مراتب دین اسلام عبارتند از: اسلام، ایمان و احسان که آنها را به ترتیب تعریف مینماییم:
عبارت است از تسلیم بدون قید و بند در برابر ذات بیهمتای الهی، فرمانبرداری کامل از فرامین او و خودداری از شرک و مشرکان.
پس برای رسیدن انسان به درجهی اسلام وجود سه امر لازم و ضروری میباشد:
1- اینکه ایمان داشته باشد که خداوند تنها و بیشریک است و هیچ فرمانروا و فریادرسی جز او وجود ندارد؛
2- در برابر خداوند جل جلاله گردن خم کند، از فرامین او اطاعت نموده و قوانین پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را به مرحلهی اجرا بگذارد، اخباریات او را تصدیق و فرامین او را اجرا و از منهیات او دوری میگزیند، همانگونه که خداوند جل جلاله میفرماید:
﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ﴾ [الحشر: 7].
«چیزهائی را که پیغمبر برای شما (از احکام الهی) آورده است اجراء کنید، و از چیزهائی که شما را از آن بازداشته است، دست بکشید».
3- قلب و درون خود را از انواع و اشکال گوناگون شرک پاک میگرداند؛ و انسان با اقرار به شهادتین و عمل به سایر ارکان اسلام، مسلمان میشود و در دایرهی اسلام قرار میگیرد.
اسلام بر پنج پایه استوار شده است:
نخست: اذعان به کلمهی «لا إله إلا الله ومحمد رسول الله».
دوم: برپا داشتن نماز.
سوم: پرداخت زکات.
چهارم: روزهی ماه مبارک رمضان.
پنجم: حج خانهی خدا برای کسی که توانايى بدنى و مالى آن را داشته باشد).
(الف) معنی (لا إله إلا الله): «لا إله» نفی است و انواع شرک را باطل میگرداند و موجب میشود که نسبت به هر معبودی غیر از خدا کفر ورزید شود. «إلا الله» اثبات است و استحقاق عبادت را تنها برای خداوند جل جلاله اثبات میکند، چنانکه قدرت نیز تنها در دست او است و شریکی ندارد. پس جز او جل جلاله کسی شایان معبودیت را ندارد.
(ب) معنی (أشهد أن محمدا رسول الله): اعتقاد و باور دارم که محمد فرستادهی خدا است؛ پس اوامر او را اجرا میکنم، اخبار او را تصدیق مینمایم و از منهیات او اجتناب و دوری میگزینم و تنها از طریق شریعت او خدا را پرستش مینمایم.
ایمانی که خداوند جل جلاله نجات دنیا و آخرت را بدان تعلیق نموده، او نیز از سه عنصر تشکیل شده است:
1- اینکه با زبان آن را تأیید نماید.
2- با قلب بدان باور داشته باشد.
3- و همه فعالیتها را براساس آن تنظیم نماید. ایمان با فرمانبرداری افزایش و با معصیت نیز کاهش مییابد. پس انسان برای اینکه به درجهی ایمان نایل گردد، لازم است که امور سهگانهی فوق را به تحقق برساند.
1- اینکه به زبان آن را تأیید نماید:
اینکه با زبان اقرار نماید و گواهی دهد که هیچ معبودی جز «الله» وجود ندارد و محمد صل الله علیه و آله و سلم فرستادهی خداوند جل جلاله است.
2- با قلب بدان باور داشته باشد:
اینکه با قلب، اقرار زبانش را تصدیق نماید و خود را از دایرهی منافقینی بیرون کشد که خداوند جل جلاله در مورد آنان میفرماید:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِينَ ٨﴾ [البقرة: ٨].
«در میان مردم دستهای هستند که میگویند: ما به خدا و روز رستاخیز باور داریم . در صورتی که باور ندارند و جزو مؤمنان بشمار نمیآیند».
3- همه فعالیتها را براساس آن تنظیم نماید:
یعنی اینکه ارکان اسلام و واجبهای دینی از قبیل نماز، زکات، روزه رمضان و حج خانهی خدا -برای کسی که توانایى بدنى و مالى آن را داشته باشد- را انجام دهد. و از جمله آثار و پیامدهای آن این است که انسان در حق پدر و مادرش نیکی انجام میدهد و صلهی رحم را به جای میآورد و با مردم نیکو رفتار میکند و این نشانهی وجود ایمان در قلب بنده میباشد.
ایمان کلمهای نیست که با زبان گفته شود و بس، بلکه نیاز به تأیید قلب دارد و باید فعالیتهای بدن براساس آن تنظیم گردند، به گزارشی از حسن بصری نقل شده که فرمود: ایمان به خود آرایی و تمنی کردن به دست نمیآید، بلکه ایمان آن است که در قلب جای میگزیند و در کردار ترجمه میشود.
نخست: ایمان به خدا.
دوم: ایمان به فرشتگان.
سوم: ایمان به کتابهایی که خداوند بر پیامبران نازل کرده است.
چهارم: ایمان به همهی پیامبران.
پنجم: ایمان به روز واپسین؛ با توجه به اینکه خداوند همهی مردم را از قبرهایشان بیرون میآورد و آنان را طبق کردارشان محاسبه مینماید:
﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ ٨﴾ [الزلزلة: ٧-٨].
«پس هرکس به اندازه ذرّه غباری کار نیکو کرده باشد، آن را خواهد دید (و پاداشش را خواهد گرفت). و هرکس به اندازه ذرّه غباری کار بد کرده باشد، آن را خواهد دید (و سزایش را خواهد چشید)».
ششم: ایمان به خیر و شر و تلخ و شیرین سرنوشت. یعنی اینکه به علم قدیم خداوند جل جلاله، و به مشیت مؤثر و قدرت فراگیر او ایمان داشته باشیم، و اینکه در جهان هستی تنها دستور خداوند جل جلاله جاری است و هر آنچه بخواهد شدنی است و آنچه زیر مشیت او قرار نگیرد به وجود نخواهد آمد، گفتنی است که ایمان به قدر پیامدهای فراوانی را دارا میباشد، از جمله:
نخست: صبر و استقامت در برابر مشکلات، خداوند جل جلاله میفرماید:
﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ ٢٢﴾ [الحديد: ٢٢].
«هیچ رخدادی در زمین به وقوع نمیپیوندد، یا به شما دست نمیدهد، مگر این که پیش از آفرینش زمین و خود شما، در کتاب بزرگ و مهمی (به نام لوح محفوظ، ثبت و ضبط) بوده است، و این کار برای خدا ساده و آسان است».
دوم: اطمینان خاطر در قبال اینکه رزق و روزی، اجل و هر آنچه بدان علاقه دارد و دنبالش را میگیرد، خداوند جل جلاله در سرنوشت او ثبت کرده است. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم میفرماید: «ثُمَّ يُرْسَلُ إِلَيْهِ الْمَلَكُ فَيَنْفُخُ فِيْهِ الرُّوحَ وَيُؤْمَرُ بِأَرْبَعِ كَلِمَاتٍ: بِكَتْبِ رِزْقِهِ، وَأَجَلِهِ، وَعَمَلِهِ، وَشَقِيٌّ أَوْسَعِيْدٌ»([1]).
«سپس خداى تعالى به سوى او فرشته میفرستد تا روح در آن بدمد و فرشته مأمور است به نوشتن چهار کلمه: روزىاش، مدت عمرش، کردار و رفتارش، و این که بدبخت یا نیک بخت است».
و دلیل برای انحصار ارکان ایمان در شش مورد فوق آیهی زیر میباشد که خداوند جل جلاله میفرماید:
﴿۞لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّۧنَ﴾ [البقرة: ١٧٧].
«این که (به هنگام نماز) چهرههایتان را به جانب مشرِق و مغرب کنید، نیکی (تنها همین) نیست (و یا ذاتاً روکردن به خاور و باختر، نیکی بشمار نمیآید). بلکه نیکی (کردار) کسی است که به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیغمبران ایمان آورده باشد».
و دلیل برای ایمان به قدر این آیه است که خداوند میفرماید:
﴿إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ ٤٩﴾ [القمر: ٤٩].
«ما هر چیزی را به اندازه لازم و از روی حساب و نظام آفریدهایم».
از حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه روایت شده که فرمود: ما نزد رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نشسته بودیم که در این اثنا مردی خوش قیافه و دارای موهای زیبا و مرتب با لباس سفید وارد شد. هیچ یک از ما، او را نمیشناخت و آثار سفر نیز در او دیده نمی شد؛ نزدیک آمد و گفت: ای رسول خدا! اجازه است بیایم. رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: بیا؛ لذا آن شخص جلو آمد و روبروی رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم طوری نشست که زانوهایش با زانوهای رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم مماس گردید؛ آنگاه پرسید: اسلام چیست؟ رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود:
«شهادة أن لا إله إلا الله، وأن محمداً رسول الله، وتقيم الصلاة، وتؤتي الزكاة، وتصوم رمضان، وتحجّ البيت».
«اسلام یعنی گواهی دادن به این که هیچ معبود برحقی جز الله وجود ندارد و محمد، فرستاده خداست و نیز این که نماز بپا بداری، زکات بدهی، ماه رمضان را روزه بگیری و به حج خانه خدا بروی». پرسشگر گفت: راست گفتی.
عبدالله بن عمر میگوید: شگفتناک شدیم از اینکه او را دیدیم در حالی که سؤال میکند او را نیز تصدیق مینماید[2].
سپس پرسید: ایمان چیست؟ فرمود:
«أن تؤمن بالله وملائكته وكتبه ورسله واليوم الآخر، وتؤمن بالقدر خيره وشره».
«ایمان آن است که به خدا، فرشتگان، کتابها، پیامبران، روز آخرت و خیر و شر تقدیرات الهی معتقد باشید».
و انسان نمیتواند به درجهی ایمان نایل گردد مگر اینکه اسلام را پذیرفته باشد.
احسان پایهای جداگانه میباشد و عبارت است از اینکه: خداوند سبحان را چنان پرستش نمایی که او را میبینی، اگر تو هم وی را نبینی او بی گمان تو را میبیند. زیرا خداوند جل جلاله میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِينَ هُم مُّحۡسِنُونَ ١٢٨﴾ [النحل: ١٢٨].
«بیگمان خدا (مرحمت و معونت و حفاظت و رعايت همه جانبهاش) همراه كسانی است كه تقوا پيشه كنند و (با دوری از نواهی، خود را از خشم خدا به دور دارند، و با تمام نيرو و قدرت) با كسانی است كه نيكوكار باشند و (با انجام اوامر الهی خويشتن را به الطاف ايزد نزديک سازند)».
و انسان نمیتواند به درجهی احسان نایل گردد مگر اینکه دو مرحلهی اسلام و ایمان را پیموده باشد.
عبادت اسم جامعی است برای هرگونه کردار و گفتار آشکار و نهانی که خداوند آن را دوست دارد و بدان راضی است.
عبادت انواع زیادی دارد، از جمله: نماز، دعا، محبت، خوف، قربانی، نذر و ...
بندگی تنها برای خداوند جل جلاله جایز است و شایان هیچ احدی نمیباشد، خداوند جل جلاله میفرماید:
﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ﴾ [البينة: ٥].
«در حالی که جز این بدیشان دستور داده نشده است که مخلصانه و حقگرایانه خدای را بپرستند و تنها شریعت او را آئین (خود) بدانند».
هرکس یکی از انواع عبادت را برای غیر از خدا انجام دهد، در واقع مرتکب شرک اکبر گشته است و اداش وی جهنم میباشد که برای همیشه در آن میماند. خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَدۡعُواْ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِهِۦٓ أَحَدٗا ٢٠﴾ [الجن: ٢٠].
«بگو: تنها پروردگارم را میپرستم و کسی را انباز او نمیکنم».
و باز میفرماید: ﴿إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ٧٢﴾ [المائدة: ٧٢].
«بیگمان هرکس انبازی برای خدا قرار دهد، خدا بهشت را بر او حرام کرده است (و هرگز به بهشت گام نمینهد) و جایگاه او آتش (دوزخ) است. و ستمکاران یار و یاوری ندارند (تا ایشان را از عذاب جهنّم برهاند)».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر