(36) مذمت غلو و افراطگرایی در دین
قضیه غلو و افراطگرائی در دین یک مشکل بسیار عمده و قدیمی است که همزمان با ظهور و به میان آمدن ادیان و مذاهب، در اثر اسباب و عوامل متعدد سیاسی وغیر سیاسی در جامعه انسانی به عنوان یک پدیدۀ منفی بروز نموده است.
بروز این پدیده سبب گردیده است تا تعداد زیادی از انسانها در طول تاریخ بشریت در ساحات مختلف فکری، عقیدوی، عملی، وغیره از راه راست نه تنها منحرف شوند، بلکه در نهایت سبب هلاکت و تباهی خود آنها و دیگران نیز گردیده است.
با توجه به اهمیت موضوع مخصوصا در عصر حاضر میخواهم نکات و مطالب چندی را پیرامون مذمت غلو و افراطگرایی در دین ارائه نمایم.
با مطالعۀ تاریخ دعوت پیامبر آن این حقیقت برملا میگردد که برخورد مردم در برابر پیامبر آن و دعوت ایشان همیشه متفاوت بوده، و مردم یکی از این سه حالت را اختیار نموده بودند:
1- گرایش صادقانه به دین بر حق و پیروی نمودن از آن در تمام ابعاد زندگی.
2- تفریط و یا اعراض از دین و دعوت بر حق.
3- افراطگرایی و تجاوز نمودن از حدود تعیین کردۀ خداوند.
تمام حالات متذکرۀ فوق قبل از این امت در امتهای قبلی وجود داشت بطور مثال از امتهای مشهور گذشته بنی اسرائیل راه افراط و غلو را در پیش گرفته بودند که خداوند متعال بطور مستقیم ایشان را مخاطب قرار داده، فرمود:
﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ وَلَا تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّۚ إِنَّمَا ٱلۡمَسِيحُ عِيسَى ٱبۡنُ مَرۡيَمَ رَسُولُ ٱللَّهِ وَكَلِمَتُهُۥٓ أَلۡقَىٰهَآ إِلَىٰ مَرۡيَمَ وَرُوحٞ مِّنۡهُۖ فََٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦۖ وَلَا تَقُولُواْ ثَلَٰثَةٌۚ ٱنتَهُواْ خَيۡرٗا لَّكُمۡۚ إِنَّمَا ٱللَّهُ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ سُبۡحَٰنَهُۥٓ أَن يَكُونَ لَهُۥ وَلَدٞۘ لَّهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ وَكِيلٗا١٧١﴾ [النساء: 171].
«اى اهل کتاب در دین خود غلو مکنید و در بارۀ خدا جز [سخن] درست مگویید مسیح عیسى بن مریم فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را بهسوى مریم افکنده و روحى از جانب اوست پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و نگویید [خدا] سهگانه است باز ایستید که براى شما بهتر است خدا فقط معبودى یگانه است منزه از آن است که براى او فرزندى باشد آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست و خداوند بس کارساز است».
و در جای دیگری فرموده است:
﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ غَيۡرَ ٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوٓاْ أَهۡوَآءَ قَوۡمٖ قَدۡ ضَلُّواْ مِن قَبۡلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرٗا وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِيلِ٧٧﴾ [المائدة: 77].
«بگو اى اهل کتاب در دین خود بناحق گزافهگویى نکنید و از پى هوسهاى گروهى که پیش از این گمراه گشتند و بسیارى [از مردم] را گمراه کردند و [خود] از راه راست منحرف شدند نروید».
غلو و افراطی را که نصاری مرتکب آن شده بودند این بود که آنها عیسی علیه السلام را ابن الله یعنی پسر خدا، إله و رب میدانستند، و در این شکی نیست که مخاطب اول این دو آیت همان مردمان یعنی نصارا بودند. اما منظور الله تعالی از بازگو نمودن آن در قرآن کریم همانا برحذر داشتن امت محمدی از مرض مهلک و کشندۀ غلو و افراطگرایی بوده است، چنانچه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در رویداد تاریخی حجة الوداع با استفاده از نشاندادن اندازه سنگهای که توسط آنها جمرات را زده میشود، فرمود: «...وَإِيَّاكُمْ وَالْغُلُوَّ فِي الدِّينِ، فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمُ الْغُلُوُّ فِي الدِّينِ»[1]. «یعنی شما از افراطگرایی، غلو و تشدد در دین حذر کنید، زیرا یگانه چیزیکه سبب هلاکت مردمان قبلی گردید همانا غلو و افراطگرایی در دین بود».
اما بدبختانه چیزیکه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم امتش را از آن برحذر داشته بود با هردو نوع عمده و اساسی آن که عبارت از غلو عقیدوی و عملی است در این امت نه تنها رونما گردید، بلکه تخم و بذر آن را در حیات خود پیامبر صل الله علیه و آله و سلم کاشته شد. چنانچه امام بخاری: از ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت میکند که روزی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم مال غنیمت را تقسیم میکرد. مردی بنام عبد الله بن ذی الخویصره تمیمی آمد و نحوۀ تقسیم پیامبر را مورد انتقاد قرار داد وگفت: اعدل یا رسول الله. یعنی ای پیامبر عدالت را مراعات کن. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به لهجه و شیوۀ بسیار نرم فرمودند: «...وَيْلَكَ، مَنْ يَعْدِلُ إِذَا لَمْ أَعْدِلْ...». «یعنی هلاک شوی اگر من عدالت نکنم پس چه کسی عدالت خواهد کرد».
عمر بن الخطاب رضی الله عنه برآشفته شد و گفت: «يا رسول الله ائذن لی فأضرب عنقه». «اجازت دهید تا سر این شخص را از بدنش جدا کنم».
اما پیامبر صل الله علیه و آله و سلم اجازه ندادند و فرمودند: «...دَعْهُ، فَإِنَّ لَهُ أَصْحَابًا، يَحْقِرُ أَحَدُكُمْ صَلاَتَهُ مَعَ صَلاَتِهِ، وَصِيَامَهُ مَعَ صِيَامِهِ...» «بگذار. این آدم پیروانی خواهد داشت که یکی از شما نمازش را در برابر نماز آنها و روزهاش را در برابر روزه آنها بسیار کم و ناچیز میداند».
و در یک روایت دیگر آمده است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: «إِنَّ مِنْ ضِئْضِئِ هَذَا، قَوْمًا يَقْرَءُونَ القُرْآنَ، لاَ يُجَاوِزُ حَنَاجِرَهُمْ، يَمْرُقُونَ مِنَ الإِسْلاَمِ مُرُوقَ السَّهْمِ مِنَ الرَّمِيَّةِ، يَقْتُلُونَ أَهْلَ الإِسْلاَمِ، وَيَدَعُونَ أَهْلَ الأَوْثَانِ...»[2]. «از نسل این مرد گروهی پیدا میشوند که قرآن را میخوانند اما قرآن از گلو و حنجرههای ایشان تجاوز نمیکند یعنی به مطالب و احکام قرآن عمل نمیکنند. اهل اسلام یعنی مسلمانان را میکشند و به مردمان مشرک و بتپرست هیچگونه تعرضی نمیکنند».
این بود نخستین تخم غلو اعتقادی که در این امت، و در زمان حیات پیامبر صل الله علیه و آله و سلم توسط عناصر فرصت طلب کاشته شد. سپس در اثر واقعه المناک و اسف انگیز شهادت خلیفه سوم مسلمانان عثمان بن عفاند رضی الله عنه احزاب متعدد سیاسی بروز نمود و در اثر آن زمینه وقوع جنگهای جمل و صفین هموار گردید. و همزمان با وقوع حادثه تحکیم دو گروه بسیار غالی و افراطی بنامهای (روافض و خوارج) در تاریخ مسلمانان عرض وجود کرد، و به تعقیب ایشان گروههای دیگری به نامهای (مرجئه، قدریه، و معتزله...) در تاریخ مسلمانان بروز نمودند که با گذشت زمان و فاصلهگرفتن مردم از تعالیم والای اسلام بازار غلو و افراطگرایی در ساحات مختلف فکری و اعتقادی، علمی و عملی و روز به روز گرمتر گردید که با گذشت هر روز نمونههای تازه آن را میتوان مشاهده کرد.
علاوه بر غلو اعتقادی که خطرناکترین انواع غلو به شمار میرود و در حیات خود پیامبر صل الله علیه و آله و سلم بروز نموده است، نمونه غلو عملی را نیز در عهد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم میتوان سراغ کرد، چنانچه در روایات آمده است که روزی سه نفر به خانه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمده از عمل ایشان استفسار نمودند و در نتیجۀ آن یکی از آنها با خود تعهد کرد که از طرف شب خواب نمیشود. و دیگرش تعهد نمود تا همیشه روزه بگیرد. و سومی تعهد کرد تا بخاطر سرکوب نمودن نفسش ازدواج نکند. زمانیکه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از این جریان آگاه شد سخت به خشم آمده خطبهای را ایراد نمود و در آن خطابه اعمال مبنی بر غلو و افراطگری ایشان را محکوم نمود.
واژۀ (غُلوّ) با تمام مشتقات آن معنای از حد گذشتن، گزافکاری و مبالغه را افاده میکند. بطور مثال گفته میشود: (غَلا السعرُ، يغلو غَلاءً) زمانیکه بهاءگران شود و نرخها بالا رود. (غلا الرجلُ في الأمر غلواً) زمانیکه انسان از حد خودش تجاوز کند، و پایش را فراتر نهد[3].
حافظ ابن حجر میگوید: «الغلو: الـمبالغة فی الشيئ، والتشديد فيه بتجاوز الحد»[4]. «غلو عبارت است از مبالغه و تشدد نمودن در مورد یک چیز و تجاوز نمودن از حد اصلی آن».
علما غلو را در اصطلاح چنین تعریف نموده اند: «الغلو هو: مجاوزة الحد في کل شيئ، بأن يزاد في حمده، أو ذمه، أو حبه، أو بغضه، أو عيبه أو مدحه، أو قبوله، أو رفضه، أو فعله أو ترکه، بغير حق أو دليل مأثور»[5]. «غلو در اصطلاح شریعت عبارت است از زیادت و افراط ورزیدن در یک امر بگونۀ که در تعریف و ستایش کسی، یا در مذمت کسی، یا در محبت و خوبدیدن کسی یا در عداوت و بد دیدن کسی، یا در قبول و مسترد نمودن چیزی، یا در فعل و ترک چیزی، از حد و معیار شرعی آن به ناحق، بدون کدام دلیل و مجوز معتبر تجاوز صورت گیرد».
امام قرطبی با ارائه نمودن مثالی معنای اصطلاحی غلو را توضیح داده میگوید: «الغلو في الدين الإفراط فيه، کما أفرطت اليهود والنصاری في عيسی»[6]. «غلو در دین عبارت است از افراط گرایی در دین و تجاوز نمودن از حد در آن، طوریکه یهود و نصاری در مورد عیسی پسر مریم مرتکب چنین غلو و افراطگرایی شدند. غلو یهود در مورد عیسی علیه السلام این بود که او پسر رشید و پاکی نبوده است، و غلو نصاری این بود که عیسی را إله و خدای خود میپنداشتند».
از آنچه در تعریف غلو گفته شد ضابطه و معیار شناخت آن نیز معلوم میگردد که طی نکات ذیل بیان میگردد:
1- تجاوز در عبادات طوریکه چیزهای را که واجب و یا مستحب نباشد بدون دلیل و یا مجوز شرعی واجب و یا مستحب پنداشته شود. و همچو تجاوزها را در یک آیت کریمه طغیان گفته شده است. چنانچه خداوند متعال در مورد بنی اسرائیل فرموده است: ﴿وَلَا تَطۡغَوۡاْ فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيۡكُمۡ غَضَبِي﴾ [طه: 81]. «یعنی در (حدود و مقررات خدا) تجاوز نکنید، (چرا اگر گردنکشی شود) خشم من دامنگیرتان میگردد».
2- معیار دیگر شناخت غلو طوریکه حافظ ابن حجر عسقلانی بیان داشته است عبارت است از: عملکردن به عزیمت در محل رخصت، مانند کسیکه در هنگام ضرر رسانیدن آب از رخصت تیمم استفاده نکرده خود را با استعمال نمودن آب به ضرر مواجه میکند.
3 - معیار غلو در طیبات و یا اشیای حلال این است که آنها را حرام و مکروه و یا مثل حرام و مکروه قرار داده شود مانند ترک نکاح وغیره.
معیار شناسایی حق و یا راه وسط:
از تعریف غلو و بعضی ضوابط آن معیار و میزان حق و راه اعتدال و وسط را نیز دانسته میشود، و آن اینکه در آن عقیده و یا عمل هیچگونه افراط و تفریط نباشد، چنانچه عمر بن عبد العزیز: در جواب نامۀ که در ارتباط تقدیر از وی سوال شده بود، فرمود: «...وَقَدْ قَصَّرَ قَوْمٌ دُونَهُمْ فَجَفَوْا، وَطَمَحَ عَنْهُمْ أَقْوَامٌ فَغَلَوْا، وَإِنَّهُمْ بَيْنَ ذَلِكَ لَعَلَى هُدًى مُسْتَقِيمٍ...»[7]. «عدۀ از مردم در مورد اصحاب کرام با مرتکبشدن کوتاهی جفا و ستم نمودند، وعدۀ دیگری با بلند نگریستن و یا بلند بردن مقام ایشان مرتکب غلو و افراط شدند، اما محققا اصحاب پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در مابین این هردو قرار داشته، بر یک راه راست استوار و پایدار باقیماندند».
همچنان حسن بصری میگوید: «سُنَّتُكُمْ وَاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ بَيْنَهُمَا: بَيْنَ الْغَالِي وَالْجَافِي...»[8]. «یعنی طریق و روش شما سوگند به خدا در مابین این هردو، یعنی در مابین افراط گرایی، جفا و از حد گذری قرار دارد».
همچنان امام ابن قیم علایم راه وسط را مشخص ساخته میگوید: «ما أمر الله بأمر إلا وللشيطان فيه نزعتان: إما إلی تفريط وإضاعة. وإما إلی إفراط وغلو. ودين الله وسط بين الجافی عنه والغالی فيه، کالوادی بين جبلين، والهدی بين ضلالتين والوسط بين طرفين ذميمين، فکما أن الجافی عن الأمر مضيع له، فالغالی فيه مضيع له، هذا بتقصيره عن الحد، وهذا بتجاوزه الحد»[9]. «خداوند به هیچ کاری امر نفرموده است مگر شیطان دو نوع کشش و جاذبه را در آن ایجاد میکند یکی کشش تفریط و ضایع نمودن. و دیگری کشش افراط و غلو. و دین خداوند مانند وادی که در مابین دو کوه قرار دارد در مابین هردو راه یعنی افراط و تفریط قرار دارد. و نیز دین خداوند راه راستی است که در مابین دو راه ضلالت قرار دارد، و نیز دین خداوند راه وسط و میانۀ است که در مابین دو طریقه و روش مذموم قرار دارد. پس طوریکه مرد ستم و تقصیر کننده در مورد یک امر در حقیقت ضایع و نابودکننده آن امر به شمار میرود، همچنان شخص افراطگر ضایعکنندۀ آن امر به شمار میرود. اولی در اثر تقصیر و کوتاهیاش، و دومی در اثر تجاوزش از حد معین و مشخص».
[1]- (صحیح) سنن نسائی ص: 268 کتاب الحج، باب التقاط الحصی ، برقم: 3057.
[2]- (صحیح البخاری، 9/127. ح:7432).
[3]- لغت نامه دهخدا (ج 11 ص 16787).
[4]- (فتح الباری 13/278).
[5]- جامع البیان از ابن جریر طبری 9/416، واقتضاء الصراط المستقیم (1/289).
[6]- تفسیر قرطبی ( 6/ 77).
[7]- (صحیح مقطوع) سنن ابو داود ص: 202 برقم: 4612.
[8]- (سنن دارمی 1/296).
[9]-(مدارج السالکین 2/496).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر