تشیع برای جواز خرافات و بدعات خویش به صحابه گرامی و گرانقدر آن حضرت اتهامات و افترائات زیادی را بستهاند که در اینجا به بخشی از افترائات تشیع بر صحابه خصوصاً بر ابن عباس و ابن عمر پرداخته میشود. خویی در کتاب البیان فی تفسیر القرآن صفحه 315 دربارهى ابن عباس چنین مینویسد: ابن عباس تا آخرین لحظهی حیات خویش بر حلت نکاح موقت پافشاری و اصرار ورزیدند ولی کسی حرف او را نپذیرفت.
این سخن یکی از افترائاتی است که بر ابن عباس بسته شده است و اگر از نظر علمی و فنی نظریه ابن عباس را کارشناسی کنیم در مییابیم که ایشان ابتداء به نکاح متعه معتقد بودند ولی بعداً رجوع کردهاند که بعداً مفصلاً آن را مطرح خواهیم ساخت. یکی دیگر از افترائاتی که بر ابن عباس بستهاند این است که میگویند: ایشان آیه: ﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم﴾ را اینگونه (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ إِلَى أَجَلٍ مُسَمّىً) تلاوت نمودند و از آن بر حلت نکاح موقت استدلال مینمودند!.
اگر به نظریات مفسرین بزرگوار و جلیل القدر نظری افکنیم در مییابیم که این یکی از دیگر حربهها و افترائات تشیع بر صحابه گرامی و گرانقدر آن حضرت است. علامه ابن جریر طبری مینویسد: در هیچ روایتی و در هیچ صحیفهای از صحف مسلمین آیه اینگونه تلاوت نشده است.
علامه شوکانی مینویسد: یکی از شرایط ثبوت آیات الهی تواتر است و این روایت بالفرض اگر از ابن عباس روایت شده باشد هرگز به تواتر نرسیده است بنابراین جزو آیات الهی نیست و از آن نمیتوان استدلال نمود.
علامه ابن تیمیه مینویسد: این روایت به حد تواتر نرسیده است و ما منکر حلت متعه در اوایل اسلام نیستیم شاید این روایت در حد اخبار آحاد پذیرفته شود ولی چون به حد تواتر نرسیده است بنابر روایات متواتر و آیات الهی منسوخ گردیده است و از آن نمیتوانیم حلت نکاح متعه را برای همیشه و تا روز قیامت ثابت نماییم و در آن آیه بیان نشده است که (أُحِلَّ لَكُمْ أن تستمتعوا بهن إِلَى أَجَلٍ مُسَمّىً) بلکه مطلق استمتاع و بهرهگیری را بیان میدارد و آن وطی با شبهه و حلال را نیز در بر میگیرد.
علامه ابوالفتح مقدسی میگوید: این نوع قرائت هرگز جزو آیات الهی نیست و آنگونه از جانب خداوند متعال نازل نگردیده است و در صحیفه اجماعی صحابه یافته نمیشود، لذا فاقد اعتبار است.
ابن عباس یکی از افرادی است که ابتدا نکاح متعه را جایز و سپس آن را حرام اعلام داشتند و این روایت مشهوری است که از او باقی مانده است و ایشان فقط در جهاد و در آن زمانی که زنان تعدادشان اندک بودند معتقد به حلت نکاح موقت بودند ولی بعداً از آن رجوع نمودند.
از حضرت ابوجمزه روایت است که ایشان میفرمایند من از ابن عباس شنیدم که در پاسخ سوال حلت نکاح موقت ایشان فرمودند: ازدواج موقت در زمانی که زنان اندک بودند و در جهاد مسلمانان شرکت داشتند و نیاز شدید و مبرمی به آن داشتند جایز بود.
این سخن که آن را به ابن عباس جناب آقای خویی نسبت دادهاند بسیار سخن نابجا و نادرستی است و علاوه بر آن ابن عباس در نزد شیعه جزو افرادی است که آیه کریمه الهی دربارهى آنان میفرماید: ﴿وَمَن كَانَ فِي هَٰذِهِۦٓ أَعۡمَىٰ فَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلٗا٧٢﴾ [الإسراء: 72]. و او را جزو سارقین بیت المال میدانند در روایتی که از زهری نقل میکنند ایشان میفرمایند از حارث شنیدم که ایشان فرمودند: حضرت علی عبدالله بن عباس را در شهر بصره به عنوان استاندار و والی گذاشتند ولی ایشان دو میلیون ریال از مال بیت المال را برداشتند و به مکه رفتند هنگامی که این سخن به حضرت علی رسید ایشان بر منبر رفتند و در حالی که گریه میکردند فرمودند: این پسر عموی رسول الله است که با آن مکانت علمی و مملکتی خود با او چنین کردند پس با دیگران که از او در درجه و مقام پایینتری هستند چه کار میکنند.
از معلی بن هلال روایت است که ایشان میفرمایند هنگامی که عبدالله بن عباس متولی بیت المال بصره بودند و آن را به تاراج بردند حضرت علی به او نامهای نوشت که در آن چنین نوشته بود: من شما را در امانت خویش شریک و سهیم کردم و هیچکس از شما بر من امینتر و نزدیکتر نبود ولی هنگامی که خیانت و رسوایی شما را در آن یافتم چنین فهمیدم که شما برای خداوند جهاد ننمودهاید بلکه برای جمعآوری مال و ثروت و زر اندوزی به جهاد رفته بودید و شما از مکاران امت محمد هستید خطبهای طولانی را نوشتهاند که در اینجا تا این مبحث بسنده شده است.
عبدالله بن عباس در جواب مینویسد: نامهی شما به دستم رسید ولی قسم به خدا که حق من از مال بیت المال از آن بیشتر بوده است و من حق خود را برداشتهام. سپس نامههای دیگر در بین حضرت علی و ابن عباس رد و بدل شده است که از ذکر آن به خاطر اطاله نشدن کلام صرف نظر میکنیم- برخی از علمای شیعه کوشیدهاند تا این روایت را ضعیف جلوه دهند ولی محسن الأمین در کتاب اعیان الشیعه آن را صحیح قرار داده است و میفرماید: انکار اخذ بیت المال توسط ابن عباس و انکار نامههای این دو به یکدیگر امری بسیار مشکل و سنگین است و در آن نیازی به روایت کشی نیست.
تشیع تنها به اتهام سرقت به ابن عباس اکتفا ننمودهاند بلکه معتقدند که حضرت علی صبحگاهان و شامگاهان فرزندان ابن عباس را لعنت و نفرین مینمودند، از فضیل بن یسار روایت است که ایشان از ابو جعفر روایت میکند: حضرت علی بن ابی طالب فرمودند: خدایا چشمان دو فرزند فلانی -ابن عباس- را کور و آنان را نفرین نما و کوری چشمان آنان را دلیلی بر کوری قلوبشان نما.
از حضرت حسن بن عباس روایت است که ابو عبدالله روایت میکنند که ما نشسته بودیم که فردی از ما به حالت تمسخر و مسخره خندید و از ما پرسید آیا میدانید چه چیزی مرا به خنده آورده است ما گفتیم خیر ما نمیدانیم ایشان گفتند ابن عباس گمان برده بود که از زمرهی افرادی است که مصداق آیه: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ﴾ [فصلت: 30]. قرار گرفته است ولی من به او گفتم آیا با ملائکه خداوند ملاقات نمودهاید و آیا آنان به شما خبر دادهاند که شما مصداق این آیه قرار میگیرید و در آخرت هیچ حزن و خوفی ندارید، ایشان گفتند مومنین با یکدیگر برادرند سپس همهی ما بر او خندیدیم.
آنچه تاکنون خواندید برخی از روایاتی بود که توسط آنها به ابن عباس اتهام میزدند او را مجروح قرار میدادند ولی از طرفی دیگر نظر و قول او را برای اباحت و حلت متعه معتبر و مستدل میدانند؟!.
افترائات تشیع بر عبدالله بن عمر رضی الله عنه
محمد تقی الحکیم در کتاب «الزواج الـموقت ودوره في حل مشكلات الجنس» در صفحه 41 مینویسد: یکی از کسانی که منکر ازدواج موقت شدهاند فرزند عمر بن الخطاب یعنی عبدالله بن عمر است از او درباره حکم نکاح موقت پرسیدند ایشان گفت: قسم به خدا ما در زمان رسول الله زنا کار نبودیم، و یک بار دیگر نیز از او پرسیدند فرمود: آن حلال است سائل به او گفت: پدرت عمر آن را حرام گردانده است عبدالله بن عمر در جواب گفت: اگر پدرم آن را حرام و رسول الله آن را حلال گردانده باشد بر ما اتباع چه کسی لازم و ضروری است، از این روایت و داستان نه تنها حلت نکاح موقت را اثبات مینمایند بلکه از آن این مسئله را نیز ثابت مینماید که حضرت عبدالله بن عمر به اجتهاد در مقابل نهی معتقد بودند و نظریه پدر خویش را قبول نداشتند، حربهی دیگری که در اینجا بکار میبندند در پاورقی مصادر و مراجع اهل سنت از جمله کتاب ترمذی را حواله میدهند در حالی که این روایت هرگز در کتابهای اهل سنت موجود نیست و این داستان دروغین در کتاب [الـمسائل الفقهية: صفحه 93 و کتاب الـمتعة] نوشته فکیکی در صفحه 54 نقل شده است که هردو مولف آن کتابها اهل تشیع هستند، روایت حلت نکاح متعه هرگز از حضرت عبدالله بن عمر ثابت نیست بلکه خلاف آن روایاتی که دال بر حرمت نکاح موقت هستند از ایشان ثابت است که در اینجا به برخی از آن روایات اشاره میشود.
1- از حضرت نافع روایت است که ایشان از حضرت عبدالله بن عمر نقل میکنند که ایشان فرمودند: آن حضرت در روز فتح خیبر از گوشت الاغ و نکاح متعه موقت ما را بازداشتند.
2- از حضرت سالم بن عبدالله روایت است که ایشان میفرمایند از پدرم در بارهی نکاح موقت سوال شد ایشان فرمودند: نکاح موقت زنا است.
3- از حضرت سالم بن عبدالله روایت است که در نزد عبدالله بن عمر به او گفتند عبدالله بن عباس نکاح موقت را جایز و حلال میدانند ایشان فرمودند: سبحان الله من گمان نمیبرم که عبدالله بن عباس به آن دستور دهند و چنین کاری را جایز بدانند، به او گفتند: او به نکاح موقت دستور و تاکید نموده است ایشان فرمودند: در آن زمان عبدالله بن عباس کودکی بیش نبود که آن حضرت ما را از آن نهی فرمودند و ما هرگز زنا را جایز نمیدانیم.
4- از عبدالله بن عمر روایت است که از او پرسیدند حکم نکاح موقت چیست ایشان فرمودند حرام است، در جواب به او گفتند: عبدالله بن عباس به آن فتوی داده است و آن را جایز قرار داده است، ایشان فرمودند قسم به خدا عبدالله بن عباس به تحقیق میداند که آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم آن را حرام گرداندند و حرمت آن را در روز خیبر اعلام داشتند.
افترائات تشیع بر اسماء بنت ابی بکر رضی الله عنهما :
تشیع برای آنکه خرافات و عقاید خلاف سنت و قرآن خویش را جایز قرار دهند کوشیدهاند تا توسط افترائات و بهتانهایی که بر صحابه میبندند نظریات خویش را به اثبات برسانند هنگامی که توسط افتراء بستن بر ابن عباس و ابن عمر رضی الله عنهم نکاح موقت را نتوانستند جایز قرار دهند توسط افترائاتی بر حضرت اسماء بنت ابی بکر میخواهند آن را ثابت و جایز قرار دهند، فکیکی در کتاب المتعه صفحه 56-57 و راغب اصفهانی در کتاب محاضرات چنین مینویسد: عبدالله بن زبیر بر عبدالله بن عباس بخاطر تحلیل متعه طعن زدند ولی ابن عباس به او گفتند از مادرت بپرس که شما فرزند پدرت هستید یا فرزند متعه ایشان، از مادرشان پرسیدند و او در جواب گفت: شما فرزند متعه هستید، ایشان این روایت کاذبانه را به منابعی همچون [العقد الفريد: 2/139، شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید: 5/822] و غیره نقل و نسبت دادهاند.
این روایت بنا به چند دلیل مردود و متروک است:
اولاً: این روایت در بحث حج و متعه الحج آمده است نه متعه النساء و نکاح موقت: مناظره و مناقشهای که صورت گرفته است دربارهى حج تمتع و جواز آن است نه اینکه آنان دربارهى نکاح موقت مناظره نمایند، در کتاب مسند احمد بن حنبل این روایت چنین وارد شده است که عبدالله بن زبیر فرمودند: فقط به ادای حج مفرد بپردازید و قول او- ابن عباس- را ترک نمایید حضرت عبدالله ابن عباس فرمودند آیا مادرت را از جواز حج تمتع نمیپرسید، از مادرش پرسیدند و او فرمود حضرت عبدالله بن عباس بر حق است و قول او معتبر است.
ثانیاً: اگر به کتابهای سیرت و تاریخ بنگریم در مییابیم که زبیر در جوانى و حالت بکارت با حضرت اسماء ازدواج نمودند و بعد از وفات زبیر اصلاً ازدواج ننمودهاند.
ثالثاً: حضرت اسماء بنت ابی بکر در قباء عبدالله بن زبیر را وضع حمل نمودند و متعه بعد از هجرت و قبل از جنگ خیبر رایج شده بود و در آن زمانی که اسماء حامله بودند نکاح موقت هرگز نبوده است پس چگونه امکان دارد که عبدالله بن زبیر فرزند نکاح موقت باشد و اگر در آن زمان نکاح موقت میبود باید بنا به حدیث آن حضرت که فرمودند: زنانی که به وسیله نکاح موقت ازدواج کردهاید طلاق دهید. او را نیز طلاق میداد، ولی طلاق او در هیچ کتابی ثابت نیست.
رابعاً: اگر به کتاب محاضرات الادباء و محاورات الشعراء راغب اصفهانی بنگریم میبینیم که این روایت در آنجا بدون سند همچون قصهای نقل گردیده است که فاقد اعتبار و ارزش است زیرا که سخنان بدون سند فاقد اعتبارند.
روش استدلال تشیع از آیه: ﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ فََٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةٗ﴾
علماء و اندیشمندان تشیع از آیه فوق به حلت نکاح موقت فتوی دادهاند و آن را قویترین و مستدلترین آیه بر حلت نکاح موقت میدانند ولی این استدلال بنا به دلایل زیر باطل است:
اولاً: این آیه جزیی از آیاتی است که دربارهى نکاح و ازدواج دائم نازل گردیدهاند لذا آن نیز بیانگر نکاح دائم است نه نکاح موقت آنجایی که خداوند متعال میفرماید: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمۡ أُمَّهَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُمۡ وَعَمَّٰتُكُمۡ وَخَٰلَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُ ٱلۡأَخِ وَبَنَاتُ ٱلۡأُخۡتِ وَأُمَّهَٰتُكُمُ ٱلَّٰتِيٓ أَرۡضَعۡنَكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُم مِّنَ ٱلرَّضَٰعَةِ وَأُمَّهَٰتُ نِسَآئِكُمۡ وَرَبَٰٓئِبُكُمُ ٱلَّٰتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ ٱلَّٰتِي دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمۡ تَكُونُواْ دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ وَحَلَٰٓئِلُ أَبۡنَآئِكُمُ ٱلَّذِينَ مِنۡ أَصۡلَٰبِكُمۡ وَأَن تَجۡمَعُواْ بَيۡنَ ٱلۡأُخۡتَيۡنِ إِلَّا مَا قَدۡ سَلَفَۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٢٣﴾ [النساء: 23].
ثانیاً: زنی که با آن عقد ازدواج موقت بسته میشود در نزد تشیع زوجه و ملک یمین به حساب نمیرود و جزو ازواجی که از آنان ارث برده شود نیز به شمار نمیرود و نسب نیز از آن ثابت نمیشود چنانچه در کتابهای همچون [الفروع الكافي: 2/43 التهذيب: 2/188 الاستبصار: 3/147 وسائل الشيعة: 14/446] از محمد بن مسلم روایت نقل میکنند که ایشان از امام جعفر صادق شنیدند که ایشان دربارهى زنان نکاح متعه چنین میگفتند: آن زن جزو زنان اربعهای که در قرآن مجید ذکر شده است به شمار نمیرود و آن زن نیازی به طلاق ندارد بدون طلاق پس از اتمام عقد قرارداد و ایام ازدواج خود به خود جدا میشود و آن زن به وسیله این نکاح میراث نیز نمیبرد، و در روایتی دیگر از ابوبصیر نقل شده است که ایشان میفرمایند از امام جعفر صادق دربارهى زنانی که توسط نکاح موقت ازدواج شدهاند پرسیده شد آیا آن زنان جزو زنان چهارگانهای که ذکر آن در قرآن آمده است میباشند؟ ایشان فرمودند خیر.
و در روایت زراره بن اعین از امام جعفر صادق چنین آمده است در نزد امام جعفر صادق دربارهى زنانی که توسط ازدواج موقت به عقد نکاح آمده پرسیده شد آیا آنان جزو زنان چهار گانهاند ایشان فرمودند: اگر میخواهی میتوانید هزار زن را به عقد نکاح موقت در بیاورید زیرا که آنان به اجاره گرفته شدهاند.
اگر واقعا آنان جزو زوجات و همسران به شمار میرفتند هرگز ازدواج با بیش از چهار تن از آنان بنا به آیه:
﴿فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَ﴾ [النساء: 3].
جایز نبود بنابراین آنان زوجه نیستند و حکم آن را نیز نمیگیرند و جزو زنان زنا کار به شمار میروند.
ثالثاً: زنان ازدواج شده توسط نکاح موقت نیازی به طلاق و جدای ندارند، ولی زنان دائم بدون طلاق و گذراندن عده هرگز جدایی و فرقت بین زوجین صورت نمیگیرد. از زراه روایت است که ایشان از امام جعفر صادق روایت میکنند که ایشان فرمودند: هنگامی که وقت نکاح موقت به پایان برسد زن بدون طلاق جدا میشود و اگر شخصی خواست در ایام و مهر او بیافزاید.
رابعاً: ارث یکی از حقوق مسلم زوج و زوجه است که بنا به آیات الهی زوج و زوجه از یکدیگر ارث میبرند ولی زنانی که توسط نکاح موقت به عقد در آمدهاند هرگز از شوهر و شوهر از آنان ارث نمیبرند، و در روایتی که از ابن ابی عمیر نقل شده است امام جعفر صادق چنین میفرمایند: زنان نکاح موقت ارث نمیبرند.
در روایتی دیگر از سعید بن یسار نقل شده است میفرماید دربارهى زنی که به نکاح موقت عقد میشود و شرط میراث نیز گذاشته شده است پرسیدم ایشان فرمودند زنان نکاح موقت از شوهران ارث نمیبرند، برابر است که آن ارث مشروط باشد یا غیر مشروط.
و در روایتی دیگر از زراره نقل شده است چنین وارد شده است که امام جعفر صادق فرمودند: در نکاح متعه بین زن و شوهر میراث جاری نمیشود.
نظریه شیخ الاسلام ابن تیمیه پیرامون آیه استمتاع
اگر به آیات الهی که دربارهى مهریه زنان در آن آیات بحث شده است بنگریم میبینیم که خداوند متعال دربارهى زنانی که مدخول بها (زفاف انجام شده) هستند کلیه مهریه را، و دربارهى زنان غیر مدخول بها نصف مهر را لازم گرداندهاند و آیه استمتاع نیز دنباله آیهای است که بیانگر ادای مهریه زنان مدخول بها است چنانچه میفرماید: ﴿وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَآءَ ذَٰلِكُمۡ أَن تَبۡتَغُواْ بِأَمۡوَٰلِكُم مُّحۡصِنِينَ غَيۡرَ مُسَٰفِحِينَۚ فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ فََٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةٗ﴾ [النساء: 24].
و در جای دیگر میفرماید: ﴿وَكَيۡفَ تَأۡخُذُونَهُۥ وَقَدۡ أَفۡضَىٰ بَعۡضُكُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ وَأَخَذۡنَ مِنكُم مِّيثَٰقًا غَلِيظٗا ٢١﴾ [النساء: 21].
زنان نکاح موقت هیچ زمانی در زمرهی زنان عقد دائم و ملک یمین قرار نمیگیرند و بنا به آیه: ﴿فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ ٧﴾ [المؤمنون: 7]. از حکم نکاح خارج میگردند زیرا که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٢٩ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ ٣٠ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ ٣١﴾ [المعارج: 29- 31].
لذا چون زنانی که توسط نکاح موقت به عقد در میآیند از لوازم نکاح محرومند و حق طلاق ارث، نسب و غیره را ندارند، بنابراین جزو زنا کاران امت اسلامی میباشند که میخواهند زنای خود را جنبهی شرعی بدهند و با خیالی آسوده و راحت بدون هیچگونه مزاحمتی از جانب ارگانهای دولتی و ماموران امر به معروف و نهی از منکر به عمل فحشا و زنا مشغول و آن را جنبهی رسمی بخشند.
خلاصه اینکه زنانی که توسط نکاح موقت ازدواج شدهاند هرگز جزو زنان نیستند و عقد آنان عقد باطل و ناجایزی است و هر کسی که با آنان عقد ببندد مرتکب عمل زنا شده است و حامیان آن همان حامیان زنا و فحشاء هستند که حرمت آن بنا به دلایل زیر ثابت است:
1- خداوند متعال در قرآن و پیامبر اکرم در احادیث حرمت نکاح موقت را بیان داشتهاند.
2- صحابه و تابعین در دوران فرمانروایی خویش آن را ممنوع و ناجایز قرار دادهاند.
3- چون زنا عده، طلاق ارث ندارند و نسبت فرزندان آنان نیز ثابت نمیشود لذا فرزندان آنان بیسرپرست و بدون پدر و مادر میباشند که تربیت آنان در جامعه به عهدهی چه کسانی خواهند بود؟ و اگر آن شخص در یک روز با عده کثیری از زنان عقد نکاح موقت بندد و از همه دارای اولاد و فرزند بشود او فرزندانش را چگونه میشناسد و با آنان رابطه برقرار میکند.
4- و اگر در روز یک زنی با عده کثیری از مردان ارتباط برقرار نماید و توسط عقد موقت در اختیار آنان قرار گیرد آن فرزندی که از وی به دنیا میآید از آن کدامیک از مردان خواهد بود؟ و آیا جایز است که آن زن در یک روز در اختیار افراد زیادی قرار گیرد و منی همهی آنان را در رحم خویش جمع نماید؟ و آیا مخلوط کردن آب منی مردان مختلف و گوناگون در یک رحم جایز است؟
5- خداوند متعال برای کسانی که توانایی عقد نکاح دائم را ندارند دو راه معرفی مینماید و آنان را به استعفاف و صبر دعوت و راهنمایی مینماید اگر نکاح موقت و یک ساعتی برای دفع شهوات جایز بود حتما آن را معرفی مینمود که هزینه چندانی نیز برای مستمندان نداشت، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلۡيَسۡتَعۡفِفِ ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغۡنِيَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ﴾ [النور: 33].
ترجمه: «و باید پاکدامنی را اختیار کنند کسانی که توانایی نکاح ندارند تا خداوند آنان را از فضل خویش غنی سازد». و در جای دیگر میفرماید: ﴿وَمَن لَّمۡ يَسۡتَطِعۡ مِنكُمۡ طَوۡلًا أَن يَنكِحَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ فَمِن مَّا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُم مِّن فَتَيَٰتِكُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۚ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِإِيمَٰنِكُمۚ بَعۡضُكُم مِّنۢ بَعۡضٖۚ فَٱنكِحُوهُنَّ بِإِذۡنِ أَهۡلِهِنَّ وَءَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ مُحۡصَنَٰتٍ غَيۡرَ مُسَٰفِحَٰتٖ وَلَا مُتَّخِذَٰتِ أَخۡدَانٖۚ فَإِذَآ أُحۡصِنَّ فَإِنۡ أَتَيۡنَ بِفَٰحِشَةٖ فَعَلَيۡهِنَّ نِصۡفُ مَا عَلَى ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ مِنَ ٱلۡعَذَابِۚ ذَٰلِكَ لِمَنۡ خَشِيَ ٱلۡعَنَتَ مِنكُمۡۚ وَأَن تَصۡبِرُواْ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾ [النساء:25].
ترجمه: «و هرکه نتواند از شما جهت توانگری نکاح کند زنان آزاد مسلمانان را پس باید که نکاح کند از کنیزان خود. . . و این برای کسی است که از گناه بترسد و آنکه صبر کنید بهتر است برای شما».
6- خداوند متعال هدف اصلی عقد و ازدواج را تولد و زاد و ولد فرزندان معرفی نموده است.
ولی در نکاح موقت هدف اصلی از ازدواج زنان اطفاء دفع شهوت است. بنا به آیه: ﴿مُّحۡصِنِينَ غَيۡرَ مُسَٰفِحِينَ﴾ [النساء: 24]. «عفت طلب کنندگان نه شهوت رانندگان» مردود میباشد، و در نکاح زنان و مردان هردو باید احصان پاکدامنی را اختیار نمایند نه اینکه زن هر لحظه با یک مرد هم بستر شود و آن را دارای ثواب و اجر بیپایان بداند.
7- آیهی ﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم﴾ [النساء: 24]. با آیات قبلی و سیاق و سیاق آیه مرتبط است و چون در آیات گذشته بحث نکاح زنان عقد دائم است این آیه نیز به آن مرتبط میگردد و در صورتی که آن را از بحث عقد دائم خارج و به بحث عقد موقت ببریم ارتباط بین آیات منقطع میگردد که آن مخالف ادبیات عرب است زیرا که فاء در اینجا برای اتصال و ارتباط است نه اینکه برای انفصال باشد.
تشیع روایات کاذبانه زیادی وارد نمودهاند که متعه فقط بر کسانی جایز است که از ضوابط و شرایط آن آگاهی کاملی داشته باشند، از امام رضا روایتی نقل مینمایند که ایشان فرمودند: متعه فقط بر کسانی جایز است که حق آن را بدانند و کسانی که از حقوق متعه بیاطلاع و بیخبرند عقد متعه بر آنان حرام است؟([1]).
آنچه تشیع به ذکر آن در عقد موقت معتقدند عبارتند از:
1- اجرت.
2- مدت.
3- عدم میراث.
4- وجوب عده.
از زراره روایت است که امام جعفر صادق فرمودند: متعه با ذکر دو امر جایز میگردد:
1- وقت معین.
2- اجر معین([2]).
و ابو بصیر روایت که میفرماید: بر زن لازم است که در نکاح متعه بگوید که با شما به مدت چند روز و در مقابل چند درهم عقد موقت مینمایم([3]).
از اسماعیل بن فضل روایت است که ایشان میفرمایند از امام جعفر صادق دربارهى نکاح موقت پرسیدم ایشان فرمودند: مهریه و وقت نکاح باید مشخص باشد([4]).
از ابان بن تغلب روایت است که ایشان میفرمایند من به امام جعفر صادق گفتم به زنی که قصد نکاح موقت با او را دارم به او چه بگویم بهتر است، امام فرمودند به او بگو: شما را بنا به کتاب الله و سنت پیامبر عقد موقت مینمایم بر این شرط که در بین ما ارث و ورثه نباشد و روز ما مشخص باشد و هرچه شما خواستید من به آن راضی هستم و اجر و مزد شما مبلغش نیز مشخص است. اگر زن به شما جواب مثبت داد و بله گفت او زن شما است و شما بر آن اولی و مقدم هستید([5]).
از ثعلبه روایت است که امام جعفر صادق فرمودند به او بگو: شما را بر کتاب الله و سنت ازدواج عقد موقت مینمایم بر این شرط که ارث نبریم و مدت و اجر شما مشخص و عده بر شما لازم گردد.
و اگر شخصی از بیان تعیین مدت صرف نظر نماید عقد دائم در بین آن دو منعقد گردیده است، از عبدالله بن بکیر روایت است که ایشان میفرمایند امام جعفر فرمودند اگر مدت در عقد معین گردد عقد موقت، و اگر تعیین نگردد عقد دائم منعقد گردیده است.
از ابان بن تغلب روایت است که ایشان به امام جعفر صادق فرمودند من شرم دارم و شرمنده میشوم که ایام را متعین نمایم، ایشان فرمودند: آن بر شما ضرر دارد، به او گفتیم چگونه ایشان فرمودند: اگر شما آن را بیان ننمایی در آن صورت عقد دائم منعقد میگردد که بر شما نفقه او لازم و عده و طلاق و ارث نیز ثابت میگردد.
از هشام بن سالم روایت است که ایشان میفرمایند به امام جعفر صادق گفتم آیا زن به صورت مبهم و غیر تعیین به عقد نکاح موقت در میآید یا خیر؟ ایشان فرمودند آن بر شما بسیار سخت است زیرا که در آن صورت عقد دائم منعقد میگردد و زن توسط آن ارث میبرد، به او گفتم پس من چه کاری را انجام بدهم ایشان فرمودند: روزهایش را مشخص بنما و آن مقدار چیزی را که به آن میدهی را نیز مشخص نما در این صورت نفقه و عده بر آن لازم نمیگردد.
تشیع هنگامی که امری را خوب بپندارند و آن موافق هواها و خواهشات نفسانی آنان باشد برای حلت و جواز آن روایات جعلی زیادی را به پیامبر و اهل بیت نسبت میدهند از امام جعفر صادق روایت شده است که ایشان فرمودند: کسی که به رجعت و متعه اعتقاد نداشته باشد آن از گروه ما نیست([6]).
در یکی از مباحثم که با یک عالم شیعی پیرامون نکاح موقت بحث میکردیم گفتم اگر روایات و احادیث شما را بپذیرم پس بر ما لازم است که از ائمه پیروی نماییم آن شخص گفت یا علی بسم الله من به او گفتم پس دختر و یا خواهرت را در اختیار بنده بگذارید تا با آنان خطبه عقد موقت را بخوانم و برای چند روزی ازدواج و سپس آنان را رها نمایم و در مقابل هر روز به آنان ده دینار تحویل دهم ایشان بسیار خشمگین و قرمز شدند و مرا به خباثت نسبت داده، به او گفتم ائمه آن را حلال گرداندهاند و شما آن را بر خویشاوندان خود جایز نمیدانید و آن را ناپسند میشمارید.
تشیع برای آنکه پیروانش را به سوی نکاح موقت سوق دهد احادیث و اکاذیب جعلی زیادی را برای تشویق و ترغیب آنان ساخته و در کتابهای دروغینشان ثبت و درج گرداندهاند که در اینجا به برخی از آن روایات اشاره میشود:
1- از محمد بن مسلم روایت که ایشان میفرمایند امام جعفر فرمودند: خداوند متعال برای تسهیل و رافت بر شما متعه را به عوض مسکرات و شراب حلال گرداندند([7]).
2- از بکر بن محمد روایت است که میفرماید از امام جعفر صادق درباره حکم نکاح موقت پرسیدم ایشان فرمودند: من بسیار مکروه و ناپسند میدانم که فردی از مسلمانان از دنیا در حالی رحلت نماید که بر گردن او ادای یک سنت - متعه هنوز باقی مانده باشد.
3- از امام جعفر صادق روایت است که ایشان فرمودند: در شب ليلة الاسراء آن حضرت در زمانی که جبرییل با او ملاقات کردند فرمودند: ای محمد خداوند متعال میفرماید: من کسانی را که متعه میکنند بخشیدم و از آنان محاسبه نمیگیرم([8]).
4- در روایتی دیگر نقل شده است که خداوند متعال به اندازهی آبهایی که متعهکننده هنگام غسل بر خود میریزد گناهان او را معاف مینماید و در روایتی که توسط صالح بن عقبه از امام جعفر نقل شده است چنین وارد شده است که ایشان میفرمایند: از ایشان پرسیدم آیا فرد متعهکننده اجر و پاداش ثواب دارد یا خیر؟ ایشان فرمودند: اگر ایشان فقط به خاطر رضای خداوند متعال متعه نماید و آن را سبب جلوگیری زنا بداند خداوند بوسیله کلیه حرکات او برایش ثواب و پاداش مینویسد، و در مقابل هر کلمه برای او حسنه، و در مقابل هر بار دست گرفتن برای او حسنه و نیکی مینویسد، حتما که در هنگام نزدیکی و قرابت گناهان او را معاف مینماید، و در هنگام غسل به اندازه آبهایی که بر موهایش ریخته است گناهانش را معاف مینماید، در این لحظه از او پرسیدم آیا به اندازه شمارش موهایش است؟ ایشان فرمودند: آری به اندازه شمارش و تعداد موهایش است([9]).
عدهای از زنان فاحشه فریفتهی این روایات شده و فساد و زنا کاری خود را جنبهی شرعی داده و به آن روی آوردهاند، ولی زنان پاکدامن و با حیاء از آن پرهیز و دوری مینمایند، و عدهای دیگر از زنان که خود را شیعی واقعی و مخلص میدانند به خاطر مخالفت با قول حضرت عمر خود را در اختیار دیگران قرار میدهند و به دام نکاح موقت و متعه میافتند. از بشر بن حمزه روایت است که ایشان داستان یک فرد قریشی را این چنین بیان میدارند: دختر عمویم به سوی من قاصد فرستاد و گفت: شما از خواستگاران زیاد و کثیر من مطلع هستید ولی من با آنان ازدواج نمینمایم و از اینکه شما را انتخاب نمودهام نیز راضی نیستم ولی از آنجایی که شنیدهام نکاح متعه در قرآن و احادیث حلال و توسط عمر حرام گردیده است بر خلاف نظریه عمر و به خاطر عناد و عداوت او پیغام نکاح موقت را میدهم، من در پاسخ او گفتم اگر به من مهلت بدهید تا از امام جعفر صادق مسئله را جویا شوم بسیار خوب میشود، داستان را برای امام جعفر بیان داشتم ایشان فرمودند اشکالی ندارد با او ازدواج موقت را انجام بده. خداوند بر هردو شما رحم بفرماید([10]).
5- از هشام روایت است که ایشان میفرمایند امام جعفر صادق فرمودند من دوست دارم که محبان ما در طول حیات و عمرشان حتما یک بار متعه نمایند و نماز جمعه را با جماعت برگزار نمایند([11]).
6- از هشام بن سالم روایت است که ایشان میفرمایند امام جعفر صادق فرمودند: برای مردان نکاح موقت مستحب است و بسیار کریه و ناپسند میدانم که فردی از دنیا برود و ازدواج موقت ننموده باشد([12]).
7- از محمد بن مسلم روایت که ایشان میفرمایند امام جعفر صادق از من پرسیدند؟ ازدواج موقت نمودهای یا خیر؟ به او گفتم خیر، ایشان فرمودند از دنیا نرو مگر اینکه این سنت را زنده نمایی([13]).
چنان مبالغه و زیادهروی کردهاند که از امام جعفر صادق دربارهى نکاح موقت چنین روایت مینمایند که ایشان فرمودند: هر شخصی که متعه نماید و سپس غسل نماید خداوند متعال از هر قطره آب غسل او که از بدنش میچکد هفتاد فرشته میآفریند تا برای او استغفار و طلب مغفرت و آمرزش نماید و دشمنان او را تا روز قیامت لعنت و نفرین نمایند([14]).
8- از ابوبصیر روایت است که ایشان میفرمایند نزد امام جعفر صادق رفتم و ایشان به من گفت: ای ابا محمد از زمانی که از خانهات بیرون آمدهای آیا متعه نمودهای گفتم خیر، ایشان فرموند چرا؟ گفتم بنده همان مقدار پولی را که مهریه زن باشد را ندارم، ایشان یک دینار به من دادند و گفتند: شما را قسم مىدهم که به محض رسیدن به منزلت متعه کنى([15]).
9- از علی السائی روایت است که ایشان میفرمایند به ابوالحسن گفتم: من همیشه متعه مینمودم تا اینکه روزی آن را کریه و ناپسند دانستم و در بین رکن و مقام به خداوند قسم خوردم که هرگز متعه ننمایم و بر خود نذری را نیز واجب گرداندم تا اینکه آن بر من مشکل شد و نتوانستم که ازدواج دائم نمایم و الان نیز آن توانایی را ندارم، ایشان به من فرمودند آیا شما با خداوند عهد نمودهاید که از آن اطاعت ننمایید برو متعه نما و بر شما هیچ چیزی از سوگند لازم نمیگردد([16]).
10- از محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیری روایت است که ایشان به امام مهدی نامهای نوشت و از او دربارهى شخصی پرسید که خود را شیعه و متعه را حلال میداند و به رجعت معتقد است مگر اینکه همسر او به ازدواج دوم راضی نیست و او نیز متعه نمینماید و به مدت 19 سال است که به قول خود وفادار است ولی در بعضی از سفرها چندین ماه از خانوادهاش دور میشود و متعه نمینماید و آن را درجه و قرب و محبت به خانوادهاش میداند آیا او به خاطر ترک متعه گناهکار میشود یا خیر؟
امام مهدی در جواب نوشتند: بر او مستحب و واجب است تا از خداوند اطاعت و متعه نماید و قسم خود را بشکند([17]).
تعداد زنهای متعه شده در یک زمان معین نیست
با توجه به اهمیت متعه در نزد تشیع و ثواب زیادی که در نزد آنان وجود دارد کوشیدهاند تا تعداد زنانی که با آنان نکاح موقت میشود را زیاد نمایند و ثواب بیشتری را جمع نمایند.
1- از زراره روایت است که ایشان میفرمایند از امام جعفر صادق دربارهى متعه پرسیدم آیا زنان متعه شده جزو زنان چهار گانهای هستند که در قرآن ذکر شدهاند؟ ایشان فرمودند آن زنان مستاجره هستند اگر خواستی هزار تا از آنان را اجاره نما([18]).
2- از زراره روایت است که میفرمایند از امام جعفر صادق پرسیدم چند زن در نکاح متعه جایز و حلال است ایشان فرمودند هر چند تا که شما بخواهید([19]).
3- از محمد بن مسلم روایت است که میفرمایند امام جعفر فرمودند زنان متعه شده جزو زنان چهارگانهای که در قرآن ذکر شدهاند نیستند زیرا که این زنان طلاق نمیشوند و از شوهران نیز ارث نمیبرند بلکه آنان اجاره شدهاند([20]).
4- از عمر بن اذینه روایت است که میفرمایند از امام جعفر صادق پرسیدم تا چند زن متعه جایز و حلال است؟ ایشان فرمودند آنان مانند کنیزان هستند و شمارش در آن اعتبار و ارزشی ندارد.
برای تسهیل امر نکاح موقت و فراهم شدن امکانات ازدواج موقت و اشاعهی آنان تشیع روایات جعلی زیادی را به ائمه نسبت دادهاند که در اینجا به بخشی از آن روایات اشاره میشود:
1- از ابوبصیر روایت است که میفرمایند از امام جعفر صادق دربارهى نکاح موقت پرسیدم ایشان فرمودند متعه جایز و حلال است و در آن کافی است که به مقدار یک درهم و یا بیشتر به زن به عنوان مهر پرداخت شود([21]).
2- احول میگوید از امام جعفر صادق پرسیدم کمترین چیزی که توسط آن زنان در نکاح موقت به عقد شوهرانشان در میآیند چیست؟ ایشان فرمودند یک کف گندم کافی است([22]).
3- یونس از امام جعفر صادق چنین روایت میکنند: کمترین چیزی که در نکاح موقت به عنوان مهریه میتواند قرار گیرد یک کف طعام است([23]).
4- عبدالرحمن بن کثیر از امام جعفر صادق چنین روایت میکنند: زنی در نزد حضرت عمر آمد و گفت من زنا نمودهام مرا پاک نمایید ایشان دستور رجم او را صادر کردند این خبر به حضرت علی رسید ایشان از آن زن پرسیدند چگونه زنا کردید ایشان گفتند در صحرا رفته بودم که تشنگی بسیار شدیدی مرا گرفت و از یک اعرابی مقداری آب طلب کردم ایشان از دادن آن اباء ورزیدند و من نیز خود را در اختیار او قرار دادم تا اینکه به من آب نوشاند، امام علی فرمودند قسم به خدا این ازدواجی است که شما انجام دادهاید([24]).
یکی دیگر از افترائات و سخریات تشیع این است که در ازدواج موقت شوهر میتواند از مهریه زن در صورت امتناع و یا غیبت در ایام عقد شده از مبلغ عقد شده کم نماید و از دادن کل مبلغ به آن زن جلوگیری و ممانعت به عمل آورد.
1- از عمر بن حنظله روایت است که میفرماید از امام جعفر صادق پرسیدم من با زنی نکاح عقد موقت را به مدت یک ماه منعقد مینمایم و او از من کلیه مهریه را طلب مینماید ولی من از او خوف و هراس دارم با او چه کاری را میتوانم انجام بدهم، ایشان فرمودند شما میتوانید مبلغی از مهریه او را در نزد خود نگهدارید و به او پرداخت ننمایید اگر او تخلف ورزید به او کل مبلغ را پرداخت ننمایید([25]).
2- در روایتی دیگر از او نقل شده است که میفرماید از او امام جعفر پرسیدم با زنی به مدت یک ماه عقد نکاح موقت میبندم و از مهریه او مبلغی را در نزد خود نگه میدارم ایشان فرمودند آری شما میتوانید از او مبلغی را منع نمایید([26]).
3- از اسحاق بن عمار روایت است که میفرماید به ابوالحسن گفتم شخصی با زنی عقد نکاح موقت میبندد و در آن شرط میگذارد تا در هر روز او را تمکین دهد ولی او در بعضی از ایام تخلف میورزد آیا جایز است که از مهریه او مبلغی را حبس نماید ایشان فرمودند آری جایز است به مقدار تمکین باید به او پرداخت شود([27]).
4- از علی بن احمد روایت است که ایشان میفرمایند به امام جعفر صادق در نامهای نوشتم: شخصی با زنی عقد ازدواج موقت میبندد که در آن مهریه مشخص گردیده و شوهر مبلغی را از آن پرداخت و مبلغی دیگر باقیمانده است شوهر با او هم بستر میشود سپس شوهر اطلاع مییابد که آن زن با شخصی دیگر نیز ازدواج نموده است که با او نیز هم بستر میشود آیا آن شخص میتواند مهر باقیمانده را به او تحویل ندهد، ایشان در جواب نوشتند: به او هیچ چیزی تحویل ندهد؟ زیرا که او نافرمانی نموده است.
جواز متعه با یک زن ولو اینکه هزاران بار باشد
تشیع معتقد است که یک فرد میتواند یک زن را هزاران بار نیز متعه نماید و زن نیز میتواند با هزاران شوهر متعه نماید این عقیده به روشنی مشخص مینماید که متعه همان زنا و فحشاء است و الا چگونه میتواند یک زن هزاران شوهر و یا یک مرد هزاران همسر داشته باشد.
1- از زراره روایت است که میفرمایند به امام جعفر صادق گفتم شخصی زنی را متعه مینماید و پس از او شخصی دیگر او را متعه مینماید آیا آن زن میتواند با شوهر اول متعه نماید ایشان فرمودند آری این زن، زن اجاره شده است و در هر وقت که شوهر اول بخواهد میتواند او را اجاره نماید([28]).
2- از ابان روایت است که میفرماید عدهای از اصحاب امام جعفر صادق از او پرسیدند آیا شخصی میتواند مراتب متعدد و گوناگونی یک زن را متعه نماید ایشان فرمودند اشکالی ندارد([29]).
3- از علی بن جعفر روایت است که میفرماید از امام جعفر صادق پرسیدم یک شخصی چند بار میتواند یک زن را به متعه بگیرد ایشان فرمودند هر مقداری که او دوست دارد میتواند او را متعه نماید([30]).
هنگامی که شخصی تجدید متعه با زنی که متعه شده ولی مدت متعه به پایان رسیده است را داشته باشد میتواند با افزودن مهر و اجرت متعه را تجدید نماید.
از مفضل بن عمر روایت است که میفرماید امام جعفر صادق در طی نامهای به من نوشت: آنچه خداوند بر ما حلال گردانده حلال و آنچه او بر ما حرام گردانده حرام هستند و متعه از چیزهایی است که خداوند آن را بر ما حلال گرداندهاند و حج تمتع نیز حلال است به هر گونه و هر مقدار که میخواهید میتوانید زنان را متعه نمایید زن و مرد متعه شده میتوانند پس از پایان مدت نکاح موقت در وقت و مقدار اجاره بیافزایند.
و در این باب نیز روایات متعددی نقل شده است که بخاطر اختصار از ذکر آنها صرف نظر کردهایم.
در مذهب تشیع زن و مرد زنا کار هرگز از یکدیگر ارث نمیبرند و شوهران و همسران متعه شده نیز مانند آن - زنا- بدون ارث و میراث هستند چنانچه در روایات زیادی به آن اشاره شده است.
از ابن ابی عمیر روایت است که میفرماید امام جعفر صادق فرمودند در بین زن و مرد متعه شده هرگز میراث جاری نمیشود([31]).
از سعید بن یسار روایت است که میفرماید از امام جعفر صادق پرسیدم: شخصی زنی را متعه مینماید و میراث را در عقد مطرح نمیسازند آیا بین آن دو میراث جاری میشود یا خیر؟ ایشان فرمودند میراث در بین آن دو جاری نمیشود، برابر است آن را مشروط نمایند یا غیر مشروط([32]).
تشیع معتقد است که دختران و پسران جوان میتوانند با یکدیگر بدون اذن ولی متعه نمایند چنانچه در روایات متعددی به آن یاد آور شدهاند که در اینجا به بخشی از آن روایات اشاره میشود:
1- از زیاد بن ابی الحلال روایت که میفرماید از امام جعفر صادق شنیدم که ایشان فرمودند: شخصی میتواند دختر باکره را متعه نماید ولی بکارت او را زائل نگرداند تا خانواده او را سرزنش ننمایند([33]).
سبحان الله چگونه امکان دارد که فردی زنی را به عقد نکاح خود در آورد ولی در عقد با او شرط نماید تا از شرمگاه او استفاده ننماید و آیا آن فرد میتواند خود را کنترل نماید و بکارت او را از بین نبرد!.
2- از محمد بن ابی حمزه روایت است که از ایشان پرسیدند آیا میتوانیم دختران باکره را متعه نماییم ایشان فرمودند متعه با آنان اشکالی ندارد ولی از شرمگاه آنان استفاده ننمایید([34]).
3- از ابی سعید القماط روایت است که میفرماید از امام جعفر صادق پرسیدم دختر باکرهای مرا بدون اذن و اجازه ولی خویش به متعه فرا خواند آیا میتوانم با او متعه نمایم؟ ایشان فرمودند آری شما میتوانید با او متعه نمایید ولی از موضع فرج پرهیز نمایید، من به ایشان گفتم اگر او خودش برای استفاده از فرج راضی باشد بازهم پرهیز نمایم ایشان فرمودند آری باز هم پرهیز نما، مبادا زمانی فرا برسد که خانواده او را طعنه زنند([35]).
از این روایات به وضاحت ثابت میگردد که زنان متعه شده جزو مصادیق آیه: ﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنّ مُحْصِنِینَ غَیرَ مُسَافِحِینَ﴾ نیستند زیرا که در اینجا عقد متعه جاری گردیده ولی استمتاع صورت نگرفته است، و توسط امام جعفر صادق استمتاع ممنوع قرار گرفته است، پس شوهر در مقابل چه چیز به آن زن مهریه میپردازد؟ آیا او را به عنوان دوست دختر انتخاب نموده و فقط برای قدم زدن و سخن گفتن با او مهریه میپردازد؟ و آیا مهریه با این چیزها بر شوهر لازم میشود؟ جالبتر اینکه در روایاتی دیگر متعه با دختران باکره مکروه قلمداد شده است که در اینجا به بخشی از آن روایات اشاره میشود:
1- از حفص بن بختری روایت است که میفرماید از امام جعفر صادق پرسیدند آیا متعه دختران باکره جایز است ایشان فرمودند: متعه آنان مکروه است زیرا که توسط آن خانواده آنان را طعنه میزنند([36]).
2- از ابی بکر حضرمی روایت است که میفرماید امام جعفر از من پرسید ای ابوبکر از متعه دختران باکره پرهیز نما([37]).
3- از عبدالملک بن عمرو روایت است که ایشان میفرمایند از امام جعفر صادق پرسیدم آیا متعه دختران باکره جایز است؟ ایشان فرمودند متعه آنان بسیار مشکل است از آن پرهیز نمایید([38]).
جواز متعه با زنانی که شوهر دارند
ازدواج با زنانی که شوهر دارند فقط در مذهب مزدک و مارکسی جایز است و مذهب تشیع به پیروی از آنان متعه و ازدواج با زنان شوهر دار را جایز و حلال قرار داده است، اگر به دقت و منطق عقلانی به آن بنگریم در مییابیم که این مسئله به تنها سبب هتک حرمت زنان میشود، بلکه بیحیایی و رسوایی این مذهب را نیز بیان میدارد، در روایات زیادی به آن تاکید شده است که در اینجا به بخشی از آن روایات اشاره میشود:
1- از یونس بن عبدالرحمن روایت است که میفرماید از امام رضا پرسیدم آیا نکاح زنی که با یک فرد ازدواج متعه نموده است و قبل از اتمام عده با فردی دیگر ازدواج مینماید جایز است ایشان فرمودند: گناه آن بر گردن زن است و نکاح درست است([39]).
2- از فضل مولی محمد بن راشد روایت است که میفرماید من از امام جعفر صادق پرسیدم من با یک زنی متعه نمودم و سپس در قلبم این سوال پیش آمد که مبادا او شوهر داشته باشد و سپس پس از تحقیق او را شوهر دار یافتم، امام جعفر صادق فرمودند متعه او اشکالی نداشت چرا از ازدواج او تحقیق به عمل آوردی، نیازی به آن نبود([40]).
3- از مهران بن محمد روایت است که میفرماید به امام جعفر صادق گفته شد: فلانی زنی را متعه نموده است و او از اینکه مبادا زن شوهر داشته باشد تحقیق کرد، امام صادق فرمودند چرا تحقیق نموده است نیازی به تحقیق نیست نکاح و متعه او جایز است([41]).
4- از محمد بن عبدالله اشعری روایت است که میفرماید به امام رضا گفتم شخصی با زنی ازدواج مینماید و سپس مشکوک میشود که او شوهر دارد، ایشان فرمودند نیازی به تحقیق و شک نیست و متعه او جایز است([42]).
1- از زراره روایت است که میفرماید عمار از امام جعفر صادق پرسید آیا متعه زنان زناکار جایز است ایشان فرمودند اشکالی ندارد([43]).
2- از اسحاق بن جریر روایت است که میفرماید به امام جعفر صادق گفتم در کوفه زن فاجرهای است آیا میتوانم با او متعه نمایم، ایشان فرمودند آیا او پرچم فسق و زنا را بر خانهاش زده است، گفتم خیر، ایشان فرمودند آری متعه با او جایز است. و در روایتی دیگر نقل شده است که اگر او پرچم زنا را آویزان کرده باشد باز هم متعه با او جایز است([44]).
3- از حسن بن ظریف روایت است که میفرماید به امام جعفر نامهای نوشتم به مدت سی سال است که متعه را ترک نمودهام و اینک به آن علاقمند شدهام در محله ما زن زیبایی وجود دارد ولی فاجره و فاسقه است آیا میتوانم با او متعه نمایم، ایشان فرمودند شما با آن کار سنتی را زنده و بدعتی را میمیرانی، هیچ اشکالی ندارد([45]).
در روایات متعددی که تشیع آن روایات را به ائمه نسبت میدهند به کثرت وارد شده است که عاریت فرج و زنان جایز است و کنیزان را بدون اذن ولی میتوانید متعه نمایید. در روایات کثیری جواز عاریت زنان بیان شده است که در اینجا به بخشی از آن روایات اشاره میشود.
1- از عبدالکریم روایت است که میفرماید از امام جعفر پرسیدم شخصی شرمگاه کنیزش را به اجاره میدهد آیا آن جایز است؟ ایشان فرمودند آری جایز است([46]).
2- از محمد بن مسلم روایت است که میفرماید از امام جعفر پرسیدم آیا جایز است شخصی کنیزان خود را در اختیار دیگران قرار دهد؟ ایشان فرمودند اشکالی ندارد([47]).
3- از فضل بن یسار روایت است که میفرماید از امام جعفر پرسیدم اصحاب ما از شما روایت میکنند که شما عاریت فرج را جایز میدانید، ایشان فرمودند آری، سپس پرسیدم اگر شخصی کنیز گرانبهای باکرهای داشته باشد و آن را به اجاره و عاریت دهد و در عقد شرط نماید که از فرج او استفاده ننماید آیا جایز است؟ ایشان فرمودند اشکالی ندارد ولی اگر آن فرد از فرج او استفاده نماید باید عشر قیمت او را بپردازد([48]).
جواز استمتاع از دبر زنان در عقد متعه
از عمار بن مروان روایت است که میفرماید به امام جعفر گفتم شخصی نزد زنی برای نکاح متعه میآید و او میگوید: من به شرطی با شما متعه مینمایم که از فرجم استفاده ننمایی و از محل و مکان دیگر میتوانی تلذذ حاصل نمایی، امام جعفر فرمودند آن فرد باید آن شرط را رعایت نماید و از مکان قبل- فرج - استفاده ننماید([49]).
[2]- فروع کلینى: 2/437 الوسايل: 14/465
[4]- التهذيب: 2/189.
[6]- من لا يحضره الفقيه: 2/148.
[7]- الروضة من الكافي: 151 وسایل شیعه: 14/38.
[8]- من لا يحضره الفقيه: 2/149.
[9]- من لا يحضره الفقيه: 2/149.
[10]- الفروع الكافي: 2/47 بحارالانوار: 100/307.
[11]- وسائل شیعه: 14/443.
[12]- وسائل شیعه: 14/443.
[13]- الفروع الكافي: 2/47.
[14]- وسایل شیعه: 14/444.
[15]- حواله بالا.
[16]- حواله بالا.
[17]- الاحتجاج للطبرسي: 171 الوسايل: 14/445
[18]- فروع کافی: 2/43.
[19]- حواله بالا.
[20]- حواله بالا.
[21]- فروع کلینی 2/45
[22]- فروع کافی: 2/45.
[23]- فروع کافی: 2/48.
[24]- فروع کافی: 2/46.
[25]- فروع کافی: 2/46.
[26]- حواله بالا.
[27]- فروع کافی 2/46.
[28]- التهذيب: 2/191.
[29]- فروع کافی: 2/46.
[30]- قرب الاسناد: 109.
[31]- فروع کلینی: 2/47.
[32]- التهذيب: 2/190
[33]- فروع کافی: 2/46.
[34]- وسایل شیعه: 14/458.
[35]- التهذیب: 2/187.
[36]- التهذيب: 2/188.
[37]- فقه الرضا: 65.
[38]- فقه الرضا: 66.
[39]- من لا يحضره الفقيه: 2/149.
[40]- التهذيب: 2/187.
[41]- حواله بالا.
[42]- احواله بالا.
[43]- حواله بالا.
[44]- الوسايل: 14/455.
[45]- حواله بالا.
[46]- بحار الانوار: 100/326.
[47]- حواله بالا.
[48]- بحار الانوار: 100/326.
[49]- فروع کافی: 2/48.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر