فصل سوم: اولیاء و کرامات ایشان
دربارهی اولیاء و کرامات ایشان
J حكم كرامات اولياء چيست؟
" کرامات اولیاء حق است و شامل ظهور امریست خارقالعاده بر دستان اولیاء که آنان را در این امر دخالتی نیست و بر طریق عادی جاری نمیگردد. بلکه گاهی به گونهای خداوند آن را صورت میدهد که خود آنان نیز به وقوعش علم ندارند. همانند داستان اصحاب کهف[1] و اصحاب صخره[2] و جُریج راهب[3].
همهی کرامات اولیاء، معجزه پیامبرآن امت هستند. به دلیل عظمت معجزات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که در این امت همواره بیشترین و عظیمترین کرامات وجود داشته است.همانند کرامتی که در زمان جنگهای رده برای ابوبکر[4] رضی الله عنه پیش آمد و مانند ندای عمر بن خطاب رضی الله عنه بر منبر برای ساریه رضی الله عنه در حالی که او در شام بود[5]. و یا نامهاش به نیل که باعث جریان یافتن رود نیل شد[6] و حرکت اسب علاء بن حضرمی[7] در آب دریا در غزوهای با روم[8] و نماز ابومسلم خولانی[9] در آتشی[10] که اسود عنسی برای او فراهم آورده بود.
از این گونه کرامات در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و بعد از او در زمان اصحاب و تابعین و تا هم اکنون بسیار اتفاق افتاده است و تا روز قیامت نیز واقع میگردد و همهی اینها در حقیقت معجزهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. چون که این کرامات با اتّباع و پیروی از او برای صاحبان کرامت، بدست آمده است.
پس اگر امری خارقالعاده برای کسی در راهی غیر از اتباع از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روی دهد، فتنه، چشمبندی و شعبده است و کرامت نمیباشد و از طرف اولیاء خداوند نیست. بلکه از جهت اولیاء شیاطین میباشد.
%%%%%
J اولياء خداوند چه كسانی هستند؟
" هر آن کس که به خداوند ایمان آورد و تقوای او را در دل بپروراند و از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم تبعیت نماید، ولی خداست. خداوند میفرماید:
﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٦٢﴾ [يونس: 62].
«آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مىشوند».
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ٦٣﴾ [يونس: 63].
«همانان که ایمان آورده و پرهیزگارى ورزیدهاند».
﴿ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ﴾ [البقرة: 257].
«خداوند سرور کسانى است که ایمان آوردهاند آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مىبرد».
﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ ٥٥ وَمَن يَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ٥٦﴾ [المائدة:55-56].
«ولى شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آوردهاند همان کسانى که نماز برپا مىدارند و در حال رکوع زکات مىدهند. و هر کس خدا و پیامبر او و کسانى را که ایمان آوردهاند ولى خود بداند [پیروز است چرا که] حزب خدا همان پیروزمندانند».
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «إن آل أبي فلان ليسوا لي بأولياء إنما أوليائي المتقون»[11].
«اولیاء من خانوادهی فلانی نیستند، بلکه متقین اولیاء من هستند».
و حسن بصری رحمه الله میفرماید:
«ادّعی قوم محبة الله فامتحنهم الله بهذه الآية: ﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ﴾ [آل عمران: 31]. الآية».
«گروهی ادعای محبت الهی را نمودند که خداوند صدق آنان را با این آیه امتحان کرد: بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد»[12].
امام شافعی نیز میفرماید: «إذا رأيتم الرجل يمشي علی الماء أو يطير في الهواء فلا تصدقوه ولا تغتروا به حتی تعلموا متابعته للرسول صلی الله علیه و آله و سلم ».
«اگر کسی را دیدید که بر روی آب راه میرود و یا در آسمان پرواز میکند، او را تصدیق نکنید و فریب او را نخورید، تا اینکه مطمئن شوید از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیروی نموده است»[13].
[1]- اصحاب كهف كسانی بودند كه از ترس دینشان از مردم فرار كردند و خداوند در غار، خواب 309 سالهای را بر آنان غالب نمود. داستان آنها در سوره كهف آمده است. رك: بدایه و نهایه 2/102-110.
[2]- اصحاب صخره سه نفری بودند كه به غاری پناه آوردند، اما درِ غار بر آنان بسته شد. پس هر كدام از آنان به عمل صالحی كه انجام داده بود، متوسل شد همانا خداوند در غار را بر آنان باز كرد. برای تفصیل بیشتر رك: بخاری 3/51-52- مسلم 8/89-90.
[3]- جُریح راهب یكی از عابدان بنیاسرائیل بود. فاحشهای او را دعوت به زنا نمود، اما او قبول نكرد. فاحشه با چوپانی زنا نمود و از او حامله شد. بعد از وضع حمل از او پرسیدند: بچهات از كیست؟ گفت: از جریج. پس صومعه جریج را خراب كردند.چون جریج دلیل را پرسید: داستان را به او گفتند: او بچه را خواست، از بچه سوال نمود. بچه به اذن خداوند لب به سخن گشود و حقیقت را بیان كرد. برای تفصیل بیشتر رك: بخاری 4/140- مسلم 8/3-4- احمد 2/307 - البداية و النهاية 2/123-125.
[4]- ابن ابی عاصم 2/543 از جمله، تسبیح دانهها در دستان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دستان ابوبكر رضی الله عنه ..
[5]- فتاوی شیخ الاسلام ابن تیمیه 11/278: عمر بن خطاب رضی الله عنه سپاهی را به فرماندهی فردی به نام ساریه رضی الله عنه ارسال نمود. در حالیكه خطبه میداد ناگهان فریاد برآورد: ای ساریه به سمت كوه توجه كن. دوبار این جمله را گفت. هنگامی كه پیامآور لشكر به مدینه آمد. گفت یا امیرالمؤمنین به دشمن رسیدیم، ابتدا آنان ما را شكست دادند. اما ناگهان صدایی گفت ای ساریه به كوه برو. پس خود را به كوه رساندیم. خداوند ما را نصرت و آنان را شكست داد.
[6]- عمروبنعاص رضی الله عنه به عُمر رضی الله عنه نوشت كه در زمان جاهلیت هر سال رود نیل خشك میشد. مردم مصر نیز دختر باكرهای را در آن میانداختند، پس از آن دوباره جاری میگشت. اما اسلام آن را حرام كرده است. پس عمر رضی الله عنه نامهای را به نیل نوشت، بدین مضمون: اگر تا به حال به خاطر دختر یا هر چیز دیگری جاری شدهای، دیگر نیازی به تو نیست، جاری مَشو. اما اگر به امر خداوند قهار جاری میشوی، از خداوند میخواهیم تو را جاری سازد. عمروبن ابی وقاص رضی الله عنه آن را در نیل انداخت. و خداوند نیل را بیشتر از پیش جاری ساخت. رك: البداية و النهاية 7/102.
[7]- علاء بن حضرمی رضی الله عنه صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، كه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را بر بحرین گماشت. ابوبكر رضی الله عنه نیز منصب او را تأیید نمود. اما عمر رضی الله عنه او را بر كوفه ولایت داد. ولی در بین راه بعد از مراسم حج در سال 14هجری فوت نمود رك: البدایه والنهایه 7/52-123.
[8]- كرامت علاء بن حضرمی رضی الله عنه این بود كه در زمان عمر رضی الله عنه فرمانده لشكری گشت. اما بین او و دشمنش خلیجی واقع شد. پس بر آن گذشت و دشمن را شكست داد. بعد از پیروزی دوباره از روی آن عبور نمود، در حالیكه آب او را خیس ننمود. رك: بدایه و نهایه6/126.
[9]- ابومسلم، عبدالله بن ثوب خولانی رضی الله عنه زمان جاهلیت را درك نموده است. قبل از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آورد. اما در زمان ابوبكر رضی الله عنه به مدینه آمد و ابوبكر و عمر رضی الله عنهما را ملاقات نمود. در شام زندگی میكرد. در سال 60هجری فوت نمود. رك: الاستیعاب علی هامش الاصابه: 4/191-195- البدایه و النهایه 8/149- التهذیب 2/235 و 236.
[10]- كرامت ابومسلم رضی الله عنه زمانی بود که توسط اسود عنسی که ادعای نبوت نمود، دستگیر شد. أسود از او پرسید: آیا به پیامبری من شهادت میدهی؟ گفت نمیشنوم. گفت آیا به پیامبری محمد صلی الله علیه و آله و سلم شهادت میدهی. گفت بله: پس آتشی فراهم آورد و او را در آن انداخت. اما آن آتش آسیبی به او نرساند. پس در زمان ابوبكر رضی الله عنه به مدینه آمد. عمر رضی الله عنه از او درباره كسی پرسید كه در آتش افتاده، اما نسوخته است. گفت منم. عمر رضی الله عنه گفت: خدا را شكر كه قبل از آنكه بمیرم، خداوند از امت محمد كسی را به من نشان داد كه آنچه بر سر ابراهیم علیه السلام آمده بود، بر سر او نیز آمد است. مصادر قبلی و مجموع فتاوی 11/279.عبهله بن كعب بن غوث اسود عنسی در زمان رسول خدا ادعای نبوت نمود. اما در جنگهای رده كشته شد. البداية و النهاية6/309-314.
[11]- (متفق علیه) بخاری 7/73- مسلم 1/136- احمد 4/203- ابوداود 4/94 رقم 4242.
[12]- تفسیر ابن كثیر 1/258.
[13]- تفسیر ابن كثیر 1/78- رك: شرح عقیده طحاویه 573.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر