توجه توجه

بعضی نوشته ها ادامه دارند برای مشاهده کامل نوشته ها به برچسب های مورد نظر یا پست قبل و بعد مراجعه کنید

۱۴۰۰ شهریور ۲۹, دوشنبه

فصل اول: اصحاب

 

فصل اول: اصحاب

آنچه که در حق پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  و اهل بیت ایشان بر ما واجب است

J    در حق اصحاب پيامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  و اهل بيت او  رضی الله عنهم  ملزم به رعايت چه حقوقی هستيم؟

" بر ما واجب است که در دل و بر زبان محبت آن‌ها را جاری کنیم و از کینه و کینه­توزی نسبت به آنان بپرهیزیم. بلکه فضائل آن‌ها را بیان کنیم و از مجادله درباره­ی بدیها و مشاجرات آنان خود را به دور داریم و شأن و منزلت آن‌ها را گرامی بداریم. همانگونه که خداوند منزلت آن‌ها را در تورات و انجیل و قرآن گرانقدر فرموده است و احادیث بسیاری در کتب مشهور حدیث در فضیلت اصحاب آمده است. خداوند می‌فرماید:

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطۡ‍َٔهُۥ فَ‍َٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا ٢٩ [الفتح: 29].

«محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  پیامبر خداست و کسانى که با اویند بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند آنان را در رکوع و سجود مى‏بینى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهره‏هایشان است این صفت ایشان است در تورات و مثل آن‌ها در انجیل چون کشته‏اى است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‏هاى خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده‏است».

﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ ٧٤ [الأنفال: 74].

«و کسانى که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا به جهاد پرداخته و کسانى که [مهاجران را] پناه داده و یارى کرده‏اند آنان همان مؤمنان واقعى‏اند براى آنان بخشایش و روزى شایسته‏اى خواهد بود».

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠ [التوبة: 100].

«و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانى که با نیکوکارى از آنان پیروى کردند خدا از ایشان خشنود و آنان [نیز] از او خشنودند و براى آنان باغهایى آماده کرده که از زیر [درختان] آن نهرها روان است همیشه در آن جاودانه‏اند این است همان کامیابى بزرگ».

﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ [التوبة:117].

«به یقین خدا توبه­ی پیامبر و مهاجران و انصار را که در آن ساعت دشوار از او پیروى کردند، پذیرفت».

﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ٨ وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ [الحشر: 8- 9].

«[این غنایم نخست] اختصاص به بینوایان مهاجرى دارد که از دیارشان و اموالشان رانده شدند خواستار فضل خدا و خشنودى [او] مى‏باشند و خدا و پیامبرش را یارى مى‏کنند اینان همان مردم درست کردارند. و [نیز] کسانى که قبل از [مهاجران] در [مدینه] جاى گرفته و ایمان آورده‏اند هرکس را که به سوى آنان کوچ کرده دوست دارند و نسبت به آنچه به ایشان داده شده است در دل‌هایشان حسدى نمى‏یابند و هرچند در خودشان احتیاجى [مبرم] باشد آن‌ها را بر خودشان مقدم مى‏دارند».

و معتقدیم که خـداوند احـوال اهل بدر را می‌دانستـه و درباره­ی آنان پیشاپیش فرموده است: «هر کاری می­خواهید انجام دهید که خداوند شما را بخشیده است»[1] که 313 نفر بوده‌اند[2] و نیز واقفیم که هیچکدام از اصحابی که در بیعت «شجرة‌ الرضوان»[3] حضور داشتند، وارد دوزخ نمی‌گردند و خداوند از آنان راضی و آنان نیز از خداوند راضی بودند که تعداد آن‌ها 1400 تا 1500 نفر بوده است[4]. خداوند درباره‌ی آنان می‌فرماید:

﴿۞لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ [الفتح:18].

«به راستى خدا هنگامى که مؤمنان زیر آن درخت با تو بیعت مى‏کردند از آنان خشنود شد و آنچه در دلهایشان بود بازشناخت».

و شهادت می‌دهیم که سده­ی اصحاب بهترین سده‌های این امت[5] است که خود این امت نیز بهترین امت[6] می‌باشد و می‌دانیم که اگر غیر از اصحاب کسی به اندازه­ی کوه احد طلا انفاق کند به اندازه یک مُد یا نصف طلای آن‌ها انفاق نکرده است[7]. اما این اعتقاد بدین منظور نیست که آنان معصومند. بلکه معتقدیم دچار اشتباه شده‌اند و آن دسته از آنان که اجتهاد کرده‌اند و رای آنان موافق حق گشته، دو اجر و آنانی که موافق حق نبوده‌اند، یک اجر داشته‌اند[8] و اشتباه آنان را خداوند می‌بخشاید. دارای اعمال صالحه و سوابق پرخیری بوده‌اند که آنچه را که به عنوان خطا انجام داده‌اند، از بین می‌برد و آیا نه این است که اگر نجاست کمی در آب دریا افتد، آن را آلوده نمی‌کند. خداوند از همه‌ی آنان راضی و خشنود باشد.

همچنین است درباره­ی زنان پاک پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  و اهل بیت مطهرش که خداوند پلیدی را از آنان برداشته و آنان را پاک گردانیده است[9].

و خود را مبرا و دور می‌دانیم از آن کس که در دل[10] یا بر سر زبان خود بدی یا زشتی‌ای به ساحت اصحاب رسول الله  صلی الله علیه و آله و سلم  یا اهل بیت نبوی یا یکی از آن‌ها نهفته باشد و خداوند را شاهد می‌گیریم بر آنکه محبت و موالات ‌آنان را در دل داریم و در حد توان از آنان دفاع خواهیم نمود. به دلیل حفظ وصیت پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  که فرمودند:

«لا تسبوا أصحابي[11]، اللهَ اللهَ في أصحابي»[12].

«اصحابم را ناسزا نگویید و احترام آنان را پاس بدارید».

و نیز فرمود: «إني تارك فيكم ثقلين أولها كتاب الله فخذوا بكتاب الله وتمسكوا به، ثم قال: وأهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي...»[13] الحديث.

«همانا من دو چیز بسیار گرانقدر را در بین شما به جای می‌گذارم: اول آن‌ها کتاب خداوند است که بدان تمسک جوئید و سپس فرمود اهل بیتم که حقوق الهی را در آن‌ها بر شما یادآوری می‌کنم».

برتری و تفاضل میان اصحاب پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  

J     برترين اصحاب به صورت مجمل چه كسانی هستند؟

" برترین آن‌ها دسته اول از مهاجران بودند که در ایمان آوردن بر دیگران سبقت جستند[14] و سپس انصار، سپس اهل بدر[15] بعد اهل اُحُد[16] و سپس بیعت‌الرضوان[17] و بقیه‌ی اصحاب که خداوند در شأن آنان می‌فرماید:

﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ [الحديد: 10].

«کسانى از شما که پیش از فتح [مکه] انفاق و جهاد کرده‏اند [با دیگران] یکسان نیستند آنان از [حیث] درجه بزرگتر از کسانى‏اند که بعدا به انفاق و جهاد پرداخته‏اند و خداوند به هر کدام وعده نیکو داده است».

%%%%%

 

J     برترين اصحاب به صورت تفصيلی چه كسانی هستند؟

" عبدالله بن عمر رضی الله عنه  می‌فرماید:

«كنّا في زمن النبي  صلی الله علیه و آله و سلم : لا نعدل بأبي بكر[18] أحداً ثم عمر ثم عثمان ثم نترك أصحاب النبي صلی الله علیه و آله و سلم  لا نفاضل بينهم»[19].

«در زمان حیات پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  هیچکس را فاضل‌تر از ابوبکر رضی الله عنه  نمی‌دانستیم بعد از او عمر رضی الله عنه  و سپس عثمان­ رضی الله عنه  و در بین بقیه‌ی اصحاب تفاضلی قائل نبودیم».

پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  در غار ثور به ابوبکر رضی الله عنه  فرمود: «ما ظنك باثنين الله ثالثها»[20] «چه گمان می‌بری به آن دو کسی که خداوند سومین آن‌هاست».

و می‌فرماید: «لو كنت متخذاً من أمتي خليلاً لاتخذت أبابكر خليلاً ولكن أخي وصاحبي»[21].

 «همانا اگر از بین امتم خلیل و دوستی انتخاب می‌کردم، ابوبکر را برمی‌گزیدم و لیکن او برادر و یاور من است».

و فرمود: «إن الله بعثني إليكم فقلتم كذبت وقال أبوبكر: صدقت وواساني بنفسه وماله فهل أنتم تاركوا لي صاحبي»[22] مرتين. «همانا خداوند من را به سوی شما مبعوث کرد و شما مرا تکذیب نمودید. اما ابوبکر مرا تصدیق نمود و با جان و مال خویش از من محافظت نمود. پس آیا دست از سر اصحابم برمی‌دارید» دوبار این را فرمود.

و فرمود: «إيهًا يا ابن اخطاب والذي نفسي بيده ما لقيك الشيطان سالكاً فجّاً قط إلا سلك فجّاً غير فجك»[23]. «ای عمر بن خطاب قسم به آن کس که جانم در دست اوست، هیچگاه شیطان از راهی که تو به آن راه می‌روی نخواهد رفت».

و فرمود: «لقد كان فيما قبلكم محدثون فإن يكن في أمتي أحد فإنه عمر»[24].

«در امت‌های پیشین محدث وجود داشته است، اگر در این امت نیز محدثی باشد عمر رضی الله عنه  خواهد بود».

پیامبر خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  درباره­ی داستان سخن گفتن گرگ و گاو فرمودند:

«فإني أومن به وأبوبكر وعمر»[25]. همانا من به آن (داستان) ایمان دارم و ابوبکر و عمر نیز بدان ایمان دارند».

و آنگاه که عثمان رضی الله عنه  در بیت‌الرضوان به مکه رفت، رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  به دست راست خود اشاره کرد و فرمود: «هذه يد عثمان فضرب بها علی يده فقال: هذه لعثمان»[26].

«این دست عثمان است، پس آن دست را در دست دیگرش گذاشت و فرمود: این دست [بیعت] عثمان است».

و فرمود: «من يحفر بئر رومة فله الجنة فحفرها عثمان»[27].

«آن کس که چاه رومه را حفر کند، بهشت برای اوست. این چاه را عثمان رضی الله عنه  حفر کرد».

و فرمود: «من جهز جيش العسرة فله الجنة. فجهزه عثمان»[28].

«آن کس که سپاه عسره را تجهیز کند بهشت از آن اوستو این کار را عثمان رضی الله عنه  کرد».

و درباره­ی او فرمود: «ألا أستحيي ممن استحيت منه الملائكة»[29].

«آیا از کسی که ملائکه از او شرم دارند، شرم نداشته باشم»؟

و به علی رضی الله عنه  فرمود: «أنت مني وأنا منك»[30].

«تو از منی و من از تو هستم».

و از علی رضی الله عنه  خبر داد که او خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند و فرمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه»[31] «هرکس که من را مولی می‌پندارد پس علی رضی الله عنه  نیز مولای اوست».

و به او فرمود: «ألا ترضی أن تكون مني بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبي بعدي»[32].

«آیا بدان راضی نیستی که برای من چنان منزلتی داشته باشی که هارون به نزد موسی داشت؟ مگر اینکه پیامبری بعد از من نیست».

و فرمود: «عشر في[33] الجنة. النبي في الجنة؛ وأبوبكر في الجنة، وعثمان في الجنة، وعلي في الجنة، وطلحة[34] في الجنة، والزبير بن العوام[35] في الجنة، وسعد بن مالك في الجنة، وعبد الرحمن بن عوف[36] في الجنة، قال سعيد بن زيد[37]: ولو شئت لسميت العاشر يعني نفسه».

«ده نفر در بهشت هستند: پیامبر در بهشت است، ابوبکر در بهشت است، عمر در بهشت است، عثمان در بهشت است، علی در بهشت است، طلحه در بهشت است، زبیر بن عوام در بهشت است، سعدبن مالک (ابی‌وقاص) در بهشت است، عبدالرحمن بن عوف در بهشت است و سعید بن زید نیز فرمود که اگر خواستی بدان که دهمین نفر من هستم».

و فرمود: «أرحم أمتي بأمتي أبوبكر وأشدها في دين الله عمر وأصدقها حياء عثمان، وأعلمها بالحلال والحرام معاذ بن جبل[38] وأقرؤها لكتاب الله عزّوجل اُبَي[39]، وأعلمها بالفرائض زيد بن ثابت[40] ولكل أمة أمين، وأمين هذه الأمة أبو عبيده بن الجراح[41]»[42].

«رحیم‌ترین فردِ امت من بر امتم ابوبکر، شدیدترین آنهادر دینِ خداوند عمر و باحیاترین آن‌ها عثمان، داناترین آن‌ها به حلال و حرام دین معاذبن جبل و بهترین قاریان قرآن در آن اُبَی بن کعب و آگاه‌ترین‌شان به فرائض زید بن ثابت است و در هر امتی امینی وجود دارد، امین امت من نیز ابوعبیده بن جراح است».

و درباره‌ی حسن[43] و حسین[44] رضی الله عنهما  فرمود: «إنهما سيدا شباب أهل الجنة[45]، و إنهما ريحانتاه»[46].

«سید جوانان اهل بهشت هستند و ریحانه نبوی می‌باشند».

و فرمود: «اللهم إني أحبهما فأحبهما»[47].

«خداوندا من آنان را دوست دارم تو هم آنان را دوست بدار».

و درباره‌ی حسن رضی الله عنه  فرمود: «إن ابني هذا سيد وسيصلح الله به بين فئتين عظيمتين من المسلمين»[48].

«این پسرم سید و سرور است و خداوند به وسیله‌ی او در بین دوطائفه‌ی بزرگ از مسلمین صلح و آشتی برقرار خواهد کرد». همانگونه هم شد.

و درباره‌ی مادر آنان (فاطمه) فرمود: «إنها سيدة نساء أهل الجنة»[49]. «فاطمه سرور زنان بهشتی است».

هم به صورت عمومی و هم فردی احادیث فراوانی در بیان فضیلت اصحاب وارد شده است که به شمار نمی‌آید و جز درباره‌ی خلفای راشدین رضی الله عنهم  نیازی به اثبات فضیلت هیچکدام از آن‌ها بر بقیه­ی امت وجود ندارد. اما در مورد سه خلیفه‌ی اول رضی الله عنهم  حدیث عبدالله بن عمر رضی الله عنهما  و در مورد علی رضی الله عنه  نیز اجماع امت وجود دارد، که بر بقیه­ی اهل زمین فضیلت داشته­اند.

خلفای راشدین رضی الله عنهم ، دلیل بر فضیلت و خلافت و مدت خلافت راشده­ی ایشان

J     مدت خلافت بعد از رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  چند سال بود؟

"  پیامبر خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «خلافة النبوة ثلاثون سنة، ثم يؤتي الله الملك من يشاء»[50].

«جانشینی بر نهج پیامبران سی‌سال خواهد بود بعد از آن خداوند، پادشاهی را به هرکس که بخواهد، می­بخشد».

این سی‌سال مدت خلافت ابوبکر، عمر، عثمان و علی رضی الله عنهم  بود که ابوبکر رضی الله عنه  دو سال و سه ماه[51]، عمر رضی الله عنه  ده سال و شش ماه[52]، عثمان رضی الله عنه  دوازده سال[53] و علی رضی الله عنه  چهارسال و نه ماه[54] که مدت سی ساله را شش ماه خلافت حسن بن علی رضی الله عنه  تکمیل می‌کند»[55].

اولین پادشاه در اسلام معاویه[56] رضی الله عنه  بود که برترین و فاضلترین آنان بود. بعد از او تا زمان عمربن‌عبدالعزیز که بر سیره و راه و روش خلفای قبلی سیر می‌کرد و علما او را خلیفه‌ی پنجم می‌دانند، پادشاهی سخت‌گیرانه ادامه داشت.

 

J    دليل بر صحت خلافت اين چهار نفر به صورت مجمل چيست؟

" ادله در این زمینه فراوان است من­جمله­ی آن مشخص شدن زمان سی ساله­ی خلافت بر روش پیامبران که گفته شد. و همچنین احادیثی که بر برتری آنان به ترتیب بر سایرین دلالت دارد. و نیز آنچه که ابوداود روایت کرده است:

«عن سمرة بن جندب أن رجلاً قال: يا رسول الله! إني رأيت كأن دلوا أُدلي من السماء فجاء أبوبكر فأخذ بعراقيها فشرب شرباً ضعيفاً، ثم جاء عمر فأخذ بعراقيها فشرب حتی تضلع، ثم جاء عثمان فأخذ بعراقيها فشرب حتی تضلع، ثم جاء علي فأخذ بعراقيها فأنتشطت وانتضح عليه منها شيء»[57].

«سمره بن جندب روایت می­کند که مردی به پیامبر خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  گفت: «ای رسول خدا، همانا من در خواب دیدم که سطلی از آسمان پایین آمد ، سپس ابوبکر آمد و دستگیره‌های آن را گرفت و مقدار کمی از آن را نوشید، سپس عمر آمد و دو دسته آن را گرفت و از آن نوشید تا سیراب شد، سپس عثمان آمد و دسته­های آن را گرفت و از آن نوشید تا سیراب شد، سپس علی آمد و دستگیره های آن را گرفت و از آن سیراب شد تا جاییکه آب بر رویش ریخته شد».

از محکم‌ترین ادله در این زمینه اجماع اصحاب و امت بر خلافت این چهار نفر است و جز گمراهان کسی این خلافت را انکار نمی‌کند.

%%%%%

 

J     دليل خلافت سه نفر اول به صورت اجمالی چيست؟

"ادله بسیارند برخی از آنان آورده شد.

دلیلی بر آن حدیثی است که ابوبکر رضی الله عنه  آن را روایت می‌کند که روزی پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود:

«مَنْ رَأَى مِنْكُمْ رُؤْيَا؟» فَقَالَ رَجُلٌ: أَنَا، رَأَيْتُ كَأَنَّ مِيزَانًا نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ فَوُزِنْتَ أَنْتَ وَأَبُوبَكْرٍ فَرَجَحْتَ أَنْتَ بِأَبِي بَكْرٍ، وَوُزِنَ عُمَرُ وَأَبُو بَكْرٍ، فَرَجَحَ أَبُو بَكْرٍ، وَوُزِنَ عُمَرُ وَعُثْمَانُ، فَرَجَحَ عُمَرُ ثُمَّ رُفِعَ الْمِيزَانُ...»[58].

«چه کسی از شما خوابی دیده است. مردی جواب داد: که من، ترازویی را دیدم که از آسمان پایین می‌آمد. در آن ترازو تو و ابوبکر را وزن کردند که وزن تو بیشتر شد و ابوبکر و عمر را وزن نمودند که ابوبکر سنگین‌تر شد و عمر و عثمان را وزن کردند که عمر وزن بیشتری داشت. سپس ترازو را برداشتند».

 

J     دلايل خلافت ابوبكر و عمر رضی الله عنهما  به صورت اجمالي چيست؟

" در صحیحین[59] آمده است که پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود:

«بينما أنا نائم رأيتني علی قليب عليها دلو فنزعت منها ما شاء الله،‌ ثم أخذها ابن أبي قحافة فنزع منها ذنوباً أو ذنوبين وفي نزعه ضعف والله يغفر له ضعفه؛ ثم استحالت غرباً فأخذها ابن الخطاب فلم أر عبقرياً من الناس ينزع نزع عمر».

«در خواب دیدم که بر روی چاهی بودم و تا آنجا که توانستم سطل آن را [پر کرده] بیرون کشیدم. سپس ابوبکر آن را از دست من گرفت و سطل یا سطلی را بیرون کشید و در بالاکشیدن آن ضعفی در او بود که خداوند ضعف او را بخشید. سپس سطل بزرگ و محکمی به جای آن آورده شد. که عمربن خطاب آن را بالا کشید و من کسی را از بین مردم ندیدم که آنگونه که عمر توانست، بتواند آن را بالا کشد».

%%%%%

 

J     دليل خلافت ابوبكر رضی الله عنه  و مقدم دانستن او بر ديگران چيست؟

" ادله در این زمینه فراوانند و شمرده نمی­شود که برخی از آنان آورده شد.

در صحیحین آمده است:

أن امرأة أتت النبي  صلی الله علیه و آله و سلم  فأمرها أن ترجع، قالت أرأيت إن جئت ولم أجدك-كأنها تقول الموت- قال  صلی الله علیه و آله و سلم : «إن لم تجديني فأتي أبا بكر»[60].

که زنی نزد پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  آمد. پیامبر به او امر کرد که برود و بعداً برگردد. آن زن گفت: «اگر آمدم و شما را نیافتم- منظورش احتمال مرگ حضرت بود- چه کنم؟» پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «در این حالت نزد ابوبکر برو».

و در صحیح مسلم از عایشه رضی الله عنها  روایت شده است که فرمود: پیامبر خدا به من فرمودند:

«ادعي لي أباك وأخاك حتی أكتب كتاباً فإني أخاف أن يتمني متمن ويقول قائل أنا أولی ويأبی الله والمؤمنون إلا أبابكر»[61].

«پدر و برادرت را بیاور تا نام‌های بنویسم. زیرا از این می‌ترسم که کسی آرزوی مقام مرا در دل پرورش دهد، چونکه خداوند و پیامبر جز ابوبکر کسی را شایسته این جایگاه نمی‌دانند».

و در مسأله­ی امامت نماز در حالیکه در بستر مرگ بودند[62]، نیز اینگونه فرمود که ابوبکر پیش نماز شود. و تمام اصحاب چه مهاجرین و چه انصار بر بیعت با ابوبکر رضی الله عنه  اجماع داشته‌اند.

 

J    چرا بعد از ابوبكر رضی الله عنه  در مسأله‌ی خلافت، عمر رضی الله عنه  برديگران ترجيح يافت؟

" در این باره نیز دلائل بی‌شمارند از آن جمله: پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند:

«إني لا أدري ما قدر بقائي فيكم فاقتدوا بالذين من بعدي» وأشار إلی أبي بكر وعمر[63].

«نمی‌دانم چه مدت در بین شما خواهم ماند [بعد از من] به آن دو نفر بعدی اقتدا نمایید و به ابوبکر و عمر اشاره فرمود».

و در حدیث فتن از حذیفه روایت شد که به عمر بن خطاب رضی الله عنه  فرمود: «أن بينك وبينها باباً مغلقاً، قال: أيفتح أم يكسر، قال: بل يكسر. قال عمر رضی الله عنه : إذا لا يغلق، فکان الباب عمر رضی الله عنه  وکسره قتله، فلم يرفع بعد السيف بين الأمة»[64].

«همانا بین تو و بین آن -فتنه- دری است بسته. عمر رضی الله عنه  فرمود: آیا این در باز می‌شود یا شکسته می­شود؟ حذیفه رضی الله عنه  فرمود شکسته می‌شود. عمر رضی الله عنه  فرمود: پس دیگر بسته نمی‌شود. چونکه منظور از در، عمر است و منظور از شکستن آن، کشته شدن عمر است، که بعد از آن شمشیر در بین امت برداشته نمی­شود.

امت نیز بر مقدم بودن عمر رضی الله عنه  بعد از ابوبکر رضی الله عنه  اجماع نموده‌اند.

%%%%%

 

J    دليل رجحان عثمان بعد از دو خليفه اول در مسأله‌ی خلافت چه بود؟

"ادله فراوانند که برخی از آنان آورده شد از آن جمله:

کعب بن عجره[65] فرمود:

«ذكر رسول الله  صلی الله علیه و آله و سلم  فتنة فقرّبها فمر رجل مقنع رأسه فقال رسول الله  صلی الله علیه و آله و سلم : «هذا يومئذ علی الهدی»، فوثبت فأخذت بضبعي عثمان ثم استقبلت رسول الله  صلی الله علیه و آله و سلم ، فقلت: هذا؟ قال: «هذا»[66].

«پیامبر خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  در مورد فتنه صحبت می‌نمود و بر آن صحه گذاشت که در امت بزودی به وجودمی‌آید. در این حین مردی که سر خود را پوشانیده بود، از آنجا رد شد. پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: این مرد آن هنگام بر راه هدایت است. [کعب می‌فرماید: ] در این زمان پریدم و لباس او را گرفتم، دیدم که عثمان بن عفان است. رو به سمت پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  نمودم گفتم: منظورتان این مرد است؟ فرمود: [بله] این مرد».

و نیز عایشه رضی الله عنها  روایت می‌کند که رسول الله  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «يا عثمان! إن ولاك الله هذا الأمر يوماً فأرادك المنافقون أن تخلع قميصك الذي قمصك الله فلا تخلعه»[67].

«ای عثمان، اگر روزی خداوند این امر [خلافت] را به تو سپرد، منافقان می‌خواهند این لباس را از تو بستانند، اما آن را از خود دور نکن. این را سه مرتبه فرمودند».

اهل شوری و اصحاب بر امامت عثمان رضی الله عنه  اجماع نمودند و اولین نفر بعد از عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه  که با او بیعت نمود، علی رضی الله عنه  بود و سپس مردم با او بیعت نمودند.

%%%%%

 

J     دليل اينكه علی رضی الله عنه  در خلافت بر بقيه اولويت داشت، چيست؟

" ادله در این زمینه بسیارند که برخی از آنان آورده شد، از آن جمله:

پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود:

«ويح عمار[68] تقتله الفئة الباغة يدعوهم إلی الجنة ويدعونه إلی النار»[69].

«عمار را گروهی باغی به قتل می‌رسانند که او آن‌ها را به بهشت دعوت می‌کند، در حالی که آن‌ها او را به جهنم فرامی‌خوانند».

عمار در جنگ بین علی و معاویه رضی الله عنهما  با گروه علی رضی الله عنه  بود و اهل شام او را به قتل رساندند. چون که او ‌آنان را به اتباع سنت و جماعت و اطاعت از امام بر حق یعنی علی رضی الله عنه  فرا می‌خواند.

و درباره­ی علی رضی الله عنه  فرمود: «تمرق مارقة علی حين فرقة من الناس يقتلهم أولی الطائفتين بالحق»[70].

«در زمان تفرقه و اختلاف مردم، گروهی خروج می‌کنند که از بین دو طایفه آن کس که بر حق‌تر است، آن‌ها را به قتل می‌رساند». این گروه خوارج[71] بودند که بر علی رضی الله عنه  خروج نمودند و علی رضی الله عنه  نیز در جنگ نهروان[72] آنان را به قتل رسانید و او آن هنگام به اجماع اهل­سنت بر حق‌تر بود.




[1]- مسلم 7/168- ابوداود 4/213 رقم 4654- ترمذی 5/409رقم 3305- احمد1/79-80.

[2]- بخاری 5/5- البدایه و النهایه ابن كثیر 2/268.

[3]- ترمذی 5/695 رقم 3860 و 3863 ابوداود 4/213رقم 4653.

[4]- بخاری 5/63-مسلم 6/25- البدایه و النهایه 4/173.

[5]- دلیل اینكه آن‌ها بهترین افراد این امت هستند، حدیث بخاری است كه از عمران بن حصین روایت می‌كند كه پیامبر خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «بهترین قرون، قرنی است كه من در آن هستم. سپس قرنی كه بعد از آن می‌آید. سپس قرنی كه بعد از آن می‌آید». بخاری 4/189- ابوداود 4/214 رقم 4657- احمد4/426- ترمذی 5/695 رقم 3859- ابن ماجه2/791 رقم 2362- احمد1/378 و 2/228 و 4/267.

[6]- دلیل اینكه امت محمد  صلی الله علیه و آله و سلم  بهترین امت است، آیه­ی زیر می‌باشد: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ [آل عمران: 110]. «شما بهترین امتى هستید كه براى مردم پدیدار شده‏اید به كار پسندیده فرمان مى‏دهید و از كار ناپسند بازمى‏داریدو به خدا ایمان دارید».

[7]- بخاری 4/195 مسلم7/188 ابوداود 4/214 رقم 4658 ترمذی 5/696 رقم 386 احمد 3/11

[8]- اشاره به حدیث بخاری دارد که پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «اگر کسی در حکم خود اجتهادی نمود و اجتهادش درست بود دو اجر دارد و اگر درست نبود اجری برای اوست».

[9]- اشاره دارد به آیه­ی ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣ [الأحزاب: 33]. «خداوند قطعاً می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت (پیغمبر) دور کند و شما را کاملاً پاک سازد».

[10]- مانند روافض كه غیر از اهل بیت بقیه را ناسزا می‌گویند وهمچنین مانند خوارج نواصب كه بعضی از اصحاب را سب می‌نمودند. الملل و النحل شهرستانی 15 و 146.

[11]- بخاری 4/195 مسلم7/188 ابوداود 4/214 رقم 4658 ترمذی 5/696 رقم 386 احمد 3/11

[12]- احمد 4/87، 5/54-55-ترمذی 5/696 رقم 3862 آن را «غریب» می‌داند. ابن حبان 568 رقم 2284.

[13]- احمد 3/14 و 17 و 26 و 29- مسلم 7/122-123- دارمی 2/310 رقم 3319- حاكم 3/148.

[14]- سابقون كسانی بودند كه روبه هر دو قبله نماز خوانده‌اند. از اولین نفرات آنان ابوبكر رضی الله عنه  و عمر رضی الله عنه  و اهل بیعت عقبه اول بودند. خدا درباره­ی آن‌ها فرمود: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠ [التوبة: 100]. «پیشگامان نخستین مهاجران و انصار، و کسانی که به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشان را به خوبی پیمودند، خداوند از آنان خوشنود است و ایشان هم از خدا خوشنودند، و خداوند برای آنان بهشت را آماده ساخته است که در زیر (درختان و کاخهای) آن رودخانه‌ها جاری است و جاودانه در آنجا می‌مانند. این است پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ». رك: تفسیر ابن كثیر 2/383.

[15]- آنچه دلالت بر فضل آنان می‌نماید، روایتی است كه بخاری در صحیح خود در قصه­ی حاطب از علی رضی الله عنه  آورده است. در آخر آن پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  می‌فرماید: «خداوند بر اهل بدر اطلاع یافته است و درباره­ی آنان می‌گوید: هر آنچه می‌خواهید انجام دهید، خداوند شما را بخشیده یا بهشت را بر شما واجب نموده است». بخاری 5/10.

[16]- غزوه­ی احد در سال سوم هجری واقع شد. مسلمانان در ابتدای جنگ پیروز شدند. لكن تیراندازان برخلاف امر پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  به دنبال جمع نمودن غنائم از جای خود پایین آمدند. پس دشمن بر آنان تاخت و آنان را شكست داد و از بین آن‌ها هفتادنفر را شهید نمود. سپس خداوند خوابی را بر آنان غالب نمود، تا امنیت از دست رفته را بازیابند كه عبرتی برای مؤمنان باشد». رك: بدایه و نهایه 4/10-49.

[17]- بیعت الرضوان در سال ششم بعد از هجرت درماه ذی‌قعده در غزوه حدیبیه واقع شد. پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  و مسلمانان عزم انجام عمره را نمودند، در میقات احرام پوشیدند و قربانی آماده نمودند. چون قریش از این حركت آگاهی یافتند، برای مقابله با او از مكه خارج شدند. در این بین بیعتی به نام بیعت رضوان میان مسلمانان و پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  بسته شد. در آن هنگام تعداد مسلمانان به 1400 یا 1500 نفر می­رسید. از سال بعد از آن پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  حج عمره برگزار نمود. البدایه و النهایه 4/166-179

[18]- ابوبكر رضی الله عنه ، عبدالله بن ابی قحافه عثمان‌القرشی، برترین فرد امت، و خلیفه رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم ، مونس او در غار و صدیق اكبر. قرآن را جمع نمود و با اهل رده جنگید. در 8 جمادی‌الآخر سال 13هجری در سن 63سالگی فوت نمود. 1/2-4.

[19]- بخاری 4/191 و 4/203.

[20]- (متفق علیه) بخاری 4/190 مسلم 7/108 احمد1/4

[21]- (متفق علیه) بخاری 4/191- مسلم 7/108- ترمذی 5/606 رقم 3655- ابن ماجه 1/36 رقم 93- دارمی 2/255 رقم2913- احمد 1/270 و 359 و 3/28 و 3/488 و 4/4-5 و 4/211-212.

[22]- بخاری4/192

[23]- (متفق علیه) بخاری 4/199- مسلم 7/115- احمد1/171 و 182 و 187.

[24]- (متفق علیه) بخاری 4/200- مسلم7/115- احمد 6/55- ترمذی 5/622 رقم 3693.

[25]- (متفق علیه) بخاری 4/192- مسلم7/111- ترمذی 5/623 رقم6395.

[26]- بخاری 4/203 و 204- ترمذی 5/626 رقم 3702 و 5/628 رقم 2706.

[27]- بخاری 4/198 و 4/202

[28]- بخاری در دو جای قبلی آن را آورده است 3/198 و 4/202.

[29]- (متفق علیه) بخاری 4/202- مسلم 7/116-117- احمد1/71 و 6/62 و 155 و 6/288.

[30]- بخاری 4/207- ترمذی 5/632-636 رقم 3712 و 3716 و 3719 ان را (حسن صحیح) دانسته است. رك: صحیح بخاری 5/84-85 و 3/168 و فتح‌الباری 7/72.

[31]- ترمذی 5/633 رقم 3713 و آن را صحیح دانسته است. ابن ماجه 1/43 رقم 116 و 1/45 رقم121 احمد 1/84 و 1/331 و 3/281 و 4/368 و 5/347 و 350 و 5/366 و 5/419 حاکم 3/110.

[32]- بخاری 4/208 و مسلم 7/120

[33]- ابوداود 4/211- 212رقم 4649-ترمذی 5/647- 648 رقم 3747 و 3748 حدیث را «حسن صحیح» می‌داند.ابن ماجه 1/48 رقم 133- احمد 1/188 و 1/193.

[34]- ابومحمد طلحه بن عبیدالله بن عثمان قرشی تمیمی رضی الله عنه ، یكی از عشره­ی مبشره و هشتمین نفر بود كه به اسلام تشرف یافت. توسط ابوبكر رضی الله عنه  مسلمان شد و یكی از شش نفر شوری منتخب عمر رضی الله عنه  بود. در روز احد ثبات یافت و از پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  دفاع نمود. در واقعه­ی جمل در روز پنجشنبه 10جمادی‌الآخر سال 36 به شهادت رسید. الاصابه 2/229-230 استیعاب 2/219-225.

[35]- ابوعبدالله، زبیربن عوام بن خویلد بن اسد قرشی اسدی رضی الله عنه  حواری و پسر عمه (صفیه بنت عبدالمطلب) رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم ، یكی از عشره مبشره بود. در شورای شش نفری منتخب عمر رضی الله عنه  حضور داشت. در دوازده‌سالگی مسلمان شد. در هر دو هجرت حضور داشت. در بدر و بقیه مشاهد شركت نمود. در یرموك نیز بود. در سال 36 در واقعه جمل شهید شد. عمروبن جرموز با مكر وغدر او را در سن 66 یا 67 سالگی به شهادت رساند. اصابه 1/545-546.

[36]- ابومحمد عبدالرحمن بن عوف بن عبد عوف قرشی زهری رضی الله عنه ، یكی از عشره­ی مبشره و از اعضای شورای شش‌ نفره عمر رضی الله عنه  بود. در هر دو هجرت و بدر و بقیه صحنه‌ها در خدمت رسول‌الله  صلی الله علیه و آله و سلم  حاضر بود. تجارت می‌نمود و در راه خدا انفاق می­كرد. نصف مالش را به صدقه داد، در حالیكه بر پانصد شتر و پانصد اسب حمل می‌شد. امر امهات‌ المؤمنین بعد از پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  بر عهده او بود. او آن‌ها را به حج می‌برد. سی‌هزار برده را آزاد نمود در سال 31 یا 32 در سن 72سالگی وفات نمود. اصابه 2/416-417.

[37]- سعید بن زید بن عمروبن نفیل عدوی، یكی از عشره­ی مبشره و از سابقین در اسلام بود. شوهر فاطمه خواهر عمر رضی الله عنه  بود كه عمر رضی الله عنه  در خانه او اسلام آورد. در احد و بقیه مشاهد حضور داشت. مستجاب الدعوه بود. در یرموك حضور داشت. در سال 51 در عقیق در سن هفتادوچندسالگی فوت نمود و به مدینه برده شد. اصابه 2/46.

[38]- عالم ربانی، ابوعبدالرحمان معاذبن جبل بن عمروبن اوس انصاری خزرجی  رضی الله عنه ، در سن 18سالگی در عقبه حضور یافت. در بدر و بقیه­ی مشاهد بود. از نجباء اصحاب به شمار می‌آمد كه پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  او را به عنوان قاضی به یمن فرستاد. عالمترین مردم به حلال و حرام بود. در سال 17 و یا بعد از آن در سن 34 سالگی در شام به وسیله‌ی طاعون فوت كرد. اصابه 3/426-427- تذكره 1/19-22.

[39]- شرح حال او گذشت.

[40]- زید بن ثابت بن ضحاك انصاری خزرجی مقرئی فرضی  رضی الله عنه  ، كاتب وحی پیامبر، در هنگام هجرت پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  11ساله بود، كه اسلام آورد. خط یهود را به امر پیامبر آموخت و قرآن را حفظ نمود. در خندق و بقیه عرصه‌ها حضور داشت. ابوبكر رضی الله عنه  او را برای جمع قرآن و عثمان رضی الله عنه  او را برای كتابت آن انتخاب كردند. در سال، 45 یا 54 یا 55 فوت نمود. تذكره1/30-32.

[41]- ابوعبیده عامربن عبدالله بن جراح بن هلال قرشی فهری  رضی الله عنه ، در زمان دخول پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  به خانه ارقم ایمان آورد. یكی از عشره­ی مبشره است كه دوبار هجرت نمود (حبشه و مدینه). در بدر و بقیه غزوات حضور داشت. مناقب او بسیار است. در فتوحات شام حضور داشت. عمر رضی الله عنه  او را والی شام قرار داد. در طاعون عمواس در سال 17 یا 18 هجری فوت نمود. اصابه 2/252-254.

[42]- ترمذی 5/664-665 رقم 3790 و 3791 آن را «حسن صحیح» می‌داند. ابن ماجه 1/55 رقم 154- 155 احمد 3/281- حاكم 3/422.

[43]- حسن بن علی بن ابی‌طالب  رضی الله عنهما ، محبوب و ریحانه­ی رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  بود و به همراه برادرش سروران جوانان بهشت می­باشند. احادیثی را از رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم  روایت نموده است. بعد از پدرش به خلافت رسید. اما در سال 41 برای معاویه رضی الله عنه  از خلافت تنازل نمود. آن سال را عام‌الجماعه نام نهادند. در مدینه منزل نمود و در سال 49 یا 50 فوت نمود. ولادت او در سال سوم هجری بود. اصابه 1/328-331- رك: بخاری 4/216.

[44]- حسین بن علی بن ابی‌طالب رضی الله عنهما ، محبوب و ریحانه­ی رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم ، در سال چهارم هجری به دنیا آمد. به همراه پدرش در جمل و صفین حضور یافت. تا زمان وفات معاویه رضی الله عنه  در كنار برادرش ماند. والی مدینه از او برای یزید بیعت خواست. او نیز مهلت طلبید و به مكه رفت. اهل كوفه نزد او آمدند و به او بیعت دادند. ابتدا مسلم بن عقیل را برای بیعت به آنجا فرستاد، اما او كشته شد. سپس خود او نیز بدانجا رفت. در 10محرم سال 61 هجری در كربلا به شهادت رسید. اصابه 1/332-335.

[45]- ترمذی 5/656 رقم 3768 و 3781- ابن ماجه 1/44رقم 118- احمد5/391- حاكم 3/166 آن را صحیح دانسته، ذهنی نیز موافق اوست.

[46]- بخاری 4/217 و 7/74- ترمذی 5/657 رقم 3770.

[47]- بخاری 4/216-217-ترمذی 4/657 رقم 3769 و 5/661 رقم 3782- احمد 5/69 و 2/446- مسلم7/129

[48]- بخاری 4/216 ابوداود 4/216 رقم 4662 ترمذی5/658 رقم 3773 نسائی 3/107

[49]- بخاری 4/209- مسلم 7/142-144- ترمذی 5/660 رقم 3781- احمد 5/391.

[50]- (حسن) احمد 5/220 و 221- ابوداود 4/221 رقم 4646 و 4647-ترمذی 4/503 رقم 2226 گفته است حدیث «حسن صحیح» است. حاكم 3/145 - ذهبی بر آن سكوت نموده است.

[51]- خلافت ابوبكر رضی الله عنه  به مدت دو سال و سه ماه از ربیع‌الاول سال 11هجری تا جمادی‌الآخر سال 13هجری بوده است. تذكره(1/5.)

[52]- از آخر جمادی الآخر سال 13 تا آخر ذی الحجه سال 35 ( 1/8 )

[53]- در اواخر ذی‌الحجه سال 23 تا 18 ذی الحجه سال 35 تذكرة(1/9).

[54]- آخر ذی‌الحجه سال 35 تا 17 رمضان سال 40 هجری تذكرة(1/13).

[55]- اواخر رمضان سال 40 تا ربیع‌الاول سال 41. رك: البداية والنهاية 8/16-17 و اصابه 1/328-331.

[56]- امیرالمؤمنین معاویه بن ابی‌سفیان (صخربن حرب)  رضی الله عنه  پنج سال قبل از بعثت به دنیا آمد. در سال حدیبیه ایمان آورد. ولی آن را مخفی نمود و در سال فتح مكه آن را آشكار كرد. مصاحبت و كتابت پیامبر را نمود. عُمر رضی الله عنه  بعد از برادرش یزیدبن ابوسفیان او را بر ولایت شام گماشت، عثمان رضی الله عنه  نیز او را ابقا نمود. در سال 41 مردم بر بیعت با اواجتماع نمودند. بیست سال خلافت نمود و در سال 60هجری فوت نمود. رك بدایه و نهایه 8/120-147 اصابه 3/433-434

[57]- (حسن) احمد 5/21- ابوداود 4/208 رقم 4637.

[58]- ابوداود 4/208 رقم 4643 - ترمذی 4/540 رقم 2287 آن را «حسن صحیح» دانسته است.

[59]- (متفق‌علیه) بخاری 4/193- مسلم 7/113 – ترمذی 4/541 رقم 2289.

[60]- بخاری 4/191 - مسلم 7/110.

[61]- مسلم 7/110- احمد 6/47 و 106 و 144.

[62]- بخاری 1/165 مسلم 2/20- ابن ماجه 1/389 رقم 1232- احمد 1/221 و 1/396 و 405.

[63]- مسند 5/ 385 و 5/402 ترمذی: حدیث «حسن» است. 5/609-610- ابن ماجه 1/37 رقم 97. این حدیث «صحیح» است.

[64]- بخاری 8/96-مسلم 8/173- ترمذی 4/524 رقم 2258- ابن ماجه 2/1305رقم 3955 احمد 5/401 و 405.

[65]- صحابی جلیل ابومحمد، كعب بن عجره بن امیه بن عدی بلوی رضی الله عنه  از هم‌پیمانان انصار، احادیثی را از پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  روایت نموده است. در عمره حدیبیه حضور داشت. دست او در غزوه‌ای قطع شد. پس از آن در كوفه ماند. در سال 51 یا 52 یا 57 در مدینه فوت نمود. اصابه 3/297-298

[66]- ترمذی 5/628 رقم 3704- ابن ماجه 1/41رقم 111- احمد 4/135 236 و 4/242 و 243

[67]- ترمذی 5/628 رقم 3705- ابن ماجه 1/41رقم 112- حاكم آن را بر شرط شیخین صحیح می‌داند، اما ذهبی با او مخالف است. مستدرك 3/100.

[68]- عماربن یاسر بن عامر بن مالك بن كنان عنسی رضی الله عنه  ، از اولین خانواده‌هایی بودند كه اسلام آوردند. بسیار شكنجه شد و بر آن صبر گرفت. در تمام غزوات حضور داشت. به مدینه هجرت نمود. در زمان ابوبكر رضی الله عنه  در یمامه بود. عمر او را والی كوفه كرد، آیه­ی 106 سوره­ی نحل درباره­ی او نازل شد. پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم  خبر داد كه عماررا گروهی باغی به قتل می‌رسانند. به همراه علی رضی الله عنه  در صفین بود كه در سال 37 و در 93 سالگی كشته شد. اصابه 2/512.

[69]- (متفق علیه) بخاری 1/115- مسلم 8/158- ترمذی 5/669 رقم 3800- احمد 2/161 و 164 و 206 و 3/5 و 22 و 4/197 و 198 و 5/214 -215 و 5/306-307 و 6/289 و 300.

[70]- مسلم 3/113- ابوداود 4/217 رقم 4667 احمد 3/32 و 48.

[71]- خوارج اولین گروهی بودند كه در جنگ صفین در مسأله حكمیت بر علی رضی الله عنه  خروج نمودند. رؤسای آن‌ها اشعث بن قیس كندی، مسعربن فدكی تمیمی و زید بن حصین طائی بودند. خوارج فرقه‌های متعددی هستند. اما در مسائلی مشتركند از جمله: براءت از علی و عثمان رضی الله عنهما  ، تكفیر اصحاب كبائر، خروج بر امام در صورت ترك واجب. رك: الملل و النحل شهرستانی 114-118و بعد از آن.

[72]- واقعه نهروان، جنگی بود كه علی رضی الله عنه  بعد از موعظه و تذكر به گروه خوارج با آنان كرد و در این جنگ آنان را از بین برد. طی مواعظی عده‌ی زیادی از آن‌ها متفرق شدند یا از عقیده­ی خود رجعت نمودند. عده­ای دیگر در جنگ­هامجروح شدند كه علی رضی الله عنه  آن‌ها را برای مداوا به خانه‌هایشان برگرداند. اهل سنت چهارصدنفر آن‌ها را باغی می‌دانند. احادیثی در شان آن‌ها وارد شده است كه ابن­كثیر آن‌ها را جمع نموده و در بدایه و نهایه 7/295 آورده است. واقعه نهروان در سال 37 هجری رخ داد رك: الملل والنحل شهرستانی 115-122.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مقدمه‌ی مؤلف

  مقدمه‌ی مؤلف الحمد لله رب العالـمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين‏. أما بعد: از جمله درس‌هایی که در مسجد...