توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ اسفند ۱۶, دوشنبه

(38) انواع و اقسام غلو

 

(38) انواع و اقسام غلو

در خطبۀ قبلی پیرامون مذمت غلو و افراط‌گرایی برخی آیات قرآنی، احادیث و اقوال علمای سلف پیشکش کرده شد، اکنون در درس امروزی به توفیق و یاری خداوند متعال برخی از انواع و اقسام غلو را به معرفی می‌گیریم، تا معلوم گردد که غلو انواع مختلفی داشته، و با تاسف تمام انواع آن در جامعۀ امروزی مسلمانان وجود داشته که در واقع یکی از اسباب انحراف توده‌های مختلف مردم بشمار می‌رود..

با توجه به آیات قرآنی، احادیث و اقوال وارده در مورد مذمت غلو و ممانعت از آن، غلو و افراط‌گرایی را میتوان در ابتدا به دو قسم عمده تقسیم کرد: یکی غلو کلی و یا اعتقادی و دیگر غلو جزئی و یا عملی.

1- غلو کلی و یا اعتقادی:

منظور از غلو کلی و اعتقادی همان غلو و افراط‌گرایی است که به کلیات شریعت و یا مسایل اعتقادی تعلق داشته باشد، مانند: غلو و افراط یهود در مورد عزیر  علیه السلام ، و غلو نصاری در مورد عیسی پسر مریم  رضی الله عنها  که او را اله و خدای خود می‌پنداشتند.

 عامل عمده غلو و افراط‌گرایی نصاری در مورد عیسی  علیه السلام  این بود که آن‌ها با مشاهده نمودن معجزات خارقه که از او ظاهر گردیده بود مقام بندگی و عبودیت عیسی  علیه السلام  را با مقام الوهیت خلط نمودند، و همین معجزات و امور خارق العاده سبب مبتلا‌شدن ایشان به غلو و افراط‌گرایی گردید. و از همینجا است که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  امتش را از همچو اشتباهات برحذر داشته فرمودند: «لاَ تُطْرُونِي، كَمَا أَطْرَتْ النَّصَارَى ابْنَ مَرْيَمَ، فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُهُ، فَقُولُوا عَبْدُ اللَّهِ، وَرَسُولُهُ»[1].

همچنان در روایات آمده است که مردی نزد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  آمد وگفت: «مَا شَاءَ اللهُ، وَشِئْتَ»، یعنی آنچه را که الله وشما خواسته باشید همان خواهد شد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در برابر این گفتۀ وی عکس العمل شدید نشان داده به لهجۀ بسیار تند فرمودند:

«أَجَعَلْتَنِي وَاللهَ عَدْلًا بَلْ مَا شَاءَ اللهُ وَحْدَهُ»[2]. «تو مرا با این گفته‌ات به خداوند میخواهی شریک و انباز بسازی؟ بگو ما شاء الله وحده».

پس بر اساس این نصوص غلو کلی و یا اعتقادی عبارت است از عقیده و باور نمودن به الوهیت و خدایی پیغمبر آن، ملائک و فرشتگان، ائمه و پیشوایان دین و سایر افراد، و یا شریک ساختن ایشان با خداوند در معبودیت، یا در آفرینش مخلوق و اعطای روزی، یا در صفتی از صفات خداوند مانند قدرت، علم و حکمت، یا عقیده داشتن به اینکه خداوند در آن افراد حلول کرده است.

و همچنان غلو و افراط‌نمودن در ولا و برا، مانند غلو در محبت امامان و پیشوایان دین و ادعای عصمت ایشان، طوری‌که عبد الله بن سبأ در حق علی بن ابی طالب  رضی الله عنه  گفته بود: «أنت، أنت، يعني أنت الإله»[3]. یعنی: «در واقع اله و معبود بر حق تو هستی».

و مانند غلو و افراط شخصی بنام مونس علیشاه که در مدح علی بن ابی طالب گفته بود:

«منشأ کن فکان علیست علی مبدأ انس وجان علیست علی».

و مانند این گفتۀ صاحب زبدة الأسرار در مورد علی بن ابی طالب  رضی الله عنه :

مظهر کل عجایب اوست او فرد مطلق ذات واجب اوست او و مانند این گفتۀ ابن هانی در مورد المعتز لدین الله:

ما شئت لا ما شاءت الأقدار

 

فاحكم فأنت الواحد القهار

و مانند این گفتۀ بوصیری‌که در مدح پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  گفته است:

فإن من جودك الدنيا وضرتها

 

ومن علومك علم اللوح والقلم.

و مانند این گفتۀ دیگر آن:

يا أكرم الخلق ما لي مَنْ أَلُوذُ به

 

سواك عند حلول الحادث العمم[4].

و مانند این سخن و یا ادعای نبهانی (1350هـ) که می‌گوید: «إن المسلمين ... من أهل السنة والجماعة وهم جمهور الأمة المحمدية يعتقدون فيه ج أنه يعلم الغيب، ويعطی ويمنع، ويقضی حوائج الـمسلمين، ويفرج کربات الـمکروبين، وأنه يشفع فيمن يشاء ويدخل الجنة من يشاء، فهذا من أصح الاعتقادات وإنکاره من أقبح الـمنکرات»[5].

نبهانی می‌گوید: مسلمانانی‌که منسوب به اهل سنت و الجماعت‌اند که اکثریت امت محمدیه را تشکیل می‌دهند، همه در مورد محمد  صل الله علیه و آله و سلم  به این باور‌اند که او غیب را می‌داند، به کسی می‌دهد و از کسی منع می‌کند، حوائج و خواسته‌های مسلمانان را مرفوع می‌سازد، به فریاد افراد بلا دیده و رنج کشیده میرسد، در مورد کسیکه خودش خواسته باشد شفاعت می‌کند، و در جنت کسی را که خواسته باشد داخل می‌کند. این همه از جملۀ صحیح‌ترین و سالم‌ترین عقاید به شمار می‌رود، و انکار ورزیدن از این عقیده از بدترین منکرات بشمار می‌رود.

و مانند این گفتۀ صاحب کتاب الأمن و العلی لناعتی المصطفی در مورد محمد  صل الله علیه و آله و سلم  که گفته است: «وصلی ربنا وسلم علی دافع البلاء والو باء والقحط والـمرض والألم سيدنا ومولانا ومالکنا ومأوانا محمد مالك الأرض ورقاب الأمم»[6]. «صلوات و درود باد بر آن دفع کنندۀ بلا، وبا، قحط، مرض و درد: سید و سردار ما، مولی و مالک ما، پناه‌گاه ما محمد  صل الله علیه و آله و سلم  که مالک زمین و مالک گردن تمام امت‌ها است».

و در جای دیگری کتابش می‌گوید: «الـمعاملة کلها بيد رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  يعطی من شاء ما شاء لأن الدنيا والآخرة من جوده وعلم اللوح والقلم من علومه، فإن کنتم تريدون خيري الدنيا والآخرة فأتوا إلی بابه ثم اطلبوا ما شئتم»[7].

یعنی تمام معامله در اختیار سول خداوند است، به کسی چیزی را خواسته باشد می‌دهد زیرا دنیا و آخر از بحر جود و سخای او است، علم لوح و قلم برخی از علوم او است، اگر شما مردم خیر دنیا و آخرت را می‌جوئید پس بطرف دروازه‌اش بشتابید و آنچه را خواسته باشید از او بخواهید.

و در جای دیگری می‌گوید: «قال الله تعالی: يا محمد کلهم يطلبون رضای وأنا أطلب رضاك، وجعلت ملکی کله من العرش إلی الفرش فداء لك، حکمك جار علی الشمس والقمر، لايطلع الشمس حتی تسلم علی ابنك الجيلانی غوث الثقلين وغيث الکونين»[8].

خداوند به پیامبرش گفته است: ای محمد! همۀ مردم رضایت و خوشنودی مرا می‌جویند و من تنها رضایت و خوشنودی ترا می‌جویم، ملک و پادشاهی من از عرش تا به فرش فدای تو باد، حکم و فیصلۀ تو بر آفتاب و مهتاب یکسان جاری و نافذ است، آفتاب تا زمانی طلوع نمی‌کند که به بسرت عبد القادر جیلانی که فریاد رس انسان‌ها و جن‌ها و باران رحمت هردو کون است، سلام نکند.

غلو کلی و یا اعتقادی را که نمونه‌های متعدد آن ذکر شد غلو الحاد نیز میتوان گفت، چنانچه صاحب فرهنگ دهخدا علاوه بر باور‌ها و گفته‌های قبلی، مباحث تألیه، تجلی، ظهور، اتحاد «وحدت الوجود» حلول، تناسخ، فرشته پرستی، اقانیم ثلاثة.. باورها و سخن مشابه آن‌ها را از جملۀ غلو الحاد معرفی نموده است[9].

و یکی از نمونه‌های غلو در برائت و بیزاری، همانا غلو در برائت و دوری‌گزیدن از جامعه و مردم عاصی و گنهگار است که مانند گذشته‌ها در جامعۀ امروزی نیز اینگونه مفکوره پیدا شده که بر اساس آن عدۀ مرتکب گناه و معصیت را تکفیر، و در نتیجه قتل و کشتن وی را جایز و مشروع می‌دانند.

اما شکی در این نیست که غلو اعتقادی و یا کلی نسبت به غلو جزئی خطر بیشتر دارد و سبب فاصله‌گرفتن برخی فرق و گروه‌ها از جماعت اهل سنت و جماعت و یا فرقۀ ناجیه همین غلو کلی و اعتقادی بوده است.

 

 

برخی از مشخصات بارز اهل غلو کلی و یا اعتقادی:

در حدیث ابو سعید خدری آمده است که شخصی نحوه‌ای تقسیم مال غنیمت را که توسط پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  صورت گرفته بود مورد انتقاد و اعتراض شدید و غیر عادلانه قرار داد، پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در عکس العمل وی دو وصف بسیار جامع گروه‌های افراطی را که از نسل همان شخص انتقاد کننده پیدا شده و از فکر وی الهام می‌گیرند معرفی نموده، فرمودند: «إنَّ مِنْ ضِئْضِئِ هَذَا، قَوْمًا يَقْرَءُونَ القُرْآنَ، لاَ يُجَاوِزُ حَنَاجِرَهُمْ، يَمْرُقُونَ مِنَ الإِسْلاَمِ مُرُوقَ السَّهْمِ مِنَ الرَّمِيَّةِ، يَقْتُلُونَ أَهْلَ الإِسْلاَمِ، وَيَدَعُونَ أَهْلَ الأَوْثَانِ...»[10]. «از نسل این مرد مردمانی خواهند آمد که قرآن را می‌خوانند اما قرآن از حنجره و گلوی آن‌ها پائین نمی‌رود، مسلمانان را به قتل می‌رسانند اما به مردمان بت‌پرست و کفار هیچ نوع اذیت و آسیبی نمی‌رسانند».

پس آن دو وصف و یا دو مشخصۀ بسیار بارزی را که پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  برای گروهان افراطی بیان نموده، عبارت‌اند از:

1-  نداشتن فهم و دانش در مورد قرآن.

2-  تکفیر و یا حکم نمودن به تکفیر دیگران.

منظور از عدم فهم قرآن و یا نداشتن دانش در مورد قرآن این است که خوارج و مردمان افراطی با وصف اینکه قرآن را بسیار خوب و زیبا می‌خوانند اما معنای آن را درک نمی‌کنند، طوری‌که آیات متعلق به کفار را به مسلمانان تطبیق می‌دهند، چنانچه عبد الله بن عمر  رضی الله عنهما  در مورد خوارج می‌گوید: «إِنَّهُمُ انْطَلَقُوا إِلَى آيَاتٍ نَزَلَتْ فِي الكُفَّارِ، فَجَعَلُوهَا عَلَى المُؤْمِنِينَ»[11]. «آنها آیات وارده در مورد کفار را بر مسلمانان منطبق می‌سازند».

و بعضی ایشان در پهلوی تکفیر دیگران که وصف و یا مشخصۀ دوم ایشان است، ریختاندن خون شخص و یا گروه تکفیر شده را حلال می‌دانند. چنانچه ابو قلابه می‌گوید: «مَا ابْتَدَعَ رَجُلٌ بِدْعَةً إِلَّا اسْتَحَلَّ السَّيْفَ»[12]. «هیچ مردی بدعتی را ایجاد نمی‌کند مگر بیرون‌کردن شمشیر را بر علیه دیگران حلال می‌داند».

همچنان شیخ الإسلام ابن تیمیه می‌گوید: «طريقة اهل البدع يجمعون بين الجهل والظلم، فيبتدعون بدعة مخالفة للکتاب والسنة وإجماع السنة ويکفرون من خالفهم فی بدعهم»[13]. «عادت مردمان بدعت پیشه خلط و یکجا‌نمودن جهل با ظلم است طوری‌که ایشان برخلاف کتاب و سنت یک بدعت را مرتکب می‌شوند سپس کسانی را که از بدعت‌شان مخالفت کند، تکفیر می‌کنند».

2- غلو جزئی و یا عملی:

منظور از غلو جزئی و عملی همان غلو و افراط‌گرایی است که به جزئیات عملی شریعت و یا یکی از مسایل آن ارتباط داشته باشد، برابر است که آن مسئله جزئی قولی و زبانی باشد و یا فعلی و عملی، مانند سپری‌نمودن تمام شب در عبادت و امثال آن.

اما اگر این غلو جزئی و یا عملی از عقیده و برداشت فاسد نشأت کند به غلو کلی و اعتقادی تبدیل می‌گردد مانند فاصله‌گرفتن از مساجد مسلمین به باور اینکه این مساجد در ردیف مسجد ضرار به شمار می‌رود.

نمونه‌های از غلو جزئی و یا عملی:

با توجه به اینکه دین مبین اسلام دین رحمت و شفقت، و پیامبر آن هم پیکر مجسم رحمت بوده است، لذا در زندگی خود همیشه تلاش ورزیده تا از هرگونه عقیده و عمل مبنی بر غلو و یا افراط‌گرایی جلوگیری نموده، سیمای تابناک و درخشان آن را که همانا اعتدال و میانه‌روی است حفظ کند.

 چنانچه انس بن مالک  رضی الله عنه  روایت می‌کند که روزی سه نفر به خانه ازواج مطهرات آمده از اعمال پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در داخل خانه استفسار نمودند ایشان بعد از اخذ برخی معلومات ابتدائی اعمال خویش را نسبتا کم و بیارزش دانسته، گفتند: ما هیچ وقت به پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  رسیده نمیتوانیم، زیرا تمام گناهان سابقه و لاحقه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بخشیده شده است. چنانچه در نتیجه این تصور یکی از ایشان تعهد کرد که شب تا روز در نماز و عبادت مصروف باشد، و دومی گفت که همیشه روزه می‌گیرد و سومی تعهد کرد که از زنان فاصله گرفته ازدواج نمیکند. زمانیکه پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بخانه تشریف آورد و از موضوع آگاه شد، بلا فاصله خطابهای را ایراد نموده فرمود: من نسبت به شما متقی و پرهیزگار‌تر و از خداوند ترس بیشتر دارم اما با وصف آن گاهی روزه می‌گیرم و گاهی افطار می‌کنم، شب نماز میخوانم و خواب هم می‌شوم، و در پهلوی همه با زنان ازدواج هم می‌کنم، پس کسیکه از سنت و روش من روی گرداند از اتباع و پیروان من به شمار نمی‌رود[14].

پس طوری‌که ملاحظه می‌گردد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  در حدیث فوق این عمل برخی از اصحاب و یارانش را غلو و افراط تلقی نموده، و آن را خلاف سنت و روش دائمی خود قرار دادند.

و در یک حدیث دیگر آمده است که روزی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  به خانه تشریف آوردند و در مورد زنی‌که نزد عائشه  رضی الله عنها  نشسته بود سوال کردند. عائشة در پاسخ سوال آن جناب گفت: «فُلاَنَةُ، تَذْكُرُ مِنْ صَلاَتِهَا». یعنی این زنی هست که در کثرت صلاة و نماز شهرت خاصی دارد. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «مَهْ، عَلَيْكُمْ بِمَا تُطِيقُونَ، فَوَاللَّهِ لاَ يَمَلُّ اللَّهُ حَتَّى تَمَلُّوا»[15]. «یعنی متوجه باشید و بسیار احتیاط کنید. همان اعمالی را انجام دهید که قدرت و توانایی‌اش را دارید! قسم به خدا که خداوند هرگز مانده نمی‌شود یعنی اعطای اجر و پاداشت را قطع نمی‌کند تا اینکه شما در اثر ماندگی آن عمل را ترک و قطع نکنید». سپس عائشه  رضی الله عنها  در ادامۀ حدیث قبلی فرمود: «كَانَ أَحَبَّ الدِّينِ إِلَيْهِ مَادَامَ عَلَيْهِ صَاحِبُهُ». «یعنی از اعمال نیک محبوب‌ترین آن نزد پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم ، همان عملی بود که صاحبش بر آن مواظب بوده و بطور همیشه و دائم آن را انجام دهد».

حافظ ابن حجر عسقلانی می‌گوید: منطوق و مدلول حدیث مقتضی این است که انسان باید همان طاعات و عبادتی را انجام دهد که توانایی‌اش را داشته باشد و مفهوم آن تقاضای این امر را می‌کند که انجام‌دادن عملی‌که از طاقت و توانایی انسان خارج باشد، ممنوع و ناجایز است.

و مانند دو حدیث قبلی یک حدیث دیگر از عبد الله بن عباس روایت شده است که روزی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  خطبه ایراد می‌فرمودند که مرد ایستادۀ را دیدند و از علت ایستاد ماندنش جویا شدند، در جواب گفته شد که او ابو اسرائیل نام دارد و بر خود نذر گردانیده است تا در آفتاب گرم و سوزان همیشه ایستاده شده و از سایه استفاده نکند، و همچنان سکوت و روزۀ دائمی را بر خود نذر گردانیده است. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «مُرْهُ فَلْيَتَكَلَّمْ وَلْيَسْتَظِلَّ وَلْيَقْعُدْ، وَلْيُتِمَّ صَوْمَهُ». یعنی: «او را امر کنید تا با مردم سخن بگوید و در زمین بنشیند و از سایه هم استفاده نماید، و در پهلوی اینها روزه‌اش را نیز تمام کند»[16].

حافظ ابن حجر در اینجا هم می‌گوید: از این حدیث برداشت می‌شود هر عملی‌که موجب اذیت و تکلیف انسان -ولو در آینده- گردد، و مشروعیت آن عمل از قرآن و سنت ثابت نشده باشد، مانند: راه رفتن با پای برهنه و بدون کفش، نشستن در آفتاب گرم و سوزان و امثال آن پس آن عمل طاعت شمار نگردیده و چنین نذر هم کدام اعتبار شرعی ندارد، یعنی منعقد نمی‌گردد[17].

و یکی از موارد غلو جزئی و عملی غلو در دعا است. چنانچه در سنن ابو داود و سنن ابن ماجه باسند صحیح روایت شده است که روزی عبدالله بن مغفل پسرش را شنید که در هنگام دعا می‌گفت: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْقَصْرَ الْأَبْيَضَ عَنْ يَمِينِ الْجَنَّةِ، إِذَا دَخَلْتُهَا». «خدایا! من از تو قصر سفیدی را که در طرف راست جنت باشد سوال می‌کنم».

پدرش با شنیدن این دعای پسرش گفت: «أَيْ بُنَيَّ، سَلِ اللَّهَ الْجَنَّةَ، وَتَعَوَّذْ بِهِ مِنَ النَّارِ، فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ  صل الله علیه و آله و سلم  يَقُولُ: إِنَّهُ سَيَكُونُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ قَوْمٌ يَعْتَدُونَ فِي الطَّهُورِ وَالدُّعَاءِ»[18]. «یعنی ای پسرم! تو از خداوند بهشت را سوال کن و از دوزخ پناه بجوی، زیرا من از پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  شنیدم که فرمودند: در امت من کسانی پیدا می‌شوند که در وضوء و دعا افراط می‌کنند».

دیگر از موارد غلو جزئی و عملی غلو و افراط در اعطای القاب و یا نام‌ها است. چنانچه در صحیح مسلم آمده است که شخصی پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  را به لقب و یا نام: (خير البرية) یعنی بهترین انسان‌ها صدا کرد. پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  برایش گفت: «ذلك إبراهيم u»[19]، «یعنی بهترین انسان‌ها ابراهیم  علیه السلام  است». و در ادامه روایت در شعب الإیمان بیهقی آمده است که می‌گوید: «وَكَانَ لَا يُحِبُّ الْمُبَالَغَةَ فِي الثَّنَاءِ عَلَيْهِ فِي وَجْهِهِ تَوَاضُعًا لِرَبِّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَكَانَ يَقُولُ: لَا تُطْرُونِي كَمَا أَطْرَتِ النَّصَارَى عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ، فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ فَقُولُوا: عَبْدُ اللهِ وَرَسُولُهُ»[20]. «پیامبر  صل الله علیه و آله و سلم  بر اساس تواضع و فروتنی افراط و مبالغه در تعریف را خوش نداشته هموار می‌فرمود: شما در مورد من طوری افراط ننمائید که نصارا در مورد عیسی پسر مریم افراط نموده بودند، زیرا من بندۀ بیش نیستم، پس به لقب بندۀ الله و رسول وی صدا کنید».

اما با تاسف اینگونه غلو یعنی غلو در القاب و نام‌ها مخصوصا در متأخرین بسیار به کثرت رواج یافته است. چنانچه در مورد یکی از علماء گفته‌اند: «بحر البحور، عديم النظير بقية السلف، حجة الخلف، أمة وحده، جمع ميزات الذهبی وابن حجر وابن دقيق العيد والبحتری...».

علایم و مشخصات عمدۀ غلو جزئی و عملی:

با توجه به نصوص و روایاتی‌که دین را بسیار ساده و آسان معرفی نموده و از طرف دیگر از هر گونه غلو و افراط منع کرده است میتوان برخی علایم و مشخصات غلو جزئی و یا عملی را بیان داشت.

1-  تفسیر تشدد گرایانه نصوص قرآن و حدیث مانند نذر گردانیدن بعض اعمال شاقه.

2-  ملزم قرار‌دادن خود و یا دیگران به عملی‌که خداوند آن عمل را بطور عبادت و یا ثواب واجب و لازم قرار نداده است.

3-  حرام قراردادن اشیای خوب و پاک، مانند حرام قرار‌دادن گوشت و برخی خوردنی‌های دیگر طوری‌که نمونۀ آن در گذشته بیان شد.

4-  ترک‌نمودن اشیای ضروری که انسان بخاطر بقای خود هیچ وقت از آن مستغنی شده نمی‌تواند مانند خوردن، نوشیدن، خوابیدن، ازدواج وغیره.

5-  غلو در مدح فرد و یا افراد طوری‌که آن فرد و یا افراد را به مرتبه عصمت رسانده و آن را مصدر حق و یا معیار شناخت حق عقیده و باور کند طوری‌که قرآن و سنت مصدر حق است.

6-  همچنین غلو در مذمت فرد و یا افراد طوری‌که یک فرد مسلمان یا افراد مسلمان را بی‌دین و یا از دین خارج تصور کند.

***




[1] (صحیح البخاری ، ص: 167 برقم: 3445).

[2] مسند احمد ( 1839 ، 1964) وقال الألبانی: حسن صحیح.

[3] الملل والنحل (1/ 174).

[4]- قصیدة بردة ص: 10.

[5]- (شواهد الحق ص: 279).

[6]- (الأمن والعلی ص 5).

[7]- (الأمن والعلی ص: 111- 112).

[8]- (الأمن والعلی ص: 108).

[9]- لغت نامۀ دهخدا ( 11/16788).

[10]- صحیح بخاری ، ص: 127 برقم: (3344 ، 7432)..

[11]- (بخاری در کتاب استتابة المرتدین بطور تعلیق روایت کرده است).

[12]- (سنن دارمی 1/231).

[13]- (الرد علی البکری 2/256).

[14]- صحیح البخاری ( ص: 1100 ، شمارۀ حدیث: 5063).

[15]- (صحیح البخاری ، ص: 17 ، شمارۀ حدیث: 43).

[16]- صحیح البخاری، ص: 143، شمارۀ حدیث: 6704.

[17]- (فتح الباری 11/590).

[18]- (سنن ابو داود، ص: 24 شمارۀ حدیث: 96 ، وصححه الألبانی.

[19] صحیح مسلم ، ص: 963 ، شمارۀ حدیث: 2369.

[20]- شعب الإیمان (3/77).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...