در سال 60 هجری معاویهس وفات کرد و
یزید پس از 4 سال ولایتعهدی بر اریکه قدرت تکیه زد. در آخرین وصیتهای معاویه به
فرزندش یزید این مطلب مذکور است: من از سه نفر از قریشیان بر تو هراسانم؛ حسینبنعلی،
عبدالله بنعمر و عبدالله بن زبیر.
ابن عمر اکثر اوقات مشغول عبادت است و هیچ
تمایلی به امارت ندارد. حسینبنعلی انسان سختگیری نیست و ممکن است اهل عراق که
پدرش را شهید و برادرش را رها کردند با او نیز چنان کنند؛ او از اهل بیت پیامبر
است و حقّ بسیار دارد، اگر با او روبهرو شوم از او درگذر میکنم تو نیز چنین کن.
امّا ابن زبیر بسیار زیرک و بینهایت شجاع است و طرفداران زیادی دارد و اگر با تو
روبهرو شود تو را شکست خواهد داد، مگر این که طلب صلح کند و اگر چنین کرد با او
صلح کن. و به تو توصیه میکنم که از ریختن خون مسلمانان اجتناب کنی([1]).
در عهد اسفبار یزید حوادث خونین و ننگین
بسیاری رخ داد. منشأ تمام فتنهها و حوادث، اصرار شدید یزید بر اخذ بیعت از حسینبنعلی و
عبدالله بن زبیر و اهل مدینه بود که منجر به حوادث تلخ کربلای خونین، واقعه حرّه و
محاصره مکه شد. یزید برای گرفتن بیعت از حسین و عبدالله بن زبیر، به ولیدبنعتبة
حاکم مدینه مأموریت داد و او کسانی را در پی آن دو فرستاد. عبدالله بن زبیر یک روز
مهلت خواست و در این فرصت، شبانه از مدینه خارج شد و به مکه مکرمه رفت. امّا حسین
اعلان مخالفت کرد و در سوّم شعبان 60 هجری به مکه رفت و چند ماهی در آنجا ماند،
سپس در 8 ذیالحجّه همان سال به سوی عراق حرکت کرد([2]).
بدین ترتیب حسین و عبدالله بن زبیر مخالفتشان
را با یزید نشان دادند. هر دوی این بزرگوارن دو دلیل عمده برای این کار داشتند:
اوّلاً تعیین یزید از طریق شورا صورت نگرفت در حالی که شورا حقّ مسلمانان و دستور
خدا ﴿وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ﴾
و سنّت رسولالله
ج است. ثانیاً خلافت به ملوکیت موروثی تبدیل شده بود و باید
جلوی این روند گرفته میشد.
عبدالله بن زبیر مکه را به خاطر موقعیت معنوی و
برگزاری اجتماع سالانه حجّ در آن و نزدیکیاش به مدینه منّوره به عنوان پایگاه
خویش انتخاب کرد و عملاً مخالفت خویش با یزید و عدم بیعت با او را اعلام نمود. در
مدت قیام ایشان در مکه مکرمه اتّفاقات بزرگی رخ داد؛ مهمترین این اتّفاقات حادثه
خونین کربلا و شهادت جانگداز حسین و یارانش رضیاللهعنهم، و پس از آن فاجعه المناک حرّه در مدینه
منّوره بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر