ترغیب به ازدواج
خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
﴿وَأَنكِحُواْ ٱلۡأَيَٰمَىٰ
مِنكُمۡ﴾ [النور: 32].
«مردان و زنان مجرد (و بی همسر) خود را همسر
دهید».
و نیز در جایی دیگر میفرماید:
﴿فَلَا
تَعْضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ﴾ [البقرة: 232].
«آنان را از ازدواج با شوهران (سابق) خود باز ندارید، وقتی که به طرز پسندیدهای
در بین خویش تراضی کنند».
ازدواج از جمله خواستهای صالحان است بر
اساس:
﴿وَالَّذِينَ
يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ
أَعْيُنٍ﴾ [الفرقان: 74].
«و کسانی که میگویند: پروردگارا! از
همسرانمان و فرزندانمان، مایهی روشنی چشم به ما عطا فرما».
خداوند از اینکه همسرانی را برای پیامبران
بزرگوار علیهم السلام ، قرار داده است، برایشان منّت میگزارد و میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا
رُسُلٗا مِّن قَبۡلِكَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّيَّةٗ﴾ [الرعد: 38].
«ما
پیش از تو پیغمبرانی را فرستاده و زنان و فرزندانی به ایشان دادهایم».
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز مسلمانان را برای ازدواج کردن ترغیب و تشویق
فرموده است و میفرماید: «النكاحُ
سُنَّتِي، فَمَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِي فَلْيَسْتَنَّ بِسُنَّتِي».
ترجمه: «ازدواج سنت من است، پس هرکس که سرشت
من را دوست دارد نسبت به سنت من پایبند باشد».
و نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «مَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي».[2]
ترجمه: «هرکس از سنت من روی گرداند، از من
نیست».
این حدیث بیانگر فضل نکاح و ترغیب و تشویق
است. و همچنین در جایی دیگر میفرماید: «تَنَاكَحُوا، تَكْثُرُوا، فَإِنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ
الْقِيَامَةِ».
ترجمه: «ازدواج کنید (تا نسلتان) فراوان شود؛ چون من در
روز قیامت به کثرت امّت خود بر دیگر ملتها افتخار و مباهات میکنم».
مناوی گفته است:
لفظ «تَنَاكَحُوا»: دلالت بر ندب (شتافتن) و سنّت و نیز گفته شده که برای وجوب است.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم کسانی که
از ازدواج را به خاطر ترس از فقر و عدم قدرت و پرداخت نفقه امتناع مینمایند،
مذمت نموده است و این امر را امری نکوهیده میداند و میفرماید:
«مَنْ قَدَرَ عَلَى أَنْ
يَنْكِحَ، فَلَمْ يَنْكِحْ فَلَيْسَ مِنَّا».
ترجمه: «کسی که توانایی ازدواج دارد و ازدواج نمیکند، از
ما نیست».
و نیز میفرماید:
«مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمُ الْبَاءَةَ
فَلْيَتَزَوَّجْ، فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ، وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ، وَمَنْ
لَمْ يَسْتَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصِّومِ، فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ».[7]
ترجمه: «(ای جماعت جوانان مسلمان) هر کس از شما توانایی
ازدواج را دارد، ازدواج کند و زن بگیرد؛ زیرا ازدواج موجب میگردد تا چشم از نگاه
حرام خودداری نماید و عورت از ارتکاب حرام نیکوتر حفظ گردد و اگر کسی توانایی
ازدواج را ندارد؛ پس روزه بگیرد تا بدینوسیله شهوتش کم شود و (از مضرات آن محفوظ
گردد)».
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در
ترغیب به ازدواج درآوردن «دختران و خواهران» به جوانان مؤمن و امین چنین فرموده
است: «إِذَا أَتَاكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ
خُلُقَهُ وَدِينَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي
الْأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِيضٌ».[8]
ترجمه: «هرگاه کسی (برای خواستگاری از دختر
شما) آمد که اخلاق و دین او (نکو و پسندیده بود) و شما را راضی مینمود، پس
دخترتان را به ازدواج او درآورید، در غیر این صورت، فتنه و فساد بزرگی زمین را فرا
خواهد گرفت».
علاوه بر این فردی که ازدواج مینماید بر
اساس این فرمودهی پیامبر صلی الله علیه و
آله و سلم : «مَنْ نَكَحَ لِلَّهِ
وَأَنْكَحَ لِلَّهِ اِسْتَحَقَّ وِلَايَةَ اللهِ».[9]
ترجمه: «هر کس به خاطر خدا نکاح
کند و به خاطر خدا شخصی را به نکاح درآورد، همانا مستحق دوستی خداوند شده است».
ازدواج بر اساس
این فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و
آله و سلم حافظ دین انسان و سپر فساد و
سنگر محکمی در مقابل سرکشی و گناه است: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدِ اسْتَكْمَلَ نِصْفَ الْإِيمَانِ، فَلْيَتَّقِ
اللَّهَ فِي النِّصْفِ الْبَاقِي».[10]
ترجمه: «هرکس ازدواج کند، نصف ایمانش تکمیل شده است، پس در
نصف دیگر از خدا بترسد و پرهیزگار باشد».
امام غزالی گفته
است: این حدیث بر فضیلت نکاح به خاطر جلوگیری آن از مخالفت امر خدا و محفوظ بودن
از فساد دلالت دارد؛ زیرا آنچه باعث فساد دین انسان میشود، «فرج و بطن» اوست، که
با ازدواج کردن، انسان از مضرات یکی از آن دو محفوظ میماند.
از ابوذر رضی
الله عنه روایت شده است که فرمود: مردی بر
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وارد شد که به او عکاف بن بشر تمیمی میگفتند،
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از او پرسید: ای عکاف، آیا زن داری؟ گفت:
خیر، فرمود: کنیز هم نداری؟ گفت: کنیز هم ندارم، فرمود: این در حالی است که تو
ثروتمند از راه حلال هستی؟! عرض کرد: بله، فرمود: تو در این صورت از برادران
شیاطین هستی. اگر تو از نصارا بودی از پیشوایان آنان به شمار میآمدی. همانا سنّت
و روش ما، ازدواج است. بدترین شما مجردان شما هستند و پستترین مردگان شما، مجردان
هستند، آیا بر امر شیطان عمل میکنید؟ شیطان اسلحهای موثرتر از زن در صالحان سراغ
ندارد، مگر در صالحانی که ازدواج کردهاند که این سلاح را هم ندارد. آنان انسانهای
پاک و بری از هر ناسزایی هستند، وای بر تو ای عکاف، به راستی که زنان، داوود، یوسف
را با «مکر و حیله» همراهی کردند و امتحان نمودند.
بشر بن عطیه پرسید: کرسف کیست؟ فرمود: مردی بود که
در ساحل دریایی سیصد سال خداوند را عبادت میکرد، روزه میگرفت و شب زنده داری میکرد،
بعد از آن به خاطر زنی که نسبت به وی عشق ورزید، از خداوند عظیم روی گردان شد و
کفر ورزید و به ترک تمامی عبادتها پرداخت. سپس خداوند عزّوجل به سبب اعمالش، با
هدایت و اصلاح وی، او را نجات داد. پس او توبه کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «وای بر تو ای عکاف! ازدواج کن، در غیر
این صورت تو انسانی بی ثبات و مردّدی خواهی بود». عکاف گفت: «یا رسول الله! برای
من زن بگیر». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کریمه دختر کلثوم حمیری را به همسری تو
در آوردم».
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
«مِسْكِينٌ مِسْكِينٌ مِسْكِينٌ، رَجُلٌ
لَيْسَ لَهُ امْرَأَةٌ، وَإِنْ كَانَ كَثِيرُ الْمَالِ. مِسْكِينَةٌ مِسْكِينَةٌ
مِسْكِينَةٌ، امْرَأَةٌ لَيْسَ لَهَا زَوْجٌ، وَإِنْ كَانَتْ كَثِيرَةَ الْمَالِ».
ترجمه: «مسکین است، مسکین
است، مسکین است، مردی که زن نداشته باشد، هرچند که ثروتمند باشد؛ مسکین است، مسکین
است زنی که شوهر نداشته باشد، هرچند که مال فراوان داشته باشد».
ازدواج بر اساس این
فرمودهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سنت محسوب
میشود:
«خَمْسٌ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِينَ:
الْحَيَاءُ وَالْحِلْمُ وَالْحِجَامَةُ وَالتَّعَطُّرُ وَالنِّكَاحُ».[15]
ترجمه: «پنج عمل از جمله
راه و روش انبیاء است: حیاء، بردباری، حجامت، خوشبویی و نکاح».
اخبار و آثار زیادی مبنی
بر ترغیب و تشویق به ازدواج نقل شده است که انسان را به رویآوری به ازدواج وا میدارند؛
ازدواج، نگهداری از ایمان، دوری از فساد و پرده دری و دور نمودن نفس از انحراف و
گمراهی است.
حضرت عمر بن خطاب رضی
الله عنه میفرماید: «چیزی به جز ناتوانی یا
شهوترانی، مانع نکاح نمیشود». حضرت ابن عباس رضی الله عنهما میفرماید: «زهد و عبادت انسان سالک و عابد کامل
نمیگردد تا اینکه ازدواج کند». حضرت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه میفرماید: «اگر از عمر من جز 10 روز چیزی باقی
باشد، دوست دارم که ازدواج کنم تا خداوند را در حالت مجّردی ملاقات ننمایم».
حکمت ازدواج
اسلام، مسلمانان را به این دلیل که در ازدواج آثاری سودبخش و دوست داشتنی است،
به آن تشویق میکند، چرا که دستاوردها و ثمرهی این امر به فرد و جامعه برمیگردد.
از جمله:
اول: مهار غریزه جنسی
از آنجا که غریزهی جنسی در صدد ارضای خود است و موجب میگردد تا انسان راه
منطقی، مشروع و مورد قبول را ترک نماید، ازدواج راه نجات از غائلههای شهوت است و
این مفهوم، از فرمودهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم استنباط میگردد که فرمود:
«إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِيضٌ».
ازدواج پایگاهی طبیعی و راهی برای تبدیل ارضای غریزهی جنسی به عبادت و راهی
برای تسکین نفس از اضطراب و آشفتگی و قرار دادن عاطفهی بشری در سایهی آرامش در
کنار همسر است. خداوند تعالی میفرماید:
﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ
خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ
بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ
يَتَفَكَّرُونَ٢١﴾ [الروم: 21].
«و
یکی از نشانههای پروردگار این است که از «جنس» خودتان همسرانی بیافرید تا در کنار
آنها بیارامید و در میان شما و ایشان مهر و محبت قرار داد، مسلّماً در این
«امور»، نشانهها و دلایلی است برای افرادی که میاندیشند».
و در صحیح مسلم
رحمه الله از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین روایت شده است:
«إِنَّ الْمَرْأَةَ
تُقْبِلُ فِي صُورَةِ شَيْطَانٍ، وَتُدْبِرُ فِي صُورَةِ شَيْطَانٍ، فَإِذَا
أَبْصَرَ أَحَدُكُمُ امْرَأَةً فَلْيَأْتِ أَهْلَهُ، فَإِنَّ ذَلِكَ يَرُدُّ مَا
فِي نَفْسِهِ».
ترجمه: «زن برای فریب مرد، در شکل شیطان رو میکند
و پشت میکند،
پس اگر یکی از شما زنی را دید «و غریزهی او تحریک شد» با همسرش همبستر شود؛ زیرا
این عمل، آنچه را که در نفسش «وسوسه» میکند، از بین میبرد».
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم «بنا به فرمودهی خودشان» نیز تحمل دوری از زنان را ندارد؛ به گونهای
که فرموده است: «حُبِّبَ
إِلِيَّ مِنْ دُنْيَاكُمُ ثَلاَث: النِّسَاءُ وَالطِّيبُ وَقُرَّةُ عَيْنِي فِي
الصَّلَاةِ».
ترجمه: «از آنچه در دنیای شماست، نزد من سه چیز
محبوب و دوست داشتنی است: بوی خوش، زن و نور چشم من در نماز است».
ابن قیّم میگوید:
این حدیث را احمد، در باب «الزّهد»، با این افزوده روایت میکند: «أَصْبِرُ عَنْ الطّعَامِ وَالشّرَابِ وَلَا
أَصْبِرُ عَنْهُنّ»[20].
ترجمه: «من تاب و توان دوری از غذا و نوشیدنی را
دارم، ولی توانایی دوری از زنان را ندارم».
زن، به سبب اینکه
منشاء شهوت و نیرنگهای شیطان و مدخلهای غریزه به حساب میآید، عقل را از مرد میرباید.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند:
«مَا رَأَيْتُ مِنْ
نَاقِصَاتِ عَقْلٍ وَدِينٍ، أَغْلَبَ لِذِي لُبٍّ مِنْكُنَّ».
ترجمه: «من کسی را مؤثرتر از شما زنان بر مردان از
نظر نقصان عقل و دین ندیدهام».
انسان دارای
اعضایی همچون: گوش، چشم، قلب، فرج و غیره است و ازدواج راهی برای نگهداری اعضای
بدن از دچار شدن به عاقبت «نافرجام» منکرات و بالاها و وسوسهها است؛ به گونهای
که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
«اللَّهُمَّ إِنِّي
أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ سَمْعِي، وَمِنْ شَرِّ بَصَرِي، وَمِنْ شَرِّ لِسَانِي،
وَمِنْ شَرِّ قَلْبِي، وَمِنْ شَرِّ مَنِيِّي».[22]
ترجمه: «پروردگارا! من از
شرّ گوش و چشم و قلب و شهوتم به تو پناه میبرم».
نیز پیامبر میفرماید:
«أَسأَلك أَن تطهر قلبِي
وَتحفظ فَرجي».
ترجمه: «پروردگارا! من از تو پاکی دل و حفظ شرمگاهم
را میطلبم».
از آنجا که شیطان
همچنان که پیامبر صلی الله علیه و آله و
سلم میفرماید، در رگهای انسان جریان
دارد، پیامبر، یکبار که زنی را دیده بودند، با همسرشان زینب همبستر شدند.
برای رفع نیاز
جنسی چیزی بهتر از جماع حلال وجود ندارد؛ چنانکه در سنن ابن ماجه آمده است: «لَمْ یُرَ لِلْمتحابَّیْنِ مِثْلُ النِّکاحِ».
ترجمه: «برای مرد و زنی که یکدیگر را دوست دارند، چیزی بهتر از
ازدواج نیست».
هیچ شکی در این
امر که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زنان را دوست میداشتند، وجود ندارد تا جایی که
دشمنان خدا، یهودیان، بر او حسد ورزیدند و گفتند: «تمام سعی و تلاش او فقط برای
نکاح است». پس خداوند سبحان بر اساس آیهی ذیل به رد این تهمت روا داشته شده نسبت
به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرداخت:
﴿أَمۡ
يَحۡسُدُونَ ٱلنَّاسَ عَلَىٰ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۖ فَقَدۡ
ءَاتَيۡنَآ ءَالَ إِبۡرَٰهِيمَ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَءَاتَيۡنَٰهُم
مُّلۡكًا عَظِيمٗا٥٤﴾ [النساء: 54].
«آیا به مردم (= پیامبر و یارانش)
بر آنچه خداوند از فضل خویش به آنان عطا کرده حسد میورزند؟ در حقیقت ما به خاندان
ابراهیم کتاب و حکمت دادیم، و به آنان فرمانروایی بزرگ بخشیدیم».
و حضرت ابراهیم –
خلیل الله علیه السلام همسرش «ساره» را زیباترین زن دنیا دانست و به
«هاجر» عشق ورزید و او را به کنیزی گرفت.
پس دوست داشتن زنان
از جملهی کمال انسان است، ابن عباس رضی الله عنهما میفرماید: «بهترینهای امّت آنانند که زنان
بیشتری دارند».
جنید «یکی از
عارفان» گفته است: من به نکاح نیاز دارم؛ همان گونه که به غذا نیاز دارم.
و در کتاب عیون
الأخبار از ابن قتیبه (95/4 – 102) فصلی تحت عنوان: فصل عن الدّخول بالنّساء و
الجماع وجود دارد که به طور مفصل در ارتباط با این موضوع بحث شده است.
دوّم: تولد فرزند
ازدواج بهترین
راه برای بچّه دار شدن و بقاء نسل و افزایش آن است. کسی که ازدواج را در راستای
محبت خداوند و به خاطر بقای نسل بشر در بدست آوردن فرزند انجام میدهد، مطابق
خواست رسول الله صلی الله علیه و
آله و سلم نیز هست که ایشان از افزایش نسبت به امتهای دیگر در روز قیامت مباهات میکند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
«خَيْرُ نِسائِكُمُ
الوَدُودُ الوَلودُ».
ترجمه: «بهترین زنان شما زن بسیار زاینده و بسیار
با محبت است».
و نیز میفرماید:
«تَزَوَّجُوا الْوَدُودَ
الْوَلُودَ، فَإِنِّي مُكَاثِرٌ بِكُمُ الْأُمُمَ».
ترجمه: «با زنی که بسیار زاینده و پر محبت است
ازدواج کنید؛ زیرا من «به دلیل افزایش شما مسلمانان» بر امتهای دیگر فخر میکنم».
در تناسل، بقای
انسان و افزایش آن وجود دارد، خداوند نیز «انسانها را» از کشتن و زنده به گور
کردن فرزندان نهی میکند و میفرماید:
﴿وَإِذَا
ٱلۡمَوۡءُۥدَةُ سُئِلَتۡ٨ بِأَيِّ ذَنۢبٖ قُتِلَتۡ٩﴾ [التكوير: 8-9].
«هنگامی که از
دختر زنده به گور شده پرسیده میشود، به سبب کدامین گناه کشته شده است».
علاوه بر آن،
خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
﴿وَلَا
تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ ۖ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ
ۚ﴾ [الإسراء: 31].
«و فرزندانتان از ترس تنگدستی نکشید، ما آنها و شما را روزی میدهیم».
اگرچه برخی از پدران
در زمان جاهلیت، از فرزندانشان به خصوص دختران نفرت داشتند، اما برخلاف این عده،
بسیاری از اعراب دختران را گرامی و منزلت آنها را رفیع میداشتند.
به طور مثال زبیر
بن عبدالمطلب از ورود دخترش «أمّ الحکم» شاد میشد و با سرودن اشعار مدح در مورد
دخترش نسبت به وی ابراز عطوفت مینمود. یا حبذا ام الحکم... . شاعر مهربان حطّان
بن المعلّی عقیده داشت که زندگی و حیاتش، وابسته به وجود دخترانش است؛ به گونهای
که با مریضی و ناراحتی آنها دردمند میشد و اگر آنها با نسیمی ناراحت شوند،
«زندگی بر او» تنگ میگردد و میسرود: لَو لا بَیّناتٌ کَزُغب القَطا...
از همین رو گاهی
در میان اعراب در موضوع محبّت نسبت به فرزند، میان زوجین جدال و نزاع واقعی اتفاق
میافتاد. «امّ عوف» از شوهرش أبوالاسود الدؤلی دربارهی فرزندی که او داشت، نزد
زیاد شکایت کرد که ابو الاسود فرزند را از آن خود میداند، ابو الاسود گفت: من از
او «همسرش» بر فرزندان حق بیشتری دارم، آنها را حمل کردم قبل از اینکه او آنها
را حمل کند و آنها را زاییدم قبل از اینکه او بزاید. أمّ عوف گفت: تو او را با
حالت شهوت زاییدی ولی من با حالت سختی و ناراحتی، تو او را به سبکی و راحتی حمل
کردی ولی من او را با سختی و سنگینی حمل کردم. زیاد گفت: تو راست میگویی، تو نسبت
به او حق بیشتری داری و بچه را به زن داد.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
«تَنَاکَحُوا تَنَاسَلُوا
فَإِنِّي مُبَاهٍ بِکُم الأُمَمَ یومَ القَیامَةِ».
ترجمه: «ازدواج کنید «تا نسلتان» فراوان شود، چون
من در روز قیامت به کثرت امتم بر دیگر امم افتخار و مباهات میکنم».
این حدیث بیانگر
اهمیت ازدواج است، و آن، این است که یکی از اهداف ازدواج زیادی نسل است که در آن
زیادی امّت «رسول الله» وجود دارد و این امر فقط با کثرت ازدواج تحقق میپذیرد.
به خالد بن صفوان
گفته شد: کدام همسران برترند؟
گفت: زنی که از
شوهرش فرمانبرداری کند و جز به ضرورت از خانه بیرون نرود، و زمانی که عصبانی شود،
صبور و بردبار باشد و زمانی که بخندد با حالت تبسّم، بخندد، و هنگام تهیه چیزی آن
را با ذوق و سلیقه تهیه نماید و هنگام سخن گفتن راست میگوید و در خانوادهاش عزیز
و محترم و در نفسش ذلیل و خوار است، یعنی مغرور نیست، زنی که پر محبّت و زاینده
است، هر عملی که انجام میدهد نیکو و دوست داشتنی است.
آیا بعد از قضای
شهوت و ارضای جنسی، چیزی بهتر از فرزندی که خانه را پر از «شادابی» میکند و با
کودکانه حرف زدن و خزیدن بر روی زمین و شادی و سرور خانواده را خوشبخت و سعادتمند
میکند، وجود دارد؟!
احنف بن قیس نزد
حضرت معاویه رضی الله عنه حاضر شد، در
حالی که یزید در آغوشش بود و با دیدهی تحسین به او نگاه میکرد و آن گاه به احنف
گفت: ای أبابحر! در مورد فرزند چه میگویی؟ او منظور حضرت معاویه رضی الله عنه را فهمید و گفت: ای امیرالمؤمنین! فرزندان
پشتیبانان و ثمرهی دلهای ما و بینایی چشمان مان هستند. به کمک آنها به دشمنانمان
حمله میکنیم و آنها یادگاران ما، برای کسانی هستند که بعد از ما خواهند آمد؛ پس
تو نسبت به آنها، همچون زمینی بردبار و آسمانی سایه افکن باش و اگر از تو چیزی
خواستند به آنها عطا نما و اگر رضایت تو را طلبیدند، به آنان ببخش.
پشتیبانی و کمک
خود را از آنها دریغ مدار، تا چنان نشود که نزدیکی به تو را ملال آور و زندگیت را
ناخوشایند بدانند و آرزوی مردن تو را بنمایند؛ پس معاویه رضی الله عنه گفت: خداوند به تو اجر دهد ای أبابحر! فرزند
همان چیزی است که تو آن را وصف کردی.
در برخی از
کشورها دولت برای کسانی که فرزندانی با هوش و دانا پرورش میدهند، پاداش و مزایایی
در نظر گرفته است و به آنها توجه خاص میکند و از آنها نگهداری ویژه به عمل میآورد
و نیازهایشان را به نحوی رفع میسازد که برای بقاء و رشد آنها در آبادانی کشور،
بسنده است. بنابراین، دلایل بیانگر آن است که طلب فرزند یکی از اهداف ازدواج در
شریعت اسلام تلقی میگردد.
سوم: انجام وظیفهی اجتماعی
مهمترین این
واجبات، اعطای حق به فرزندان و توجه کامل به تربیت آنها و کسب حلال برای آنهاست
و اولین این واجبات، این است که مرد برای نطفهی خویش مادر صالحی برگزیند.
ابوالأسود دؤلی
به پسرانش گفت: من به بزرگ و کوچک شما حتی قبل از تولد، خوبی کردم. گفتند: درست است
که تو در حق ما «بزرگ و کوچک» نیکی کردی، امّا چگونه قبل از تولدمان به ما نیکی
کردی؟ گفت: من شما را در جایی نگذاشتهام که از آن شرم کنید و نفرت داشته باشید
«یعنی برای شما مادر خوبی انتخاب کردم».
از جملهی این
حقوق: نیکی به مادران باردار به خاطر رعایت حقوق مادران و فرزندان است.
از جملهی حقوق
فرزندان: در گوش راست فرزند اذان گفتن و در گوش چپ آن اقامه خواندن است. پدر باید
پس از اذان، سقف دهان طفل را با خرما شیرین کند و در روز هفتم تولدش حیوانی بکشد و
نیز او را ختنه کند و به او شهادتین را تلقین نماید و تلاش کند که به او بفهماند
تا اینکه اسلام در ذهنش جای گیرد و در دلش راسخ گردد و بر پایداری بر آن بردبار
باشد.
در حدیثی چنین
آمده است: «افْتَحُوا عَلَى
صِبْيَانِكُمْ أَوَّلَ كَلِمَةٍ بِلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ».
ترجمه: «اولین کلمههایی را که به فرزندانتان یاد میدهید،
لا اله الاّ الله باشد».
والدین باید
فرزندشان را با نماز آشنا کنند و از راه و روش درست بر آن اصرار داشته باشند و به
او قرآن یاد دهند و به او آداب شرعی و اخلاق پسندیده یاد دهند و او را از رفت و
آمد با کسانی که به اخلاق و رفتار او ضرر میرسانند، بر حذر دارند.
علاوه بر آن نیز
باید گوش و چشمان فرزندشان را از هرگونه حرام یا عمل زشت و ناپسندی بر حذر دارند و
او را از آنچه که موجب زیان دین یا دنیای او گردد، او را دور کنند.
علاوه بر آن از
جمله حقوق اولاد نفقهی آنها و تلاش در جهت مصالح آنها و دفع زیان از آنان است.
و نسبت به آنان
دلسوز باشد و «برای آیندهی آنها» تدبیر نماید و خالصانه برای آنان خواستار
سرافرازی و توفیق باشد.
رنجاندن خانواده،
گناه کبیره و رعایت فرزند و سرپرستی ادارهی خانواده، به منزلهی جهاد در راه خدا
است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ
عَبْدَهُ الْمُؤْمِنَ، الْفَقِيرَ، الْمُتَعَفِّفَ، أَبَا الْعِيَالِ».
ترجمه: «خداوند بندۀ مؤمن، فقیر و قانع و پاکدامن و
صاحب زن و فرزند را دوست دارد».
و نیز پیامبر
اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
«من الذُّنُوب ذنُوب لَا يكفرهَا إِلَّا
الْهم بِطَلَب الْمَعيشَة».
ترجمه: «بعضی گناهان آن طور است که جز اهتمام به
کسب روزی، کفارهای برای آنها نیست».
همچنین در جایی
دیگر میفرمایند:
«من كَانَ لَهُ ثَلَاث
بَنَات فأنفق عَلَيْهِنَّ وَأحسن إلَيْهِنَّ حَتَّى يغنيهن الله عَنهُ أوجب الله
لَهُ الْجنَّة البَتّة إِلَّا أَن يعْمل عملا لَا يغْفر لَهُ».
ترجمه: «هرکس سه دختر داشته باشد و معیشت آنها را تأمین و به خوبی با آنها
رفتار نماید تا زمانی که خدا آنها را از او بینیاز میکند (یعنی به رشد فکری و
جسمی رسیدند و ازدواج نمودند) خداوند بهشت را بر او واجب میکند مگر اینکه عملی
مرتکب شده باشد که قابل آمرزش نباشد (یعنی شرک)».
از طریق ازدواج، غریزهی پدری و مادری با
وجود کودک در انسان رشد میکند و در نهایت حسّ عطوفت و مهربانی و رحمت فرزند،
پرورش مییابد.
کودکان جگر گوشه و پشت گرمی خانوادهها
هستند، پس رعایت احترام آنان در محیط خانوادگی و اهتمام به تربیت صحیح و نیکوی آنها
و احساس مسئولیت نسبت به آنها ضروری است؛ به طوری که اسلام مراعات، توجّه و نیکی
به کودکان را واجب دانسته و حتی آن را به عنوان حق قرار داده است و بر والدین واجب
و ضروری دانسته است، به گونهای که خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ
ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ﴾ [التحريم: 6].
«ای
مؤمنان! خود و خانوادهی خویش را از آتش برکنار دارید که افروزینهی آن انسانها و
سنگهاست».
و این حقوق برای کودکان در پاسخ به نیازهای
جسمی، عقلی، وجدانی، اجتماعی، دینی و غیرهی آنها است و این امر، وجود مربیانی
امانت دار و بهره مند از ارزشهای اجتماعی و اخلاقی را ضروری میکند، به طوری که
کودکان را «برای ورود» به جامعه به صورت کامل آماده نمایند.
این عطوفت صادق و لبریز و گوارای پدری،
دلیلی بر احساسات زیبای پدرانه است و از این جا است که مشخص میشود نعمت داشتن
فرزند، نعمت بزرگی است که جای بسی شکر دارد و به همین خاطر است که خداوند تبارک و
تعالی میفرماید:
﴿وَأَمۡدَدۡنَٰكُم
بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِينَ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ أَكۡثَرَ نَفِيرًا٦﴾ [الإسراء: 6]
«و شما را با اموال و فرزندان یاریتان کنیم،
و (تعداد) نفرات شما را بیشتر (از دشمن) گردانیم».
و این اهداف فقط
از طریق ازدواج مبارک و مشروع حاصل میگردد.
چهارم: آرامش روان و همنشین
یابی
در این مسأله،
آسایش دل و گسترش روحیّهی شیرین کامی و طراوت در فضای خانه و نیز واگذاشتن نسیم
مهربانی در خانواده هست تا این نسیم هر احساس نیکویی را برانگیزد.
محبت و مهربانی،
لبخند، اخلاق نیکو و پاک، حالت انس و شفقت لطیف و رقیقی را به خانواده القا میکند
که باعث از بین رفتن کدورتها و شادی دل میگردد تا اینکه انسان جهت عبادت خداوند
قوی گردد و هر لحظه «در این راه» تلاش نماید تا این فرمودهی خداوند تحقق یابد:
﴿لِّتَسۡكُنُوٓاْ
إِلَيۡهَا﴾ [الروم: 21].
«تا به آنها آرام گیرید».
پیامبر صلی الله
علیه و آله و سلم میفرماید:
«لِكُلِّ عَمَلٍ شِرَّةٌ،
وَلِكُلِّ شِرَّةٍ فَتْرَةٌ، فَمَنْ كَانَتْ فَتْرَتُهُ إِلَى سُنَّتِي، فَقَدْ
أَفْلَحَ، وَمَنْ كَانَتْ إِلَى غَيْرِ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَكَ».
ترجمه: «برای هر عملی، نشاطی است و برای هر نشاطی
پایانی است؛ پس کسی که پایان نشاطش را مطابق سنت من قرار دهد، بیشک رستگار میشود
و کسی که راهی دیگر برگزیند، به طور حتم هلاک میگردد».
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
با زنان کریمه و پاک خود شوخی میکرد و میخندید
و «حتی» با آنها بازی میکرد به طوری که با حضرت عایشهل مسابقه میداد که یک بار پیامبر پیش افتاد
و یک بار حضرت عایشه، حضرت عایشهل
فرمود: یک بار پیامبر از من پیش افتاد و یکبار من از او پیش افتادم.
مزاح و شوخی «نه
تنها» جایز نیست؛ بلکه انجام آن مستحب است، ولی افراط و تفریط در آن جایز نیست و
باید بدون هتک حرمت یا اذیت کسی و دور از فریب و دروغ باشد. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
شنید که جابر بن عبدالله با زن بیوهای
ازدواج کرده است به او فرمود:
«فهلَّا بِكْرًا
تلُاعِبُهَا وتُلاعِبُكَ».
ترجمه: «چرا با باکرهای ازدواج ننمودی؟ که با او
مزاح و شوخی میکردی و او با تو مزاح میکرد».
پس در ازدواج،
مزاح با زن و مدارا با او و قوت قلب و بقای پیوند و ارائهی معاشرت با هم موجود
است.
به حجاج گفته شد:
آیا امیر با همسرش مزاح و شوخی میکند؟ گفت: شما فکر میکنید من شیطان هستم! قسم
به خدا چه بسا بعضی مواقع کف پای یکی از همسرانم را بوسیدهام.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
«كُلُّ مَا يَلْهُو بِهِ
الرَّجُلُ المُسْلِمُ بَاطِلٌ، إِلَّا رَمْيَهُ بِقَوْسِهِ، وَتَأْدِيبَهُ
فَرَسَهُ، وَمُلَاعَبَتَهُ أَهْلَهُ، فَإِنَّهُنَّ مِنَ الحَقِّ».
ترجمه: «هر آنچه مرد مسلمان با آن لهو و لعب کند،
باطل است، مگر تیر اندازی به وسیلهی کمان، رام کردن اسبش و مزاح و شوخی با همسرش
که اینها جایز و حقاند».
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شریفترین و بزرگوارترین شوهر در رابطه با همسر
و لطیفترین و پر ظرفیتترین و با ذوقترین انسان در معاشرت با خانواده بودهاند و
این فرمودهی ایشان، برای انسان کافی است که میفرماید:
«خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ، وَأَنَا
خَيْرُكُمْ لِأَهْلِي».
ترجمه: «بهترین شما، بهترین نسبت به خانوادهاش است
و من بهترین شما نسبت به خانوادهام هستم».
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روابط همسرداری را بر اساس تفاهم و عطوفت و حُسن
معاشرت پایهریزی کرده بودند؛ حتی دختران انصار را پیش حضرت عایشه میفرستادند تا
با او بازی کنند و زمانی که حضرت عایشه چیزی میبخشید که در آن هیچ نهی و تحریمی
نبود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با او موافقت میکرد و زمانی که چیزی را مینوشید،
پیامبر از جای دهان او مینوشد. و «حتی» در حالی که روزه دار نیز بود، او را میبوسید
و حبشیها را در حالی که در مسجد مشغول بازیهای مخصوص به خود بودند و عایشه بر
شانهی پیامبر تکیه زده بود، به امالمؤمنین نشان داد و پس از آن، هنگام خروج از
درب منزل یکدیگر را به مزاح هُل دادند.
در حدیثی آمده
است که زنان پیامبر «زمانی» با ایشان مجادله میکردند و یکی از آنها تمام روز از
ایشان قهر میکرد[39].
و یک بار، یکی از
زنان ایشان، پیامبر را در حالی که بر سینهاش فشار وارد مینمود هل داد. وقتی که
مادرش او را سرزنش و نکوهش کرد پیامبر فرمود: او را به خود واگذار، چرا که آنان
بیشتر از این را نسبت به من انجام دادهاند.
و از اخلاق زیبای
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مزاح و شوخی با همسران و شاد کردن آنها بود و
میفرمود: «خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ
لِلنِّسَاءِ».
ترجمه: «بهترین شما، بهترین شما برای زنان است».
زمانی که حضرت
عایشه استخوانی که بر آن گوشت بود را میخوردند، آن را از ایشان میگرفتند و دهانش
را بر جای دهان او میگذاشتند.
هنگامی که پیامبر
صلی الله علیه و آله و سلم میخواست که صفیه بنت حیی را بر شتر سوار کنند،
ران خویش را برایش جمع کرد تا پایش را بر روی آن بگذارد و از این موارد در مییابیم
که از جمله فواید و حکمتهای ازدواج، محبت و مهربانی نسبت به اهل خانواده است تا
اینکه این محبت، باعث میشود که مرد در نزد خانواده از همهی مردم دوست داشتنیتر
شود.
پنجم: تقسیم کار در خانه و
جامعه در راستای ایجاد تعادل و هماهنگی
اگر مرد به طور
همزمان رسیدگی به امور منزل و همچنین امور مربوط به خارج از خانه را بر عهده داشته
باشد، موجب مختل شدن زندگی وی و بینظمی اوقات وی میگردد؛ به گونهای که گرفتار
مسایلی خواهد شد که تنگی معیشت و تیرگی زندگی وی را دربر خواهد داشت.
ازدواج، تنظیم
ارتباط بین زن و مرد محسوب میشود. زن، سرپرستی امور منزل و تربیت فرزندان و آماده
کردن فضای مناسب و دلپذیر برای مرد را بر عهده دارد، تا اینکه مرد بعد از کار سخت
در آن استراحت کند و آرامش یابد؛ چرا که این عمل موجب نیرو و نشاط وی میگردد و او
را با همت و عزم راسخ به سوی کار روانه میدارد و در نتیجه وسایل آسایش و راحتی و
آنچه از هزینه و کار سریع خانواده میطلبد، برای خانواده فراهم میشود.
زن، دارای نقش
اساسی و مهمی در این امر است به گونهای که اگر صالح باشد، با حسن تدبیر و کمال
رعایت خویش نیروی کمکی برای سایر افراد خانواده میباشد و در این زمینه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
«مَا اسْتَفَادَ الْمُؤْمِنُ بَعْدَ تَقْوَى
اللَّهِ خَيْرًا لَهُ مِنْ زَوْجَةٍ صَالِحَةٍ، إِنْ أَمَرَهَا أَطَاعَتْهُ،
وَإِنْ نَظَرَ إِلَيْهَا سَرَّتْهُ، وَإِنْ أَقْسَمَ عَلَيْهَا أَبَرَّتْهُ،
وَإِنْ غَابَ عَنْهَا نَصَحَتْهُ فِي نَفْسِهَا وَمَالِهِ».
ترجمه: «برای بندۀ مؤمن بعد از تقوای الهی چیزی از
زن صالحه بهتر و مفیدتر نیست، زن صالحی که اگر او را به چیزی امر کرد اطاعتش کند و وقتی
که شوهر به او نگاه کند با ظاهر و باطن نیکو مایۀ خوشحالی او باشد و اگر بر کاری
سوگند خورد که باید آن را زن انجام بدهد، زن با انجام آن کار، شوهرش را از این
ذمه، خارج گرداند و در غیاب شوهرش با حفظ ناموس و مال شوهرش نسبت به او خیرخواهی
کند».
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جهت انتخاب زن صالحه که در امور اخروی همکار و
همیار باشد، تأکید فرمودهاند، چنانکه فرمودهاند:
«لِيَتَّخِذْ أَحَدُكُمْ
قَلْبًا شَاكِرًا، وَلِسَانًا ذَاكِرًا، وَزَوْجَةً تُعِينُهُ
عَلَى أَمْرِ الْآخِرَةِ»[43].
ترجمه: «بر شما واجب است که قلبی شکرگذار، زبانی
ذاکر خدا داشته باشد و زنی با ایمان و صالح که همکار و مشوق برای ذخیرهسازی آخرت
باشد، برگزیند».
و نیز از فرمودههای
ایشان است:
«فُضِّلْتُ عَلَى آدَمَ بِخَصْلَتَيْنِ:
كَانَ شَيْطَانِي كَافِرًا فَأَعَانَنِي اللهُ عَلَيْهِ حَتَّى أَسْلَمَ، وَكُنَّ
أَزْوَاجِيْ عَوْنًا لِي، وَكَانَ شَيْطَانُ آدَمَ كَافِرًا، وَكَانَتْ زَوْجَتُهُ
عَوْنًا لَهُ عَلَى خَطِيئَتِهِ»[44].
ترجمه: «من بر آدم با دو خصوصیت برتری داده شدم: شیطان
من کافر بود، که خدا مرا «در مبارزه با او» کمک کرد تا اینکه تسلیم شد و نیز
همسران من همکار و یاری دهندهی من بودند، اما شیطان آدم کافر بود و در ارتکاب او
به خطا، همسر آدم به او کمک کرد».
خداوند تبارک و
تعالی نیز میفرماید:
﴿وَمِنۡهُم
مَّن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ
حَسَنَةٗ﴾ [البقرة: 201].
«و
برخی از آنها میگویند: پروردگارا! در دنیا به ما نیکی رسان و در آخرت نیز به ما
نیکی عطا فرما».
محمّد بن کعب
القرظی در تفسیر خیر و نیکی دنیا در این آیه میگوید: منظور، زن صالح و نکوست. زن
صالح در سختی، ذخیره و در راحتی و آرامش، زینت و زیور مرد به حساب میآید و زن
صالح، منارهی آرزوهایش محسوب میگردد که تحقق آرزوهایش را از زن میطلبد و با او
از آنها بهره میبرد و با آرزوهایش به سوی زن برمیگردد.
اما در آنچه برخی
از زنان از جمله: از پرداختن به کار در خارج خانه و تمایل به آن، انجام میدهند،
معذوریتهایی وجود دارد، اما این امر نیز اثبات میگردد که اشتغال زن به کاری،
اثبات وجود زن، شعور او به جایگاه اصلی خویش، احساس ارزش انسانی خویش و استقلال
اقتصادی را برای او به همراه دارد. اما این سؤال مطرح است که آیا اسلام توانسته
است چنین شرایطی را برای زن فراهم آورد؟ در جواب باید گفت اسلام، چنین شرایطی را
برای زن فراهم آورده است؛ به گونهای که برخی از احادیث نبوی بیانگر این موضوع است
که میتوان احادیث زیر را ذکر نمود:
«كُلُّكُمْ رَاعٍ، وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ
عَنْ رَعِيَّتِهِ، الإِمَامُ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ، وَالرَّجُلُ
رَاعٍ فِي أَهْلِهِ وَهُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ، وَالمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ
فِي بَيْتِ زَوْجِهَا وَمَسْئُولَةٌ عَنْ رَعِيَّتِهَا، وَالخَادِمُ رَاعٍ فِي
مَالِ سَيِّدِهِ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ» قَالَ: - وَحَسِبْتُ أَنْ قَدْ
قَالَ - «وَالرَّجُلُ رَاعٍ فِي مَالِ أَبِيهِ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ،
وَكُلُّكُمْ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ».
ترجمه: «همه شما نگهبانید و همه شما نسبت به آنچه
نگهبانید، مسئولید. امام، نگهبان است و نسبت به آنچه که نگهبان آن است، مسؤول است
و مرد نسبت به خانوادهاش نگهبان است و نسبت به آنچه نگهبان آن است مسئول است و
زن، نسبت به خانهی شوهرش نگهبان است و نسبت به آنچه نگهبان آن است مسئول است و
خدمتکار در مال سیدش نگهبان است و نسبت به آنچه نگهبان آن است، مسئول است».
ابن عمر رضی الله
عنهما میگوند: فکر میکنم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم علاوه بر این حدیث، چنین نیز فرمود: «وَالرَّجُلُ رَاعٍ فِي مَالِ أَبِيهِ وَمَسْئُولٌ
عَنْ رَعِيَّتِهِ، وَكُلُّكُمْ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ».
ترجمه: «و مرد نسبت به مال پدرش نگهبان است و نسبت
به آنچه نگهبان آن است، مسئولیت دارد و همه شما نگهبانید و نسبت به آنچه که نگهبان
آن هستید، مسئولید».
این نگرش اسلامی
نسبت به زن موجب میگردد که او قلب خانه، مربّی فرزندان، معلّم جامعه، سرمشق نیکو
و پیشوا و پیشاهنگ در مسیر نیکیها با گفتار و کردار نیکو قرار گیرد و این حدیث
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای زن کافی است که ایشان اطاعت و فرمانبرداری
فرزند وی را از او، بر جهاد وی برتری داده است و پیامبر میفرماید: «الْزَمْهَا
فَإِنَّ الْجَنَّةَ عِنْدَ رِجْلِهَا».
ترجمه: «مراعات مادر را بکن، زیرا بهشت زیر پای او
است».
در زمینهی
برآوردن امور اقتصادی خانه، مرد است که با عشق و علاقه نیازها و حاجات خانواده را
برطرف و سرپرستی مینماید و در این زمینه هیچ اجبار و ضرورتی برای زن وجود ندارد؛
زیرا سعی و تلاش جهاد اکبر است و برای مرد ثواب بزرگی در روز قیامت محسوب میشود.
امّا نتایج هولناک و فرجام بدی که اشتغال زن در بیرون از منزل در بر دارد عبادتند
از: سرگردانی و رها شدن فرزندان و کمبود شفقت و مهربانی در آنها و گذاشتن آنها
در پرورشگاهها و یا مهد کودکها.
اداره کردن خانه
فنّ و هنری است که افرد کمی قادرند آن را به درستی انجام دهند؛ چرا که این امر
نیازمند مهارت زیادی است، لذا بهتر آن است که زن توجّه و التفات و تمام محبت خویش
را نسبت به خانه و شوهر و فرزندانش و تأمین آرامش کامل برای تمام افراد خانواده و
تنظیم مصارف و مخارج و تدبیر و رسیدگی و ملاحظهی کامل برای تمامی امور معطوف سازد. اما در حالتهای استثنایی و ضروری، به شرط
آنکه از عفت و شرف و شرم و آزرم خود محافظت کند و تا حد امکان از اختلاط با مردان
به خاطر دفع فتنه و رذایل خودداری کند، اشتغال زن هیچ اشکالی ندارد.
دختران حضرت شعیب برای ما الگو و اسوهی
حسنه هستند، زمانی که گوسفندان را میچراندند و آب میدادند؛ بدون اینکه هیچ
اختلاطی با مردان داشته باشند.
خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَمَّا وَرَدَ
مَآءَ مَدۡيَنَ وَجَدَ عَلَيۡهِ أُمَّةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ يَسۡقُونَ وَوَجَدَ مِن
دُونِهِمُ ٱمۡرَأَتَيۡنِ تَذُودَانِۖ قَالَ مَا خَطۡبُكُمَاۖ قَالَتَا لَا نَسۡقِي
حَتَّىٰ يُصۡدِرَ ٱلرِّعَآءُۖ وَأَبُونَا شَيۡخٞ كَبِيرٞ٢٣﴾ [القصص: 23].
«و
هنگامی که «حضرت موسی
علیه السلام » به «چاه» آب مدین رسید، مردمان زیادی را دید که بر آن گرد آمدهاند و
چهار پایان خود را آب میدهند و آن طرفتر دو زن را دید که گوسفندان خویش را میپایند
«و نمیگذارند به چاه نزدیک شوند و با دیگر گوسفندان بیامیزند». گفت شما دو نفر چه
کار میکنید؟ چرا گوسفندان خود را دورا دور نگاه داشتهاید و آبشان نمیدهید؟
گفتند: پدر ما پیر کهنسالی است و ما گوسفندان خود را آب نمیدهیم تا چوپانان
«همگی، گوسفندان خود را» برمیگردانند «و چاه آب خلوت میشود».
از این آیه چنین استنباط میگردد که دختران
حضرت شعیب علیه السلام تنها هنگام ضرورت از منزل خارج میشدند، نه به
خاطر ارتباط با مردان و معطل نمودنشان از کار، و ترویج بیکاری و بطالت میان مردان
که یکی از خطرات بزرگی است که مردم را تهدید مینماید. «یعنی اینکه در مواردی که
زنان و مردان با هم به کار اشتغال دارند، سبب بطالت و از کار افتادن مردها میشوند».
آیا میتوان این امر را نشانهی تمدن دانست
که کارخانهها و ادارات، به وسیلهی زنان شاغل پر گردند؛ در حالی که با این کار
یعنی خروج زن از خانه و تنها ماندن بچهها، زندگی آنها نابود و از مهر و محبت
مادری محروم میگردند و به دنبال آن محیط صمیمی خانواده به دلیل شکایت و درگیری از
هم میپاشد.
ششم: طلب خیر فرزند صالح و شفاعت فرزندان برای خانواده
خود در روز قیامت
یکی دیگر از حکمتهای ازدواج این است که
خانواده امیدوار است که صاحب فرزندان صالحی شوند و برای آنها بعد از وفاتشان دعا
کنند. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و
آله و سلم روایت شده است
که فرمود:
«إِذَا مَاتَ
الْإِنْسَانُ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلَّا مِنْ ثَلَاثٍ: صَدَقَةٍ جَارِيَةٍ، أَوْ
عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ، أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ يَدْعُو لَهُ».
ترجمه: «هرگاه انسان بمیرد، همۀ اعمالش از او منقطع میشوند، مگر سه عمل: صدقهی
جاریه، علم نافع و فرزند صالح که برای او دعا کند».
برای اینکه خانواده بتواند فرزند را به
بهترین شیوه تربیت نماید، باید خود صالح و به محاسن و نیکیها آراسته باشد، تا به
این ترتیب بتواند برای فرزندان سرمشق قرار گیرد و الگوی آنها شود. در غیر این
صورت از عهدهی تربیت فرزندان برنمیآید و باید آنها را به کسی واگذارد که با روش
صحیح و برتر، آنها را تربیت نماید.
با فوت یکی از والدین، فرزند صالح برای آنها
دعا و طلب مغفرت مینماید و از خداوند متعال خواهان ثواب و رحمت و بخشش برای آنها
میشود.
و اگر فرزند قبل از پدر و مادرش فوت نماید،
برای آنها «در روز قیامت» شفیع خواهد شد؛ چنانکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنین روایت شده است:
«إنَّ الطِّفلَ يَجُرُّ
بأبوَيهِ إلى الجنَّةِ».
ترجمه: «طفل موجب ورود پدر و مادر خویش به سوی بهشت میگردد».
و در صحیحین آمده است که پیامبر صلی الله علیه و
آله و سلم فرمود:
«مَا مِنْ مُسْلِمٍ
يَمُوتُ لَهُ ثَلَاثَةٌ مِنَ الْوَلَدِ لَمْ يَبْلغُوا الحِنْثَ إِلَّا أدخلهُ
اللَّهُ الجنَّة بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ إِيَّاهُمْ».
ترجمه: «انسان مسلمانی که فوت نماید و از او سه
فرزند که به سن تکلیف نرسیدهاند، به جای بماند، خداوند او را به سبب فضل و رحمتی
که نسبت به فرزندان وی دارد، او را به بهشت داخل میگرداند».
همچنین در صحیحین
آمده است:
«لاَ يَمُوتُ لِأَحَدٍ مِنَ المُسْلِمِينَ
ثَلاَثَةٌ مِنَ الوَلَدِ تَمَسُّهُ النَّارُ، إِلَّا تَحِلَّةَ القَسَمِ».
«هر مسلمانی که سه فرزند از دست بدهد، آتش
به او نمیرسد؛ مگر به اندازهای که قسم خداوند، کفاره شود».
و نیز آمده است که زنی نزد پیامبر صلی الله علیه و
آله و سلم آمد و
گفت: یا رسول الله مردان به خاطر گفتار شما رفتند. پس برای ما نیز روزی را مشخص کن
که نزد شما حاضر شویم تا تعالیم خداوندی را به ما بیاموزی. پیامبر صلی الله علیه و
آله و سلم فرمود:
فلان روز جمع شوید و آنها جمع شدند و پیامبر به آموزش تعلیم الهی به آنان پرداخت
و سپس فرمود:
«زنی که سه فرزند از وی قبل از وفاتش، فوت
نماید، فوت فرزندان وی حجابی در برابر آتش قرار خواهند گرفت. زنی گفت: پس دو فرزند
چه؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دو فرزند نیز همین حکم
را دارد».
ترمذی از ابوموسی روایت میکند که رسول الله
صلی الله علیه و آله و سلم میفرمود:
«إِذَا مَاتَ وَلَدُ
العَبْدِ قَالَ اللَّهُ لِمَلاَئِكَتِهِ: قَبَضْتُمْ وَلَدَ عَبْدِي،
فَيَقُولُونَ: نَعَمْ، فَيَقُولُ: قَبَضْتُمْ ثَمَرَةَ فُؤَادِهِ، فَيَقُولُونَ:
نَعَمْ، فَيَقُولُ: مَاذَا قَالَ عَبْدِي؟ فَيَقُولُونَ: حَمِدَكَ وَاسْتَرْجَعَ،
فَيَقُولُ اللَّهُ: ابْنُوا لِعَبْدِي بَيْتًا فِي الجَنَّةِ، وَسَمُّوهُ بَيْتَ
الحَمْدِ».
ترجمه: «هنگامی که فرزند کسی فوت نماید، خداوند
تعالی به ملائکهاش میگوید: آیا فرزند بندهام را قبض روح کردید؟ میگویند: بله.
خداوند میفرماید: ثمرهی دل او را چیدید؟ میگویند: بله. خدا میفرماید: بندهی
من چه میگوید؟ میگویند: حمد تو را میکند و طلب عافیت و «صبر» مینماید، پس
خداوند میفرماید: برای بندهام «در بهشت» خانهای بنا کنید و اسم آن را خانه حمد
«بیت الحمد» بنامید».
و طبرانی از
حبیبه روایت میکند که او نزد حضرت عایشه رضی الله عنها بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد
او آمد و فرمود:
«مَا مِنْ مُسْلِمَيْنِ
يَمُوتُ لَهُمَا ثَلَاثَةٌ مِنَ الْوَلَدِ لَمْ يَبْلُغُوا الْحِنْثَ إِلَّا جِيءَ
بِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُوقَفُوا عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ فَيُقَالُ
لَهُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ فَيَقُولُونَ حَتَّى يَدْخُلَ آبَاؤُنَا فَيُقَالُ
لَهُمِ ادْخُلُوا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْجَنَّةَ».
ترجمه: «زن و مرد مسلمانی که سه فرزند از فرزندان
آنها قبل از اینکه به سن بلوغ برسند، بمیرند، روز قیامت آنها را میآورند، تا
اینکه روبروی در بهشت میایستند، به آنها گفته میشود، به بهشت داخل شوید: میگویند:
«داخل نمیشویم» تا اینکه پدر و مادر ما داخل شوند، پس به آنها گفته میشود، شما
و پدر و مادرتان وارد بهشت شوید».
و احمد در المسند
از ابی حسان روایت میکند که گفت: دو پسر من فوت کردند و من به أبوهریره رضی الله
عنه گفتم: آیا تو از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حدیثی را شنیدهای که به وسیلهی آن نفسمان را
از مردگانمان طراوت بخشیم؟ گفت: بله و آنگاه این حدیث را روایت کرد: «صِغَارُهُمْ دَعَامِيصُ الْجَنَّةِ، يَلْقَى
أَحَدُهُمْ أَبَاهُ - أَوْ قَالَ: أَبَوَيْهِ - فَيَأْخُذُ بِنَاحِيَةِ ثَوْبِهِ
أَوْ يَدِهِ - كَمَا آخُذُ بِصَنِفَةِ ثَوْبِكَ هَذَا، فَلَا يُفَارِقُهُ حَتَّى
يُدْخِلَهُ اللَّهُ وَأَبَاهُ الْجَنَّةَ».
ترجمه: «بچههای کوچک بهشتی اند: اگر یکی از آنها
اگر پدرش – یا فرمود: پدر و مادرش – را ملاقات کند، گوشهی لباس یا دستش را میگیرد؛
چنانکه من حالا گوشهی جامهی تو را گرفتهام، و از او جدا نمیگردد تا اینکه او و
پدرش را داخل بهشت کنند». همهی این فضایل، ثمرهی صبر و شکیبایی است که انسان به
خاطر از دست دادن اولاد متحمل میگردد و این درجهی بلندی از درجات ایمان و منزلت
رفیعی است که بیانگر باور و یقین به حکم و قضای خداوند است. بر این اساس، خانواده
ثمرهی صبر و شکیبایی خود را میچیند و اجر و ثوابی بزرگتر از بهشت وجود ندارد.