1- ارکان عقد و شروط آن
2- مهریه
3- تعجیل و تأخیر در پرداخت مهریه
4- جهیزیه
5- استحباب پند و اندرز دادن به همسر
6- علنی کردن ازدواج
7- شادیهای مشروع
8- ضیافت عروسی
عقد ازدواج دلیل بر توافق و رضای بین زوجین است که به خاطر ایجاد رابطه شرعی بین آن دو انجام میگیرد و این رضایت به وسیله عباراتی که بین دو طرف رد و بدل میگردد و به آن ایجاب و قبول گفته میشود، معلوم میگردد.
الف – اذن و اجازه ولی
ب – رضایت زن
ج – ایجاب و قبول بلافاصله که با لفظ نکاح یا هر لفظی که افاده این معنا کند
د – وجود دو شاهد عادل
هـ – به سن تمییز رسیدن دو طرف. ازدواج بین زن و مردی که یکی از آنها یا هردوی آنها دیوانه یا بچه باشند که هنوز به سن تمییز نرسیدهاند، منعقد نمیشود.
عقد با ایجاد شرایط مذکور بین زن و مرد قطعی و لازم الاجرا میگردد؛ جز در برخی از موارد مانند اینکه زن به وسیله مرد یا بالعکس فریب داده شود یا اینکه زن با مردی عقیم ازدواج کند، سپس مشخص شود که او صاحب فرزند نمیگردد، در حالیکه زن را از نازا بودن خویش مطلع نکرده است. در این حالت زن حق دارد که عقد ازدواج را باطل کند. و نیز اگر مرد تظاهر به پاکی و صداقت و ایمانداری بکند، سپس حقیقت فسق و گمراهی وی مشخص شود، در این حالت نیز زن حق ابطال عقد دارد.
همچنین زمانی که مرد با زنی ازدواج کند که بکر و دوشیزه است و بعد برای او مشخص گردد که او بیوه است یا عیب مشخصی در او یافت گردد یا بیماری نفرت آوری در او یافت شود، میتواند عقد را باطل سازد.
از جمله این امور روایت کعب بن زید است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم با زنی از بنی غفار ازدواج نمود، زمانیکه «در شب زفاف» بر او داخل شد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لباسش را درآورد و روبروی زمین نشست «بیماری را» در پهلویش دید، سپس از هم بستری با او دوری کرد.
سپس فرمود: «لباسهایت را بپوش» و آنچه را که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او داده بود، از او پس نگرفت.[1]
حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه به شخصی که عقیم بود و با زنی ازدواج کرده بود، گفت: از عقیم بودنت به وی خبر بده و به او اختیار ده که تو را با این وصف اختیار کند.
غالباً مهریه محدود نمیشود؛ بلکه تابع رسم و رسومات و مناسبات حاکم در هر جامعهای است. و مهریه، «صداق» نامیده میشود؛ زیرا مهریه دلیلی بر صداقت و راستی مرد و تمایل و رغبت او برای ازدواج به حساب میآید و همچنین «نحله» نامیده میشود؛ یعنی هدیۀ بلاعوض، و «حیاء» نیز گفته شده که به معنی مالی است که به عنوان احترام از طرف صاحبش پرداخت میشود و «علاقه» نیز به دلیل به وجود آوردن ارتباط بین زن و مرد گفته میشود.
در اسلام نکاح به دلیل فرمودۀ خداوند تبارک و تعالی بدون مهریه جایز نیست. خداوند میفرماید:
﴿وَءَاتُواْ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحۡلَةٗ﴾ [النساء: 4].
«مهریههای زنان را به عنوان هدیهای خالصانه و فریضهای خدایانه بپردازید».
و نیز میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَحۡلَلۡنَا لَكَ أَزۡوَٰجَكَ ٱلَّٰتِيٓ ءَاتَيۡتَ أُجُورَهُنَّ﴾ [الأحزاب: 50].
«ای پیغمبر! ما بر تو حلال کردهایم که مهرشان را پرداخت نمودهای».
و نیز میفرماید:
﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً﴾ [النساء: 24].
«پس آن زنانی را که (به ازدواج در آوردید و) از آنان کام گرفتید، باید مهرشان را به عنوان فریضه ای به آنان بدهید».
اسلام برای مهریه حد و مرزی را تعیین نکرده و مهم در آن رضایت طرفین است، اما مستحب است که مهریه سبک و پرداخت آن آسان باشد.
از حضرت عامر بن ربیعه رضی الله عنه روایت شده است که با زنی از طایفه بنی فزاره ازدواج کرد که مهریهی او یک جفت کفش راضی هستی؟ آن زن عرض کرد: بله، پس پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اجازه داد.[2]
از حضرت سهل بن سعد رضی الله عنه روایت شده که زنی نزد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: یا رسول الله! من خود را به تو بخشیدهام، زن بسیار ایستاد «و بسیار منتظر شد»، مردی بلند شد و گفت: ای رسول خدا! او را به عقد من درآور اگر شما به او احتیاجی نداری، رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم گفت: آیا چیزی به عنوان مهر داری که به او بپردازی، مرد گفت: دارایی و ثروتی جز لباسم ندارم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اگر لباست را به او بدهی، لباس نخواهی داشت. چیزی دیگر بیاب، گفت: چیز دیگری ندارم، پیامبر فرمود: «(دوباره) جستجو کن حتی اگر یک انگشتر آهن باشد». مرد چیزی غیر از آن لباس نیافت، پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا از قرآن چیزی یاد داری؟»، گفت: بله و چند سورهای را نام برد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آن زن را در ازای آنچه که از قرآن یاد داری به ازدواجت درآوردم. «و آن را به او بیاموز».[3]
از أنس نیز چنین روایت شده است: ابوطلحه، از أمّ سلیم خواستگاری کرد. امّ سلیم در جواب گفت: به خدا سوگند کسی نمیتواند به تو جواب رد بدهد، اما متاسفانه تو کافری و من مسلمانم، و برای من جایز نیست که با تو عقد ازدواج ببندم، اما اگر مسلمان میشوی، همان مهرم باشد، و به جز آن از تو چیزی نمیخواهم؛ پس آن مرد مسلمان شد و همان هم مهریۀ ام سلیم قرار گرفت.
از این احادیث چنین استنباط میگردد که اساس ازدواج بر مهریه بنا نهاده شده است؛ حتی اگر چیز اندکی باشد.
3- تعجیل و تأجیل در پرداخت مهریه
جایز است که بلافاصله مهریه پرداخت شود و یا به تأخیر انداخته شود، یا این که قسمتی از آن پرداخت و قسمت دیگر بعدها پرداخت شود، که این بر حسب عادت و عرف و توانایی مالی است.
اما بنابر آنچه ابن عباس رضی الله عنهما روایت میکند، مستحب است که «حد اقل» قسمتی از مهریه زود پرداخت شود. ابن عباس میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حضرت علی رضی الله عنه را از داخل شدن بر دخترش فاطمه رضی الله عنها منع کرد، تا این که چیزی به او بدهد، حضرت علی رضی الله عنه گفت: چیزی ندارم.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «زره حُطَمِیّهات کجاست؟» آن را به او بده.[4]
حضرت عایشه رضی الله عنها فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به من امر کرد که زنی را بر شوهرش عرضه نکنم؛ قبل از این که مرد چیزی را به او بدهد.[5]
«این حدیث بیانگر این امر است که هرچند مستحب است عمل زفاف بعد از پرداختن مقداری از مهریه حتی مقداری کم از آن باشد، اما قبل از پرداخت نیز جایز است». «مترجم»
جمع آوری آنچه زوجه از اساس و وسایل منزل برای زندگی کردن به آن، نیاز دارد، جهیزیه نام دارد. به طور معمول زوجه و خانوادهاش جهیزیه و وسایل زندگی را تهیه کرده و برخی از آنها جهیزیه را در جشنهای علنی در معرض دید قرار میدهند و در برخی از جاها این عمل، مخصوص روستائیها قرار گرفته است.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جهیزیه حضرت فاطمه رضی الله عنها را یک پارچۀ کرک دار «مخمل» و یک مشک آب و بالشی که درونش از گیاه إذخر بود، قرار داد. إذخر گیاهی خوشبو است که درون بالش و سریر را با آن پر میکنند.[6]
مرد مسئول است که وسایل و اساسی را که خانه و خانواده به آن نیاز دارد، تهیه کند و از نظر شرعی زن هیچ وظیفهای در تهیه آن ندارد. مگر این که زن با رضایت کامل به تهیهی آن اقدام نماید.
5- استحباب پند و اندرز دادن به همسر
حضرت أنس رضی الله عنه گفت: اصحاب پیامبر زمانی که زنی را به خانه بخت میفرستادند، او را در مورد رعایت و خدمت همسر نصیحت میکردند:
حضرت عبدالله بن جعفر بن ابی طالب رضی الله عنه دخترش را نصیحت میکرد و میگفت:
از رشک و حسادت بپرهیزید؛ چرا که کلید طلاق است.
از سرزنش و نکوهش زیاد بپرهیزید؛ چرا که موجب بغض و کینه میشود.
چشمان خود را سرمه بزن؛ چرا که بهترین زینت است.
بهترین وسیلهی زیبایی و خوشبویی، آب است. «که به وسیله آن، زن زیبا و خوشبو میگردد».
هنگامی که حضرت علی رضی الله عنه از حضرت فاطمه رضی الله عنها خواستگاری کرد، پیامبر به حضرت علی رضی الله عنه فرمود: «او برای تو «بهترین دوست» است به این شرط که با او به نیکویی صحبت و رفتار نمایی».[7]
حضرت عثمان بن عنسبة بن ابی سفیان رضی الله عنه از عمویش عتبه، دخترش را خواستگاری کرد، عمویش او را کنار خود نشانده و بر سرش دستی کشید و گفت: نزدیکترین شخص نزد من، خواستگاری کرد و من نمیتوانم آن را رد کنم؛ چرا که دلیلی برای رد نمییابم، جز اینکه کمکش کنم چارهای ندارم، شما را به عقد هم در آوردم؛ در حالی که تو از دخترم برایم بزرگوارتری در حالی که او بیشتر از تو درون قلبم جای دارد. پس به او احترام بگذار تا ذکر تو همواره بر زبان من جاری باشد و به او اهانت نکن تا قدر و منزلت تو در نزد من کم نشود، با وجود اینکه از قبل به من نزدیک بودی، الآن تو را به خود نزدیکتر کردم؛ پس قلبم را از قلبت دور نساز.
أبودرداء به همسرش گفت: زمانی که مرا عصبانی دیدی، تلاش کن که مرا راضی نمایی و اگر تو نیز عصبانی شدی، من سعی خواهم کرد تو را راضی کنم، در غیر این صورت هرگز نمیتوانیم همنشین هم باشیم.
عمر بن حجر پادشاه کنده از أمّ ایاس دختر عوف بن مَحلَّم شیبانی خواستگاری کرد. هنگامی که مراسم عروسی فرا رسید، مادر أمامه، دختر حارث با او خلوت کرد و او را این چنین نصیحت نمود: ای دخترم! اگر به خاطر رعایت ادب، نصیحت ترک میشد، من در مورد تو آن را ترک میکردم، اما نصیحت، یاد آوری برای انسان غافل و کمک و یاری برای انسان عاقل است.
اگر زنی به خاطر دارایی پدر و مادرش و نیاز آنها به او، از شوهر بی نیاز میبود، بدان که تو بی نیازترین مردم از شوهرت هستی، ولی این را بدان که زنان برای مردان و مردان نیز برای زنان خلق شدهاند.
ای دخترم! آن محیطی را که تو از آن خارج شدی از تو جدا شد، و آن لانهای را که در آن به دنیا آمدی به قصد خانهای که تا به حال نمیشناختی و همنشینی که تا به حال با او الفتی نداشتی، ترک کردی. او با مال و ملکش بر تو نگهبان و پادشاهی شده است؛ پس برای او کنیزی باش تا او برایت غلامی نزدیک شود.
و این ده اندرز را نسبت به او یاد گیر تا برای تو گنجی گرانبها شوند:
اول و دوم: با قناعت، خاشع و فرمانبردار و تابع او باش.
سوم و چهارم: همیشه خود را زیبا و پاکیزه نگه دار، تا اینکه چشمان شوهرت، بر زشتی از تو ننگرند و بینی او بوی بدی از تو استشمام نکند.
پنجم و ششم: وقت خواب و طعام او را همیشه مد نظر قرار ده؛ چرا که استمرار گرسنگی باعث خشم میشود و خوابش را ناخوشایند کردن باعث بدخلقی و ناراحتی میشود.
هفتم و هشتم: در پاسداری از مال و دارایی و رعایت اهل و منزل او کوشا باش. و ملاک عمل در مال را حسن تقدیر و در زندگی حسن تدبیر قرار ده.
نهم و دهم: نافرمانی او را مکن و اسرارش را فاش مکن؛ چرا که اگر از او سرپیچی کنی، دلش را از خشم به جوش آوردی و اگر رازش را افشاء کنی، از عذرش در امان نمانی.
و نیز بر توست، ای دخترم! که هنگام غمگینی او اظهار خوشحالی نکنی و در حال خوشحالیاش اظهار غم نکنی.
مستحب است که ازدواج طبق گفته پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم علنی گردد. پیامبر اکرم میفرماید: «اعلنوا هَذَا النِّكَاح واجعلوه فِي الْمَسَاجِد واضربوا عَلَيْهِ بِالدُّفُوفِ».[8]
ترجمه: «این ازدواج را علنی کنید و در مساجد آن را برگزار نمایید و دفها را بنوازید».
و همچنین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: «فصل مَا بَين الْحَرَام والحلال ضرب الدُّف وَالصَّوْت».[9]
ترجمه: «(در ازدواج) جدایی بین حلال و حرام زدنِ دف و خواندنِ آواز است».
جایز است که علنی کردن ازدواج در مسجد صورت گیرد، اما باید آواز خواندن و دف زند به خاطر احترام به مسجد و رعایت حریم آن، در خارج از مسجد صورت گیرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نکاح سرّی و پنهانی را مکروه و ناپسند میشمرد و امر میفرمود که دف زده شود و گفته شود:
«أتَيْناكم أتَيْناكم فحيُّونا نُحيِّيكم».[10]
ترجمه: «آمدیم، آمدیم، بر ما سلام دهید تا بر شما سلام دهیم».
«این یک مصراع از اشعار ملی و مرسوم در میان عرب بوده است که از کلمات زیبا تشکیل شده است و در عروسی هنگامی که دنبال عروس میرفتند، گفته میشد».
به خاطر شادی روح و اظهار آن، آواز خواندن در عروسی به شرط آن که دور از کلمات زشت و بی اخلاقی و دعوت به فساد باشد، اشکالی ندارد.
عامر بن سعد میفرماید: به یک مجلس عروسی رفتم و در آنجا قرظة بن کعب و ابو مسعود انصاری را دیدم و در آن مجلس نزد آنان آوازه خوانده میشد. گفتم: آیا شما صحابه رسول الله و اهل بدر هستید و نزد شما آواز میخوانند. آنها فرمودند: دوست داری با ما گوش کن و گرنه برو، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اجازه را در عروسی دادهاند.[11]
حضرت عایشه در مجلس عروسی فارعه دختر اسعد عروسی را تا منزل داماد «نبیط پسر جابر انصاری» همراهی کرد.
«بعداً» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: عایشه چه چیزی از لهو «آواز» همراه شما بود؛ به راستی که قوم انصار لهو را دوست دارند.[12] و «همچنین» حضرت عایشه میفرماید: پیامبر، «پس از عروسی دختر یتیمی که نزد من زندگی میکرد»، به من فرمود: دختر را چه کار کردی؟ عرض کردم «همراهیاش را کرده و» به شوهرش تحویل دادیم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود آیا جاریۀ دف زن و آواز خوان را همراهش فرستادی؟ عرض کردم چه آوازی بخواند؟ فرمود: أتَيْناكم أتَيْناكم فحيُّونا نُحيِّيكم...».[13]
«همچنین» انس بن مالک میفرماید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در اوایل دورا مدینه از نزدیکی یک عروس گذشت که زنانی او را همراهی میکردند. یکی از زنان همراه، اشعاری میخواند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اینها را نخوان. بخوان: أتيناكم اتيناكم...[14]
زیادهروی در استفاده از آلات موسیقی و آوازهای فاسد به خاطر برانگیختن شهوت و «ایجاد تمایل به هواهای نفسانی منحرف» از جمله شادیهای نامشروع محسوب میشود.
به خصوص اختلاط بین زن و مرد در جشنها به خصوص در مراسم عروسی، عملی نامشروع و ناپسندیده است و نیز حضور فیلمبرداران و آهنگ نوازان و درود آنها و ارتباط با عروس و داماد و نظارت بر زنان در جایگاه اقامت و لخت و عریان شدن و ظاهر سازی بدنها در این محل شیطانی، عملی بسیار نامشروع و ناپسند است. همچنین بلند کردن صدای وسایل موسیقی همچون ارگ در خیابانها و کوچهها که سبب مزاحمت دیگران از جمله آنان که در حال استراحتاند و یا مریضاند یا زنان حامله یا طالبان علم میشود، نیز از امور نامشروع است. از جمله منکرات عروسیها، شادباش است که عادتی بسیار زشت است که در بعضی مناطق مرسوم است. همین طور زیادهروی در آن باعث فخر و تکبر در بین مردم گردد، چرا که آوازه خوان، میگوید: این شاباش از آنِ شاباش فلانی است و نام او را ذکر و آنچه را که تحویل گرفته یاد میکند. شخص دومی هم احساساتی میشود، مبلغ بیشتری را از روی فخر و تکبر میپردازد.
به همین ترتیب از جمله منکرات این است که داماد را در کنار همسرش در مقابل دیدگان زنان لخت و بیحجاب مینشانند و گاهی حتی با داماد، برادر یا یک فامیل نزدیکش مینشیند و نیز برپا کردن ترقه و آتش بازی که به گمان برخی از مردم، اصوات ترقه بازی، تعبیری از شادی و مشارکت و از جمله منهیات و انجام آن نهایت جهل و حماقت است. چه بسیار عروسیها و شادیها که به غم و اندوه تبدیل شده و چه بسیار دامادها، به جای آن که داخل اتاق حجله با عروس شود، داخل زندان شده که در نتیجه انجام منکرات در عروسیهاست و همچنین از جملۀ منکرات آن است که در آنها ظاهر سازیهایی میشود که هدف آنها مباهات و فخر فروشی و عروسی خود را بالاترین عروسی انجام شده جلوه دادن است که در این تکلّفها هیچ سودی وجود ندارد، جز این که داماد باید برای اجرای عروسی، به انجام اموری بپردازد که توانایی انجام آن را ندارد.
همچنین از جمله شادیهای نامشروع، زیادهروی در آرایش و زینت کردن و «خود را» به غربیان و اروپاییان تشبیه کردن است که انجام این اعمال، در بر گیرنده هزینههای سنگینی است؛ علاوه بر اینکه منجر به عاقبت شوم گناه میشود.
بنابر فرمودهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مهمانی و ولیمه در عروسی، سنّتی مؤکّد است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت عبدالرحمن بن عوف فرمود: «اَولم وَلَو بِشَاةٍ» «حتماً ولیمه بده حتی اگر گوسفندی باشد».[15]
از حضرت انس رضی الله عنه روایت شده است که گفت: «مَا أَوْلَمَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى شَيْءٍ مِنْ نِسَائِهِ مَا أَوْلَمَ عَلَى زَيْنَبَ، أَوْلَمَ بِشَاةٍ».[16]
ترجمه: «پیامبر در عروسی هیچ کدام از همسرانش به اندازه زینب (همسرش) ولیمه نداد که در آن گوسفندی را ولیمه داد».
و نیز درود و سلام خدا بر پیامبر باد که میفرمودند: «إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلْعُرْسِ مِنْ وَلِيمَةٍ».[17]
ترجمه: «حتماً در عروسی ولیمه دادن لازم است».
برخی اوقات نیز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای بعضی از همسرانش دو مُد «نصف صاع» جو به عنوان ولیمه دادهاند.[18]
اما ولیمه دادن بستگی به عوف و عادت و توانایی مادی مردم هر منطقه دارد.
بر دعوت شدگان به ولیمه لازم است که به خاطر خوشحالی و شادی صاحب عروسی، دعوت را اجابت کنند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «إِذَا دُعِيَ أَحَدُكُمْ إِلَى الْوَلِيمَةِ فَلْيَأْتِهَا». «اگر کسی از شما به ولیمهای دعوت شد، پس در آن شرکت کنید».[19]
و نیز میفرماید: «مَنْ تَرَكَ الدَّعْوَةَ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَرَسُولَهُ». «کسی که دعوت (برادر مومن خویش) را (بدون عذر) نپذیرد، همانا که نافرمانی خدا و رسولش را کرده است».[20]
همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «لَوْ دُعِيتُ إِلَى كُدَاعٍ لَأَجَبْتُ، وَلَوْ أُهْدِيَ إِلَيَّ ذِرَاعٌ، لَقَبِلْتُ».[21] «اگر من برای (خوردن) پاچه حیوان دعوت شوم، اجابت میکنم و اگر زرهای به من اهدا شود، قبول میکنم».
مستحب است که کسانی که «برای عروسی» دعوت میشوند، از فقراء باشند، البته بدون هیچگونه نامشروعیتی. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «شَرُّ الطَّعَامِ طَعَامُ الوَلِيمَةِ، يُدْعَى لَهَا الأَغْنِيَاءُ وَيُتْرَكُ الفُقَرَاءُ».[22] «بدترین طعام، طعام ولیمهای است که ثروتمندان دعوت شوند و از فقرا دعوت به عمل نیاید».
بر اساس فرموده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اصل در ولیمه، دعوت از انسانهای صالح است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که میفرمایند: «لَا تَصْاحَبْ إِلَّا مُؤْمِنًا، وَلَا يَأْكُلْ طَعَامَكَ إِلَّا تَقِيٌّ».[23]
«تنها با انسانهای مومن دوستی کن و طعامت را فقط انسان متّقی و پرهیزگار بخورند».
عروسی فقراء مشارکت و به آنها کمک نمایند.
حضرت انس رضی الله عنه در داستان ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با صفیه گفت: تا زمانیکه پیامبر در راه بود، امّ سلیم، صفیه دخترش را برای پیامبر آماده کرد و شب دخترش را به منزل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برد. پیامبر در صبح فرمود: هرکس چیزی نزدش هست آن را بیاورد.
حضرت انس رضی الله عنه گفت: سفره یا پارچه چرمی را پهن کردند و مردی کشک آورد و آن را روی سفره گذاشت. مردی دیگر با روغن و شخصی دیگر با خرما آمد. و از اینها حلوایی «به مام حیس» درست کردند و آن را گذاشتند تا از آن بخورند و از آبی که در کنارشان بود، مینوشیدند و این ولیمه و ضیافت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود.[24]
مستحب است کسی که بر سر سفره ولیمه مینشیند به داماد بگوید: «بَارَكَ اللهُ لَكَ، وَبَارَكَ عَلَيْكَ، وَجَمَعَ بَيْنَكُمَا فِي خَيْرٍ».[25]
«خداوند این ازدواج را برای تو و بر تو مبارک گرداند و شما دو نفر را با نیکی و خیر پیوند دهد».
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از تبریک گفتن «به خاطر عروسی» به روش جاهلیت نهی فرمودهاند. از حسن بن عقیل بن ابی طالب روایت شده است که او با زنی ازدواج کرد. گروهی بر آنها گذشتند و گفتند: با خوشی و خرمی و آرامش «عمل ازدواج را انجام دهید» پس حسن به آنها گفت این کار را نکنید؛ چرا که رسول الله از آن نهی فرمودهاند.[26]
مستحب است که در دعا برای عروس و داماد از دعاهای مأثور استفاده شود: «عَلَى الخَيْرِ وَالبَرَكَةِ وَعَلَى خَيْرِ طَائِرٍ».[27] «عروسی شما پر خیر و برکت بادا و برترین نیکیها عایدتان بادا».
«اللَّهُمَّ بَارِكْ فِيهِمَا، وَبَارِكْ لَهُمَا فِي بِنَائِهِمَا».[28] «پروردگارا! «زندگی» این دو نفر را پربرکت گردان و بنای «زندگیشان» را مبارک نما».
[1]- به روایت امام احمد (3/493). [مؤلف]
این روایت ضعیف است، ابن حزم در المحلى (9/486) میگوید: ساقط است؛ ذهبی در المهذب (6/2786) میگوید: در سند آن جمیل وجود دارد، ابن معین دربارهی او میگوید ثقه نیست. هیثمی در مجمع الزوائد (4/303) میگوید: جمیل بن زید در سند آن ضعیف است؛ شوکانی در الدراري المضية (212) میگوید: در آن اضطراب وجود دارد و بیهقی در السنن الكبرى (7/257) میگوید: در آن جمیل بن زید است، بخاری میگوید حدیثش صحیح نیست و آلبانی در إرواء الغليل (6/326) میگوید: ضعیف است و شعيب الأرنؤوط نیز در تحقیق مسند احمد میگوید: ضعیف است. [مصحح]
[2]- به روایت ترمذی (1113) و ابن ماجه (1888) و امام احمد (3/445، 3/298). [مؤلف]
«أنَّ امرأةً من بَني فَزارةَ تزوَّجت على نَعلينِ، فقالَ رسولُ اللَّهِ صلَّى اللَّهُ عليهِ وسلَّمَ: أرَضيتِ من نفسِكِ ومالِكِ بنَعلينِ ؟ قالَت: نعَم فأجازَ». آلبانی در إرواء الغليل (1926) و ابن عدی در الكامل في الضعفاء (6/389) و بیهقی در السنن الکبری (7/239) میگویند: در سند آن عاصم بن عبید الله وجود دارد که ضعیف است. [مصحح]
[3]- به روایت امام بخاری (9/175) و امام مسلم (1425) در النکاح. [مؤلف]
[4]- به روایت ابوداود (2124 – 2125) و نسائی (6/129) و امام احمد (1/80). [مؤلف]
«أنَّ عليًّا قالَ: تزوَّجتُ فاطمةَ فقلتُ: يا رسولَ اللَّهِ ابنِ لي، فقالَ: أعطِها شيئًا، فقلتُ: ما عندي شيءٌ، قالَ: فأينَ درعُكَ الحطَميَّةُ، قلتُ: هوَ عندي، قالَ: فأعطِها إيَّاهُ». آلبانی در صحيح النسائي (3375) میگوید: حسن صحیح است. [مصحح]
[5]- به روایت ابوداود (2126) و ابن ماجه (1992) در النکاح. [مؤلف]
[6]- به روایت نسائی (6/1353) و امام احمد (1/84، 93، 104، 106، 108). [مؤلف]
[7]- به روایت ابونعیم همچنان که در کنزالعمال (13/681) آمده است. [مؤلف]
[8]- به روایت ترمذی (1098) و امام أحمد (4/5). [مؤلف]
آلبانی در السلسلة الضعيفة (978) میگوید: ضعیف است. [مصحح]
[9]- به روایت ترمذی (1088) و نسائی (6/127) و ابن ماجه (1896) در النکاح. [مؤلف]
آلبانی در صحیح الجامع (4206) میگوید حسن است. [مصحح]
[10]- به روایت امام احمد (4/78). [مؤلف]
آلبانی در إرواء الغليل (1995) میگوید: حسن است. [مصحح]
[11]- به روایت نسائی (6/135) و حاکم (1/102، و 2/184). [مؤلف]
«دَخَلْتُ على قُرَظَةَ بنِ كَعْبٍ, وأبي مسعودٍ الأنصارِيِّ في عُرْسٍ؛ وإذا جَوَارٍ يُغَنِّينَ, فقلتُ: أَيْ صاحِبَيْ رسولِ اللهِ صلَّى اللهُ عليه وسلَّم- وأهلَ بَدْرٍ ! يُفْعَلُ هذا عندَكم ؟ ! فقالا: اجلس- إن شِئْتَ- فاسْمَعْ مَعَنا, وإن شِئْتَ فاذْهَبْ؛ فإنه قد رُخِّصَ لنا في اللَّهْوِ عند العُرْسِ». آلبانی در تخريج مشكاة المصابيح (3094) میگوید: اسناد آن صحیح است. [مصحح]
[12]- به روایت امام بخاری (9/225). [مؤلف]
[13]- هیثمی در مجمع الزواید (4/289) میگوید: طبرانی در الأوسط روایت کرده است. [مؤلف]
«أنَّ جاريةً من الأنصارِ زُوِّجَتْ, فقال النبيُّ صلَّى اللهُ عليه وسلَّم: " أَلَا أَرْسَلْتُمْ معهم مَن يقولُ: أَتَيْناكم أَتَيْناكم فحَيَّانَا وحَيَّاكم». آلبانی در تخريج مشكاة المصابيح (3091) میگوید: اسناد آن حسن لغیره است. [مصحح]
[14]- هیثمی در مجمع الزواید (4/289) میگوید: طبرانی در الأوسط روایت کرده است. [مؤلف]
بیهقی در السنن الکبری (7/289) میگوید: مرسل خوبی است. [مصحح]
[15]- به روایت امام احمد (3/165، 190، 205، 271). [مؤلف]
در صحیح بخاری (5167) نیز آمده است. [مصحح]
[16]- به روایت امام بخاری (9/233) و امام مسلم (1428) رقم (90 و 91) در النکاح. [مؤلف]
[17]- به روایت امام احمد (5/359). [مؤلف]
آلبانی در صحیح الجامع (2419) میگوید: صحیح است. [مصحح]
[18]- به روایت امام بخاری (9/238) و امام احمد (6/113). [مؤلف]
[19]- به روایت امام بخاری (9/240) و امام مسلم (1429). [مؤلف]
[20]- به روایت امام بخاری (9/240) و امام مسلم (1429). [مؤلف]
[21]- به روایت امام بخاری (9/245) در النکاح. [مؤلف]
[22]- به روایت امام بخاری (9/244) و امام مسلم (1432). [مؤلف]
[23]- به روایت ابوداود (4832) در الأدب. ترمذی (2395) در الزهد. [مؤلف]
آلبانی در صحیح الجامع (7341) میگوید: حسن است. [مصحح]
[24]- به روایت امام بخاری (1/480) در الصلاة و امام مسلم (1365) در النکاح. [مؤلف]
[25]- به روایت ابوداود (2130) و ترمذی (1091) و ابن ماجه (1905) در النکاح. [مؤلف]
آلبانی در تخريج مشكاة المصابيح (2379) میگوید: اسناد آن صحیح است. [مصحح]
[26]- به روایت ابن ماجه (1906) و نسائی (6/128) و دارمی (2/134) و امام احمد (1/201، 3/451). [مؤلف]
[27]- به روایت امام بخاری (9/222) و امام مسلم (1422) در النکاح. [مؤلف]
[28]- هیثمی در مجمع الزوائد (9/209) طبرانی و بزار روایت کردهاند. [مؤلف]
آلبانی در آداب الزفاف (101) میگوید: حسن است. [مصحح]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر