌ی دشواری‌ها را برایش آسان و از هر فتنه و آشوبی نجاتش می‌دهد، خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ [الطلاق: ٣].

«هرکس بر خداوند توکل کند خدا او را بسنده است».




[1]- بخاری کتاب : التفسیر (5/153) و مسلم (1/94) از ابن مسعود ورایت کرده‌اند.

[2]- مسلم از جابر نقل نموده است. 1/94

[3]- و از جمله‌ مثالهای آن اینکه‌: در انظار مردم چنان وانمود نماید که‌ عمل صالحی را انجام می‌دهد و در عین حال او آن عمل را مخلصانه‌ انجام نمی‌دهد. یا این‌که‌ عمل صالحی را در نهان انجام می‌دهد، اما دوست دارد مردم در مورد آن حرف بزنند.

[4]- إمام أحمد 4: 126، وابن ماجه 2: 1406 از شداد بن أوس. و أحمد نیز آن را از محمود بن لبید (5: 428) نقل کرده‌ است.

[5]- أحمد4: 126 از شداد بن أوس نقل نموده‌ است.

[6]- متفق علیه‌، بخاری 3/ 195 ، و مسلم 1/92 آن را از ابوهریره‌ نقل کرده‌اند.

[7]- ترمذی 4/60 آن را گزارش کرده‌ است، از این‌رو که‌ در سند این روایت اسماعیل بن مسلم وجود دارد، حدیث ضعیفی شمرده‌ می‌شود.

[8]- شیخ محمد بن عبد الوهاب به نقل از بزار با سندی جید در کتاب التوحید بدان اشاره کرده است. فتح المجید 237

[9]- ابوداود واصحاب سنن روایت کرده‌اند.

[10]- مسلم وابوداود روایت کرده‌اند.

[11]- کتاب : السلام 5675 ، کتاب المرضی ، و مسلم 2191.

[12]- امام احمد در احادیث شماره: 4، 154، 156 روایت کرده است.

[13]- ابن مسعود، ابن عباس و تابعین چنین دیدگاهی دارند، استاد ابن باز نیز دیدگاه ‌ایشان را مورد پسند قرار داده است.

[14]- السلسلة الصحیحة ش 492 ، صحیح الجامع 6394.

[15]- ابوداود 4/212 وابن ماجه 2/1167 از ابن عباس روایت کرده‌اند.

[16]- ترمذی 4/403 از عبدالله‌ بن حکیم و احمد 4/310 آن را روایت نموده‌اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...