(39) انواع غلو در عصر حاضر با برخی اضرار و پیامدهای آن
در گذشته نمونههای متعدد غلو و افراط گرایی عقیدوی و عملی را بیان کرده شد، اما در عصر حاضر بسبب بروز فتنههای مختلف و فاصلهگرفتن مردم از علوم ومعارف دینی و شرعی، مخصوصا در اثر نادیدهگرفتن فهم علمای سلف در تفسیر نصوص، نمونههای دیگر غلو و افراطگرایی را که بیشتر در مابین جوانان و افراد کم سن وجود دارد میتوان مشاهده نمود که عمدهترین آنها را موارد ذیل تشکیل میدهند:
- غلو در مفهوم (جماعت)، طوریکه عدۀ از مردم نصوصی را که به پیروی از جماعت و قرارداشتن در پهلوی آن حکم میکند، به جماعت و گروه مخصوص خود شان ارتباط میدهند.
- غلو و افراط در تعصب ورزیدن به جماعت و با یک گروه مشخص.
- جماعت و یا تنظیم مخصوص را مصدر و معیار حق قرار دادن.
- غلو در مورد رهبر جماعت مخصوص.
- حکمکردن به تکفیر شخص و یا فردی در اثر ارتکاب گناه و معصیت.
- تکفیر نمودن بلا قید و شرط حاکمیکه به غیر ما أنزل الله حکم میکند.
- تکفیر نمودن بلا قید و شرط آن عده افرادیکه از حکم حاکم بغیر ما أنزل الله پیروی و متابعت نمایند.
- تکفیر نمودن بلا قید و شرط کسیکه از جماعت خارج گردد.
- تکفیر نمودن کسیکه در جامعه امروزی مسلمانان زندگی کند و راه هجرت را در پیش نگیرد.
- تکفیرنمودن بلا قید و شرط یک فرد معین بدون در نظر داشت ضوابط و اعتبارات شرعی.
- تکفیر نمودن کسانیکه از تکفیر شخصیکه ایشان به تکفیر آن حکم نمودهاند، ابا و امتناع ورزد.
طوریکه به ناحق و بدون کدام موجب و مجوز شرعی به تکفیر فرد و یا افراد معینی اقدام میورزند، همچنان کسانی را که در این حکم با ایشان همنوا نباشند تکفیر مینمایند.
- شک و تردید در اسلام مسلمانان قبل از دقت و شناسایی آنها.
- حکمنمودن به جاهلیت و یا جاهلی بودن جامعه امروزی مسلمانان.
- صادرنمودن حکم دار الکفر و دار الحرب در مورد کشورهای امروزی مسلمانان و بالآخره حلال دانستن جان و مال ایشان.
- غلو در مذمت تقلید و مقلدین و حکم به تکفیر ایشان.
- وادار ساختن و یا لازم و حتمی قراردادن اجتهاد برای تمام مردم، بخاطر رسیدن و دستیابی به احکام شرعی.
- حرام قراردادن طیبات و یا اشیای پاک و حلال.
- اختیارنمودن روشهای تشدد گرانه بر مردم.
- اعلان خروج و بغاوت بر حاکم و زمامدار مسلمان.
- خروج و بغاوت بر علیه حاکم ظالم و جابر.
- حرام قراردادن تعلیم و آموزش و دعوت بطرف امی گرایی و یا بیسوادی.
- حرامدانستن اقامه نماز در غیر مساجد چهارگانه به ادعای اینکه تاسیس این مساجد به اساس تقوی و اخلاص نبوده است.
- توقف در ادای نماز جمعه به دلیل اینکه امت در حالت ضعف و ناتوانی بسر میبرد.
فاصلهگرفتن از جوامع اسلامی امروزی[1]. این بود نمونههای از غلو در عصر امروزیکه یک تعداد مردم – مخصوصا قشر جوان - که آگاهانه و یا نا آگاهانه به آن مبتلا هستند.
غلو و افراطگرایی در دین اعم از اینکه کلی باشد یا جزئی، عقیدوی باشد یا عملی، بر اساس اینکه با تعالیم والای دین مبین اسلام منافات دارد، آثار و اضرار متعدد دنیوی و اخروی را در قبال دارد که در خطبۀ امروز چند اضرار عمدۀ آن را در بخشها و جوانب مختلف فکری، عقیدوی، عملی و اجتماعی، بطور نمونه و مثال ارائه میدارم.
الف- آثار عقیدوی غلو و افراطگرایی:
بزرگترین آثار عقیدوی غلو و افراطگرایی همانا ضلالت و گمراهی، و دورشدن از راه راست است، زیرا خداوند متعال در آیات متعدد و همچنان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هدایت را در اطاعت و پیروینمودن قرآن و حکمت که همانا سنت است منحصر نموده، فرموده است: «فإما يأتينکم مني هدی فمن تبع هدای فلا يضل ولايشقی ومن أعرض عن ذکری فإن له معيشة ضنکا ونحشره يوم القامة أعمی»[2]. «و هرکس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مىکنیم».
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: «تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا: كِتَابَ اللهِ وَسُنَّةَ نَبِيِّهِ»[3]. «من در میان شما بعد از خودم دو چیز را گذاشتهام تا زمانیکه به آن دو چیز چنگ بزنید گمراه نخواهید شد».
شکی نیست کسیکه از ارشادات الهی روی گرداند خداوند دل و ضمیرش را منحرف میسازد، چنانچه خداوند متعال در مورد افرادیکه از ارشادات الهی منحرف شدند فرموده است: ﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ﴾ [الصف: 5]. «پس چون [از حق] برگشتند خدا دلهایشان را برگردانید».
و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هم عملکردن خلاف سنت را ضلالت و گمراهی خوانده، فرمودند: «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ خَيْرَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللهِ، وَخَيْرُ الْهُدَى هُدَى مُحَمَّدٍ، وَشَرُّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا، وَكُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ»[4]. «بهترین سخن کتاب الله، و بهترین روش، روش و طریقۀ محمد صل الله علیه و آله و سلم بدترین امور چیزهای است که تازه در دین ایجاد کرده شود، و هر بدعت ضلالت و گمراهی است».
یکی از مقاصد عمدۀ شریعت و اهداف بزرگ آن همانا وحدت فکری و وحدت صف مسلمانان است، لذا در نصوص متعدد به لزوم جماعت تاکید، و از تفرق و پراگندگی تحذیر به عمل آمده است، طوریکه خداوند متعال فرموده است:
﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْ﴾ [آل عمران: 103]. «و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید».
و در آیۀ دیگر فرموده است: ﴿وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَٱخۡتَلَفُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ١٠٥﴾ [آل عمران: 105]. «و چون کسانى مباشید که پس از آنکه دلایل آشکار برایشان آمد پراکنده شدند و با هم اختلاف پیدا کردند و براى آنان عذابى سهمگین است».
و نیز فرموده است: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦ﴾ [الأنعام: 153]. «و[بدانید] این است راه راست من پس از آن پیروى کنید و از راهها[ى دیگر] که شما را از راه وى پراکنده مىسازد پیروى مکنید».
در این آیات طوریکه میبینیم خداوند متعال به التزام صراط مستقیم که همانا راه و خط جماعت مسلمین است تأکید نموده از تفرق و اختلاف، و رفتن به راههای دیگر مانند راه و روش مجوسیان، یهودیان، نصرانیان و سایر روشهای اهل بدعت، منع نموده است.
و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هم از تفرق و پراگندگی بیم داده، فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَجْمَعُ أُمَّتِي - أَوْ قَالَ: أُمَّةَ مُحَمَّدٍ صل الله علیه و آله و سلم - عَلَى ضَلَالَةٍ، وَيَدُ اللَّهِ مَعَ الجَمَاعَةِ، وَمَنْ شَذَّ شَذَّ إِلَى النَّارِ»[5]. «الله تعالی هیچگاه امتم را یکسره بر ضلالت و گمراهی گرد نمیآورد و بخاطر داشته باشید که کمک الله همیشه شامل حال جماعت و یا گروه مسلمان بوده و کسیکه از جماعت مسلمانان فاصله گرفته تنها راه برود، تنها در آتش جهنم میسوزد».
و نیز، فرمودند: «افْتَرَقَتِ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى وَسَبْعِينَ فِرْقَةً، وَافْتَرَقَتِ النَّصَارَى عَلَى اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً، وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً»[6]. «یهودیان به هفتاد و یک و یا هفتاد و دو گروه، و نصارا به هفتاد و دو گروه تقسیم شدند، و امت من با تأسف به هفتاد و سه گروه تقسیم خواهد شد».
در این شکی نیست که تفرق و پراگندهگی یک امر مقدر و فیصله شده به شمار میرود اما ما بصفت مسلمان مکلف هستیم تا از اسباب و عوامل تفرق که مهمترین آنها همانا عدم اطاعت از الله و پیامبر او میباشد، جلوگیری نمائیم تا از نتیجۀ شوم آن که همان عذاب الهی است، نجات یابیم.
ناقص دانستن شریعت، و ادعای استدراک بر آن:
یکی از خصوصیتهای شریعت اسلامی کامل و تام بودن آن است طوریکه خداوند متعال فرموده است:
﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾ [المائدة: 3]. «امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم».
آیۀ مبارکۀ فوق کامل بودن دین اسلام را نشان میدهد ولی کسیکه مرتکب غلو و انحراف میگردد بطور غیر مستقیم دین اسلام را ناقص تصور نموده، به دنبال تکمیل آن میافتد.
یکی از نشانهها و خصوصیات اهل حق همانا ثبات و استقامت بر حق و عدم تناقض و دوگانگی بوده است، و این بدان خاطر است که مصدر فکر و اندیشه ایشان که قرآن و سنت است از تناقض و دوگانگی به دور بوده و میباشد، چنانچه خداوند متعال در مورد عدم موجودیت تناقض در قرآن کریم، فرموده است: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا٨٢﴾ [النساء: 82]. «آیا در [معانى] قرآن نمىاندیشند اگر از جانب غیر خدا بود قطعا در آن اختلاف بسیارى مىیافتند».
علامه و نشانه این وحدت فکر و نظر را ما عملا در این میبینیم که اهل حق با وصف دور بودن اماکن و تفاوت ازمنه همه بر یک منهج، و پیروان یک راه بودند، چنانچه اگر ما تمام کتابهای متقدمین و متأخرین را مطالعه کنیم همه بر یک عقیده و روش تأکید میکنند. اما برعکس اهل بدعت را میبینیم که با تغییر زمان و شرایط، نظر و مفکورأ شان نیز تغییر مییابد.
تشویه و یا بدنام ساختن چهره اسلام:
دین اسلام دینی است که مصالح و مفاسد را یکسان مراعات میکند که یکی از مثالهای بارز آن قانون سد ذرایع است. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَسُبُّواْ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَسُبُّواْ ٱللَّهَ عَدۡوَۢا بِغَيۡرِ عِلۡمٖ﴾ [الأنعام: 108]. «و آنهایى را که جز خدا مىخوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى [و] به نادانى خدا را دشنام خواهند داد».
شکی نیست که مردم اعمال کسانی را که به اسلام منسوب هستند مستقیما به اسلام نسبت میدهند، پس هرگاه یک فرد و یا گروهی بر خود و یا دیگران تشدد و سختی نماید این عمل افراطگرانه او را مردم به اسلام نسبت میدهند که در نتیجه سبب بدنامشدن اسلام میگردد.
چنانچه یکی از دسایس یهود بخاطر منحرف ساختن مردم همین کار بود:
﴿وَقَالَت طَّآئِفَةٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ ءَامِنُواْ بِٱلَّذِيٓ أُنزِلَ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَجۡهَ ٱلنَّهَارِ وَٱكۡفُرُوٓاْ ءَاخِرَهُۥ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ٧٢﴾ [آل عمران: 72].
«و جماعتى از اهل کتاب گفتند در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شد ایمان بیاورید و در پایان [روز] انکار کنید شاید آنان «از اسلام» برگردند».
یکی از امتیازات و ویژگیهای دین مقدس اسلام همانا یسر و سماحت، سهل و آسانگیر بودن او است، و یکی از حکمتهای آمدن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هم برداشتن احکام شاقه و طاقت فرسا بوده است، و به همین اساس توده زیادی به اسلام گرویدند، لذا خداوند متعال به پیامبرش میگوید: ﴿وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَ﴾ [آل عمران: 159]. «و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مىشدند».
و در احادیث هم قصه و داستان امامت معاذ بن جبل رضی الله عنه مشهور است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: «يَا مُعَاذُ، أَفَتَّانٌ أَنْتَ...»[7]. «ای معاذ! آیا تو فتنهگر هستی؟».
پس شکی نیست که روشهای افراطگرانه سبب متنفر ساختن مردم از دین میگردد که این خود ضربۀ بزرگی به اسلام به شمار میرود.
یکی از آثار شوم غلو و افراطگرایی همانا ناپدید شدن وسطیت و اعتدال است که یکی از خصوصیتهای دیگر اسلام به شمار میرود.
این بود نمونههای چندی از آثار منفی غلو و افراطگرایی در ساحات فکری و عقیدوی، و شکی نیست که غلو و افراطگرایی غیر از جوانب فکری و عقیدوی در جوانب اجتماعی، سلوکی وغیره نیز آثار شوم و بدی را دارد اما نظر به قلت وقت به آثار ذکر شده فوق اکتفا میکنم ولی بازهم برخی آثار و اضرار آن را بطور کلی میتوان در آخر بر شمرد:
فشردۀ کلی آثار و پیامدهای منفی غلو و افراطگرایی:
1) غلو و افراطگرایی شر محض است.
2) غلو و افراطگرایی با روح اسلام تضاد دارد.
3) غلو سبب دوری از خداوند میگردد.
4) غلو سبب انقطاع و عدم تداوم به عمل میگردد.
5) غلو دلیل ضعف عقل و ناتوانی بینش انسان بحساب میرود.
6) غلو یکی از راههای تسلط شیطان بر انسان است.
7) غلو دلیل جهل و قلت فهم انسان است.
8) غلو سبب مبتلاشدن انسان به وسواس میگردد.
9) غلو سبب تنگی سینه و حزن دوامدار میگردد[8].
***
[1]- (مشکلة الغلو فی الدین 1 /37- 39).
[2]- (طه: 123- 124).
[3]- موطأ مالك رحمه الله الأعظمي. (5/1323)، (رقم: 3338).شیخ البانی در تحقیق مشکوه ( 1/66): با شواهد آن حسن گفته است.
[4]- صحیح مسلم ( ص: 592 ، شماره: 867).
[5]- سنن ترمذی ت شاكر ص: 4/466 ، علامه البانی این حدیث را به استثنای لفظ " ومن شذ" صحیح گفته است.
[6]- (حسن صحیح) سنن ابوداود ص: 503 شماره: 4596.
[7]- متفق علیه.
[8]- نضرة النعیم (11/5127).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر