در شریعت مقدس اسلام ازدواج در موقع داشتن قدرت مالی و غلبه شهوت واجب است. پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «النَّکاَحُ سُنَّتِی، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي».
یعنی ازدواج از جمله سنتهای من است. هرکس از سنت من رو بگرداند از جمله امتان من نیست.
در حدیثی دیگر پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرکس ازدواج نماید دو سوم دین خود را در امان خدائی درآورده است. زیرا هدف مهم از ازدواج حفظ عفت و پاکدامنی مرد، زن مسلمان است، و و از طرفی بوجود آمدن اولاد صالح. چنانچه پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم میفرماید: ازدواج نمائید تا نسل مسلمین زیاد شود، زیرا روز رستاخیز به بسیار امتم افتخار خواهم کرد. عفت و پاکدامنی که از اهم مقاصد اسلام است این است، چنانچه زن و مردی در امر ازدواج سهلانگاری نمایند امکان دارد خدای نکرده مرتکب عمل قبیح زنا شوند، و کاخ عمر خود را بر باد بدهند، دانشمندان غیر اسلامی پس از قرنها به اعجاز فرمایش پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم که فرمود: «عمل زنا برکت را از عمر میبرد» پی بردهاند، زیرا علاوه بر مجازات شرعی زناکار در مواقع زنا ایمان ندارد، معلوم است که اشخاص زانی مبتلا به امراض گوناگون میشوند که این همانا رفتن برکت از عمر آنان است، و اگر چند روزی زنده باشند زندگیشان بدتر و فلاکت بارتر از مرگست، و همانا روز رستاخیز در حضور پروردگار متعال روسیاه خواهند بود.
مسئله 1157: زن به واسطه عقد ازدواج بر مرد حلال میشود. برابر شریعت اسلام، همینکه زن بر مرد حلال شد، مرد حق دارد هر نوع لذت و استمتاع از وی بجوید جز نزدیکی کردن از عقب که حرام محض است.
مسئله 1158: عقد ازدواج پیمانی دو جانبه است که باید از طرف مرد و زن یا وکیل آنان در حضور دو نفر شاهد ایراد گردد. زن بگوید: خود را به نکاح تو درآوردم. و مرد بگوید: قبول کردم. مثلا یا وکیل بگوید: فاطمه دختر فلانی را وکالتا به نکاح دائمی به موکل تو دادم. وکیل مرد بگوید: فاطمه دختر فلانی را به نکاح دائمی برای موکل خود احمد قبول کردم.
مسئله 1159: دو لفظ ایجاب و قبول باید بر زمان گذشته دلالت کند، مثل اینکه شخصی بگوید: «دختر خود را به نکاح تو دادم» و طرف دیگر میگوید: «قبول کردم» یا یکی عنوان مطالبه را داشته باشد، مثل اینکه بگوید: دختر خود را به نکاح به من بده، و یا ای زن خود را به نکاح من درآر. پدر دختر، یا خود زن میگوید: به نکاح دادن تو را. این الفاظ اگر از طرف هر یک از مؤکلین مرد و زن هم اجراء گردد، عقد صحیح میباشد.
مسئله 1160: خواندن خطبه عقد که مشتمل بر آیه، و حدیث، و حمد و ستایش کند، مثلا در حضور دو شاهد بگوید: عایشه مؤکله[1]. خود را برای محمود موکل[2]. خود عقد نمودم.
مسئله 1162: اگر زنی به مردی اجازه داد که او را برای خودش عقد کند، مرد میتواند در حضور دو شاهد زن را برای خود وکالتا عقد نماید.
77مسئله 1163: اگر شخصی چند دختر دارد باید در موقعی که یکی از آنها را عقد میکند اسم وی حتما گفته شود.
مسئله 1164: اگر شخصی به دیگری گفت: دختر خود مریم را به من به نکاح بده، و او گفت: «دادم» نکاح بسته شده خواه طرف بگوید: قبول کردم، یا نگوید.
مسئله 1165: اگر زن در مجلس عقد حاضر بود، و در موقع عقد بطرف او اشاره شد که این شخص را به نکاح تو دادم، و طرف گفت: قبول کردم، نکاح جائز است اگرچه اسمش را نبرند.
مسئله 1166: اگر زن در مجلس عقد حاضر نبود، نام خود زن و پدر زن، و اگر پدرش مشهور نبود نام جد وی باید گفته شود، تا حاضرین مجلس بدانند که کدام زن عقد میشود.
مسئله 1167: نکاح باید در حضور دو مرد یا یک مرد و دو زن عاقل، بالغ، آزاد که به گوش خود گفتهای طرفین را بشنوند انجام گیرد.
مسئله 1168: اگر در خلوت کسی بگوید که: دختر خود رقیه را به تو دادم، و طرف هم بگوید: قبول کردم، یا در حضور چند زن و یا در حضور یک مرد، این عقد صحیح نیست.
مسئله 1169: اگر دو شاهد کافر، یا صغیر باشند، یا یک مرد مسلمان و دو زن صغیر باشند، نکاح جائز نیست.
مسئله 1170: اگر دختر و پسر بالغ با تعیین مهر نکاح خود را منعقد نمودند، و بعد در حضور دو شاهد گفتند که: ما یکدیگر را نکاح کردهایم، این گفته نکاح مجدد[3] است، و نکاح منعقد میشود.
الفاظی که نکاح به آنها منعقد میشود
مسئله 1171: ازدواج به الفاظ: 1- نکاح، 2- تزویج، 3- بخشش، 4- تملیک، 5- صدقه منعقد میشود. مثل اینکه وکیل زن بگوید: صدیقه را به نکاح یا ازدواج تو دادم، و یا او را به تو بخشیدم، و یا تو را مالکش گردانیدم، و یا او را به صدقه (خیرات) به تو دادم، و طرف یا وکیل وی بگوید: قبول کردم.
مسئله 1172: اگر کسی گفت: فلان زن یا دختر را به تو فروختم، و مرد گفت: قبول کردم ازدواج صحیح است، چون فروختن آزاد صحیح نیست ، لذا مجاز از نکاح گرفته میشود.
مسئله 1173: نکاح موقت یعنی در نکاح قید مینمایند که این زن را چند ماهه یا چند روزه یا چند ساعته به نکاح تو دادم، این را صیغه مینامند ومطابق مذاهب اهل سنت صحیح نیست.
مسئله 1174: نکاح به لفظ اجاره یا عاریه مثل اینکه میگوید: دختر خود را به اجاره یا به عاریه به تو دادم، طرف هم میگوید: قبول کردم صحیح نیست.
مسئله 1175: اگر زن و مردی را بدون اجازه آنان برای یکدیگر عقد کنند این نکاح فضول است. اگر زن و مرد بعد از فهمیدن گفتن راضی هستیم، این عقد جائز است، و اگر گفتند راضی نیستیم جائز نیست.
مسئله 1176: اگر کسی به دیگری دستور داد که دختر صیغهاش را به نام ام کلثوم برای مجید عقد کند، و آن شخص در حضور خود پدر و یک شاهد دیگر نکاح را جاری نمود جائز است، چون در حقیقت پدر نکاح دهنده میشود و وکیل شاهد حساب میگردد با آن شاهد دو شاهد تکمیل میشوند.
عدهای از زنها که نکاح با آنها حرام است
مسئله 1177: ازدواج حرام است با: 1- مادر، 2- مادر مادر و مادر پدر، هرچند بالا بروند، 3- دختر، 4- دختر دختر و دختر پسر هر چند پائین بیاید، 5- خواهر، 6- دختر خواهر و دختر برادر هر چند پائین بروند، 7- عمه، 8- خاله، 9- مادر زن چه با دخترش جماع کرده و چه جماع نکرده بمحض اینکه زنی را عقد نمود مادرش بر او حرام ابدی میگردد ،10- دختر زن اگر با مادرش جماع کرده باشد، و اگر مادرش را عقد کرده و جماع کرده طلاق داد میتواند دخترش را ازدواج نماید، 11- زن پدر و زن پدر پدر هر چند بالا برود، 12- زن پسر و زن پسران پسر ، 13- مادر رضاعی (زنی که شخص را شیر داده)، 14- خواهر رضاعی ( با دختری که از پستان یک زن شیر نوشیده).
تذکر لازم: حرمت ثابت شده در مورد برادر و خواهر چه اعیانی و چه علاتی و چه اخیافی باشند یکسانست، منظور از اعیانی این است که: از یک پدر و مادر باشند، و علاتی این است که: از یک پدر و دو مادر باشند، و اخیافی این است که: از یک مادر و دو پدر باشند.
مسئله 1178: شخصی نمیتواند دو خواهر را در یک زمان به ازدواج خود درآورد.
مسئله 1179: اگر شخصی دو خواهر را در دو عقد به نکاح خود آورد و تشخیص داده نشد که کدامیک از آنها اول عقد شدهاند، این ازدواج برای هیچیک آنها جائز نیست، و باید جدا شوند و هر دو زن نصف یک مهریه را از مرد بگیرند.
مسئله 1180: شخصی نمیتواند با دو زن ازدواج نماید، در صورتی که اگر یکی از آنها را مرد فرض کنیم نتوانیم با هم ازدواج نماید، مثلا زن و عمه زن یا زن و خالهاش را در یک زمان نمیتواند در خانه خود به ازدواج جمع نماید.
مسئله 1181: مردی میتواند با یک زن و دختر شوهر قبلی او را که از زن دیگری داشته ازدواج نماید[4].
مسئله 1182: اگر کسی با زنی زنا کرد مادر و دختر آن زن بر او حرام میگردد.
مسئله 1183: اگر کسی به شهوت زنی را دست کشید و آلت آن زن تحریک شد. مادر و دختر آن زن بر او حرام میشوند.
مسئله 1184: اگر کسی بنظر شهوت بداخل فرج زنی نظر کرد مادر و دختر آن زن بر او حرام میشوند.
تذکر مهم: جوانان مسلمان مواظب باشند که مادر عیال خود را پشت سر خود بر اسب یا الاغ یا موتورسیکلت سوار ننمایند، یا دست خود را به جان آنها نکشند که چنانچه در این موارد برای آنها خوشایندی و تحریک آلت پیش آید عیال آنها بر آنها حرام میشود.
مسئله 1185: اگر کسی عیال خود را طلاق بائن یا رجعی داد یا فوت کرد خواهرش را تا عده طلاق یا وفات نگذشته نمیتواند ازدواج نماید.
مسئله 1186: ازدواج زنهائی که آتش پرستند جایزنیست.
مسئله 1187: ازدواج با زنهای کافره جایز نیست.
مسئله 1188: اگر زنی پسر دیگری را پسر خوانده، این پسر خواندگی در شریعت اعتبار ندارد همان پسر میتواند آن زن را ازدواج نماید.
مسئله 1189: جمع کردن میان دختر عمه و خاله و دختر خالو و عمو جائز است.
مسئله 1190: هر زنی که از لحاظ نسب بر شخص نکاحش جائز نباشد از طریق رضاع یعنی شیر خوارگی هم جائز نیست.
مسئله 1191: همچنانکه جمع بین دو خواهر نسبی جائز نیست، بین دو خواهر رضاعی هم جائز نیست.
مسئله 1192: ازدواج زن طلاق داده شده یا زنی که شوهرش فوت نموده پیش از گذاشتن عده طلاق و وفات جائز نیست.
مسئله 1193: مردی که چهار زن در خانه دارد نمیتواند زن پنجم را نکاح کند، البته اگر یکی از چهار زن را طلاق داد و عدهاش گذشت میتواند زن دیگری را نکاح کند.
مسئله 1194: نکاح دختر سنی به مردی که معتقد به تحریف و کم و زیادتی قرآن باشد، یا حضرت عایشه صدیقه ام المومنین رضی الله عنها را متهم بداند، یا صحابیت حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه را منکر باشد جائز نیست.
مسئله 1195: نکاح دختری که معتقد به تحریف قرآن مجید میباشد یا حضرت عایشه صدیقه رضی الله عنها را متهم میداند یا منکر صحابیت حضرت صدیق اکبر رضی الله عنه است جائز نیست.
مسئله 1196: نکاح کردن زنهای اهل کتاب مثل یهود و نصارا به شرطی که پای بند به کتاب آسمانی خود باشند جائز است، ولی شخص مسلمان اگر از اینگونه ازدواجها خودداری نماید بهتر است.
مسئله 1197: ازدواج زنهائی که ستاره پرستند، اگر اعتقاد به دین و اقرار به یکی از کتابهای آسمانی داشتند جائز است، ولی اگر فقط ستاره پرست بودند و کتابی نداشته جائز نیست.
مسئله 1198: مرد و زن در حالت احرام برای حج میتوانند ازدواج نمایند، ولی تا احرام دار میباشند نمیتوانند با هم همبستر شوند.
مسئله 1199: اگر کسی زن آزاد داشت نمیتواند کنیزی را ازدواج نماید، ولی اگر کنیزی به ازدواج داشت میتواند زن آزادی را ازدواج نماید.
مسئله 1200: اگر کسی زنی را ازدواج نمود که از عمل زنا باردار است جائز است، ولی باید تا وضع حمل با او جماع نکند.
مسئله 1201: اگر کسی دو زن را به یک عقد در حباله نکاح خود درآورد و بعد معلوم شد که یکی از دو زن بر او حلال نیست، مثلا خواهر رضاعی او میباشد نکاح آن زن دیگر جائز است.
ولی در لغت بمعنی دوست، و در اصطلاح فقها به کسی میگویند که: اختیار ازدواج پسر و دختر را دارد.
مسئله 1202: ولی پسر و دختر، اول پدر است، اگر پدر نبود، پدر پدر تا هر درجه که حیات داشته باشند. اگر اینها نبودند برادر اعیانی، اگر برادر اعیانی نبود برادر علاتی، (ناتنی). اگر برادر علاتی نبوده پسر برادر اعیانی، و اگر پسر برادر اعیانی نبود پسر برادر علاتی، و اگر این هم نبود عموی اعیانی، اگر عموی اعیانی نبود عموی علاتی، و اگر اینها نبودند اولاد آنها به ترتیب بیان شده، و اگر از اینها کسی نبود عموی پدر به ترتیب مذکور یا عموی پدر پدر به ترتیب بیان شده، و اگر اینها نبودند ولی و صاحب اختیار مادر است، و اگر مادر نبود جده یعنی مادر مادر، و اگر اینها نبودند خواهر اعیانی، و اگر خواهر اعیانی نبود خواهر علاتی، و در نبودن خواهر علاتی خواهر اخیافی.
مسئله 1203: پسر بالغ و دختر بالغه خود مختارند، هیچ کس نمیتواند آنها را اجبار به نکاح نماید، اگر خود آنان نکاح خود را با کسی منعقد نمودند جائز است، اگر ولی آنان مطلع باشد یا نباشد رضایت و عدم رضایت ولی تاثیری ندارد.
مسئله 1204: اگر دختر و پسر بالغ با غیر کفو[5] ازدواج نموده و ولی آنان به این نکاح راضی نبود، این عقد جائز نیست، و اگر با کفو ازدواج کرده اما مهریهاش از مهرالمثل کمتر است، عقد نکاح جائز است، لکن ولی اختیار فسخ عقد را دارد که به محکمه شرع مراجعه نماید تا حاکم شرع عقد را فسخ نماید.
مسئله 1205: از بین اولیاء پسر و دختر مردان میتوانند عقد را فسخ نمایند نه زنها.
مسئله 1206: اگر ولی بدون اجازه دختر و پسر بالغ برای آنان نکاح منعقد نمود عقد موقوف بر اجازه آنها است، اگر اجازه دادند جائز و اگر اجازه ندادند جائز نیست، و نکاح باطل میشود.
مسئله 1207: اگر ولی دختر به دختر بالغه گفت: تو را برای فلانی عقد کردهام یا میخواهم عقد نمایم، دختر در جواب خاموش ایستاد یا بلند خنده کرد و یا گریه نمود اینها به منزله رضایت و اجازه میباشد، و اجازه صریح لازم نیست، و اگر ولی دختر اسم شوهر را نگفت، اینها دلالت بر رضایت نمیکند.
مسئله 1208: اگر در موقع اجازه گرفتن از دختر مبلغ مهریه بیان نشده، ولی بعدا معلوم شد که از مهرالمثل خیلی کمتر تعیین شده بدون رضای زن به این مهر نکاح منعقد نمیشود، و اگر زن به این مهر راضی نشد باید مجددا اجازه گرفته شود و نکاح منعقد گردد.
مسئله 1209: زن شوهر دیده حتما باید صراحتا اجازه نکاح را بیان کند.
مسئله 1210: اگر بکارت زن بعلت جست و خیز یا بسیاری دیدن حیض یا جراحت و بیماری با زیادی سن از بین رفت آن زن در حکم زنهای باکره محسوب میشود.
مسئله 1211: در بودن پدر، برادر یا عمو بدون اجازه و دستور پدر اگر برای اجازه گرفتن رفتند، خاموشی دلیل اجازه نیست، باید صراحتا اجازه دهد ولی اگر بدستور پدر بود خاموشی دلیل رضایت است.
مسئله 1212: اگر ولی بدون اجازه دختر او را برای دیگری نکاح کرد بعدا خودش خبر ازدواج را آورد و زن سکوت نمود، این سکوت علامت رضایت است و عقد جائز، و اگر دیگری غیر از ولی خبر عقد را آورد و سکوت نمود این سکوت علامت رضایت نیست، تا صراحتا نگوید.
مسئله 1213: اگر در مواردی که اظهار نظر برای زن صراحتا لازم است سکوت کرد، موقعی که شوهر برای مجامعت نزدش آمد اظهار نارضایتی ننمود نکاح جائز است.
مسئله 1214: پدر میتواند بدون اجازه دختر صغیره خود او را به نکاح بدهد، و همچنین برای پسر صغیره خود ازدواج نماید، دختر صغیره باکره باشد یا شوهر دیده فرقی ندارد.
مسئله 1215: دختر و پسر صغیر بدون اجازه ولی نمیتوانند ازدواج نمایند، اگر احیانا خود آنها یا دیگری بدون اجازه ولی آنها را ازدواج نمود، موقوف به اجازه ولی میباشد، اگر اجازه داد ازدواج بحالت خود باقی است، و اگر رد کرد ازدواج باطل میشود.
مسئله 1216: اگر پدر یا پدر بزرگ (جد) برای پسر صغیر خود ازدواج نمود یا دختر صغیره خود را به ازدواج داد، پس از بلوغ برای آنان حق فسخ عقد نمیباشد، و اگر غیر از پدر و جد این کار را کردند اختیار حق فسخ عقد پس از بلوغ برای صغیر و صغیره میباشد.
مسئله 1217: در صورتی که غیر پدر برای صغیر ازدواج نمود و صغیره را به ازدواج داده پس از بلوغ حق فسخ برای صغیر و صغیره میباشد، اگر چه به کفو (هم مانند) و مهر مثل عقد انجام گرفته، ولی اگر به غیر کفو و مهل مثل ازدواج صورت گرفته ازدواج اصلا منعقد نمیشود.
مسئله 1218: در صورت مداخله غیر پدر و جد در ازدواج صغیر و صغیره اگر آنها راضی به عقد نباشند فورا پس از بلوغ باید عدم رضایت خود را اعلام نمایند، ولی اعلام آنها برای فسخ عقد کافی نیست. باید به حاکم شرع مراجعه شود تا اینکه حاکم شرع عقد را فسخ نماید.
مسئله 1219: اگر صغیر و صغیره پس از بلوغ چند لحظه ای تأمل کردند، و عدم رضایت خود را اعلام نکردند اختیار از آنان ساقط میشود، و بعدا نمیتوانند نکاح را فسخ نمایند.
مسئله 1220: اگر غیر پدر و جد، صغیره را به نکاح داد و برای صغیر نکاح نمود ولی خبر به آنان نرسیده، پس از بلوغ اگر مدتی گذشت و خبر به آنها نرسید اختیار آنان ساقط نمیشود، و هرگاه به آنها خبر رسید حق فسخ یا اجاره برای آنها باقی است، و اگر پیش از بلوغ همبستر شدهاند و بعدا بالغ شدند فورا اعلام نظر لازم نیست، پس از مدتی هم میتوانند عقد را فسخ نمایند.
مسئله 1221: اگر ولی نزدیک غائب است و چنانچه منتظر بمانند مصلحت صغیر و صغیره فوت میشود ولی بعید میتواند عقد را انجام دهد، و اگر چنین نباشد عقد موقوف بر اجازه ولی نزدیک است، وقتی حاضر شد میتواند عقد را فسخ نماید و میتواند اجازه دهد.
مسئله 1222: اگر زنی دیوانه بود و دارای پدر و پسر بزرگ است، ولی این زن برای عقد، پسرش میبا شد.
مسئله 1223: اگر صغیر و صغیره صاحب اختیاری برای عقد نداشتند، در آن موقع ولی آنان حاکم شرع است.
تذکر: اگر از زن و شوهر صغیر قبل از بلوغ یک بمیرد آن یکی دیگر کما فرض الله از او ارث میبرد.
کفو در لغت بمعنی مثل و مانند است. اصولا معیار و مقیاس شرافت دیانت و تقوی است، خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید: ﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ﴾ [الحجرات: 13] یعنی: همانا گرامیترین شما در نزد خداوند متعال پرهیزگارتر شما است. ولی چون شریعت مقدس اسلام و مجتهدین کرام رحمة الله علیهم مآل اندیشی نمودهاند، و برای استحکام هرچه بیشتر در امر زناشوئی اهتمام ورزیدهاند، کفائت را در امر ازدواج معتبر شمردند تا در آینده هم از مخاطرات و قطع روابط بین مسلمین بر اثر وصلتهائی که ممکن است اختلال در زندگانی اجتماعی مسلمین بوجود آورد جلوگیری بعمل آید.
مسئله 1224: کفائت یعنی هم مانندی و مثل هم بودن مرد و زن از چند جهت مورد نظر است: 1- از لحاظ نسب، 2- مسلمان بودن، 3- دیانت، 4- ثروت، 5- کسب وپیشه.
مسئله 1225: برابری در نسب این است که مرد سید یا زن سیده ازدواج نماید، اگر چه یکی هاشمی و دیگری هاشمی نباشد.
مسئله 1226: در نسب معتبر پدر است، اگر پدر سید باشد اولاد سید میباشند، و اگر پدر سید نباشد اولاد سید نیستند اگرچه مادر سیده باشد.
مسئله 1227: برابری در اسلام بین اقوام معتبر است، لذا مردی که فقط پدرش مسلمان است کفو زنی که پدر و مادرش مسلمانند، نیست. همچنین مردی که خود مسلمان است و پدرش کافر کفو زنی که هم خودش و هم پدرش مسلمان است نمیباشد.
مسئله 1228: مردی که پدر و جد پدرش مسلمان است کفو زنی است که چند پشت آن مسلمان است.
مسئله 1229: مرد شرابخوار و بیبند وبار کفو زن دیندار و پارسا نیست.
مسئله 1230: کفائت از لحاظ ثروت این است که: مرد قدرت پرداخت مهریه زن را داشته باشد، لذا اگر مردی قدرت پرداخت نفقه و مهریه زن را نداشت کفو یک دختر ثروتمند نیست، ولی اگر قدرت پرداخت نفقه و مهریه را داشت و از لحاظ ثروت از زن کمتر بود کفوش میباشد.
مسئله 1231: برابری در کسب و پیشه این است که: هم کسب باشند و یا دو کسب نزدیک به هم داشته باشند.
مسئله 1232: مرد دیوانه هم کفو زن هوشیار نیست.
مسئله 1233: هم کفو نبودن زن و مردی که در آینده میخواهند ازدواج نمایند مانع ازدواج نیست، ولی اگر یک زن بدون اجازه ولی خود به ازدواج غیر کفو در آمد ولی میتواند ازدواج را فسخ نماید.
مسئله 1234: اگر زنی را به ازدواج مردی درآوردند بدون اینکه از مهریه ذکری به میان آید یا شرط نمودند که مهریه برای زن نباشد نکاح جائز است، شرعا مهر واجب است که حداقل مهر هفت مثقال نقره میباشد، و در اینصورت نیز زن میتواند مهر مثل خود را از شوهر بگیرد، مهر مثل ذیلا بیان خواهد شد.
مسئله 1235: اگر مهر زنی را کمتر از هفت مثقال نقره تعیین نمودند، هفت مثقال نقره واجب است که حداقل مهر هفت مثقال نقره میباشد، حداکثر مهر شرعا تعیین نشده است.
مسئله 1236: اگر مرد با زن مجامعت نمود یا بین مرد و زن خلوت صحیحه انجام گرفت و بعدا زن را طلاق داد یا شوهر پس از عقد فوت نمود کل مهریه باید به زن پرداخت گردد.
مسئله 1237: خلوت صحیحه این است که: مرد و زن در محلی اجتماع نمایند که غیر آنها دیگری در آنجا نباشد، و مانعی از جماع هم موجود نباشد، این را خلوت صحیحه مینامند، و این حکم مجامعه را دارد. بوقوع خلوت صحیح مثل مجامعت تمام مهر لازم میگردد.
مسئله 1238: اگر در موقع خلوت یکی از زوجین مریض بوده یا روزه ماه رمضان داشت یا یکی احرام حج و عمره داشت، یا زن حیض بود یا مانعی دیگر موجود بود این خلوت صحیحه محسوب نمیشود. اگر بعد از این خلوت طلاق واقع شد نصف مهر لازم میگردد.
مسئله 1239: اگر یکی از زوجین روزه نفلی یا قضائی یا نذری داشت خلوت صحیحه محسوب میگردد.
مسئله 1240: اگر مردی که آلت تناسلی او قطع شده یا سست اندام است که قدرت مجامعت ندارد، و با عیال خلوت نمود، این خلوت صحیحه محسوب میگردد، و بعد از این اگر طلاقی واقع شد تمام مهریه لازم است و عده نیز لازم میگردد.
مسئله 1241: اگر خلوت بین زوجین انجام شد ولی یکی از دو طرف بسیار کوچک است که نمیتواند جماع کند یا جماع کرده شود، این خلوت صحیحه نیست، نصف مهر لازم میگردد.
مسئله 1242: اگر بین مرد و زن نکاح منعقد فاسد بود، مثل اینکه زنی را در بین عده شوهر دیگر برای شخص عقد کنند، یا نکاح بدون شاهد انجام گرفته بود، و قبل از اینکه بین آنان مجامعت صورت گیرد تفرقه افتاد، هیچ چیزی از مهر نامیده شده لازم نمیگردد اگرچه خلوت صحیحه انجام گرفته باشد، ولی اگر مجامعت بعمل آمده و بعدا تفرقه واقع شد مهر مثل برای زن لازم میگردد، و اگر مهر تعیین شده از مهر مثل کمتر است همان مهر تعیین شده لازم است.
مسئله 1243: اگر کسی احیانا با زنی مجامعت کرد به گمان اینکه عیال خودش میباشد، و بعدا معلوم شد که عیال شخص دیگر است، باید به زن مهریه بدهد و شوهرش تا گذشتن عده نباید با او مجامعت نماید و چون این عمل اشتباهی بوده است گنهکار محسوب نمیشود.
مسئله 1244: زن میتواند برای وصول مهر معجل که آن را در عرف پیش کش مینامند از مجامعت و رفتن به روستا و شهر شوهر امتناع ورزد، واگر یک مرتبه جماع کرد برای مراتب بعدی نیز میتواند مانع شود، و قبل از پرداخت مهر معجل (پیش کش) شوهر نمیتواند مانع رفتن زن به سفر با محرم و دیدن خویشاوندان گردد، ولی بعد از پرداخت مهر معجل زن بدون عذر شرعی نمیتواند مانع جماع شود، و شوهر میتواند مانع از سفر و دیدن گردد.
مسئله 1245: اگر در وقت عقد ذکری از مهر در میان نیامد، یا شرط گذاشتند که زن مهر نداشته باشد، مهر مثل واجب میشود، و در همین صورت اگر قبل از جماع و یا خلوت صحیحه او را طلاق داد باید به زن متعه پرداخت نماید. و متعه عبارت از چادر و زیر جامه و پیراهن و قطیفه میباشد.
مسئله 1246: در دادن متعه (لباس) به زن وضع مالی مرد معتبر است. اگر ثروتمند است لباس اعلا، و اگر متوسط الحال بود لباس متوسط، و اگر فقیر بود لباس فقر واجب میگردد.
مسئله 1247: اگر موقع عقد مهریه تعیین نکردند، ولی پس از خانه آوردن به رضایت یکدیگر صداقیه تعیین نمودند مهر لازم میگردد نه مهر مثل.
مسئله 1248: اگر پس از عقد بر مهر معینه برضایت خود افزودند آنهم لازم میگردد، ولی اگر قبل از جماع و خلوت صحیحه طلاق واقع شده نصف اصل مهر لازم میگردد.
مسئله 1249: اگر زن به میل خود تمام مهر یا مقداری از مهر را به شوهر بخشید جائز است، ولی اگر شوهر او را مجبور کرد تا مهر خود را ببخشد و زن اجبارا بخشید، بخشیده نمیشود.
مسئله 1250: اگر مهریه را زمین یا منزل یا باغ تعیین کردند، عین همان زمین یا منزل یا باغ مهر قرار میگیرد و شوهر نمیتواند قیمت آن را بدهد.
مسئله 1251: اگر مهریه را چند اسب یا چند گوسفند یا چند گاو مقرر کردند جائز است، و در موقع پرداخت باید متوسط آنها داده شود.
مسئله 1252: اگر مهریه را چند گوسفند معینه تعیین نمودند جائز است، و عین همان گوسفندها یا غیره مهریه قرار گیرد.
مسئله 1253: اگر مرد برای زن گفت: چند حیوانی مهر خواهم داد، و نوع حیوان را تعیین نکرد، جائز نیست و مهر مثل لازم میگردد.
مسئله 1254: در هر جا عرف و مرسوم است که مهریه را اول میپردازند، زن میتواند در اولین مراحل زناشوئی مهر را مطالبه نماید، و اگر در اولین مراحل مطالبه ننمود، هرگاه مایل باشد میتواند مطالبه نماید، و باید شوهر بپردازد و در هر جا عرف است که پس از طلاق یا فوت مهر مطالبه میشود، زن قبلا نمیتواند مطالبه نماید.
مسئله 1255: اگر مرد به نیت ادای بخشی از مهر چیزی به زن داد به همان اندازه مهر اداء میشود، خواه زن مطلع باشد یا نباشد، اگر زن گفت: این چیز تبرع و احسان بوده، ولی مرد گفت: جز مهریه دادهام اگر چیزی داده شده خوردنی و نوشیدنی است، ادعای زن درست است، و اگر غیر این باشد ادعای مرد صحیح است و جز مهریه محسوب میشود.
مسئله 1256: اگر مرد آزاد زنی را ازدواج کرد بر اینکه مرد مدتی معین خدمت زن را انجام دهد یا او را قرآن تعلیم نماید عقد جائز است، و برای زن مهر مثل لازم میشود.
مسئله 1257: اگر مرد زنی را به مبلغی معین ازدواج نمود و زن مبلغ را از شوهر گرفت و به شوهر خود بخشید، بعدا شوهر پیش از اینکه با او جماع کند او را طلاق داد مرد نصف مهر را از زن بگیرد.
مسئله 1258: اگر مردی زنی را نکاح کرد به مبلغ معین به این شرط که او را از فلان شهر بیرون نبرد یا غیر از او عیالی دیگر ازدواج نکند، اگر مرد به عهد خود وفا کرد مهر زن همان مبلغ معینه میباشد، و اگر وفا ننمود برای زن بهتر مهر مثل لازم میشود.
مسئله 1259: اگر مردی دختر خود را به مردی دیگر به نکاح داد بر اینکه آن نیز دختر یا خواهر خود را به نکاح به او بدهد، و هریک از دو عقد عوض آن عقد دیگر باشد این را شرعا نکاح شغار مینامند و این همان است که در اصطلاح مردم خواف (الشویا مخی میگویند) هر دو عقد جائز است، ولی برای هر یک از دو زن مهر مثل واجب است.
مسئله 1260: مهر مثل، عبارت از مهر مثل آن دختر که از قوم پدر با او از لحاظ سن، جمال، مال، عقل، دیانت، محل سکونت، زمان، بکر بودن و نبودن، سواد و بیسوادی مساوی باشند مقایسه میگردد.
مسئله 1261: منظور از قوم پدر، خواهرها و عمهها و دختر عمهها و مادر و خالهها و دختر خاله وقتی که مادر و خاله از قوم پدرش باشند میباشد، و اگر مادر و خاله از قبیله دیگری بودند آنها مثل گفته نمیشوند، و مهر زن به مهر آنها مقایسه نمیشود.
مسئله 1262: اگر کفار برابر مسلک و مرام خود نکاح کردند در شریعت نکاح آنها معتبر است، اگر هر دو با هم مسلمان شدند اعاده نکاح لازم نیست و همان نکاح کافی است.
مسئله 1263: اگر از زن و مرد کافر یکی مسلمان شد و دیگری اسلام نیاورد نکاح بین شان باطل میگردد.
مسئله 1246: وقتی مرد و زن یا بیشتر داشت لازم است بین آنها در لباس، خوراک، خانه، شب گذرانی برابری و عدالت نماید. چه همه زنان را با کره ازدواج نموده و چه بعضی را باکره و بعضی دیگر را بیوه. اگر دو شب به خانه زن جوان شب گذرانید، دو شب هم باید در خانه پیر و قدیمی شب بگذراند.
مسئله 1265: برابری و مساوات در شب گذرانی لازم است نه در روز و جماع اگر روز به خانه یکی بیشتر رفت و آمد داشت، و یا با یکی بیشتر مجامعت انجام میگرفت، مانعی ندارد و گنهکار نیست.
مسئله 1266: اگر به خانه یکی از زنها بعد از مغرب رفت و به خانه دیگر بعد از عشاء (خفتن) جائز نیست، و مساوات کاملا باید رعایت شود.
مسئله 1267: اگر کسی کسب و کارش در شب میباشد و روز در خانه میباشد برابری در روز گذرانیدن پهلوی آنان لازم است.
مسئله 1268: اگر مرد مریض باشد یا سالم در شب گذرانی به خانه زنان برابری و مساوات واجب است، چنانچه در روایات صحیحه از پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم روایت شده است که: در موقع مرض وفات از زنها اجازت خواستند که دوران نقاهت و مرض را در خانه حضرت عایشه ام المومنین رضی الله عنها بگذرانند و زنها هم راضی شدند و در حجره حضرت عایشه رضی الله عنها مریض بودند و در همان حجره مبارکه در حالی که سر مبارک آن حضرت صل الله علیه و آله و سلم بر سینه حضرت عایشه رضی الله عنها گذاشت بود روح مبارک به اعلی علیین پرواز نمود و در همان حجره مبارکه جسد مطهر مدفون شد.
مسئله 1269: در محبت قلبی بین زنان برابری لازم نیست، چون از حضرت پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم روایت شده: وقتی که اسبابی بین زنان تقسیم میکردند میفرمودند: خدایا این است عدالت من در آنچه من مالک آن هستم، و آنچه که به اختیار من نیست بر من مگیر یعنی محبت قلبی.
مسئله 1270: در مسافرت زنها حقی ندارند. شوهر با هر یک که تمایل داشت میتواند او را با خود ببرد، ولی اگر قرعه بکشد بهتر است.
مسئله 1271: وقتی نوزادی متولد شد بر مادر شیر دادن او واجب است، ولی اگر پدر ثروتمند بود و زنی شیر دهنده که شیرش با بچه سازگاری داشت پیدا میشد اگر مادر شیر ندهد گنهکار نیست.
مسئله 1272: زن نمیتواند بدون اجازه شوهر بچه بیگانه را شیر دهد، اگرچه خواهرش باشد، ولی اگر بچه از گرسنگی در معرض هلاک باشد بدون اجازه شوهر میتواند شیر دهد.
مسئله 1273: حداکثر مدت شیرخوارگی برای کودک برابر مقررات مذهب حنفی دو ونیم سال است، و از دو ونیم سل به بالا شیر دادن حرام است، عدهای از فقها اسلامی مدت شیرخوارگی را دو سال بیان فرمودهاند.
مسئله 1274: اگر بچهای را بعد از دو سال شیر نوشیدن از شیر باز گرفتند و بچه عادت به خوردن طعام نبود بعد از این اگر از پستان زنی شیر نوشید احکام شیرخوارگی و حرمت درباره وی ثابت نمیشود.
مسئله 1275: مقدار شیری که شیرخوارگی را ثابت میکند و موجب حرمت میشود، نوشیدن یک قطره شیر یا یک بار مکیدن است.
مسئله 1276: اگر پیر زنی نوه خود را به پستان خود مشغول نمود، و پستان او دارای شیر گردید، آن نوه اگر پسری باشد پسر رضاعی جده (بی بی) خود میشود، و اگر دختری باشد دختر رضاعی جده میشود، و اگر همه نوادههای پسری و دختری خود را به پستان خشک خود مشغول میداشته که بعدا پستانش دارای شیر شده بین همه آنها ازدواج حرام است.
مسئله 1277: آنچه از نسب بر شخصی حرام است از رضاعت یعنی شیرخوارگی بر شخص حرام میشود، مگر مادر رضاعی برادر نسبی و خواهر پسر نسبی، چنانچه پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمودهاند:
یعنی خداوند متعال حرام گردانیده است به واسطه شیر خوارگی آنچه را که از نسب حرام گردانیده است، مگر مادر برادر نسبی و خواهر پسر نسبی.
صورت مادر رضاعی برادر نسبی این است: مثلا جلیل و احمد هر دو برادر اعیانی نسبی میباشند، جلیل از پستان فاطمه شیر نوشیده است، احمد میتواند با فاطمه که مادر رضاعی برادر نسبی او میباشد ازدواج نماید، و همچنین ازدواج دختران برای احمد جائز است، چون که فاطمه و اولادش هیچگونه نسب و قرابت شیرخوارگی با احمد ندارند، بلکه فرزند رضاعی فاطمه جلیل است.
صورت خواهر رضاعی پسر نسبی این است: مثلا خلیل فرزند احمد از پستان نور جان شیر نوشیده است، رحیمه دختر قاسم هم از پستان نورجان شیر نوشیده است، حال خلیل و رحیمه خواهر و برادر رضاعی شدند، لذا احمد میتواند خواهر رضاعی پسر نسبی خود را که رحیمه است ازدواج نماید.
تذکر لازم: علماء و فقها یک بیت فارسی در مورد مسائل شیرخوارگی بیان فرمودهاند که اگر شخصی کاملا به این بیت توجه نماید تمام مسائل شیرخوارگی برایش مشخص میگردد، بیت فارسی این است:
از جانب شیر ده همه خویش شوند |
|
از جانب شیرخواره زوجان و فروع |
تشریع مصرع اول: «از جانب شیرده همه خویش شوند» یعنی زن شیر دهنده مادر شیرخوار میشود، و شوهر زن شیرده پدر آن بچه میگردد، و پسران و دختران قبلی و بعدی زن شیرده برادران و خواهران بچه شیرخواره میشوند، و نوههای دختری و پسری زن شیرده همه برادرزاده و خواهرزادههای شیرخواره میگردند. همینطور تا آخرین نسل رشته قرابت رضاعی ثابت است، و مادرزن شیرده جده شیرخواره میشود و پدر زن شیرده جد (بابا بزرگ) او میگردد، و خواهر زن شیرده خاله و برادر زن شیرده دائی (خالو) بچه شیرخواره میشود، و پدر شوهر زن شیرده بابا بزرگ (جد) بچه شیرخواره و مادرشوهر زن شیرده جده (بی بی) شیرخواره میگردند، و برادران شوهر زن شیرده عموهای شیرخواره میگردند، و خواهران شوهر زن شیرده عمههای شیرخواره میشوند. خلاصه مقصود این است: همانطور که در نسب عمه و خاله و غیره متصور میشود در رضاعت هم ثابت میگردد.
تشریع مصرع دوم بیت: «از جانب شیرخواره زوجان و فروع» معنی فروع این است که: خود بچه شیرخواره، و اولادش، و نوه هایش تا آخرین نسل قرابت شیرخوارگی دارند با همه کسانی که در مصرع اول تشریح شد توضیح این است که بچه شیرخواره هرگاه بچه رضاعی زن شیرده شد اولاد بچه رضاعی نوادههای زن شیرده شدند، و نیز نوههای شوهر زن شیرده هم میگردند تا آخرین نسل.
مقصود این است: هر نسبت که اولاد نسبی زن شیرده به آن دارد همچنین آن نسبت را اولاد رضاعی زن شیرده به آن زن میدارد، مثل محرمیت ابدی و غیره. مثلا محمود که از پستان فاطمه شیر نوشیده است پسر رضاعی فاطمه میشود، و اولاد پشتی محمود برادرزاده رضاعی به همه پسران و دختران فاطمه میگردند، مثلا فاطمه پروین را شیر داده است، پروین دختر رضاعی فاطمه گردید، اولاد پروین و اولاد اولاد پروین همه بر اولاد نسبی و رضاعی فاطمه خواهرزاده هستند، ولی خواهران و برادران نسبی پروین که شیرننوشیدهاند از فاطمه به اولاد نسبی فاطمه هیچ قرابتی شرعا ندارند، لذا ازدواج بین برادران پروین و اولاد صلبی فاطمه جائز است.
تشریح زوجان این است: مثلا زینب شیر نوشیده از پستان طوبی، شوهر زینب داماد طوبی میگردد، و طوبی مادر زن داماد میگردد، و شوهر طوبی خسر و پدر زن آن داماد میشود و محرم ابدی است، زیرا که پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمودهاند: نکاح دختر رضاعی با پدر رضاعی جائز نیست.
مسئله 1278: اگر دو بچه از شیر یک گاو یا گوسفند نوشیدند بین آنها رضاعت ثابت نمیشود، و همچنین اگر بطور ندرت و اتفاقی مردی دارای شیر بود و دو بچه نوشیدند اعتباری در حرمت ندارد و رضاعی ثابت نمیشود.
مسئله 1279: اگر دختری باکره دارای شیر شد و بچهای در مدت رضاعت یک قطره از پستان او شیر نوشید یا یک مرتبه مکید حرمت رضاعت ثابت میگردد، و تمام احکام رضاعت جاری میگردد، مثلا اگر دختر باکره بعدا شوهر اختیار کرد خودش مادر رضاعی بچه شیرخواره میشود و بچه شیرخواره ربیب یعنی: پیش زاده شوهرش میگردد، و اگر شوهر آن دختر باکره را قبل از خلوت صحیحه یا مجامعت مطلقه نمود نمیتواند با پیش زاده اگر دختر بود ازدواج نماید، چون طبق دستورات شریعت مقدس اگر با مادر مجامعت نمود دخترش حرام ابدی میگردد، و اگر مجامعت یا خلوت صحیحه با دختر بکر شیردهنده ننمود و تنها عقد نکاح انجام شده بود دختر شیر خواره از زن بکر بر شوهر آن زن حرام نمیگردد.
مسئله 1280: اگر بچهای در خلال مدت رضاعت از پستان زن مرده شیر نوشید احکام رضاعت ثابت میگردد.
مسئله 1281: اگر از چند زن شیر دوشیده و مخلوط گردید و به چند بچه نوشانیده شد بین همه زنان و بچهها احکام رضاعت ثابت میگردد.
مسئله 1282: اگر شخصی با زنی ازدواج کرد بعد از ازدواج زن دیگری مدعی شد که من هر دو را شیر دادهام و شاهدی دیگر نبود، گفته زن اعتبار شرعی ندارد باید دو مرد عادل یا دو زن و یک مرد شهادت بدهند، ولی اگر زن و شوهر گفته زن را خالی از غرض تشخیص دهند تنزهاً از ادامه زناشوئی با هم صرف نظر نمایند بهتر است، ولی حاکم شرع به گفته یک زن هرگز حکم تفریق صادر نمیکند.
مسئله 1283: اگر شخصی دو زن در نکاح داشت که یکی از آنها بزرگ سال و دارای شیر بود و دیگری کوچک و هنوز شیر مینوشید و مدت رضاعتش نگذشته بود، زن بزرگ زن کوچک را شیر داد هر دو زن بر شوهر حرام میشوند، اگر زن بزرگ از روی بیاطلاعی و نادانی انباغ [6] خود را شیر داده باید شوهر مهر هر دو را بدهد، ولی برای زن کوچک نصف مهر لازم است، و اگر بقصد فساد نکاح شیر داده است مهر خودش ساقط میشود و نصف مهر صغیره را باید بدهد.
مسئله 1284: اگر شخصی دو زن داشت که یکی از آنها دختر عبدالغفور را شیر داد و زن دیگر پسر عبدالحمید را، این دختر و پسر نمیتوانند با یکدیگر ازدواج نمایند اگرچه از دو زن شیر نوشیدهاند، ولی چون شیر این دو زن از مجامعت یک مرد است خواهر و برادر علاتی رضاعی میشوند، چنانچه ازدواج بین خواهر و برادر علاتی نسبی جائز نیست، همانگونه بین خواهر و برادر علاتی رضاعی جائز نمیباشد.
مسئله 1285: اگر دو زن در نکاح یک شخصی بود و یک زن دختری را به نام فاطمه شیر داد، و زن دیگر دختری را به نام رحیمه، شخصی دیگر نمیتواند فاطمه و رحیمه را ازدواج نماید و در یک خانه بین آنان جمع کند، چون فاطمه و رحیمه خواهر رضاعی علاتی میشوند. چنانچه جمع کردن بین دو خواهر علاتی نسبی جائز نیست بین دو خواهر علاتی رضاعی هم جائز نمیباشد.
مسئله 1286: برای ثبوت رضاعت اتحاد شیر دادن در یک زمان شرط نیست، بلکه شیر از یک پستان اگر چه در زمانهای متفرق مکیده شده باشد اعتبار ندارد، مثلا یک زن بچهای را در سن بیست سالگی خود شیر میدهد و بچهای دیگر را در سن و سی و پنج سالگی خود و بچهای دیگر را در سن بیست و هشت سالگی و بچهای دیگر را در سن سی و پنج سالگی، حرمت رضاعت (شیرخوارگی) بین این زن و بچههائی که در سالهای مختلف شیر نوشیدهاند ثابت میشود، و آن زن برای تمام این بچهها که در زمانهای مختلف از او شیر نوشیدهاند مادر میشود با رعایت و تفصیلات مسائل گذشته.
مسئله 1287 : اگر مردی از پستان زن خود شیر نوشید، زن بر او حرام نمیشود، ولی مرد گنهکار است چون بعد از مدت رضاعت شیر نوشیده است. البته اگر زنی بزرگسال را که دارای شیر بود برای بچهای که هنوز مدت شیرخوارگی سپری نشده است ازدواج نمودند، و این زن شوهر کوچک خود را شیر داد زن بر او حرام میشود.
مسئله 1288: اگر مردی دختر کوچکی را که شیر میخورد در ازدواج خود در آورد و او را مطلقه نمود، بعدا زنی را که در پستان او شیر است ازدواج نمود، و این زن دختر کوچک که قبلا زن شوهرش بود شیر داد، این زن بزرگ بر شوهر خود حرام میگردد، چون این زن در واقع مادر زنش محسوب میشود، و رضاعتی که بر نکاح پیش آمده مثل رضاعت سابق است.
مسئله 1289: اگر شخصی دختر کوچکی که هنوز شیر مینوشد و مدت رضاعتش سپری نشده است ازدواج نمود، و این دختر را مادر شوهر یا خواهر شوهر یا دختر شوهر شیر داد، این دختر کوچک بر شوهر خود حرام ابدی میگردد، چون رضاعت پیش آمده بر نکاح مانند رضاعت سابق محسوب میشود.
مسئله1290: اگر زن و مردی بعد از ازدواج اقرار دادند که خواهر و برادر رضاعی میباشیم، و بعدا یکی از گفته خود پشیمان و منکر شد، هر طرف که بر ادعاء شیرخوارگی ثابت باشد باید شاهد بیاورد، و اگر شاهد نداشت طرف دیگر که منکر است قسم یاد کند، و اگر از قسم استنکاف نمود بین آنان باید حاکم شرع تفریق نماید.
مسئله 1291: اگر زنی در بینی بچهای شیر دوشید شیرخوارگی ثابت میشود، و اگر در گوش او دوشید ثابت نمیشود.
مسئله 1292: اگر شیر زن مخلوط با آب یا دوا گردید و به بچه نوشانیده شد، در صورتی که شیر بیشتر و آب و دوا کمتر یا هردو برابر باشند احکام شیر خوارگی ثابت میشود. اما اگر آب و دوا بیشتر و شیر کمتر بود رضاعت ثابت نمیشود، و همچنین اگر شیر زنی را با شیر حیوانی مخلوط نمودند اکثریت اعتبار دارد.
مسئله 1293: درمان کردن به شیر زن جائز نیست.
[1]- موکله: زن وکیل کننده.
[2]- موکل: مرد وکیل کننده.
[3]- زیرا چون قبلا شاهدی در میان نبوده نکاح صحیح نبوده و انجام نشده است.
[4]- مثلا احمد دارای 2 زن میباشد یکی بنام زینب و دیگری بنام فاطمه و از زینب دارای دختری است بنام ستاره، احمد زن خود فاطمه را مطلقه نموده است، مردی میتواند فاطمه و ستاره را به نکاح خود درآورد.
[5]- کفو، به ضم اول و سکون دوم بمعنی: مانند، همتا، مثل، نظیر.
[6]- انباغ: دو زن که در نکاح یک مرد باشند هر یک دیگری را انباغ است، وسنی، هوو.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر