توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ شهریور ۳۱, چهارشنبه

دعوتگر مشرق زمین... ابوالحسن ندوی

 

دعوتگر مشرق زمین... ابوالحسن ندوی

ویژه­ی- راه حقیقت

ایشان، دانشمندی ربانی، دعوتگری مجاهد و مؤلف فرهیخته­ا­ی بودند که به دلیل حسن سبک نویسندگی و صدق در گفتار، تمایز و برتری را بر دیگران از آن خود کرده‌ بود، ایشان صاحب مشهورترین کتابِ قرن بیستم در کتابخانه‌ی اسلامی یعنی کتاب «ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین» می­باشد.

امام ابوالحسن از آنجایی که توسط قلم رسای خود، افکار و اندیشه‌هایش را در کتاب «فی مسیرة الحیاة» که دارای سه جزء و شامل و دربرگیرنده­ی تمام مراحل زندگی او از ابتدای کودکی تا پایان عمر پر برکتش می‌باشد، بیان داشته است. همچنین قسمتهایی از زندگی دعوتگری خویش را در کتابهای دیگری مانند کتاب «مذکرات سائح فی الشرق العربی» که آن را بعد از سفر به حجاز،  مصر، سوریه و سایر کشورهای عربی در سال 1951م نوشته، به تصویر کشیده است. و در بقیه­ی کتابهایی که بعد از سفر به سایر کشورها به رشته تحریر در آورده است، راه را برای کسانی که می‌خواهند در رابطه با سیره­ی او بنویسند، سهل و هموار نموده است.

نسب، رشد و تعلیمات:

هویّت ایشان، ابوالحسن علی بن عبد الحی بن فخر الدین حسنی است، که در ماه محرم سال 1332هـ در روستای تکیه از توابع شهر رای‌بریلی در فاصله­ی هشتاد کیلومتری شهر لکهنوی هندوستان متولد شده است. گفتنی است که اصالتا خانواده­ی ایشان عرب ­تبارند، و با وجود اینکه قرنها است که در هندوستان زندگی می­کنند همواره از نسب و نژاد خویش محافظت می­نمایند. آن خانواده­ی محترم از حیث تمسک به شریعت اسلامی، بذل کوشش برای نشر علوم، خدمت به اسلام و فعالیت برای مسلمانان از سایر خانواده­ها متمایز می­گردند.

همانا نسب خانواده­ی او به «محمدبن عبدالله حسنی مثنی بن امام حسن بن علی بن طالبt منتهی می­شود،  و از این رو به حسنی شهرت یافته­اند.

پدر ابوالحسن یکی از بزرگترین دانشمندان و مؤرخین هندوستان بود و مادرش از جمله بزرگوارانی بود که نامش در تاریخ می‌درخشد، چون حافظ کل قرآن و شاعره و مؤلفه بود.

 مادرش در حالی وفات یافت که ندوی کمتر از ده سال عمر داشت، سپس برادر بزرگترش (دکتر عبد العلی حسنی) متعهد و متولی تربیتی او گردید، او با وجود اینکه دوازده سال از عمر گرانبهایش سپری نشده بودو مقاله­ای را نوشت و مجله­ی المنار مصری که محمد رشید رضا مدیریت  آن‌را به عهده داشت، منتشر کرد.

وی در سنین نونهالی قرآن را حفظ و زبانهای اردویی، انگلیسی و عربی را یاد گرفت و در سال 1929م در هند به دار العلوم مشهور «ندوة العلماء» و سپس به مدرسه­ی «شیخ احمد علی» در لاهور پیوست و در آنجا علوم حدیث، تفسیر و فقه  آموخت و در علم تفسیر متخصص گردید. همچنین در جلسات درسهای حدیث دانشمند محدث حیدر حسن خان حاضر می­شد، و قسمت کتاب جهاد از صحیح امام مسلم را نزد استاد بزرگوارش (خلیل انصاری) آموخته و دو سال مداوم در خدمت وی زانوی تلمذ زده وکسب فیض کرده و در نزد او همه‌ی کتابهای صحیح بخاری، مسلم، سنن ابی داود، سنن ترمذی و قسمتی از بیضاوی را آموخت.

 او نزد مفتی شبلی جیراجوری اعظمی، برخی از کتابهای فقه را آموخت و چند سوره­ی انتخابی از قرآن را نزد استاد خلیل انصاری خواند و درسهایی هم از تفسیر را نزد شیخ عبد الحی فاروقی یاد گرفت و در حلقات درسهای تفسیر بیضاوی که محدث استاد حیدر حسن خان آن‌را ارائه می‌داد، شرکت می‌کرد. طبق دستور خاص فارغ التحصیلان مدارس اسلامی نزد علامه‌ی مفسر احمد علی لاهوری در شهر لاهور پاکستان در سال 1351هـ/1932م مجدّدا تمام قرآن را بصورت درس خواند.

و در سال1932م در دانشکده­ی دار العلوم دیوبند، پیش دانشمند مجاهد احمد مدنی به مدت شش ماه به تحصیلات خود ادامه داد و همیشه در درسهایش که شامل کتابهای صحیح بخاری و سنن ترمذی بود، حضور داشت و برای بار دوم نزد ایشان استفاده­ها­ی فراوانی را از تفسیر و علوم قرآنی کسب کرد، همانگونه که فقه را در خدمت فقیه و ادیب (اعزام علی) و تجوید قرآن به روایت حفص را نزد شیخ مقرئ (اصغر علی) آموخت.

 زندگی تبلیغاتی و علمی و عملی:

در سال 1934م در دار العلوم موسوم به «ندوة العلماء» به عنوان مدرس انتخاب شد و در اثنای آن به تحقیقات درباره­ی سایر علوم دینی به منظور افزایش و توسعه­ی فرهنگ و ادبیات عربی می‌پرداخت. شیخ ابوالحسن در سال 1939م در هند شروع به سفرهای دعوتگری خود کرد، سپس در سال 1943م برای علوم اسلامی مرکزی را تأسیس و بنا نهاد. و همچنین او از حجاز، مصر، مغرب، شام، ترکیا، امریکا، و برخی از کشوهای اروپائی و بیشتر پایتختهای اسلامی زیارت و دیدار به عمل آورد.

در سال 1948م به عنوان عضوی در مجلس انتظامی مجلس علمای هند انتخاب گردید و در سال 1961م به عنوان امین و مدیر کل آن منتخب شد؛ او در سال 1951م حرکت «رسالة الانسانیة» و پس از آن در سال 1959م مجمع اسلامی علمی را در لکنوی هند تأسیس و ایجاد کرد. ومجددا خواستار تأسیس و تشکیل «مؤسسه­ی رابطه­ی فرهنگ اسلامی جهانی» گردید. گفتنی است که چنین مؤسسه­ای به جهت ابداع و  اکتشاف از جمله مهمترین مؤسساتی است که به تمدن و فرهنگ اسلامی اهتمام می­ورزد، و شیخ ابوالحسن در سال 1986م به عنوان رئیس آن برگزیده شد.

 در سال 1377هـ به عنوان رئیس هیئت آموزش دینی در ولایت شمالی هند انتخاب شد. در سال 1380هـ به عنوان عضوی در مجلس مؤسسه‌ی رابطه­ی جهان اسلامی در مکه انتخاب گردید، و همچنین به عنوان یکی از اعضای مجلس شورای عالی دانشگاه اسلامی مدینه­ی منوره منصوب شد. و همانطور با مجموعه­ا­ی از علماء که مکلف به کارگزاری پایه­های تعلیم و تربیت در دانشگاه اسلامی مدینه­ی منوره شده بودند، انتخاب گردید، و در سال 1380هـ به عنوان دبیر کل مجمع علماء انتخاب شد. باید گفت که شیخ در بخش عمده­ا­ی از سازمانها­ اعم از مجامع و مؤسسات تبلیغی و علمی در سطح جهانی به شکل مدیریت و یا عضویت در آن‌ها فعالیت می­کردو از جمله­: «رابطه­ی جهان اسلامی» و «مجلس أعلای دعوت اسلامی» در قاهره، و ریاست مرکز أکسفورد تحقیقات اسلامی، رابطه­ی دانشگاهای اسلامی و کارمند مجمع زبان عربی هر کدام از شهرهای دمشق، قاهره و عمان بوده است. و به پاس فعالیت و کارهای ارزشمندش برنده­ی جائزه­ی جهانی ملک فیصل گردید، همانگونه که  قبلا جایزه­ی سلطان برونای  را به دست آورده بود.

 در سال 1956م از سوی دانشگاه دمشق در حالی که مسافر بود به عنوان استاد مهمان از او دعوت به عمل آمد، و در آنجا سخنرانی­هایی را تحت عنوان «مدرن و نوسازی» و «مصلحان و نوآوران» تقدیم نمود، که بعدا به کتاب بزرگش به نام «رجال الفکر و الدعوة فی الاسلام» ضمیمه گردید. و در سال 1963م در دانشگاه اسلامی مدینه­ی منوره بنا به درخواست نائب رئیس آن دانشگاه عالی­جناب استاد عبدالعزیز بن عبدالله بن باز سخنرانی‌هایی را تقدیم حضّار کرد، که به صورت کتابی در آمد و تحت عنوان «النبوة و الانبیاء فی ضوء القرآن» به چاپ رسید.

و در سال 1968م مبنی بر دعوت وزیر معارف سعودی، از او جهت مشارکت در موضوع بررسی طرح و برنامه­ی دانشکده­ی شریعت به ریاض عزیمت کرد، و در آنجا هم در دانشگاه و هم در مؤسسه­ی آموزش عالی معلمین چندین سخنرانی را تقدیم کرد که برخی از آن‌ها به کتاب «نحو التربیة ­الاسلامیة­ الحرة فی­ الحکومات والبلاد الاسلامیة» ضمیمه شد.   

 زندگی ژورنالیستی:

همانا دانشگاه «ندوة العلما» دو مجله‌ را منتشر می‌کرد که‌ امام در سال 1932م به‌ عنوان عضوی از اعضای مجله‌ی «الضیاء» در آمد که‌ به‌ زبان عربی منتشر می‌شد و در سال 1940م همچون عضوی در مجله‌ی «الندوة» شرکت نمود که‌ به‌ زبان اردویی به‌ چاپ می‌رسید و در سال 1948م شخصا مجله‌ی «التعمیر»­­ را منتشر کرد.

استاد در فاصله­ی میانی سالهای 59 - 1958م مدیریت افتتاح مجله­ی «المسلمون» را به عهده داشت که‌ از دمشق منتشر می‌شد، که در سالهای اخیر به‌ نام «ردّة ولا أبابکر لها» منتشر ­شد، همانگونه که‌ در مجله­ی «الفتح» به‌ مدیریت استاد محب الدین خطیب، مقالاتی را عرضه‌ نمود.

استاد در سال 1962م بر‌ روزنامه­ی «ندای ملت» که به زبان اردویی منتشر می­شد، اشراف و نظارت می­کرد، وی همچنان ناظر و مدیر کل هر یک از مجله­ و روزنامه­های ذیل بود که‌ از  دانشگاه «ندوة العلما» صادر می‌شدند:

1-    مجله‌ی «البعث الاسلامی» که‌ در سال 1955م به‌ عربی منتشر ‌شد.

2-    روزنامه­ی «الرائد» که‌ در سال 1959م به‌ عربی منتشر ‌شد.

3-    روزنامه­ی «تعمیر حیات» که‌ در سال 1963م به‌ اردویی منتشر ‌شد.

4-    مجله­ی انگلیسی The Fragranceکه‌ در سال 1998م شروع به‌ کار نمود.

و همچنین ناظر و مدیر کل هر یک از مجله­های ذیل نیز بودند:

1-    مجله‌ی «معارف» که‌ دارالمصنفین در أعظم کره‌ آن‌را به‌ زبان اردویی منتشر می‌کرد.

2-    مجله­ی «الأدب الاسلامی» که‌ از سوی رابطه­ی تمدن اسلامی و جهانی مکتب کشورهای عربی منتشر می‌شد.

3-    مجله­ی «کاروان ادب» که‌ رابطه­ی تمدن اسلامی و جهانی مکتب کشورهای شبه قاره­ی هندوستان آن‌را منتشر می‌کرد.

سفرهای دعوتگری:

امام ندوی در سال 1935م به منظور دعوت کردن دکتر أمبیدکر به دین اسلام، که رئیس پاریاها (طبقه­ی نجس هند) است، عازم بمبئی گردید.

در سال 1939م به یک گشت و سفر تحقیقی و مطالعاتی به‌ مراکز دینی هند اقدام نمود.

در سال1947م به سفر حج رفت که‌ این، اولین سفر استاد به خارج از هند بود؛ او شش ماه در حجاز ماندگار شد و‌ در این فاصله‌ توانست که‌ رساله و پیام سفارشی‌ خود به نمایندگان کشورهای اسلامی را به چاپ برساند که‌ به‌ عنوان بهترین معرّف و شناسنامه‌ی نویسنده در حجاز قلمداد می‌شود.

  در سال 1951م برای بار دوم به سفر حج مشرف گردید و در آنجا به‌ شکل خاصی با فرهنگیان و نویسندگان آشنا گردید و در رادیو جدّه حلقاتی از احادیث را تحت عنوان «فاصله­ی جهان و جزیره العرب» پخش و تقدیم  نمود، و با همان روال به کرّات از سرزمین و کشورهای عربی دیدار به عمل آورد.

در سال 1951م برای بار اول عازم مصر شد که قبل از رسیدنش، کتاب «ما ذا خسر العالم بانحطاط المسلمین» به دست محافل و طبقات علمی، دینی، تبلیغی و فرهنگی رسیده بود، که آن نیز بهترین  شناسنامه و وسیله­ی شناخت ایشان به حساب می­آید. استاد حدود شش ماه در قاهره اقامت گزید، و مجموعه­ای أحادیث و سخنرانی را­ در کانون‌­ها، مجامع و محافل مختلف علمی تقدیم کرد، طوری که با جوانان و طوایف و اقشار مختلف جدید و قدیم مصر به خوبی آشنا شد، و توجه و نظر آن‌ها را به خود جلب کرد، و در آنجا با علمای اعلام ملاقات و دیدار داشت. و از جمله مهم‌ترین حدیث­هایش که در قالب سخنرانی تقدیم نموده است به شرح ذیل می­باشد:

1-    سخنرانی دار الشبان مسلمین تحت عنوان «الاسلام علی مفترق الطرق».

2-    سخنرانی در جشنواره­ای که دبیرکل جمعیات جوانان مسلمین به منظور تجلیل و اکرام از او آن‌را برگزار کرد، تحت عنوان «الدعوة الاسلامیة و تطوراتها فی الهند».

3-    سخنرانی درباره­ی: «شعر اقبال و رسالتش» که در دانشگاه دارالعلوم تقدیم کرد.

4-    سخنرانی بعنوان: «الانسان الکامل فی نظر الدکتور محمد اقبال» که در دانشگاه «الفؤاد الاول» تقدیم نمود، اضافه‌ بر چندین سخنرانی دیگر که در شماری از مراکز تبلیغی و مجامع مختلف تقدیم کرده است. و در همان سفر مصر یکی از رساله­هایش به عنوان «اسمعی یا مصر» منتشر گردید، که شهید اسلام سید قطب رحمه الله  بعد از مطالعه­ی آن بر عنوانش چنین افزود و گفت: کتاب «اسمعی یا مصر» را خواندم و ای کاش اهل مصر آن را می­شنیدند.

استاد ابوالحسن ندوی سپس اقدام به یک دوره گشت و گزار نمود و از بخش عمده­ای از روستاها دیدار به عمل آورد که‌ از جمله­ی آن‌ها روستاهای قناطر الخیریه، طنطا، بنها، حامول، حلوان، سنتریس، محله الکبری، نکله، عزیزیه، قویسنا و نبروه می‌باشند.

در همان سفر دوره­ای از کشورهای سودان، شام، قدس و اردن دیدار به عمل آورد؛ او در سودان با شماری از شخصیتها و مشاهیر آنجا ملاقات داشت. در شام 48 روز ماندگار شد که 24 روز آن‌را در دمشق گذراند- و در بقیه از حمص، حماه، معرة النعمان، حلب و حارم دیدار به‌ عمل آورد؛ آری چنین سفری رخصت و فرصتی بود برای اتصال و پیوند امام ندوی از نزدیک با اصناف و اقشار مختلف علمی، دینی و فرهنگی آنجا، بویژه دیدار و مقابله با شخصیتهای بزرگ و تبادل آراء با آنها، از مؤسسات و مراکز مهم علمی و فرهنگی شام دیدار به عمل آورد. و در محل دانشگاه دمشق یک سخنرانی تحت عنوان «شهادت علم و تاریخ در قضیه­ی فلسطین» تقدیم کرد.

در فلسطین به زیارت بیت المقدس رفت و به‌ زیارت مسجد الاقصی نایل آمد، که‌ روزهای پایانی رمضان و نماز عید فطر را در آنجا به سر برد، و همچنین به مهمانی شهر الخلیل و بیت اللحم رفت، که همه­ی خاطرات و یاداشت‌­هایش در آن سفر طولانی زیر عنوان «مذکرات سائح فی الشرق الاوسط» به چاپ رسیده است.

امام ندوی در سال 1956م برای بار دوم به عنوان استاد مهمان در دانشگاه شریعت دمشق از شام دیدار به عمل آورد، و در آنجا سه ماه ماندگار شد که پیوسته در این مدت علاقه و ارتباط خود را با دانشمندان، نویسندگان، متفکران و رهبران حرکتها، منظمات و تشکلهای اسلامی دمشقی نگسست، و همچنین او به استثنای سخنرانیهای اساسی و مهمی که در دانشگاه در حول و حوش «اصلاح و نوسازی» و «مصلحین و نوسازان»، تقدیم کرد، نیز حلقاتی از احادیث و مواعظ عبرت انگیز دیگر از طریق امواج رادیو سوریه به گوش مردم جهان رسانید، که اولین حدیثش از طریق آن رادیو تحت عنوان: «بشنو ای سوریه!» و دیگر سخنرانیش در حلب با عنوان: «نیازمندی ما به ایمان جدید» و نیز خطابی در کنفرانس اسلامی دمشق با عنوان: «ارتباط قضیه­ی فلسطین با بیداری اسلامی» و خطاب دیگرش در برابر مدرسین دینی در دانشگاه دمشق تقدیم کرد. و در سال 1964م برای بار سوم و نیز سال 1973م برای بار چهارم فقط به اندازه­ی نصفی از شب به شام سفر کرد. در سفر سال 1956م به لبنان از بیروت، قلمون، طرابلس نیز دیدار به عمل آورد، همانطور که‌ در آن سفر با شخصیتهای دینی و علمی و رهبران حرکتهای دینی ملاقات و دیدار داشت، و در بیروت از مرکز عباد الرحمان و دانشکده­ی شریعت دیدار كرد، و همچین در  فضای  ییلاقی و صحرایی ملک سعود- که محل اجتماعات و همایش­ها است- یک سخنرانی را تحت عنوان: «ممکن نیست که ملتها بر اساس و مبنای فرهنگ و قوانین دنیوی با خرّمی زندگی کنند، بلکه زندگی سعادتمندانه­ی آن‌ها بر اساس و مبنای رسالت آسمانی می­باشد  و همین رسالت است که روح و ویژگیهای آن‌ها را تحکیم می‌بخشد»، عرضه‌ نمود. امام ندوی در طرابلس از مدرسه­ی آموزش عالی، مرکز مولویه، مدرسه­ی غزالی، مدرسه­ی ابن خلدون و... دیدار به عمل آورد.

استاد در همان سفر (سال 1956م) مهمان ترکیه شد و دو هفته در آنجا ماندگار شد که یادداشت‌ها و خاطراتش را تحت عنوان: «أسبوعان فی ترکیا الحبیبة» به چاپ رسید، و سپس برای چندمین بار در سالهای 1964، 1986، 1989، 1993 و 1996م برای سفر به ترکیه موفق گردید، و این چهار سفر اخیر او بدانجا بخاطر حضور در کنفرانس­های رابطه­ی فرهنگ اسلامی و جهانی به وقوع پیوست.

 استاد در سال 1962م به کویت سفر کرد و سخنرانی رسا و زیبایش را در آنجا تحت عنوان: «گوش بده ای گل صحراء» تقدیم کرد، و سپس در سالهای 1968، 1983 و 1987م باز موفق به سفر کویت گردید، و در سال 1974م بنا به دعوت حاکم شارقه امیر سلطان بن محمد قاسمی، مهمان امارات عربی متحده شد و بعدا در سالهای 1976، 1983، 1988 و 1993م نیز به آنجا سفر کرد، و سال 1990م برای حضوریابی در کنگره­ی سیره­ی نبوی به قطر رفت و مهمترین سخنرانی‌هایی که امام ندوی در خلیج عربی تقدیم نمود در یک مجموعه مقاله تحت عنوان «احادیث صریحة مع اخواننا المسلمین» به چاپ رسید.

و در سال 1973م به همراه هیئتی از رابطه­ی عالم اسلامی راهی کشورهای افغانستان، ایران، لبنان، سوریه‌، اردن و عراق گردید- که برای اولین بار در سال 1956م به عراق سفر کرد- و در هر کدام از این کشورها سخنرانی و گفتار و احادیثی داشت؛ گفتنی است که‌ خاطرات این سفر نیز به صورت کتابی تحت عنوان «من نهر کابل الی نهر الیرموک» به چاپ رسیده‌ است.

در سال 1984م بنا به دعوت مؤسسه­ی آل بیت راهی اردن شد و در دانشگاه یرموک و دانشکده‌ی علوم عربی و... سخنرانیهایی را تقدیم نمودند. و در همان سال –بنا به دعوت وزیر آموزش و پرورش یمن- از  صنعاء دیدار به عمل آورد، و در دانشگاه صنعاء و دانشکده­ی هوایی و مرکز زرهی و برخی از جوامع، سخنرانیهایی را تقدیم کرد، که مهم­ترین سخنرانیهایش در این دو سفر تحت عنوان «نفحات الایمان صنعاء وعمان» به چاپ رسیده‌ است.

در سال 1976م بنا به دعوت مجمع رابطه­ی دانشگاه‌های اسلامی به مغرب اقصی سفر کرد و خاطراتش در این سفر به تحت عنوان «اسبوعان فی المغرب الاقصی» به چاپ رسانید. و سال 1982 و سپس 1986م  برای حضور در مجمع فکر اسلامی راهی جزایر گردید.

در سال 1960 به برما و سال 1964 و سپس 1978م بنا به دعوت مؤسسه­ی رابطه­ی جهان اسلامی برای حضور در اولین کنگره­ی آسیائی راهی پاکستان شد، و سپس در سالهای 1980 و 1986م دوباره به پاکستان رفت -که احادیث و سخنرانیهایش در دو مجموعه به زبان اردویی تحت عنوان «أحادیث پاکستان» و «تحفه پاکستان» به چاپ رسیده است، و سال 1982م به سریلانکا و سال 1984 به بنگلادش سفر کرد، و سخنرانیهای او در آنجا به زبان اردویی تحت عنوان «تحفه مشرق» به چاپ رسید.

اولین سفرش به اروپا در سال 1963م به وقوع پیوست، که در این سفر از ژنیف، لوزان، برن، پاریس، لندن، کیمرچ، آکسفورد، گلاسگو و إیدامیرا دیدار به عمل آورد، و در هر یک از دانشگاه‌های إیدامیرا و لندن و گردهماییهای مربوط به مسلمانان رهنمونی و سخنرانی­های را تقدیم کرد، و در همین سفر از برخی شهرهای اسپانیا از جمله مادرید، طلیطله، اشبیلیه، قرطبه، غرناطه دیدار به عمل آورد.

سفر دومش به اروپا سال 1964م به وقوع پیوست، که در آن سفر از شهرهای لندن، برلین، آخن و میونگ و بون دیدار به عمل آورد، و سفر سوم امام ندوی به اروپا در سال 1969م بنا به دعوت مرکز اسلامی ژنیف از او صورت گرفت، که در آن سفر از شهرهای ژنیف، لندن، برمنگهم، مانچستر، بلیک و برن شیفلد، دیوزبری، لیدس و گلاسگو دیدار به‌ عمل آورد و در هر یک از آن‌ها سخنرانی نمود، یکی از این سخنرانیها در دانشگاه برمنگهم و دیگری در دانشگاه لیدس ارائه‌ داده‌ شد، که أحادیث و سخنرانیایش در اروپا تحت عنوان «حدیث مع الغرب» به چاپ رسیده‌ است.

در سال 1983م برای بار چهارم به لندن سفر کرد که‌ به مناسبت تأسیس مرکز تحقیقات اسلامی در آکسفورد به وقوع پیوست، و در آنجا مقاله­ی ارزشمند و ماندگاری تحت عنوان «اسلام و غرب» تقدیم نمودند، سپس چندین بار به انگلیس رفت و در سال 1985م عازم بلژیک گردید، و سال 1977م بنا به دعوت دانشجویان مسلمان آمریکا و کاندا به این دو کشور سفر کرد، و از شهرهای نیویورک، اندیانابولس، بلومنگتن، مین­هاتن، نیویورک ستی، شیکاگو، جرسی ستی، فلادلفیا، بالتیمور، بوستن، دترایت، سالت لیک ستی، سان­فرانسسکو، سان­جوزی، لوس­إنجلس، مونتریال، تورنتو و واشنطن دیدار به عمل آورد، و نیز در هر یک از دانشگاه‌های کلومبیا، هارورد، دترایت، جنوب کالیفرنیا و دانشگاه أوتا، همچنین در نمازخانه­ی سازمان ملل متحد و در همایشهای مخصوص به مسلمانان حدیث و سخنرانی تقدیم نمودند، که مهم­ترین سخنرانیهایش در این سفر در کتابی تحت عنوان «احادیث صریحه فی أمریکا» به چاپ رسیده‌، و بار دیگر در سال 1993م به أمریکا سفر کرد.

در سال 1987م بنا به دعوت حرکت «أبیم» -که‌ حرکت جوانان مسلمان بود- به مالیزیا سفر کرد، و از کوالالامپور و کوالاترنکانو دیدار به عمل آورد، و در دانشگاه وطنی، دانشگاه تکنولوژی، دانشگاه مالزی و دانشگاه اسلامی جهانی، مرکز حرکت «أبیم»، مرکز حزب اسلامی، آموزشگاه تربیت اسلامی و در اجتماعات و جوامع عمومی مسلمانان، مقاله و سخنرانی­هایی را تقدیم کرد و آن‌ها را از فیوضات علمی خود بهرمند ساخت.

و در سال1993م به تاشکند، سمرقند، خرتنک و بخاری به مناسبت تأسیس مرکز علمی به عنوان یادبود امام بخاری، سفر نمود.

نوشته‌های علمی و ادبی

امام رحمه الله  از قلم روان و رسایی برخوردار بود، ایشان حدود دویست نوشته‌، رساله‌ و مقاله‌ را به‌ رشته‌ی تحریر درآوردند که‌ تعدادی از آن‌ها به‌ زبان‌های دیگر ترجمه‌ شدند، مشهورترین کتاب‌های ایشان عبارتند از:

1-    ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمين- انجمن تأليف، ترجمه‌ و نشر در قاهرة- مصر 1369هـ برابر با 1950م.. سپس چاپ دوم آن به‌ بازار آمد که‌ از جانب «جماعت أزهر برای نشر و تأليف» 1370هـ 1951م به‌ چاپ رسید، سپس چاپ‌های متوالی آن به‌ شکل گسترده‌ای به‌ بازار آمد و به‌ زبان انگلیسی ترجمه‌ شد که‌ در جامعه‌ی بنجاب در لاهور- پاكستان منتشر شد، همان‌گونه‌ که‌ چاپ اردویی آن نیز در طبعة لكهنؤ هند به‌ چاپ رسید.

2-    صورتان متضادتان لنتائج جهود الرسول صلی الله علیه و آله و سلم  الدعوية والتربوية وسيرة الجيل المثالي الأول عند أهل السنة والشيعة الإمامية- مجمع إسلامي علمي- هند.

3-    أحاديث صريحة في أمريكا – مؤسسه‌ الرسالة- بيروت- لبنان.

4-    أحاديث صريحة مع إخواننا العرب والمسلمين دار عرفات مرکز ترجمه و نشر و توزيع- رای بريلي- هند- دار الصحوة قاهرة- مصر 1405-1985م.

5-    إذا هبت ريح الإيمان –مؤسسه‌ الرسالة- بيروت- لبنان.

6-    الأركان الأربعة في ضوء الكتاب والسنة- دار القلم- كويت.

7-    أريد أن أتحدث إلى الإخوان- مجمع اسلامی علمي- هند.

8-    أسبوعان في المغرب الأقصى – انتشارات الرسالة- رباط- مغرب.

9-    الإسلام أثره في الحضارة وضله على الإنسانية- مجمع اسلامی علمي- هند.

10-  الإسلام في عالم متغير –بحوث إسلامية قيمة- انتشارات: الحياة- بيروت- لبنان.

11-  الإسلام والمستشرقون –مجمع اسلامی علمي- هند.

12-  إلى الإسلام من جديد –دار القلم- دمشق- سوريا.

13-  الإمام الذي لم يوف حقه من الإنصاف والاعتراف به (أحمد بن عرفان الشهيد) - مجمع اسلامی عالمي- هند.

14-  بين الدين والمدينة- مؤسسه‌ الرسالة- دمشق- سوريا.

15-  التفسير السياسي للإسلام في مرآة كتابات –(الأستاذ أبی الأعلى المودودی وسيد قطب) - مجمع اسلامی علمي- رای بريل- هند.

16-  حاجة البشرية إلى معرفة صحيحة ومجمع إسلامي –دار الصحوة- قاهرة- مصر.

17-  الحضارة الغربية الوافدة وأثرها في الجيل المثقف كما يراه شاعر الند الكبير لسان العصر (السيد أكبر حسين الإله آبادي) -رابطة الأدب الإسلامي العالمية- لكهنؤ- هند.

18-  الداعية الكبير الشيخ محمد إلياس الكاندهلوي ودعوته –المركز العالمي العربي للكتاب- الشارقة الإمارات العربية المتحدة.

19-  الدعوة والداعية مسئولية وتاريخ –رابطة العالم الإسلامي- مكة المكرمة.

20-  دور الإسلام الإصلاحي الجذري في مجال العلوم الإنسانية –دار الصحوة- قاهرة 1408هـ- 1988م.

21-  ربانية لا رهبانية – مجمع اسلامی علمي- هند.

22-  رجال الفكر والدعوة في الإسلام –دار القلم-كويت.

23-  رسائل الإعلام (هفتاد رساله‌ می‌باشد که‌ متعلق به‌ پنجاه نویسنده‌ است و برای حضرت استاد ابوالحسن ندوی ارسال شده‌ است) - مجمع اسلامی علمي- هند- دار الصحوة- قاهره‌- مصر 1405هـ 1985م.

24-  رسالة التوحيد –مؤسسة الصحافة والنشر في ندوة العلماء- هند.

25-  روائع إقبال –دار القلم- كويت.

26-  روائع من أدب الدعوة في القرآن والسيرة- كلية اللغة العربية بدار العلوم لندوة العلماء -لكهنؤ- هند- دار القلم- كويت- چاپ سوم 1405هـ-1985م.

27-  سيرة خاتم النبيين (للأطفال)- مؤسسة الرسالة- بيروت.

28-  قصص النبيين (للأطفال) –مؤسسة الرسالة- بيروت- لبنان.

29-  السيرة النبوية –دار الشروق- جدة.

30-  شاعر الإسلام الدكتور محمد إقبال –مطبعة دار الكتاب العربي.

31-  شخصيات وكتب –دار القلم- دمشق.

32-  الصراع بين الإيمان والمادية –دار القلم- كويت.

33-  الصراع بين الفكرة الإسلامية والفكرة الغربية في الأقطار الإسلامية –دار القلم- كويت- دار الندوة للتوزيع –لبنان- چاپ دوم 1388هـ- 1968م.

34-  صلاح الدين الأيوبي –دار عرفات للترجمة والنشر –رای برايلي- هند- دار الصحوة- قاهره‌- مصر 1991م.

35-  الطريق إلى السعادة والقيادة للدول والمجتمعات الإسلامية الحرة –مؤسسة الرسالة- بيروت لبنان.

36-  الطريق إلى المدينة المنورة- مجمع اسلامی علمي- هند.

37-  عاصفة يواجهها العالم الإسلامي والعربي- مجمع اسلامی علمي- هند.

38-  العرب والإسلام –مجمع اسلامی علمي- هند.

39-  العقيدة والعبادة والسلوك –مجمع اسلامي- هند.

40-  في مسيرة الحياة ( 3 أجزاء )– دار القلم- دمشق- سوريا.

41-  القادياني والقاديانية – الدار السعدية للنشر- جدة- سعودية.

42-  القراءة الراشدة (للأطفال)- مؤسسة الصحافة والنشر بدار العلوم لندوة العلماء- هند.

43-  القرن الخامس عشر الهجري الجديد في ضوء التاريخ والواقع -مجمع اسلامی علمي- هند.

44-  قصص من التاريخ الإسلامي (للأطفال)- من منشورات رابطة الأدب الإسلامي العالمية –دار البشير- عمان، أردن- 1418هـ- 1997م.

45-  قيمة الأمة الإسلامية بين الأمم- وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية بدولة قطر.

46-  كيف ينظر المسلمون إلى الحجاز والجزيرة العربية –دار الاعتصام- قاهره‌- مصر.

47-  محمد رسول الله صلى الله عليه وسلم الرسول الأعظم وصاحب المنة الكبرى على العالم، ومسئولية العلام المتمدن المنصف الأدبية والخلقية نحوه- دار عرفات للترجمة والنشر –رای بريلي- هند.

48-  مختارات من أدب العرب - دار الشروق- جدة- سعوديه‌.

49-  المدخل إلى دراسات الحديث- مجمع اسلامی علمي- هند.

50-  المدخل إلى الدراسات القرآنية- مجمع اسلامی علمي- هند- دار الصحوة- قاهره‌- مصر 1406هـ- 1986م.

51-  مذكرات سائح في الشرق العربي- مؤسسة الرسالة- بيروت- لبنان.

52-  المرتضى (سيرة أمير المؤمنين علی بن أبی طالب رضی الله عنه) –دار القلم- دمشق- سوريا.

53-  المسلمون تجاه الحضارة الغربية- دار المجتمع للنشر والتوزيع- جدة- سعوديه‌.

54-  المسلمون في الهند- المجمع الإسلامي العلمي- هند.

55-  المسلمون ودورهم – مكتبة الأمل- كويت.

56-  المسلمون وقضية فلسطين- الدار الكويتية للطباعة والنشر- كويت.

57-  المعهد العالي للدعوة والفكر الإسلامي- دار العلوم لندوة العلماء- هند.

58-  من نفحات القرن الأول- مكتبة الإسلام- لكهنؤ- هند.

59-  من نهر كابل إلى نهر اليرموك –مؤسسة الرسالة- بيروت- لبنان.

60-  موقف العالم الإسلامي تجاه الحضارة الغربية- مجمع اسلامی علمي- هند.

61-  النبوة والأنبياء في ضوء القرآن-دار القلم- دمشق-سوريا.

62-  النبي الخاتم-المجمع الإسلامي- هند.

63-  نظرات في الأدب-من منشورات رابطة الأدب الإسلامي العالمية-دار البشير- عمان- أردن- 1411هـ-1990م.

64-  نفحات الإيمان بين صنعاء وعمان- مجمع اسلامی عالمي- هند- دار الصحوة- قاهره‌ مصر 1405هـ- 1985م.

65-  واقع العالم الإسلامي وما هو الطريق السديد لمواجهته وإصلاحه- دار عرفات للترجمة والنشر- رای برايلي- هند.

موضع و موقفهای به یاد ماندنی

زمانی­که هندوستان می‌خواست قانونی را برای أحوال شخصی صادر نماید و بر تمام شهروندان هندی حتی مسلمانان  تعمیم و فراگیر کند، به رغم اینکه آن قانون متضمن موادی بود که با برخی از احکام شرعی اسلام متناقض و متضاد بود؛ امام ندوی برای منع صدور آن قانون خردمندانه کوشید و نامه­ای را برای گاندی نوشت، ولی قبل از اینکه گاندی نامه را بخواند، کشته شد و امام ندوی تصمیم گرفت که با راجییف گاندی دیدار و گفتگو نماید که به عنوان قائم مقام گاندی منصوب شده بود، و با او به مقابله و گفت­گو پرداخت و با منطق و حکمت خویش او را برای درخواست مسلمانان قانع و راضی نمود، گاندی طبق مطالب و در خواست مسلمانان پاسخ داد و اعضای حزبش را به عزل از عضویت حزب تهدید کرد که‌ اگر به قانونی که مسلمانان می‌خواهند رأی ندهند، در نتیجته‌ رأی‌گیری بر آن قانون بر حسب میل و رغبت مسلمانان صورت پذیرفت.

در زندگانی امام ندوی موضع و موقفهایی هست که حاوی درس و عبرت زیادی برای مبلغان و دعوتگران می‌باشد، از جمله­ آنکه‌ شیخ یوسف قرضاوی آن­را نقل می­کند و می­گوید: به یاد دارم که امام ندوی سی سال قبل در قطر مهمان ما شد، که از کمبود منبع درآمد و واردات «دار العلوم» در «ندوة العلماء» گله و شکایت داشت، یکی از برادران حاضر در آنجا چنین پیشنهاد کرد و گفت: حلّ مشکل این است که پیش برخی از بزرگ مردان و تاجران کلان برویم و شرایط و اوضاع «دار العلوم» را برای آن‌ها توضیح دهیم و از آن‌ها درخواست کمک نمائیم، امام ندوی گفت: نمی‌توانم چنین کاری را بکنم! از او پرسیدیم چرا نمی‌توانی؟ گفت: این مردم مریض هستند و بیماری­شان دنیا پرستی و محبت آن است، و ما دکتر و معالج آن‌ها هستیم از این‌رو ممکن نیست که دکتری بیمارش را مداوا کند در حالی - که دست یاری را به سوی او دراز نموده‌ است! بدون پرده یعنی گرفتن مادیات از بیماری که‌ مبتلا بدان­ است!

ما گفتیم که شما آن کمک­ها را برای خود نمی‌خواهید، بلکه برای دانشگاه، معلمان و متعلمان می‌خواهید که به‌ بقاء و دوام آنان کمک نمایید. امام ندوی گفت: آن‌ها فرق قائل نیستند میان اینکه برای خود بخواهی یا برای دیگران، مادامی که شما جوینده و گیرنده باشید!! و به یاد دارم که ما در ماه مبارک رمضان قرار گرفته بودیم و در آن موقع بدو گفتیم تا دهه­ی آخر رمضان میان ما بمان، ما به جای تو به کار دشوار التماس و درخواست از مردم می‌پردازیم. گفت: راستی من در دهه­ی آخر رمضان قرار و برنامه­ای دارم که به هیچ وجه نمی‌خواهم آن­را بشکنم و از آن تخلف نمایم، او افزود: آن دهه­ی آخر فرصتی است برای من تا میان خود و پروردگارم رشته­ی ارتباط روحی و معنوی را محکم سازم. و ما دریافتیم که آن مرد در قبال خداوندU هیئت و کیفیتی دارد که هیچ کار و مشغلتی نمی‌تواند او را از آن باز دارد، پس او را برای پرداختن به خواست خویش آزاد گذاشتیم، حال­ آنکه کوشیدیم که از او تقلید نمائیم، ولی نتوانستیم، زیرا هر کس موفق به أنجام کارهایی می‌شود که برای آن آفریده شده است.

دکتر عبدالقدوس ابو صالح (جانشین امام ندوی در ریاست رابطه­ی اسلامی) می­گوید: من چون با عالیجناب امام ندوی رحمه الله  هم­موقف بودم، مرا بر آن نهاد که تمام عمر خود را وقف تمدن اسلامی و رابطه­ی جهانی آن کنم، کار به آنجا رسید که رابطه­ اسلامی، کنفرانس هیئت عام سوم را در شهر استانبول تشکیل داد در حالی که من برای ارضاء برخی از اعضای رابطه با صعوبت و سختی مواجه شده بودم و از امام ندوی درخواست کردم که یک گفتگوی دو جانبه و خصوصی را داشته باشیم تا او را  از رنج و مشقت­هایی که من در پست ریاستی مکتب کشورهای عربی به عنوان نائب او متحمل می­شوم، آگاه کنم، لذا از او خواهش کردم که استعفای مرا بپذیرد. اما او از آنجا که متانت و سعه­ی صدرش  مشهور و زبان­زد خاص و عام بود، از شنیدن چنین سخنی جا جست و برخواست و به من گفت: اگر به‌ منزل من می‌آمدید، خواهی دید که برای رفتن به مسجدی که فاصله‌­اش بیش از پنجا متر نیست، به‌ خاطر نداشتن وقت کافی از موتور عقب ماندگان استفاده می­کنم، و حالا که از شهر خویش به (استانبول) آمده­ام از روی اعتماد به شما و برادرانت.. مصافت صدها کیلومتر را طی کرده­ام، به خدا سوگند استعفاء نمی­دهی.. استعفاء نمی­دهی.. اما اینکه شما از پست ریاستی مکتب کشورهای اسلامی به دلیل مشکلات زیاد در رنج و عذاب هستی آن‌ها را هدف خود قرار ده و از آن‌ها نزدیکی کن. از این‌رو در برابر خشم و اعتماد بلند و والای امام ندوی چاره­ا­ی نداشتم جز آنکه با او تجدید پیمان کنم و تعهد نمایم که تا در حال حیات باشم، کارمند رابطه­ی اسلامی خواهم بود.

وفات

امام ندوی رحمه الله  در روز جمعه ماه مبارک رمضان 1420 هـ در اثنای اعتکافش در مسجد روستای خویش (تکیه) در ولایت «رای­باریلی» واقع در شمال هند وفات فرمود و در شامگاه همان­ روز تسلیم به خاک شد و در مسجدالحرام مکه نیز نماز میت به صورت غایب برای او خوانده شد.

او زمانی وفات یافت که 90 سال عمر داشت و آن عمر پر خیر را صرف علم و دانش و دعوت و تبلیغ دین نمود، باید گفت که‌ او مرد به معنای واقعی روزگار خود بود، او به همراه مشکلات و هم و غم مسلمانان زندگی می­کرد، او به وسیله­ی عقل و درایت و دورنگریش توانست که در شرایط طوفانی مهیب و زلزله­های سیاسی از جوانه­ی (شاخه­ی تازه­) اسلامی در هند، حفاظت و نگهداری کند. که‌ برخی از آن ظروف و شرایط سخت و دشوار عبارت بود از جداسازی پاکستان از هند و معانات و رنجی که مسلمانان در هند می­کشیدند از جمله‌ امتیاز دهی و جانبداری از مخالفین مسلمانها که‌ بسیار رایج بود.

 

**گرد آمده از بیش از 20 منبع**


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...